نقش جمال خان امير پنج دشتي در مبارزات ضداستعماري جنوب

جمال خان يكي از حكمرانان مقتدر و توانمند جنوب ايران به هنگام جنگ جهاني اول بود كه به خاطر فتوحاتش در جريان اخراج خاندان آل خليفه از بندر لنگه و احياي حاكميت قدرت مركزي ايران به اين بندر، لقب «اميرپنج» گرفت.
چهارشنبه، 30 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش جمال خان امير پنج دشتي در مبارزات ضداستعماري جنوب
نقش جمال خان امير پنج دشتي در مبارزات ضداستعماري جنوب

 

نويسنده: دكتر هيبت الله مالكي (1)




 

چكيده:

جمال خان يكي از حكمرانان مقتدر و توانمند جنوب ايران به هنگام جنگ جهاني اول بود كه به خاطر فتوحاتش در جريان اخراج خاندان آل خليفه از بندر لنگه و احياي حاكميت قدرت مركزي ايران به اين بندر، لقب «اميرپنج» گرفت. اگرچه در مبارزات مردم جنوب با انگليسي ها، اسامي قهرماناني چون غضنفرالسلطنه برازجاني، حسين خان چاه كوتاهي و زائرخضرخان اهرمي جاودان مانده، اما به نقش جمال خان در اين مبارزات كمتر پرداخته شده است. اين از آن روست كه جمال خان به دليل جلوگيري از حمله ي نيروهاي انگليسي به مردم بي دفاع بنادر و سواحل قلمروي وسيعش، از ورود مستقيم به مبارزه پرهيز داشت، اما از هرگونه حمايت ديگر دريغ نداشت، چنانكه اسناد اين مقاله خصومت انگليسي ها را با او و خانواده اش نشان مي دهد. در مقاله ي حاضر ضمن معرفي جمال خان و اقتدار و قلمرو پهناورش، با استناد به دو سند تاريخي، وطن پرستي او و همراهي و حمايتش از مجاهدان در برابر تهاجم انگليس نشان داده شده است.
واژگان كليدي: دشتي، جمال خان ميرپنج دشتي، جنگ جهاني اول، بوشهر، انگليس

