مدل های انتقال تکنولوژِی، به چارچوب و نظامی اشاره دارند که انتقال تکنولوژی در بستر آنها انجام میشود. آنها بر روش های انتقال تکنولوژی دلالت نمیکنند بلکه زمینه را برای اتخاذ، اجرا و پیگیری روشن های انتقال آماده میکنند. در مقابل، روش های انتقال تکنولوژی ساز و کارهایی هستند که برای کسب تکنولوژی از خارج به کار بسته میشوند و انواع متعددی دارند.
1- مدل هیکس، آرونز و مورگان
در چارچوب مدل انتقال نوآورانهی تکنولوژی، هیکس، آرونز و مورگان، هفت سطح را برای بهبود قابلیت های تکنولوژیک در فناوری اطلاعات و ارتباطات تعریف میکنند. به اعتقاد آنها، قابلیتهای تکنولوژیک بنگاه فاوا محور (1) با حرکت به سطوح بالاتر که در کادر معین شدهاند ارتقا مییابد. این یک فرایند خطی الزامی نیست، زیرا نیل به قابلیت های سطح بالاتر میتواند بدون احراز آن در سطح پایین تر محقق شود. آنها بر مهارت و تجربهی کارکنان در توسعهی قابلیت های تکنولوژیک تأکید میکند و بهبود توانمندیهای تکنولوژیک را مترادف با انباشت فزایندهی کارکنان ماهر ارزیابی میکند ( Heeks,Aruns & Morgan, 2004,pp. 19-20).سطوح هفتگانهی بهبود قابلیت های تکنولوژیک از کاربرد تکنولوژی وارداتی و قابلیتهای عملیاتی غیر تولیدی آغاز میشود و به تولید نوآورانه و انتقال آن به سایر تولید کنندگان ختم میشود.
سطوح اول و دوم در توانمندی استفاده از تکنولوژی وارداتی و نصب و عیب یابی آن، خلاصه میشود که آن را میتوان به سادگی از طریق دستورالعمل ها و آموزش کسب کرد.
از سطح سوم، فرایند انطباق برای نیل به بومی سازی آغاز میشود. در انطباق، تکنولوژی بایستی با محیط گیرنده و نیازمندی های آن تطبیق یابد، بنابراین مهارت و تجربهی به دست آمده در طی فعالیت طولانی مستمر برای آن اهمیت زیادی دارند.
در سطح چهارم، گیرنده به تولید مقدماتی برای توسعهی آن در سطوح بعدی اقدام میکند. این امر با کپی سازی از تکنولوژی تولید برای راه اندازی سایت تولیدی جدید شروع میشود. بخش راهبردی دانش که از آن تقلید شده، در «چگونگی» آن نهفته است که نیاز به همکاری بلند مدت دارد، زیرا بخش اعظمی از دانش چگونگی در اذهان افراد و به صورت مستند نشده قرار دارد که نمی توان آن را در مدتی کوتاه و از طریق فرایندهای رسمی کسب کرد. انتقال این دانش، مستلزم تعامل و ارتباط با پرسنل عرضه کنندهی تکنولوژی و مشاهده فرایند کار آنهاست که لازمهی آن، حاکم بودن «اعتماد» میان دو طرف است. اگر این دانش راهبردی منتقل نشود گیرنده نمی تواند با لایه های عمیق تکنولوژی آشنا شود و توانایی اعمال تغییرات در آن برای همگونی با محیط بومی را به دست آورد.
کادر 1- مقیاس عمومی قابلیت های تکنولوژیک
سطح 1- قابلیت استفاده های عملیاتی غیر تولیدی
سطح 2- قابلیت های تکنیکی غیر تولیدی
سطح 3- انطباق بدون تولید
سطح 4- تولید مقدماتی
سطح 5- ایجاد تغییرات اندک در تولید
سطح 6- طراحی دوباره تولید
سطح 7- تولید نوآورانه |
Source: adopted from Narasimhan ( 1984), Lall ( 1987) and Schamiz & Hewih ( 1991) in Heeks, Aruns & Morgan, 2004, p.19
با گذر از توانایی تعدیل و تغییر در تکنولوژی در سطح پنج، در سطح ششم طراحی دوباره محصول و فرایند برای پاسخگویی به مصرف کنندگان داخلی و در مراحل بعد، مصرف کنندگان منطقه ای و جهانی مورد نظر قرار میگیرند. طراحی محصول مبتنی بر شناخت کاربران و نیازهای آنان، رویه ها و زمینه های استفاده از تکنولوژی است. بنابراین به ضرورت فعالیتی شناختی است و بر نقش باورها و ارزش های انسانی در تعیین ویژگی های فناوری تأکید دارد. در واقع، بر مبنای نیازیابی طراحی انجام میشود. نیازیابی فرصت های تازه ای برای طراحی تولید فراهم میکند. یک دستهی عمده از نیازها، نیازهای انگیزشی هستند که بر چگونگی تفکر، احساس و عمل تأثیر میگذارند ( Qulasvirta, 2005 ) . تعیین باورها و ارزش های انسانی و تشخیص نیازهای انگیزشی و سپس طراحی بر مبنای آنها «یاددادنی» نیست و به استعداد، هوش عملی، سلیقه، توانایی غریزی، شهود و بصیرت نیاز دارد.
در سطح هفتم که عالی ترین مرحلهی بهبود قابلیت های تکنولوژیک به شمار میرود، گیرنده با نوآوری در فرایند تولید نه تنها به توسعهی محصول جدید با عنایت به مصرف کنندهی داخلی و خارجی اقدام میکند بلکه به انتقال آن به سایر تولید کنندگان توجه میکند. توسعه و تولید نوآورانه بر پایه درک یک ایده جدید صورت میگیرد. ایده در مغز انسان ها نهفته است و از خلاقیت، استعداد ، شهود، گمانه زنی و حس درونی بر میخیزد. این مضامین درونی به قدری انتزاعی و شخصی اند که به عینه نمیتوانند به دیگران منتقل شوند اما تعامل مستمر میتواند در انعکاس ضمنی آنها مؤثر باشد.
همانگونه که ملاحظه میشود، با ارتقای تدریجی از هر سطح، از اهمیت دانش آشکار متجسم در سخت افزار و قواعد و آموزش های عینی کاسته میشود و بر نقش دانش ضمنی منعکس در تجربه، درایت و مهارت افزوده میشود. همچنین با صعود از هر سطح، میزان انتزاع دانش ضمنی افزایش مییابد و انتقال پذیری آن دشوارتر میشود.
2- مدل یادگیری و توسعه قابلیت های تکنولوژیک بنگاه
مدل یادگیری و توسعهی قابلیت های تکنولوژیک، بهبود قابلیت های تکنولوژیک در فناوری اطلاعات و ارتباطات را در چارچوب نظام ملی نوآوری دنبال میکند. این همان چیزی است که در فصل گذشته از آن به رهیافت نهادی در انتقال تکنولوژی یاد کردیم. در این نگرش، دانش ضمنی حاصل تعامل مجموعه ای از نهادهاست که به صورت شبکه ای ملموس و نا ملموس با یکدیگر مرتبطند. بر مبنای این مدل شبکه ای از رقبا، مشتری ها، عرضه کنندگان، بدنهی ملی آموزش / تکنولوژی و سایر مؤسسات بنگاه دانش محور در یادگیری و انباشت قابلیت ها همکاری میکنند. در این باره، عوامل نهادی و سیاست ملی از جمله اقتصاد کلان، برونگرایی تجارت، نوع سیاست های سرمایه گذاری، فراوانی عرضه کنندگان عمومی، نیروی انسانی فنی، دسترسی به منابع مالی صنعتی و پشتیبانی گسترده از مؤسسات تکنولوژی اهمیت ویژه ای دارند ( Wignaraja in Heeks,Aruns & Morgan, 2004, pp. 21-22).تسلط بر دانش ضمنی، در کانون مدل یادگیری و توسعهی قابلیت های تکنولوژیک قرار دارد. فرایند توسعهی قابلیت های تکنولوژیک از طریق ترکیبی از واردات تکنولوژی و توانمندی های داخلی طی چهار مرحلهی کسب، تسلط، اصلاح و نوآوری صورت میگیرد.
نظام ملی نوآوری در شبکه ای از تعاملات نهادی، نهاده های درونی و بیرونی را در راستای بهره گیری از تکنولوژی وارداتی به کار میگیرد. نهاده ها شامل نیروی انسانی، تلاش های مدیریتی، سازمانی و تکنولوژِیک ( نهاده های درونی) زیربنا، منابع مالی، مهارت ها، پشتیبانی، تکنولوژی و سایر بنگاهها ( نهاده های بیرونی) میشود. ترکیب نهاده های درونی و بیرونی اخذ دانش ضمنی و تسلط بر آن را ممکن میکنند.
دانش ضمنی در اذهان استادان و متخصصان برتر فن قرار دارد و از انباشت تجربهی آنها شکل میگیرد، بنابراین توسعهی منابع انسانی شرایط را برای بهره گیری از مهارت و تجربهی آنها فراهم میآورد. خدمات پشتیبانی و تعامل با سایر بنگاه ها به شکل گیری ارتباط، همکاری و یادگیری متقابل میانجامد، خصوصاً تعامل با بنگاه های دیگر از طریق به اشتراک گذاشتن دانش و برانگیختن اعتماد دو طرف، روابط نزدیک تر پرسنل با یکدیگر را میسر و انتقال دانش ضمنی را از طریق فرایندهای غیر رسمی مانند مشاهده، گفت و شنود و تبادل اطلاعات تسهیل میکند. زیربنای مناسب و دسترسی به منابع مالی، ساختار نهادی با ثباتی را که قابلیت برقراری روابط طولانی با عرضه کننده و اخذ بیشتر دانش ضمنی آن را داشته باشد، آماده میکند. فراگیری مهارتها، بهره گیری از تجربه و درایت دارندگان آن را میسر میکند. تلاش های تکنولوژیکی، سازمانی و مدیریتی نیز به انباشت دانش تکنولوژیک، سازمانی ، مدیریتی و ظهور بهترین عملکردهایی میانجامد که در انحصار آن بنگاه [ کشور ] قرار دارد و منحصر به فرد است، بنابراین مزیت رقابتی برجسته ای را برای آن به ارمغان میآورد.
چنین مجموعه ای از نهادهها میتوانند بر کارایی بهره برداری از وجوه مختلف تکنولوژیک که در قالب سخت افزار، پتنت، نقشهی طراحی و دانش چگونگی وارد میشود تأثیر مثبتی داشته باشند. این نهاده ها به خصوص به انتقال کار آمد دانش چگونگی که حاصل انباشت تجربهی عرضه کننده است، جنبه هایی از محرمانگی را دارد و قابلیت پتنت شدن ندارد کمک شایان ذکری میکند.
به این ترتیب، یک نظام ملی نوآوری کار آمد امکان اخذ و تسلط بر دانش ضمنی را فراهم میآورد. تسلط بر دانش ضمنی، نقش اصلی را در توسعهی قابلیت های تکنولوژیک ایفا میکندن و با ختم فرایند انتقال تکنولوژی به نوآوری در آن، انتقال نوآورانهی تکنولوژی در فاوا را میسر میسازد.
3- مدل خوشه های صنعتی
«خوشه صنعتی مجموعه ای از صنایع است که به واسطهی رابطهی خریدار - تأمین کننده و تأمین کننده - خریدار یا به واسطهی کانال های توزیع و یا مجموعه های نیروی کار مشترک در ارتباط هستند» (پورتر در سرکیسیان، 1384، ص 151) خوشه های صنعتی معطوف به ایجاد روابط قوی میان سازمان های تشکیل دهندهی آن است. اجزای خوشه گستره ای از عرضه کنندگان، تولید کنندگان، مشتری ها ، بازارهای کار، مؤسسات کارآموزی (2)واسطه های مالی، انجمن های تخصصی و صنعتی، مدارس و دپارتمان های دانشگاهی، مؤسسات تنظیمی ، قوانین و ساخت های حکومتی را در بر میگیرد ( Maskell & Malmberg in Dayasindhu, 2005,p.553).عناصر خوشهی صنعتی در همکاری و ارتباط با یکدیگر دانش، تجارب، امکانات، تجهیزات و منابع خود را به اشتراک میگذارند و از مزایای یادگیری متقابل، صرفه جویی در هزینه ها و کاهش ریسک سود میبرند. انتقال متقابل منابع مادی و انسانی بهیکدیگر طی روابط پایدار و طولانی قابلیت های تکنولوژیک بنگاه ها را توسعه میدهد و با تسهیل انتقال دانش ضمنی میان اعضا به افزایش توان نوآوری آنها میانجامد. از طریق این فرایند، خوشه صنعتی انتقال نوآورانهی تکنولوژی را تحقق میبخشد.
***
توضیح تصویر : شکل 1. مدل یادگیری و توسعهی قابلیت های تکنولوژیک بنگاه
فعالیت در خوشهی صنعتی بهیک الزام در فناوری اطلاعات و ارتباطات تبدیل شده است. سرعت بالای تغییر و نوآوری در فاوا، چرخهی کوتاه زندگی محصول در آن و فشارهای ناشی از جهانی شدن، موجب شده اند که بنگاه ها زمان یا منابع لازم برای فعالیت مستقل در این حوزه را نداشته باشند. بنابراین رقابت سخت در بازار فاوا آنها را به تمرکز بر قابلیت های محوری خود و بهره گیری از منابع بنگاه های تخصصی دیگر سوق میدهد ( Paja, 2000).
اشتراک دانش و منابع در خوشه، بستر مناسبی را برای انتقال دانش ضمنی میان اعضا فراهم میآورد. مبنای بنیادی خوشه «اعتماد» میان اعضاست. در متون مدیریت دانش، اعتماد نقش اصلی را در انتقال دانش ضمنی ایفا میکند. هر چه اعتماد میان اعضا بیشتر باشد آنها در اشتراک منابع، تبادل اطلاعات و انتقال ایده ها ، فنون و تجارب منحصر به فرد خویش بازتر عمل میکنند؛ بنابراین گسترهی بیشتری از دانش ضمنی انتقال مییابد. با توجه به سهم عمدهی دانش ضمنی در قابلیت نوآوری، خوشه بهیکی از شناخته شده ترین الگوها برای انتقال و تولید نوآورانهی تکنولوژی تبدیل شده است.
دو فعالیت عمدهی خوشه ها در انتقال دانش میان اعضا عبارتند از همکاری با عرضه کنندگان و مشارکت در تحقیق و توسعه:
الف- همکاری با عرضه کننده : در خوشه ها تولید کنندگان با انعقاد قراردادهای میان شرکتی به شراکت های طولانی مدت و محرمانه با عرضه کنندگان روی میآورند. همکاری با عرضه کنندگان سه مزیت عمده دارد: مزیت اول به دانش جامعتر عرضه کننده از ظرفیت های تولیدی خود بر میگردد. این امر باعث میشود تا همکاری آن در طراحی و توسعه منجر به اجرای کارآمدتر فرایند تولید شود؛ دوم آنکه ارتباط با عرضه کننده محرک مهمی برای یافتن راه حل های مؤثرتر برای رفع نیازهای مشتری محسوب میشود بنابراین تولید کنندهی با دانش، نسبت به تقاضاهای بازار به طراحی راه حل هایی برای پاسخ به نیاز مشتری میپردازد که علاوه بر توسعهی تکنولوژی توان نوآوری آن را افزایش میدهد. سومین مزیت در دشواری رقابت در فناوری اطلاعات و ارتباطات ریشه دارد. بهره گیری از دانش و قابلیت های عرضه کننده به توانمند کردن تولید همزمان میانجامد که زمان رسیدن محصول به بازار را کاهش میدهد.
ب- مشارکت در تحقیق و توسعه: نمونهی بارز انتقال دانش میان اعضای خوشه، همکاری آنها در تحقیق و توسعه است. مراکز آموزشی عمل میکنند که آمد و شد کارکنان به آن ها موجب انتقال حجم عظیمی از دانش آشکار و ضمنی دربارهی نوآوری های تکنولوژیک میشود. کارایی آنها در افزایش قابلیت های نوآوری موجب شده است که بسیاری از شرکت های چند ملیتی، فعالانه همکاری های تحقیق و توسعه با شرکت های محلی را افزایش دهند که از آنها میتوان به نوکیا، اریکسون، زیمنس ، آی بی ام، آی سی ال، لوتوس (3) و هاولت پکرد (4) اشاره کرد ( cf.Paja,2000,pp.4-19).
کار جمعی در خوشه ها، به شرکت ها امکان برقراری روابط نزدیک و مستمر را میدهد. این امر، زمینهی همزیستی طولانی کادر فنی و مدیریتی را فراهم و تکرار امور سازمانی را تسهیل میکند. تعامل مستقیم شرکت های شریک، به آنها امکان میدهد تا با مشاهدهی عملیات و یادگیری متقابل تجربی و تدریجی، در دانش ضمنی هم سهیم شوند. تجربهی جمعی در ایجاد دانش چگونگی جمعی به واسطهی اشتراک در مهارت ها، تجارب، الگوهای ذهنی و باورهای یکدیگر مزایای بیشتری برای اعضا به دنبال دارد. همچنین آشنایی با مکانیسم های جمعی به غلبه بر پیچیدگی های انتقال دانش ضمنی کمک میکند ( Cavusgil, Calantone & Zhua, 2003,pp.10-11).
منطق تشکیل خوشه، ایجاد سازو کاری برای انتفاع اعضا از قبل مزایای تعهدات بلند مدت است، بنابراین دوام آن منوط به استمرار تأمین منافع تمام اعضاست. ضرورت منفعت جمعی و تعهد دراز مدت بنیان روابط نزدیک، اعتماد و همکاری مستمر را ایجاد میکند که سه مؤلفهی اساسی در انتقال دانش ضمنی به شمار میروند. با توجه به همسویی مناسبات خوشه با انتقال دانش ضمنی ، میتوان ادعا کرد که خوشه های صنعتی مؤثرترین مدل برای انتقال دانش ضمنی و نیل به انتقال نوآورانهی تکنولوژی به شمار میروند.
پینوشتها:
1- ICT based
2-Training
3-Lotus
4-Howlet Pakard
اشتریان، کیومرث، امامی میبدی، راضیه،(1389)، دانش ضمنی و سیاست های انتقال تکنولوژی با تأکید بر فناوری اطلاعات و ارتباطات، تهران: مؤسسه ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول