برداشت هایی از بیانات امام خمینی (ره)
بازار ما باید یک بازار اسلامی باشد. از قراری که مکرّر به من گفته اند، الآن یک دستهای سودجو در بازار هستند که اینها قیمتهای بسیار گران روی اجناس گذاشتهاند. این یک مطلب غیر انسانی است؛ یک مطلبی است که باید فکر کنند اینهایی که میخواهند حالا سود ببرند، باید توجه داشته باشند که این ملت، که اکثرشان عبارت از این طبقه پایینی است که نمی تواند خودشان را اداره کنند، اینها بودند که ما را رساندند به این پیروزی. حالا نباید آن تاجر معتبری که دخالت در این امور نداشته است برای اینها ایجاد زحمت بکند. ایام عید است؛ اینها احتیاج دارند به لباس، احتیاج دارند به خوراک، احتیاج دارند به چیزهای دیگر. باید با انصاف رفتار کرد، باید با اینها با برادری رفتار کرد؛ گرانفروشی را کنار بگذارند و احتکار نکنند، نگهداری نکنند برای یک وقتی که جنس گران بشود و بفروشند. احتکار در غذاها جایز نیست. و همین طور باید با برادری با برادران خودشان رفتار کنند و این پیروزی را از آنها بدانند. شما حالا از قید آزاد شدید، از قید و بندها آزاد شدید؛ شما حالا ترس این که مثلاً سازمان امنیت بیاید شما را چه بکند - و اینها - ندارید لکن ترس از خدا باید داشته باشید، ترس از اسلام باید داشته باشید؛ باید مراعات بکنید اشخاص ضعیف را، باید همراهی بکنید با اشخاص ضعیف، نه این که گرانفروشی بکنید و کالاهای خودتان را بالا ببرید و مردم را در زحمت [ بیندازید] . این همه راجع به این طبقه، که البته باز مسائل دیگری هست ولی طولانی میشود.(1)من از فروشندگان، خصوصاً آنچه مربوط است به ارتزاق مردم، تقاضا میکنم دست از این اجحاف و تعدی بردارند و به اخلاق و اعمال اسلامی برگردند. من آنان را نصیحت میکنم که با این ملتی که خون خود را در راه اسلام داد و جوانان عزیز خود را از دست داد با عدل و انصاف رفتار کنند. من خوف آن دارم که خدای نخواسته به غضب خداوند قهار مبتلا گردیم و تر و خشک با هم بسوزد. من اخیراً اخطار میکنم که اگر دست از اجحافات و مخالفت با اسلام برندارند، حسب عدل الهی و حکومت شرعیه، تعزیرات و سیاسات شرعیه اسلامیه با آنان رفتار میشود. برداران! قبل از آمدن تازیانه الهی به خود آیید و دست از ستم بردارید. خداوند شما را اصلاح کند.(2)
امروز روزی نیست که استفاده چی ها راه بیفتند و بخواهند استفاده کنند؛ روز حمایت است امروز. از بردارانشان باید حمایت کنند؛ نه این که یک جنسی را که به ده تومان میخرند به صد تومان بفروشند. گرانفروشی امروزخیانت است به یک مملکت اسلامی. این خیانت را نکنند اینها؛ یک قدری با مردم ملایمت کنند. برادران خودتان هستند. با این برادرهایی که خون دادهاند ... شما تاجرهای محترم که نبودید در این میدانها من که میدانم شماها نبودید؛ آنهایی که بودند این کاسب جزء بود و این حمال بود و این کارگر بود و این طلبه بود و آن - عرض میکنم - دانشگاهی بود؛ که همه فقیرند. این طبقه بودند که این نهضت را پیش بردند و خون خودشان را و جوانان خودشان را دادند و این نهضت را پیش بردند. حالا انصاف است که یک تاجر معتبری که دارای کارخانه کذاست، دارای کذا و کذاست، و آن بالاها نشسته و تماشا کرده و اینها خون خودشان را دادهاند و پیش بردهاند، حالا همراهی نکند؟ اجحاف کند با این طایفه؟ قیمت اجناس را همچو بالا ببرد که این ضعفا نتوانند بخرند؟ زندگیشان مختل بشود؟ خوب، باید اینها با برادرهای خودشان، با آنهایی که در این راه زحمت کشیده اند، اهل وطنشان هست، اهل دینشان هست، با اینها باید همراهی کنند؛ گرانفروشی نکنند. نگذارند یک وقتی ما روی تکلیفهای الهی باهاشان عمل بکنیم. خودشان جلوگیری کنند از مسائل. یک روز اگر ما روی تکلیف الهی عمل بکنیم، کارشان زار است. نگذارند این طور بشود.(3)
شما کاسبها و کسبه و تجار محترم، در ارزاق عمومی با مردم مراعات کنید؛ گرانفروشی را کنار بگذارید، حس تعاون پیدا کنید؛ حس انسانیت پیدا کنید. ضعفا را مراعات کنید؛ تخفیف بدهید. از گرانی، از گران قیمت کردن اجناس، از گرانفروشی اجناس اجتناب کنید. همه با هم باشید. برادرید شما. همه اقشار برادرند؛ همه با هم باشند. مراعات هم را بکنید. از آن چیزهایی که در این پنجاه سال در بین شما زیاد شد از قبیل دروغ گفتن، از قبیل خدعه کردن، از قبیل گرانفروشی، از اینها احتراز کنید. امروز سایه اسلام روی سر شماست؛ امام زمان به شما نظر دارد، پیغمبر اکرم به شما نظر دارد خدای تبارک و تعالی پشتیبان شماست.(4)
اگر بنا بگذارند این جوانهای بازار و آن محترمین بازار بروند پیش آنها یکی یکی از اینها و نهیشان کنند، بگویند نکنید، اگر در یک روز، مثلاً عده زیادی بروند و با ملایمت بسیار به آنها بدون این که کلمه تندی، زبری، گفته بشود، همان نهیش بکنند. و همان طوری که خدا فرموده است که نهی بکنید مردم را، امر بکنید مردم را، نهیش بکنند از این که «این گرانفروشی خوب نیست، نکن شما این گرانفروشی را»، این تأثیر میکند. میتواند بازار؛ اگر همّت بکنند دوستان بازاری میتوانند با همین نصیحت، با همین نرم گویی، با همین نهی، جلوی اینها را بگیرند؛ و ما نمیخواهیم که با این اشخاصی که بر خلاف انصاف [عمل] میکنند، باز با شدّت عمل بشود. ما میخواهیم که همه با برادری حل بشود مسائل، با دوستی حل بشود مسائل. و این بهتر همین است که خود بازار، اشخاصی که میبینند که یک فردی خلاف میکند تندروی میکند، میوه ها خیلی گران، فروش میرود، همین، به طور دوستانه بهشان بگویند آقا نکنید این کاررا. این ممکن است در آنها انشاءالله تأثیر بکند و یک بازاری بشود، بازار اسلامی، همان طوری که در یک برهه ای از همین نهضتی که واقع شد، یک حس تعاون بسیار عجیب پیدا شد در مردم.(5)
یکی هم قضیه بازار است که حالا هم خوب، صحبتش هی هست، قضیه گرانفروشیهای زیاد. آخر فکر نمی کنند اینهایی که اجحاف این قدر میکنند، گرانفروشی این قدر میکنند، که این برادرهایشان، این بیچارهها، این سر و پابرهنه ها که فریاد کردند توی این خیابانها و خونشان را دادند حالا باید این طور باهاشان معامله کنند که یک کسی که هیچی ندارد نتواند هندوانه بخرد و در تابستان یک فقیری که چند تا بچه دارد نتواند هندوانه بخرد! نتواند یک میوه ای برای زن و بچهاش ببرد، برای این که وضعگرانی آن طور است، و ما نمیدانیم باید چه بکنیم. آیا میشود که در بازار یک خیرمندانی باشند که یک دکانهایی باز کنند عمومی برای مردم یک قیمت مناسبتری بگذارند تا این گرانفروشی تمام بشود؟(6)
راهبردهای تصریحی:
1. با گرانفروشی باید با قاطعیت برخورد کرد.2. افراد گرانفروش باید در نظر داشته باشند که خداوند ناظر تمام اعمال آنان است.
3. بهتر است از خود بازار و کسبه، کسانی گرانفروشان را نهی و از گرانفروشی باز دارند.
4. افراد خیّر با باز کردن فروشگاههای ارزان فروش، جلوی اجحاف به مردم فقیر و مستضعف را بگیرند.
نکته استنباطی:
1. گرانفروشی از مصادیق بارز اجحاف به مردم و زمینهساز نارضایتی عمومی به نفع دشمنان اسلام است.پینوشتها:
1. صحیفه امام (ره)،ج6،ص 395.
2. صحیفه امام (ره)،ج6،ص 510.
3. صحیفه امام (ره)،ج7،ص 317.
4. صحیفه امام (ره)،ج6،ص 272.
5. صحیفه امام (ره)،ج8،ص 48.
6. صحیفه امام (ره)،ج9،ص 62.
گرد آوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره)(5)، اصل مردمداری و رعایت مصالح و منافع مردم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول