نویسندهی مقالهی دین در دایرةالمعارف اسلام (مدخل «دین») بر اساس تحقیقات نولدکه نتیجه میگیرد که دانشمندان فقه اللغة در زمینهی ریشهی کلمهی دین، سه نظریه ابراز داشتهاند و از سه ریشه سخن گفتهاند: دین، واژهای کرامی-عبری است که به معنی حساب است؛ دین، واژهی خالص عربی است به معنی عادت و استعمال؛ دین، واژهی فارسی مستقل است به معنی دیانت یعنی کیش و دین داری. ولی به نظر میرسد که دین، بی گمان واژهای پارسی بوده است که در زبان عربی عصر جاهلی نیز به کار میرفته است. به نظر استاد فقید معین (حواشی برهان قاطع، ذیل مدخل دین) دین در پهلوی و اوستایی به معنی کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و وجدان به کار رفته است. این واژه، به صورتهای مختلف در زبانهای دیگر نیز کاربرد داشته است، از جمله در زبان اکدی و آرامیکه دین در این زبانها به معنی قانون و حق داوری بوده و از این راه وارد زبان عربی شده است. (1)
1. واژهی دین در زبانهای غیرعربی
در نوشتهی قبل معانی واژه دین را در زبان عربی مورد تحلیل و بررسی قرار دادیم. و به این نتیجه رسیدیم که همه معانی گوناگونی که برای این کلمه ذکر شده است، به دو معنای کلی قابل ارجاع است:1. کیش و آیین
2. قضاوت و داوری
در نوشتهی حاضر ما به دنبال بررسی این مسأله هستیم که آیا این واژه در زبان عربی وامواژه و از لغات دخیله به شمار میآید یا نه؟ و اگر از لغاتی است که از زبانهای دیگر وارد زبان عربی شده است، ریشه و سابقه این لغت به کدام زبان و یا زبانها بازمیگردد. ما در این بخش درصدد اثبات این فرضیه هستیم که واژه دینی که در زبان عربی به کار رفته است، دارای دو ریشه و دو سابقه در دو زبان مختلف است؛ دینی که به معنای کیش و آیین در عربی به کار رفته است، از زبانهای ایران باستان وارد عربی شده است و دینی که به معنای قضاوت و داوری در زبان عربی به کار رفته است، از قبل در زبانهای سامی وجود داشته است. از همین رو و در ادامه، ابتدا به بررسی سابقه وجود واژه دین در زبانهای ایران باستان خواهیم پرداخت و پس از آن به بررسی سابقه واژه دین در زبانهای سامی.
1-1. واژه دین در ایران باستان
اول. آشنایی با تاریخ زبانهای ایرانی (2)
در زبان شناسی تاریخی-تطبیقی برای مطالعهی تاریخی زبانها، برحسب قرارداد، دورههای زمانی ویژهای، آن هم بر اساس تحولاتی که در زبانها صورت پذیرفتهاند، در نظر گرفته میشوند. برای مطالعهی تاریخ زبانهای ایرانی، دورههای زمانی به صورت زیر قرار داده شدهاند:دورهی باستان:
این دورهی زمانی در حدود 1000 سال پیش از میلاد، یعنی زمان تقریبی ورود ایرانیان به فلات ایران آغاز میشود و تا سال 331 پیش از میلاد، زمان برافتادن امپراطوری هخامنشی ادامه مییابد. در این دوره که بیش از شش قرن را به خود اختصاص میدهد، دولتهای ایرانی «ماد» و «هخامنشی» در سرزمین ایران آن ایام حکومت داشتهاند.دورهی میانه:
این دورهی زمانی از سال 331 پیش از میلاد، زمان انقراض حکومت هخامنشیان را تا زمان رسمیت یافتن زبان فارسی دری در دورهی صفاریان به سال 867 میلادی، دربرمیگیرد. تاریخ سیاسی-اجتماعی این دوره شامل حکومت «سلوکیان»، حکومتهای ایرانی «اشکانیان» و «ساسانیان» و انقراض امپراطوری ساسانیان به دست اعراب مسلمان میگردد تا تأسیس نخستین حکومتهای ایرانی در دورهی اسلامیایران ادامه مییابد.دورهی جدید:
این دورهی زمانی از زمان تأسیس حكومت «صفاریان» به سال 867 میلادی [= 254 هجری قمری] تا امروز را شامل میشود.باید به این نكته توجه داشت كه این دورههای زمانی به قطع و یقین، تقریبیاند. بر اساس قوانین حاكم بر مطالعهی تاریخ زبانها، تحول زبانها به شكلی كاملاً تدریجی صورت میپذیرد و نباید چنین تصور كرد كه مثلاً با شكست داریوش سوم در نبرد با اسكندر مقدونی و انقراض حكومت هخامنشیان به یكباره زبانی مانند زبان فارسی باستان به فارسی میانه مبدل شده است، یا زبان فارسی دری ناگهان با به روی كار آمدن حكومت اسلامیدر ایران پدید آمده است. این دورههای زمانی سه گانه صرفاً برای ساده سازی طبقه بندی زمانی زبانهای ایرانی در نظر گرفته شدهاند.
از سال 1000 تا 700 پیش از میلاد را میتوان زمانی دانست كه زبان ایرانی باستان در میان ایرانیان مستقر در فلات ایران رواج داشته است. وجود زبانهایی چون فارسی باستان یا اوستایی كه نسبت به یكدیگر خواهر به حساب میآیند، زبان شناسان را ملزم میسازد تا به وجود زبان مادر برای این زبانها باور داشته باشند و این زبان را كه مادر زبانهای ایرانی دورهی باستان است، «زبان ایرانی باستان» بنامند.
این زبان پس از استقرار ایرانیان در نواحی مختلف ایران احتمالاً دارای گونههای جغرافیایی مختلفی شده و سپس به دلیل تحولهای مختلف در نواحی دور از یكدیگر به زبانهای متفاوتی مبدل شده است. امروزه ما از چهار زبان دختر زبان ایرانی باستان اسنادی در دست داریم و وجود این زبانها در دورهی باستان برایمان مسجل است. این زبانها عبارتند از: مادی، سكایی باستان، اوستایی و فارسی باستان.
الف. زبان اوستایی (3)
زبان اوستایی یكی از زبانهای شعبهی ایرانی شاخهی هندو ایرانی (آریایی) است كه به زبانهای هند و اروپایی وابستگی دارد. زبان اوستایی در كهن ترین زبانهای مكتوب هند و اروپایی به شمار میرود. سرزمین اصلی طوایف هند و ایرانی به احتمال قوی ناحیهای است كه امروزه آسیای مركزی نامیده میشود. سكونت طوایف ایرانی در اراضی وسیع واقع در میان جلگههای مجاور دریای خزر تا خلیج فارس طبعاً باعث ایجاد گویشهای مختلف ایرانی شد كه به صورت زبانهای مستقل درآمدند. از بعضی از آنها اطلاعی در دست نیست و برخی دیگر (مادی و سكایی) آثاری در وامواژهها، اسامیخاص و نامهای مربوط به محلها از خود باقی نهادند. تنها دو زبان باستانی از طریق اسناد و مدارك به دست ما رسیده است: فارسی باستان و اوستایی.زبان اوستایی، مجموعهای از متون دینی زردشتی است. آیین زردشتی یك دین باستانی ایرانی است كه پس از بسط اسلام تقریباً از میان رفته است و بازماندگان آنان (پارسیان) امروزه بیشتر در خارج از ایران یعنی در هندوستان زندگی میكنند.
زمانی كتابت دستنوشتههای اوستایی موجود، پیشتر از قرن 13 تا 14 میلادی نیست (كهن ترین سندی كه دربارهی قسمتی از اوستاست مربوط به 1278 میلادی است). اوستا از صورت شفاهی تا صورت مكتوب راهی دراز پیموده است، كه البته تعیین این نكته كه از چه زمانی به صورت مكتوب درآمده دشوار است. زبان مدارك موجود را ضمناً همان گونه كه در میان پارسیان متداول است، زبان اوستایی مینامیم.
ب. تاریخ اوستا
بخشی از اساطیر و داستانهای قهرمانی مربوط به دورهی وحدت فرهنگی هند و ایرانی در میان ملتهای مختلف هندی و ایرانی تكامل و تغییر یافتند، تا اینكه به صورت غیرقابل تشخیص قصههای عامیانه درآمدند. بخشی دیگر از آنها در روزگاری به عنوان قسمتی از متون دینی ثبت گردید. سرودههای ودایی طوایف هندی كه دست ما رسیده، بخوبی حفظ شده و این امر به سبب یك سنت ثابت و مداوم شفاهی و سپس یك سنت دینی مكتوب بوده است، در میان ایرانیان احتمالاً وضعی مشابه وجود داشته است، اما پیدایی دین زردشتی كه دینی تازه و مربوط به قرن هفتم تا قرن ششم قبل از میلاد بوده، بكلی این سنت را به هم زده است، ولی به سبب این واقعه (پیدایی آیین زردشتی) است كه سندی بسیار گران بها یعنی گاهان را در دست داریم. گاهان عبارت از سخنانی خطاب به اهورامزدا و نیایشهای او است كه معمولاً به بنیانگذار دین جدید زردشتی نسبت داده میشود و بخش سازگاری با اساطیر و اعتقاداتی كه عمیقاً ریشه دوانده بودند، توانست گسترش یابد. بنابراین، خدایان پیشین، بتدریج جایگاههای دیرین خود را در میان خدایان بازیافتند و اجزایی از سرودهای كهن در بافت متون دینی جدید پیوند خورد.مجموعهی نوشتههای مقدس زردشتی با گسترش این آیین بتدریج شكل گرفت. گاهان بخش كوچك از آن را تشكیل میدهد كه شامل نیایشها، سرودهایی خطاب به ایزدان متعدد، دستورهای مربوط به مراسم دینی، تاریخ افسانهآمیز و به عبارت دیگر دربرگیرندهی متون بسیار متفاوتی است كه به ادوار مختلف تعلق دارند و طی مدتی طولانی منحصراً به صورت شفاهی حفظ گردیدهاند.
متون اوستایی احتمالاً بار اول در زمان اشكانیان (در حدود 100 میلادی) با الفبایی كه متكی بر آرامی بود، نوشته شد كه در آن نشانههایی برای واكهها وجود نداشت و بعضی نشانهها كه برای همخوانها به كار میرفت ممكن بود چندین صوت را برساند. این متن اشكانی باقی نمانده است لذا برخی وجود آن را انكار میكنند.
تدوین بعدی در زمان ساسانیان صورت گرفت و در اواخر سدهی چهارم و یا در اواسط سدهی ششم و یا شاید حتی در اواسط سدهی هفتم تكمیل شد. این تدوین یا منحصراً بر اساس سنت شفاهی یا بر اساس متن اشكانی و با كمك سنت شفاهی انجام گرفت. به منظور نوشتن متون مقدس بود كه الفبای مخصوصی بر اساس خط فارسی میانه (پهلوی)، كه تلفظ را با دقت فراوان نشان میدهد، اختراع شد. این مجموعه پس از آنكه مدون شد، به اوستا شهرت یافت (اوستا در فارسی نو، از ایستاك apestak) فارسی میانه گرفته شده كه به معنی اساس و پایه است). برخلاف ترجمه و تفسیر همراه آن كه به زبان فارسی میانه یا زند (در فارسی، زند و پازند اوستا) بود. متن موجود اوستا بیش از یك چهارم یا یك سوم متن اصلی نیست.
ج. ساخت اوستا
اوستا به صورت كنونی از چند بخش تشكیل یافته است. یسنا، به معنای پرستش و قربانی، یك متن دعایی زردشتی است كه پر از تكرار دعاهای مقدس و برشمردن ایزدان است و مسلماً بعدها به صورت كنونی تدوین یافت. اما یسنا شامل بخشهای كهن تر نیز هست كه جزء گاهان نیست ولی به همان گویش نوشته شده است. ویسپرد كه از لحاظ آیین پرستش، متمم یسناست.ویدیو داد (وندیداد) به معنای «قوانین ضد دیو»، مجموعهای از دعاهایی است كه در روزگاری متأخرتر گردآوری شده و شامل بخشهای بسیار كهن نیز هست. در بعضی مواقع، تنها ویدیوداد (وندیداد) را در مراسم میخواندند و گاهی خشهایی از آن با بخشهایی از یسنا و ویسپرد متناوباً خوانده میشد.
یشتها سرودهایی است در ستایش فرشتگان و ایزدان، شامل بخشهایی است كه از لحاظ اصل و منشأ كهن هستند.
خرده اوستا مجموعهای از خلاصههای اوستا (به صورت اصلی) برای استفادهی روزانهی عموم زردشتیان است. این مجموعه شامل نیایشهایی خطاب به خورشید و ماه و مهر و آب و آتش است.
دو نوع دستنویس از اوستا موجود است: نخست «ساده» كه در مراسم دینی به كار میرفته (فقط یسنا با تركیبی از بخشهای تعیین شدهی یسنا، ویسپرد و وندیداد) و دیگری «پهلوی» كه بخشهایی از اوستا به زبان فارسی میانه است.
دوم. واژهی دین در زبانهای اوستایی
در این قسمت به منظور بررسی كاربرد واژه ی دین در زبانهای ایران باستان، به كاربرد این واژه تنها در زبان اوستایی خواهیم پرداخت:كلمه دین در اوستا به صورت «دَئِنَ» به كار رفته است، این واژه مؤنث و از ریشه «دا» كه به معنای اندیشیدن و شناختن است، مشتق میباشد. در قدیمیترین آثار كتبی ایران كه گاتهای زرتشت است و قدمت آن تا به هزار سال پیش از میلاد مسیح میرسد و بارها به كلمه «دئِنَ» برمیخوریم. البته در قسمتهای دیگر اوستا نیز این واژه بسیار استعمال شده است. در گاتها و دیگر بخشهای اوستا مكرر كلمه «دئن» آمده است. دین در این بخشها به معنای مختلف كیش و آیین، خصائص روحی تشخص معنوی و وجدان به كار رفته است. (4) محمدجواد مشكور در كتاب «فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی» میگوید: واژه دین در زبان فارسی به معانی دین، آیین، راه و روش و وجدان به كار رفته است. (5) در حواشی برهان قاطع نیز آمده است كه دین در زبان پهلوی به معانی مختلف كیش، خصائص روحی و وجدان به كار رفته است. (6)
در دانش نامه مزدیسنا در توضیح واژهی «دین» به واژهی «دئنا» ارجاع داده شده است و ذیل واژهی «دئنا» آمده است كه دَئِنا در اوستا به معنی دین و آئین و یكی از ارواح انسانی است كه در پهلوی و فارسی دین گوئیم. دین همواره به معنی كیش و آئین نیست؛ بلكه غالباً به معنی وجدان و حس روحانی و ایزدی انسان است و در خود گاتها بسا به این معنی استعمال گردیده. این نیروی ایزدی مستقل از جسم فناپذیر است و آن را آغاز و انجامی نیست. این قوه را آفریدگار در باطن انسان به ودیعه گذاشت تا هماره او را از نیكی و بدی عملش آگاه سازد. اثر عمل این قوه منوط به این است كه انسان به این آواز باطنی گوش فرا دهد و تمجید و توبیخ آن را بشنود. اگر انسان آواز دین یا وجدان را نشنید و مرتكب به جرمیگردید از آن گناه، دامن قدسی این قوهی ایزدی آلوده و ناپاك نگردد مگر آنكه از معصیت و جرم افسرده و اندوهگین گشته به آسمان خروج میكند. از مرگ و زوال نیز خللی به جنبهی جاودانی آن نمیرسد. پس از درگذشتن انسان، دین را در جهان دیگر، به روان او نفوذ و تسلطی است. در سر پل چینود، دین به صورت دوشیزهی زیبا و درخشانی به روان پاك و پارسا رو كند و بدو گوید: «اندیشه و گفتار و كردار نیك تو مرا بیافرید. منم پیكر اعمال نیك تو، منم صورت خداپرستی و پرهیزكاری تو.» همچنین به روان گنهكار به صورت پتیاره و زشتی درآمده (عفریت) اعمال ناصواب او را از هیكل منفور و ناموزون خویش در پیش چشم او مجسم میسازد. دئنا ایزد دین و وجدان هم گفته شده است. اكثر آن را به معنی نیروی آگاه كننده یا هشداردهنده نوشتهاند. (7)
در فرهنگ واژههای اوستا نیز ذیل واژهی «دئینا= دین» این گونه آمده است: «كیش، وجدان، دستور دینی، فرمان درونی.
1 دئینا نام فرشتهی نگهبان و نگهدار دین زرتشتی است كه با امبازی فرشتهی دانش كه نامش چیستا است نیایش میكند. وند 3 و 41. 42. وند 5 و 21. وند 15 و 18. پشت 11 و 3. یشت 17 و 16. یشت 24 و 52. یسنا 19 و 15. یسنا 44 و 11. یسنا 51 و 13. و با ریشه یسنا 51 و 21. وند 2 و 1. 42. وند 3 و 31. 40. یسنا 12 و 9. یسنا 13 و 2. ویسپرد 7 و 2. یشت 8 و 59. یشت 19 و 84. نیایش 1 و 8. نیایش 2 و 8. وند 18 و 9. وند 3 و 1، یسنا 57 و 24. یشت 15 و 92. یسنا 45 و 11. یسنا 49 و 4. یسنا 46 و 7. یسنا 51 و 17. یشت 16 و 17. یشت 10 و 64. وند 2 و 3. 4. وند 3 و 30. یسنا 70 و 3. ویسپرد 6 و 1. یشت 11 و 16. 31. خورده 2 و 7. ویسپرد 12 و 3. یسنا 8 و 3. یشت 8 و 23 و 29. یسنا 33 و 13. یسنا 34 و 13. یشت 13 و 74. یسنا 31 و 11.
2. مرد با دین، كسی كه دستورهای دینی را انجام میدهد. یسنا 53 و 5. یسنا 7 و 24. یسنا 40 و 41.
3. وجدان، نشان دادگری، خوشبین با بینایی نگریستن و روان كردن نگرش نیك از بد، به بدی هم نیك نگریستن. یسنا 31 و 20. یسنا 46 و 11. وند 10 و 18 و 19. یسنا 26 و 4. وند 10 و 19. یسنا 34 و 13. یشت 21 و 4.» (8)
آنچه كه ما به دنبال اثبات آن هستیم، تنها این مطلب است كه واژه دین به معنای كیش و آیین در اوستا به كار رفته است، از اینرو و در ادامه شواهدی را ذكر خواهیم كرد كه نشان میدهد این واژه دقیقاً به همین معنای كیش و آیین در اوستا به كار رفته است.
در یسنا هات 44 بندهای 10 و 11 این گونه آمده است:
«ای اهورا تو خود بهترین داور هستی، اینك كه من برای گروه پیروان سخن میگویم و آن دشمن راستی و دین كه برای آن دیگران تبلیغ میكند، پیروزی از آن كداممان خواهد بود؟ من با آن پیشوای دیوپرست، آیا رفتار و كردار ما نسبت به آنان چگونه بایستی باشد، آیا دروغ پرستان را از بدخواهان تو باید پنداشت، خواستارم تا بدانم كه آیا نبایستی این بدكنشان را از میان خود برانیم تا به دیگر دروغ پرستان بگروند،ای اهورا خواستارم تا آموزش یابم كه چگونه دروغ پرستان را برافكنده و به راستی گرایان سپارم تا برابر آیین با آنان رفتار كنند. این چنین شكست و رنجی بی گمان برای دروغ پرستان خواری و شكستی بزرگ خواهد بود... .» (9)
«دیوسانان برای دیوان، آن خدایان دروغین به مراسم قربانی میپردازند و كاهنان دیوپرست برای دیوان، ستوران سود رسان را با رنج و درد قربانی میكنند، در حالی كه به موجب آیین و دین، آنان بایستی پروریده شوند تا كار كشت و زرع رونق یابد.» (10)
همچنین در یسناهات 49 بندهای هشتم و نهم این گونه آمده است.
«ای مزدا-اهورا، فْرَشَ اُشْتْر (11) را دریاب، او مردی است كه آیین پذیرفت-او را با راستی و پارسایی برانگیز. و مراای مزاد كشور خوب ببخشای كه در آن سلامت و جاودانگی باشد، مرا كه برانگیخته توام. سخنان این برانگیخته را، جاماسپ بشنود، او كه برای راهنمایی و تبلیغ وجودی سودمند است. همه راستروان و دینداران این را بایستی بدانند كه هیچ گاه پیروان آیین و راستی گرایان با دروغ پرستان ننشینند و نیامیزند تا در زندگی و انجام، از شایسته ترین بهرهها سرشار شوند. (12)
در یسناهات 53 بندهای 3 تا 5 نیز واژه دین به معنای كیش و آیین به كار رفته است:
«اینك پئورو-چیستا، سْپی تامَ (13) از دودمان هَئِچَتْ-اَسْپ (14) ای جوانترین دختر زرتشت، این است شوهری پارسا و كارآزموده كه از روی نیك منشی برای تو برگزیدهام، آنچنان خواهانم كه با اندیشهای ژرف و از روی خرد، خود ارادهات را بازگویی، و به راستی چه نیك است این آیین مزدایی و این دین بهی، كه شما را نزد همگان برابر و گرامیمیسازد، از مزدا-اهورا خواهانم كه شادمانی و به زیستی را همراهتان سازد.
اینك ای دختران شوی كننده و ای جوانانی كه پیوند زناشویی میبندید، سخنان مرا خوب به یاد بسپارید. با آموزههای دین، راه نیك منشی را برگزینید. از روی مهر و فرزانگی هر یك از شما بایستی بر آن باشد تا در مهرورزی و دوستی و پاكی و پارسایی بر آن دیگری پیشی جوید، چه این بهترین شیوه كامیاری در زندگی خواهد بود.» (15)
در بسیاری از قسمتهای دیگر اوستا دین گاهی به معنی كیش و با صفات اهورایی و زرتشتی و مزدیسنا و زیبا و نیك آمده است. به عنوان مثال:
در یسناهات 6 بند 12 آمده است:
«ما راسپند بسیار خُرهمند را میستاییم، قانون ضد دیوها را میستایی، قانون زرتشتی را میستاییم، دین نیك مزدیسنی را میستاییم.» (16)
همچنین در یسناهات 44 بند 13 واژه دین این گونه به كار رفته است:
«برانگیزانم من زرتشت، اینك سران خان و مانها و دهها و شهرها و ممالك را كه بحسب دین اهورایی زرتشتی بیندیشند و سخن گویند و رفتار كنند.» (17)
و همچنین در یسنا هات 12 بند 9 نیز واژه دین به معنای كیش و آیین به كار رفته است، آن هم با صفات مزدیسنا:
«من ایمان دارم به دین مزدیسنا كه جنگ را براندازد و سلاح را به كنار بگذارد، به ختودت امر كند، دین مقدسی كه در میان همه هست و خواهد بود بزرگترین و بهترین و زیباترین است آن اهورایی زرتشتی همه چیزهای نیك را به اهورا مزدا سزاوار میدانم، این است ایمان به دین مزدیسنا.» (18)
سوم. واژهی دین در دیگر زبانهای ایران باستان
در فرهنگ توصیفی تاریخ ایران (از دورهی اساطیری تا پایان عصر پهلوی) واژهی دین (دِئْنا) این گونه توصیف شده است كه ایزد بانویی كه مظهر وجدان است و به آدمیان نیرو میدهد كه راه اهورایی را برگزینند. او را دختر اورمزد و سپندارمد و خواهر ایزد اشی به شمار آوردهاند. نقش اساسی او بر پل چینود است. زمانی كه روان، داوری انجامین خود را در حضور مهر و رَشن و سروش میگذارند و پای بر پل چینود میگذارد كه حد فاصل گیتی و مینوست، اگر نیكوكار باشد، گذرگاه برای او پهن و گسترده میشود و در اولین گام كه پیش میگذارد، بانوی زیبایی كه زیباتر از او كس ندیده است، همراه با نسیمیخوشبو به پیشواز او میآید. این بانو تجسمیاز ایزد بانوی دین است كه كارهای نیك و اهورایی و وجدان روان انسان درگذشته را با زیبایی خود تجسم میبخشد. این ایزدبانو همچنین آسودگی زنان را می پابد. (19) وی علاوه بر این در تعریف دینكرت آورده است كه این واژه در متون پهلوی و در مسائل دینی به معنی اعمال دین است، (20) و در تعریف «دین دبیره» آورده است: «خط دین دبیره یا اوستایی برای نوشتن اوستا به كار میرفته و میرود.» (21)در واژهنامهی فلسفی معادل واژهی دین در پهلوی den و در اوستایی daena آمده است. (22)
در كتاب فرهنگ زبان پهلوی دربارهی واژهی «den» این گونه ذكر شده كه دین، وجدان دینی، رسم مذهبی، اعتقاد مذهبی، ایمان، نام بیست و چهارمین روز ماه است. دین به معنی كیش و خصایص روحی و تشخص معنوی و وجدان است و یكی از قوای پنج گانه باطنی انسان است و در ردیف سایر قوای باطنی آدمیحس روحانی و ایزدی و تشخص معنوی وی بشمار است یا بعبارت دیگر وجدان اوست كه مستقل از عالم جسمانی فناپذیر است و آن را آغاز و انجامینیست. این قوه را آفریدگار در باطن انسان به ودیعه گذاشته تا او را از خوبی و بدی كردارش آگاه سازد. اگر انسان به آواز این نیرو گوش فرا ندهد و از نیكی روی گردانیده، به سوی زشتی گراید و به گناهی آلوده گردد. آسیبی به این قوه نخواهد رسید و با همان تقدس و پاكی ازلی خود به عالم مینوی برخواهد گشت. پس از درگذشتن انسان دین در جهان دیگر در سر پل چینوت كردار وی را مجسم ساخته، بدو روی كند، اگر انسان نیكوكار است دین به صورت دختر زیبایی جلوه كند و اگر گناهكار است به هیأت زن پتیاره و مهیبی درآید. گذشته از این بسا دین در اوستا نام ویژهی فرشته كیش زرتشتی است. و نیز دین نام روز بیست و چهارم ماه است و نگهبانی این روز بایزد دین سپرده شده است. گروهی از دانشمندان واژهی دین را در زبان تازی اصلاً ایرانی دانستهاند كه به میانجی زبان آرامی به تازیان رسیده است. (23)
مشكور در كتاب فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامیو ایرانی مینویسد:
«دین (.pers):
دین، آئین، راه و روش، وجدان
pahl [پهلوی]: din
pazand [پازند]: din
Arman [ارمنی]: din
Gr [یونانی]: denea» (24)
مشكور در فرهنگ هزوارشهای پهلوی ذیل واژهی «DYN» مینویسد:
DYN: datestan»
فارسی. دادستان: قضاوت، حكم
زبور. "dyn
كتیبه قندهار. "dyn
پاپیروسهای آرامی. "dyn
آرامی. dina
سریانی. dina
اكدی. dinu
عبری. din
عربی دین din: یوم الدین: روز داوری
در عبری: "ywmdyn= یوم الدین
اما datestan یا dadastan در زبان پهلوی به معنی قضا و فتوی و جای داوری است. رك: برهان، حواشی ص 808.» (25)
با توجه به رواج واژهی دین در اوستایی و ذكر ده مورد از مصادیق كاربرد واژه دین در اوستا كه در بخش قبل بدان اشاره شد و نیز كاربرد این واژه در دیگر زبانهای ایران باستان كه در همین بخش بدانها اشاره شد، میتوان نتیجه گرفت كه واژه دین به معنای كیش و آیین در زبانهای ایران باستان رایج بوده است. از همین روست كه برخی از پژوهش گران به این نتیجه رسیدهاند كه یكی از ریشههای واژه دین در زبان عربی، به ایران باستان برمیگردد. به عنوان مثال، نویسنده مقاله دین در دایرةالمعارف اسلام بر اساس تحقیقات نولدكه نتیجه میگیرد كه دانشمندان زبانشناس در زمینه ریشه كلمه دین، سه نظریه ابراز داشتهاند و از سه ریشه سخن گفتهاند، كه یكی از آن نظریات، آن است كه دین واژه فارسی مستقل است كه به كیش و دینداری به كار رفته است. (26) استاد معین نیز عقیده دارد كه بی گمان، واژه دین از واژههای پارسی بوده است كه در زبان عربی عصر جاهلی نیز استعمال شده است. (27)
2. واژهی دین در زبانهای سامی
2-1. آشنایی اجمالی با زبانهای سامی(28)
بسیاری از پژوهشگران اروپایی از قرنها پیش به وجود مشابهت بین عربی و عبری پی بردند و آشنایان با این دو زبان و زبان سریانی در عصر تمدن اسلامی، دریافتند كه این زبانها با هم قرابت دارند و حتی ابن حزم میگفت كه آنها از یك اصل زبانی واحد هستند. وقتی پژوهش زبان عربی در قرن شانزدهم در اروپا به منظور قرائت عهد قدیم كه به عبری بود، آغاز گشت، علمای الهیات از زبان عربی برای فهم بعضی از جنبههای دشوار متن عبری عهد قدیم بهره جستند. بدین ترتیب توجه آغازین اروپا به زبان عبری باستان، با جنبش اصلاح دینی كه در این زمینه به ضرورت پژوهش عهد قدیم در متن عبری آن-نه ترجمههای لاتینی آن-فرا میخواند، در ارتباط است. متن عهد قدیم به زبان عبری است، اما دو سفر (كتاب/ بخش) آن آرامیاست. لذا توجه اولیه به زبان آرامی به خاطر همین چند صفحه اندك از زبان آرامی در عهد قدیم بوده است. بدین ترتیب پژوهش در زبانهای سامیباستان در اروپا حول محور دو زبان اَسفار دینی، یعنی عبری و آرامیصورت میگرفت و برای فهم آن دو زبان به زبان عربی، كه به طور مستمر نزد برخی از پژوهشگران اروپایی مشهور بود، متمسك میشدند.دایرهی توجه به زبانهای سامیكه در قرن هفدهم با پژوهش زبانی، در زبان حبشی باستان آغاز شده بود، گسترش یافت و همزمان توجه به عبری و آرامی و عربی استمرار یافت. شلویشر (1798) تلاش كرد تا این زبانها (عبری، عربی، آرامی و حبشی) را به اسمیعام و جامع بنامد؛ در عهد قدیم قسمتی از ملتها به فرزندان حام و سام تقسیم بندی شدهاند. كلازر متوجه شد كه اسامی این زبانها تا حد زیادی با اسامی فرزندان سام منطبق است و به همین سبب این زبانها را سامی نامید.
زبانهای سامی در آواها، ساختمان كلمه، ساختمان جمله و واژگان اسامی با یكدیگر مشتركند. این زبانها شامل پنج شاخهاند: 1. شاخهی أكدی. 2. شاخهی كنعانی (شامل اگریتی، زبان فنیقی، لهجههای كنعانی جنوبی و عبری). 3. شاخهی آرامی(شامل آرامی باستان، آرامیحكومت، سریانی، لهجههای آرامی یهودی، نبطی و منداعی). 4. عربی جنوب. 5. زبانهای سامی در حبشه.
2-2. واژهی دین در زبان عبری
یكی از احتمالاتی كه برخی پژوهشگران و محققین درباره ریشه واژه دین مطرح ساخته اند، آن است كه واژه دین واژهای است كه در زبانهای مختلف سامی، به معنای قانون، قضاوت و داوری، حكم كردن و حساب به كار رفته است. به عنوان مثال نویسنده مقاله دین در دائرة المعارف اسلام بر اساس تحقیقات نولدكه نتیجه میگیرد كه یكی از احتمالاتی كه درباره ریشه كلمه دین وجود دارد، اینست كه واژه دین، واژهای كرامی-عبری و به معنای حساب است. (29) و یا دكتر معین در حواشی برهان قاطع مینویسد: دین در عربی از ریشه دیگر و مأخوذ از زبانهای سامی نیز هست كه در این زبانها به معانی قانون، حق، قضاوت و داوری به كار رفته است. (30)نكته جالب و قابل توجه آن است كه با مراجعه به منابع دریافتیم كه واژه دین دقیقاً با همین تلفظ در زبان عبری نیز به كار میرفته است، به عبارت دیگر، گرچه این واژه در زبان پهلوی با كمیتفاوت و به صورت «دِیْنَ» به كار میرفته است، ولی این واژه بدون هیچ گونه اختلافی در زبان عبری كاربرد داشته است. گزنیوس در كتاب خود معانی واژه دین در زبانهای سامی را این گونه برمیشمارد: قانون، قضاوت، مجازات، حكم راندن و داوری كردن (31) در «فرهنگ عبری-فارسی» حییم نیز برای واژه دین این معانی ذكر شده است: داوری، قضاوت، دادرسی، محاكمه، محافظت، حكم، قانون، قاعده و عدالت. (32) در كتاب «فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی معانی قانون، شریعت، قضاوت، اطاعت برای واژه دین ذكر شده است. (33) گزنیوس به چند نمونه از كاربردهای واژه دین-كه به معنای قضاوت و داوری به كار رفته است-در تورات ارجاع داده است، كه ما در ادامه متن ترجمه فارسی این ارجاعات را خواهیم آورد:
در سفر پیدایش، باب چهل و نهم، قطعه پانزدهم تا هفدهم آمده است: «چون محل آرمیدن را دید كه پسندیده است و زمین را دلگشا یافت پس گردن خویش را برای بار خم كرد و بنده خراج گردید. دان قوم خود را داوری خواهد كرد...». (34)
همین طور در همان سفر پیدایش، باب ششم، قطعه سوم آمده است:
«و از هر كدام كه خواستند برای خویش میگرفتند و خداوند گفت روح من در انسان دائماً داوری نخواهد كرد زیرا كه او نیز بشر است لیكن ایان وی صد و بیست سال خواهد بود...». (35)
همچنین در كتاب امثال سلیمان نبی، باب سی و یكم، قطعه نهم آمده است «دهان خود را برای گنگان باز كرده به انصاف داوری نما و فقیر و مسكین را دادرسی فرما ». (36)
در سفر پیدایش، باب پانزدهم، قطعه چهاردهم آمده است:
«و بر آن امتی كه ایشان بندگان آنها خواهند بود من داوری خواهم كرد و بعد از آن با اموال بسیار بیرون خواهند آمد». (37)
در صحیفه ارمیای نبی، باب سیام، نیز این گونه آمده است:
«زیرا خداوند چنین میگوید جراحت تو علاج ناپذیر و ضربت تو مهلك میباشد كسی نیست كه دعوی تو را فیصله دهد تا التیام یابی و برایت دواهای شفابخشنده نیست». (38)
2-3. واژهی دین در دیگر زبانهای سامی
تا اینجا به طور مفصل دربارهی كاربرد واژهی دین در زبان عبری و مصادیق آن در كتاب مقدس بحث شد. اما این واژه در دیگر زبانهای سامینظیر: اكدی، مندایی، سریانی، آرامی و... نیز كاربرد داشته و رایج بوده است. به عنوان مثال، مشكور در كتاب «فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی دربارهی واژهی «دین» این گونه نوشته است:«دین: شریعت، قانون، قضاوت، اطاعت
Ak [اكدی]: de(i)nu: dinu
Mand [مندائی]: dina
syr [سریانی]: din
Emp. Aram [آرامیشاهنشاهی]: dyn. dyna.
NNab [نبطی]:
n
Nab [نبطی]: din
Heb [عبری]: din
dina: Rabbinic
یوم الدین: روز داوری
Heb [عبری]: Ywm" DYn"
دانَ دیناً: اطاعت كردن و گردن نهادن، فرمانروایی و قضاوت كردن
As [آشوری]: danu
Ak [اَكدی]: dinu. dinum
Aram [آرامی]: dan. yedin
syr [سریانی]: don. ndun
دیان: قاضی، حسابرس، حاكم
Ak [اكدی]: dayyanu
Heb [عبری]: dan
Heb [عبری]: dayan
مدینه: شهر، شهری كه در آن قاضی باشد.
Heb [عبری]: medinah
Aram [آرامی]: medina
syr [سریانی]: mdi(n)ta
Mand [مندانی]: medinta. (39).
پینوشتها:
1. ر.ك: حاج سید جوادی، ج7: 612. مدخل دین.
2. تلخیص از صفوی 1385. بخش سوم (زبانهای ایرانی دورهی باستان)
3. تلخیص از مقدمه سوكولوف.
4. پورداود 1347، 159 تا 161.
5. مشكور 1357، 261.
6. معین، ج2: 916.
7. اوشیدری، صص 273-274.
8. بهرامی، ج2: 677-678.
9. رضی 1363: 101.
10. همو: / 102.
11. Frashaoshtra.
12. رضی: /113.
13. pourotchista-spitama.
14. Haetchat-aspa.
15. رضی 118 تا 119.
16. پورداود، 1380: 148.
17. همو، ص 157.
18. همو، ص 188.
19. قدیانی، ج3: 1300.
20. قدیانی، همان.
21. قدیانی، همان.
22. محسن افنان، 104.
23. فره وشی، 145.
24. مشكور (1357)، ج1، 261.
25. مشكور 1346: 46.
26. Encyclopedai of Islam, New Edition, (Leiden: Bill, 1986) v.2 293.
27. معین، ج2: 916.
28. تلخیصی از فصول 8، 9 و 10 فهمیحجازی.
29. . Encycolopedia of Islam, New Edition, (Leiden: Bill, 1986) v.2 293.
30. دایرةالمعارف اسلام.
31. معین، ج2: 916.
32. حییم، مدخل دین
Gesenious, A Hebrew & English lexicon, (Boston And New York, Houghton Mieflin company, 1906, p. 192 ).
33. مشكور 1357، ج1، 260-261.
34. كتاب مقدس، سفر پیدایش، باب 49.
35. كتاب مقدس، سفر پیدایش، باب ششم.
36. كتاب مقدس، امثال سلیمان نبی، باب 31.
37. كتاب مقدس، سفر پیدایش، باب 15.
38. كتاب مقدس، صحیفهی ارمیای نبی، باب 30.
39. مشكور (1357)، ج1، 260-261.
تقدسی، محمد مهدی؛ (1392)، معناشناسی واژه دین در قرآن، تهران: دانشگاه امام صادق، چاپ اول