زينب(س) ؛ ترجمان حقيقت
نويسنده:فريبا علاسوند
منبع:روزنامه قدس
منبع:روزنامه قدس
بزرگي هر كس را مي توان از بزرگي مسؤوليتهايش بازشناخت و آن مسؤوليتي كه به عهده عقيله بني هاشم بود، رسالت و پيام آوري بود، تمام شامات، دين ورزي خود را مديون زينبند، همچنان كه روح مودت آل رسول(ص) و رواج مكتب تشيع در آن بلاد، بر اساس روشنگريهاي اوست.اين مسؤوليت سنگين ويژگيهاي فوق العاده اي مي طلبد كه همه آنها به تمام معنا در اقاليم وجود زينب كبري(س) حضور دارند. بدون اين خصايص، به دوش گرفتن رسالت و پيام آوري كه استواري به صلابت كوه مي طلبد، امكان پذير نيست.
گوهر لازم اين امر، به تشخيص ولي عصر او در زينب(س) وجود داشت. اولين و مهمترين اين ودايع، امام سجاد(ع) و مرواريد درياي امامت بود.تاريخ نگاران عاشورايي آن مقداري كه در توان داشتند از اين پاسداري براي آيندگان نقل نموده اند. از جمله، مي توان به گزارش حميد بن مسلم ازدي از به آتش كشيدن خيمه امام حسين(ع) استناد جست. (منتخب التواريخ ص 293)
غارتگران و دژخيمان پس از آن كه شاهد ذبحي عظيم بوده اند، ديگر هيچ منكري برايشان ناشدني نمي نمود و كشتن امامي در بستر و زني كه محافظ وي بود، برايشان ابداً ناگوار نمي آمد.
حفظ اين وديعه است كه زينب(س) داغدار را از قتلگاه به سمت خيمه ها مي كشاند و از او كه غرق در اشك و آه و ماتم است شيري مي سازد كه فقط با آتشين كلام خود مي شورد و مي خروشد.
راوي نتوانسته از تنگناي كلماتش برهد و تمام آنچه را واقع شد، با تمام ويژگيهايش به ما منتقل سازد؛ ولي هر چه بود و هر چه آن بانو بر زبان راند، به گونه اي بود كه همه نامردان شمشير به دست را از كرده خويش پشيمان ساخت، تمام شمشيرها را (به غلاف ها) برگرداند، چنانكه مأمور شدند زينت آلات دختركان را نيز به ايشان بازگردانند.
در كوفه اما زينب يك آشناست. خاطرات پرشكوه حضور حاكمي عادل به او هيمنه اي علوي داده است، چنانكه بدون هيچ گونه مصلحت انديشي، دشمن حقير را با خواري بر زمين كوفته است.
منطق بي نظير امام(ع) دشمن سرسخت را آشفته ساخته و او عزم آن دارد كه انتقام همه خواري خود را يكجا از امام(ع) بستاند. آن هيمنه علوي قامت رساي زينب را برپا داشت تا بار ديگر وديعه رسالت را حفظ نمايد.(نفوس المهموم، ص 355)
از اين رو، پس از شهادت قمر بني هاشم(ع)، خواهر را به حضور خواست و در پيش روي وي همه زنان و دختران را به حفظ عزت و مرتبه ايماني خود سفارش نمود.
براي بلا آماده شويد و هرگز كلامي كه از شأن شما بكاهد، بر زبان جاري نسازيد. (منتخب التواريخ ص 294)
حافظ اين عزت، زينب است. تجليات اين معنا در صحنه هاي پرشور سفر تاريخي شام نمايان است.
در اين نگاه، دل دريايي زينب سخت طوفاني است و كلام جانگداز او در پاسخ عبيدا... ملعون از ژرفاي غم او حكايت دارد:به راستي كه بزرگم را كشتي و شاخه ام را قطع كردي و ريشه ام را كندي، اگر اين تو را شفا مي دهد شفا بگير اي پسر مرجانه (منهاج الدموع/ ص 370).
اينجا او به صبر نياز دارد، زيرا تنها رسول تواناي ديار ثارا... است. او صبر پيشه مي كند و بعد بهترين كلام را بر زبان مي راند، بهترين سكوت را عملي مي سازد، بهترين نگاه، بهترين گريه، بهترين فرياد و بهترين مرثيه را شيوه خود مي سازد.
اين درس صبر زينب(س) است؛ نه آن كه در بايگاني عواطف خود از زينب صبور، سپيد موي غصه داري بسازيم كه در گوشه تاريخ كز كرده و بر برادران و فرزندان... مويه مي كند.
صبر زينب(س) يك شورش بر اساس حياتي معقول است كه همواره در بحراني ترين شرايط بهترين حجت را براي تاريخ و زمانه ساخته و پرداخته كرده و عالمي را درس داده است.
زينب(س) بهترين الگوي مشاركتهاي سياسي و اجتماعي
زيبايي دين مبين اسلام پس از بيان گزاره هاي تام و تمام اخلاقي اين است كه براي هر قشري از مردان و زنان و متناسب با شرايط مختلف زماني و مكاني، الگوهايي از بين مردان و زنان ارائه نموده است.
الگوها كه همان شاخصهاي ديني اند، در پيچ و خم زندگي انساني قرار داشته و در عين اصطكاك با همه مناسبات و ملابسات زندگي فردي و اجتماعي بشر، توانسته اند نمادي از زندگي يك ديندار باشند.
از همه زيباتر، وجود الگوهايي عالي از بين زنان براي همه مردان و زنان و از بين مردان براي همه مردان و زنان است. زينب(س) يكي از آن شاخصها و الگوهاست.
در شرايطي كه حضور اجتماعي و سياسي زنان و اشغال عرصه هاي عمومي توسط ايشان يكي از بحث انگيزترين مباحث دو سده اخير است، زينب(س) همان كسي است كه كاملترين مدل را بدين منظور به زنان عالم پيشنهاد مي كند.
خاصيت الگو اين است كه نبايد بر بام آسمان نشسته و از افق انديشه و عمل آدميان فاصله هاي طي ناشدني داشته باشد. به راستي زينب(س) چگونه فاصله زماني را در مي نوردد و امروزه براي زنان مسلمان ايده حضور در اجتماع و سياست را پي مي ريزد؟
اگر او امروز بود و در بين ما و در شرايط ما مي زيست، چگونه وظايفي را وظيفه خطير سياسي و اجتماعي خود مي دانست و تحت چه شرايطي قافله اي را به سمت صلاح و سداد سالاري مي نمود؟
عرصه حضور اجتماعي زينب(س) در زمانه خويش نه يك جماعت اندك و نه مردم يك شهر و آبادي كوچك، كه بخش عظيمي از بلاد اسلامي بود كه امروزه شامل چند كشور مي شود. تدابير سياسي او نه تنگناي رياست شوراي يك شهر و يا مديريت يك كشور، بلكه چنان پردامنه بود كه حكام و رؤساي ايالات مختلف اسلامي را منفعل ساخته و سياست و تدبير آنان را تحت الشعاع برنامه هاي ارشادي و آمرانه خود قرار داد.
اين زينب(س) بود كه تمام اهداف دور و نزديك آنان را به باد كلماتش سپرد تا نشاني از آنها نباشد. چنان در مقابل اوضاع مختلف روش مقتضي را اتخاذ مي نمود كه هيچ كس نمي توانست پيش بيني كند، پس از يك گفته يا يك رفتار زينب(س) چه خواهد گفت و چه خواهد كرد؟
آري، او در همه صحنه هاي سياسي و اجتماعي حاضر بود، اما حضوري كه عطر آن شميم هدايت و روشنگري داشت و اين حضوري است كه چنان جاودانه و ماندني شده است و رسانه خبري عاشورا همه ساله و تا قيامت آن را باز مي تاباند.
كدامين زن را مي شود شناخت كه اخبار حضورش پژواكي چنان وسيع در تاريخ داشته باشد؟ افزون بر آنچه گذشت؛ مهمتر از حضور اجتماعي و سياسي، اهداف و نحوه حضور است. البته، اهداف زينب(س) كه به بلنداي نام انسانيت است، نيازي به توضيح ندارند. ولي روش او براي اين حضور براي نسل امروز قابل ملاحظه و مطالعه است، آيا روش او ديگر كهنه شده است؟ آيا مي توان آن روش را براي زنان آغازگر هزاره سوم ديكته نمود؟ آيا روش او ملاكهاي ماندگاري دارد؟ در پاسخ به اين سؤال، شاخصه هاي حركت حضرت را نام مي بريم:
مدل اسلام براي حضور زن در عرصه عمومي همين است؛ يعني زنان ما چنان گوهر عفاف خود را حفظ نمايند كه كلام و سكوتشان، حركت و سكونشان... حاكي از حيا و عفت باشد و از تمام ويژگيهاي خود در اجتماع فقط علم و دانايي و هنر را به منصه ظهور برسانند.
گاهي ديده مي شود كه در راستاي به وجود آوردن ادبياتي كه هويت گمشده زنان را به آنان برگرداند و يا نقشهاي مفرط جنسيتي را از آنان بستاند، بي سليقگي مي شود و حضوري براي زنان در صحنه هاي اجتماعي و سياسي به تصوير كشيده مي شود كه كمتر مردي هم جرأت عملي ساختن آن نقش را دارد. آري، اگر براي به دست آوردن اين هويت و اتخاذ بهترين اسلوب از زلال وحي فاصله گرفتيم، يا در غوغاي افراط خواهيم افتاد و يا در ورطه تفريط.
زينب(س) چنان شجاع و نترس است كه از گفتن كلمه حق نزد حاكم ستمگر ابايي ندارد. پس از حضرت سيدالشهدا(ع) اولين كسي است كه به ميدان مي رسد و آخرين كسي است كه در دشت بلاخيز كربلا سوار بر محمل مي گردد. سپري است كه تازيانه ها بر جانش مي نشيند، اما كلام او همه دشمنان را بيچاره كرده است. همه از عبيدا... مي ترسند و عبيدا... از زينب(س)، عبيدا... و همه از يزيد مي ترسند و يزيد از زينب(س)، ولي اين شجاعت چنان تدبير شده است كه در عين دلاوري هم جان او و هم جان همه خاندان و از همه مهمتر حريم امامت، تا برگشتن به مدينه حفظ مي شود و اينها همه مديون سايبان مستحكم تدبير شجاعانه و شجاعت مدبرانه زينب(س) است.
ضرب ويژگيهاي فردي و رفتارهاي شخصي زينب(س) در عناصر فعاليتهاي اجتماعي ايشان نشان مي دهد كه او در مسير حيات معقول بهترين انديشه، گفتار و رفتار را براي شركت در فرآيند هدايت، انسان پروري و تاريخ سازي انتخاب نمود.
گاهي خروشيدن و فرياد را و گاهي گريه و مويه را برمي گزيند، چنانچه گاهي فقط زنان را مخاطب قرار مي داد و از همه لوازم براي جذب شنونده از اقشار مختلف زنان بهره مي يافت. و گاهي زنان و مرداني را كه در راهي گرد آمده بودند، مخاطب قرار مي داد و مسؤوليت فراموش شده را به خاطرشان باز مي گرداند.
تأثير نفوذ كلام او به گونه اي بود كه همه را جذب كرده و تحسين همگان را برمي انگيخت. هنر زينب(س) در تدابيرش، آگاه ساختن افراد جاهل، غيرتمند كردن عناصر آگاه ولي بي تفاوت، موافق ساختن مخالفان و يا به انزوا كشاندن و در انفعال قرار دادن آنها بود. همه اين تلاشها در شرايطي صورت مي گيرد كه گاهي همين خانمي كه در اوج شكوه و جلال است، فرزندزاده پيامبر و داراي سطوت علي و عظمت و وقار زهراست، وقتي وارد شام گرديد، شأن او را مراعات ننمودند.
طبيعي است، مردمي كه از زمزم ولايت سيراب نگرديده اند، توفيق باريافتن به محضر عقيله بني هاشم را درنيابند، ولي زينب(س) بايد اين مردم را آگاه سازد و خاطره شيرين همراهي با خاندان وحي را به ذائقه اينان بچشاند. اين زينب است كه در مسجد اموي با تشكيل مجالس سوگواري چنان انقلابي به پا مي كند كه وقتي اين زنان را وداع مي گويد، 400 زن از اشراف شامي و از پستوهاي كاخهاي اموي بي اعتنا و بلكه منزجر از خواست همسران خود، هماناني كه دستشان به خون حسين(ع) آلوده است، به بدرقه آمده اند و يكسره از بانوي خويش حلاليت مي طلبند.
مذاكرات زينب با عبيدا... و يزيد، به خوبي نكته فوق را حكايت مي كند. يكي از تحريفهاي مهم كه از طرق مختلف تبليغ مي شد ، اسناد قضايا و شهادت حضرت ابي عبدا...(ع) به خداوند است.تفكرات اشعريگري در تحكيم اباطيل فكري كه به وسيله بني اميه تشديد مي گشت، بهترين اهرم فرهنگي براي توجيه جنايات بود. از طرف ديگر، پيدايش مكتب كلامي اشاعره در دوران بني عباس در يك برهه، ريشه در توجيهات بني اميه از حوادثي نظير كربلا دارد.
در حالي كه دسته قابل توجهي از مسلمانان از فرهنگ علوي و انديشه شيعي فاصله گرفته اند و بسياري از صحابه و تابعين از هوش علمي براي تحليل عقلاني قضايا بي بهره اند، رواج انديشه جبريون در مسير حكومتهاي وقت مفيد مي افتاد.فرهنگ سازان جامعه كه طايفه بزرگي از جعل كنندگان احاديث بودند، بخشي از اين تفكرات را به صورت فرهنگ عمومي در آوردند. بديهي است، تا چنين فضاي فرهنگي در بين مردم فراهم نشود، نمي توان به اين راحتي دست را به خون پاكترين انسانهاي روي زمين آلوده ساخت و از گزند واكنشهاي مردم و يا حداقل سؤال انديشه ورزان جامعه، خلاصي يافت.
بر اين اساس بود كه هم عبيدا... و هم يزيد در يك برنامه هماهنگ اين فاجعه را به خواست الهي كه هيچ قدرتي را ياراي مقاومت آن نبود، استناد داد و خواستند كه خود را در مقابل مردم و تاريخ تبرئه نمايند.
فقراتي از اين گفتگوها كه دلالت بر مضامين فوق مي كند، از اين قرار است:زماني كه عبيدا... متوجه حضور بي بي زينب كبري(س) در مجلس خود شد، اين جمله را به زبان آورد:
«سپاس خداي را كه شما را مفتضح نمود و دروغتان را فاش كرد. و در مرتبه بعد تحريف خود را مستحكم ساخت؛ چگونه ديدي كار خدا و تقدير او را نسبت به برادرت حسين؟»
حضرت زينب(س) در اينجا وظيفه اي در مقابل زمان خود و مردم آن ديار احساس مي كند و وظيفه اي در تاريخ و وظيفه اي در مقابل انديشه ناب ديني كه دامانش را از خرافه ها بپيرايد.
شايد در افق انديشه حضرت زينب(س) دو نكته اساسي وجود داشت كه بر اساس آن جواب خود را منعقد فرمودند يكي از اهداف عبيدا... تيره ساختن چهره اهل بيت(ع) است و ديگري اسناد واقعه به خداوند است.
بر اين اساس، زينب كبري(س) هم در اين مقام و هم در مقابل منازل و معابر كه فرصتي مي يافت، بر تطهير قافله اهل بيت(ع) از اتهامها تلاش وافر داشته و مداوم انتساب خود را بر حضرت ختمي مرتبت(ص) كه طبعاً مورد وفاق همه مردم آن روزگار بود، يادآور مي شود. همچنان كه آيه تطهير را مستمراً به خاطر آنان باز مي گرداند و عظمت و پيراستگي خاندان وحي را يادآور مي شود.
در مرتبه بعد، حضرت در جواب جمله دوم ابن زياد، به يكي از عميق ترين آموزه هاي قرآني و انديشه هاي كلامي اشاره مي كند.
رابطه افعال آدميان با مشيت و اراده الهي، خواه عمل صحيحي باشد خواه باطل، در حوزه قضا و قدر الهي تفسير خاصي دارد كه فهم آن، خرد ورزان مسلمان را هم از ورطه جبر نجات مي دهد و هم از دام تفويض مي رهاند.
حال كه زينب و عقيله بني هاشم سر رشته افاضه را به دست گرفته، آن روي سكه را مي نمايد. اگر عبيدا... اصرار دارد كه نقش خداوند را در غائله كربلا ببيند و دست خدا را مؤثر بداند، آگاه باشد كه دست خدا در كربلا نمايان بود. البته خدا حسين(ع) را طلبيد و او ذبيح عطشان خداست. آن رشته نوراني كه كربلا و مصرع عشاق را به خداوند ربط مي دهد، تمام زيباييهاي كربلاست.
اما عبيدا... اين رويه را نمي بيند و اين تعاريف جديد را نمي فهمد.
نظير همين سياست مزورانه در شام نيز به دست يزيد اجرا شد. يزيد و تمام سپاهيانش را همچون وسيله بي جاني مسحور اراده خداوند وانمود كرد كه اگر حسين(ع) كشته شده، خدا او را كشت و اگر من امروز بر تخت شاهي جلوس كرده ام، خدا خواسته است.
حضرت زينب(س) در اينجا درنگ را جايز ندانسته و با كلامي بي نظير او را بر تخت رسوايي اش ذوب نمودند.
ضعف، انفعال و بيچارگي واكنش يزيد در مقابل كلام قاطع حضرتش كاملاً هويداست.
سكوت طولاني يزيد پس از خطبه غراي زينب(س) و اظهار ندامت و پشيماني او، بزرگترين شاهد پيروزي قهرمان ميدان عقيله بني هاشم بود.
حضرت زينب(س) در مسير سفر و بخصوص در كوفه، چند اصل مهم را مورد نظر و تذكر قرار دادند:
ساكت باشيد اي اهل كوفه، مردان شما ما را مي كشند و زنان شما بر ما گريه مي كنند؟ (بحارالانوار/ ج45/ ص115 )
مرحوم شيخ مفيد در امالي از قول راوي جذلم بن سيتر، صحنه دردناك ورود اهل بيت(ع) را به تصوير مي كشد. مدتي است مردم شاهد آذين بندي شهر هستند. وقتي اسرا وارد شهر شدند همه زنان به قصد تماشا آمده اند، ولي زينب(س) تماشاخانه زنان كوفه را به كلاس درس و دادگاه تاريخ بدل كرد. زينب كبري(س) از گريه زنان متعجب است؛ اگر مردان شما ما را كشتند، گريه شما براي چيست؟
توضيح كلام ايشان اين است كه با گريه نمي توان اين ننگ را شست. پس مسؤوليتهاي اجتماعي شما زنان چه مي شود؟ شما هم به اندازه مردانتان مقصريد.
بيماري كه از تيمار طبيب حاذق نيز تا مدتها كم بهره گشته و استتار تقيه امام و يارانش را پوشش داده بود.حسين(ع) متن ولايتي است كه زينب(س) شارح آن است. ايشان،امام را پناهگاه خوبان، مظهر قدرت وعلم امت و شاهراه هدايت معرفي مي كند.
بي جهت نيست كه رشد فزاينده صوفي گري را در عهد بني العباس و پس از آن مشاهده مي كنيم كه هر لحظه مسلمين را به شعاير دين بي ميل كرده تا آنان نيز به نوبه خود به حكومت هر فاسقي تن دهند. آري، اين گونه تصوف، افشانده همان روحيات است.تا مردم را نسبت به لوازم مسلماني بي تفاوت نسازند و ديدگاه پلوراليستي نسبت به شريعت را ترويج نمايند. هر نااهلي نمي تواند حكومت ديني را به دست گيرد. ناگزير بايد تفكرات مختلف را به عنوان انديشه ديني و اشخاص متفاوت را به عنوان شخصيتهاي ديني ولو در وجهه خليفه مسلمين به رسميت شناخت تا علي و امام مجتبي و سيد الشهدا(ع) و سلاله او در حد شهروندي جامعه تنزل كنند و آن گاه بتوان به راحتي بر روي آنان تيغ كشيد.
و چنين بود كه زيركي حضرت زينب(س) كه از زلال علم لدني سرچشمه گرفته بود، حادثه كربلا را در جريان واقعيتها و حقيقتها به حركت انداخت و آن را يك استثنا در طول تاريخ بشريت قرار داد و اين ما هستيم كه همه ساله به دعوت او در كوثر حسيني، خود را تطهير مي سازيم.
امانتهاي خداوند در دست زينب(س)
زينب كبري(س) صاحب ودايع بي شماري شده، ذخاير عظيمي از ناحيه امام عصر او بدو سپرده شد كه تا به آخر رسالت خود، مي بايست در حفظ آنها بكوشد. ودايعي كه جانمايه آدمي هم در صورت لزوم مي بايست در مسير حفاظت از آنها سپري گردد.گوهر لازم اين امر، به تشخيص ولي عصر او در زينب(س) وجود داشت. اولين و مهمترين اين ودايع، امام سجاد(ع) و مرواريد درياي امامت بود.تاريخ نگاران عاشورايي آن مقداري كه در توان داشتند از اين پاسداري براي آيندگان نقل نموده اند. از جمله، مي توان به گزارش حميد بن مسلم ازدي از به آتش كشيدن خيمه امام حسين(ع) استناد جست. (منتخب التواريخ ص 293)
غارتگران و دژخيمان پس از آن كه شاهد ذبحي عظيم بوده اند، ديگر هيچ منكري برايشان ناشدني نمي نمود و كشتن امامي در بستر و زني كه محافظ وي بود، برايشان ابداً ناگوار نمي آمد.
حفظ اين وديعه است كه زينب(س) داغدار را از قتلگاه به سمت خيمه ها مي كشاند و از او كه غرق در اشك و آه و ماتم است شيري مي سازد كه فقط با آتشين كلام خود مي شورد و مي خروشد.
راوي نتوانسته از تنگناي كلماتش برهد و تمام آنچه را واقع شد، با تمام ويژگيهايش به ما منتقل سازد؛ ولي هر چه بود و هر چه آن بانو بر زبان راند، به گونه اي بود كه همه نامردان شمشير به دست را از كرده خويش پشيمان ساخت، تمام شمشيرها را (به غلاف ها) برگرداند، چنانكه مأمور شدند زينت آلات دختركان را نيز به ايشان بازگردانند.
در كوفه اما زينب يك آشناست. خاطرات پرشكوه حضور حاكمي عادل به او هيمنه اي علوي داده است، چنانكه بدون هيچ گونه مصلحت انديشي، دشمن حقير را با خواري بر زمين كوفته است.
منطق بي نظير امام(ع) دشمن سرسخت را آشفته ساخته و او عزم آن دارد كه انتقام همه خواري خود را يكجا از امام(ع) بستاند. آن هيمنه علوي قامت رساي زينب را برپا داشت تا بار ديگر وديعه رسالت را حفظ نمايد.(نفوس المهموم، ص 355)
وديعه اي ديگر
وديعه ديگر «عزت» خاندان رسالت است. مطالعه تاريخ به خوبي نشان مي دهد يكي از نگرانيهاي حضرت سيدالشهدا، وضعيت اهل بيت (ع) و كيفيت مواجهه آنها با مصيبتهاي بعدي است.از اين رو، پس از شهادت قمر بني هاشم(ع)، خواهر را به حضور خواست و در پيش روي وي همه زنان و دختران را به حفظ عزت و مرتبه ايماني خود سفارش نمود.
براي بلا آماده شويد و هرگز كلامي كه از شأن شما بكاهد، بر زبان جاري نسازيد. (منتخب التواريخ ص 294)
حافظ اين عزت، زينب است. تجليات اين معنا در صحنه هاي پرشور سفر تاريخي شام نمايان است.
صبر
خداوند براي خصوصيات و ويژگيهاي اخلاقي، الگوهايي در عالم تعبيه فرموده كه هر كس در هر كجا با نظر به افق بلند الگو، بتواند خود را در مسير جاذبيت آن قرار دهد و به طور مداوم و به عشق رسيدن به سرحد كمال تكاپو و تلاش نمايد.در اين نگاه، دل دريايي زينب سخت طوفاني است و كلام جانگداز او در پاسخ عبيدا... ملعون از ژرفاي غم او حكايت دارد:به راستي كه بزرگم را كشتي و شاخه ام را قطع كردي و ريشه ام را كندي، اگر اين تو را شفا مي دهد شفا بگير اي پسر مرجانه (منهاج الدموع/ ص 370).
اينجا او به صبر نياز دارد، زيرا تنها رسول تواناي ديار ثارا... است. او صبر پيشه مي كند و بعد بهترين كلام را بر زبان مي راند، بهترين سكوت را عملي مي سازد، بهترين نگاه، بهترين گريه، بهترين فرياد و بهترين مرثيه را شيوه خود مي سازد.
اين درس صبر زينب(س) است؛ نه آن كه در بايگاني عواطف خود از زينب صبور، سپيد موي غصه داري بسازيم كه در گوشه تاريخ كز كرده و بر برادران و فرزندان... مويه مي كند.
صبر زينب(س) يك شورش بر اساس حياتي معقول است كه همواره در بحراني ترين شرايط بهترين حجت را براي تاريخ و زمانه ساخته و پرداخته كرده و عالمي را درس داده است.
زينب(س) بهترين الگوي مشاركتهاي سياسي و اجتماعي
زيبايي دين مبين اسلام پس از بيان گزاره هاي تام و تمام اخلاقي اين است كه براي هر قشري از مردان و زنان و متناسب با شرايط مختلف زماني و مكاني، الگوهايي از بين مردان و زنان ارائه نموده است.
الگوها كه همان شاخصهاي ديني اند، در پيچ و خم زندگي انساني قرار داشته و در عين اصطكاك با همه مناسبات و ملابسات زندگي فردي و اجتماعي بشر، توانسته اند نمادي از زندگي يك ديندار باشند.
از همه زيباتر، وجود الگوهايي عالي از بين زنان براي همه مردان و زنان و از بين مردان براي همه مردان و زنان است. زينب(س) يكي از آن شاخصها و الگوهاست.
در شرايطي كه حضور اجتماعي و سياسي زنان و اشغال عرصه هاي عمومي توسط ايشان يكي از بحث انگيزترين مباحث دو سده اخير است، زينب(س) همان كسي است كه كاملترين مدل را بدين منظور به زنان عالم پيشنهاد مي كند.
خاصيت الگو اين است كه نبايد بر بام آسمان نشسته و از افق انديشه و عمل آدميان فاصله هاي طي ناشدني داشته باشد. به راستي زينب(س) چگونه فاصله زماني را در مي نوردد و امروزه براي زنان مسلمان ايده حضور در اجتماع و سياست را پي مي ريزد؟
اگر او امروز بود و در بين ما و در شرايط ما مي زيست، چگونه وظايفي را وظيفه خطير سياسي و اجتماعي خود مي دانست و تحت چه شرايطي قافله اي را به سمت صلاح و سداد سالاري مي نمود؟
عرصه حضور اجتماعي زينب(س) در زمانه خويش نه يك جماعت اندك و نه مردم يك شهر و آبادي كوچك، كه بخش عظيمي از بلاد اسلامي بود كه امروزه شامل چند كشور مي شود. تدابير سياسي او نه تنگناي رياست شوراي يك شهر و يا مديريت يك كشور، بلكه چنان پردامنه بود كه حكام و رؤساي ايالات مختلف اسلامي را منفعل ساخته و سياست و تدبير آنان را تحت الشعاع برنامه هاي ارشادي و آمرانه خود قرار داد.
اين زينب(س) بود كه تمام اهداف دور و نزديك آنان را به باد كلماتش سپرد تا نشاني از آنها نباشد. چنان در مقابل اوضاع مختلف روش مقتضي را اتخاذ مي نمود كه هيچ كس نمي توانست پيش بيني كند، پس از يك گفته يا يك رفتار زينب(س) چه خواهد گفت و چه خواهد كرد؟
آري، او در همه صحنه هاي سياسي و اجتماعي حاضر بود، اما حضوري كه عطر آن شميم هدايت و روشنگري داشت و اين حضوري است كه چنان جاودانه و ماندني شده است و رسانه خبري عاشورا همه ساله و تا قيامت آن را باز مي تاباند.
كدامين زن را مي شود شناخت كه اخبار حضورش پژواكي چنان وسيع در تاريخ داشته باشد؟ افزون بر آنچه گذشت؛ مهمتر از حضور اجتماعي و سياسي، اهداف و نحوه حضور است. البته، اهداف زينب(س) كه به بلنداي نام انسانيت است، نيازي به توضيح ندارند. ولي روش او براي اين حضور براي نسل امروز قابل ملاحظه و مطالعه است، آيا روش او ديگر كهنه شده است؟ آيا مي توان آن روش را براي زنان آغازگر هزاره سوم ديكته نمود؟ آيا روش او ملاكهاي ماندگاري دارد؟ در پاسخ به اين سؤال، شاخصه هاي حركت حضرت را نام مي بريم:
حضور زينب(س) آميزه علم و حيا
مدلي كه تاريخ از حضور زينب(س) اخبار مي كند، حاكي است كه او در اجتماع آميزه اي از علم و حيا بود. آن چنان در صدفي از حيا حركت مي كند كه به جز علم و فرهيختگي، او چيزي به مشاهده مردان نمي رسد.راويان از نقل تمام واقعه عاجزند، اما هر آنچه رخ داد اين بود كه از لابه لاي حركتهاي احياگر او حيا سرك مي كشيد و اين آن چيزي است كه در كنار دانايي زينب(س) به شكار نگاه مردم درآمده است.مدل اسلام براي حضور زن در عرصه عمومي همين است؛ يعني زنان ما چنان گوهر عفاف خود را حفظ نمايند كه كلام و سكوتشان، حركت و سكونشان... حاكي از حيا و عفت باشد و از تمام ويژگيهاي خود در اجتماع فقط علم و دانايي و هنر را به منصه ظهور برسانند.
حضور زينب(س) آميزه شجاعت و تدبي
زينب(س) نه يك قهرمان متهور است كه بي باكانه رفتارهاي مردانه از خود نشان دهد، بر ترك اسبي بنشيند و چكاچك شمشيرش ديگران را بلرزاند.گاهي ديده مي شود كه در راستاي به وجود آوردن ادبياتي كه هويت گمشده زنان را به آنان برگرداند و يا نقشهاي مفرط جنسيتي را از آنان بستاند، بي سليقگي مي شود و حضوري براي زنان در صحنه هاي اجتماعي و سياسي به تصوير كشيده مي شود كه كمتر مردي هم جرأت عملي ساختن آن نقش را دارد. آري، اگر براي به دست آوردن اين هويت و اتخاذ بهترين اسلوب از زلال وحي فاصله گرفتيم، يا در غوغاي افراط خواهيم افتاد و يا در ورطه تفريط.
زينب(س) چنان شجاع و نترس است كه از گفتن كلمه حق نزد حاكم ستمگر ابايي ندارد. پس از حضرت سيدالشهدا(ع) اولين كسي است كه به ميدان مي رسد و آخرين كسي است كه در دشت بلاخيز كربلا سوار بر محمل مي گردد. سپري است كه تازيانه ها بر جانش مي نشيند، اما كلام او همه دشمنان را بيچاره كرده است. همه از عبيدا... مي ترسند و عبيدا... از زينب(س)، عبيدا... و همه از يزيد مي ترسند و يزيد از زينب(س)، ولي اين شجاعت چنان تدبير شده است كه در عين دلاوري هم جان او و هم جان همه خاندان و از همه مهمتر حريم امامت، تا برگشتن به مدينه حفظ مي شود و اينها همه مديون سايبان مستحكم تدبير شجاعانه و شجاعت مدبرانه زينب(س) است.
ياتي معقول
از آنچه گذشت؛ نتيجه شد كه گاهي وظيفه اقتضا مي كند زن مسلمان با حفظ تمام آنچه دنياي امروز نامش را محدوديت و قواعد دست و پاگير مي گذارد، وارد عرصه اجتماع گردد.ضرب ويژگيهاي فردي و رفتارهاي شخصي زينب(س) در عناصر فعاليتهاي اجتماعي ايشان نشان مي دهد كه او در مسير حيات معقول بهترين انديشه، گفتار و رفتار را براي شركت در فرآيند هدايت، انسان پروري و تاريخ سازي انتخاب نمود.
گاهي خروشيدن و فرياد را و گاهي گريه و مويه را برمي گزيند، چنانچه گاهي فقط زنان را مخاطب قرار مي داد و از همه لوازم براي جذب شنونده از اقشار مختلف زنان بهره مي يافت. و گاهي زنان و مرداني را كه در راهي گرد آمده بودند، مخاطب قرار مي داد و مسؤوليت فراموش شده را به خاطرشان باز مي گرداند.
تأثير نفوذ كلام او به گونه اي بود كه همه را جذب كرده و تحسين همگان را برمي انگيخت. هنر زينب(س) در تدابيرش، آگاه ساختن افراد جاهل، غيرتمند كردن عناصر آگاه ولي بي تفاوت، موافق ساختن مخالفان و يا به انزوا كشاندن و در انفعال قرار دادن آنها بود. همه اين تلاشها در شرايطي صورت مي گيرد كه گاهي همين خانمي كه در اوج شكوه و جلال است، فرزندزاده پيامبر و داراي سطوت علي و عظمت و وقار زهراست، وقتي وارد شام گرديد، شأن او را مراعات ننمودند.
طبيعي است، مردمي كه از زمزم ولايت سيراب نگرديده اند، توفيق باريافتن به محضر عقيله بني هاشم را درنيابند، ولي زينب(س) بايد اين مردم را آگاه سازد و خاطره شيرين همراهي با خاندان وحي را به ذائقه اينان بچشاند. اين زينب است كه در مسجد اموي با تشكيل مجالس سوگواري چنان انقلابي به پا مي كند كه وقتي اين زنان را وداع مي گويد، 400 زن از اشراف شامي و از پستوهاي كاخهاي اموي بي اعتنا و بلكه منزجر از خواست همسران خود، هماناني كه دستشان به خون حسين(ع) آلوده است، به بدرقه آمده اند و يكسره از بانوي خويش حلاليت مي طلبند.
زينب و مقابله با تحريف حقايق
يكي از محورهايي كه بالاترين سرمايه گذاري را در تلاشهاي مذبوحانه حكام به خود جلب نمود، تحريف عاشورا و عاشوراييان و مصادره وقايع به نفع ستمگران بود كه البته سخت در اين مصاف ناكام ماندند.مذاكرات زينب با عبيدا... و يزيد، به خوبي نكته فوق را حكايت مي كند. يكي از تحريفهاي مهم كه از طرق مختلف تبليغ مي شد ، اسناد قضايا و شهادت حضرت ابي عبدا...(ع) به خداوند است.تفكرات اشعريگري در تحكيم اباطيل فكري كه به وسيله بني اميه تشديد مي گشت، بهترين اهرم فرهنگي براي توجيه جنايات بود. از طرف ديگر، پيدايش مكتب كلامي اشاعره در دوران بني عباس در يك برهه، ريشه در توجيهات بني اميه از حوادثي نظير كربلا دارد.
در حالي كه دسته قابل توجهي از مسلمانان از فرهنگ علوي و انديشه شيعي فاصله گرفته اند و بسياري از صحابه و تابعين از هوش علمي براي تحليل عقلاني قضايا بي بهره اند، رواج انديشه جبريون در مسير حكومتهاي وقت مفيد مي افتاد.فرهنگ سازان جامعه كه طايفه بزرگي از جعل كنندگان احاديث بودند، بخشي از اين تفكرات را به صورت فرهنگ عمومي در آوردند. بديهي است، تا چنين فضاي فرهنگي در بين مردم فراهم نشود، نمي توان به اين راحتي دست را به خون پاكترين انسانهاي روي زمين آلوده ساخت و از گزند واكنشهاي مردم و يا حداقل سؤال انديشه ورزان جامعه، خلاصي يافت.
بر اين اساس بود كه هم عبيدا... و هم يزيد در يك برنامه هماهنگ اين فاجعه را به خواست الهي كه هيچ قدرتي را ياراي مقاومت آن نبود، استناد داد و خواستند كه خود را در مقابل مردم و تاريخ تبرئه نمايند.
فقراتي از اين گفتگوها كه دلالت بر مضامين فوق مي كند، از اين قرار است:زماني كه عبيدا... متوجه حضور بي بي زينب كبري(س) در مجلس خود شد، اين جمله را به زبان آورد:
«سپاس خداي را كه شما را مفتضح نمود و دروغتان را فاش كرد. و در مرتبه بعد تحريف خود را مستحكم ساخت؛ چگونه ديدي كار خدا و تقدير او را نسبت به برادرت حسين؟»
حضرت زينب(س) در اينجا وظيفه اي در مقابل زمان خود و مردم آن ديار احساس مي كند و وظيفه اي در تاريخ و وظيفه اي در مقابل انديشه ناب ديني كه دامانش را از خرافه ها بپيرايد.
شايد در افق انديشه حضرت زينب(س) دو نكته اساسي وجود داشت كه بر اساس آن جواب خود را منعقد فرمودند يكي از اهداف عبيدا... تيره ساختن چهره اهل بيت(ع) است و ديگري اسناد واقعه به خداوند است.
بر اين اساس، زينب كبري(س) هم در اين مقام و هم در مقابل منازل و معابر كه فرصتي مي يافت، بر تطهير قافله اهل بيت(ع) از اتهامها تلاش وافر داشته و مداوم انتساب خود را بر حضرت ختمي مرتبت(ص) كه طبعاً مورد وفاق همه مردم آن روزگار بود، يادآور مي شود. همچنان كه آيه تطهير را مستمراً به خاطر آنان باز مي گرداند و عظمت و پيراستگي خاندان وحي را يادآور مي شود.
در مرتبه بعد، حضرت در جواب جمله دوم ابن زياد، به يكي از عميق ترين آموزه هاي قرآني و انديشه هاي كلامي اشاره مي كند.
رابطه افعال آدميان با مشيت و اراده الهي، خواه عمل صحيحي باشد خواه باطل، در حوزه قضا و قدر الهي تفسير خاصي دارد كه فهم آن، خرد ورزان مسلمان را هم از ورطه جبر نجات مي دهد و هم از دام تفويض مي رهاند.
حال كه زينب و عقيله بني هاشم سر رشته افاضه را به دست گرفته، آن روي سكه را مي نمايد. اگر عبيدا... اصرار دارد كه نقش خداوند را در غائله كربلا ببيند و دست خدا را مؤثر بداند، آگاه باشد كه دست خدا در كربلا نمايان بود. البته خدا حسين(ع) را طلبيد و او ذبيح عطشان خداست. آن رشته نوراني كه كربلا و مصرع عشاق را به خداوند ربط مي دهد، تمام زيباييهاي كربلاست.
اما عبيدا... اين رويه را نمي بيند و اين تعاريف جديد را نمي فهمد.
نظير همين سياست مزورانه در شام نيز به دست يزيد اجرا شد. يزيد و تمام سپاهيانش را همچون وسيله بي جاني مسحور اراده خداوند وانمود كرد كه اگر حسين(ع) كشته شده، خدا او را كشت و اگر من امروز بر تخت شاهي جلوس كرده ام، خدا خواسته است.
حضرت زينب(س) در اينجا درنگ را جايز ندانسته و با كلامي بي نظير او را بر تخت رسوايي اش ذوب نمودند.
ضعف، انفعال و بيچارگي واكنش يزيد در مقابل كلام قاطع حضرتش كاملاً هويداست.
سكوت طولاني يزيد پس از خطبه غراي زينب(س) و اظهار ندامت و پشيماني او، بزرگترين شاهد پيروزي قهرمان ميدان عقيله بني هاشم بود.
حضرت زينب(س) در مسير سفر و بخصوص در كوفه، چند اصل مهم را مورد نظر و تذكر قرار دادند:
الف) زنان و مسؤوليتهاي اجتماعي
اين فرياد زينب(س) است، وقتي صداي شيون زنان كوفه را مي شنود:ساكت باشيد اي اهل كوفه، مردان شما ما را مي كشند و زنان شما بر ما گريه مي كنند؟ (بحارالانوار/ ج45/ ص115 )
مرحوم شيخ مفيد در امالي از قول راوي جذلم بن سيتر، صحنه دردناك ورود اهل بيت(ع) را به تصوير مي كشد. مدتي است مردم شاهد آذين بندي شهر هستند. وقتي اسرا وارد شهر شدند همه زنان به قصد تماشا آمده اند، ولي زينب(س) تماشاخانه زنان كوفه را به كلاس درس و دادگاه تاريخ بدل كرد. زينب كبري(س) از گريه زنان متعجب است؛ اگر مردان شما ما را كشتند، گريه شما براي چيست؟
توضيح كلام ايشان اين است كه با گريه نمي توان اين ننگ را شست. پس مسؤوليتهاي اجتماعي شما زنان چه مي شود؟ شما هم به اندازه مردانتان مقصريد.
ب) تفسير حقيقت امامت
زينب(س) از عاشورا خبر مي دهد ولي از باطن واقعه، بدترين جرم و فساد آن جرم و فسادي است كه آثار خود را به زودي از ميان اجتماع جمع نمي كند، بلكه ابعاد آن زمان و مكان را درمي نوردد و دامان نسلها را مي گيرد. كربلا زخم كاري بر پيكره اسلام بود كه عفونت جنايتهاي انجام شده در آن تا مدتها اين پيكر را بيمار نگهداشت.بيماري كه از تيمار طبيب حاذق نيز تا مدتها كم بهره گشته و استتار تقيه امام و يارانش را پوشش داده بود.حسين(ع) متن ولايتي است كه زينب(س) شارح آن است. ايشان،امام را پناهگاه خوبان، مظهر قدرت وعلم امت و شاهراه هدايت معرفي مي كند.
ج) مسلماني بي خاصيت
مسلماني فقط طريقت نيست، شريعت هم هست. ايمان باطني بدون گردن گذاري به لوازم مسلماني ايمان نيست. گرچه اين ندا ديرزماني بود كه بر گوش مسلمين خوانده مي شد، ولي زينب(س) به مردم فهماند كه مسلماني آن نيست.مسلماني كه وظايف خطير اجتماعي را بشناسد، بر سيري ظالم و گرسنگي مظلوم نخروشد، بر به غارت رفتن مواريث نبوت نشوبد، پاره سنگي بي خاصيت و گياه بر مزبله است.چنان آدمياني مانند سبزه زار بر زباله ها و يا نقره بر قبرستان هستند.انحصار و محدوديت دينداري در اعتقاد قلبي و بي توجهي به دستورات گرانبار بخصوص وظيفه خطير امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از اساس دين يعني ولايت، بهترين بستر براي تاختن حكام و سلاطين ستمكار است.بي جهت نيست كه رشد فزاينده صوفي گري را در عهد بني العباس و پس از آن مشاهده مي كنيم كه هر لحظه مسلمين را به شعاير دين بي ميل كرده تا آنان نيز به نوبه خود به حكومت هر فاسقي تن دهند. آري، اين گونه تصوف، افشانده همان روحيات است.تا مردم را نسبت به لوازم مسلماني بي تفاوت نسازند و ديدگاه پلوراليستي نسبت به شريعت را ترويج نمايند. هر نااهلي نمي تواند حكومت ديني را به دست گيرد. ناگزير بايد تفكرات مختلف را به عنوان انديشه ديني و اشخاص متفاوت را به عنوان شخصيتهاي ديني ولو در وجهه خليفه مسلمين به رسميت شناخت تا علي و امام مجتبي و سيد الشهدا(ع) و سلاله او در حد شهروندي جامعه تنزل كنند و آن گاه بتوان به راحتي بر روي آنان تيغ كشيد.
و چنين بود كه زيركي حضرت زينب(س) كه از زلال علم لدني سرچشمه گرفته بود، حادثه كربلا را در جريان واقعيتها و حقيقتها به حركت انداخت و آن را يك استثنا در طول تاريخ بشريت قرار داد و اين ما هستيم كه همه ساله به دعوت او در كوثر حسيني، خود را تطهير مي سازيم.