آذري ها و جنبش هاي ملي

آذري ها مانند ساير اقوام ايراني براي حفظ و تقويت هويت ملي رشادت ها و دلاوري هاي زيادي از خود بروز داده اند. يکي از صحنه هايي که هويت ايراني آذري ها در دوره هاي مختلف تاريخ ايران بروز يافته، زماني است که خطر
يکشنبه، 6 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آذري ها و جنبش هاي ملي
 آذري ها و جنبش هاي ملي

 

نويسنده: سيامک باقري چوکامي




 

 

آذري ها مانند ساير اقوام ايراني براي حفظ و تقويت هويت ملي رشادت ها و دلاوري هاي زيادي از خود بروز داده اند. يکي از صحنه هايي که هويت ايراني آذري ها در دوره هاي مختلف تاريخ ايران بروز يافته، زماني است که خطر خارجي کشور را تهديد کرده و يا مسئله داخلي مشارکت همگاني را طلب نموده است؛ چنانچه شهريار زبان گوياي آذربايجان در يکي از قصيده هاي خود اين موضوع را به خوبي ترسيم کرد:
روز جانبازيست اي بيچاره آذربايجان
سر تو باشي در ميان هرجا که آيد پاي جان
هر زياني کو قضا باشد به ايران عزيز
چون تو ايران را سري، بيشت رسد سهم زيان
( شهريار، 1373، ج1، 351 ).
علايق و دلبستگي هاي ملي باعث شد که آذري ها مانند ساير اقوام در سده هاي بعد نيز در جنبش هاي ملي مانند مشروطيت، نهضت ملي نفت و انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و همچنين در برابر خصومت هاي استکبار عليه ايران نقش خود را ايفا نمايند. در همين چهارچوب مردم آذربايجان مردمي اصيل هستند. آن ها در دوستي ثابت قدم، در برابر مشکلات شجاع و مقاوم، و به غيرت شهره اند. از جمله خصلت هاي اين مردم مهمان نوازي، سلحشوري، آزادمنشي، راستگويي، مرزداري و پايبندي به اعتقادات مذهبي است. آذري ها مردمي يکتاپرست هستند که ايمان به پروردگار در اعماق دل و روح آن ها ريشه دارد و احساسات وطن دوستي آنان در تمام ادوار تاريخ ضرب المثل بوده است.
قيام هاي مکرر اهالي آذري زبان در هنگام جنگ هاي عثماني و دولت استبدادي روسيه تزاري سرشار از فداکاري ها و جانبازي هاي شگفت انگيزي است که در تاريخ، جاودان خواهد ماند ( عالم پور رجبي، 1380، 43 ). در همين راستا، حضرت امام خميني (ره) در توصيف مردم آذربايجان مي فرمايند: « آذربايجاني که هميشه طرفدار اسلام بوده، براي هر قضيه اي پيش قدم بوده، براي رفع ظلم پيش قدم بوده است... آذربايجان هميشه در صف اول واقع بوده است. براي مخالفت با اشرار، براي پيش برد اهداف اسلام ». « شما در صف اول بوديد؛ در مشروطه و در بعد از مشروطه در صف اول مجاهده بوديد ». (1)

جنبش هاي ملي

آذربايجان در جهت آزادي، استقلال و انسجام و پيوستگي با سرزمين ايران همواره صحنه قيام و جنبش هاي بسياري بوده و تأثير تعيين کننده در سرنوشت سياسي کشور داشته است. تحريم تنباکو، همگامي آذربايجاني ها در نهضت مشروطه سپس نقش آن ناحيه در اعاده مشروطه، قيام شيخ محمد خياباني، حمايت از نهضت ملي صنعت نفت و حوادث مربوط به انقلاب اسلامي از جمله قيام بيست و نهم بهمن 1356 از برجسته ترين نقش هاي آذري ها در طول تاريخ بوده و در اين صحنه ها بر ايراني بودن خود مهر تأييد گذاشتند.

