سواد رسانه اي ؛ چالش با تصوير
نويسنده:محمد صادق افرآسيابي
منبع:روزنامه جام جم
منبع:روزنامه جام جم
سواد رسانه اي از جمله کليد واژه هايي است که طي چند سال اخير به طور مشخص به آن اشاره هاي فراوان و کارشناسانه اي مي شود. نمي توان گفت که پيش از اين موضوع و بحث سواد رسانه اي مطرح و مورد توجه نبوده است ، چه هر آنچه درباره رسانه ها ، رتباطات و اطلاعات بحث و تحقيق مي شود ، مي تواند فصلهايي از سواد رسانه اي باشد ، سواد رسانه اي ، دعوت به انديشيدن درباره آنچه مي بينيم و مي خوانيم است.مهارتي است براي درک واقعيت ها و آنچه رسانه ها به مخاطب تزريق مي کنند. الگويي است تا براساس آن مخاطب و افکار عمومي نه به عنوان يک عنصر منفعل بلکه به عنوان يک پديده فعال و جاري در فرآيندي شناختي به حساب آيد و عمل تفسير و تحليل پيام را به انجام رساند.تفکر انتقادي و آگاهي دو ويژگي اصلي است که سواد رسانه اي بر آن بنا شده است.در واقع با توجه به پيچيده شدن برنامه ها و بسته بندي آنچه از رسانه ها توليد و پخش مي شود ، ضرورت بسياري به بازشناسي و بازخواني فرمول ها و الگوهايي است که رسانه ها پيام خود را بر آن اساس بسته بندي و مهندسي مي نمايند.آنچه مي خوانيد تاملي بر سواد رسانه اي از ديد صاحب نظران حوزه رسانه و ارتباطات است.
شايد حداقل زمان تولد سواد رسانه اي در جهان حدود 30سال پيش است ، اما در ايران زمان اندکي از پيدايش آن مي گذرد. دکتر سيدوحيد عقيلي ، استاد علوم ارتباطات در اين باره مي گويد: سواد نقد رسانه مبحثي کاملا تخصصي است و به دسته اي از افراد مربوط مي شود که دست اندرکاران رسانه ها را تشکيل مي دهند و دوره آموزشي لازم براي آن را گذرانده اند. اما سواد رسانه اي به طور مشخص از سوي برخي کشورهاي جهان از حدود 3 دهه قبل بررسي مي شود. کشورهاي ژاپن و کانادا نمونه بارز اين مساله هستند که در اين خصوص گامي اساسي برداشته اند. در اين کشورها سواد رسانه اي آنقدر اهميت داشت که آن را به عنوان يک ماده درسي در ميان مواد درسي دوره هاي تحصيلي راهنمايي تا مقطع ديپلم به رسميت شناختند و حتي آن را براي سنين بزرگسال و مقاطع تحصيلي بالاتر نيز طراحي کردند. آنها اين هدف را دنبال مي کردند که به افراد بياموزند رسانه چيست و تفاوت آن با دنياي اطراف آن چگونه است.
در اين اثنا مخاطب بخوبي مي آموزد که به غير از انتخاب رسانه از لحاظ سليقه و شکل به ادراک دقيق مواردي چون آگهي ، سرمقاله ، گزارش ، خبر و... در رسانه هاي مختلف ديداري ، شنيداري ، مکتوب و الکترونيکي نيز بپردازد. عقيلي ادامه مي دهد: اما قدمت ادبيات سواد رسانه اي در کشور ما به بيش از 3 يا 4 سال نمي رسد و همچنان از آن به مفهوم جديدي ياد مي شود که به دليل نگاه رسانه هاي مکتوب و ملي به آن برمي گردد. با تحصيل سواد رسانه اي مخاطب مي آموزد هر آنچه از رسانه ها انتشار مي يابد دليل مطابقت آن با واقعيت نمي شود. تحصيل سواد رسانه اي به همراه پيدايش نگاه و تفکر انتقادي در افراد است بنابراين فرد مي آموزد که عميق و دقيق به ذات برنامه ها و نوشته ها و شنيده ها بينديشيد و به نقد آنها نيز بپردازد از طرفي به نوعي رويارويي پيچيده با خروجي رسانه ها نيز دست يابد. اصول سواد رسانه اي سوغات غربي هاست اما نمي توان چشم بسته هم با آن روبه رو شد. از طرفي نمي شود به فکر بومي سازي چارچوب آن افتاد که تنها محتواي روزمره آن شايسته بومي سازي است اما در جامعه مدني که افراد به حقوق خود کاملا واقف هستند و ميزان سواد عمومي و آگاهي اجتماعي در سطح بالايي قرار دارد ، اکثر افراد از حداقل سواد رسانه اي برخوردارند. از سويي هم اخلاق حرفه اي در ميان دست اندرکاران رسانه ها وجود دارد. جالب است بدانيد پنج تا از پرتيراژترين روزنامه هاي جهان ژاپني هستند و اين نشان از بالا بودن فرهنگ مخاطبان ژاپني در رويارويي با محتواي مکتوب دارد. اما در ايران با مشکلاتي که عدم ارتقاي سواد رسانه را منجر مي شود، دست به گريبان هستيم از جمله تيراژ پايين روزنامه ها، عدم ترکيب صحيح يا مطابقت با تمايل مردم ، عدم ارائه محتواي تحليلي نسبتا جامع براي اتفاقات روزمره و بسياري نکات ديگر. دکتر عقيلي در پايان گفته هايش بيان مي دارد که براي رفع چالشها بايد به نوعي تلاش سازمان يافته از سوي رسانه ها براي ارتقاي سطح سواد رسانه اي در ميان مردم يا به اصطلاح مبارزه رسانه اي دست زد.
وي ادامه مي دهد: البته سواد رسانه اي مقوله اي است که به اوايل دهه 90ميلادي برمي گردد که در اصل مخاطب آن يکسري از ميانسالان جامعه بودند و مي بايست تحت تعليم استفاده از فناوري هاي نوين براي رويارويي با خروجي رسانه ها و اصلا کارکرد آنها قرار مي گرفتند. اما براي اين که اين مساله در ميان نسل جوان جامعه هم فراگير شود ، با توجه به استعداد، علاقه و پيگيري ابزار نوين و ICT از سوي اين نسل ، تنها بايد استانداردهاي بين المللي ، آن هم منطبق با مسائل بومي هر کشور سواد بر امر آموزش آن در نظر گرفته شود. از طرفي هم زيرساخت هاي لازم همچون افزايش ضريب نفوذ و سرعت و سهولت دسترسي به شبکه هاي ارتباطي همچون اينترنت بايد بخوبي فراهم شود تا حداقل سواد لازم در افراد ايجاد شود.
در اين جماعت که در اقليت به سر مي برند اتفاق جالب ، انتشار نقطه نظرات در سطح رسانه اي و ايجاد اثر براي تغيير ساختار خروجي رسانه است.اين افراد به بهبود کيفي رسانه ها کمک مي کنند زيرا با افزايش سطح توقع مردم ، رسانه ها ملزم به افزايش کيفي براي از دست ندادن مخاطبان خود هستند.وي تصريح مي دارد: يکي از شيوه هاي گسترش سواد رسانه اي ، ارائه بيوگرافي و تشريح برنامه ها براي مخاطبان است که کمک شاياني به تفسير و نقد آن باتوجه به تصويرسازي ذهني قبلي در ميان آنها مي کند.رشد آگاهي در ميان مردم از طريق رسانه هاي جمعي و با ارائه برنامه ها و افراد منتقد و ارائه آمار از بهترين هاي رسانه ها در جهان براي ارزيابي و بازشناسي شاخص هاي نقد رسانه اي ، استفاده از تحليلگران و کارشناسان براي آموزش و فرهنگسازي اين مهم و تعامل رسانه اي مناسب با مخاطبان در جذب سريع بازخورد رسانه اي در ميان مردم و ترتيب اثر دهي به نظريات اقشار مختلف براساس منطق ، همه و همه کمک شاياني به ارتقاي سواد رسانه اي در جامعه خواهد کرد.
در کنار افراد کم سواد يا بي سواد در جامعه ايراني به طور يقين متخصصان آشنا به مباحث رسانه عالم بر نقد مناسب آن هم وجود دارد که شايد اقليت آنها ، به طرح اين موضوع تمايل ندارند.در کنار اين افراد گروهي هم سواد کافي و قدرت دارند، اما شرايط يادگيري ندارند. مثلا مناطق روستايي به دليل عدم امکانات ارتباطي مناسب از اين مساله محرومند و به طور کلي سطح تخصص هاي حرفه اي در حوزه مشاغل رسانه اي پايين است.
برخي کشورها تمهيداتي را براي بومي سازي سواد رسانه اي در نظر گرفته اند و اين مساله براي کشور ما هم حائز اهميت است.در صورت بومي سازي محتواي رسانه اي و سواد رسانه اي تسلط افراد در فهم خروجي رسانه ها بالا رفته و بنابراين با کسب مطلوب ، مي دانند از رسانه ها چه مي خواهند و بنابراين رسانه ها هم در رويارويي با مخاطب مي دانند که مخاطب چه مي خواهد.ابراهيم آبادي خاطرنشان مي کند: افزايش آگاهي و درک سواد رسانه اي و کاربردهاي آن ، استفاده از کاربرد رسانه ، توانايي و ظرفيت در زمينه هاي شغلي و زندگي با آموزش هاي جدي در اين زمينه و آموزش هاي ترکيبي (فني و اجتماعي) يا آموزش لياقتي در ميان افراد همه وهمه در افزايش سواد رسانه اي و بينشهاي فردي در جامعه موثراند اما دکتر محمد الستي ، استاد علوم ارتباطات در اين خصوص با تعريف سواد رسانه اي اظهار مي دارد: سواد رسانه اي در واقع معياري از توانايي و قابليت فردي در درک مستقل رسانه است.
اکنون در عصر ICT يا رسانه به سر مي بريم و واقعيت ها زماني به رسميت شناخته مي شوندکه رسانه اي شوند و حقيقت ها زماني درک مي شوند که به وسيله مخاطبان ادراک شوند. در اين ميان وجوب سواد رسانه اي حکم مي کند که در چنين فضايي ، مخاطب داراي حداقل توانايي مستقل و مستقيم از درک خوراک و خروجي رسانه ها باشد بنابراين مجموعه عواملي که اين استقلال ادراکي را به وجود مي آورند ، سواد رسانه اي نام مي گيرد.در حقيقت فردي که در رويارويي با يک فيلم از ادراک مستقل ناتوان است ، فاقد سواد رسانه اي است.وي تصريح مي دارد: سواد رسانه اي تنها به مخاطب مربوط نمي شود بلکه کارگزاران رسانه ها را هم مخاطب خود قرار مي دهد. در حقيقت اين مهم چرخه اي را تعريف مي کند که کارگزاران با سواد ، مخاطب را با مخاطب با سواد متقابلا رو در رو مي کند.اما در ايران توسعه رسانه ها از وضعيت مطلوبي برخوردار نيست.
معضلاتي از قبيل فرهنگ کتبي و غلبه فرهنگ شفاهي باعث شده که افراد از روزنامه ها و رسانه هاي مکتوب به طورکل استفاده لازم را نبرند. از طرفي پايين بودن تيراژ مطبوعات و ضعف رسانه هاي شنيداري و ديداري در زمينه عدم رقابت لازم ، مشکلاتي را همچون نبود زمينه لازم براي بهبود کيفي و کمي سطح در آنها باعث شده است.ليکن با توسعه رسانه ها ، آموزش علوم ارتباطات شکل تخصصي در حوزه هاي خاص هر رسانه ، آزادي جريان ICT و کمک به رشد و توسعه نهادهاي مدني که مي توانند مستقيم و غيرمستقيم رسانه هاي مستقل را به وجود آورده و تقويت کنند ، در حل مشکلات و تامين زيرساخت لازم در ايجاد و استقرار سواد رسانه اي در جامعه امروز بسيار موثر است.
شايد حداقل زمان تولد سواد رسانه اي در جهان حدود 30سال پيش است ، اما در ايران زمان اندکي از پيدايش آن مي گذرد. دکتر سيدوحيد عقيلي ، استاد علوم ارتباطات در اين باره مي گويد: سواد نقد رسانه مبحثي کاملا تخصصي است و به دسته اي از افراد مربوط مي شود که دست اندرکاران رسانه ها را تشکيل مي دهند و دوره آموزشي لازم براي آن را گذرانده اند. اما سواد رسانه اي به طور مشخص از سوي برخي کشورهاي جهان از حدود 3 دهه قبل بررسي مي شود. کشورهاي ژاپن و کانادا نمونه بارز اين مساله هستند که در اين خصوص گامي اساسي برداشته اند. در اين کشورها سواد رسانه اي آنقدر اهميت داشت که آن را به عنوان يک ماده درسي در ميان مواد درسي دوره هاي تحصيلي راهنمايي تا مقطع ديپلم به رسميت شناختند و حتي آن را براي سنين بزرگسال و مقاطع تحصيلي بالاتر نيز طراحي کردند. آنها اين هدف را دنبال مي کردند که به افراد بياموزند رسانه چيست و تفاوت آن با دنياي اطراف آن چگونه است.
در اين اثنا مخاطب بخوبي مي آموزد که به غير از انتخاب رسانه از لحاظ سليقه و شکل به ادراک دقيق مواردي چون آگهي ، سرمقاله ، گزارش ، خبر و... در رسانه هاي مختلف ديداري ، شنيداري ، مکتوب و الکترونيکي نيز بپردازد. عقيلي ادامه مي دهد: اما قدمت ادبيات سواد رسانه اي در کشور ما به بيش از 3 يا 4 سال نمي رسد و همچنان از آن به مفهوم جديدي ياد مي شود که به دليل نگاه رسانه هاي مکتوب و ملي به آن برمي گردد. با تحصيل سواد رسانه اي مخاطب مي آموزد هر آنچه از رسانه ها انتشار مي يابد دليل مطابقت آن با واقعيت نمي شود. تحصيل سواد رسانه اي به همراه پيدايش نگاه و تفکر انتقادي در افراد است بنابراين فرد مي آموزد که عميق و دقيق به ذات برنامه ها و نوشته ها و شنيده ها بينديشيد و به نقد آنها نيز بپردازد از طرفي به نوعي رويارويي پيچيده با خروجي رسانه ها نيز دست يابد. اصول سواد رسانه اي سوغات غربي هاست اما نمي توان چشم بسته هم با آن روبه رو شد. از طرفي نمي شود به فکر بومي سازي چارچوب آن افتاد که تنها محتواي روزمره آن شايسته بومي سازي است اما در جامعه مدني که افراد به حقوق خود کاملا واقف هستند و ميزان سواد عمومي و آگاهي اجتماعي در سطح بالايي قرار دارد ، اکثر افراد از حداقل سواد رسانه اي برخوردارند. از سويي هم اخلاق حرفه اي در ميان دست اندرکاران رسانه ها وجود دارد. جالب است بدانيد پنج تا از پرتيراژترين روزنامه هاي جهان ژاپني هستند و اين نشان از بالا بودن فرهنگ مخاطبان ژاپني در رويارويي با محتواي مکتوب دارد. اما در ايران با مشکلاتي که عدم ارتقاي سواد رسانه را منجر مي شود، دست به گريبان هستيم از جمله تيراژ پايين روزنامه ها، عدم ترکيب صحيح يا مطابقت با تمايل مردم ، عدم ارائه محتواي تحليلي نسبتا جامع براي اتفاقات روزمره و بسياري نکات ديگر. دکتر عقيلي در پايان گفته هايش بيان مي دارد که براي رفع چالشها بايد به نوعي تلاش سازمان يافته از سوي رسانه ها براي ارتقاي سطح سواد رسانه اي در ميان مردم يا به اصطلاح مبارزه رسانه اي دست زد.
تولد سواد رقومي
اما دکتر محسنيان راد، استاد علوم ارتباطات نيز با تاکيد بر اين که ICT موجب پيدايش سواد رسانه اي شده است مي گويد: در حقيقت ورود به عصر ارتباطات و اطلاعات و پيدايش ابزار نوين ICT ، سوادي ، آن هم با عنوان سواد رقومي متولد ساخته است.وي ادامه مي دهد: البته سواد رسانه اي مقوله اي است که به اوايل دهه 90ميلادي برمي گردد که در اصل مخاطب آن يکسري از ميانسالان جامعه بودند و مي بايست تحت تعليم استفاده از فناوري هاي نوين براي رويارويي با خروجي رسانه ها و اصلا کارکرد آنها قرار مي گرفتند. اما براي اين که اين مساله در ميان نسل جوان جامعه هم فراگير شود ، با توجه به استعداد، علاقه و پيگيري ابزار نوين و ICT از سوي اين نسل ، تنها بايد استانداردهاي بين المللي ، آن هم منطبق با مسائل بومي هر کشور سواد بر امر آموزش آن در نظر گرفته شود. از طرفي هم زيرساخت هاي لازم همچون افزايش ضريب نفوذ و سرعت و سهولت دسترسي به شبکه هاي ارتباطي همچون اينترنت بايد بخوبي فراهم شود تا حداقل سواد لازم در افراد ايجاد شود.
ارتقاي سواد رسانه اي
در اين مقطع دکتر شيوا پژوهش فرد ، استاد علوم ارتباطات دانشگاه آزاد و محقق مسائل جامعه اطلاعاتي نيز با بيان نظريات خود و با اشاره به اهميت سواد رسانه اي در جامعه اطلاعاتي و عصر ارتباطات مي گويد: مي توان اقشار جامعه را در ميزان بهره مندي از سواد رسانه اي به دو گروه تقسيم کرد.گروهي که سواد کافي را در اين زمينه ندارند و بنابراين از انتقاد نيز مستثنا هستند که دراکثريت نسبي به سر مي برند.اين گروه بازخوردهاي رسانه اي را براساس سليقه و تنوع کانال هاي مشخصي پاسخ مي دهند که درصد خطا در ميان آنها کمتر است و با انتخاب منطقي تر در اين گروه مواجهيم زيرا شاخص هاي نسبي را براي اين کار پيگيري مي کنند البته با توجه به اين که اغلب رسانه هاي جامعه ما مخاطبان را با ملغمه اي از برنامه ها روبه رو مي کنند و شايد شبکه اي همچون خبر شاخصي در ميان شبکه ها در ارائه خروجي خاص براي جامعه است اغلب مخاطبان شاخص کلي را نمي توانند براي انتخاب برنامه از ميان انبوه آنها تعريف کنند اما گروه دوم آنهايي هستند که با سواد کافي درباره نقد رسانه ها و برنامه ها به نقادي مي پردازند.در اين جماعت که در اقليت به سر مي برند اتفاق جالب ، انتشار نقطه نظرات در سطح رسانه اي و ايجاد اثر براي تغيير ساختار خروجي رسانه است.اين افراد به بهبود کيفي رسانه ها کمک مي کنند زيرا با افزايش سطح توقع مردم ، رسانه ها ملزم به افزايش کيفي براي از دست ندادن مخاطبان خود هستند.وي تصريح مي دارد: يکي از شيوه هاي گسترش سواد رسانه اي ، ارائه بيوگرافي و تشريح برنامه ها براي مخاطبان است که کمک شاياني به تفسير و نقد آن باتوجه به تصويرسازي ذهني قبلي در ميان آنها مي کند.رشد آگاهي در ميان مردم از طريق رسانه هاي جمعي و با ارائه برنامه ها و افراد منتقد و ارائه آمار از بهترين هاي رسانه ها در جهان براي ارزيابي و بازشناسي شاخص هاي نقد رسانه اي ، استفاده از تحليلگران و کارشناسان براي آموزش و فرهنگسازي اين مهم و تعامل رسانه اي مناسب با مخاطبان در جذب سريع بازخورد رسانه اي در ميان مردم و ترتيب اثر دهي به نظريات اقشار مختلف براساس منطق ، همه و همه کمک شاياني به ارتقاي سواد رسانه اي در جامعه خواهد کرد.
در کنار افراد کم سواد يا بي سواد در جامعه ايراني به طور يقين متخصصان آشنا به مباحث رسانه عالم بر نقد مناسب آن هم وجود دارد که شايد اقليت آنها ، به طرح اين موضوع تمايل ندارند.در کنار اين افراد گروهي هم سواد کافي و قدرت دارند، اما شرايط يادگيري ندارند. مثلا مناطق روستايي به دليل عدم امکانات ارتباطي مناسب از اين مساله محرومند و به طور کلي سطح تخصص هاي حرفه اي در حوزه مشاغل رسانه اي پايين است.