درآمد

«دشتي» يكي از شهرستان هاي استان بوشهر است. اين شهرستان، منطقه اي وسيع و پهناور را در سمت جنوب شرقي بندر بوشهر دربرمي گيرد. مركز اين شهرستان هم اكنون شهر «خورموج» است. فاصله ي شهر خورموج تا بندر بوشهر، 84 كيلومتر است. شهرستان «دشتي» به ضميمه ي شهرستان «دشتستان» تا سال 1338ه.ش جزو استان هفتم (استان فارس) بوده است و در اين سال جدا شد و جزء ابواب جمعي «فرمانداري كل بنادر و جزاير خليج فارس» گرديد.
جمال خان، پسر حيدرخان يا جمال خان گپ (بزرگ) از آغاز حكمراني در بند و بست كارها و مردم داري، چنان لياقت و كارداني از خود نمايان كرد كه در هر شهر و دياري نام نيكش زبانزد خاص و عام شد. پس از كشته شدن جمال خان، در سال 1303ه.ق/ 1265ه.ش، ضابطي سراسر دشتي به حسين خان سپرده شد.
در سال 1316ه.ق/1277ه.ش. آخرين حاكم سلسله ي جواسم، محمد بن خليفه، بندر لنگه را به زور و زر باز پس گرفت. احمد دريابيگي، حكمران بنادر به ظاهر اين حركت وي را پذيرفت اما پنهاني از جمال خان دشتي و شيخ ناصر چاه كوتاهي (عمو زاده ي شيخ حسين) و احمدخان انگالي خواست كه براي بيرون راندن محمد بن خليفه با وي همكاري كنند. چريك انگالي، چاه كوتاه و دشتي همزمان عازم لنگه شدند. دريابيگي نيز به همراه اردوي دولتي با كشتي پرسپوليس به لنگه رسيد. محمد بن خليفه پس از چند ساعت مقاومت شكست خورد و به اميرنشين هاي خليج فارس پناهنده شد. لنگه به تصرف نيروهاي دولتي و چريك محلي درآمد. پس از اين پيروزي كه چريك دشتي به دستور جمال خان و به فرماندهي احمدخان دشتي، فرزند برومند محمدخان، در آن حضور داشتند، در سال 1317ه.ق، حكمران بنادر و جزاير خليج فارس، افزون بر حكمراني بر سراسر دشتي و بلوك «بوشكان»، حكومت بلوك «گله دار»، «بيخه جات» (فال و اسير)، «گاوبندي» (پارسيان كنوني)، «تميمي» و بلوك «مالكي» را به وي واگذار كردند.(2)
درازي سرزمين فرمانپذير جمال خان اميرپنج دشتي در آن سال ها، از جنوبي ترين روستاي گله دار تا آبريز شمالي گردنه ي پهناپهن و شمال بند روني و درخت بنه (‌بنك) كهنسال جمال خاني و بلندي هاي مشرف بر «فراشبند»(3) بود.
با اين ديباچه توانايي بسيج نيرو و ساماندهي رزمي جمال خان در هنگام جنگ نخست جهاني بر همگان آشكار مي شود. اكنون به اين پرسش پاسخ مي دهيم كه، نقش سياسي- نظامي و اجتماعي جمال خان در جنگ نخست جهاني چگونه بوده است؟
آنگاه كه بنا به گزارش سالانه ي كنسولگري انگليس در بوشهر، ص 30: «ميرزا محمدخان غضنفرالسلطنه، خان برازجان با شركت شيخ حسين چاه كوتاهي، رئيس علي دلواري و زائر خضر خان اهرمي ائتلافي از خوانين محلي بر ضد انگليسي ها تشكيل داد.»(4)
پس از ساماندهي اين ائتلاف، غضنفرالسلطنه برازجاني به همراه سران دشتستان به خورموج آمدند و موضوع ائتلاف خوانين را با جمال خان درميان نهادند.
بنابر روايات مطلعان، جمال خان كه پيش از اين نيز هرگز نظر خوشي نسبت به انگليسي ها نداشت و از دخالت هاي نارواي آنان در امور داخلي ايران كاملاً آگاه بود، قول همكاري و همراهي به غضنفرالسلطنه و همراهانش داد. اما نظر به گستردگي مرز دريايي دشتي و كثرت بنادر آن، اين شرط را اعلام كرد كه هيچگاه شخصاً در هيچ جبهه اي حضور نخواهد يافت. ليكن از هرگونه كمك به نيروي پايداري جنوب ايران در برابر بيگانگان فروگذاري نخواهد كرد.
بنابر آنچه گذشت، جمال خان براي اينكه بهانه اي به دست انگليسي ها ندهد، در آغاز از حضور در جبهه هاي شمالي و جنوبي پرهيز مي كرد.
ممكن است اين پرسش مطرح شود كه جبهه ي شمالي در كجا و نبرد با چه كساني بوده است؟ توضيح اينكه: چهار ماه پيش از آنكه بندر بوشهر به اشغال انگليسي ها درآيد و نبردهاي پارتيزاتي شهيد رييس علي دلواري، شيخ حسين چاه كوتاهي، زائر خضرخان اهرمي، خالوحسين بردخوني و فقيه زين الدين با انگليسي ها آغاز شود، ميجر فريزر، كنسول انگليس در بندر بوشهر، با ميانجيگري مسترمگرديچ ارمني، رييس تلگرافخانه ي هند واروپ در كازرون، اقدام به تحريك اسماعيل خان شبانكاره و حيدرخان حيات داوودي و برادرانش نمود و با ارسال اسلحه و مهمات، ايشان را ياري داد تا در برابر شهيد ميرزا محمدخان برازجاني (غضنفرالسلطنه)، در راستاي رود «دالكي»، از روستاي «بارگاهي» تا «صفي آباد» برازجان جنگي تمام عيار آغاز نمايند تا در صورت اشغال بوشهر، غضنفرالسلطنه نتواند با تمام نيرو در جبهه ي جنوبي (بوشهر) ‌حضور يابد.
احمد اخگر، فرمانده ژاندارمري «برازجان» و «احمدي» كه در همين روزها در «دشتستان» حضور فعال داشته و همواره مردم را به دفاع در برابر انگليسي ها فرامي خوانده است، در كتاب خود مي نويسد:«چهارصد نفر از نيروهاي شيخ حسين خان، زائر خضرخان و جمال خان در جبهه ي شمالي در كنار نيروي مقاومت برازجاني حضور يافتند تا به متحد خود، غضنفرالسلطنه ياري دهند.»(5) اين سخن را رييس برقي زنده بودي(6) از سران تنگستان و كوهي برازجاني(7)(از مطلعان تاريخ برازجان) نيز تأييد مي كردند. از سوي ديگر، هركسي كه اندك آشنايي با هرم قدرت در نظام فئوداليسم داشته باشد، مي داند كه خالوحسين بردخوني يا فقيه زين الدين و ديگر مجاهدان دشتي كه در شبيخون ها و عمليات پارتيزاني «دلوار»، «تنگك» و «كوه كزي» حضور داشتند و 27 روز به همراه رييس علي و 4 روز پس از شهادت رييس، به همراه شيخ حسين خان و زائرخضرخان، در نبردي نابرابر با بيگانگان حماسه آفريني مي كردند، هرگز بدون هماهنگي با جمال خان، اقدامي نمي كردند.
اگر غير از اين بود، جمال خان نيز اگر مي خواست، با آن گستره ي حوزه ي حكمراني و تموّل و ثروت و توانايي بسيج يك لشكر، اندكي تمايل به همكاري با بيگانگان نشان دهد، درهاي مهر و ياري بيگانگان بر روي وي و فرزندانش باز مي شد. اما اسناد و مدارك موجود گواهي بر اين است كه جمال خان هيچگاه رغبتي به اينگونه كارها نداشت. پس از شهادت رييس علي در سيزدهم شهريور ماه 1293، يعني 27 روز پس از آغاز نبرد، تا هنگام نبرد لرده در كوه «گيسكان» دشتستان، در نهم آبان ماه 1297 كه غضنفرالسلطنه، شيخ حسين خان و زائر خضرخان، چهار سال در برابر انگليسي ها همچون سدي استوار پايداري مي كردند، جمال خان در كنار سران نهضت بود و هيچ گاه آنان را در برابر خائنين داخلي و دشمن بيگانه تنها نگذاشت و حتي يك لحظه در استرضاي خاطر بيگانگان حركتي نكرد. نامه ي ميجرتريور به حاجي خان، فرزند جمال خان پس از درگذشت پدرش، گواه تاريخ است بر خشم و نفرت دشمنان اين آب و خاك نسبت به اين خاندان.
چنان كه از پاسخ ميجرتريور برمي آيد، حاجي خان در تاريخ دوم جمادي الاولي 1338ه.ق، نامه اي به نمايندگي انگليس در بندر بوشهر نوشته و از آن ها خواسته است كه نزد حكمران فارس، شاهزاده عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، از وي حمايت كنند تا همچون ديگر خوانين، ايشان نيز مقام خويش را بازيابند. پاسخ ميجرتريور به شرح زير است:
«نمره 114-بوشهر، سلخ جمادي الاولي 1338مطابق 21 فبروري 1920

معتمدالسلطان حاجي خان ولد جمال خان دشتي زيد عزه

كاغذ شما مورخه دوم جمادي الاولي، مشعر بر شكايت از سلوكي كه به شما شده است، واصل گرديد. من نمي دانم به چه طريق خيال مي كنيد كه من كه نماينده ي محلي دولت انگليس هستم مي توانم به شما مساعدت بكنم و اگر هم بتوانم مساعدت و همراهي نمايم،به چه سبب بايد بكنم. آيا شما مي توانيد بگوييد كه در يك مورد واحد، با نماينده هاي دولت بهيه انگليس در خليج فارس يا دولت بهيه انگليس همراهي كرديد. به خاطر دوستدار كه نيست. تصور مي كنم كه جهت اينكه زحماتي بر شما وارد شد اين است كه پدر شما و خود شما در قلع و قمع اشرار با دولت عليّه ايران همراهي نكرديد. خطوط متعدد از بسياري از مردم دشتي به من رسيده و هميشه به آن ها نصيحت كرده ام كه، نسبت به اولياء امور دولت عليه ايران خدمتگزار باشند و از صوابديد نماينده هاي آن تخلف نورزند و ماليات دولتي خود را بدهند درصورتي كه نخواهند زحمت بر آن ها وارد بيايد، ولي متأسف هستم كه پدر شما و خود شما به قسمتي كه در فوق ذكر گرديد عمل ننموديد، زياده زحمت است.
كلنل تريور
قائم مقام باليوز دولت بهيه انگليس در خليج فارس»
مواردي را كه در اين نامه كلنل تريور بر آن تأكيد دارد، و ريشه ي دشمني بيگانگان با اين خاندان است، نقيض منطقي جمله اي است كه اين ديپلمات كهنه كار با زبان ديپلماسي اينگونه بيان كرده است كه: «پدر شما و خود شما در قلع و قمع اشرار با دولت عليّه ايران همراهي نكرديد». يعني پدر شما و خود شما با احرار و آزادگان ايران پرست همراهي كرديد. از ديد دشمنان آزادي و استقلال ايران گناهي از اين بالاتر نبوده است.
مورد دوم كه بر ارزشمندترين ويژگي هاي اين خاندان وطن پرست به مصداق:‌«الفضل ما شهَدت به الاعداء» صحه گذاشته و ويژگي زرين در تاريخ اين خاندان كهن را به نمايش مي گذارد، اين سخن تريور است كه: «آيا شما مي توانيد بگوييد در يك مورد واحد با نماينده هاي دولت بهيه انگليس يا دولت بهيه انگليس همراهي كرديد، به خاطر دوستدار كه نيست».
آري جمال خان از آغاز نبرد تا پيروزي غضنفرالسلطنه در جبهه ي شمالي جنگ با انگليس و كارگزاران محلي آن ها، همواره با غضنفر السلطنه و آيت الله شيخ محمدجعفر محلاتي كه به نمايندگي از حزب دموكرات فارس و كميته ي حافظين استقلال به همراه دويست نفر مجاهد شيرازي در برازجان حضور داشتند، همراهي و همكاري داشت. نيز آن هنگام كه پس از ماه ها جنگ، نيروهاي قشقايي از طرف شيراز به طرف جنوب عقب رانده شدند، تا اينكه خديجه بي بي، همسر صوله الدوله قشقايي با نوشتن نامه اي به جمال خان امير پنج وخامت اوضاع ايل قشقايي را براي جمال خان روشن كرد و تفرقه ي سران ايل، دشمني برادران صولة الدوله با وي، لشكركشي احمدخان احتشام السلطنه و علي خان سالار حشمت به همراه انگليسي ها به «فيروزآباد» و شكست هواداران صوله الدوله را براي جمال خان توضيح داد و در پايان از وي خواست كه صولة الدوله را در اين نبرد ميهني ياري دهد.
پس از اين نامه بود كه جمال خان، يك اردوي هفتصد نفره از جانبازان دلاور دشتي به فرماندهي شاه منصورخان دشتي و رييس عبدالحسن رزمي را به ياري صولة الدوله فرستاد و با حضور اردوي دشتي، جناح صوله الدوله توان و قدرت تازه اي يافت و در چندين نبرد نسيم پيروزي بر پرچم سردار عشاير وزيد و دشمنان ايلي سردار در برابر وي كم كم عقب نشيني كردند و سردار مجدداً قدرت ايلي خود را بازيافت. پس از اين حوادث بود كه فرمانفرماي فارس نيز پذيرفت كه هيچكدام از رقيبان صولت، توانايي سياسي نظامي ايشان را ندارند و دوباره وي را به عنوان ايلخان قشقايي برگزيد.
يكي ديگر از اقداماتي كه براي جمال خان امير پنج و منطقه ي دشتي بسيار گران تمام شد، پناهندگي زائر خضرخان و شيخ حسين خان چاه كوتاهي به وي است. اين رويداد نيز به شرح زير است:
پس از اينكه در تاريخ 19مهرماه 1297ه.ش/ 9 اكتبر 1918م، انگليسي ها، «چاه كوتاه» را گرفتند و شيخ عبدالله، برادر شيخ حسين چاه كوتاهي را حاكم «چاه كوتاه» كردند، شيخ حسين خان به بلوك «بوشكان» رفت و به علي خان سهام السلطنه، برادر جمال خان دشتي پناهنده شد كه اين پناهندگي باعث لشكركشي و حملات هوايي انگليسي ها به مردم بي پناه بلوك گرديد؛ چنانكه بسياري از مردم بلوك و بوشكان در حملات انگليسي ها و در اثر مقاومت و پايداري شيخ حسين و فرزندانش، كشته شدند. به اين علت علي خان دشتي و جمال خان از طرف انگليسي ها و حكومت فارس و بنادر، مقصر اصلي شناخته شدند. از سوي ديگر پس از اينكه در تاريخ 25 مهر 1297ه.ش/ 15 اكتبر 1918م نيروهاي بيگانه «اهرم» را تصرف كردند و زائر خضرخان در «خائيز» اردو زد، دريابيگي بنادر به همراه سربازان انگليسي در آبان و آذر 1297ه.ش دوبار به خائيز لشكر كشيدند، اما با دلاوري سام خان(8) و دلاور مردان تنگستاني، انگليسي ها با تلفات زياد عقب نشيني كردند. زائر خضر خان براي رهائي از بن بست تنگ خائيز، با هماهنگي قبلي وارد «كاردنه»(9) دشتي شد و به جمال خان پناهنده گرديد. جمال خان كمك هاي شاياني به زائرخضرخان نمود و در زمينه ي سلاح و ساز و برگ و آذوقه، تمام نيازمندي هاي وي را برآورده كرد.
اين اقدامات هرگز از ديده ي تيزبين جاسوسان بيگانه پرست پنهان نمي ماند و با شاخ و برگ هاي زياد به كنسولگري انگليس در بوشهر مي رسيد. با اين مقدمات بود كه پس از دستگيري جمال خان دشتي در «كمارج» در محرم 1338ه.ق، كلنل تريور با نيروي محافظ چشمگيري به همراه آصف الملك كواري(10) و زائر عبدالله فقيه(11)، در تاريخ 31 دسامبر 1918/ 10 دي 1297 وارد «خورموج» شدند و زائر عبدالله را به عنوان حاكم خورموج جايگزين نمودند.
بنابراين در ديدگاه بيگانگان، جمال خان دشتي نيز از سران جبهه ي مقاومت ملي به شمار مي آمد و باد افره اي همچون ايشان يافت. يعني همچنانكه خانه و كاشانه ي غضنفرالسلطنه و شيخ حسين خان و زائر خضرخان به غارت رفت و هر سه گُرد قهرمان به دست بيگانگان و بيگانه پرستان به شهادت رسيدند، جمال خان نيز افزون بر غارت مال و دارايي و ثروت و اسناد و كتابخانه ي محمدخاني، به زندان افتاد و سپس به تبعيد رفت و در تبعيد نيز جان باخت.

پي‌نوشت‌ها:

1.عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي فيروزآباد.
2.به استناد فرمان مظفرالدين شاه قاجار اين حكومت بر او مسجل شده است.
3. مرز شمالي حدود حكمراني جمال خان امير پنج دشتي.
4.فريزر، ميجر: گزارش سالانه كنسولگري انگليس در بوشهر، بوشهر: چاپ علوي، 1371، ص 30.
5.اخگر، احمد: زندگي من در طول هفتاد سال تاريخ معاصر، ناشر نويسنده، چاپ خوشه، جلد اول، 1366، ص 137.
6.خاطرات منتشر نشده ي رئيس برفي زنده بودي باغكي.
7.خاطرات منتشر نشده ي كربلايي كرم كوهستاني برازجاني.
8.سام خان، فرزند زائر خضرخان باغكي تنگستاني بود.
9.«كاردان»‌يا «كاردنه» يكي از روستاهاي شهرستان دشتي است.
10.آصف الملك كواري، از سال 1297 تا 1300ه.ش حاكم دشتي و دشتستان بود.
11.زائر عبدالله فقيه از طرف انگليسي ها سرپرست تفنگچي هاي گمرك بندر بوشهر بود.

کتابنامه:
اخگر، احمد: زندگي من در طول هفتاد سال تاريخ معاصر، چاپ خوشه، جلد اول، 1366.
فريزر، ميجر: گزارش سالانه كنسولگري انگليس در بوشهر، بوشهر: چاپ علوي، 1371.


منبع مقاله:
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي، (1392)، پژوهشنامه خليج فارس (‌دفتر ششم)، تهران، نشر خانه كتاب، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما