یكی از عوامل مؤثر در شكل گیری گفتمان سیاسی دوران مظفری، چاپ و نشر كتاب است؛ چه كتابهایی كه از زبان خارجی به فارسی برگردانده می شد و چه كتابهایی كه در داخل ایران و یا توسط خود ایرانیان در داخل و یا خارج، چاپ می شد. اوج كتاب نویسی و كتابخوانی را در دوران مظفرالدین شاه می بینیم، لیكن آغاز رونقش، دوران ناصری است، یكی از عوامل مؤثر در این شكوفایی وجود دارالفنون بود كه هم تألیف كتابهایی را الزامی می نمود و هم دانش آموختگانی را به جامعه معرفی كرد كه به بازار ترجمه گرمی و حیات می بخشیدند:
«نخستین شاگردان دارالفنون به 150 تن رسیدند. كم كم تعداد آنها افزایش یافت. آنها كه از این مدرسه بیرون آمدند، مردم را با فرهنگ غربی و دانشهای نو آشنا كردند و چندین كتاب ارزنده علمی را به فارسی برگرداندند. (1)
از جمله معروف ترین كتابهایی كه از زبانهای اروپایی به فارسی برگردانده شد، عبارتند از: «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی و خانم انگلیسی یا بلوای هند و سه تفنگدار و كنت مونت كریستو و سر مجوس و ژیل بلاس و تلماك و تاریخ لویی چهاردهم... و از تصنیفات عربی آثار جرجی زیدان...» (2).
یكی از قدیمی ترین و در عین حال پرمغزترین و اثرگذارترین كتابها، ترجمه رساله دكارت- گفتار در روش به كاربردن عقل- (كتاب دیاكرت) است كه ظاهراً در سال 1279 به چاپ رسیده است. مترجمان آن «امیل برنه» و العازار رحیم موسایی همدانی مشهور به ملالاله زار هستند. در مورد میزان تأثیر این كتاب كنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران می گوید: «جلساتی كه پنج فصل از شاهكار دكارت را به پاره ای از دانشمندان متفكر و باهوش ایرانی ارائه دادم، هرگز فراموش نخواهم كرد. آن فصول پنجگانه در آنها تأثیرات فوق العاده كرد و البته این تأثیرات بی نتیجه نخواهد ماند. چیزی كه بیشتر در آنها تأثیر كرد، همان دستور اساسی است كه: چون فكر می كنم پس هستم.» (3)
«عقلانیت» روح مدرنیته است و علت پذیرش این جمله و آن كتاب این است كه جامعه تشنه جذبه تعقل بوده است و چنان كه خواهیم دید، جوهره آثار برجسته ای كه در ایران آن زمان تألیف یا ترجمه شد، همان عقل ورزی و مبارزه با تمام مظاهر جهل است. از خرافات و جادو و روحیه قضا و قدری و جبرگرایی گرفته تا آنچه كه جرج ارول، «تعصبات كوچك كپك زده» می نامد(4). یعنی باورهای پوسیده غیرعقلانی و آن دسته از اصولی كه در بهترین تعبیر- به گفته اوكتاویوپاز- «موشها پوزه اش زده اند» (شعر سنگ آفتاب).
با آنكه دوران قاجاری همزمان است با گسترش امواج مدرنیسم و بعضی از مظاهر فنی آن به ایران راه یافته است، اما در درون و برون دربار قاجاری و در پهنه ایران، بساط رمل و تفأل و خرافه گسترده است. قاجاریان در بهترین شكلش مروج آیین «هر چیزی ممكن است»(5) بودند. (6)
در پرتو این جمله شبه علمی، ایرانیان را با اوهام و خیالات مشغول می كردند تا اینكه آنان علل نیك بختی و تیره روزی را نه در دست آدمیان كه در میان ستارگان و در جایی برون از دسترس انسان بدانند و بجویند! گفتمان خرافه پرور ضدعلم و ضد خرد جزئی از فرهنگ قاجاری شده بود. آنان در پرتو خرافه و با توسل به تفأل و رمل و اسطرلاب در زندگی خصوصی (ازدواج و طلاق) و در زندگی عمومی و سیاسی تصمیم گیری می كردند! فرهنگ ناسالم سیاسی را می توان در دربار آخرین خون آشام قاجاری، محمدعلی شاه بیش از هر زمان و مكان دیگر یافت.