بومي سازي محتواي رسانه اي
در اين بحث دکتر حسين ابراهيم آبادي استاد ارتباطات و رئيس انجمن ارتباطات نيز با بيان نظريات خود مي گويد: در اصل ، سواد رسانه اي به دو منظور کاربرد دارد: يکي پيداش نوعي مهارت براي بهبود زندگي در استفاده از رسانه هاست که به طور مثال کاربران از اينترنت به عنوان رسانه اي جهاني براي بالا بردن سطح اطلاعات بهره مي برند و همان طور که مي دانيم با توجه به اهميت عنصر اطلاعات در عصر جامعه اطلاعاتي ، مايه اصلي زندگي خود را تامين مي کنند. ديگري کاربرد رسانه ها با علم به ماهيت و خروجي آنها براي ارتقاي سطح آموزشي و موقعيت اجتماعي و نوعا ارتقاي سطح تحصيلي اقشار جامعه است.ارتقاي سواد رسانه اي در بهره مندي و دسترسي از رسانه ها به گونه اي بايد باشد که در آينده شغل و تحصيل فرد براساس آن ارتقا يابد.وي تصريح مي دارد: اما در اين عصر و در استفاده و تحصيل سواد رسانه اي بايد به آموزش زبان بين المللي و همچنين آموزش هاي لازم ICT توجه ويژه اي کنيم.افراد با اشراف به اين دو مهم مي توانند هم از رسانه ها، مطلوب استفاده کنند و اطلاعات لازم را استخراج کنند و هم درموقع لزوم به نقد و انتخاب سليقه اي آنها بپردازند که اين خود با کم و زياد کردن مخاطبان رسانه ها به افزايش کيفيت در آنها در رقابتي سالم کمک شاياني مي کند.برخي کشورها تمهيداتي را براي بومي سازي سواد رسانه اي در نظر گرفته اند و اين مساله براي کشور ما هم حائز اهميت است.در صورت بومي سازي محتواي رسانه اي و سواد رسانه اي تسلط افراد در فهم خروجي رسانه ها بالا رفته و بنابراين با کسب مطلوب ، مي دانند از رسانه ها چه مي خواهند و بنابراين رسانه ها هم در رويارويي با مخاطب مي دانند که مخاطب چه مي خواهد.ابراهيم آبادي خاطرنشان مي کند: افزايش آگاهي و درک سواد رسانه اي و کاربردهاي آن ، استفاده از کاربرد رسانه ، توانايي و ظرفيت در زمينه هاي شغلي و زندگي با آموزش هاي جدي در اين زمينه و آموزش هاي ترکيبي (فني و اجتماعي) يا آموزش لياقتي در ميان افراد همه وهمه در افزايش سواد رسانه اي و بينشهاي فردي در جامعه موثراند اما دکتر محمد الستي ، استاد علوم ارتباطات در اين خصوص با تعريف سواد رسانه اي اظهار مي دارد: سواد رسانه اي در واقع معياري از توانايي و قابليت فردي در درک مستقل رسانه است.
اکنون در عصر ICT يا رسانه به سر مي بريم و واقعيت ها زماني به رسميت شناخته مي شوندکه رسانه اي شوند و حقيقت ها زماني درک مي شوند که به وسيله مخاطبان ادراک شوند. در اين ميان وجوب سواد رسانه اي حکم مي کند که در چنين فضايي ، مخاطب داراي حداقل توانايي مستقل و مستقيم از درک خوراک و خروجي رسانه ها باشد بنابراين مجموعه عواملي که اين استقلال ادراکي را به وجود مي آورند ، سواد رسانه اي نام مي گيرد.در حقيقت فردي که در رويارويي با يک فيلم از ادراک مستقل ناتوان است ، فاقد سواد رسانه اي است.وي تصريح مي دارد: سواد رسانه اي تنها به مخاطب مربوط نمي شود بلکه کارگزاران رسانه ها را هم مخاطب خود قرار مي دهد. در حقيقت اين مهم چرخه اي را تعريف مي کند که کارگزاران با سواد ، مخاطب را با مخاطب با سواد متقابلا رو در رو مي کند.اما در ايران توسعه رسانه ها از وضعيت مطلوبي برخوردار نيست.
معضلاتي از قبيل فرهنگ کتبي و غلبه فرهنگ شفاهي باعث شده که افراد از روزنامه ها و رسانه هاي مکتوب به طورکل استفاده لازم را نبرند. از طرفي پايين بودن تيراژ مطبوعات و ضعف رسانه هاي شنيداري و ديداري در زمينه عدم رقابت لازم ، مشکلاتي را همچون نبود زمينه لازم براي بهبود کيفي و کمي سطح در آنها باعث شده است.ليکن با توسعه رسانه ها ، آموزش علوم ارتباطات شکل تخصصي در حوزه هاي خاص هر رسانه ، آزادي جريان ICT و کمک به رشد و توسعه نهادهاي مدني که مي توانند مستقيم و غيرمستقيم رسانه هاي مستقل را به وجود آورده و تقويت کنند ، در حل مشکلات و تامين زيرساخت لازم در ايجاد و استقرار سواد رسانه اي در جامعه امروز بسيار موثر است.