جنبش تنباکو

يکي از مصاديق مشارکت جدي و فعال آذري ها در تحولات سياسي و اقتصادي کشور که خود ناشي از حساسيت آن ها به سرنوشت ايران است، جريان نهضت تنباکو مي باشد. جنبش تنباکو به نظر بيشتر صاحب نظران مسائل تاريخ ايران، پيش درآمدي براي انقلاب مشروطه بود. زماني که ماجراي « تنباکو » به اعتراض ملي گسترده عليه حکومت قاجاريه منجر شد، مردم تبريز نقش مهمي را در اين حرکت اعتراضي بر ضد فروش حقوق به خارجي ها و کفار داشتند که نهايتاً به لغو امتياز منجر گرديد. در اين رابطه، « کاتم » نوشت: « تبريز از عمده ترين شهرهاي ايراني بود که فعالانه در تحريم تنباکو شرکت جست و در سال 1280 هـ ش. مبارزه پرشوري را براي اخراج بلژيکي ها مسئول گمرک ايران رهبري کرد ( کاتم، 1371، 143 ).
شعله انقلاب نخست از تبريز زبانه کشيد و مردم اعلاميه هاي شرکت صاحب امتياز را از ديوارها کندند و به جاي آن نوشته هاي شورانگيز چسباندند ( رضواني، 1356، 52-53 ). نقشي که علماي تبريز و مردم آذربايجان در لغو اين قرارداد داشته اند، حائز اهميت است و به اعتراف برخي منابع سه نفر در الغاي امتياز رژي مؤثر بوده اند: آيت الله حاج ميرزا محمد حسن ميرزاي شيرازي، حاج ميرزا حسن مجتهد آشتياني و حاج ميرزا جواد آقا مجتهدي تبريزي ( بامداد، 1371، 306 ) که فرزند چهارم ميرزا احمد مجتهد و برادر حاج ميرزا باقر مجتهد تبريزي است، پس از وفات برادر رياست کل روحانيت آذربايجان را در دست گرفت.
علما پس از انتشار خبر اعطاي امتياز دخانيات به بيگانگان، از درس و بحث دست کشيدند و مردم نيز بازار را تعطيل کردند. علما به شاه تلگرافي ارسال داشته و خواستار لغو قرارداد فوق الذکر شدند و او را تهديد کردند اگر چنانچه مخالفت کند، مقاومت مسلحانه صورت خواهد گرفت. در پي آن شاگردان مدارس ديني و مردم تبريز به تهيه اسلحه اقدام کردند به طوري که شهر تبريز در آستانه انقلاب قرار داشت ( لمبتون، 1363، 267 ). با اين حال، سرزمين وسيع آذربايجان، يکي از کانون هاي مهم ظلم ستيزي و ضد استعماري و ضد استبدادي کشور و يکي از پايگاه هاي معتبر خيزش نهضت هاي اصيل مردمي و الهي در طول تاريخ بوده است و تاکنون مردمان مبارز بسياري را در بستر اجتماعي و سياسي و فرهنگي خود پرورش داده که تاريخ در دل خود محفوظ داشته است.

نهضت مشروطه

اينکه مردم آذربايجان خود را ايراني مي دانند و با همين احساس قوي نقش خود را در سرنوشت ملي مي بينند، واقعيتي است که تاريخ مشروطيت و مشارکت فعالانه آذري ها در اين جنبش آن را تأييد مي کند. در واقع پس از قيام تنباکو، اين جنبه از روح ملي آذري ها را مي توان در نهضت مشروطيت به خوبي ديد. آذربايجان با موقعيت و اهميتي که داشت، طبيعي بود در نهضت مشروطه هم شرکت فعالي داشته باشد. آگاهي سياسي و شعور ملي موجود در ميان آذربايجاني ها در حد بالايي قرار داشت و به ميزان اين احساس ملي نقش بيشتري را مي بايست ايفاگر باشند. انتشار بيش از يک صد و ده نشريه در آن خطه در عصر مشروطه شاهد اين موضوع است. برهمين اساس آثار متعددي نيز در تاريخ مشروطيت آذربايجان تأليف و منتشر گرديده است که از اهميت اين ديار در اين نهضت ملي حکايت دارد ( صدري و نيک بخت، 1384، 396-397 ).
زماني که اخبار مهاجرت علماي تهران به قم براي پيگيري تشکيل عدالت خانه در سراسر کشور انتشار يافت، نخستين جايي که به تکاپو افتاد، تبريز بود. بي ترديد ورود آذربايجان به صحنه اين رويارويي در تسريع موفقيت جنبش تأثير بسزايي داشت، زيرا خروش مردم آذربايجان دليرانه تر و سنگيني بار انقلاب مشروطه و حفظ و حتي ايفاي نقش رهبري آن به دوش آذربايجان بود. همزمان با مهاجرت کبري، علماي آذربايجان طي تلگراف هايي به مظفرالدين شاه از خواسته هاي علماي مهاجر به قم حکايت کردند. مظفرالدين شاه در جواب علما به وليعهد تلگراف نمود:
« به جنابان ستطايان [ مستطابان ] حاجي ميرزا حسن آقا مجتهد و آقاي امام جمعه و آقاي حاج ميرزا محسن آقا و آقا ميرزا صادق آقا مجتهد و آقاي ثقه الاسلام التفات ما را برسانيد و از طرف ما بگوييد که [ مراحم] ملوکانه هميشه شامل طبقات مردم خاص به علماي اعلام و مخصوصاً به علماي آذربايجان بوده و خواهد بود، همگي دعاگوي دولت و ملت و طرف توجه ملوکانه ما هستند و نسبت به همه التفات داريم و همين است که به شفاعت و توسط شما استدعاي علماي آذربايجان را در معاونت علماي طهران قبول فرموده مشير الدوله وزير امور خارجه را براي معاودت دادن آن ها روانه کرديم. به زودي علماي طهران شرفياب مي شوند و عرايض حقه آن ها را هم که مبني بر صلاح دولت و ملت باشد قبول خواهيم فرمود » ( کسروي، 1356، 1130116 ). سرانجام با پافشاري و ايستادگي... مردم، مظفر الدين شاه در چهارده مرداد 1285 فرمان مشروطيت را صادر کرد.
يکي ديگر از تجليات هويت ملي آذري ها، رشادت ها و مبارزات ملي آن ها براي اعاده مشروطه بود. محمد علي شاه پس از آنکه مجلس را به توپ بست و آزادي خواهان را پراکند، بر آن شد تا کانون هاي آزادي خواهي را در ساير شهرها نيز خاموش کند. مخبر السلطنه، حاکم وقت آذربايجان، که شرايط را سخت مي ديد، استعفا داد و راهي اروپا گرديد؛ ليکن قبل از ورود حاکم جديد، قواي نظامي به دست انجمن ايالتي در آذربايجان افتاد. قبل از آنکه اخبار به توپ بسته شدن مجلس به مستبدين تبريز برسد، انجمن ولايتي از آن آگاه شده و تدارک گسترده اي براي مقابله با قواي محمد علي شاه با تجهيز مجاهدات محلات تبريز صورت داد. عين الدوله از طرف محمد علي شاه مأمور شد تا چراغ آزادي خواهي ايران- مهد آزادي- تبريز را خاموش نمايد ( رضواني، 1356، 177 ). خلاصه آنکه ستارخان همراه دوست خود باقرخان پس از جنگ هاي دليرانه زمان کار تبريز را به دست گرفت و طرفداران محمد علي شاه را از تبريز راند و هر سرداري را هم که از ساير شهرستان هاي آذربايجان به دستور محمد علي شاه به قصد تسخير تبريز حمله کرد... شکست داد.
پوخيتونوف به محله ي اميره خيز تبريز و انجمن حقيقت يعني قرارگاه ستارخان رفت. او کوشيد تا ستارخان را به تسليم شدن راضي کند. او اعلام کرد که از شاه خواهش خواهد کرد تا مقامي بزرگ به ستارخان اعطا کند. چون پوخيتونوف به ستارخان پيشنهاد کرد که پرچم روسيه را بر بالاي در خانه اش نصب کند تا جان و مالش در امان باشد، ستارخان با غروري ملي گفته بود: « جناب سرکنسول، من ... زير بيرق دولت ايرانم و مي خواهم که هفت دولت زير بيرق اميرالمؤمنين باشند، شما مي خواهيد که به زير بيرق روس پناه ببرم، اين کار هرگز شدني نيست... من هرگز تابع زور و استبداد نخواهم شد. » ( تقوي مقدم، 1383، 118 )
نبرد مردم تبريز عليه قواي استبدادي حدوده ده ماه طول کشيد. عين الوله راه آذوقه را بر شهر بست تا بلکه مردم تبريز را به تسليم وادارد. محاصره تبريز چهارماه به طول انجاميد. تمرکز قواي استبدادي براي گشودن تبريز و صرف هزينه گزاف اين نبردها، از يک سو به تضعيف توان نظامي محمد علي شاه انجاميد و از سوي ديگر مقاومت جانانه گردان دلير تبريز روح فسرده مبارزان ساير نواحي را به تلاطم و تکاپو درآورد. در فرصتي که مقاومت تبريز فراهم آورد، مشروطه خواهان توانستند به تجديد سازمان و تدارک بپردازند... در چنين شرايطي مجاهدان بدون مقاومت جدي به سمت تهران راهي شده، تهران را فتح و محمد علي شاه را از سلطنت خلع مي نمايند ( حيدري، 1381، 131 ). محمد علي شاه که درصدد بود با حمايت روسيه و بمباران مجلس شوراي ملي نوپاي ايران، مجدداً به سلطنت باز گردد، اما مقاومت مردم تبريز نيروبخش سراسر ايران وعامل کناره گيري محمد علي شاه شد ( احمدي، 1382، 129-130 ).

جنبش خياباني

جنبش شيخ محمد خياباني در آذربايجان پس از سقوط امپراتوري عثماني در سال 1918 و ناآرامي هاي سياسي در تهران بر سر توافق سال 1919 ايران و انگليس معروف به قرارداد وثوق الدوله اوج تازه اي يافت. در واقع نه تنها آذربايجان، که سرتاسر ايران به اين قرارداد عکس العمل شديدي نشان دادند. شيخ محمد خياباني که در انقلاب مشروطه نقش فعال داشت و عضو مجلس دوم 1288-1290 بود، در جريان اشغال ايران به دست روس ها مدت کوتاهي در قفقاز بود و پس از بازگشت به ايران و در جريان جنگ جهاني اول نيز عثماني ها او را تبعيد کردند. خياباني قرارداد 1919 را به شدت مورد حمله قرار داد و از تهران به سبب وابستگي به بيگانگان انتقاد کرد. در فروردين 1299 رسماً رابطه خود با دولت را قطع کرد. او که در اين مقطع زماني در مقام شعبه محلي حزب دموکرات ايران، کتترل امور آذربايجان را به دست گرفته بود از دستورات تهران سرپيچي کرد و در اول تير 1299 با تشکيل دولت، نام آذربايجان ايران را به آزاديستان تغيير داد.
به نوشته علي آذري، آذربايجان هميشه قلب نهضت هاي آزادي بخش بوده و ايجاد آزاديستان اولين گام در جهت گسترش آزادي به سراسر ايران بود. اگرچه اين نهضت با اشغال آذربايجان توسط نيروهاي قزاق در شهريور 1299 شکست خود و خياباني نيز کشته شد و نهضتش ناموفق ماند، ليکن همان گونه که تاريخ نگاران زيادي از جمله رئيس نيا، ريچارد کاتم، نادرانتصار و کسروي تأکيد کرده اند اين نکته غير قابل انکار است که مبارزه او براي ايران و نه جدايي آذربايجان بوده است و حتي کسروي که از سياست هاي خياباني دلگير بوده معتقد است، تبديل نام آذربايجان به « آزاديستان » توسط خياباني، استراتژي سنجيده شيخ براي جلوگيري از تشابه اسمي آذربايجان ايران با جمهوري جديد التأسيس آذربايجان شوروي بود، زيرا خياباني مانند ساير ايرانيان آذري، از انتخاب نام آذربايجان براي سرزمين هاي شمال رود ارس که از نظر تاريخي « اران » ناميده مي شد، ناخشنود بود.
خياباني در واقع آزاديستان را برگزيد تا مخالفت خود را با رژيم جديد در باکو نشان دهد. به گفته ي رئيس نيا، خياباني با انديشه هاي پان ترکي حزب اتحاد اسلام و طرح آن براي گسترش زبان ترکي به جاي زبان فارسي در جريان حضور عثماني ها در تبريز به شدت مخالف بود. کاتم نيز ضمن حمايت از اين نظر اشاره مي کند: « خياباني مردي با فرهنگ بود که به تاريخ و سنت هاي ايراني عشق مي ورزيد و در افکار و اعمال اول نشاني از طرفداري از انديشه هاي جدايي طلبانه به چشم نمي خورد ( به نقل از: احمدي، 1382، 133-135 ).

مقابله با حرکت هاي جدايي طلبانه

در جريان حرکت جدايي طلبانه و وابسته به بيگانه ي پيشه وري در سال 1324 نيز مردم آذربايجان از اين تحرکات حمايتي نکرده و خود مقابل آن ايستادند. کاتم در خصوص استقبال مردم آذربايجان از ارتش ايران که باري مقابله با جريان وابسته به اين استان آمده بود مي گويد: « حتي در تبريز که پايتخت حکومت پيشه وري بود مردم به پا خاستند و قبل از ورود ارتش، کليه مقامات فرقه ي دموکرات را که به آن ها دسترسي داشتند، اعدام کردند » ( به نقل از: احمدي، 1382، 138 ).

نهضت ملي صنعت نفت

آذربايجان از ديرباز در پيشينه تاريخ عظيم ايران به دلايل راهبردي و استراتژيک مورد توجه خاص دولت مردان بوده است. در مبارزات ملي شدن صنعت نفت نيز اين استان، که آن روزها شامل استان هاي آذربايجان غربي و شرقي، زنجان و اردبيل امروزي بود، براي هر دو جبهه اهميت فوق العاده اي داشت؛ به طوري که مکاتبات آيت الله کاشاني و دکتر مصدق، رهبران نهضت نفت، خطاب به مردم آذربايجان و از طريق روزنامه هاي مبارز شهر تبريز بوده است. بيشترين حضور علماي شيعه در نهضت ملي شدن صنعت نفت، در بيانيه ها و اعلاميه هايي جلوه مي کند که حضور مردم در صحنه و دفاع از ايده ملي شدن صنعت نفت را تکليف شرعي آن ها دانسته اند.
از جمله آيات عظام آذربايجان، آيت الله ميرزا کاظم طباطبايي فتواي ذيل را در حمايت از نهضت ملي شدن صنعت نفت در تاريخ 27 ذي الحجه 1370 ق. صادرکرد: « لَن يَجعَلَ اللَّهُ لِلکافِرينَ عَلَي المُؤمِنسنَ سَبيلاً (2). در اين هنگام تاريک و باريک که تمام ايران قيام کرده اند، براي استرداد حقوق حقه خودشان از کفار حربي...، به عموم برادران ديني لازم و واجب است، در پشتيباني حضرت ايت الله کاشاني و جناب آقاي دکتر مصدق که مجري اميال قاطبه ملت ايران هستند، کوشا بوده و به مبارزه خودشان ادامه دهند تا... دار الاسلام از شر کفار محفوظ بماند ».

پي‌نوشت‌ها:

1- بيانات امام خميني در جمع آذري ها، مورخ 1358/10/12، صحيفه ي نور، ج11.
2- سوره ي نساء، آيه ي 141.

منبع مقاله :
باقري چوکامي، سيامک؛ (1391)، قوم آذري، تهران: اميرکبير، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.