نویسنده: حمید وثیق زاده
منبع:راسخون
منبع:راسخون
مدیریت مشارکتی بر اصل درگیر کردن شمار بیشتری از کارکنان در فرآیندهای حیاتی سازمان، تاکید دارد. موارد بیشتر در این مقاله آورده شده است.
با وجودی که این مشتری است که پادشاه است، امروزه به کارکنان به چشم تسهیل کنندگان جلب رضایت مشتریان، نگاه میشود.
بدین منظور که شرکتها کالاهایی تولید کنند که توان ارضای نیازهای رو به رشد مشتریان را داشته باشد، باید تولیدات خود را بهبود بخشند و برای پیروزی بر رقبا و تبدیل شدن به یک شرکت پیشرو در صنعت، نیاز است که رویکرد سهجانبه اتخاذ نمایند؛کیفیت خوب، خدمات خوب و قیمت پایین، و برای دستیابی به همهی اینها، کارکنان نقش بسیار مؤثری در جهان امروزی ایفا مینمایند. مدیری که کارکنان را به بهترین نحو مدیریت میکند و آنها را شاد نگه میدارد میتواند پیشرو در صنعت باشد.
اما مدیریت مشارکتی چیست؟
چرا به این سبک به عنوان روشی پیشرو در میان سایر سبکهای مدیریتی مینگریم؟ در طول تاریخ کارکنان رئیسی داشتهاند که به آنها میگفتهاست که چه کاری انجام دهند و آنها هیچ حق تصمیمگیری نداشتهاند. اما این سبک استبدادی دیگر قدیمی شدهاست، امروزه کارکنان تشویق میشوند که نقش پررنگتری در تصمیمگیریها داشته باشند و در جهت بهبود سازمان پیشنهادات خود را مطرح نمایند. یک ویژگی مهم در این سبک، ارتباطات دوطرفه است، یعنی به جای اینکه کارفرمایان به کارکنان دستور دهند که چه کارهایی انجام دهند، کارکنان بتوانند پای میز مزاکره بنشینند، پیشنهادات خود را مطرح نمایند و به کارفرمایان در جهت اتخاذ تصمیمات سازمانیافتهتر کمک نمایند.چندین سطح مشارکت مجاز در سازمان وجود دارد، شرکتهای قدیمیتر، به همان صندوق پیشنهادات اکتفا میکنند، تا کارکنان اگر پیشنهادی برای بهبود اوضاع سازمان دارند در آن صندوق بیاندازند، شرکتهای دموکراتتر، با آموزش و انگیزش کارکنان به آنها کمک میکنند که مؤثرتر باشند. اما جدیدترین واژه در بازار کار امروزی، برنامهریزی شغلی میباشد، بسیاری از سازمانها برنامهریزی شغلی را روشی مناسب در جهت حفظ کارکنان مستعد و کاهش نارضایتی و تنش در کار میدانند، در برنامهریزی شغلی کارکنان فرصت این را دارند که بگویند چه انتظاراتی از سازمان در دوران کاری خود دارند، و این امر تأثیر بسزایی در بهبود تولیدات، اثربخشی ارائه خدمات و رضایتمندی کارکنان از سازمان خواهد داشت.
اهمیت مدیریت مشارکتی
این سبک مدیریتی از منظر کارکنان، تغییری بسیار خوشایند در سیستمهای بروکراتیک قدیمی میباشد، و به آنها شانس شنیدهشدن از طرف سازمان داده میشود، همچنین آنها میتوانند پیشنهاداتی که گمان میکنند هم برای خودشان و هم برای سازمان مؤثر است را به پیش ببرند. بکمک سبک مدیریتی دموکراتیک کارکنان میتوانند شغل خود را کمتر خسته کننده و با ارزشتر کنند. زمانی که پیشنهادات آنها اجرا میشود، احساس رضایت بیشتری پیدا میکنند و به دنبال آن محیط کاری بهتری هم ایجاد میشود.همچون یک زنجیره، یک کارمند خوب، محصول خوب تولید میکند، و این محصول خوب است که توسط مشتری خریداری خواهد شد و این همان چیزی است که تولید سود برای سازمان خواهد داشت.
اما برای اینکه مدیریت مشارکتی اثربخش باشد نیاز به کارکنانی با انگیزه و با استعداد است که بتوانند پیشنهادات اثربخش مطرح نموده و سازمان را به جلو برانند و این شاید تنها محدودیت این روش برای پذیرش در سطح جهانی باشد.
/ج