مترجم : حمید وثیق زاده.
منبع:راسخون
منبع:راسخون
"ما برای زنده ماندن احتیاج داریم 4 بار در روز در آغوش گرفته شویم. برای اینکه زندگی کردن باید 8 بار در روز در آغوش گرفته شویم. و برای رشد کردن لازم است 12بار در روز در آغوش گرفته شویم." – ویرجینیا ستیر
همه ما لحظاتی را که با فرزندمان صمیمی میشویم و قلبمان از شادی لبریز میشود را دوست میداریم. ارتباط مناسب هم برای والدین ضروری است و هم برای فرزندان. هنگامی که روابط میان والدین و فرزندان قوی باشد، خوشایند نیز خواهد بود چرا که در آن صورت هر دو طرف همانقدر که سرمایهگذاری میکنند، دریافت میدارند. اینگونه است که والدین احساس نمیکنند تمام زحماتشان نادیده گرفته شده است.
این ارتباط تنها دلیلی است که فرزندانمان با میل و رغبت، از قوانین ما تبعیت میکنند. بچههایی که پیوندی قوی با پدر و مادر خویش دارند متمایل به همکاری هستند. آنها به ما اعتماد میکنند و مطمئن هستند که بهترین راهحل را در اختیارشان میگذاریم. من مرتباً از پدر و مادرها میشنوم که میگویند همهچیز از زمانی تغییر کرد که آنها سعی کردند به جای تمرکز بر اصلاح بچهها، با آنها ارتباط برقرار کنند.
اما ما فقط انسان هستیم. روزهایی وجود دارند که تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که نیازهای اساسی فرزندانمان را تأمین کنیم: خوراک آنها، استحمام آنها، دلگرم کردن آنها، در آغوش گرفتن آنها، و خواباندن آنها در ساعتی مشخص تا فردا دوباره بتوانیم این کارها را انجام دهیم.
با توجه به این که پدر و مادر بودن و فرزند پروری سختترین کار روی زمین است - و ما اغلب آن را در اوقات فراغت خود انجام میدهیم، و پس از آنکه از سرکار برگشتیم به آن مشغول میشویم- تنها راه برای حفظ یک پیوند قوی با فرزندان ما این است که عاداتی روزانه برای برقراری پیوند و ارتباط با آنها ایجاد کنیم . چه نوع عاداتی؟
1. هر روز 12 بار او را در آغوش بگیرید (یا دیگر محبتهای فیزیکی را برایش انجام دهید.). اولین کاری که صبح انجام میدهید در آغوش گرفتن فرزندتان باشد، زمانی که با او خداحافظی میکنید، و زمانی که دوباره او را میبینید و قبل از زمان خواب او را در آغوش بگیرید. اگر نوجوان یا جوان شما، شما را رد کرد و نپذیرفت، توجه داشته باشید که برای ایجاد ارتباط با بچههای بزرگتر باید قدری حوصله کنید. او را دعوت به یک نوشیدنی خنک کنید و با او صحبت کنید.
2. قبل از انتقال، با او پیوند برقرار کنید. برای کودکان و نوجوانان انتقال از یک وضعیت به وضعیت دیگر کمی دشوار است. اگر به چشمهایش نگاه کنید، او را به نام صدا کنید و کمی با او شوخی کنید تا لبخند به لبش بیاید آنوقت میتوانید مطمئن شوید که او میتواند از منابع درونی خود برای مدیریت انتقال استفاده کند. صبحها با ملایمت بیشتری با او رفتار کنید، بعد از بیدار شدنش چند دقیقه او را در آغوش بگیرید تا به کمک کنید که از خواب بتواند وارد فعالیتها و وظایف روزانهاش شود.
3. بازی. خنده و شوخی ، باعث ترشح اندورفین و اکسی توسین در شما و فرزندتان میشود و به ارتباط میان شما کمک میکند. اگر روزانه برای فرزند خود فضایی شاد مهیا کنید به او این فرصت را میبخشید که با ناراحتیها و نگرانیهای خود کنار بیاید و احساس پیوند عمیقتری با شما داشته باشد. در غیر این صورت ممکن است احساس جدایی کند و بدخلق شود. بازی به فرزند شما کمک میکند که تمایل بیشتری به همکاری داشته باشد. فکر میکنید کدامیک از این جملات بهتر هستند: "گوریل کوچولو حالا وقت صبحانه است، زود بیا موزت رو بخور " و یا " همین الان صبحانهات را بخور".
4. هنگامی که با فرزند خود ارتباط برقرار میکنید ، تکنولوژی را غیرفعال کنید. فرزند شما، همواره به خاطر خواهد داشت که چنان برای والدینش اهمیت داشته است که زمان صحبت با او گوشی موبایلشان را بیصدا میکردند ، موسیقی را قطع میکردند و یا تلویزیون را خاموش میکردند. این قضیه زمانی که سوار اتومبیل هستید، بیشتر صادق است. چون در اتومبیل امکان تماس چشمی کمتر وجود دارد بنابراین فشار کمتری وجود دارد و دو طرف میتوانند راحتتر و صمیمانهتر درد دل کنند و حرف بزنند.
5. زمانی خاص به فرزندان خود اختصاص دهید. هر روز، 15 دقیقه به طور جداگانه به هر کدام از فرزندان خود اختصاص دهید. به متناوب یک روز آنچه فرزندتان از شما میخواهد انجام دهید و از او بخواهید یک روز خواسته شما را انجام دهد. در روز او، تنها به او محبت نشان دهید و اجازه دهید شما را هدایت کند. در روز خودتان در برابر این وسوسه که او را با فعالیتهایی مشغول کنید مقاومت کنید به جای آن از بازیهای درمانی استفاده کنید تا بتوانید مسائلی که به آنها دچار است را تشخیص دهید.
6. به احساسات او خوش آمد بگویید. مطمئناً، بسیاری از این احساسات ناخوشایند است. اما فرزند شما نیاز به ابراز احساسات خود دارد؛ در غیر این صورت، احساسات بر رفتارهایش تأثیر خواهد گذاشت. بنابراین فروپاشیهای احساسی او را بپذیرید. نگذارید عصبانیت او، شما را دور کند. سعی کنید اشکها و ترسهایی که پشت این عصبانیتها پنهان شده اند را بیابید. به یاد داشته باشید شما از معدود کسانی هستید که او آنقدر به شما اعتماد دارد که میتواند در کنارتان گریه کند. پس از آن، او احساس بهتری خواهد داشت، آرامتر خواهد شد و خود را به شما نزدیکتر احساس خواهد کرد. (بله، این کار واقعاً سخت است. تنظیم احساسات خودتان سختترین بخش فرزند پروری است. اما این بدان معنا نیست که شما نباید برای آن تلاش بکنید.)
7. گوش دهید و همدردی کنید. ارتباط با گوش دادن آغاز میشود. عادت کردن به دیدن مسائل از نقطه نظر فرزندتان، تضمین خواهد کرد که شما با او با احترام رفتار خواهید کرد و به دنبال راهحلهای برنده / برنده خواهید بود. این کار به شما کمک خواهد کرد که دلایل رفتار او را متوجه شود و از او خشمگین نشوید. و به شما کمک خواهد کرد که احساسات خود را تنظیم کنید تا زمانی که فرزندتان احساسات شما را تحریک میکند و خشمتان را برمیانگیزد با او همچون یک دشمن رفتار نکنید.
8. سرعت خود را کم کنید و مزه لحظهها را بچشید. لحظهها را با فرزند خود سهیم شوید: اجازه دهید او توتفرنگیها را قبل از آن که آنها را در دسر بریزید بو بکشد. باهم دستانتان را در آب روان فرو کنید و جریان آب سرد را حس کنید. موهای او را بو کنید. به خندههایش گوش کنید.به چشمهایش نگاه کنید. شکوه لحظهها را حس کنید و آنها را با فرزندتان شریک شوید. اینگونه است که میتوانید با او ارتباط برقرار کنید.
9. در زمان خواب او را در آغوش بگیرید و با او گفتگو کنید. زمان خواب کودک خود را کمی زودتر تنظیم کنید تا بتوانید زمانی را در تاریکی به در بغل گرفتن و صحبت کردن با او سپری کنید. در آن لحظات امن ِ صمیمیت، هر مشکل و ناراحتیای را که کودک در حال حاضر با آن دست به گریبان است به سطح بیاورید. میتواند اتفاقی باشد که در مدرسه اتفاق افتاده است و یا سخنی باشد که شما امروز صبح به او گفتهاید و یا نگرانی او در مورد سفر علمی فردایش باشد. آیا شما باید مشکلات او را در همان لحظه رفع کنید؟ نه، فقط گوش دهید. احساسات او را تصدیق کنید.
به فرزندتان اطمینان دهد که نگرانی او را میشنوید ، و این که فردا با کمک همدیگر آنها را حل خواهید کرد. روز بعد، حتماً پیگیری کنید. شما شگفت زده خواهید شد از اینکه این کار چقدر به عمیقتر شدن ارتباطتان با کودکتان کمک خواهد کرد. زمانی که فرزندتان بزرگتر شد نیز این عادت را کنار نگذارید. اواخر شبها اغلب تنها زمانهایی هستند که نوجوانان حرفهای خود را میزنند و درد دل میکنند.
10. در کنار او باشید. فراموش نکنید که فرزند شما فقط 900 هفته از دوران کودکیاش را با شما سپری خواهد کرد و پس از آن، از نزد شما خواهد رفت. قبل از آنکه فکرش را بکنید او بزرگ میشود و به دانشگاه میرود و یا مستقل زندگی میکند. بنابراین از لحظات استفاده کنید. وقتی اوقاتتان را با او سپری میکنید به چیز دیگری فکر نکنید و کار دیگری نکنید. ممکن است همواره نتوانید این کار را بکنید اما اگر هر روز قدری این کار را تمرین کنید. بیشتر و بیشتر برای شما درونی میشود. وقتی این لحظهها را میسازید و زمانی را تنها به بودن در کنار فرزندتان اختصاص میدهید قلبتان سرشار از شادی میشود.