منبع:راسخون
تغییر مداوم
در جهانی زندگی میکنیم که پیوسته در حال تغییر است. دنیایی که بزرگسالان با آن روبه رو هستند، با آنچه در کودکی دیدهاند و شناختهاند بسیار تفاوت دارد. پیشرفتها به سرعت روی میدهند. این پیشرفتها، چه علمی، چه اقتصادی، چه سیاسی و چه ایدئولوژیک، در زندگی همه افراد بشر تأثیر میگذارند. مردم نسل ما از سالی به سال دیگر، و گاه از روزی به روز دیگر، خود را در جامعهای نو، با پدیدههای نو، میبینند. اختراع کوچکی به نام تلفن مبدل به ماهوارههای مخابراتی عظیمی شده است که با اطلاعات لحظه به لحظه جهان را بمباران خبری میکنند. دوربینهای سادهای که میتوانستند عکسهای سیاه و سفید از فاصلههای معین بگیرند، تبدیل به دوربینهای پرقدرت نجومی شده اند که میتوانند از ستارگان و کهکشانهای دور عکسبرداری کنند. همچنین دوربینهای ماهوارهای قادرند از فضای بیکران، از سلولهای زیر پوست انسان که بر گوشخهای از زمین آرمیده است عکس بگیرند.مفهوم آموزش مداوم
آموزش مداوم در سراسر تاریخ بشر وجود داشته است. انسانها از همان مراحل اولیهی زندگی، به شیوههای متعدد، در صدد بودهاند که خود و فرزندانشان را در برابر مشکلاتی که در اثر رویدادهای گوناگون به وجود میآیند مجهز کنند، و همیشه انگیزهی اصلی این تلاش تطبیق با تحولات و دگرگونیهای محیط و حرکت به سوی زندگی امنتر و راحتتر بوده است.دینهای گوناگون در جامعههای بشری عمدهترین و پویاترین نقش را در رسیدن به این مقصود بازی کردهاند و آموزشها را جنبه عمومی دادهاند و سازمانها و تشکیلات آموزش نظامدار به وجود آوردهاند.
مفهوم آموزش مداوم در دهههای اخیرر وسعت بسیار یافته است. انسانها، آگاهانه و ناآگاهانه، در سرتاسر زندگی به یادگیریهای تازه مشغولاند و پیوسته متحول میشوند. این تحول از طریق تأثیر محیط و تجربههایی که از آن کسب میکنند انجام میپذیرد.
هرگونه تلاشی که به خاطر بالابردن میزان دانش و بینش انسانها، چه خردسال و چه بزرگسال، چه انفرادی و چه جمعی، به عمل آید، "آموزش مداوم" نام دارد. این تلاش ممکن است از طریقههای زیر انجام گیرد:
-از طریق پدران و مادران، و اطرافیان.
-از طریق برنامههای آموزشی "مدرسهای" و "دانشگاهی".
-از طریق خودآموزیهای فردی و شخصی.
-از طریق آموزشهای "غیر مدرسهای" مانند ارتباطات در رسانههای گروهی.
هدف اصلی از هریک یا هر نوع از این تلاشها مجهز کردن "فرد" یا "افراد"، به نحوی شایسته است تا قادر باشند وسیلهی پیشرفت خود را به طور مداوم فراهم آورند.
لزوم آموزش مداوم
بیتردید شاهد رشد تمدنی هستیم که جنبهی جهانی دارد. نزدیکی انسانها به همدیگر رو به فزونی است و لزوم تفاهم و همکاری بینالمللی، آن به آن جلوههای تازه مییابد.تغیییرات پی در پی سبب میشود افراد وظایف و مسئولیتهای نوینی را به عهده بگیرند. هرچه قبول مسئولیتها از روی آگاهیهای بیشتر باشد، پیشرفت جامعه به طور طبیعیتر و جدیتر انجام میپذیرد. و این فقط در صورتی ممکن میشود که افراد مرتب با تغییرات جدید زندگی آشنا شوند، و این حقیقت را بپذیرند که: "تغییر ناچار پذیرفتنی است."
انسان موجود ناکاملی است که با آموزش مداوم به شکفتگی میرسد. لذا، آموزش در تمام طول زندگی و در تمام شرایط و لحظات هستی او جای خود را باز نگاه میدارد. دیگر تحصیلات سنتی، از مدرسه تا دانشگاه، کفایت نمیکند. باید شیوههای "یادگیری مداوم" تعلیم داده شوند. انسانی که نتواند اطلاعات خود را با زمان همگام سازد محکوم به این است که از دیگران عقب بماند. این تنها شامل گروههای خاص، مثل پزشکان، مهندسان، معلمان، تکنولوژیستها و دیگر متخصصان نمیشود، بلکه تمام انسانها در تمام بخشهای زندگی نیاز به نوسازی مداوم خویش دارند.
روش و محتوای آموزش مداوم
هدف اصلی در روشهای آموزش مداوم، به وجود آوردن جامعهای است که بتواند به تواناییها، استعدادها و در نتیجه به امیدهای افراد آن جامعه توجه بیشتری کند و احترام بیشتری بگذارد. به همین سبب محتوای آموزشهای مداوم خصلتهای علمیتری به خود گرفته است. عمدهترین این خصلتها عبارتاند از:
1. از آنجا که آموزش مداوم در سراسر زندگی فرد ضرورت مییابد، سن معینی برای آن در نظر گرفته نمیشود.
2. آموزش مداوم برای جوانان و بزرگسالان یکسان نیست. بین خردسال و بزرگسال تفاوتهای بیولوژیکی، بلوغ جسمانی و موقعیتهای مختلف زمانی وجود دارد.
3. در آموزش مداوم مطالب یادگیری مطابق درک و قدرت جذب افراد تهیه میشوند و هدف اصلی ایجاد عادت به "خودآموزی" است.
4. پیوند نظریه و عمل جزء جدایی نلپذیر آموزشهای مداوم است.
5. همبستگی آموزشی مداوم با زندگی افراد مورد تعلیم، از مسئولیتهای این نوع آموزش است. افراد باید بین نیازهای خود و محتوای مطالبی که میآموزند رابطهای دایمی ببینند تا آموزش برای آنان مفید و شوقانگیز باشد.
6. هر آموزشی که بخواهد افراد را در بهتر زیستن یاری کند باید تازه و مفید باشد، کلیهی فعالیتهای آنها را در بر گیرد، و حتی اوقات بیکاری آنها را نیز شامل شود، به طوری که در سر تا سر زندگی آنان تداوم یابد.
7. ورزش همراه با آموزش مداوم نیز جای پرارزشی را به خود اختصاص داده است. تعلیمات ورزشی متعلق به دورهی خاصی از زندگی نیست. امروز ورزش آمیزهای از فعالیتهای فرهنگی شده است. کسب مهارت و دقت، ایجاد انظباطهای فکری، اخلاقی، هنری، اجتماعی و مدنی و همچنین تفاهم، در فعالیتهای ورزشی مشاهده میشوند.
آموزش بزرگسالان
آموزشهای جانشینی و مکملی برای همهی مردم و به صورت مرتب ضرورت دارد. مطالب و اطلاعات نو و تازه همواره باید جایگزین آگاهیهای کهنه و فرسوده شوند. پس آموزش بزرگسالان دیگر نمیت.اند کاری حاشیهای باشد، بلکه در متن آموزشهای همگانی و مداوم قرار دارد، و برای عملی ساختن آن موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرند:1. افزایش تعداد بزرگسالانی که میتوانند به مؤسسات آموزش عالی (دانشگاه) راه یابند.
2. ایجاد مؤسسات آموزش همگانی ویژه، مانند کارگاههای فنی و حرفهای و هنری، کتابخانههای عمومی، نمایشگاهها، موزههای عمومی و موضوعی.
3. فراهم آوردن شرایط مساعد برای فعالیتهای آموزشی جمعی و فردی، تشویق به "خود آموزیها" ترغیب به ابتکارات و اختراعات و اکتشافات.
4. استفادهی وسیع از وسایل آموزشی موجود در هر مکان و هر سازمان و هر مؤسسه به بهترین وجه. خواه این وسایل در مدرسهها و آموزشگاهها و دانشگاهها باشند، خواه در کتابخانهها و موزهها، و خواه در مزارع، کارخانهها، مؤسسات یا تشکیلات و وسایل ارتباط جمعی.
دو نمونه از دو کشور با شرایط متفاوت اجتماعی در زیر ارائه میشود:
نمونهی اول: در یوگسلاوی سابق "دانشگاههای کارگران" از جمله مؤسسات آموزشی بودند مخصوص همگان. این مراکز بدون توجه به تحصیلات پیشین، به روی همهی افراد کشور باز بودند. تنها شرط لازم برای پذیرش خواست و استعداد افراد است. آموزش در تمام سطوح، از دورههای ابتدایی تا تعلیمات تخصصی، برای کارگران میسر است. برنامهها از خاصیت انعطافپذیری خاصی برخوردارند. درس و کار با هم آمیخته است. در روشهای فردی به "خودآموزی" و "مطالعه موضوعی" اهمیت داده میشود. تمام فعالیتها بر حسب نیازهای فردی و محلی، با محیط زندگی انطباق داده میشوند.
نمونهی دوم: در کشور سوئد، در سال 1970-1971، تعداد یک میلیون و ششصد هزار بزرگسال در برنامههای تعلیمات همگانی شرکت داشتهاند. 170 هزار در دورههای آموزش بزرگسالان اعم از محلی و ملی (در سطح کشور) درس خواندهاند. 30هزار نفر بزرگسال در دورههای دبیرستانی محلی تعلیم دیدهاند 100 هزار نفر در تعلیمات حرفهای مشارکت داشته اند. 11 هزار نفر در دورههای کارآموزی، مخصوص کارمندانی که در استخدام بودهاند، آموزش دیدهاند. بدین ترتیب تعداد کل کسانی که ظرف یک سال از آموزش همگانی بهرهمند شدهاند حدود 2 میلیون نفر بودهاند. و این در کشوری انجام گرفته است که کل تعداد بزرگسالان بالاتر از بیست سال، در حدود 5/5 میلیون نفر است.
با توجه به نکات بالا، اهمیت فعالیتهای آموزشی "خارج از نظام مدرسهای" بویژه برای بزرگسالان، پیدا میشود.
به طریقههای مختلف میتوان در این رته گام برداشت: "رسانههای گروهی (رادیو، تلوزیون، مطبوعات)، برقراری کلاسهای سواد آموزی بزرگسالان در جاهایی که جمعیت بیسواد زیاد باشد، ایجاد دانشگاههای آزاد، تشکیل دورههای آموزش مکاتبهای، برقراری دورههای تعلیماتی، فراهم آوردن آموزشهای حرفهای در مؤسسات صنعتی، دایر نمودن برنامهای تعلیماتی برای کارگران و کشاورزان، ایجاد دورههای تکمیل معلومات به نام آموزش ضمن خدمت برای کارمندان و کارکنان، تشکیل سمینارها و جلسات سخنرانی و بالاخره، استفاده از مطبوعات تخصصی-علمی و کتاب.
آموزش مداوم و سواد آموزی
فراهم آوردن امکانات سواد آموزی برای بزرگسالان بخش کوچکی از آموزش همگانی و مداوم است و برای آن دسته از بزرگسالان تدارک دیده میشود که در کودکی خواندن و نوشتن و حساب کردن نیاموختهاند.سواد را باید قسمتی از یک مجموعهی بزرگ آموزشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دانست. کسب مهارتهای خواندن و نوشتن به خودی خود نمیتواند با رشد و توسعه ارتباط کافی برقرار کند. مفهوم واقعی سواد گذشتن از فرهنگ شفاهی به فرهنگ کتبی است. خواندن و نوشتن میتواند آموزش مداوم را سرعت بخشد و در تثبیت آن مؤثر واقع شود. سواد در جایی موفق است که به عنوان یکی از عوامل آموزش مداوم در نظر گرفته شود. هنگامی که به بزرگسالان پایههای اصلی خواندن و نوشتن و حساب کردن آموخته میشود، اگر بدون توجه به موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی باشد و نتیجههای آن در بهره گرفتن در امور زندگی پیش بینی نشود، نتیجه چندانی نخواهد داشت. لذا، سواد لزوماً اولین مرحلهی جریان آموزش نیست. وقتی اقدامات متنوعی برای بالا بردن سطح آگاهیهای مردم انجام گیرد، سواد وسیلهای خواهد شد برای اینکه افراد خودشان را بیشتر ارتقا دهند و ارتباط واقعیتری بین خود و آنچه در جامعه وجود دارد ایجاد کنند.
بدون تردید، سواد "وسیلهای" ممتاز و غیر قابل تعویض با هر وسیلهی دیگری است. میتوان سوادآموزی را به خاطر تأثیر عمیقی که دارد در یک لحظهی دقیق وارد جریان کلی آموزش کرد. در این صورت است که هرقدر به ارزش سواد توجه بشود باز هم کم خواهد بود، بنابراین اجرای سوادآموزی به نفع آموزش مداوم است، و وقتی نقش خود را به طور کامل ایفا میکند که روابط نزدیکتری بین نظریه و عمل برقرار سازد.
آموزش مداوم و وسایل ارتباط جمعی
در آموزش مداوم، رسانههای جمعی از قبیل رادیو، تلوزیون، سینما و مطبوعات قدرت زیادی دارند، چون بین تودههای مردم جهان ارتباط محکمی برقرار میکنند. انسان امروز برای اولین بار در تاریخ جهان، خود را لحظه به لحظه در ارتباط با مردم قارهها و سرزمینهای دیگر میبیند. غذای معنوی و فکری صدها میلیون شنونده و بیننده و خواننده شباهتهای نزدیکی یافتهاند.البته پیامهای بد و مبتذل این رسانهها بر پیامهای خوب و فرهنگی آنها فشار میآورند و سنگینی میکنند. برنامههای انباشته از دروغ ، وحشت و خشونت آسیبهای روانی زیادی بر کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی بزرگسالان وارد میسازند. این خطری است که متوجه زندگی انسان این عصر است، و فقط از طریق آموزشهای مداوم صحیح و سالم است که میتوان به انسانها یاد داد چگونه خوب را از بد بازشناسند و برگزینند.
جمع بندی برنامهریزی آموزش مداوم
برای کشورهای مختلف، با ساختها و سنتهای گوناگون، برنامههای متنوعی به اجرا گذاشته میشوند. این برنامهها از هر نوعی که باشند، اصول زیر را دنبال میکنند:یکم. اصل پی در پی بودن آموزش مداوم به نحوی که از کهنه شدن معلومات جلوگیری میشود.
دوم. اصل مطابقت برنامههای آموزش مداوم با هدفهای همان جامعه.
سوم. اصل هماهنگ نمودن آموزش مداوم با نوع زندگی و تحولاتی که در آن جامعه به وجود میآیند.
چهارم. اصل استفاده از کلیهی وسایل در دسترس برای اخذ اطلاعات هرچه بیشتر و همگانی کردن آنها.
پنجم. اصل ایجاد ارتباط آموزش مداوم با زندگی عملی افراد آن جامعه، چه فنی، چه صنعتی، چه سیاسی، چه فرهنگی و چه اقتصادی.
اجرا کنندگان آموزش مداوم
پدران و مادران نخستین مربیان هستند و همیشه خواهند بود. بدون شک، معلمان گروه بزرگی هستند که وظیفه آموزش را به عهده دارند. وظایف آنها در تعلیم و تربیت کودکان و جوانان در انتقال اطلاعات روزآمد، که از جمله "آموزشهای مدرسهای" هستند، به ثمر میرسد.آموزش مداوم از مرز سنتی "آموزشهای مدرسهای" فراتر رفته است. در این نوع آموزش، هر فرد برجستهتر، در هر وضعیت و با هر مسئولیتی که به عهده دارد، میتواند به عنوان معلم یا مربی ایفای نقش کند. مثلاً پزشکان، روحانیون، سرکارگران، مهندسان، مروجان کشاورزی، مسئولان سیاسی، مسئولان اتحادیهها، تعادنیها، شرکتها، کارخانهها و... همه معلمانی هستند که وظیفهی یاد دادن به دیگران را بر عهده دارند. مدیران گردانندگان وسایل ارتباط جمعی را نیز باید جزو مربیانی به شمار آورد که به کار آموزش همگان مشغولاند. این دسته با قدرت نفوذ زیادی که دارند به شکل دادن اندیشهها، عاطفهها و سلیقههای افراد جامعه میپردازند.
کسانی را که نام بردیم لشکر بزرگ مربیان و آموزش دهندگان جامعه را تشکیل میدهند. و چنانچه ار آگاهیهای مناسب برخوردار باشند، کار آموزش مداوم سریع و مؤثر پیش میرود.
سخن آخر اینکه آموزش مداوم در هر کشوری امکانپذیر است، زیرا تعلیمات خارج از مدرسه در همه جا میسر است. ولی اگر گفته شود که هنوز در هیچ جای جهان آموزش مداوم، به معنای واقعی، به هدفهایی که دارد نرسیده است، سخنی گزاف نخواهد بود. چون، تقریباً تمام جهانیان قبول کردهاند که اکثر افراد روی زمین هنوز برای زندگی در شرایط آغاز قرن تازه و رویارویی با تغییرات آن آمادگی کافی ندارند. خوشبختانه برخی از کشورها دستاندر کار این سهم شدهاند که به سبب سرعت حیرتانگیز ارتباطات جهانی میتواند نمایشگر بشارتی بزرگ باشد.
/ج