آثار بزرگ شب شكن
1- رساله كشف الغرایب (مشهور به رساله مجدیه)
این كتاب كم حجم پرمحتوا در سال 1870م (1287ق) نوشته شده است. نویسنده آن محمدخان سینكی ملقب به مجدالملك خود از مقامداران قاجاری بود. وی پدر امین الدوله است كه خود نیز از شیفتگان مدرنیزه كردن ایران و از ساده نویسان خوب این دوران است. مجدالملك در تألیف این رساله می كوشد گزارشگری امین و منتقدی منصف و دقیق باشد تا اینكه ناصرالدین شاه او را مغرض نپندارد و در نتیجه حرفهایش در او بهتر تأثیر كند. وی راه درمان اوضاع بی سامان ایران را در بنیان نهادن «مجلس بزرگ» می داند كه «اعضای رئیسه آن مجلس عقل باشد و غیرت.» (7) نمونه ای از این رساله:«حكومت ایران نه به قانون اسلام شبیه است نه به قاعده ملل و دول دیگر. باید بگویم حكومتی است مركب از عادات ترك و فُرس و تاتار و مغول و افغان و روم، مخلوط در هم و یك عالمی است علی حده با هرج و مرج زیاد كه در هر چند قرنی یكی از ملوك طوایف مذكوره به ایران غلبه كرده اند، از هر طایفه عادت مكروهه و مذمومه در ایران باقی مانده و در این عهد همه آن عادات كاملاً جاری می شود.»
در مورد میزان تأثیر رساله مجدیه در اجتماع آن روز گفته شده: «نقادی های كوبنده نویسنده آن از بافت سیاسی آن روز ایران و حمله سخت او به حكومت استبداد و دور از قانون، اندیشه مشروطه گران چند سال پس از مرگ او را تحت تأثیر قرار داد. پیش از انقلاب مشروطیت و در خلال آن دستنویسهای این كتاب در میان گروهی از خوانندگان دست به دست می گشت و مطالب آن با صدای بلند و با هیجان و ستایش [به] وسیله میهن پرستان ایرانی خوانده می شد.» (8)
2- رساله ی یك كلمه
یكی از آثار برجسته آن روزگار است كه به وسیله میرزا یوسف خان مستشارالدوله نوشته شد. او از همفكران و یاوران میرزا حسین خان سپهسالار است. نكته محوری «یك كلمه» و منظور از آن«قانون» است. اما او در این كتاب موضوعاتی چون مشاركت، آزادی بیان و قلم، حق انتقاد و روحیه انتقادپذیری را نیز مورد بحث قرار می دهد. در نامه ای به مظفرالدین شاه (ولیعهد) در سال 1306ق می نویسد:«این فقره (كسب قدرت) ممكن نمی شود مگر آنكه تلاش نموده طوایف مختلفه را كه در ایران سكنی دارند، در خیر و شر وطن عموماً با هم شریك و سهیم نمایند. شریك و سهیم نمی شوند مگر آنكه به قلم آزادی بدهند و در نشر معارف و تأسیس مدارس جد بلیغ نمایند...» (9)
نكات برجسته این نامه كه به صورت علّی پشت سر هم آمده است، به این صورت است كه آبادانی و عزت و اقتدار، وابسته به مشاركت و مشاركت وابسته به آزادی و آزادی حقیقی وابسته به آگاهی است. بویژه نكته اخیر، یعنی رابطه آگاهی و آزادی، نشانگر فكر روشن و درك عمیق نویسنده است. شكی نیست كه آزادی حقیقی و به ویژه آزادی مثبت، مستلزم آن است كه درجه شناخت و آگاهی انسان بالا باشد. اریك فروم در این زمینه بحث جالب و كاملی دارد كه فشرده و عصاره آن را در جای دیگری آورده ام. (10) و بیت الغزل آن این است كه صرف انتخاب كردن مهم نیست، مهم آن است كه چیزی هم برای انتخاب و شایستگی و توانایی انتخاب داشته باشیم- یعنی انتخاب آزادانه و آگاهانه باشد.
یكی از نكات جذاب كار مستشارالدوله این است كه می كوشد: «آزادی بیان را با اصل امر به معروف و نهی از منكر همانند سازد.» (11)
«حائری» منكر وجود رابطه میان آزادی و امر به معروف است، از این روی این بخش از اندیشه های مستشارالدوله را مورد انتقاد قرار می دهد، ولی اگر بپذیریم كه لازمه آزادی برخورداری از قوه نقد و قدرت انتقاد است، در آن صورت امر به معروف و نهی از منكر بار سیاسی می تواند پیدا كند. اینكه اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به «امر به معروف و نهی از منكر» اختصاص یافته، و گفته شده كه «... وظیفه ای است همگانی و متقابل بر عهده ی مردم نسبت به یكدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت»، خبر از این دارد كه حق با مستشارالدوله بوده است یا دست كم از دید «خبرگان قانون اساسی» و «شورای بازنگری قانون اساسی»، مستشارالدوله درست تر از حائری می اندیشیده است!
3- فلك السعاده
نویسنده این كتاب علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه یكی از پسران فتحعلی شاه و اولین رئیس دارالفنون است كه در سال 1285ق وزیر عدلیه شد. در این كتاب می خواهد در مورد تأثیر آسمان بر نیك بختی مردم بحث كند. او با ناصرخسرو قبادیانی هم عقیده است كه می گفت:نكوهش مكن چرخ نیلوفری را *** برون كن ز سر باد خیره سری را
تو چون خود كنی اختر خویش را بد *** مدار از فلك چشم نیك اختری را
وی رساله اش را بر پایه تحقیقات نیوتن پرداخته است. احكام نجومی را سر به سر بی معنی می داند. «معتقد به اصالت عمل و اختیار آدمی است» و «دشمن خرافه پرستی». به نظر او احكام منجمان «جز اقاویل كاذبین و اساطیرالاولین نیست... این احكام نجوم و اخبار رمال و جفار، كذب محض و محض كذب است.» (12)
در رد فرهنگ «سعد» و «نحس» و تأثیرشان در كامیابی یا شكست و نام و ننگ چنین می نویسد: «فتح و ظفر بعد از تقدیر الهی بسته به نظم لشكر و كثرت عسكر است نه ملاحظه سعد اكبر و نحس اصغر.» (13)
از آنجایی كه نیوتن نقش عظیمی در «عقل گرایی» و تداوم فلسفه روشنگری دارد (14) و فلك السعاده نیز سخت متأثر از عقاید اوست، پس به اهمیت خردگرایی در آن ایام و به رابطه روشنگری و مدرنیته با تحولات گفتمانی ادبیات فارسی بهتر می توان پی برد.
سیاست نامه
«... آدمی به اندك مایه روزگار كه در تواریخ و قصص تأمل كند، او را تخیل افتد كه این جمله وقایع و حوادث را مشاهد بوده است... و حكایات كه در كلیله و دمنه بر زبان حیوانات نهاده اند، موضوعات است برای فواید و تجارب را و جمله مفید و مقبول است.» (15)(علی بن زید بیهقی 565-493ه. ق)
منظور از «سیاست نامه» نوشته و اثری است كه هدف اساسی آن حفظ قدرت حاكم و تقویت مبانی سلطه ی سیاسی است. اندرزنامه اثری است با همین هدف اما شكل بیانش تا حدودی متفاوت است. در اینجا معمولاً مخاطب معلوم است، یا خواجه و خدایگان است یا بنده و خدمتكار! گاهی نیز اثری می تواند حالت بینابین بگیرد، در این صورت برای آن می توان عنوان مشترك سیاست نامه و اندرزنامه را در نظر گرفت. در هر حال سبك و سیاق سیاست نامه و اندرزنامه با فلسفه سیاسی متفاوت است، اما بینشان وجه مشترك هست. به عنوان مثال آن دسته از آثار فیلسوفانی كه فقط نگران فروپاشی قدرت زمانه هستند، در ردیف سیاست نامه و اندرزنامه قرار می گیرند، مثل «شهریار» ماكیاول و تا حدودی لویاتان هابز. حال آنكه فلسفه سیاسی حوزه وسیع تری را زیر پوشش می گیرد.
ایران از حیث سیاست نامه و اندرزنامه كشوری غنی و سرشار است؛ از در و دیوارهای سنگی گرفته تا آثار مكتوب و مدون! سنگ نوشته های همدان و فارس و كرمانشاه در حكم سیاست نامه های تاریخی هستند كه در آنها به علل فروپاشی قدرت قدیم و شكل گیری قدرت جدید اشاره شده است.
كارنامه اردشیر بابكان یك سیاست نامه دیرینه و نامه ی تنسر یك اندرزنامه قدیمی است. «هنگامی كه اردشیر بابكان در 224 پس از میلاد بر آخرین پادشاه اشكانی شورید، آن چنان كه در كارنامه اردشیر بابكان نوشته شده هدفش این بود كه ایران را «یك خدایی» كند. یعنی حكومت واحد و متحدی را در سراسر آن برپا سازد.» (16)
از این گفته پی می بریم كه در زمان اشكانیان پراكندگی قدرت سیاسی و بی نظمی ایران را فراگرفته بود. در نامه تنسر- مشاور اردشیر بابكان- چنین توصیه شده است:
«نباید اجازه داد، فرودستان در كار زیردستان دخالت نمایند.» او جامعه را به دو گروه تقسیم كرده بود- «سر» و «دُم» - و عقیده داشت كه دم باید به كار خود مشغول باشد و اداره مملكت را به سر واگذار نماید. (17) وجوه تشابه میان این اندیشه «والیتیسم»(18) به ویژه نظریات موسكا و میخلز و... چشم گیر است. (19)
چندی بعد كلیله و دمنه را داریم با بنیانی هندی، اما با نقش و نگارها و آذین های فارسی به همراه دیباچه ای مطول و شش باب كه به وسیله «پارسیان بدان الحاق افتاده است» و«آن اصل كه هندوان كرده اند ده بابست» و یك باب هم را بعداً مرحوم زرین كوب كشف و ترجمه كرده است.
بنابراین كلیله و دمنه موجود، بیشتر فارسی به حساب می آید. در دیباچه این كتاب می خوانیم: «ملك بی مرد مضبوط نشود و مرد بی مال قایم نگردد و مال بی عمارت به دست نیاید و عمارت بی عدل و سیاست ممكن نگردد و برحسب این سخن می توان شناخت كه آلت جهانگیری مال است و كیمیای مال عدل و سیاست است... و هیچ چیز بقای عالم را از این دو باب قوی تر نیست و نیز كدام نیكوكاری را این منزلت تواند بود كه به سبب او مصلحان آسوده باشند و مفسدان مالیده...» (20).
و در «مُفتَتَح كتاب» آمده است: «كتابی است كه از زبان مرغان و بهایم و وحوش و سباع و حشرات جمع كرده اند و پادشاهان را در سیاست رعیت و بسط عدالت و رأفت و قمع خصمان و قهر دشمنان بدان حاجت افتد.» (21) شاید بتوان گفت كه سیاسی ترین بخش كتاب كلیله و دمنه، آخرین باب است كه به وسیله زنده یاد استاد عبدالحسین زرین كوب كشف و ترجمه شده است. به نوشته دكتر زرین كوب، آیا میان این آخرین باب كلیله با داستان محاكمه حیوانات كه در رسائل اخوان الصفا آمده است، رابطه ای هست یا نه مطلبی است درخور تحقیق چنان كه مشابهتی هم كه شاید میان این حكایت با یك قصه جرج ارول نویسنده انگلیسی ممكن است به خاطر خواننده ای بیاید، درخور ملاحظه است. (22)
عصاره این باب این است كه در جهان سیاست عده ای هستند كه دور از گود سیاست نشسته اند و مرتب ایراد می گیرند (در ایران خودمان بهترین نمونه هایش را داشته ایم) (23) ولی وقتی نوبت به آنها می رسد، «از كسانی كه كارهایشان مورد ایراد بود، بدتر می كنند.»
كلیله و دمنه و تا حدودی همتایش مرزبان نامه پروای حق و عدالت دارند و نگران «خویش خوتایی» (فرمانروایی خودسرانه) هستند. هدفشان بیشتر زنهار دادن به قدرتمندان و تلطیف و تعدیل قدرت است نه توجیه و تشریع آن! اما سیاست نامه هایی كه بعداً- در دوره عباسیان- نوشته می شود، تا حدودی دستوری و امری و درخواستی و سفارشی است و خود نشان ضعف خلافت عباسی وانهماك آنان در تقویت و تثبیت مبانی دولت. از این روی سیاست نامه نویسان كم و بیش توجیه گر «قدرت» حاكم می شوند و به نوعی آب به آسیاب خلیفه «شهریار» می ریزند و با كمی تسامح و با احتیاط همان حسن و قبحی را كه برای «گفتارها» و «شهریار» در نظر می گیرند (24)، به این گونه سیاست نامه می توانیم نسبت بدهیم.
یكی از آثاری كه بیشتر اندرزنامه است تا سیاست نامه، «قابوسنامه» است كه در سال 475ه. ق- نوشته شده است. عنصرالمعالی- از امیران زیاری- آن را برای پسر خود گیلانشاه نوشته و مخاطب آن در هر باب «ای پسر» است. با وجود اینكه هدف كتاب كاملاً روشن است و آن این است كه فرزند آداب لشكری و كشوری و خصوصی را نیك بیاموزد، لیكن در این كتاب به هیچ وجه شیوه های ماكیاولیستی به كار بسته نشده، در آن «هدف» وسیله را «توجیه» نمی كند. مثلاً در مورد «آیین عقوبت كردن» در باب سیم [سی ام] می نویسد:
«خداوندان انصاف چنین گفته اند كه: «عقوبت سزای گناه باید كرد اما من چنین می گویم كه... یك درم گناه را نیم درم عقوبت فرمایی، تا هم از كریمان باشی و هم از شایستگان كه نشاید كه كریمان كار بی رحمان كنند.» (25) پیش كسوت سیاست نامه نویسان ابن مقفع- روزبه- است كه در سده دوم هجری می زیست. او از مردمان فارس بود؛ اندیشمندی ارزشمند و دبیری كافی و زبان دانی واقعی. مهم ترین اثر سیاسی او «رساله فی الصحابه» است. (26)
یكی دیگر از سیاست نامه نویسان در ایران بعد از اسلام، ابونصر فارابی فیلسوف بزرگ اسلامی و مشهور به معلم ثانی (339-226). او در زمان «تباهی خلافت عباسیان و ظهور فرمانروایان خودكام و رشد جنبش های استقلال طلبانه در سرزمینهای تابع بغداد، می زیست.» (27) طبعاً از او انتظار داشته اند كه برای نجات خلافت عباسی تدبیری بیندیشد، شاید خود او هم در این مورد احساس مسئولیت می كرده است. احصاء العلوم، آراء اهل مدینه فاضله و فصول مدنی از جمله آثار سیاسی اوست كه به بحث در مورد خلافت و ابعاد گوناگون آن می پردازد. در نهایت او فرمانروایی را مشروع و برحق می داند كه اوصاف امام شیعه را داشته باشد، نه ویژگی های خلیفه را. اندیشه های او كمكی به خلیفه و خلافت نكرد؛ بغداد را ترك كرد و از بد حادثه به دربار سیف الدوله حمدانی رفت كه مصداق بارز «استبداد شرقی»(28) بود. مشاهده اوضاع نابسامان دیار شام او را سرخورده كرد و نمونه كامل «غربا» یا بیگانگان شد كه خود فارابی روزی از آن صحبت كرده بود. یعنی فردی كه خویشتن را تخته بند جامعه ای خودكامه می بیند.
شخصیت بعدی كه بیش از فارابی برای نجات «خلیفه گری» كوشید و «احكام السلطانیه» یادمان آن كوشش و كشش است، ابوالحسن ماوردی است(بصره 450-364) (29).
اما اندیشمندی كه نماد روشن زندگی تراژیك بود، به این معنی كه زندگی برخلاف ارزشها و پندهای او چرخید. امام محمد غزالی توسی است (505-450). آثار سیاسی او عبارتند از: نصیحت الملوك، المستظهری و احیاء علوم الدین... غزالی یك وجه مشترك با ماوردی دارد و آن این است كه می كوشد در پرتو «شرع» از خلافت دفاع كند، نه از طریق توسل به عقل. در میان آثار او «المستظهری» به فرمان خلیفه المستظهر، نوشته شد. غزالی با خواجه نظام الملك و با سلاطین سلجوقی نیز دوستی و همكاری داشت، اما دیری نپایید كه روی از «مُلك» و «مَلِك» برتافت و از نیشابور به توس برگشت و «دامن صحبت فراهم چید» و «دفتر از گفته های پریشان» بشست. (30) عصاره تجربه و حاصل منافست و مناصحت خود را با دولتمردان در یك جمله گفت: «دشمن ترین علما در نزد خدای تعالی علمایند كه به نزدیك امرا شوند!» (31)
او از یك سو می كوشید، بنیان خلافت را كه به شدت از سوی سلجوقیان تهدید می شد، تقویت كند و از سوی دیگر می خواست، «شهریاران» و سلاطین مقتدر بمانند. در نتیجه بخشی از اندیشه او صرف تعیین جایگاه خلیفه- سلطان- شد. دوست و همشهری اش، خواجه نظام الملك برخلاف او اولاً عقل را مبنای مشروعیت حكومت می دانست نه شرع را، ثانیاً او فقط غم سلطان داشت نه غم خلیفه و چندان علاقه ای به خلیفه و خلیفه گری نشان نمی داد. سیاست نامه او بیش از هر كس و هر اثر به «شهریار» نزدیك است. «نیكوترین چیزی كه پادشاه را باید، دین درست باشد زیرا كه مملكت و پادشاهی و دین دو برادرند؛ هرگاه كه مملكت اضطرابی دارد، در دین خلل آید، بددینان و مفسدان پدید آیند و هرگاه كه كار دین با خلل باشد، مملكت شوریده بود و مفسدان قوت گیرند.» (32)
این جملات یادآور توصیه های «ماكیاول» است كه به شهریار اندرز می داد تا از نقش دین در تشیید و تأیید مبانی قدرت غافل نماند. حتی اگر شهریار خود دین دار نیست، بهتر است دین مدار باشد. (33)
خواجه نظام الملك كوشید به جای كند و كاو در ریشه های ایدئولوژیك و عقیدتی و توسل به آیه و حدیث و روایت، دست به تبارشناسی تاریخی بزند و آب رفته را به جوی آورد و دوباره فرّه ایزدی را بر كرسی عقیدتی بنشاند و به نوعی میان گذشته و حال پلی بزند و سازشی برقرار كند: «او نخستین نماینده بزرگ سیاست نامه نویسی در دوران اسلامی ایران بود و در عمل و نظر گامی بزرگ در تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری برداشت.» (34)
به نوعی می توان گفت راه خواجه نظام الملك را بعدها خواجه نصیرالدین ادامه داد. (672-598). هم از این حیث كه نوعی بینش تعقلی- فلسفی را در سیاست نامه نویسی و عمل سیاسی پیش گرفت و هم دل خوشی چندانی از دستگاه خلافت رو به زوال نداشت. همان طور كه لمبتون می گوید، سنت فكری «خواجه نصیرالدین» در رشد دادن نظریه مشروطیت دولت در ایران بسیار مهم است. (35) یعنی وجود دولتی كه مشروعیت خود را از «مردم» و «قانون» می گیرد و براساس مصلحت سیاسی و خرد شكل می گیرد. به عبارت دیگر، دولت به عنوان یك پدیده «طبیعی» مطرح نیست، بلكه پدیده ای اجتماعی و قراردادی است.
اندرزنامه
بعد از خواجه نصیرالدین، اندیشه سترگی كه بر گفتمان سیاسی ایران تأثیری ماندگار داشته باشد، سراغ نداریم، از این روی با خودداری از ذكر موارد غیرمهم قدم به دوران قاجاری می گذاریم.در دوران قاجاریه، به ویژه در اواخر دوران ناصری یعنی مقارن بحث ما، تعداد اندرزنامه ها به طور چشمگیری افزایش یافت. این اندرزنامه ها به نقل از آدمیت/ ناطق عبارتند از:
1-تحفه الناصریه:
1264(اثر حاج محمدحسین نصرالله دماوندی) این اندرزنامه هر نوع مخالفتی را با دولت مردود اعلام می دارد. مجازات را از «لوازم ریاست» می داند و در نهایت رأیش كوبیدن سر به گرز سیاست است.2-آداب ناصری:
(میرزا ابراهیم خان محلاتی، چاپ 1304)، «نافرمانی عین فساد است.» «اگر خواهی شرف انسانی خود را به ثبوت رسانی، چاره آن باشد كه از هر ستم و المی كه به تو رسانند درگذری!»3-اقبال ناصری
(افلاطون بن اسكندر، 1302) صلاح انسان را در این می داند: «عافیت در این است كه شتر آرام باربر و الاغ پالان قشنگ و خرس خوش رقص باشیم نه شیر دلیر قلاب آهن بر گردن.»4- بیان تأدیب زنان:
1309(از نویسنده ای متشرع نما) موضوعش رابطه زن و شوهر است. «رضای شوهر رضای خداست و غضب شوهر غضب خدا... (باید گفت با این حساب ماشین لباس شویی بر بالاترین جای بهشت تكیه می زند!) هر زنی كه بشوید جامه شوهر خود را، پاك می سازد حق تعالی جمیع گناهان آن زن را... زنی كه در خشم شود با شوهر خود... روز قیامت زبان او را از پس سر بیرون كشند...» !5- بهشت و دوزخ در این عالم است:
(والی خان گرجی) بهشت، درگاه بزرگان و خدمت دونان است و دوزخ، كانون خانواده و پایبندی به زن و فرزند!6- معایب الرجال:
(بی بی خانم) اندرزنامه ای است برای «اندرزنویسان» و یكی از اولین رساله هایی است كه از «حقوق زن» دفاع می كند. و از اندرزنامه نویسانی مثل نویسنده «بیان تأدیب زنان» سخت انتقاد می كند. (گلی به جمالش!)7-رستم الحكماء:
(محمدهاشم آصف صفوی1244) یك سال پس از «تركمانچای» نوشته شده است. برای اصلاح معایب به پادشاه توصیه می كند كه خرد را به كار بندد:«عقل اولین استاد دان
هم مایه ایجاد دان
هم مظهر ارشاد دان
زان علم و حكمت شد عیان
سر زد ز حكمت معدلت»
8-تحفة الملوك:
جعفر بن اسحاق كه در آن از عقل ستایش می شود.9-میزان الملوك:
از همین نویسنده كه مدافع عدالت است. «شخص كافر اگر عادل باشد، جایش در بهشت است.»10-شرح عیوب و علاج نواقص مملكتی ایران:
از نویسنده ای نامعلوم: «ایرانیان طبعاً مایل به ترقی هستند و مستعد هزارگونه تنظیمات.» (36)در كنار این اندرزنامه ها، آثار كم اهمیت تری نیز هست. به طور كلی گفته می شود: «اندرزنامه ها در هیأت مجموع، نمودار انحطاط فكری بلكه عقب ماندگی اندیشه اجتماعی و سیاسی بود.» (37)
هرچند در میان همین اندرزنامه های واپس گرا، دیدیم كه بعضی از «عقل گرایی» سخن می گفتند و كم و بیش گفتمانی معترض محسوب می شدند. پاره ای از اندرزنامه ها هم هستند كه بنیانی انتقادی دارند كه از آن جمله اند:
1-رساله در اصلاحات:
از دبیرالملوك فراهانی (1287) خواهان قانونمندی كارهاست: «از حیله های كارگزاران دولت القای شبهه است به اینكه «نظام» قاعده كفار است و اجرای آن در اسلام بدعت خواهد بود.»2-انتقادنامه:
میرزا ابراهیم بدایع نگار، «بدا به حال مملكتی كه ترقی اشخاص منوط باشد به جهل و حمق یا تجاهل و تحامق یا مسخرگی و لوطی گری و یا دزدی و خیانت و كسی نتواند در آن خاك حرف حق بزند.» (38)3-منهاج العلی:
ابوطالب بهبهانی(1294) حاصل سیر و سفر در ممالك و موضوعش قانون خواهی.4-جزوه در اوضاع سیاست ایران:
حاج میرزا حسین خان سرتیپ (1310)، موضوعش اصلاحات است.5-رساله مختصری در حقوق اجتماعی فرد:
از لسان الدوله (1305).6- رساله شیخ و شیوخ:
(1300 به بعد) به شیوه گفتگو و با لحنی انتقادی، در موضوعات مختلف از جمله در شیوه ی نویسندگی و رسالت قلم: «نوشتجات نسوان كه گاه از اصوات حیوانات اندك بالاتر است.» سبك نامه نگاری هم «نفرت انگیز» است. در مورد تفاوت گفته و كرده می نویسد: «راستی مردم ذكر علی می خوانند و دولت معاویه را بر خود قبول دارند...»7-خاطرات تاج السلطنة دختر ناصرالدین شاه:
كه در حقوق و آزادی زن و مرد و تأسیس حكومت مشروطه ست. او ستایشگر سیدجمال الدین و دشمن استبداد و دربار و امین السلطان بود. (39)اینها چند نمونه از اندرزنامه هایی بود كه در حول و حوش زمان مورد نظر نوشته شده بودند. تعداد كل اندرزنامه ها بیشتر از اینهاست. اگر از چند نمونه ای كه به «تطمیع» و یا «تهدید» نوشته شده اند، بگذریم، می بینیم كه حتی در اندرزنامه هایی كه هدف، تقویت بنیان حكومت قاجاری است، باز دست كم «خردگرایی» از یاد نمی رود تا چه رسد به رسالات انتقادی كه در نوع خود بی نظیر است. بنابراین در نهایت اندرزنامه نویسی و سیاسی نامه نگاری اقدامی سیاسی و اغلب سودمند بوده است اما از این كه بگذریم همین افزایش تعداد رسالات خود دلیلی است بر اینكه دوست و دشمن، دیوانی و درباری و لشكری و كشوری در یك فضای كاملاً سیاسی سیر می كنند و گفتمانشان یكسره سیاسی است، خواه جهتش تقویت و تثبیت باشد، خواه اصلاح و انقلاب و براندازی. این شور و التهاب نشان این است كه آن جامعه و آن حكومت را- به قول رشید الدین میبدی-«تبی گرفته» بود. میرزا رضای كرمانی آن تب و آن بحران را خوب تشخیص داده بود! چنان كه در محاكماتش گفت: «هم عقیده من در این شهر و مملكت بسیار هستند؛ در میان علما بسیار و در میان وزرا بسیار و در میان تجار و كسبه بسیار و در جمیع طبقات بسیار هستند. حالا همه كس با من هم عقیده است... اغلب مردم با من هم خیال هستند، مردم انسان شده اند. چشم و گوششان باز شده است.» (40)
پینوشتها:
1. محمد استعلامی، همان كتاب، ص 37.
2. محمدعلی سپانلو، همان كتاب، 1366، ص 26.
3. فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حكومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمی، چاپ دوم، 1356، ص22.
4. تام. ب. باتامور، منتقدان جامعه، ترجمه محمدجواهر كلام، تهران، سفیر، 1369، ص 15.
5. این شعار وسیله ای است برای قالب كردن و جاانداختن هر پدیده ی غیرعقلانی و غیرممكن.
6. دیزی ردنر، علم و نابخردی، ترجمه آزیتا قدسی رائی، تهران، انجمن فیزیك ایران، 1373، ص96.
7. عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیركبیر، چاپ دوم، 1364، ص 31.
8. همان كتاب، همان صفحه.
9. ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام سعیدی سیرجانی، تهران، نوین،آگاه، 1362، ص 777.
10. Ali Akbar Amini,Decentralization Towards Democtatization and Development in the Islamic Republic of Iran. Decentralization towards Democratization Development"EROPA" Sexretariat,Manila,1993,p. 105
11. عبدالهادی حائری، همان كتاب،ص 37.
12. فریدون آدمیت، اندیشه های ترقی و حكومت قانون...،ص 22.
13. همان كتاب، ص 23.
14. ارنست كاسیرر، فلسفه روشن اندیشی، ترجمه نجف دریابندری، تهران، خوارزمی، 1367.
15. علی اصغر خبره زاده، نثر پارسی در آینه تاریخ، جلد اول، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1370، ص421.
16. حمید عنایت، نهادها و اندیشه های سیاسی در ایران و اسلام، تهران، روزنه، 1377، ص 40.
17. نامه تنسر به گشنسب، تصحیح مجتبی مینوی، تهران، خوارزمی، 1354.
18. علیرضا ازغندی، ناكارآمدی نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران، قومس، چاپ اول، 1376، ص 25 به بعد.
19. تام باتامور، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه منوچهر صبوری كاشانی، تهران، كیهان، چاپ اول، 1366، ص 94.
20. كلیله و دمنه، به تصحیح عبدالعظیم قریب، تهران، آریافر، بی تاریخ، ص8.
21. همان كتاب، ص 30.
22. عبدالحسین زرین كوب، با كاروان اندیشه، تهران، امیركبیر، چاپ اول، 1363، ص 62.
23. علی اكبر امینی، تحولات سیاسی- اجتماعی ایران 1320-57، به اهتمام مجتبی مقصودی، تهران، روزنه، 1380، ص 105.
24. جی. ار. هیل«ماكیاولی»، اندیشه های سیاسی، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران، پاپیروس، چاپ اول، 1366، ص6-17.
25. عنصرالمعالی وشمگیر، قابوسنامه، به تصحیح سعید نفیسی و حسین آهی، كتابفروشی فروغی، 1368، ص 109.
26. آنتونی بلك، تاریخ اندیشه سیاسی اسلام، ترجمه محمدحسین وقار، تهران، انتشارات روزنامه اطلاعات، 1386، ص 34.
27. حمید عنایت، نهادها و اندیشه های سیاسی در ایران و اسلام، ص 141.
28. حمید عنایت، جهانی از خودبیگانه، ص 8.
29. ابوالفضل قاضی (شریعت پناهی)، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، جلد اول، تهران، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1372، ص 160.
30. حمید عنایت، همان كتاب، ص 131.
31. مصطفی رحیمی، قانون اساسی و اصول دموكراسی، تهران، امیركبیر، چاپ سوم، 1357، ص7.
32. سیدجواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، تهران، وزارت امور خارجه، 1367، ص23.
33. ویلیام تی. بلوم، نظریه های نظام سیاسی، جلد اول، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر آران، چاپ اول، 1373.
34. جواد طباطبایی، همان كتاب، ص 72.
35. ك. س. لمبتون، نظریه دولت در ایران، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران، كتاب آزاد، چاپ اول، 1359، ص 39.
36. فریدون آدمیت، هما ناطق، افكار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار، ص 64.
37. فریدون آدمیت، هما ناطق، افكار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار، ص 64.
38. هما ناطق، مصیبت وبا و بلای حكومت، ص 146.
39. اندرزنامه ها از فریدون آدمیت و هما ناطق گرفته شده است. همان كتاب با تلخیص و تصرف.
40. باقر مؤمنی، پنج لول روسی، تهران، انتشارات شباهنگ، چاپ اول، 1357، ص 28.
مشروح محاکمه (استنطاق) میرزا رضا در منبع زیر آمده است:
عبدالحسینخان لسان السلطنة، چگونگی قتل ناصر الدین شاه، خواندنیهای قرن، به کوشش محمود طلوعی، تهران، نشر گفتار، چاپ دوم، 1367، ص 16.
امینی، علی اكبر، (1390)، گفتمان ادبیات سیاسی ایران در آستانه دو انقلاب، تهران: نشر اطلاعات، چاپ دوم