نامه های شهر مدائن

ابوالادیان تازه از مسافرت برگشته بود و خیلی خسته بود . پس عجله کرد، اما اول باید به خانه ی امام حسن عسکری (علیه السلام ) می رفت. وقتی به درِ خانه ی امام رسید، صدای گریه شنید . دلش فرو ریخت . مردم زیادی بیرون خانه ی حضرت جمع شده بودند . با نگرانی از چند نفر پرسید: چه خبر شده ؟ چرا از خانه ی امام ،صدای گریه می آید؟
يکشنبه، 5 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نامه های شهر مدائن
 نامه های شهر مدائن
 
نویسنده: مجید ملاّ محمّدی
منبع: کتاب آفتاب خانه ی ما
 
 
 
 
 
ابوالادیان تازه از مسافرت برگشته بود و خیلی خسته بود . پس عجله کرد، اما اول باید به خانه ی امام حسن عسکری (علیه السلام ) می رفت. وقتی به درِ خانه ی امام رسید، صدای گریه شنید . دلش فرو ریخت . مردم زیادی بیرون خانه ی حضرت جمع شده بودند . با نگرانی از چند نفر پرسید: چه خبر شده ؟ چرا از خانه ی امام ،صدای گریه می آید؟
آن ها فوری دست هایشان را جلوی صورت شان گرفتند و گریستند . ابوالادیان بیشتر نگران شد . بالاخره یکی از آن ها با ناراحتی گفت : مولایمان از دنیا رفته ! پاهای ابوالادیان شل شد . فوری کنار دیوار نشست و سرش را میان دست هایش گرفت و گریه کرد . روز تلخی بود . ابوالادیان که نماینده ی امام حسن عسکری (علیه السلام ) بود ، نامه های زیادی را از شهر مدائن برای حضرت آورده بود . او اشک هایش را پاک کرد و برخاست. خیلی نگرانِ نامه ها بود . ابوالادیان باید هر چه زودتر نامه ها را به جانشینِ امام می رساند. اما جانشین او چه کسی بود؟! یاد حرف امام حسن عسکری(علیه السلام ) افتاد . ایشان قبل از آن که او به سفر برود ، گفته بود : وقتی به سامرا بازگشتی ، از خانه ی من صدای گریه و عزاداری می شنوی ... .
او با نگرانی پرسیده بود : آقای من ، اگر چنین شد چه کنم؟ و امام گفته بود : به کسی مراجعه کن که پاسخ نامه های مرا از تو بخواهد . او جانشین من است . او پرسیده بود :نشانه های دیگر او چیست؟
-کسی که بر جنازه ی من نماز می خواند.
و ابوادلادیان خواسته بود که باز هم امام نشانه ی دیگری بدهد! امام گفته بود کسی که از چیزهای درونِ همیان * تو خبر دهد . حالا ابوالادیان در بازگشت از مداین ، هم غمگین بود ، هم حیرت زده . او با غصه به درون خانه پا گذاشت . صدای شیون در اتاق ها بلند بود . ناگهان جعفر کذاب ** را دید . جعفر کنار در ایستاده بود و به میهمان ها خوش آمد می گفت . جلوتر رفت . با چیز عجیبی رو به رو شد . مردم یکی یکی دست او را می گرفتند و امامت بعد از امام عسکری (علیه السلام ) را به او تبریک می گفتند . تعجب کرد .
- یعنی او جانشین امام شده؟ او که بدنام است. تا به حال خوراکش شراب و کارش قمار بوده و با ساز و آواز سر و کار دارد! ابوالادیان خواست به جعفر بی اعتنایی کند ، اما مجبور شد به او سلام کند و با تردید به او تبریک بگوید . ناگهان خدمت کار امام عسکری (علیه السلام ) ، عقید ، پیش جعفر آمد و گفت : ای جعفر ، جنازه ی برادرتان کفن شد . برای نماز بیایید! جعفر تبسم کرد. ابوالادیان و چند نفری که در کنارش بودند ، تعجب کردند . جمعیت پشت سرِ جعفر به حیاط رفت . جنازه ی امام را به حیاط آوردند. صدای شیون زن ها بیشتر شد. ابوالادیان هم گریست . شیعیان جلوی جنازه صف بستند . جعفر جلو رفت و ایستاد تا نماز بخواند . تا آمد بگوید « الله اکبر» ، کودکی از یکی از اتاق ها بیرون آمد . سرها ناخودآگاه سمت او چرخید. او با ناراحتی پیش جعفر رفت . چهره اش گندم گون بود . ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو! برو عقب . من برای خواندن نماز بر جنازه ی پدرم سزاوار ترم! چشم های شیعیان از شگفتی درشت شد . جعفر بی آن که حرفی بزند ، مثل آدم های ذلیل ، ناله ای کرد و گریخت. ابوالادیان فوری از مردی پرسید: او کیست؟ مرد با خوشحالی پاسخ داد : او مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) است. تنها فرزند امام عسکری (علیه السلام ) ! مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) فوری تکبیر گفت و نماز شروع شد . بعد از نماز ، چند نفر امام عسکری(علیه السلام ) را در میان گریه و شیونِ دوست دارانش به خاک سپردند . ابوالادیان با کنجکاوی به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) نگاه می کرد . هنوز نمی دانست باید نامه ها را تحویل او بدهد یا نه. دایم به خودش می گفت : یکی از آن سه نشانه که امام عسکری (علیه السلام ) گفته بود ، درست در آمد ، اما دو نشانه ی دیگر چه؟!
ناگهان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) را در مقابل خود دید که به او گفت : ابوالادیان ، پاسخ نامه ها را بیاور! ابوالادیان دست پاچه شد . با عجله و خوشحالی ، دست در خورجین برد و نامه ها را درآورد و در دستانِ ایشان گذاشت . مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) به اتاق رفت . ابوالادیان همان جا ایستاد و به درِ اتاق خیره شد . سپس کنار جمعی از شیعیان نشست . او باز هم به فکر فرو رفت و به کیسه اش نگاه کرد و با خود گفت : عجیب است. هنوز کسی سراغ همیان را نگرفته ... حالا چه کنم؟! باز منتظر ماند تا خادمِ امام عسکری (علیه السلام ) صدایش زد . سمت خادم رفت . خادم گفت : ابوالادیان تو هستی ؟!
- آری منم!
- مولایم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) فرمودند ، در همیانی که نزد توست ، هزار دینار طلاست که ده دینارش فقط روکشِ طلا دارد!
ابوالادیان شادمان شد . آخرین نشانی هم درست بود . او همیانِ سنگین را در دستانِ خادم گذاشت . آن را شیعیانِ مدائن برای امام عسکری (علیه السلام ) فرستاده بودند . خادم تشکر کرد و سکه ها را به اتاق برد. ابوالادیان که از خوشحالی ، آرام و قرار نداشت ، حالا خوب می دانست که جانشینِ امام ، همان پسری است که اسمش مهدی است . شوق دیدن دوباره امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) ابوالادیان را از جا کند . از پله های اتاق بالا رفت تا با امام بیعت کند و دستش را ببوسد . ناگهان چند مأمورِ حکومتی وارد حیاط شدند . میهمان ها از ترس عقب رفتند . ابوالادیان به اتاق نگریست. از امام خبری نبود . به عجله به اتاق های دیگر رفت . امام را ندید . سرش از غصه سنگین شد . سوی خادم رفت . دست او را گرفت و آهسته پرسید: امام کجاست؟ خادم به مأمورها نگاه کرد و آهسته جواب داد: نگران نباش ! اشک در چشم های ابوالادیان جوشید.

پی نوشت ها:

* کیسه ی پول.
** او برادر امام حسن عسکری (علیه السلام ) بود که با حضرت، رابطه ی خوبی نداشت. چون خوش گذران و بی فکر بود.

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
music_note
بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
رستوران و کافه نزدیک هتل لیلیوم کیش
رستوران و کافه نزدیک هتل لیلیوم کیش
فراخوان شصت و سومین سال جایزه (نخبگانی) سال 1404
فراخوان شصت و سومین سال جایزه (نخبگانی) سال 1404
حمله هوایی ارتش اسرائیل به یک خودرو در غزه
play_arrow
حمله هوایی ارتش اسرائیل به یک خودرو در غزه
رهبر انقلاب: روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم
play_arrow
رهبر انقلاب: روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم
رهبر انقلاب: فردای منطقه به لطف الهی از امروز بهتر خواهد بود
play_arrow
رهبر انقلاب: فردای منطقه به لطف الهی از امروز بهتر خواهد بود
نقشه شوم آمریکا برای جهان به روایت رهبر انقلاب
play_arrow
نقشه شوم آمریکا برای جهان به روایت رهبر انقلاب
پزشکیان: حضور زنان در آینده کشور مؤثر تر از من است که اینجا ایستاده‌ام
play_arrow
پزشکیان: حضور زنان در آینده کشور مؤثر تر از من است که اینجا ایستاده‌ام
اهدای جوایز به زنان موفق در مراسم آیین تجلیل از مقام زن
play_arrow
اهدای جوایز به زنان موفق در مراسم آیین تجلیل از مقام زن
رهبر انقلاب: مداحی یک رسانه تمام عیار است
play_arrow
رهبر انقلاب: مداحی یک رسانه تمام عیار است
رهبر انقلاب: مهم‌ترین کار حضرت زهرا(س) تبیین بود
play_arrow
رهبر انقلاب: مهم‌ترین کار حضرت زهرا(س) تبیین بود
سرود جمعی با اجرای نوشه‌ور در حسینیه امام خمینی(ره)
play_arrow
سرود جمعی با اجرای نوشه‌ور در حسینیه امام خمینی(ره)
مدیحه سرایی احمد واعظی در محضر رهبر انقلاب
play_arrow
مدیحه سرایی احمد واعظی در محضر رهبر انقلاب
مداحی اتابک عبداللهی به زبان آذری در حسینیه امام خمینی
play_arrow
مداحی اتابک عبداللهی به زبان آذری در حسینیه امام خمینی