لزوم تحول در علوم انسانی در حوزه‌ی مدیریت راهبردی

پارادایم نوین در مدیریت، گذر از مدیریت ماشینی و مدیریت اندام‌وار و رسیدن به مدیریت معنویت‌گرا و اخلاق‌مدار است.
پنجشنبه، 1 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
 لزوم تحول در علوم انسانی در حوزه‌ی مدیریت راهبردی
<div> <img alt="" class="image" src="/userfiles/Article/1393/11/5/07834.jpg" /><br /> <p> &nbsp;</p> <div class="authour"> <br /> <br /> <br /> <br /> <br /> &nbsp;</div> <div class="td"> <br /> نویسندگان: معصومه مقیمی فیروزآباد (1) عباس عباس&zwnj;پور (2)<br /> <p class="b"> چكیده</p> پارادایم نوین در مدیریت، گذر از مدیریت ماشینی و مدیریت اندام&zwnj;وار و رسیدن به مدیریت معنویت&zwnj;گرا و اخلاق&zwnj;مدار است.<br /> در این حیطه القای فرهنگ سازمانی با مفاهیمی همچون صداقت، اطمینان متقابل و تعهد به کیفیت و کارمندان، حرکتی است که در جهان آغاز شده است و قرابت بسیار با تعالیم اسلامی دارد. در چنین شرایطی ایران اسلامی، می&zwnj;تواند مدلی از مدیریت اسلامی به جهان ارائه دهد که ضمن نقد چالش&zwnj;های موجود، از برتری، قداست، عدالت و معنویتی خاص برخوردار باشد و این مهم نیازمند تحوّل در حوزه&zwnj;ی مدیریت است. مشاهده می&zwnj;گردد که بسیاری از نظریه&zwnj;ها هنگام عملیاتی شدن در جوامع دیگر با شکست مواجه می&zwnj;گردند به اینت دلیل که با فرهنگ و ارزش&zwnj;های آن جامعه بیگانه&zwnj;اند. این مسئله در خصوص مدیریت راهبردی که با مسائلی همچون ترسیم چشم&zwnj;انداز برای رسیدن به اهداف و کنترل نتایج سروکار دارد خطیرتر است. این پژوهش، تلاشی است در جهت شناسایی ضرورت تغییر در این حوزه، با محوریت پیش&zwnj;فرض&zwnj;های فلسفی و مؤلفه&zwnj;های راهبردی مدیریت از جمله هدف&zwnj;گذاری، تصمیم&zwnj;گیری راهبردی و کنترل و نظارت که به صورت مستقیم تحت تأثیر نگرش&zwnj;ها و ارزش&zwnj;های نظریه&zwnj;پرداز قرار می&zwnj;گیرند. مطالب پژوهش با رویکرد کیفی و رهیافت انتقال ادراکی-مفهومی و روش سندکاوی سازمان&zwnj;دهی شده است.<br /> <p class="b"> کلمات کلیدی:</p> تحول، مدیریت، مدیریت راهبردی، مدیریت اسلامی<br /> <p class="b"> 1. کلیات</p> <p class="b"> 1-1. مقدمه</p> سخن از جنبش نرم&zwnj;افزاری و تولید علم چندی است که سرلوحه&zwnj;ی نشست&zwnj;های علمی و مدنظر بزرگان می&zwnj;باشد. حضور فرهنگ سکولار در جوامع اسلامی بحران هویتی ایجاد کرده است که حاصل این بحران هویتی آن است که جامعه&zwnj;ی اسلامی یا در فرهنگ مدرن استحاله می&zwnj;شود یا به انزوا و تردید می&zwnj;افتد که تخریب روحیه&zwnj;ی ملّی و دینی را به دنبال دارد و عاملی برای تضعیف قدرت ملّی محسوب می&zwnj;شود. برای تولید علم، آن هم علم بومی و توسعه&zwnj;ی فنّاوری، نیازمند بستر فرهنگی مناسب هستیم و این مهم نیازمند توسعه&zwnj;ی علوم انسانی در جامعه می&zwnj;باشد. تحوّل در علوم انسانی همواره یکی از مطالبات جدّی اساتید و دانشجویان کشور در طول 32 سال اخیر و از جمله تأکیدات اصولی امام راحل (رحمه الله) و رهبر معظم انقلاب اسلامی به&zwnj;شمار رفته است. البته در این زمینه سه رویکرد عمده وجود دارد: رویکرد اول، پذیرش علوم انسانی متداول را امری اجتناب&zwnj;ناپذیر دانسته و در خوش&zwnj;بینانه&zwnj;ترین وجه، تحوّل در علوم انسانی را به منزله&zwnj;ی تغییرات ظاهری در متون و سرفصل&zwnj;های دانشگاهی برای رفع برخی تعارضات آشکار میان آموزه&zwnj;های اسلامی و نظریه&zwnj;های غربی و سکولار می&zwnj;داند. رویکرد دوم، با کنار گذاشتن کامل علوم انسانی متداول و حتی نفی روش&zwnj;شناسی&zwnj;های رایج علمی، تحوّل در علوم انسانی را به منزله&zwnj;ی جایگزین نمودن آموزه&zwnj;های نقلی اسلامی با علوم انسانی موجود می&zwnj;داند. در این بین، رویکرد سومی وجود دارد که نگاه آن به موضوع تحوّل در علوم انسانی به دور از هرگونه افراط و تفریط، نگاهی متعادل است. براساس این رویکرد، علوم انسانی و طبقه&zwnj;بندی آن باید براساس جهان&zwnj;بینی اسلامی مرد بازنگری قرار گیرد.<br /> <p class="b"> 2 -1. طرح مسئله</p> از جمله ویژگی&zwnj;های هر یک از شاخه&zwnj;های علوم انسانی و از جمله مدیریت، اتکای آن&zwnj;ها به فلسفه&zwnj;ی علوم مورد بحث و تأثیرپذیری عمیق از فرهنگ و مقتضیات انسانی و اجتماعی جامعه (مهد شکل&zwnj;گیری و تکامل این علوم) است. گرچه بخش&zwnj;هایی از این علوم (مدیریت) نیز جهان&zwnj;وطنی است و مستقیماً قابلیت به&zwnj;کارگیری و تعمیم در جوامع دیگر را دارد، تعیین قسمت&zwnj;های عمده&zwnj;ی آن منوط به شناخت و تحلیل روابط میان مدیران و کارکنان و بالعکس و تئوری&zwnj;پردازی و نظریه&zwnj;سازی برای درک واقعیت&zwnj;های اجتماعی و سپس چاره&zwnj;اندیشی برای حلّ مشکلات، از طریق تئوری&zwnj;ها و دستاوردهای دانش بومی است. (علی احمدی و همکاران، 1383)<br /> از دیگر سو، امروز بخش عظیمی از تبلیغات جهانی در این راه صرف می&zwnj;شود که معارف اسلامی را در باب حکومت و مدیریت مورد تردید و خدشه قرار دهد و فرآورده&zwnj;های ذهن خود را بر ذهن جوامع مسلمان تحمیل کند. تحوّلات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... نیز در دست نخبگان ملّت&zwnj;هاست و چون نخبگان و تراوش فکری آن&zwnj;ها در تسلّط مدیریت کلان حکومت&zwnj;هاست، آنچه که می&zwnj;تواند تمدن&zwnj;ها را تسخیر خود نماید و فرهنگ خود را به تمام جهان صادر کند، سیستم مدیریتی هر جامعه است؛ شاکله مدیریت است که باعث انحطاط یا اعتلای یک فرهنگ می&zwnj;شود.<br /> مدیریت استراتژیک در حال ورود به عصر جدیدی است که نگرانی بیشتری برای مسئولیت اجتماعی نسبت به قبل ایجاد شده است.<br /> اخلاق در مدیریت، شرکت&zwnj;های معنویت&zwnj;گرا و رهبری الهامی مباحثی است که امروزه در غرب زمزمه&zwnj;های آن آغاز شده است. امیرالمؤمنین (ع) می&zwnj;فرمایند: الله الله فی القرآن لایسبقکم بالعمل به غیرکم؛ خدا را خدا را، در توجه به قرآن نکند، دیگران در عمل به آن از شما پیشی گیرند. (دشتی، 1379، نهج&zwnj;البلاغه)<br /> مبادا در ایجاد چنین موج مدیریتی که با ساختار فرهنگی و به ویژه انقلاب اسلامی ایران همخوانی دارد، عقب بمانیم و پس از حرکت غرب، بگوییم ما نیز همین را می&zwnj;خواستیم. البته عوامل معنوی، سرمایه&zwnj;های مدیران اسلامی برای معرفی سازمان&zwnj;های نوین به جهان می&zwnj;باشد.<br /> حال مسئله این است که با وجود اینکه هر جامعه&zwnj;ای ویژگی&zwnj;های خاص و ارزش&zwnj;های مخصوص خود را دارد و با توجه به آن باید انسان&zwnj;های خود را تربیت کند، علوم انسانی رایج، محتوا و اهدافی مغایر با حرکت اسلامی دارد و متکی بر جهان&zwnj;بینی دیگری است. چرا هنوز پس از گذشت سه دهه از انقلاب نتوانسته&zwnj;ایم نظام&zwnj;های فکری و مدیریت هماهنگ با ساختار ولایت الهی را که ثمره خون شهیدان و رهبری امام راحل (رحمه الله) است، در عرصه&zwnj;های مختلف ارائه کنیم؟ با وجود اینکه مدیریت غربی، دانش نظام&zwnj;یافته&zwnj;ای است، ولی مدیریت اسلامی با وجود ظرفیت بالای کاربرد در صحنه&zwnj;های عملیاتی، اکنون فقط در حدّ توصیه است که می&zwnj;تواند با کنکاش عمیق تبدیل به تئوری مدیریت اسلامی گردد. در این مقاله تلاش می&zwnj;شود، ضرورت&zwnj;های تحوّل علوم انسانی در راستای ارزش&zwnj;های اسلامی و به طور خاص در حوزه&zwnj;ی مدیریت راهبردی با عنایت به نقش پیش&zwnj;فرض&zwnj;ها در تئوری&zwnj;های مدوّن تبیین گردد.<br /> <p class="b"> 3 -1. ضرورت و اهمیت تحقیق</p> رویکرد آمریکا در تحقق طرح دهکده جهانی و خاورمیانه بزرگ که یک رویکرد خشن و کاملاً نظامی و سیاسی بود، نه تنها با شکست مواجه شد، بلکه منجر به نهضت بیداری ملّت&zwnj;های مسلمان و منطقه (بیداری اسلامی) گردید. لذا آن&zwnj;ها درصدد تبدیل شیوه&zwnj;ی نظامی و سیاسی به شیوه&zwnj;ی تفاهم فرهنگی برآمدند و به بازسازی علوم انسانی و اجتماعی و پرورش آن پرداخته&zwnj;اند؛ چرا که اگر اینک صورت نپذیرد، علوم انسانی اجتماعی اسلام، راه خود را در بین ملّت&zwnj;ها بازخواهد کرد.<br /> در 19 ماه می&zwnj;2011 رئیس بنیاد علوم انسانی &laquo;جیم لیچ&raquo; و چهار دانشمند برجسته در ساختمان کنگره&zwnj;ی آمریکا سخنرانی&zwnj;هایی با محوریت &laquo;علوم انسانی در قرن 21&raquo; و توجه به امنیت ملّی و دیگر چالش&zwnj;های جهانی به وسیله&zwnj;ی تفاهم فرهنگی ایراد کردند. آن&zwnj;ها سعی دارند از علوم انسانی و اجتماعی برای رویارویی با چالش&zwnj;های پیچیده جهانی کمک بگیرند و علوم انسانی را متحوّل نمایند.<br /> تشکیل شورای علوم انسانی آمریکا در مقیاس ملّی بیانگر این واقعیت است که اهمیت و حساسیت علوم انسانی در نزد غربی&zwnj;ها، خصوصاً آمریکا، نه تنها از سایر علوم کمتر نیست، بلکه از اولویت ویژه&zwnj;ای برخوردار است، اما سیاست آن&zwnj;ها بیانگر این واقعیت است که به دیگر کشورها القاء کنند علوم انسانی در غرب در حاشیه قرار دارد! البته موضع&zwnj;گیری صریح مقام معظم رهبری نسبت به علوم انسانی غربی باعث واکنش همه&zwnj;جانبه&zwnj;ی آن&zwnj;ها گردید و نیّت اصلی خود را آشکار کردند نشان دادند که علوم انسانی محور اساسی سایر علوم و تکیه&zwnj;گاه اصلی تمدن مادی است. (رضایی، 1390: www.foeac.ir)<br /> در شرایط امروز جهان، ضرورت اجتناب&zwnj;ناپذیر آن است که جایگاه حقیقی علوم انسانی در کشور شناخته شود و از وابستگی تئوریک به غرب رهایی یابد. شناخت علوم انسانی در پرتو تعالیم و آموزه&zwnj;های اسلامی، ما را در رسیدن به یک نظام جامع اسلامی کمک می&zwnj;نماید؛ نظامی که در آن بخش&zwnj;های جامعه از اقتصاد، مدیریت، سیاست و... براساس اصول و مبانی اسلامی سامان یافته&zwnj;اند. امروز ایجاد زمینه&zwnj;ی مساعد برای معرفی دقیق رویکرد متعادل و نیز هم&zwnj;افزایی اندیشمندان مسلمان، چه در نقد علوم انسانی غربی و چه در هموار نمودن راه دستیابی به تئوری علوم انسانی اسلامی، یک ضرورت است.<br /> تدوین مدیریت اسلامی به طور خاص بدان دلیل ضرورت دارد که نظام ما نظامی فرهنگی و انقلاب ما انقلابی اسلامی است. پس شالوده نظام ما مبتنی بر ارزش&zwnj;های اسلامی می&zwnj;باشد. همچنین از آنجا که قرآن کریم همه&zwnj;ی حوزه&zwnj;های زندگی فردی و اجتماعی بشر را تعیین نموده، مسائل آن&zwnj;ها را تبیین کرده و احکام ارزشی و حتی بالاتر، احکامی مشابه احکام حوزه&zwnj;های علوم انسانی مطرح ساخته است، این مسئله ضرورت پیدا می&zwnj;کند، زیرا اولاً ما مسلمان هستیم و زندگی فردی و اجتماعی ما باید براساس ارزش&zwnj;های قرآنی تنظیم شود، ثانیاً از نظر قرآن کریم، مدیریت و رهبری جایگاهی اساسی در جامعه بشری دارد. قرآن کریم می&zwnj;فرماید: &laquo;یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ&raquo;. (اسراء: 71)<br /> بنابراین سرنوشت هر جامعه را رهبری آن جامعه رقم می&zwnj;زند. دراین&zwnj;باره، قرآن کریم تبیینات اساسی و مهمی دارد و به تبع چنین مدیریتی روش&zwnj;هایی در پیش می&zwnj;گیرد که ما باید آن&zwnj;ها را بشناسیم. از سوی دیگر نیز روایات اسلامی تأکید می&zwnj;کنند که مدیریت، محور مسائل اجتماعی است. این مطلب جایگاه حساس مدیریت را نشان می&zwnj;دهد. (تقی&zwnj;پور، 1375: 4) با توجه به تغییرات محیطی که درحال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم به&zwnj; کارگیری برنامه&zwnj;ای جامع برای مواجهه با این&zwnj;گونه مسائل بیش از گذشته ملموس می&zwnj;شود. این برنامه چیزی جز برنامه&zwnj;ی استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آینده&zwnj;نگر، جامع&zwnj;نگر و اقتضایی، اگر با عنایت به آموزه&zwnj;های اسلامی ترسیم گردد، راه&zwnj;حلّ بسیاری از مسائل سازمان&zwnj;های امروزی است.<br /> <p class="b"> 4 -1. پرسش تحقیق</p> ارتباط زیرساخت&zwnj;های فلسفی با مؤلفه&zwnj;های مدیریت راهبردی برای ایجاد لزوم تحوّل در این حوزه چیست؟<br /> <p class="b"> 5 -1. هدف تحقیق</p> دهه چهارم انقلاب عظیم اسلامی آغاز شده است؛ پس از گذشت سه دهه&zwnj;ی پر فراز و نشیب از این انقلاب الهی به نظر می&zwnj;رسد که انقلاب اسلامی در مسیر گسترش فکری و علمی نوین قرار گرفته و اکنون دوران حاکمیت اندیشه و تفکر برتر الهی فرا رسیده است.<br /> در این تحقیق تلاش شده است نقش مفروضات فلسفی بر محورهای اساسی فرآیند مدیریت راهبردی و چیستی و جامعیت رویکرد اسلامی در این خصوص تبیین گردد.<br /> <p class="b"> 6 -1. پیشینه تحقیق</p> مدیریت، فعالیتی منظم و سازمان&zwnj;یافته در جهت تحقق اهداف معیّن است که از طریق برقراری روابط میان منابع موجود، انجام دادن کار با مشارکت افراد دیگر و شرکت فعال در تصمیم&zwnj;گیری صورت می&zwnj;گیرد. (علاقه&zwnj;بند، 371: 15) پس از گسترش علم مدیریت جنبه&zwnj;های آینده&zwnj;نگری و جامع&zwnj;نگری آن نیز گسترده&zwnj;تر و پیچیده&zwnj;تر شد تا زمانی که رویکردی به نام رویکرد مدیریت راهبردی در علم مدیریت نمایان شد. تاکنون تعاریف متعددی از مدیریت راهبردی ارائه شده است که در ادامه به برخی از آن&zwnj;ها اشاره می&zwnj;شود:<br /> &bull; مدیریت استراتژیک تصمیمات و فعالیت&zwnj;های یکپارچه در جهت توسعه&zwnj;ی استراتژی&zwnj;های مؤثر اجراء و کنترل نتایج آن&zwnj;هاست. بنابراین فعالیت&zwnj;های مربوط به بررسی، ارزشیابی و انتخاب استراتژی&zwnj;ها و در نهایت کنترل فعالیت&zwnj;های انجام شده را مدیریت استراتژیک می&zwnj;نامند. (فریمن (3)، 2010)<br /> &bull; مدیریت استراتژیک فرآیندی است که از طریق آن کارکنان یک سازمان برای داشتن یک چشم&zwnj;انداز در آینده هدایت شده و طی آن توسعه&zwnj;ی فرآیندها و عملیات لازم جهت تحقق چشم&zwnj;اندازِ تعیین&zwnj;شده نمایان می&zwnj;شود. (هوسی (4)، 2012) به عبارت دیگر، مدیریت استراتژیک رویکرد نظام&zwnj;مندی برای شناسایی و اعمال تغییرات لازم و همچنین ارزیابی عملکرد سازمان جهت سوق آن به سمت چشم&zwnj;انداز سازمانی است. در حقیقت مدیریت استراتژیک عبارت است از تدوین و اجرای استراتژی&zwnj;هایی برای رسیدن به اهداف سازمان با استفاده از توانمندی&zwnj;های داخلی شرکت، بهره&zwnj;گیری از فرصت&zwnj;های محیطی و مقابله با تهدیدهای محیطی.<br /> مدل&zwnj;های متعددی در زمینه&zwnj;ی مدیریت استراتژیک تدوین شده است که در این میان، ولز (2012) مدل جامع&zwnj;تری برای مدیریت استراتژیک ارائه داده است که شامل پنج فرآیند: برنامه ریزی اولیه (5)، برنامه&zwnj;ریزی استراتژیک (6)، گسترش (7)، اجراء (8) و اندازه&zwnj;گیری و ارزشیابی (9) است. (شکل شماره1) در مرحله&zwnj;ی برنامه&zwnj;ریزی اولیه فعالیت&zwnj;هایی مانند ارزیابی سازمانی، و فعالیت&zwnj;های برنامه&zwnj;ریزی اولیه صورت می&zwnj;گیرد. در مرحله&zwnj;ی برنامه&zwnj;ریزی استراتژیک فعالیت&zwnj;هایی مانند: تعیین مأموریت، چشم&zwnj;انداز، تدوین رهنمودهای مؤثر، اهداف راهبردی، تدوین استراتژی&zwnj;ها و تدوین اهداف عملیاتی صورت می&zwnj;گیرد. در مرحله&zwnj;ی اندازه&zwnj;گیری و ارزیابی فعالیت&zwnj;هایی مانند گردآوری داده&zwnj;ها، تجزیه و تحلیل و گزارش نتایج صورت می&zwnj;گیرد. در مرحله&zwnj;ی گسترش نیز فعالیت&zwnj;هایی مانند: تکمیل برنامه و اعلام برنامه به مجریان صورت می&zwnj;گیرد. اما در فاز اجراء نیز برنامه&zwnj;ی عملیاتی تدوین شده و پس از اجرای آن به پیگیری وضعیت و درنهایت ارائه&zwnj;ی گزارش آن پرداخته می&zwnj;شود. (ولز، 2012)<br /> ** توضیح تصویر:<br /> <br /> شکل شماره 1) با اقتباس از مدل مدیریت راهبردی<br /> با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک می&zwnj;توان به ضرورت استفاده از آن پی برد. مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می&zwnj;دهد که به شیوه&zwnj;های خلاّق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده&zwnj;ی خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه&zwnj;ی مدیریت باعث می&zwnj;شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت&zwnj;هایش به&zwnj;گونه&zwnj;ای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنش&zwnj;ها، واکنش نشان دهد) و بدین&zwnj;گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.<br /> <p class="b"> 1-6-1. سیر اندیشه&zwnj;های مدیریت و پژوهش&zwnj;های انجام شده</p> <p class="b"> الف) مکتب مدیریت علمی:</p> نخستین روند مدیریت متداول است با جهان&zwnj;بینی علمی و پیش&zwnj;فرض&zwnj;های ثبات و تعادل و قابلیت کنترل همه&zwnj;ی فعالیت&zwnj;ها، و فلسفه&zwnj;ی مدیریتی: برنامه&zwnj;ریزی از پیش تعیین&zwnj;شده، کنترل دقیق فعالیت&zwnj;ها و کاهش دخالت انسان&zwnj;ها، الگوی انسانی: انسان اقتصادی و تک بُعدی که عامل برانگیزاننده&zwnj;ی برتر آن پاداش مالی است و درصدد تحقق هدف بازدهی و کارایی هرچه بیشتر می&zwnj;باشد.<br /> <p class="b"> ب) مکتب رفتار سازمانی:</p> التون مایو و دستیارانش، آغازگر جنبش انسان&zwnj;گرایی بودند با جهان&zwnj;بینی علمی و پیش&zwnj;فرض: ثبات و تداوم و امکان وجود تضاد میان فرد و سازمان و فلسفه&zwnj;ی مدیریتی: مشابه مدیریت سنتی با این تفاوت که عامل انسانی به عنوان یک عامل برجسته&zwnj;ی تولید با دیگر عوامل تفاوت&zwnj;هایی دارد و الگوی انسانی: انسان اجتماعی. درصدد تحقق هدف: بازدهی و رضایت کارکنان بود. مکتب توأمان علم مدیریت و جنبش انسان&zwnj;گرایی، تأکید بر فرآیندهای مدیریت، نگرش نوین به عامل انسانی، انسان پیچیده خودیاب آمیخته&zwnj;ای از انگیزه&zwnj;های مالی، اجتماعی و روانی. نظریه&zwnj;ی عمومی سیستم&zwnj;ها: روند سیستم&zwnj;ها سازمان را یک سیستم یکپارچه و متشکل از واحدهای به هم وابسته می&zwnj;داند. نظریه&zwnj;ی اقتضا: این نظریه امروزه پایه&zwnj;ی تمامی روش&zwnj;های مدیریت کارآمد به حساب می&zwnj;آید. تئوری اقتضای سازمان بر مبنای این بصیرت است که هیچ روش بهترینی برای سازمان&zwnj;دهی وجود ندارد. روش&zwnj;های متفاوتی در دسترس هستند، ولی بایستی در هر موقعیت از روش مقتضی استفاده شود. این تئوری اثر محیط بر سازمان را تشخیص داده و ساختارهای مختلف را به عنوان راه&zwnj;های تطبیق با تقاضا و تغییر محیطی بررسی می&zwnj;کند. مدیریت اسلامی: جهان&zwnj;بینی الهی با پیش&zwnj;فرض تغییر مختصات حرکت به صورت مستمر در جهت وضعیت مطلوب و الگوی انسانی: موجودی آمیخته از انگیزه&zwnj;های مادی، اجتماعی و روانی و معنوی که با شناخت از وی و تحریک این انگیزه&zwnj;ها می&zwnj;توان در او حرکت ایجاد نمود. هدف اصلی: زمینه&zwnj;سازی تکامل انسان، تکامل سازمان، نتیجه&zwnj;ی چنین تکاملی است نه هدف آن. (صوفی، 1382: 33-32)<br /> ملاحظه می&zwnj;شود که تفاوت این مکاتب به شناخت آن&zwnj;ها از انسان برمی گردد. افجه&zwnj;ای مدیریت اسلامی را مقوله&zwnj;ای مکتبی می&zwnj;داند و وظیفه&zwnj;ی مکتب نیز از نظر او ارائه&zwnj;ی راه&zwnj;حل&zwnj;هایی است که با مفهوم عدالت&zwnj;خواهی سازگار است. (افجه&zwnj;ای، 1377: 22)<br /> اندیشمندان، مکاتب تئوری سازمان را با شیوه&zwnj;های مختلفی طبقه&zwnj;بندی کرده&zwnj;اند. از جمله &zwnj;هارولد کونتز (1961) در جنگل تئوری&zwnj;های مدیریت مکاتب، فرآیند مدیریت، رویکرد تجربی، رفتار انسانی، سیستم اجتماعی، تئوری تصمیم و مکتب کمّی (ریاضی) را بررسی کرده است. چارلز پرو در یک سیر تاریخی، نظام کاری سازمان&zwnj;ها را تبیین می&zwnj;کند. البالسمن و تی. دیل (1984)، چهارچوب&zwnj;های ساختاری سیستم&zwnj;ها، منابع انسانی و قدرت را مورد بررسی قرار می&zwnj;دهد.<br /> در رویکرد اسلامی به مسائل مدیریتی و مؤلفه&zwnj;های آن نیز کتاب&zwnj;ها و مقالات متعددی به چاپ رسیده است. از جمله کتاب تصمیم&zwnj;گیری حکیمانه (باقریان و همکاران، 1380) که رویکردی جدید به الگوسازی در مدیریت است و کتاب مبانی و اصول مدیریت اسلامی (علی احمدی و همکاران، 1383) تلاشی است در راستای تدوین مکتب مدیریت اسلامی و مبتنی بر ارزش&zwnj;های الهی، مقالاتی از جمله: مقایسه&zwnj;ی ویژگی&zwnj;های مدیریت از دیدگاه قرآن کریم با مدیریت از دیدگاه تئوری&zwnj;های غربی (شهریاری، 1388) جایگاه مؤلفه&zwnj;های مهم مدیریت را در قرآن بررسی می&zwnj;کند و در یک فرآیند کمی با مدیریت غربی مقایسه می&zwnj;کند. تصویرپردازی از مدیران آینده: به سوی الگوی قرآنی (گودرزی، 1388) که سعی در ارائه&zwnj;ی ویژگی&zwnj;های مدیران شایسته&zwnj;ای دارد که در قرآن تحت عنوان صالحین از آن&zwnj;ها نام برده شده است. روش&zwnj;شناسی در رهبری و مدیریت اسلامی (تولایی، 1387) پیشنهاد الگویی جامع برای شناخت مدیریت اسلامی و تدوین اصول و مبای آن و روش&zwnj;شناسی مطالعات مدیریت اسلامی را بررسی می&zwnj;نماید. درآمدی بر تأثیر مؤلفه&zwnj;های فرهنگ اسلامی بر تصمیم&zwnj;گیری، (علوی، 1386) مؤلفه&zwnj;های مؤثر در تصمیم&zwnj;گیری را با استناد به فرهنگ اصیل اسلامی و با موردکاوی غزوه احد و مروری بر آیات قرآن&zwnj;کریم بر می&zwnj;شمارد. خودکنترلی در نظام کنترل و نظارت اسلامی، (سجاد، 1385) که تلاشی است در زمینه&zwnj;ی تحقق خود کنترلی در نظام اسلامی به عنوان بخشی از نظام کنترل که اهمیت ویژه&zwnj;ای در نظریه&zwnj;های مدیریت یافته است.<br /> در مجموع، بررسی&zwnj;ها نشان داد که هر یک از این پژوهش&zwnj;ها یا به یکی از مؤلفه&zwnj;های مدیریتی مثل تصمیم&zwnj;گیری از دیدگاه اسلامی پرداخته&zwnj;اند یا اینکه به صورت کلّی، مطالعه&zwnj;ی تطبیقی مدیریت اسلامی و مدیریت غربی را در دستور کار خود دارند، اما به ضرورت&zwnj;های تدوین مدیریت اسلامی پرداخته نشده و یا کمتر به آن توجه شده است. این مقاله سعی دارد که ضرورت&zwnj;های تحوّل در حوزه مدیریت راهبردی را با عنایت به محورهای اساسی آن بررسی نماید.<br /> <p class="b"> 7 -1. سازمان&zwnj;دهی تحقیق</p> مطالب این مقاله به صورت نظری و با رویکرد کیفی و رهیافت انتقال ادراکی-مفهومی و روش سندکاوی در بخش&zwnj;های زیر سازمان&zwnj;دهی شده است:<br /> برای تبیین ضرورت تغییر در علوم انسانی (حوزه مدیریت)، وضعیت موجود علوم انسانی در دانشگاه&zwnj;ها از منظر رهبر معظم انقلاب بررسی گردیده است. سپس زیرساخت&zwnj;های فلسفی مدیریت که هرگونه تغییر در آن&zwnj;ها کلّ فرآیند مدیریت را تحت تأثیر قرار می&zwnj;دهد، آورده می&zwnj;شود و در ادامه مفاهیم استراتژیک مدیریت ارزشی، تصمیم&zwnj;گیری راهبردی، نظارت و کنترل و هدف&zwnj;گذاری، واکاوی می&zwnj;گردد و در نهایت از مجموع یافته&zwnj;ها، نتیجه&zwnj;گیری به عمل خواهد آمد.<br /> <p class="b"> 2. ضرورت تحوّل و ارتقای علوم انسانی</p> برای ایجاد تغییر و تحوّل در هر امری، شناخت وضعیت موجود امری ضروری است و می&zwnj;توان از مقوله&zwnj;ی حرکت مستمر از &laquo;وضعیت موجود&raquo; به &laquo;وضعیت مطلوب&raquo; برای توصیف حرکت و تغییر علوم انسانی (در حوزه&zwnj;ی مدیریت) نیز بهره جست. علی&zwnj;رغم اهمیت علوم انسانی و نقش به&zwnj;سزایی که در احیای فرهنگ دینی-ملّی دارد، از جایگاه شایسته&zwnj;ای برخوردار نمی&zwnj;باشد. در حالی &zwnj;که دنیای غرب، پیوسته در مقام تجدید نظر در نظریه&zwnj;های موجود در علوم انسانی، بررسی نتایج آن&zwnj;ها و ایجاد تعامل بین علوم انسانی و علوم تجربی بوده است و در ساختمان کنگره آمریکا سخنرانی&zwnj;هایی ایراد می&zwnj;شود، ما کمتر به ابعاد علمی این علوم توجه کرده&zwnj;ایم و در بُعد نظری فقط به تدریس متون غربی اکتفاء نموده و حداکثر حاشیه&zwnj;هایی بر آن&zwnj;ها زده&zwnj;ایم.<br /> در این بخش چالش&zwnj;های موجود و ضرورت&zwnj;های تغییر در علوم انسانی با محوریت بیانات رهبر معظم انقلاب بررسی می&zwnj;گردد:<br /> &laquo;علوم انسانی (فعلی) ما بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان&zwnj;بینی دیگر است، مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. این نگاه، نگاه غلطی است، این مبنا، مبنای غلطی است. این علوم انسانی را ما به صورت ترجمه&zwnj;ای، بدون اینکه اجازه بدهیم هرگونه فکر تحقیقی اسلامی در آن راه پیدا کند، می&zwnj;آوریم در دانشگاه&zwnj;های خودمان و این&zwnj;ها را در بخش&zwnj;های مختلف تعلیم می&zwnj;دهیم، در حالی&zwnj;که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را باید در قرآن&zwnj;کریم جستجو و پیدا کرد. اگر این شد، آن&zwnj;وقت متفکرین و پژوهندگان و صاحب نظران در علوم مختلف انسانی می&zwnj;توانند بر این پایه و اساس بناهای رفیعی را ایجاد کنند. آن&zwnj;وقت می&zwnj;توانند از پیشرفت&zwnj;های دیگران، غربی&zwnj;ها و کسانی که در علوم انسانی پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبنای قرآنی باشد.&raquo; (بیانات در دیدار جمعی از بانوان قرآن&zwnj;پژوه، 1388)<br /> <p class="b"> 2 -1. مبانی مادی و ضددینی علوم انسانی و لزوم استخراج مبانی دینی</p> &laquo;پایه و مبنای علوم انسانی که امروز در غرب مطرح است، از جمله جامعه&zwnj;شناسی و مدیریت و دیگر رشته&zwnj;های علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت و ضددینی و غیردینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدی اسلامی رسیده باشند.&raquo; (دیدار با اساتید دانشگاه&zwnj;ها، 1383)<br /> بنابراین نظریه&zwnj;هایی هم که از این مبانی نشئت می&zwnj;گیرند، مادی هستند. در بخش&zwnj;های بعد به این مبانی پرداخته خواهد شد.<br /> <p class="b"> 2-2. غربی بودن محتوای علوم انسانی و لزوم بومی&zwnj;سازی</p> &laquo;بعضی از علوم انسانی اگرچه از غرب آمده، اما خمیرمایه&zwnj;ی آن که عبارت از عقلانیت و تجربه&zwnj;گرایی است، از تفکر و روح ایرانی-اسلامی است. اروپای خرافاتی نمی&zwnj;توانست اقتصاد، مدیریت و جامعه&zwnj;شناسی و... را به این شکل تنظیم کند. این، سوغات تفکر علم&zwnj;گرایی و تجربه&zwnj;گرایی شرق و عمدتاً ایران اسلامی بود که رفت در آنجا و به این تحوّل منتهی شد.&raquo; (دیدار با نخبگان جوان، 1386)<br /> همچنین خاطرنشان می&zwnj;کنند که مفاهیم و مبانی اساسی علوم انسانی در اسلام وجود دارد و استادان متعهد دانشگاه&zwnj;ها و علمای حوزه&zwnj;ها می&zwnj;توانند با نظریه&zwnj;پردازی و نوآوری علمی در این عرصه&zwnj;ها به حرکت عمومی کشور کمک کنند.<br /> <p class="b"> 3. تقدّم مفروضات بر دانش مدیریت</p> مدیریت از سنخ تدبیر است؛ تدبیر در زمره&zwnj;ی حکمت عملی است؛ حکمت عملی تحت تأثیر حکمت نظری است، در حالی &zwnj;که مفروضات مدیریت نظیر انسان&zwnj;شناسی، شناخت، جهان&zwnj;شناسی و... از سنخ حکمت نظری می&zwnj;باشند. بنابراین، علم مدیریت تحت تأثیر مفروضات مقدماتی و فلسفه&zwnj;ی مدیریت می&zwnj;باشد. (مصباح یزدی، 1377: 15)<br /> علم مدیریت به فلسفه در بیان موضوع، تبیین برخی از مبادی، ارائه&zwnj;ی تعاریف و الزام به قواعدش در نظریه&zwnj;پردازی نیازمند است، همان&zwnj;گونه که تعمیم نتایج تحقیقات در علم مدیریت نیز نیازمند فلسفه است. مدیریت متضمن توصیه و &laquo;باید و نباید&raquo; است و باید و نباید خود تابع اهداف است و اهداف، تابع طرز تلقی از انسان و جهان است. پس مفروضات انسان&zwnj;شناسی و جهان&zwnj;بینی مقدم بر دانش مدیریت است. ایجاد انگیزه در کارکنان و کنترل بازرسی نیاز به شناخت حالات روحی و فکری انسان&zwnj;ها دارد. پس انسان&zwnj;شناسی مقدّم بر مدیریت است. همان&zwnj;گونه که تربیت نیروی انسانی برای سازمان متضمن شناخت و روان انسان و شیوه&zwnj;های تربیتی او است و از این نظر نیز انسان&zwnj;شناسی مقدم بر مدیریت است. (علی احمدی و همکاران، 1383: 5)<br /> مدیریت باید ارزش&zwnj;های سازمانی را نهادینه کند؛ تا مدیریت از ارزش&zwnj;ها و فلسفه&zwnj;ی اخلاق آگاه نباشد نمی&zwnj;تواند به نهادینه کردن آن&zwnj;ها همّت گمارد؛ همان&zwnj;گونه که تا انسان و کمال او شناخته نشود، نمی&zwnj;توان ارزش&zwnj;های انسانی را شناخت. (مصباح یزدی، 1377: 16)<br /> بنابراین باتوجه به جایگاه و نقش برجسته &laquo;انسان&raquo; در مدیریت، شناخت مبانی و مفروضات انسان&zwnj;شناسی ضروری است.<br /> <p class="b"> 4. مبانی و مفروضات انسان&zwnj;شناسی</p> در علم مدیریت مستقیماً از انسان&zwnj;شناسی بحث نمی&zwnj;شود، ولی از نتایج انسان&zwnj;شناسی، روان&zwnj;شناسی (اجتماعی) تربیت و جامعه&zwnj;شناسی استفاده می&zwnj;شود. بنابر دلایلی می&zwnj;توان انسان&zwnj;شناسی را مقدّم بر دانش مدیریت دانست که عبارتند از: موضوع بحث مدیریت و نحوه&zwnj;ی اداره&zwnj;ی انسان در سازمان. لذا باید موضوع مدیریت &laquo;انسان&raquo; شناخته شود تا ابعاد مدیریت روشن&zwnj;تر گردد. لازم است مدیریت، ارزش&zwnj;های انسانی را در کارکنان نهادینه کند. تا ندانیم ارزش&zwnj;ها کدامند و چرا باید حاکم بر رفتار بشر باشند، نمی&zwnj;توان به نهادینه کردن ارزش&zwnj;ها در کارکنان پرداخت.<br /> &bull; ارزش&zwnj;های اخلاقی، هزینه&zwnj;ی کنترل و بازرسی را کاهش می&zwnj;دهد.<br /> &bull; مدیریت لازم است افراد متعهد را تربیت کند تا در کنار تخصص کار را با دلسوزی انجام دهند.<br /> &bull; ایجاد انگیزه در کارکنان بستگی به شناخت حالات روحی انسان و &laquo;انسان&zwnj;شناسی&raquo; دارد.<br /> &bull; تا انسان و کمال او شناخته نشود، راه رسیدن به کمال او معلوم نمی&zwnj;گردد. و رعایت ارزش&zwnj;های اخلاقی یعنی راه رسیدن به کمال انسان، پس ارزش&zwnj;ها جز با شناخت انسان امکان ندارد.<br /> مدیریت متضمن توصیه به رفتارهای خاص انسانی (باید و نباید) است و این باید و نباید تابع اهداف آن است و اهداف براساس طرز فکرهای مختلف فرق می&zwnj;کند، و تفاوت طرز فکرها از طرز نگرش به انسان است. پس باید نخست انسان را شناخت. (مصباح یزدی، 1377: 27-16)<br /> <p class="b"> 1 -4. پیش&zwnj;فرض&zwnj;هایی از تعریف اسلامی &laquo;انسان&raquo;</p> &bull; حس و عقل ابزارهای شناختند و چون انسان مجهز بدان&zwnj;هاست، مختار، مکلّف و مسئول است.<br /> &bull; آدمی هماره در سیر و صیرورت است و حالت توقف برای بشر متصور نیست. &laquo;قرار&raquo; مساوی است با قهقرا.<br /> &bull; چون انسان ذاتمند است و دارای ماهیتی دو ساحته، پس باید تحت نظام زیستی و تربیتی&zwnj;ای درآید که با ذات او سازگار بوده، نیازمندی&zwnj;های فطری-طبیعی و روحی-جسمی او را شناخته و توأماً تأمین نماید؛ اگر چنین نباشد، نه تنها او از کمال مطلوب خویش باز خواهد ماند که دچار ازخودبیگانگی و بحران هویت نیز خواهد شد. نظامی که تنها به تأمین نیازمندی&zwnj;های مادی یا معنوی صرف اهتمام می&zwnj;ورزد، درخور انسان دوساحتی نمی&zwnj;تواند باشد.<br /> &bull; نظام حیاتی مطلوب انسان اسلامی، نظامی است که بر کرامت ذاتی او مبتنی بوده تا بتواند مبنای تحصیل کرامت و کمالات اکتسابی او قرار گیرد.<br /> &bull; شأنیت خلافت الهی بشر از سویی، و برخورداری او از عقل و اختیار از دیگر سو، اقتضا می&zwnj;کند انسان در تدبیر حیات فردی و اجتماعی خود، به نحو متناسب از منبع عقل و وحی بهره گیرد. انسان اسلام، خودمدار و دیگر آزار نیست، سودپرست و مادی&zwnj;گرا نمی&zwnj;تواند باشد، سعادت همنوعان و سلامت طبیعت را فدای رفاه و لذّت خویش نخواهد ساخت.<br /> &bull; در نگرش اسلامی، انسان نه تنها ناگزیر به پیروی از تمایلات حیوانی نیست، بلکه کمالش در حاکمیت خود بر غرائز است.<br /> &bull; انسان&zwnj;ها مجموعاً یک واحد واقعی به&zwnj;شمار می&zwnj;روند و از یک وجدان مشترک انسانی بهره&zwnj;مندند؛ احساس انسان&zwnj;دوستی و انسان&zwnj;گرایی در همه&zwnj;ی انسان&zwnj;ها موجود می&zwnj;باشد. این نوع آگاهی اگر پیدا شود، جنبه&zwnj;ی اخلاقی به دنبال خواهد داشت. (فرهادیان، 1378: 105-96)<br /> &bull; بدیهی است این نوع نگرش نسبت به انسان تا چه حد می&zwnj;تواند شیوه&zwnj;های مدیریتی را متمایز از نظریات x و y نماید. الگوی اسلامی از انسان در نقطه&zwnj;ی مقابل مفروضات نظریه&zwnj;ی x است که انسان را ذاتاً مسئولیت&zwnj;ناپذیر و بیزار از کار و نیازمند کنترل شدید بیرونی و با خلاقیت محدود می&zwnj;داند. حال &zwnj;آنکه انسان اسلامی، مکلّف و مسئول و دارای کرامت ذاتی است و این مفروضات که به برخی از آن&zwnj;ها اشاره شد، بسیار تکامل یافته&zwnj;تر از مفروضات نظریه y نسبت به انسان می&zwnj;باشد.<br /> <p class="b"> 5. مدیریت ارزشی</p> وقتی در جامعه یا در فرهنگ ارزش&zwnj;هایی وجود دارد، فعالیت مدیر، مرجح است. ترجیح نیز از وقتی است که او تصمیم می&zwnj;گیرد و در واقع انتخاب کرده است، یعنی برگزیدن ارزش&zwnj;هایی که به دنبال آن&zwnj;هاست. بحث مدیریت ارزشی مصطلح در این است که اصول و روش&zwnj;هایی که در بحث مدیریت بسط داده شده و در سازمان&zwnj;ها به کار گرفته می&zwnj;شود، به دور از ارزش و خنثی نیستند. در دیدگاه عقلانیت ابزاری یا دیدگاه حاکم بر مدیریت غربی، آنچه که ارزش&zwnj;ها را تعیین می&zwnj;کند یا به روش&zwnj;ها مشروعیت می&zwnj;بخشد -البته در جریان غالب- اهداف است. برطبق این دیدگاه، هدف، وسیله را توجیه می&zwnj;کند، لذا براساس هدف، می&zwnj;توان ابزارهای گوناگون را به کار گرفت. اما یکی از بحث&zwnj;هایی که در مدیریت ارزشی و به&zwnj;خصوص در بین متفکران اسلامی مطرح می&zwnj;باشد، این است که ارزش همبافت با هدف است؛ نمی&zwnj;توان وسایل را صرفاً در رابطه با اهداف سنجید، بلکه روش&zwnj;ها و وسایل نیز مستقل از اهدافی که دنبال می&zwnj;کنند، باید مشروعیت داشته باشند. برحسب این بینش، برای اهداف مشروع، وسایل مشروع نیز لازم است. (حسینی تاش، 1375: 6)<br /> به تعبیر غربی&zwnj;ها، علم، انسان و روش علمی می&zwnj;تواند در علوم گوناگون از جمله مدیریت، فارغ از ارزش&zwnj;ها مطرح گردد، اما این ادعای به حقی نیست. وقتی به مسائلی که در مدیریت مطرح می&zwnj;شود توجه می&zwnj;کنیم، می&zwnj;بینیم که انباشته از مسائل دستوری، ارزشی، بایدها و نبایدها و مانند آن است. در واقع، وقتی مدیری به دنبال یافتن روش و سبکی مطلوب برای مدیریت است، با این کار خود، بایدها و نبایدها را توصیه می&zwnj;کند. لذا می&zwnj;توان گفت که در تمام بحث&zwnj;های مدیریت، غربی&zwnj;ها نتوانسته&zwnj;اند از اصولی که در ابتدا ادعا کرده&zwnj;اند پیروی نمایند. امروزه مفاهیم بسیاری در مدیریت غربی مطرح است که همه بار ارزشی دارند و محققان همان مطلب را براساس دیدگاه&zwnj;هایی که ارزش&zwnj;هایشان متأثر از آن&zwnj;هاست مورد بحث قرار داده&zwnj;اند. بنابراین محققان غربی هیچ&zwnj;گاه نتوانسته&zwnj;اند نمی&zwnj;توانند که در تحقیقاتشان، خود را از ارزش&zwnj;ها عاری کنند و انسان را به خصوص در مدیریت، فاقد ارزش و تقدس تلقی نمایند. بنابراین بحث ارزش&zwnj;ها از مدیریت جدایی ناپذیر است. (جعفری، 1375: 8)<br /> البته امروز، غربی&zwnj;ها هم به این واقعیت رسیده&zwnj;اند که باید برخی ارزش&zwnj;ها را -آن ارزش&zwnj;هایی که مورد پذیرش همگان است- رعایت کرد. ممکن است این&zwnj;گونه ارزش&zwnj;ها از نظر ما در پایین&zwnj;ترین سطح ارزشی محسوب شوند، اما در هر صورت آن&zwnj;ها تا این حد پیش آمده&zwnj;اند. (رضائیان، 1375: 7) و نقاب جدایی ارزش از دانش را کنار زده&zwnj;اند. بنابراین می&zwnj;توان نتیجه گرفت که مدیریت، به خصوص در سطح کلان و راهبردی، تابع ارزش&zwnj;ها و متأثر از آن&zwnj;ها است و اصول مدیریتی هر جامعه&zwnj;ای باید بر مبنای ارزش&zwnj;های آن جامعه تدوین گردد.<br /> <p class="b"> 6. مبنای هدف&zwnj;گذاری</p> بسیاری از تحلیلگران، مفهوم استراتژی را بر مفهوم هدف ترجیح می&zwnj;دهند. چندلر استراتژی را بدین&zwnj;گونه تعریف می&zwnj;کند:<br /> استراتژی عبارت است از: تعیین اساسی&zwnj;ترین اهداف اصلی و عملیاتی در طولانی&zwnj;مدّت و انتخاب یک سلسله اعمال لازم و تخصیص منابع ضروری برای اجرای آن اعمال جهت نیل به اهداف فوق. (chandler, 1982: 13)<br /> تحلیلگران سیستم عقلایی از جمله سایمون (10) تأکید می&zwnj;کنند که اهداف، معیارهایی را برای تصمیم و انتخاب از میان گزینه&zwnj;های گوناگون عمل فراهم می&zwnj;آورند. این تحلیلگران بر کارکردهای شناختی اهداف تأکید می&zwnj;کنند. اهداف، رهنمودهایی را برای تعیین حدود تصمیم&zwnj;گیری و عمل فراهم می&zwnj;آورند. تحلیلگرانِ سیستم طبیعی از قبیل بارنارد و کلارک و ویلسون تأکید می&zwnj;کنند که اهداف، منابع احساس هویت و انگیزش را برای مشارکت&zwnj;کنندگان فراهم می&zwnj;آورند و سلزینک یادآوری می&zwnj;کند که اهداف ممکن است به منزله&zwnj;ی اسلحه ایدئولوژیک برای غلبه بر مخالفت&zwnj;ها در محیط و جمع&zwnj;آوری منابع از محیط به کار گرفته شوند. همه&zwnj;ی این تحلیلگران بر خواص &laquo;انگیزشی&raquo; اهداف تأکید می&zwnj;ورزند. بیان هدف همچنین می&zwnj;تواند به عنوان مبنایی برای ارزیابی رفتار افراد سازمانی یا کلّ سازمان به کار رود. (اسکات، 1389: 47418)<br /> در مدیریت غرب، مبنا و فلسفه هدف&zwnj;گذاری براساس تفکر لیبرالیسم اقتصادی است. فلسفه لیبرالیسم اقتصادی، اصالت نفع و اصالت سودپرستی است. یعنی به سودپرستی در مرحله&zwnj;ی اول توجه و دقت دارند و بعد از یک نوع عقلانیت (11) خاص پیروی می&zwnj;کنند. (نیکوکار، 1375: 9)<br /> <p class="b"> برخی از اشکالات اهداف از این دیدگاه عبارتند از:</p> &bull; عامل انگیزش در سودآوری خلاصه شده است.<br /> &bull; مؤسسات نباید از نیازهای فطری کارکنان و مدیران غفلت نمایند و خود را صرفاً در کسب سود و تأمین نیازهای مادی آن&zwnj;ها محاصره نمایند.<br /> &bull; در نظام لیبرال برای شناسایی اهداف صرفاً به تجارب ناقص بشری در حوزه&zwnj;ی جغرافیایی خاص توجه شده است و سبب تک بُعدی شدن اهداف گردیده است.<br /> &bull; به ارزش&zwnj;های اخلاقی و انسانی توجه لازم نشده است.<br /> از دیدگاه اسلامی، سازمان دارای اهدافی در راستای اهداف زندگی انسان و تکامل جامعه و عمران و آبادانی زمین است. در مدیریت اسلامی، تحقق اهداف کلّی جامعه&zwnj;ی اسلامی، تحقق اهداف انبیاء و رهبران جامعه&zwnj;ی اسلامی از مهم&zwnj;ترین اهداف عمومی مؤسسات است. برخی از مهم&zwnj;ترین ارکان این اهداف عبارتند از: تعهد برینی، والایی ارزش حیات، برخورداری از سعادت، کسب آزادی معنوی، کمال&zwnj;جویی و رشد مادی و معنوی کارکنان و مدیران.<br /> پس در این قسم نیز نمی&zwnj;توان الگوهای مدیریتی غیربومی را بدون پالایش و هماهنگی با ساختارهای نظام داخلی به کار برد.<br /> <p class="b"> 7. تصمیم&zwnj;گیری راهبردی</p> تصمیم&zwnj;گیری وظیفه&zwnj;ی بسیار مهم مدیریت را تشکیل می&zwnj;دهد. محور، رکن و کانون اصلی وظایف مدیریت &laquo;تصمیم&zwnj;گیری&raquo; است. این مقوله برای مدیریت سازمان&zwnj;ها و نظام&zwnj;ها امری بسیار مهم و حیاتی محسوب می&zwnj;شود. به نظر سایمون تصمیم&zwnj;گیری مترادف با اداره کردن است. (simon, 1960: 134)<br /> هارولد کنتز (12) تصمیم&zwnj;گیری را برگزیدن یک راه از میان راه&zwnj;ها و روش&zwnj;های مختلف تعریف کرده و معتقد است تصمیم&zwnj;گیری مبنای برنامه&zwnj;ریزی است و نمی&zwnj;توان گفت بدون یک تصمیم&zwnj;گیری برنامه&zwnj;ای وجود دارد. (koonts, 1984: 184) تصمیمات در سطوح مختلف و به شکل&zwnj;های گوناگون گرفته می&zwnj;شود. برخی تصمیمات ممکن است راهبردی باشند که در این&zwnj;صورت ضروری است به سرعت پیرامون آن&zwnj;ها تصمیم&zwnj;گیری شود. تصمیمات برحسب میزان اهمیتی که دارند، متفاوتند. یک تفاوت جدی این است که می&zwnj;توان تصمیمات رأس راهبردی (13) سازمان را پیشبرد مبتنی بر کیفیات و محاسبات ارزشی مبتنی بر فرهنگ و نظام باورهای هر جامعه با تأثیرگذاری وسیع قلمداد نمود. (عباس&zwnj;پور، 1382: 31)<br /> تصمیم&zwnj;گیری راهبردی در گستره&zwnj;ی تاریخ و در زمینه&zwnj;های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و در شرایط عادی، بحرانی و اضطراری به ویژه در سطح کلان جوامع و نظام&zwnj;های اجتماعی، مقوله&zwnj;ای اساسی و سرنوشت&zwnj;ساز به&zwnj;شمار می&zwnj;آید. صرف&zwnj;نظر از اهمیت و حساسیت ذاتی تصمیم&zwnj;های راهبردی، تمایز و ویژگی خاص نظام جمهوری اسلامی ایران که به مقتضای ماهیت متفاوت و منحصربه&zwnj;فرد، این نظام را در معرض شتاب و شدّت بیشتری از نامعلومی&zwnj;ها و پیچیدگی&zwnj;ها قرار داده است، باعث شده تصمیمات راهبردی در این نظام از حساسیت بیشتری برخوردار باشد. در چنین شرایطی، الگویی بومی و مبتنی بر ارزش&zwnj;ها و آموزه&zwnj;های مکتبی ضروری است. (فروتنی و همکاران، 1386: 70) به&zwnj;زعم&zwnj; هاریسون و پلتی&zwnj;یرا (14) یک تصمیم راهبردی موفقیت&zwnj;آمیز تصمیمی است که علی&zwnj;رغم محدودیت&zwnj;های زمانی، هزینه و محیطی، به حصول اهدافی منتج شود. تصمیمات راهبردی پیچیده&zwnj;اند و مستلزم دخالت گروهی از متغیرهای پویا هستند. (عباس&zwnj;پور، 1382: 42)<br /> اتخاذ روش مناسب در تصمیم&zwnj;های راهبردی، مستلزم داشتن اطلاعات و شناخت راهبردی از محیط داخلی و خارجی نظام است. شناخت راهبردی شناختی است که با معرفی علل و عوامل اصلی داخلی و محیطی (قوّت&zwnj;ها، ضعف&zwnj;ها، تهدیدها و فرصت&zwnj;ها) و چگونگی تعامل آن&zwnj;ها در طول زمان، اطلاعات لازم در مورد ساختارها و رفتارهای نظام و محیط مؤثر بر آن را ارائه نماید. الگوی sowt 3 (قوّت، ضعف، فرصت، تهدید) یکی از ابزارهای مهمی است که مدیران بدان&zwnj;وسیله، اطلاعات را ارزیابی می&zwnj;کنند.<br /> براساس تعامل چهار عامل قوّت، ضعف، فرصت و تهدید، چهار وضعیت زیر حاصل می&zwnj;شود:<br /> <p class="b"> 1. وضعیت so (قوّت-فرصت):</p> مدیر در این وضعیت، با استفاده از نقاط قوّت داخلی می&zwnj;کوشد از فرصت&zwnj;های محیطی بهره&zwnj;برداری نماید.<br /> <p class="b"> 2. وضعیت wo (ضعف-فرصت):</p> مدیر در این وضعیت، با بهره&zwnj;برداری از فرصت&zwnj;های موجود در محیط خارج می&zwnj;کوشد نقاط ضعف داخلی را بهبود ببخشد.<br /> <p class="b"> 3. وضعیت st (قوّت-تهدید):</p> مدیر در این وضعیت با استفاده از نقاط قوّت داخلی، اثرات ناشی از تهدیدهای موجود در محیط را کاهش می&zwnj;دهد و یا آن&zwnj;ها را از بین می&zwnj;برد.<br /> <p class="b"> 4. وضعیت wt (ضعف-تهدید):</p> مدیر در این وضعیت، حالت تدافعی به خود می&zwnj;گیرد و هدف وی کم کردن نقاط ضعف داخلی و پرهیز از تهدیدهای خارجی است. (فروتنی و همکاران، 1386: 72)<br /> الگوی تصمیم&zwnj;گیری راهبردی امام خمینی (رحمه الله) به دلیل حضور در میدان عمل و تصمیم&zwnj;گیری در سطوح خرد و کلان راهگشای مدیران جامعه اسلامی در تصمیم&zwnj;گیری&zwnj;های خطیر است و نسبت به الگوی swot جامع&zwnj;تر می&zwnj;باشد.<br /> ** تصویر:<br /> <br /> ملاحظه می&zwnj;شود که اصول و مبانی ارزشی و اعتقادی امام خمینی (رحمه الله) به عنوان اساس و بنیان اصلی تصمیم&zwnj;های راهبردی ایشان در رأس هرم تصمیم&zwnj;گیری قرار دارد و زیربنای تصمیم&zwnj;های امام (رحمه الله) را شکل می&zwnj;بخشد که موجب گردید امام (رحمه الله) در سخت&zwnj;ترین و بحرانی&zwnj;ترین شرایط در کمال آرامش و اطمینان&zwnj;خاطر تصمیم بگیرند و اقدام نمایند.<br /> <p class="b"> مقایسه الگوی امام خمینی (رحمه الله) با الگوی swot:</p> 1. الگوی جامع امام خمینی (رحمه الله) سه بُعدی است، در حالی &zwnj;که الگوی swot یک الگوی دوبُعدی است.<br /> 2. دو بُعد الگوی swot، شامل شناخت از عوامل داخلی و محیطی است که ترکیب آن&zwnj;ها چهار راهبرد اصلی مدل را به دست می&zwnj;دهد، در حالی &zwnj;که بُعد شناخت راهبردی در مدل جامع امام (رحمه الله) به تنهایی حاوی هر دو بُعد الگوی swot است.<br /> 3. در الگوی swot به مقوله&zwnj;ی ارزش&zwnj;ها و نقش آن در تصمیم&zwnj;گیری راهبردی پرداخته نشده است، در حالی &zwnj;که یک بُعد از ابعاد سه&zwnj;گانه&zwnj;ی الگوی جامع تصمیم&zwnj;گیری امام (رحمه الله) به نقش اصول و مبانی ارزشی و اعتقادی در تصمیم&zwnj;گیری اختصاص دارد.<br /> 4. الگوی swot به طور مستقیم و صریح به مؤلفه&zwnj;ی قدرت تجزیه و تحلیل و پیش&zwnj;بینی و نقش آن در تصمیم&zwnj;گیری راهبردی پرداخته است، در حالی &zwnj;که این مؤلفه یکی از سه بُعد اصلی الگوی امام (رحمه الله) را تشکیل می&zwnj;دهد.<br /> الگوی جامع تصمیم&zwnj;گیری راهبردی امام (رحمه الله) حاوی سه رهیافت جدید یعنی رویکردهای فعال، مقتضی و تبدیل تهدید به فرصت می&zwnj;باشد که در الگوی swot به آن&zwnj;ها اشاره نشده است. ملاحظه می&zwnj;شود که الگوی تصمیم&zwnj;گیری حضرت امام (رحمه الله) به عنوان یکی از ابعاد مدیریت اسلامی، در مراحل حساس و گوناگون و خطیر بسیار راهگشا و کارآمد بوده است. لازم است ذکر شود در فرآیند تصمیم&zwnj;گیری اسلامی، علاوه بر مؤلفه&zwnj;های ضروری و کارآمد تصمیم&zwnj;گیری در سایر الگوها، دو مؤلفه&zwnj;ی اساسی &laquo;مشورت&raquo; و &laquo;توکل&raquo; وجود دارد: &laquo;وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَكِّلِینَ&raquo;. (آل عمران: 159)<br /> مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه شریفه می&zwnj;فرماید: &laquo;وقتی که آیه شریفه نازل شد، پیغمبر (صلّی &zwnj;الله &zwnj;علیه &zwnj;و آله &zwnj;و سلم) فرمود که خدا و رسولش بی&zwnj;نیاز از مشاوره هستند، ولی آن را در این امّت قرار داد تا رحمتی برای آن&zwnj;ها بوده باشد. بنابراین کسی که مشورت کند، رشدی را از دست نداده و کسی که آن را ترک کند، از گمراهی بی&zwnj;بهره نخواهد ماند&raquo;. (علامه طباطبایی، 1364: 122)<br /> توکل بر خداوند قادر و متعال آخرین مرحله از فراگرد تصمیم&zwnj;گیری در نظام مدیریت اسلامی است، اما در الگوی مدیریت علمی (15)، عوامل متغیر قابل کنترل و غیرقابل کنترل را با مفاهیم تصمیم&zwnj;گیری مبتنی بر عوامل معین و غیرمعین شانس، یا احتمال تقسیم&zwnj;بندی می&zwnj;کنند که فاقد اعتقاد و توکل بر خداوند است. (رضاپور، 1378: 103)<br /> <p class="b"> 8. کنترل و نظارت</p> یکی از وظایف اساسی مدیریت، نظارت و کنترل است که بدون آن، تحقق اهداف مدیریت امکان&zwnj;پذیر نخواهد بود. اصول اساسی و فرآیند و روش&zwnj;های کنترل و نظارت در متون رایج مدیریت بیان شده است، اما محتوای این فرایند بیش از هر چیزی تحت تأثیر نگرش حاکم بر اصول مدیریت و ارزش&zwnj;های رایج در محیط است. مفهوم و کاربرد کنترل و نظارت سابقه&zwnj;ای به قدمت مدیریت دارد، به&zwnj;طوری &zwnj;که هرگاه از وظایف مدیریت صحبت شده است، کنترل به عنوان یکی از مهم&zwnj;ترین وظایف مدیریت که ضامن اعمال مدیریت اثربخش و کارا و تحقق دیگر اهداف مدیریت است، مطرح شده است. موضوع اصلی، نحوه&zwnj;ی اعمال کنترل اثربخش می&zwnj;باشد.<br /> پارادایم نوین در مفهوم کنترل سازمانی گذرا از موازین کنترل بیرونی، ابزاری و مستقیم افراد و رسیدن به نظام مبتنی بر استقلال و خودکنترلی است. مدیران به جای اینکه همه&zwnj;ی تلاش خود را معطوف به کنترل ابزاری کارکنان نمایند، تلاش می&zwnj;کنند در خدمت آنان قرار گیرند و براساس الهام&zwnj;گیری از نظام ارزش&zwnj;ها و اصول اخلاقی، شکاف عمیق ایجاد شده میان حرف و عمل را پر کنند. (عباس&zwnj;پور، 1380: 87)<br /> هرگاه عامل کنترل&zwnj;کننده از خارج به درون انسان منتقل گردد، به&zwnj;طوری&zwnj;که شخص با اختیار و آگاهی به ارزیابی و اصلاح عملکرد خود در قالب استانداردهای مشخص و در جهت اهداف مطلوب بپردازد، خودکنترلی تحقق یافته است. موضوع خودکنترلی به عنوان نوعی کنترل که بدون هزینه&zwnj;ها و مشکلات دیگر کنترل می&zwnj;تواند بیشترین اثربخشی و کارایی را داشته باشد، به تدریج در نظریه&zwnj;های مدیریت مطرح شد. در مکتب کلاسیک، کنترل مورد نظر عبارت است از دیگر کنترلی. در تفکر نئوکلاسیک، حرکت از کنترل&zwnj;های مستقیم و شدید به کنترل&zwnj;های منعطف و بر مبنای هدف و نتیجه مشاهده شد. با رشد و تکامل تئوری&zwnj;های مدیریت، موضوع خودکنترلی جایگاه و اهمیت ویژه&zwnj;ای یافت، به&zwnj;طوری &zwnj;که در تئوری مدیریت بر مبنای هدف، کنترل عملاً عبارت است از خودکنترلی. (ایران&zwnj;نژاد پاریزی، 1378: 153)<br /> هر یک از این نظریه&zwnj;ها حاوی نظام ارزشی و فکری خاصی در مورد انسان و مسائل مربوط به آن است و محتوای این فرآیند بیش از هر چیزی تحت تأثیر نگرش حاکم بر اصول مدیریت و ارزش&zwnj;های رایج در محیط است. دین مبین اسلام با بیان نگرش خاص خود نسبت به مبادی موضوعه در تئوری&zwnj;های مدیریت و با ارزش&zwnj;های اصیل خود که مبتنی بر فطرت انسان است، بیشترین تأثیر را در محتوای این فرآیند (کنترل و نظارت) دارد؛ به علاوه با توجه به شمول احکام اسلامی در مرحله&zwnj;ی اجتماع و تشکیل حکومت اسلامی توسط رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه&zwnj;السّلام) که سیره&zwnj;ی عملی ایشان مبتنی بر اسلام و انعکاس اعتقادات و ارزش&zwnj;های اسلام در صحنه&zwnj;ی مدیریت جامعه است، در مرحله&zwnj;ی فرآیندها نیز یک نظام کاربردی ارائه می&zwnj;دهد که می&zwnj;تواند چراغ راه بشریت در زمینه&zwnj;ی مدیریت جوامع (از یک سازمان کوچک تا سازمان حکومتی) گردد. (سجادی، 1385: 4)<br /> نظام ارزشی اسلام با تبیین نظارت الهی، ویژگی&zwnj;های ممتاز خود که تمامی ابعاد زندگی انسان را در بر می&zwnj;گیرد، با در نظر گرفتن زندگی ابدی برای انسان که جزای کامل اعمال انسان را امکان&zwnj;پذیر می&zwnj;سازد، با بیان تقوا و آثار آن به عنوان مهم&zwnj;ترین عامل سعادت انسان، با تکریم انسان و اختیار و آگاهی وی، زمینه&zwnj;ی تحقق خودکنترلی در عالی&zwnj;ترین سطح در انسان را فراهم می&zwnj;سازد و از طرف دیگر، تمهیدات عملی برای تذکر و گرایش به این ارزش&zwnj;ها و تحقق آثار آن (از جمله خودکنترلی) در دین اسلام ارائه شده است. البته تحقق این خودکنترلی منوط به هماهنگی اهداف سازمان با نظام ارزشی اسلام می&zwnj;باشد که این موضوع در جامعه&zwnj;ی اسلامی مفروض در نظر گرفته شده است.<br /> <p class="b"> 9. نتیجه&zwnj;گیری</p> پس از آنکه سیاست نظامی آمریکا و غرب در منطقه با شکست مواجه شد، آن&zwnj;ها درصدد پرورش و بازسازی علوم انسانی خویش برآمده&zwnj;اند تا از طریق تفاهم فرهنگی، سناریوی جدید لابی صهیونیست را در منطقه تحقق بخشند. بنابراین با توجه به شرایط حساس منطقه و وضعیت کنونی علوم انسانی در کشور، تحوّل در این حوزه و به طور خاص، در سطح مدیریت راهبردی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است تا از وابستگی به تئوری&zwnj;های نظریه&zwnj;پردازان غربی که عمدتاً مغایر با مبانی و تفکرات اسلامی است، رهایی یابد. تحقیق انجام شده ضرورت&zwnj;های این تحول را بررسی نموده است. یافته&zwnj;های تحقیق نشان داد که مدیریت، فعالیتی ارزشی است و نگرش&zwnj;ها و زیربنای فکری، کاملاً بر فرآیند مدیریت اثرگذار است. بنابراین در بررسی نظریات مدیریتی ابتدا باید پیش&zwnj;فرض&zwnj;های نظریه&zwnj;پرداز را بشناسیم و نظام ارزشی که براساس آن نظریه&zwnj;ای ارائه گردیده است. تمامی مؤلفه&zwnj;های مهم و استراتژیک مدیریت مانند هدف&zwnj;گذاری، تصمیم&zwnj;گیری و کنترل و نظارت که در این مقاله بررسی گردید، تحت تأثیر مفروضات اساسی و اولیه&zwnj;ی هر نظام فکری قرار دارد؛ به&zwnj;خصوص نگرش نسبت به انسان. ملاحظه می&zwnj;شود که وقتی در تفکر نئوکلاسیک، تا حدودی نگرش نسبت به انسان اصلاح و تعدیل می&zwnj;شود و علاوه بر تأمین نیازهای مادی، نیازهای عاطفی و روانی انسان نیز مدنظر قرار می&zwnj;گیرد، سایر مؤلفه&zwnj;های مدیریتی نیز به صورت رشد یافته&zwnj;تر مرح می&zwnj;گردد. در مدیریت غربی، هدف مدیریت در ارتباط با سودپرستی و اصالت فرد است و این مسئله با نگرش دینی ما تفاوت جوهری دارد. در دیدگاه اسلامی ما، هم به رشد و هدف سازمان، و هم به اهداف گروهی و فردی توجه می&zwnj;شود. یعنی اسلام تلفیقی بین سه هدف فردی، گروهی و سازمانی در جهت خداگونه شدن و گام برداشتن در مسیر إلی&zwnj;الله ایجاد می&zwnj;کند. بنابراین با توجه به ارتباط تنگاتنگ مؤلفه&zwnj;های مدیریت و مفروضات فلسفی، نمی&zwnj;توان آثار ترجمه&zwnj;ای را بدون هرگونه فکر تحقیقی اسلامی، جزء متون دانشگاهی قرار داد. در حالی &zwnj;که می&zwnj;توان از پیشرفت&zwnj;های غرب استفاده کرد ولی با مبنای قرآنی و اسلامی، و از این طریق زمینه&zwnj;ی نشر نظریه&zwnj;های اسلامی در حوزه&zwnj;های مختلف علوم انسانی و به خصوص مدیریت راهبردی فراهم می&zwnj;گردد که وظیفه&zwnj;ی ترسیم چشم&zwnj;انداز را برعهده دارد و از این طریق به سایر فعالیت&zwnj;ها جهت می&zwnj;بخشد.<br /> <p class="b"> پی&zwnj;نوشت&zwnj;ها:</p> 1-دانشجوی دكتری مدیریت آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی.<br /> 2- استاد دانشگاه علامه طباطبایی.<br /> 3- Freeman<br /> 4- Hussey<br /> 5- pre-planning<br /> 6- strategic planning<br /> 7- deployment<br /> 8- implementation<br /> 9- measurement and evaluation<br /> 10- Simon<br /> 11- Rationality<br /> 12- Harold koonts<br /> 13- Strategic apex<br /> 14- Harrison &amp; polletier<br /> 15- منظور از مدیریت علمی در اینجا مجموعه دانش، اطلاعات و یافته&zwnj;های محققان و صاحب&zwnj;نظران دنیا (عمدتاً کشورهای غربی) است، نه فقط مدیریت منتسب به فردریک تیلور.<br /> <p class="b"> کتابنامه</p> <p class="b"> الف) کتاب&zwnj;ها</p> 1. افجه&zwnj;ای، سیدعلی اکبر، 1377، نگرشی بر مدیریت اسلامی، تهران، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.<br /> 2. ایران&zwnj;نژاد پاریزی، مهدی، 1378، روش&zwnj;های تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، مؤسسه تحقیقات و آموزش مدیریت.<br /> 3. باقریان، محمد، عابدی جعفری، حسن؛ و همکاران، 1380، تصمیم&zwnj;گیری حکیمانه در رویکردی به الگوسازی در مدیریت، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی.<br /> 4. جی&zwnj;ام -شفریفتز وجی- استیون اوت، 1387، تئوری&zwnj;های سازمان: اسطوره&zwnj;ها، ترجمه: دکتر علی پارسائیان، تهران، نشر ترمه.<br /> 5. حسن&zwnj;زاده، رضا؛ رضایی، 1390، علوم انسانی و امنیت ملّی.<br /> 6. دشتی، محمد، 1379، نهج&zwnj;البلاغه، قم، انتشارات تهذیب.<br /> 7. ریچارد اسکات، 1389، سازمان&zwnj;ها: سیستم&zwnj;های عقلایی، طبیعی و باز، ترجمه: دکتر حسن میرزایی اهر نجاتی، تهران، نشر سمت.<br /> 8. علاقه&zwnj;بند، علی، 1371، مقدمات مدیریت آموزشی، تهران، نشر سمت.<br /> 9. طباطبایی، سید محمد حسین، 1364، تفسیر المیزان، ج4، ترجمه: صالحی کرمانی و همکاران، قم، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.<br /> 10. علی احمدی، علی&zwnj;رضا؛ احمدی، حسین، 1383، مبانی و اصول مدیریت اسلامی، تهران، نشر تولید دانش.<br /> 11. فرهادیان، رضا، 1378، مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم.<br /> 12. مصباح یزدی، محمدتقی، 1377، پیش درآمدی بر مدیریت اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.<br /> <p class="b"> ب) مقاله&zwnj;ها</p> 1. تولایی، روح&zwnj;الله، 1387، روش&zwnj;شناسی تحقیق در رهبری و مدیریت اسلامی، فصلنامه&zwnj;ی مطالعات مدیریت، شماره 20، www.foeac.ir.<br /> 2. سجادی، سیدعلی، 1385، خودکنترلی در نظام کنترل و نظارت اسلامی، فصلنامه اندیشه صادق، شماره 23.<br /> 3. صوفی، منصور، 1382، موج چهارم گفتمان مدیریت هزاره سوم و پارادایم در حال تکوین مدیریت، مجله تعاون، شماره 145.<br /> 4. عباس&zwnj;پور، عباس، 1382، شأن تصمیم&zwnj;گیری در مدیریت، مجله&zwnj;ی کمال مدیریت، شماره 2 و3.<br /> 5. عباس&zwnj;پور، عباس، 1380، از کنترل بیرونی تا خود کنترلی، پیام مدیریت، شماره 1.<br /> 6. علوی، سیدعلی، 1386، درآمدی بر تأثیر مؤلفه&zwnj;های فرهنگ اسلامی بر تصمیم&zwnj;گیری اندیشه مدیریت، شماره 1.<br /> 7. فروتنی، زهرا؛ عابدی جعفری، حسن؛ و همکاران، 1386، طراحی و مقایسه&zwnj;ی الگوی تصمیم&zwnj;گیری راهبردی امام خمینی (رحمه الله) با برخی الگوهای تصمیم&zwnj;گیری راهبردی در مدیریت نوین، فصلنامه&zwnj;ی دانش مدیریت، شماره 76.<br /> 8. نجات&zwnj;بخش، علی؛ شهریاری، بهاره، 1388، مقایسه&zwnj;ی ویژگی&zwnj;های مدیریت از دیدگاه قرآن کریم با مدیریت از دیدگاه تئوری&zwnj;های غربی، فصلنامه تخصصی پژوهش&zwnj;های میان رشته&zwnj;ای قرآنی، شماره 2.<br /> 9. نقی&zwnj;پور، جعفری؛ رضائیان، نیکوکار؛ حسین تاش و جعفری، 1375، میزگرد مدیریت اسلامی، نشریه&zwnj;ی معرفت، شماره 17.<br /> 10. رضاپور، یوسف، 1378، الگوی تصمیم&zwnj;گیری در مدیریت علمی و مدیریت اسلامی، قابل دسترسی در: Noormags.com.<br /> 11. عروقی، مرضیه و محمدجواد، 1390، وضعیت علوم انسانی در دانشگاه&zwnj;ها از منظر مقام معظم رهبری، قابل دسترسی در: http://www.rasekhoon.net.<br /> <p class="b"> ج) منابع لاتین</p> 1. Bolman,L.G, and DEAL, T.E.(1984).Modern approaches to understanding and managing organizations. Sanfrancisco:jossey- Bass.<br /> 2. Koontz.H(1961),the management theory jungle.<br /> 3. Academy of management journal,<br /> 4. Simon, HerbertA.(1960) the new science of management Decision. Harpar&amp;Row. new York.<br /> 5. Harold koonts Cyril o donnell,Heinz weihrich (1984).management. &amp; Edition.<br /> 6. chandler,Alfred d.,jr(l962) strategy and structure:Cambridge,mass:M.I.T.press<br /> 7. 6-Hussey, D. E. E. (2012). Strategic Management: From Theory to Implementation. Routledge.<br /> 8. Freeman, R. E. (2010). Strategic management: A stakeholder approach. Cambridge University Press.<br /> 9. Veltz, S. (2012). Strategic Management for Senior Leaders: A Handbook for Implementation. General Books LLC.<br /> منبع مقاله: جمعی از نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره&zwnj;ی بین&zwnj;المللی علوم انسانی اسلامی (جلد 3)، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول.<br /> <span class="p_zam1">منبع مقاله : </span><br /> <span class="p_zam">جمعی از نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره&zwnj;ی بین&zwnj;المللی علوم انسانی اسلامی (جلد 3)، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول </span></div> <br /> <br /> <br /> &nbsp;</div> <p> &nbsp;</p>


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط