![حکومت الهی و مردمی در بیان امام خمینی (ره) حکومت الهی و مردمی در بیان امام خمینی (ره)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/07629.jpg)
![حکومت الهی و مردمی در بیان امام خمینی (ره) حکومت الهی و مردمی در بیان امام خمینی (ره)](/userfiles/Article/1393/11/5/07629.jpg)
ما موانع را که میخواستیم برداریم نه برای این که همان مقصد ما این بود که محمدرضا برود و مقصد این بود که امریکا دستش کوتاه بشود، بعدش هر چی میخواهد بشود؛ هر حکمی میخواهد، جاری بشود؛ هر اخلاق زشتی میخواهد، در ایران تحقق پیدا کند، نخیر، مطلب اینها نبود. اساس، مقصد عالی ما، مقصد اصلی ما، مقصدی بود که خدای تبارک و تعالی آن را به ما امر کرده، و آن این که حکومت باید حکومت الهی باشد، اسلامی باشد، حکومتی باشد که خود مردم میخواهند آن حکومت را. وقتی حکومت حکومت عادلانه شد، حکومت در خدمت مردم شد، سایه این حکومت بر قلوب مردم است؛ و یک همچو حکومتی میتواند حکومت کند.(1) ما این دو حکومت را که در ایران بود الآن با هم مقایسه میکنیم: دولت سابق اگر میخواست برنامهای را اجرا بکند، مردم با آن موافق نبودند؛ بلکه حتی الامکان کارشکنی میکردند. الآن دولت ما وقتی میخواهد برنامهای را اجرا کند، از اطراف به ما پیشنهاد میشود که ما در خدمت حاضریم؛ طبقات مختلف مردم میگویند که ما در اجرای این برنامه حاضریم؛ به جان و دل حاضریم که کمک بکنیم. الآن که بعض برنامهها را میخواهد دولت اجرا بکند، ملت همچو اظهار همراهی میکند که اعجابآور است. این یک مطلبی است که در عین حال که به تمام معنا الآن ما نتوانستیم اسلام را در ایران پیاده بکنیم، لکن همان نسیمی که از اسلام به ایران وزیده است، نتیجهاش این شده است که دولت ما یک دولتی است که ملی است، ملت او را میخواهد. نخست وزیر ما هیچ وحشت ندارد که [میان] مردم برود و با مردم بنشیند و صحبت بکند. به خلاف نخست وزیرهای رژیم سابق که امکان نداشت که [بین] مردم بیایند؛ برای این که مردم با آنها دشمن بودند؛ چنان که آنها با مردم دشمن بودند. دولتها اگر این طور بشوند که به اسلام توجه کنند و روح اسلام را در مردم ایجاد کنند و خودشان، این هم، به صلاح خودشان هست؛ و هم، به صلاح کشورشان؛ و هم، همه برنامهها را با آسانی میتوانند انجام بدهند (2).
این مردمی که الآن قیام کردهاند، از بچه دبستانش دارد کشته میدهد تا دبیرستان و تا دانشگاهش دارد کشته میدهد، بازاریاش کشته میدهد، روحانیاش کشته میدهد، روحانیاش زجر میکشد، بازاریاش زجر میکشد، دانشگاهیاش زجر میکشد و هم دارند فریاد میزنند، هر روز تظاهر، هر روز تظاهر، و فریاد این که مرگ بر این آدم، مرگ بر سلطنت پهلوی، اینها میخواهند که مملکتشان دست خودشان باشد و خودشان اداره بکنند. جوان دارند، دانشمند دارد، همه چیز دارند، لکن نمیگذارند. اینها میخواهند این طبقهای که نمیگذارند جلو برود مملکتشان، نمیگذارند جوانهایشان درست تربیت بشود، اینها را کنار بگذارند. یک حکومت عدل اسلامی [میخواهند] که به درد مردم برسد؛ آن حکومتی که وقتی که حکومتش و حاکمش سر کار میآید، میگوید که من میترسم، خودش نان، مثلاً جو میخورد، میگوید: من میترسم که در فلان شهر، در یمامه، در کجا، یک کسی باشد که نانش [از] همین جورها کمتر باشد و همین جورها باشد. ما نمیتوانیم البته مثل او، ولی ما میخواهیم یک کسی باشد [که] دزد نباشد لااقل.(3).
آنها که پایه حکومتشان بر قلوب مردم نیست، نظیر همین حکومتهای سابق بود که وقتی که رفتند، مردم ریختند در خیابانها و گل ریختند و نقل ریختند و آن مسائلی که هر که دیده بود هر که نبوده شنیده. من همین معنا را به شاه سابق تذکر دادم که کاری نکن که مثل پدرت وقتی بروی همه شادی کنند؛ با مردم باش و با اسلام باش؛ مسیرت مسیر ملت باشد؛ خیانت نباشد در کار، خدمتگزار مردم حکومتها باید باشند؛ و این آدم نشنید این حرفها را؛ و همان شد که گفته میشد و ما حدس میزدیم. که دیدیم در زمان رضاخان که وقتی که رفت، مردم شادی کردند؛ و دیدند در این زمان که وقتی که این رفت، همه در خیابانها ریختند و بیشتر شادی کردند. حکومتها وقتی حکومتهای ملی نشد، وقتی پایه حکومت بر دوش یک ملت نبود و بر قلب یک ملت نبود، اینها نمیتوانند یک حکومتی باشند. این به حسب کلی باید حکومتها خدمتگزار مردم باشند، نه این که مردم از حکومت بترسند.(4)
امروز روزی است که باید حفظ کنید شما اسلام را؛ اسلام را باید حفظ کنید. حفظ اسلام به این است که اعمالتان را تعدیل کنید؛ با مردم رفتار خوب بکنید؛ برادر باشید با مردم؛ مردم را این طور حساب نکنید. رژیمهای سابق مردم را از خودشان جدا میدانستند. آنها در یک طرف بودند؛ مردم هم در یک طرف بودند. آنها مردم را میکوبیدند؛ مردم هم آنها را اگر میتوانستند میکوبیدند. امروز که مردم جدا نیستند از پاسداران اسلام، حکومت اسلام که از مردم جدا نیست، تو مردم است، از همین مردم و از همین جمعیت است، شما هم از همین مردمید و از همین جمعیتید، شما کاری نکنید که مردم از شما بترسند. شما کاری بکنید که مردم به شما متوجه بشوند. شما کاری بکنید که مردم مَحبّت به شما بکنند؛ پشتیبان شما باشند. اگر مردم پشتیان یک حکومت باشند، این حکومت سقوط ندارد؛ اگر یک ملت پشتیبان یک رژیمی باشند؛ آن رژیم از بین نخواهد رفت. این که رژیم سابق از بین رفت، برای این که پشتیان نداشت؛ ملت پشتیبان نبود؛ ملت پشت به او کرد، بلکه خود ملت او را بیرونش کرد. رضاخان را وقتی متفقین از این مملکت بیرون کردند، مردم شادی میکردند، با این که در خطر بودند، جانشان در خطر بود! لشکر غیر بود، لشکر اجنبی بود، لشکرهای اجنبی بودند [که] ریختند به ایران، ولی چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالی میکردند. ما خودمان مطلع بودیم در بین مردم. این مرد هم که رفت که دیدید چه شادیها کردند. برای این که پشتیان نداشتند. کاری نکنید که مردم بگویند که ای کاش نبود این پاسدار! کاری ما نکنیم که مردم بگویند ای کاش روحانیتی در کار نبود. مسأله مهم است. قضیه این نیست که من ساقط باشم؛ قضیه این نیست که آقا ساقط باشند؛ قضیه این است که اسلام در خطر است. امروز این طوری است وضع ما.(5).
در حکومت اسلام این مطلب مطرح نیست؛ برای این که حاکم اسلام و رئیس دولت اسلام از مردم هیچ نمیترسد؛ چون خیانتکار نیست؛ از خود مردم است و توی مردم است. شما شاید شاهد این مطلب بودهاید، یا شنیدهاید، که همین محمدرضا وقتی که میخواست از یک خیابانی عبور کند برود مثلاً به یک جایی، یکی دو روز قبل این مأمورین ساواک میآمدند و این خانههایی که سر راه بودند همه را تحت نظر میگرفتند و کنترل میکردند و مأمور میگذاشتند و اشخاص را از خانه بیرون میکردند، خیابانها را تحت نظر قرار میدادند و از مأمورین خودشان آن جا میگذاشتند. برای چه بود؟ برای این که او خائف بود، [و] آدم خائن خوف دارد، میترسد، می ترسد که از این جا که عبور بکند، مردم با او بدند، چه چون مردم بدند، شاید او را ترور کنن: شاید بریزند سر او. اما حکومت اسلامی از مردم نمیترسد، به مردم چون خیانتی نکرده. و لهذا در صدر اسلام همان مسجدی که عالِم در آن بود، همان مسجد هم ارتشی بود؛ و سردارهای سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز میخواندند و با هم اطاعت میکردند، و با هم، هم جنگ میرفتند، یک همچنین وضعی داشت.(6).
ما که میگوییم انقلابمان را میخواهیم صادر کنیم به همه کشورهای اسلامی، بلکه به همه کشورهایی که مستکبرین بر ضد مستضعفین هستند، میخواهیم یک همچو وضعیتی پیش بیاوریم که دولت یک دولت زورگوی جبّار آدمکش- امثال ذلک- نباشد و ملت یک ملتی نباشد که دشمن با دولت است. ما میخواهیم بین ملتها و دولتها آشتی بدهیم. دولتها اگر توجه بکنند و یا مطالعه کنند وضع ایران را و ببینند ملت ایران با دولت چه وضعی دارد، گمان ندارم که آنها تحت تأثیر واقع نشوند. البته قلمهای مسموم خارج، قلمها و نوشته ها و مطبوعات خارجی، رسانههای گروه خارجی، همه بر ضد ایران و بر ضد دولت و ملت ایران تبلیغات میکنند، لکن شما که داخل این کشور هستید، میدانید که تبلیغات آنها برای چه هست. برای این است که این ملت و دولت با هم شدهاند. وقتی ملت و دولت با هم شد، قشرهای روحانی و قشرهای دانشگاهها و سایر قشرها، ارتشی و اشخاصی دیگر همه با هم هستند و همه یک فکر میکنند، البته منافع ابرقدرتها دیگر نمیشود تأمین بشود، یک حکومتی نمیآید روی کار که برای یک ابر قدرتی یک کلمه بگوید، اگر یک وکیلی، یک نخست وزیری، یک کلمه راجع به منافع ممالک دیگر، منافع اجنبیها حرف بزند، همین ملت است که در مقابلش میایستد و نمیگذارد. ما میل داریم که همه ممالک اسلامی، همه کشورهای اسلامی، همه کشورهای مستضعفین دنیا این طور بشود که یک جمعیت باشند. در بین خود این جمعیت و در بین همین جمعیت، نخست وزیر، رئیس جمهور، مجلس، افراد دیگری که در بنگاههای دولتی هستند، تعیین بشوند تا آسیب بردار نباشد.(7).
در رژیم اسلامی شاید در رأس برنامه همین تفاهم ما بین دولت و ملت باشد. یعنی نه دولت خودش را جدا میداند و بخواهد تحمیل بکند و مردم را تهدید بکند، ارعاب بکند، اذیت بکند؛ و نه مردم در صدد این بودند که دولت را تضعیف بکنند یا فرار بکنند از مقررات دولتی. اسلام وضعش از اوّل این طور بوده است که آن حاکمش که رأس بوده است، در زندگی، در معاشرت، در اینها، با مردم یا پایینتر بوده است، یا همان جور...(9)
وقتی که این طور باشد که بتواند یک سلطان مملکت، فرض کنید یا یک نخست وزیر مملکت، بتواند برود توی مردم، با مردم باشد، صحبت کند، حرف بزند، چه بکند، وقتی این طور باشد، خوب، اساس به احترام صدرنشینیاش و حکومتیاش باز هست، با اضافه این که مردم پشتیبان او هستند، مردم او را چون پاسبان خودشان میدانند، پشتیانشان هستند. اما وقتی که بگویند پاسبان عقرب است و میزند آدم را، به اسم پاسبانی اخاذی میکند، مردم را میچاپد، خوب، این دیگر معلوم است که مردم با او بدبین میشوند. اگر دیدند که رؤسای مالیه، مثلاً، اینها یک قدری مالیات میگیرند... حتی الامکان مالیات نمیدهند؛ حتی الامکان بتوانند از زیر بارش فرار میکنند. اما وقتی دیدند آن که آمده است برای حفظ خودشان و برای حفظ مملکتشان برای حفظ دارایی شان، برای حفظ جانشان اینها دارند زحمت میکشند، خوب، قهراً آدم وقتی دید یک کسی به او مَحبّت میکند، با او مَحبّت میکند، آن وقت مالیاتها را با رضا و رغبت و با صورت گشاده به آنها میدهد. جدیّت بکنید با مردم رفتارتان خوب باشد. اینها بندگان خدا هستند. با اینها رفتارتان خوب باشد. همه جا، همه کس، همه مردم با هم، جدیّت بکنند که همه با هم خوب باشند؛ یک محیط برادری ایجاد بشود [در] یک مملکت اگر یک محیط برادری ایجاد شد، یک محیطی که قرآن کریم میفرماید که مؤمنین اخوه هستند، برادرهستند، همه مؤمنها با هم برادر هستند.(10).
2.در حکومت الهی، ملت پشتیان دولت است و در حال مشکلات مشارکت میکند.
3.حکومت باید خدمتگزار مردم باشد.
4.حاکم و حکومت در اسلام، بر قلوب مردم حکومت میکند چون اسلامی و مردمی است.
2- مردمسالاری دینی در نظام اسلامی به این معناست که حکومت هم دینی و هم مردمی است.
گرد آوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره)(5)، اصل مردمداری و رعایت مصالح و منافع مردم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول
این مردمی که الآن قیام کردهاند، از بچه دبستانش دارد کشته میدهد تا دبیرستان و تا دانشگاهش دارد کشته میدهد، بازاریاش کشته میدهد، روحانیاش کشته میدهد، روحانیاش زجر میکشد، بازاریاش زجر میکشد، دانشگاهیاش زجر میکشد و هم دارند فریاد میزنند، هر روز تظاهر، هر روز تظاهر، و فریاد این که مرگ بر این آدم، مرگ بر سلطنت پهلوی، اینها میخواهند که مملکتشان دست خودشان باشد و خودشان اداره بکنند. جوان دارند، دانشمند دارد، همه چیز دارند، لکن نمیگذارند. اینها میخواهند این طبقهای که نمیگذارند جلو برود مملکتشان، نمیگذارند جوانهایشان درست تربیت بشود، اینها را کنار بگذارند. یک حکومت عدل اسلامی [میخواهند] که به درد مردم برسد؛ آن حکومتی که وقتی که حکومتش و حاکمش سر کار میآید، میگوید که من میترسم، خودش نان، مثلاً جو میخورد، میگوید: من میترسم که در فلان شهر، در یمامه، در کجا، یک کسی باشد که نانش [از] همین جورها کمتر باشد و همین جورها باشد. ما نمیتوانیم البته مثل او، ولی ما میخواهیم یک کسی باشد [که] دزد نباشد لااقل.(3).
آنها که پایه حکومتشان بر قلوب مردم نیست، نظیر همین حکومتهای سابق بود که وقتی که رفتند، مردم ریختند در خیابانها و گل ریختند و نقل ریختند و آن مسائلی که هر که دیده بود هر که نبوده شنیده. من همین معنا را به شاه سابق تذکر دادم که کاری نکن که مثل پدرت وقتی بروی همه شادی کنند؛ با مردم باش و با اسلام باش؛ مسیرت مسیر ملت باشد؛ خیانت نباشد در کار، خدمتگزار مردم حکومتها باید باشند؛ و این آدم نشنید این حرفها را؛ و همان شد که گفته میشد و ما حدس میزدیم. که دیدیم در زمان رضاخان که وقتی که رفت، مردم شادی کردند؛ و دیدند در این زمان که وقتی که این رفت، همه در خیابانها ریختند و بیشتر شادی کردند. حکومتها وقتی حکومتهای ملی نشد، وقتی پایه حکومت بر دوش یک ملت نبود و بر قلب یک ملت نبود، اینها نمیتوانند یک حکومتی باشند. این به حسب کلی باید حکومتها خدمتگزار مردم باشند، نه این که مردم از حکومت بترسند.(4)
امروز روزی است که باید حفظ کنید شما اسلام را؛ اسلام را باید حفظ کنید. حفظ اسلام به این است که اعمالتان را تعدیل کنید؛ با مردم رفتار خوب بکنید؛ برادر باشید با مردم؛ مردم را این طور حساب نکنید. رژیمهای سابق مردم را از خودشان جدا میدانستند. آنها در یک طرف بودند؛ مردم هم در یک طرف بودند. آنها مردم را میکوبیدند؛ مردم هم آنها را اگر میتوانستند میکوبیدند. امروز که مردم جدا نیستند از پاسداران اسلام، حکومت اسلام که از مردم جدا نیست، تو مردم است، از همین مردم و از همین جمعیت است، شما هم از همین مردمید و از همین جمعیتید، شما کاری نکنید که مردم از شما بترسند. شما کاری بکنید که مردم به شما متوجه بشوند. شما کاری بکنید که مردم مَحبّت به شما بکنند؛ پشتیبان شما باشند. اگر مردم پشتیان یک حکومت باشند، این حکومت سقوط ندارد؛ اگر یک ملت پشتیبان یک رژیمی باشند؛ آن رژیم از بین نخواهد رفت. این که رژیم سابق از بین رفت، برای این که پشتیان نداشت؛ ملت پشتیبان نبود؛ ملت پشت به او کرد، بلکه خود ملت او را بیرونش کرد. رضاخان را وقتی متفقین از این مملکت بیرون کردند، مردم شادی میکردند، با این که در خطر بودند، جانشان در خطر بود! لشکر غیر بود، لشکر اجنبی بود، لشکرهای اجنبی بودند [که] ریختند به ایران، ولی چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالی میکردند. ما خودمان مطلع بودیم در بین مردم. این مرد هم که رفت که دیدید چه شادیها کردند. برای این که پشتیان نداشتند. کاری نکنید که مردم بگویند که ای کاش نبود این پاسدار! کاری ما نکنیم که مردم بگویند ای کاش روحانیتی در کار نبود. مسأله مهم است. قضیه این نیست که من ساقط باشم؛ قضیه این نیست که آقا ساقط باشند؛ قضیه این است که اسلام در خطر است. امروز این طوری است وضع ما.(5).
در حکومت اسلام این مطلب مطرح نیست؛ برای این که حاکم اسلام و رئیس دولت اسلام از مردم هیچ نمیترسد؛ چون خیانتکار نیست؛ از خود مردم است و توی مردم است. شما شاید شاهد این مطلب بودهاید، یا شنیدهاید، که همین محمدرضا وقتی که میخواست از یک خیابانی عبور کند برود مثلاً به یک جایی، یکی دو روز قبل این مأمورین ساواک میآمدند و این خانههایی که سر راه بودند همه را تحت نظر میگرفتند و کنترل میکردند و مأمور میگذاشتند و اشخاص را از خانه بیرون میکردند، خیابانها را تحت نظر قرار میدادند و از مأمورین خودشان آن جا میگذاشتند. برای چه بود؟ برای این که او خائف بود، [و] آدم خائن خوف دارد، میترسد، می ترسد که از این جا که عبور بکند، مردم با او بدند، چه چون مردم بدند، شاید او را ترور کنن: شاید بریزند سر او. اما حکومت اسلامی از مردم نمیترسد، به مردم چون خیانتی نکرده. و لهذا در صدر اسلام همان مسجدی که عالِم در آن بود، همان مسجد هم ارتشی بود؛ و سردارهای سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز میخواندند و با هم اطاعت میکردند، و با هم، هم جنگ میرفتند، یک همچنین وضعی داشت.(6).
ما که میگوییم انقلابمان را میخواهیم صادر کنیم به همه کشورهای اسلامی، بلکه به همه کشورهایی که مستکبرین بر ضد مستضعفین هستند، میخواهیم یک همچو وضعیتی پیش بیاوریم که دولت یک دولت زورگوی جبّار آدمکش- امثال ذلک- نباشد و ملت یک ملتی نباشد که دشمن با دولت است. ما میخواهیم بین ملتها و دولتها آشتی بدهیم. دولتها اگر توجه بکنند و یا مطالعه کنند وضع ایران را و ببینند ملت ایران با دولت چه وضعی دارد، گمان ندارم که آنها تحت تأثیر واقع نشوند. البته قلمهای مسموم خارج، قلمها و نوشته ها و مطبوعات خارجی، رسانههای گروه خارجی، همه بر ضد ایران و بر ضد دولت و ملت ایران تبلیغات میکنند، لکن شما که داخل این کشور هستید، میدانید که تبلیغات آنها برای چه هست. برای این است که این ملت و دولت با هم شدهاند. وقتی ملت و دولت با هم شد، قشرهای روحانی و قشرهای دانشگاهها و سایر قشرها، ارتشی و اشخاصی دیگر همه با هم هستند و همه یک فکر میکنند، البته منافع ابرقدرتها دیگر نمیشود تأمین بشود، یک حکومتی نمیآید روی کار که برای یک ابر قدرتی یک کلمه بگوید، اگر یک وکیلی، یک نخست وزیری، یک کلمه راجع به منافع ممالک دیگر، منافع اجنبیها حرف بزند، همین ملت است که در مقابلش میایستد و نمیگذارد. ما میل داریم که همه ممالک اسلامی، همه کشورهای اسلامی، همه کشورهای مستضعفین دنیا این طور بشود که یک جمعیت باشند. در بین خود این جمعیت و در بین همین جمعیت، نخست وزیر، رئیس جمهور، مجلس، افراد دیگری که در بنگاههای دولتی هستند، تعیین بشوند تا آسیب بردار نباشد.(7).
شورای انقلاب اسلامی
در جهت استقرار حکومت مردمی در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، که از ضرورتهای جمهوری اسلامی است، لازم میدانم بی درنگ به تهیه آیین نامه اجرایی شوراها برای اداره امور محلی شهر و روستا در سراسر ایران اقدام، و پس از تصویب به دولت ابلاغ نمایید تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا در آورد.(8).در رژیم اسلامی شاید در رأس برنامه همین تفاهم ما بین دولت و ملت باشد. یعنی نه دولت خودش را جدا میداند و بخواهد تحمیل بکند و مردم را تهدید بکند، ارعاب بکند، اذیت بکند؛ و نه مردم در صدد این بودند که دولت را تضعیف بکنند یا فرار بکنند از مقررات دولتی. اسلام وضعش از اوّل این طور بوده است که آن حاکمش که رأس بوده است، در زندگی، در معاشرت، در اینها، با مردم یا پایینتر بوده است، یا همان جور...(9)
وقتی که این طور باشد که بتواند یک سلطان مملکت، فرض کنید یا یک نخست وزیر مملکت، بتواند برود توی مردم، با مردم باشد، صحبت کند، حرف بزند، چه بکند، وقتی این طور باشد، خوب، اساس به احترام صدرنشینیاش و حکومتیاش باز هست، با اضافه این که مردم پشتیبان او هستند، مردم او را چون پاسبان خودشان میدانند، پشتیانشان هستند. اما وقتی که بگویند پاسبان عقرب است و میزند آدم را، به اسم پاسبانی اخاذی میکند، مردم را میچاپد، خوب، این دیگر معلوم است که مردم با او بدبین میشوند. اگر دیدند که رؤسای مالیه، مثلاً، اینها یک قدری مالیات میگیرند... حتی الامکان مالیات نمیدهند؛ حتی الامکان بتوانند از زیر بارش فرار میکنند. اما وقتی دیدند آن که آمده است برای حفظ خودشان و برای حفظ مملکتشان برای حفظ دارایی شان، برای حفظ جانشان اینها دارند زحمت میکشند، خوب، قهراً آدم وقتی دید یک کسی به او مَحبّت میکند، با او مَحبّت میکند، آن وقت مالیاتها را با رضا و رغبت و با صورت گشاده به آنها میدهد. جدیّت بکنید با مردم رفتارتان خوب باشد. اینها بندگان خدا هستند. با اینها رفتارتان خوب باشد. همه جا، همه کس، همه مردم با هم، جدیّت بکنند که همه با هم خوب باشند؛ یک محیط برادری ایجاد بشود [در] یک مملکت اگر یک محیط برادری ایجاد شد، یک محیطی که قرآن کریم میفرماید که مؤمنین اخوه هستند، برادرهستند، همه مؤمنها با هم برادر هستند.(10).
راهبردهای تصریحی:
1.حکومت الهی یک حکومت مردمی است.2.در حکومت الهی، ملت پشتیان دولت است و در حال مشکلات مشارکت میکند.
3.حکومت باید خدمتگزار مردم باشد.
4.حاکم و حکومت در اسلام، بر قلوب مردم حکومت میکند چون اسلامی و مردمی است.
نکات استنباطی:
1- حکومت در اسلام برآیند خواست مردم است لذا مردم در حکومت اسلامی با دولت بیگانه نیستند.2- مردمسالاری دینی در نظام اسلامی به این معناست که حکومت هم دینی و هم مردمی است.
پینوشتها:
1.صحیفه امام (ره)،ج7، صص 527 و 528
2.صحیفه امام (ره)، ج8، صص 87 و 88
3.صحیفه امام (ره)، ج4، ص 58
4.صحیفه امام (ره)، ج7، ص 528
5.صحیفه امام (ره)،ج 8، صص 371 و 372
6.صحیفه امام (ره)، ج9، صص 87 و 88
7.صحیفه امام (ره)، ج13، صص 95 و 96
8.صحیفه امام (ره)، ج7، ص 167
9.صحیفه امام (ره)، ج8، صص 230 و 231
10.صحیفه امام (ره)، ج8، ص 237
گرد آوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره)(5)، اصل مردمداری و رعایت مصالح و منافع مردم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول