خانواده، جوان و ازدواج-بخش اول
منبع:ماهنامه پيام زن
راه ماندگارى و شيوه پويايى در زندگى
«ازدواج» و «تشكيل خانواده»، راهى براى جاودان ماندن نسل انسان است و اساسىترين بنيان در زندگى محسوب مىشود.(1) اين گام مهم و مؤثر با انديشهها و انگيزههاى متفاوتى انجام مىپذيرد كه همراه هر يك، خطرات يا بركات بسيارى را به دنبال دارد.انگيزههاى «عادى و مادى»، مثل تأمين غرايز طبيعى و انگيزههاى «عالى و الهى»، همانند رسيدن به كمال، تبديل شخصيت فردى انسان به شخصيت اجتماعى، درك و دريافت صفات برجسته انسانى و آسمانى، همه و همه در شكلگيرى روابط پس از ازدواج تأثير بسزايى دارند. تركيبى از انگيزهها نظير نياز به همصحبتى، فرار از تنهايى، داد و ستد عاطفى، سر و سامان يافتن روحى، تداوم و بقاى نسل و اطاعت امر خداوند در مسير گزينش همسر، دست به دست هم مىدهند و نقطه آغاز حركت به سوى ازدواج را فراهم مىكنند.بىگمان داشتن انديشهاى روشن و انگيزهاى شفاف براى ازدواج و تشكيل خانواده آغاز شايسته و براى تداوم زندگى و مقابله با دشوارىها، سختىها و سنگلاخهاى امروز و فرداى زندگى مشترك، امرى بايسته محسوب مىشود؛ از اينرو، ازدواجهاى تحميلى، احساسى و هوسى، اراده جوانان را براى رويارويى با دشوارىها به شدت سست مىسازد و از هر گونه پيشامدى، آنان را مىترساند. بدين خاطر، مهمترين عامل براى آمادگى دختران و پسران جوان در امر ازدواج، شناخت درست و دقيق از تشكيل خانواده و مسئوليتپذيرى هر يك در لحظات گوناگون زندگى است.
به يقين در پرتو اين شناخت، اراده و انگيزهاى والا نصيب زوج و زوجه مىشود كه در كوتاهترين زمان «شخصيت فردى» آنان به «شخصيت اجتماعى» گسترش مىيابد و خود را مسئول حفظ و حراست همسر، آبروى خانواده و تأمين نيازهاى امروز و فرداى فرزندان مىبينند. به همين دليل تمامى هوش و درايت و استعداد و ابتكار خود را در انجام اين اهداف به كار مىگيرند تا شخص شايسته، مفيد و مؤثرى در جامعه محسوب شوند و ضريب خطاى هر يك در مسير پر فراز و فرود زندگى كم و كمتر گردد.(2)
هر يك از ما با هر مقدار از عمر، بسيارى از افراد را ديدهايم كه پيش از ازدواج و پذيرش مسئوليت خانواده، دچار روزمرّگى و احساسات سطحى و اسير سبكسرى، بىمبالاتى و حتى هرزگى بودهاند؛ اما پس از تشكيل خانواده، نوعى بزرگى و بزرگوارى، متانت و ديانت در انديشهها و شيوههاى آنان پديد آمده است، به گونهاى كه در زمانى اندك و غير قابل باور، رفتارى زيبا و زرّين و شيرين و دلنشين پيدا كردهاند.
استاد شهيد آيتاللَّه مطهرى، بركات بىمانند ازدواج و تشكيل خانواده را كه هيچ گاه قابل جايگزينسازى نخواهد بود، اين گونه توصيف مىنمايد:
«يك خصايص اخلاقى هست كه انسان جز در مكتب تشكيل خانواده نمىتواند آنها را كسب كند. تشكيل خانواده، يعنى يك نوع علاقهمند شدن به سرنوشت ديگران ... اخلاقيون و رياضتكشها كه اين دوران را نگذراندهاند، تا آخر عمر يك نوع «خامى» و يك نوع «بچگى» در آنها وجود داشته است. يكى از علل اينكه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و يك عبادت تلقى شده است، همين است ... ازدواج، اولين مرحله خروج از خودِ طبيعى فردى و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است ... يك پختگى هست كه اين پختگى جز در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده پيدا نمىشود، در مدرسه پيدا نمىشود، در جهاد نفس پيدا نمىشود، در نماز شب پيدا نمىشود، با ارادت به نيكان هم پيدا نمىشود، اين را فقط در همين جا [يعنى ازدواج و تشكيل خانواده ]بايد به دست آورد.»(3)
بزد بر همه بودنىها رقم
جهان را فزايش ز جفت آفريد
كه افزونى از يك نيايد پديد
اگر نيستى جفت اندر جهان
بماندى توانايى اندر نهان
يكى نيست جز داور كردگار
كه او را نه انباز و نه جفت و يار(4)
سعادت و سيادت در زندگى
نگاه نورانى همراه با جلوههاى رحمانى معصومان(ع)، نگاهى جامع و جميل و دقيق و عميق است كه برتر از نگرش جامعهشناسان و روانشناسان، جلوههاى پيدا و ناپيداى «ازدواج» و تشكيل خانواده را مورد نظر قرار مىدهد.اين نگاه، گاه با عبارت: «مِنْ سعادة المرء ...؛
از سعادت مرد ...» به ترسيم بخشى از نيكبختى افراد مىپردازد، چنان كه رسول اكرم(ص) فرمود:
«مِنْ سعادة المرء الزّوجة الصّالحة؛(5)
[يكى] از نشانههاى نيكبختى و سعادت مرد، داشتن همسرى صالح و شايسته است.»
اما گاهى برتر از آن، به طور كلى و مطلق، يكجا تمامى بركات و حسنات را بيان كرده و بدان مىپردازد، همانند گفتار گرانبار پيامبر گرامى اسلام(ص) كه فرمود:
«مَنْ اُوتى قلباً شاكراً و زوجةٌ صالحة تعينه على امر دنياه و آخرته فقد اُوتى فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و وقى عذاب النّار؛(6)
كسى كه به او قلب شاكر و سپاسگزار و همسرى شايسته و نيكوكار عطا گرديد كه مددكار وى در امر دنيا و آخرت او باشد، همانا خيرها و خوبىهاى دنيا و حسنات آخرت را از آنِ خود كرده است و عذاب آتش دوزخ از او دور مانده است.»
در كنار اين دو، ارائه ارزشهاى حقيقى زندگى در جلوه سوم است كه به صورت بيان «برترين» و «بهترين» و حتى به صورت «انحصار» است! در اين بينش و نگرش هيچ هديهاى همسو و همراز محسوب نمىشود و سرافرازى اين «ارزش پايدار» هميشگى خواهد بود؛ همانند «ازدواج» كه در سخن ستبر و زيباى پيامبر اكرم(ص) اين گونه معرفى شده است:
«ما بُنى فى الاسلام بناءٌ اَحَبّ الى اللَّه - عز و جل - و اعزّ من التزويج؛(7)
هيچ كانونى در اسلام بنا نشده است كه نزد خداوند محبوبتر و عزيزتر از ازدواج و تشكيل خانواده باشد.»
بهرهمندى مرد از «زوجه صالحه» يا «بانوى نيكوكار» در محيط گرم زندگى، موضوع ديگرى است كه امام على بنموسىالرضا(ع) اين گونه توصيف مىفرمايد:
«ما اَفادَ عبدٌ فائدةً خيراً مِنْ زوجة صالحة؛ اذا رأها سَرَّته و اذا غاب عنها حَفِظَتْهُ فى نفسها و ماله؛(8)
هيچ بهره و فايدهاى شخص نبرده است بهتر از فايده همسر صالح [كسى كه] چون شوهر، او را مىبيند خوشحالش مىكند و هنگامى كه مرد دور از خانه است، همسرش [شخصيت] وى را حفظ مىكند و مراقب دارايى او خواهد بود.»
در تمامى اين عرصهها، «ازدواج»، «تشكيل خانواده» و «همسر صالح و سپيدسيرت»، محورى بنيادين محسوب مىشود كه خيرها و خوبىهاى خدادادى همچون آبشار بركات از آن ريزان خواهد بود. چنانكه امير مؤمنان على(ع) فرمود: «هيچ يك از ياران رسول خدا ازدواج نمىكرد، مگر اينكه پيامبر اكرم در باره او مىفرمود: «دينش كامل شد.»»(9)
عيارها و معيارهاى ازدواج: نخستين پرسشى كه نسل نو پس از انگيزه ازدواج در درون خود مىيابند و در زمانها و مكانهاى مناسب به دنبال پاسخ آن مىروند، اين است كه:
معيارهاى انتخاب همسر چيست؟
حد و اندازه واقعى ميزانهاى گزينش همسر چگونه تنظيم و تدوين مىشود؟در اين مسير پيچ در پيچ، دشوار و گاه غير قابل ديد، چگونه مىتوان ضريب اطمينان را افزايش و ضريب خطا را به كمترين مقدار ممكن كاهش داد؟
هراس و حساسيت بسيار اين معيارها گاه سراغ انديشمندان باتجربه رفته و چونان وسواس فراوان، دغدغه خاطرى مثالزدنى براى آنان پديد آورده است. يكى از آنها حاصل تجربيات و مطالعات عميق خود را به فرزند خويش اين گونه ارائه مىدهد:
«فرزندم! اگر خدا خواست و به حد بلوغ رسيدى، در انتخاب همسر خود، منتهاى دقت و مراقبت را به عمل آور، زيرا خير و شر زندگانى و سعادت و بدبختى آينده تو، مربوط به اين موضوع مهم است.
مسئله ازدواج مثل اجراى نقشه جنگى است كه انسان اگر يك مرتبه اشتباه نمايد، كارش تمام مىشود و ديگر جبران آن به هيچ وسيله صورت نمىپذيرد، زنى را كه مىخواهى براى همسرى خويش انتخاب نمايى، در كيفيت اخلاق و سيرت او تحقيقات عميق كن و بدان كه والدين او در دوره جوانىِ خود، صاحب چه اخلاق و تمايلاتى بودهاند.»(10)
اهميت معيارهاى گزينش همسر، ديگران را نيز وادار به اظهارنظر كرده است. دانستن اين سخنان، ابعاد بينش هر يك از ما را بيشتر و بهتر مىسازد. ببينيم و بخوانيم.
قبل از ازدواج، چشمها را به خوبى باز كنيد و بعد از آن، كمى آنها را روى هم بگذاريد.(11)
به ياد داشته باش كه يك ازدواج موفق به دو عامل بستگى دارد: اول يافتن يك انسان خوب و دوم انسان خوب بودن.(12)
با زنى ازدواج كنيد كه اگر مرد مىبود، بهترين دوست شما مىشد.(13)
اگر از طبقه بالا زنى بگيريد، به جاى خويشاوند، ارباب خواهى داشت.(14)
زنِ نجيب گرفتن مشكل است، اما نگهدارىاش آسان است.(15)
اگر دخترت را خوب جايى شوهر دادى، پسرى به دست آوردى و اگر بد جايى شوهر دادى، دخترت را از دست دادى.(16)
پدران، مادران، مربيان و مبلّغان در باره معيارهاى انتخاب همسر از سوى جوانان، با طرح اين پرسشها مىتوانند هر يك از عزيزان و مشورتكنندگان را كمك نمايند.
1- ارزش حقيقى ملاك مورد نظر شما از نظر زيبايى، تحصيلات، ثروت، مقام و موقعيت و يا شهرت چيست؟
2- در حقيقت ميزان دوام و ثبات اين ملاك در زندگى مشترك، تا چه اندازه است؟
3- اين معيار در مقايسه با ساير ملاكها، تا چه اندازه اصالت و اعتبار دارد؟
4- نقش اين معيار در حل مشكلات احتمالى زندگى چيست؟
معيارهاى انتخاب همسر؛ نگاهى دوباره
آشنايى با نكتهها و گفتههاى صاحبنظران و انديشمندان يادآور اين حقيقت محسوس است كه هر كس بنا بر «جهانبينى» خاص خود اظهارنظر مىكند، از اينرو خطاها و خسرانهاى بىشمارى در شيوههاى زندگى هر فرد به چشم مىخورد مگر آنكه از سخن و سيره كسانى بهره جويند كه علاوه بر آنكه مطالبى «مىدانند»، حقايقى را «مىبينند».به يقين بهرهمندى از شخصيتهايى اينچنين، ارزشى بىهمتا در زندگى ما دارد كه هرگز قابل جايگزينى با ديگر بهرهها نخواهد بود. بدين خاطر ما چون برخى معتقد نيستيم:
«ازدواج مثل مغز بادام است؛ تا نخوردهاى نمىدانى تلخ است يا شيرين!»
و يا نمىگوييم: «ازدواج زودش اشتباهى بزرگ و ديرش اشتباهى است بزرگتر!»(17)
بلكه آموزههاى آسمانى به خانوادهها و دختران و پسران هر نسل و هر عصرى معيار حقيقى و واقعى ارائه مىكند تا با دلى پاك و ديدهاى تابناك «زمان ازدواج»، «معيار ازدواج» و «تلخىها و شيرينىهاى تشكيل خانواده» را به دور از هياهو و احساس به خوبى بدانند و بيابند.
به اين سخن نورآفرين پيامبر اكرم(ص) بنگريم كه فرمود:
«اذا جاءكم من ترضون خُلْقَه و دينَه فزوّجوه، اِلاَّ تفعلوا تكن فتنةٌ فى الارض و فساد كبيرٌ؛(18)
با كسى كه «اخلاق» و «دين» او مورد پسند است، ازدواج انجام دهيد؛ و اگر چنين نكنيد، فتنه و فساد بزرگى در زمين به وجود خواهد آمد.»
در يك نگاه، اصول و بنيان انتخاب، دو عامل است؛ نخست «اخلاق» و دوم «ايمان». ديگر معيارها كه در جاى خود گاهى درست و دقيق به نظر مىرسد، همه «فروع» انتخاب همسر محسوب مىشوند نه «اصول». چنانكه رسول اسلام(ص) به تمامى پيروان خود فرمود:
«كسى كه با زنى به خاطر «مال و دارايى» ازدواج كند، خداوند او را به حال خود واگذار مىكند و كسى كه به خاطر «جمال و زيبايى» با او ازدواج كند، در او امور ناخوشايند خواهد ديد! و كسى كه به خاطر «ايمان و ارزشهاى دينى»، با او ازدواج نمايد، خداوند همه آن [امتيازات مادى و ظاهرى ]را براى وى فراهم مىكند.»(19) به راستى مفهوم عبارت «در آن زن امور ناخوشايند مىبيند»؛ (رَأى ما فيها يَكْرَهُ)، چيست؟
آيا اين واقعيت تلخ نيست كه هر گاه زيبايى ركن نخست انتخاب همسر و معيار اصلى گرديد، رخدادهاى تلخى براى زن و در زن پديد مىآيد كه زندگى را سست و لرزان و ناامن و هراسان مىسازد و آثار زشت و زيانبارى به همراه خود مىآورد؟! آثارى كه چون سيل، گاه آبروى خانه و خانواده را با خود مىبرد! بىترديد اين سخن به معناى چشمپوشى از تمايلات ذاتى و فطرى يعنى «زيباگرايى و زيباپسندى» آن هم در انتخاب همسر به عنوان شريك زندگى در طول يك عمر نيست كه پيشوايان روشنانديش ما به اين مهم توجه ويژهاى كردهاند، چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود:
«هنگام انتخاب همسر، همان گونه كه در باره زيبايى صورت همسر تحقيق مىكنيد، در باره موى او نيز سؤال و تحقيق كنيد، زيرا مو يكى از زيبايىهاست.»(20)
اما همه خيرها و خوبىهاى زندگى يا سعادت و نيكبختى همسر در جلوه ظاهرى و زيبايىهاى او خلاصه نمىشود و يا در مال و دارايى و مقام اجتماعى محدود نمىگردد، كه اين عوامل در جاى خود و با مقدار و معيار خاص خود مفيد و مؤثر خواهد بود و اگر هر يك جايگزين ديگر عوامل شود، به جاى «صلاح»، «فساد» به همراه خواهد داشت.
اطرافيان نسل جوان نخست بايد حساسيت و اهميت «انتخاب همسر» را خود درك كنند و به دنبال آن، بينشهاى شايستهاى براى دختران و پسران خود پىريزى نمايند تا علاج واقعه قبل از وقوع صورت گيرد و «زيبايى و طنّازى»، «صوت و صدا» و يا «قدرت و ثروت» از آنان دلبرى نكند و دل و ديده آنها را نربايد.
به يقين هر گاه شعار و شيوه والدين، مسئولان، مربيان و مبلّغان «دقت» در انتخاب؛ «سهولت» در ازدواج گرديد، مشكل جوانان در كوتاهترين زمان حل خواهد شد، به شرط آنكه «بدانند» و برتر از آن «بخواهند»؛ كه اين راهى روشن و روشنگر است كه آموزههاى دينى مطرح مىنمايد و به هنگام انتخاب با: «ايّاكم»؛ برحذر باشيد و مراقب باشيد، «فانظر»؛ درست و دقيق نگاه كنيد، همگان را به دقت و درايت دعوت مىكند، همانند:
«ايّاكم و خضراء الدّمن ...(21) ايّاكم و تزويج الحمقاء ...(22) فانظر الى ما تَقَلَّدُهُ ...(23) انظر فى اى شيىء تصنع ولدك؛(24)
هشدار! بپرهيزيد از سبزههاى زيبا بر مزبله [دختران زيباصورت كه در خانواده زشتسيرت تربيت شدهاند]، ... دورى كنيد از ازدواج با احمق ... بنگريد چه طوقى [از تعهد و مسئوليت همسر] بر گردن خود مىآويزيد. مراقب باش فرزندت را در چه جايى قرار مىدهى!»
اما پس از عبور از اين مرحله دقيق و دشوار، مىفرمايد:
«خيرُ النّكاح اَيْسَرُهُ ...؛(25)
بهترين ازدواج، آسانترين آنهاست.»
بهترين همسران، كممهرترين آنان است. با نگاهى اينچنين، ازدواج «وسيله»اى براى دستيابى به سعادت و نيكبختى است نه آنكه «هدف اصلى» براى گذران اوقات و جبران تلخىهاى گذشته و حال ما باشد و با فراموشى دوران جوانى از سوى پدران و مادران، تشريفات و آداب و رسوم فلجكنندهاى براى جامعه و جوانان مطرح شود كه تنها شادىهاى سطحى و ظاهرى نصيب آنان گردد و از نيكبختى، آرامش و آسايش روحى دور و دورتر شوند.
پىنوشتها:
1) تاريخ فلسفه، ويل دورانت، ترجمه عباس زرياب خويى، ص437.
2) جوان و نيروى چهارم زندگى، دكتر محمدرضا شرفى، ص42 و 41.
3) تعليم و تربيت در اسلام، استاد مطهرى، ص251، 252 و 398.
4) فردوسى.
5) الكافى، مرحوم كلينى، ج5، ص327.
6) فقهالقرآن، ج1، ص299.
7) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج103، ص222.
8) الكافى، ج5، ص327.
9) مكارمالاخلاق، ص99.
10) اخلاق، ساموئل اسمايلز، ترجمه محمد سعيدى، ص437.
11) بنيامين فرانكلين.
12) جكسون براون.
13) بردون.
14) كلئوپول.
15) ضربالمثل چينى.
16) ضربالمثل فرانسوى.
17) ضربالمثل فرانسوى.
18) الكافى، ج5، ص347؛ ر.ك: التهذيب، ج7، ص394.
19) التهذيب، ج7، ص399؛ وسائلالشيعه، ج20، ص51.
20) الفقيه، ج3، ص388.
21) الكافى، ج5، ص332.
22) همان، ج5، ص353؛ التهذيب، ج7، ص406.
23) الكافى، ج5، ص332.
24) ر.ك: التهذيب، ج7، ص406 و 407؛ الكافى، ج5، ص353 - 332.
25) همان.