سير تكوين سياسي صهيونيسم

وقوع انقلاب صنعتي در اروپا و مطرح شدن حقوق انسان ها در پي فروپاشي فئوداليسم و ظهور جنبش هاي آزادي خواهانه كه خواستار تغيير وضعيت اجتماعي بودند، فرصتي را براي رفع ظلم و ستم هاي باقي مانده از كليساي قرون...
چهارشنبه، 26 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سير تكوين سياسي صهيونيسم
سير تكوين سياسي صهيونيسم

 

نويسنده: محسن فرسايي




 

وقوع انقلاب صنعتي در اروپا و مطرح شدن حقوق انسان ها در پي فروپاشي فئوداليسم و ظهور جنبش هاي آزادي خواهانه كه خواستار تغيير وضعيت اجتماعي بودند، فرصتي را براي رفع ظلم و ستم هاي باقي مانده از كليساي قرون وسطا بر يهوديان، فراهم ساخت.
خواصّ يهودي در امواج انقلاب گونه اي كه در « انگلستان » ( 1648م ) ، « فرانسه » ( 1789م. ) ، « ايتاليا » ( 1796م ) ، « روسيه » ( 1812م ) و. . . شروع شده بود، دخالت داشتند كه منجر به ايجاد يك فضاي آزاد براي خروج عموم يهوديان از گتوها و محله هاي خود شد و آنها توانستند به آزادي نسبي برسند. اين موضوع كه باعث رونق اقتصادي، سياسي و اجتماعي يهوديان شد، جريان موسوم به ضدّ نژاد سامي (1) را با اغراض مختلف توسط مسيحيان به دنبال داشت؛ در پيامد اين رخداد در قرن 19م. يهوديان كه خود را از نژاد سام فرزند نوح (عليه السلام) مي دانستند تحت تعقيب و آزار و اذيت مجدد قرار گرفتند.
همين مسئله دستاويز سياسي خوبي را براي حركت صهيونيسم جهت تحريك و همراه ساختن عامه ي يهوديان، با جريان سياسي صهيونيسم و تأسيس دولت يهودي به وجود آورد. از سوي ديگر، جريان صهيونيسم كه بقاي سياسي خود را در پيوند با منافع كلّ جريان استعمار مي دانست درصدد جلب رضايت و كسب حمايت استعمار اروپايي برآمد.
مجموع اين فرآيند حركت تبليغاتي، سياسي و اقتصادي سازماندهي شده اي را از سوي رهبران صهيونيسم در « اروپا » و « روسيه » در پي داشت. در ادامه به نخستين حركت هاي جنبش هاي صهيونيستي بين المللي كه ماهيّتي سياسي داشتند، اشاره مي كنيم:

1- اتحاديه ي جهاني يهود Alliance Israelite universelle

بعد از كنفرانس لندن در سال 1219ه. ش ( 1840م ) و رشد سازمان هاي صهيونيستي در « فرانسه » ، صاحب نظران صهيونست مانند ژوزف سالوادور (2) ، لازارلوي بينگ (3) ، ارنست لاهارن (4) ، ابرام فرانكوپتاول (5) ، موريس هس (6) به تقويت و انسجام افكار و عقايد صهيونيستي پرداختند. در اين ميان يكي از شخصيت هاي صهيونيست و فعّال به نام اسحاق موسي آدولف كرميو (7) از حقوق دانان « فرانسه » و عضو انجمن مركزي يهوديان، در سال 1239ه. ش ( 1860م ) اقدام به طراحي يك سازمان صهيونيستي به نام اتحاديه ي جهاني يهود كرد. او به عنوان يكي از رهبران سياسي فرانسه در كابينه ي دولت و پارلمان عضويت داشت و به حامي اصلي يهوديان در مستعمرات فرانسه، معروف بود. كرميو به همراه آلبرت كوهن (8) ( 1814-1877م ) رئيس انجمن سرزمين موعود و شارل نتر (9) ( 1825-1887م ) حامي اصلي انجمن حمايت از كارگران يهود در پاريس اقدام به تأسيس اتحاديه ي جهاني يهود در سال 1240ه. ش ( 1861م ) نمود. اين اتحاديه كه داراي كميته هاي مختلفي بود، تأسيس مدارس تحصيلي و مدارس كشاورزي در « فلسطين » را، در رأس برنامه هاي خود قرار داد. كرميو بيست سال رئيس اتحاديه بود و توانست توجه اصلي صهيونيست ها را به برنامه هاي موفق خود در فلسطين جلب كند. ضمن اينكه در « ايران » و امپراتوري « عثماني » ، اتحاديه ي جهاني يهود، موفق به ايجاد پايگاه هاي آموزشي - تحصيلي شد و اين مراكز به مدارس « آليانس » معروف شدند و نقش بسيار مهمي در همگرايي يهوديان در قرن 13 و 14ه. ش ( 19 و 20م ) داشتند.

2- عشّاق صهيون Lovers of zion

نظريه پرداز اصلي اين گروه، يك يهودي اهل « روسيه » به نام لئون پينسكر ( 1821-1891م ) ‌بود. وي در كتاب « خود رهايي » كه درواقع نداي يك يهودي براي رهايي برادرانش بود، انديشه ي مهاجرت به « فلسطين » را بازپروري كرد و نظريات او الهام بخش جنبش عشّاق صهيون در 1261ه. ش ( 1882م ) در « سوالكي روسيه » شد.
لئون پينسكر در « توماس زو » از توابع « لهستان » كه بخشي از امپراتوري روسيه بود، به دنيا آمد. او در محضر پدرش سيمحاه پينسكر (10) نويسنده و محقق يهودي به تحصيل ادامه داد و درصدد احياي اهداف سياسي گذاشته اش برآمد. او ابتدا هفته نامه ي يهودي - روسي « رازسوت » ( پَرِقو ) را منتشر ساخت. او و دوستانش اعتقاد داشتند كه يهوديان براي حفاظت از خود بايد در جامعه ي روسيه ادغام شوند. آنها به آسميلاسيون (11) معتقد بودند.
هيئت امناي اين هفته نامه تلاش مي كردند، جمعيت يهودي را با فرهنگ روسي آشنا و آنان را تشويق مي كردند، روسي صحبت كنند. اين اهداف به طور كامل تر در هفته نامه ي روسي زبان « ‌صيون » كه جاي « رازسوت » را گرفت، اعلام مي شد و پينسكر حدود يك سال يكي از اعضاي تحريريه ي آن بود. او همچنين يكي از بنيان گذاران شعبه ي انجمن اشاعه ي روشنفكري ميان يهوديان شهر « اُدِسا » كه هدفش همانند اهداف نشريه ي « صيون » بود. پينسكر براي هفته نامه ي روسي زبان « دن » ( روز ) ‌كه يهوديان را به جذب شدن در جامعه ي روسيه فرامي خواند، مقاله مي نوشت. قتل عام هاي منظمي كه در سال 1871م. در ادسا آغاز شد، يهوديان روشنفكر را به شدت شوكّه كرد؛ انتشار هفته نامه متوقف گرديد و شعبه ي انجمن در ادسا بسته شد. بعد از آن پينسكر به پزشكي پرداخت و كتابي در مورد ارزش پزشكي آب دريا به زبان آلماني در ادسا منتشر كرد. ( وين 1881م ) (12) .
او پس از يك وقفه ي طولاني مدت، مجدداً فعاليت هاي سياسي- اجتماعي در ميان يهوديان را آغاز كرد و پس از تأسيس مجدّد انجمن روشنفكري در « ادسا » به گردآوري اسناد مربوط به يهوديان و تاريخ آنها در « روسيه » پرداخت. پينسكر با تغيير رويكردي معكوس با گذشته به نظريه ي بازگشت به صهيون رو آورد و تلاش خود را به سازماندهي و تقويت جريان مهاجرت يهوديان روسيه به « فلسطين » معطوف ساخت و به همين منظور جنبشي تحت عنوان عشّاق صهيون را هدايت كرد.
در اين باره در كتاب « ريشه هاي بحران در خاورميانه » ‌آمده است:
" اين نهضت از مهاجرت به فلسطين طرفداري مي كرد و در اين رابطه رنج هاي يهوديان در حكومت تزاري را افشا مي كرد. به زودي شاخه هاي اين نهضت در سراسر روسيه، لهستان، روماني و انگلستان تأسيس شد. همچنين در كنار اين فعاليت ها ارگان هايي نيز براي خريد زمين در فلسطين به وجود آمد.
شاخه هاي گوناگون عشق به صهيون در كنفرانس 1884م. در Kattowicz خود را يك اتحاديه ي فدرال خواندند. در جريان كنفرانس دوم آنان در 1887م در Dros kiniki به عشّاق صهيون معروف شدند. (13) "
در كنفرانس سوم اين گروه كه در شهر « ويلنا » (14) در كشور فعلي « ليتواني » برگزار شد، انشعاب به وجود آمد و جنبش « فرزندان موسي » به رهبري احد هاعام (15) از آن جدا شد.

3- جنبش بيلوBilo

شايد بتوان گفت كه انديشه هاي موشه ليب ليلين بلوم ( 1910-1843م ) در قالب كتابي تحت عنوان « مأموريت مردم يهود در سرزمين مقدس اجدادي آنان » كه در « روسيه » انعكاس گسترده اي يافت، بيشترين تأثير را بر هواداران جنبش بيلو در « دانشگاه كراكو » در روسيه گذاشت.
جنبش بيلو هم زمان با جنبش عشّاق صهيون در « خاركف » روسيه با شعار « بياييد فرزندان يعقوب، بگذاريد برويم » ( بيت يعكوف لخووي نلخا ) كه رنگ و بوي صهيونيستي بيشتري داشت، در سال 1261ه. ش ( 1882م ) به وجود آمد.
براساس حروف اول جمله ي عبري فوق، كلمه ي « بيلو » به اين گروه اطلاق مي شود، آنها سعي وافري در مهاجرت سريع و گسترده به « فلسطين » داشتند.
به هر ترتيب صدها بيلو در سال 1882م. از « گتوخاركف » بيرون آمدند تا در « ادسا » ‌سوار كشتي شوند. چهل نفرشان به « بندر اسلامبول » رسيدند. فقط 16 نفر از دوست داران صهيون در ژوئن 1883م. به « يافا » در « ارض موعود » رسيدند. اين سفر پرمخاطره ي بيلوها نخستين « اليا » ، يعني نخستين موج مهاجران صهيونيسم « ارتض اسرائيل » بود. (16)
تأمين مخارج اصلي اين گروه بر عهده ي بارون روتچيلد فرانسوي بود كه توانستند اولين دهكده ها و كولوني هاي يهودي را در « فلسطين » تشكيل دهند.

4- سازمان جهاني صهيونيسم World Zionist organization

طرّاح و معمار اين سازمان در حقيقت شخص تئودور هرتزل (17) ( 1860-1904م ) بود. او ميان صهيونيسم غيريهودي و صهيونيسم يهودي نقش يك پل ارتباطي را ايفا نمود. هرتزل موفق شده بود، دل نگراني يهوديان غرب اروپا را برطرف و آنان را در اجراي طرح خود جذب نمايد. او مشوق صهيونيست هاي شرق اروپا براي پيوستن به صهيونيسم بود. ساختار فكري هرتزل وي را نامزد ايفاي نقش پل ارتباطي كرده بود. هويت يهودي او بي اندازه سطحي بود. از نظر ديني به يهوديت ايمان نداشت و هيچ يك از شعائر مذهبي يهودي را برپا نمي داشت. از لحاظ نژادي به فرهنگ آلماني خود افتخار مي نمود و با آنچه فرهنگ يهودي ناميده مي شود، كمترين آشنايي را داشت. وي با وجود تسلط بر چند زبان اروپايي، اما عبري نمي دانست. (18)
هرتزل كه در حقيقت بنيان گذار جنبش صهيونيسم سياسي و سازمان دهنده ي اولين كنگره ي صهيونيستي در شهر « بازل سوئيس » در سال 1897م. است؛ شخصيتي غيرمذهبي داشت و تا مدت ها به ادغام گرايي جوامع يهود در ساير جوامع اروپايي ( آسميلاسيون ) مي انديشيد.
به همين دليل او به هنگام زيارت « قدس » بسياري از شعائر ديني يهودي را نقض كرد و از ختنه كردن تنها پسرش كه بعداً ( ظاهراً ) مسيحي شد، خودداري ورزيد. او هنگامي كه در كنگره ي اول صهيونيسم سخنراني مي كرد، عبارات ديني اي را كه بايد به زبان عبري ادا مي كرد، با الفباي لاتين نوشته بود، زيرا زبان عبري و حتي يديشي را نمي دانست. او در خاطرات خود نوشته است:
" من به رابي بزرگ [خاخام] لندن و نيز به رابي اعظم پاريس زادوك كوهن (19) گفتم كه در كار خود هيچ گونه انگيزه ي ديني ندارم. هر چند به اعتقادات نياكان خود احترام مي گذارم. (20) "
او در كتاب معروف خود به نام « دولت يهودي » ، شخصيت و اهداف غيرديني خود را چنين معرفي مي كند:
" ما همه كس را آزاد خواهيم گذاشت تا هرگونه كه خود بخواهد و به شيوه ي خود در راه نجات خويش گام بردارد. اگر سلطه جويان ديني بخواهند در اداره ي امور دولت دخالت ورزند با مقاومت و مخالفت سرسختانه ي ما روبرو خواهند شد. ما هرگز نخواهيم گذاشت كه تمايلات حكومت ديني از جانب روحانيّت يهود در كار رهبري ما دخالت كند و خواهيم كوشيد تا روحانيان خود را در محدوده ي معابد نگه داريم، همچنان كه ارتش خود را در درون سربازخانه ها نگاه مي داريم و مادام كه روحانيان ما و ارتش ما در ايفاي وظايف خاصّ خود بكوشند از احترام و بزرگ داشت عميق ما برخوردار خواهند بود. (21) "
هرتزل با چنين انگيزه ها و اعتقادات و انديشه هاي سياسي با همراهي معاون خويش ماكس نوردو (22) ( 1849-1923م ) در اولين كنگره ي صهيونيستي كه طيّ 29 تا 31 اوت 1897م برگزار شد، توانست سازمان بين المللي صهيونيسم را بنيان گذاري كند. در اين كنگره كه با شركت 204 صهيونيست برگزار شد ( قريب يك سوم آنان روسي بودند ) ، شوراي عمومي 15 نفره اي تشكيل گرديد كه كنترل و هدايت 32 كنگره ي بين المللي ديگر را ( 22 كنگره ي آن در شهرهاي اروپايي و 11 كنگره در « بيت المقدس » برگزار شده است ) به عهده گرفت. در اين كنگره اساسنامه ي قانوني مشتمل بر نه ماده و تشكيلات اجرايي آن به تصويب رسيد.
بعد از اركان كنگره و شوراي عمومي، 4 ركن كميته ي اجرايي، بخش قضايي، ناظر كل، دستگاه مالي و اتحاديه هاي وابسته به سازمان جهاني صهيونيسم قرار دارند. قابل ذكر است كه تشكّل هاي سياسي و ديني، تأثيرگذاري و نقشي اساسي در تصميمات اين سازمان دارند. كميته ي اجرايي اين سازمان، در زمان تشكيل رژيم صهيونيستي، نقش دولت صهيونيستي را ايفا كرد.

5- آژانس يهود Jewish Agency

در سال 1921م سازماني به نام آژانس يهود كه يك نهاد اجرايي براي اداره ي عمليات مهاجرت و اسكان يهوديان در داخل سازمان جهاني صهيونيسم بود، تشكيل شد. نام سازمان جهاني صهيونيسم داراي يك مضمون عقيدتي و سياسي است و صرفاً ابعاد ذهني بين المللي دارد؛ اما آژانس يهود از يك مفهوم عيني كه داراي ساختارهاي اجرايي است، حكايت مي كند.
كشورهاي بزرگ بعد از جنگ جهاني اول و جامعه ي ملل، اين آژانس را به عنوان نماينده ي يهوديان جهان به رسميت شناختند. چنان كه در ماده ي چهار سند قيموميّت « انگليس » بر « فلسطين » كه در جامعه ي ملل تصويب شد، آمده است:
" سازمان صهيونيستي، آژانس يهودي مناسبي است براي ارائه ي مشورت به اداره ي قيموميّت و همكاري با آن در امور اقتصادي و اجتماعي و ديگر اموري كه ممكن است در ايجاد وطن ملي يهود و تأمين منافع ساكنان يهودي فلسطين مؤثر باشد. (23) "
از مهم ترين كارهاي ويژه ي آژانس يهود، افزايش انگيزه و اشتياق يهوديان جهان براي مهاجرت و اسكان در فلسطين بود. ضمن اينكه اين فعاليتهاي برون مرزي و منطقه اي توسط آژانس، بستر مناسبي براي فعاليت هاي اطلاعاتي به وجود آورد كه تحت هدايت يك افسر انگليسي به نام كيس (24) انجام مي شد و بعداً نقش مؤثري در تأسيس « موساد » داشت.
با عنايت به نحوه ي ظهور صهيونيسم سياسي كه در قالب چهار جنبش صهيونيستي اخير مورد اشاره واقع شد، به منظور شناخت بيشتر از ماهيت اين مكتب استعماري- سياسي به اظهارات هرتزل در نطق افتتاحيه ي كنگره ي ششم، كه از 23 تا 28 اوت 1903م. در شهر « بازل » ، با شركت 592 نماينده برگزار شد، اشاره مي كنيم:
" صهيونيسم وجود خارجي ندارد و نخواهد داشت و تنها خدعه اي است براي زمينه سازي جهت انتقال يهود به « فلسطين » ، ولي همگان بايد خوب توجه كنند كه اين خدعه مبناي سياسي و قومي دارد. (25) "
هرتزل در جاي ديگر در كتاب « دولت يهود » ، ماهيت سياسي جريان صهيونيسم را كه او خود سازماندهي كرد، چنين معرفي مي كند:
" تفكري كه قصد نوشتن آن را دارم، بسيار كهنه است و به ايجاد دولتي يهودي مربوط است. اگر نسل فعلي هنوز كند ذهن است، نسل بهتر و والاتري آن تفكر را خواهد داشت.
مهم نيروي محركه است: اين نيروي محركه چيست؟ تيره بختي يهوديان. من مشكل يهوديان را يك مشكل اجتماعي و نه يك مشكل ديني مي دانم، اگر هم اين رنگ يا آن رنگ را بگيرد، اين يك مشكل ملي است و براي حلّ اين مشكل بايد قبل از هر كاري آن را به يك مسئله ي سياسي جهاني تبديل كنيم. هيچ كس به حدّ كافي قوي يا ثروتمند نيست، كه يك ملت را از اين مكان زيست به مكان زيست ديگري منتقل كند؛ چنين كاري فقط از يك نظريه ساخته است.
نظريه ي دولت، چنين نيرويي دارد. يهوديان در تمامي شب تاريخشان از اين كار دست برنداشتند كه رؤياي سلطان نشينان را خواب ببينند. « سال ديگر در اورشليم » شعار قديمي ما است. حال مي توان رؤيا را به تفكري چون روز روشن تبديل كرد. (26) "

پي‌نوشت‌ها:

1. Anti Semitism.
2. Joseph Salvador.
3. Lazar Levybing.
4. Ernest Laharen.
5. Abram-Francois Petavel.
6. Maurice Hess.
7. Issac Cremieu.
8. Albert cohen.
9. Charles Netter.
10. Simha Pinsker.
11. ادغام گرايي در جوامع غيريهودي.
12. ENCYCLOPEDIA JUDAICA"1972 PUBLISHING House Jtd. Printedin Israel Vol. 13,p. 546.
13. احمدي، حميد؛ « ريشه هاي بحران در خاورميانه » ، انتشارات كيهان، 1369، ص 31.
14. Vilna.
15. Ahad Haam.
16. فريدريش شرايبر؛ « نبرد براي فلسطين » ، عبدالرحمن صدريه، نشر آبي، 1372، چاپ اول، ص 53.
17. او در « مجارستان » به دنيا آمد، سپس به « وين » ‌رفت و با تحصيلات غيرمذهبي مدرك حقوق گرفت. پس از مدت كوتاهي وكالت، به عرصه ي ادبيات و داستان نويسي پاگذاشت. از سال 1891م در نشريه ي « نيوفري پرسل » در « پاريس » به عنوان خبرنگار قلم زد.
در سال 1894م. تحت تأثير محاكمات « دريفوس » افسر فرانسوي يهودي كه به اتهام جاسوسي محاكمه مي شد، قرار گرفت و با تأسّي از ناسيوناليسم نژادي بيسمارك كتاب معروف خود به نام « دولت يهود » را خطاب به رؤساي كشورها در سال 1896م كه درواقع خطاب به خاندان روتچيلد بود، تأليف كرد.
18. عبدالوهاب المسيري؛ « صهيونيسم » ، لواء رودباري، دفتر مطالعات وزارت امور خارجه، 1374، ص 53 و 52.
19. Zaduk Cohen.
20. عبدالفتّاح محمدماضي؛ « سياست و ديانت در اسرائيل » ، سيدغلامرضا تهامي، سنا، 1381، ص 115.
21. همان، ص 116.
22. Max Simon Nordau.
23. الياس شوفاني، « سازمان صهيونيستي » ، عبدالكريم جادري، دانشكده فرماندهي و ستاد 1379، ص 111.
24. Keyse.
25. همان صفحه 42.
26. فريدريش شرايبر؛ « نبرد براي فلسطين » ، ص 54.

منبع مقاله :
فرسايي، محسن؛ ( 1388 ) ، براندازي صهيونيستي در امپراتوري عثماني، تهران: انتشارات هلال، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما