وسواس و درمان آن
از سوی دیگر، در متون اسلامی به نکات ظریف و کاربردی در ارتباط با این اختلال برمیخوریم. در این رویکرد، علاوه بر نقش عوامل فیزیولوژیک و عوامل عاطفی و هیجانی، بر نقش فرایندهای شناختی و عقلانی تأکید شده است. همچنین راهبردهای پیشگیرانه و درمانی اسلامی بر تمام جنبههای درمانی، به ویژه فنون شناختی، رفتاری، معنوی، ارتباطی و دارویی، تأکید دارند.
مقاله حاضر درصدد مقایسه رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگری سنّتی» با «شناخت ـ رفتار درمانگری اسلامی» برگرفته از متون و منابع اسلامی در زمینه علایم، محتوا، سببشناسی، پیشگیری و درمان اختلال وسواس فکری ـ عملی و شناخت وجود تشابه و تمایز این دو رویکرد در ارتباط با موارد مذکور است.
مقدّمه
«وسواس فکری ـ عملی» یکی از اختلالات اضطرابی است که ویژگیهای بارز آن شامل افکار وسواسی،(5) تصورات وسواسی،(6) نشخوارهای وسواسی،(7) شکهای وسواسی،(8) تکانههای وسواسی(9) و آیینهای وسواسی(10) است که عامل مهمی در ایجاد آشفتگی در افراد مبتلا به آن میباشد و غالبا در عملکرد و سازگاری اجتماعی این افراد اختلال ایجاد میکند. افکار وسواسی پیوسته موجب پریشانی بیمار میشوند و فرد مبتلا با تلاش ناموفق، درصدد مقابله با آنها برمیآید. اعمال یا آیینهای وسواسی به صورت رفتارهایی کلیشهای درمیآیند که بیمار مدام آنها را تکرار میکند. این اعمال ماهیتا لذتبخش نبوده و مفید نیستند. علایم خودکار اضطراب غالبا وجود دارند.ارتباط تنگاتنگی میان علایم وسواسی، به ویژه افکار وسواسی، و افسردگی وجود دارد. این اختلال در زنان و مردان به طور مساوی وجود دارد و به عنوان اختلالی نهفته مطرح شده است که قریب یک درصد از نوجوانان و دو درصد از بزرگسالان از آن رنج میبرند. شروع اختلال معمولاً در کودکی یا اوایل بزرگسالی است. سیر آن متغیر بوده و احتمالاً بدون علایم عمده افسردگی به سوی مزمن شدن پیش میرود.(11)
این اختلال در طول تاریخ، دامنگیر تعدادی از انسانها بوده است. جان بانیان (Bunyan) و چارلز داروین (Darwin) از جمله افراد مشهوری به شمار میروند که در گذشته مبتلا به این اختلال فلجکننده بودهاند.(12)
در بسیاری از توصیفهای اولیه از این اختلال، محتوای مذهبی آن مورد تأکید قرار گرفته است. این نوع محتوا راهنمای مهمی در درک ماهیت این اختلال به شمار میرود. محتوای وسواسها منعکسکننده نگرانی عمده هرعصر به شمار میروند، خواه این محتوا مربوط به کار شیاطین و آلودگی به وسیله میکروب باشد، خواه مربوط به تشعشع یا خطر ابتلا به ایدز. اگرچه اولین و جامعترین مطالعه در مورد این اختلال را ژانه در سال 1903 انجام داد، اما تا زمانی که فروید راهی به سوی درک عمیقتر این اختلال نگشود و توصیف بالینی خوبی از آن به دست نداد، این اختلال به خوبی شناخته نشده بود. با این حال، ناتوانی و ضعف رویکرد روان تحلیلگری در درمان منجر به شکلگیری رویکردهای دیگری همچون رویکردهای زیستشناختی، رفتاری، شناختی و شناختی ـ رفتاری در ارتباط با علایم، پدیدهشناسی، سببشناسی و درمان این اختلال گردیده است.
عوامل زمینهساز اختلال (OCD) شناخته نشدهاند، اما سه علت احتمالی شامل علل عضوی، ژنتیک و تجربیات اولیه بررسی شدهاند.(13) مطالعات درمانی در مورد این اختلال به طور کلی در سه زمینه دارو درمانی، رفتار درمانی، شناخت درمانی و ترکیب درمانهای شناختی ـ رفتاری با دارو درمانی بوده است.
شناخت ـ رفتار درمانگری از جمله رویکردهایی است که بر نقش پردازشهای شناختی نادرست در شکلگیری و تدام این اختلال تأکید کرده است. در رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگری سنّتی»، وسواس به عنوان افکار، تصاویر ذهنی و تکانههای ناخواسته و مزاحم تعریف شده است و محتوای آن میتواند شامل وسواس آلودگی با نجاست، آسیبرسانی به خود و دیگران، رفتارهای غیرقابل پذیرش از نظر اجتماعی، وسواسهای جنسی و وسواس نظم و ترتیب یا شمارش باشد. همچنین پیشگیری از وسواس به میزان شناخت فرد از خود و تعیین در موقعیتهای زندگی او وابسته است. مهمترین تدابیر درمانی ذکر شده در این رویکرد شامل رویارویی و جلوگیری از پاسخ است که طی آن، درمانگر به شناسایی افکار خودکار منفی فرد پرداخته و با ایجاد تغییر در نظام شناختی و اعتقادی او و استفاده از فنون شناختی و رفتاری به درمان وی میپردازد.(14)
در متون و منابع اسلامی نیز به نکات کاربردی قابل اعتمادی در عرصه وسواس و چگونگی درمان آن برمیخوریم؛ در آیات متعددی، واژه «وسواس» در قرآن کریم آمده (سورههای مبارکه ناس، اعراف و طه) و منظور از آن نوعی اختلال روانی و فکری است که مترادف با ذهاب عقل بوده، باعث میشود افراد به سوی افکار ناخواسته کشیده شوند و در نتیجه، دست به رفتارهای نادرست یا ناپسند بزنند.
پیامبراکرم نیز وسواس را به صورت تصورات و افکاری تعریف میکند که شخص را تحت تأثیر قرار داده، او را به قهقرا میبرد و از انجام اعمال طبیعی باز میدارد.
بر اساس متون و منابع اسلامی، محتوای وسواس بیشتر در ارتباط با اعمال و رفتارهای عبادی و مذهبی همچون نماز، غسل، طهارت و نجاست است و علامت مشخصه آن وجود اضطراب میباشد، به گونهای که اضطراب، آسایش و راحتی را از فرد سلب میکند و همراه با شک و تردید است. افراد وسواسی دایم در مورد امور اعتقادی مانند وضو و طهارت دچار شک و تردید میشوند و احساس الزام و اجبار به اعمال و رفتارهای تکراری دارند.
با مراجعه به آیات، روایات و متون اسلامی میتوان مشاهده کرد که وسواس انواع متفاوتی دارد که عبارتند از: وسواس فکری (ترس از بیماری و تفکر افراطی در مورد سلامتی)، وسواس اعتقادی (اندیشههای بیهوده درباره مرگ، قبر، برزخ و معاد)، وسواس افراطی (داشتن افکاری که به هیچ وجه عاقلانه نمیباشند)، و وسواس عملی (تکرار رکعات نماز، طهارت یا غسل.)
در مورد سببشناسی وسواس، نظریهپردازان اسلامی با استنباط از آیات و احادیث، معتقدند: وجود اضطراب (حالات شدید روحی)، اختلالات جسمی (مانند سوء هاضمه)، توجه افراطی به غرایز (شهوت و امیال کاذب)، عدم رشد عقلی، ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و برخی عوامل دیگر میتوانند سرچشمه ایجاد این اختلال گردند. همچنین پرورش صحیح ذهنی، رشد عقلانی، به کارگیری شیوههای تربیتی درست، پیشگیری از تشدید اضطراب و ترس و پرخاشگری، برقراری نظم و انضباط منطقی در زندگی، آگاهی از وظایف شرعی و زدودن ابهام در این زمینه از جمله راهبردهای پیشگیرانهای هستند که در متون اسلامی بر آنها تأکید شده است.
در احادیث و روایات، به روشها و فنون شناختی، معنوی، ارتباطی، رفتاری و دارویی برای درمان این اختلال اشاره شده است که برخی از آنها عبارتند از: پرورش عزّت فرد مبتلا به وسواس، تشریح کامل وظایف شرعی در مورد افکار و اعمال وسواسی، تکیه به خداوند و توکّل به او و استعانت از او، اکتفا به واجبات و ترک مستحبات، مراقبت مستمر از وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال خود در فرایند درمان، نظارت مشاوری معتبر و متخصص بر اجرای راهبردهای درمانی مذکور، درمان از طریق خوردن انار شیرین، روغن زیتون، خرما، سیب، کندر و سبزیجات، شستوشوی سر با آب سدر، دود کردن اسپند و خضاب و رنگ کردن مو.
وسواس از دیدگاه اسلام
الف. «وسواس» از نظر لغوی و اصطلاحی
«وسواس» یکی از نکاتی است که مکرّر در کتب آسمانی و به ویژه در قرآن کریم به آن اشاره شده است. وسواس در زبان عربی و فارسی در اصل، بر نوعی اندیشه و محتوای ناخواسته و نامطلوب دلالت میکند.(15)«وسواس» از ماده «وسوسه» مشتق شده که بیانگر رابطه شیطان با قلب انسان است. بهتر است بگوییم: القائات و تصورات نامقدّس و باطل بر قلب انسان را در مکتب اسلام «وسواس» میگویند. وسواس دو جنبه فکری و عملی دارد و نوعی بیماری روانی است. کسی که به «وسوسه» مبتلا شده است «وسواس» و «موسوس» نام دارد.
در لغت، «وسوسه» و «وسواس» یکی دانسته شده و «وسوسه» کلامی پنهانی است که در آن اختلاط صورت گرفته و در هم و بر هم و بینظم است. همچنین «وسواس» در جایی گفته میشود که کسی وحشت کرده، کلامش در اثر وحشت، بینظم شده باشد و همانند دیوانگان عمل کند.
زمخشری گفته است: «الوسواس» اسمی است به معنای «وسوسه» و مراد از آن شیطان است.(16)
در قرآن کریم نیز آمده است که «فوسوَس لهُما الشیطان»؛ (اعراف: 30) پس شیطان آنان را وسوسه کرد. بنابراین، «وسواس» با (فتح واو) هم به معنای شیطان و هم به معنای گفته وسوسهآمیز است.
از سوی دیگر، در علم کلام نیز برای وسواس و وسوسه تعاریفی بیان شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
ـ دو دلی، تردید و شکی که در ضمیر انسان پدید میآید؛
ـ شک و شبهه در عبادات و احکام مذهبی، بخصوص در طهارت و نجاست؛
ـ آنچه شیطان در دل انسان افکند و او را به کار بد برانگیزاند؛
ـ ایجاد امری بینفع یا ضرر در ضمیر کسی توسط نفس شخص یا توسط شیطان ـ که نیروی محرّک انسان به انجام بدیهاست.(17)
نکته قابل ذکر در مورد وسواس این است که طبق متون و منابع اسلامی، وسواس فقط در اعمال انسان تجلّی پیدا نمیکند، بلکه به اندیشه او نیز راه مییابد. مرحوم علّامه مجلسی ضمن شرح یک روایت میگوید: «وسوسه سخن بیهوده و بیسودی است که نفس و شیطان در روح انسان پدید میآورند.»(18)
همچنین از شیخ مفید نیز نقل گردیده که «وسوسه» عبارت است از تحریک افعال و اعمال و نیات باطل انسانی به وسیله عوامل شیطانی.(19)
میر سید شریف جرجانی، مؤلف ترجمان القرآن، «وسوسه» را چنین تعریف کرده است: «اندیشه بد در دل کرده» و در تعریف «وسواس» چنین میگوید: «دیو وسوسهکننده یعنی اندیشه بد در دل افکننده». نسبت دادن این وسوسهها یا اندیشههای بد به دیو یا شیطان از غایت اجباری بودن افکار وسواسی حکایت میکند.(20)
به طور کلی، از روایات میتوان نتیجه گرفت که:
اولاً، وسوسه یا وسواس نوعی اختلال روانی است.
ثانیا، با اضطراب و ترس همراه است.
ثالثا، وسوسه و ذهاب عقل و کثرةالتخلیط در اختلال روانی باهم مشترکند.
رابعا، مراد از وسوسه، وسوسه فکری است و از اینرو، از آن به «شیطان الوسوسة» تعبیر شده است؛ زیرا شیطان کارش این است که افراد را به افکار ناخواسته و مذموم بکشاند تا به وسیله آن، رفتاری ناپسند از آنها صادر شود.(21)
ب. محتوای وسواس
وسوسه و وسواس در فرهنگ عرفانی، همان «هواجس و خواطر» نفسانی و به معنای انگیزشهای نفس آدمی است. نفس، آدمی را به انجام کارهایی ترغیب میکند و بر آن اصرار میورزد. این خاطرههای نفسانی اگر طبق موازین شرع باشند، به سمت نعمتهای خداوند و انجام اعمال مشروع گرایش پیدا میکنند، اما وسوسههای شیطانی همواره آدمی را به سوی گناه و معصیت میبرند و تنها با توکّل به ذات اقدس خداوند و ذکر حضرت او از میان میروند و بیاثر میشوند. وسواس مرضی است که اغلب، اشخاص متدیّن به آن مبتلا میشوند؛ گاه در نیت و گاه در مخارج حروف و گاه در صحّت وضو و غسل و گاه در عدد رکعات نماز و گاه در طهارت و نجاست. به همین دلیل، در علم فقه، بابی تحت عنوان «کثیرالشک» یا «وسواس» وجود دارد و طبق دلایل فقهی، شک وسواسی ارزش مذهبی ندارد و احکام شک شامل افراد وسواسی نمیشود. به طور کلی، محتوای متداول و رایج وسواس، شک و شبهه در عبادات و در امور مذهبی، به ویژه طهارت و نجاست، است.مرحوم دهخدا در یادداشتهای خود درباره این کلمه آورده است: «در تداول، حالتی است که به بعضی مقدّسین دست میدهد که متنجّس را ـ مثلاً ـ صد بار میشویند و گمان میبرند هنوز پاک نشده، یا کلمهای از نماز را صدبار میگویند و تصور میکنند درست نبوده، یا بارها در آب غوطه میخورند و فکر میکنند ارتماس لازم بجا نیامده است.»(22)
حضرت امام خمینی قدسسره نیز در اینباره مواردی از ابتلا به وسواس را ذکر میکنند؛ از جمله درباره طهارت و نجاست، نیت و تکبیرةالاحرام، قرائت به واسطه تکرار آن و تغلیظ در ادای حروف آن و خروج از قواعد تجوید و وسواس در وضو و غسل.(23)
یحیی سیدمحمدی انواع متفاوت وسواس را اینگونه ذکر کرده است:(24)
وسواس فکری: درباره سلامتی بدن بسیار فکر کردن و ترس از بیماری، به طوری که فرد وسواسی ممکن است بدون هیچ کسالت و دردی، به پزشک مراجعه کند و دارو مصرف نماید.
وسواس اعتقادی: اندیشههای بیهوده درباره مردن، قبر، برزخ، معاد، خیر و شرّ، خوبی و بدی و...
وسواس افراطی: وجود افکاری که به هیچ وجه عاقلانه نیست؛ مثلاً، گاه فرد وسواسی عقیده دارد که داروی بخصوصی طول عمر میآورد و حال آنکه ممکن است مضر باشد.
وسواس عملی: فرد وسواسی دست به کارهایی میزند که کاملاً بیمورد و حتی مخالف عرف و خلاف شرع و احکام الهی است و شاید بدعت محسوب گردد. در صورت همراه شدن وسواس عملی و فکری، فرد با مشکلات بیشتری مواجه میشود.
آثار وسواس عملی فراوانند؛ از جمله تکرار شستن، رفتارهای انحرافی (مثل دزدی بدون نیاز مادی)؛ شمارش بیفایده اشیا، به صورت خاصی راه رفتن (مثلاً، با فاصله 3 سانتی) و ترس از آلودگی و مرگ. به طور کلی، افراد مبتلا به وسواس ممکن است به امراضی مانند افسردگی، کمخونی، بیمحبت شدن، احساسهای بیجا که جنبه افراط و تفریط دارند و پندارهای موهوم دچار شوند.
انواع وسواس
از آیات و روایات نیز میتوان انواعی از وسواس را استخراج کرد که عبارتند از:1. وسواس جدال و کشمکش
یکی از نمونههای بارز و روشن وسوسههای شیطانی، جدال و کشمکش و گفتوگوهای زننده و پرخاشجویی و ستیز است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «به تحقیق، شیاطین دوست خود را وسوسه میکنند تا با شما به جدال و کشمکش برخیزند.» (انعام: 121)
2. وسواس در نیت
وسواس در نیّت نوعی از کارهای عجیب و غریب و بیهوده برخی افراد مبتلا به وسواس است؛ مانند اینکه در نیت برای نماز تعلّل میکند و از نماز جماعت باز میماند.
ابوحامد غزّالی معتقد است وسوسه در نیت نماز، یا به سبب کمبود عقل است یا به دلیل آشنا نبودن به شرع؛ زیرا فرمانبرداری و تعظیم و اجرای دستورات در قصد و نیت، مثل فرمانبرداری و تعظیم دستورات دیگران است.
3. وسواسهای اعتقادی
وسوسههای شیطان گاه به مراحل خطرناکتری میرسند و تا پای اعتقادات مؤمنان پیش میروند. شیطان میکوشد مؤمنان را در اعتقادات و مبانی فکری وسوسه کند و پایههای ایمانی آنها را سست سازد؛ از جمله در مسائلی همچون حج، نماز، روزه، صدقه، صله رحم، خوش زبانی، تقدّم در سلام و مانند آن.
4. وسواس در زمان عبادات
برخی از افراد متدیّن در تعیین و فرا رسیدن زمان عبادات دچار وسواس هستند، به گونهای که یقینی عادی مثل سایر افراد برای آنها حاصل نمیشود و در نتیجه، از فضیلت عبادت محروم میشوند.
5. وسواس در وضو
این نوع وسواس یکی از وسواسهای بسیار شایع و متداول بین افراد مبتلا به این بیماری است. مبتلایان این کار را آنقدر تکرار میکنند که وقت فضیلت عبادت میگذرد و در آب نیز اسراف میشود.
6. وسواس بروز حَدَث
کار شیطان همواره وسوسههای آزاردهنده و شکنجهکننده است؛ از قبیل اینکه پس از فراغ از غسل و وضو فرد بیهوده احساس میکند که حدث هایی از او خارج میشوند، که البته نباید به آنها توجه کند.
به طور کلی، در کلیه مسائل عبادی و اعتقادی، با تسلط شیطان، فرد دچار وسوسه میشود و با تکرار یا اجتناب از آن اعمال یا افکار، موجبات محرومیت خویش را از پاداش و ثواب فراهم میسازد. سایر اعمال عبارتند از: وسواس در غسل، قبله، نماز، عدالت امام جماعت، عدم استجابت دعا، وسوسه ریا، ثروت، دنیاخواهی و مانند آن.
ج. علایم وسواس
از احادیث مربوط به علایم وسواس، میتوان نتیجه گرفت:اولاً، وسواسی کسی است که برای دوری از افکار ناخواسته (مذموم، رنجشآور یا ناشدنی) به افعالی مانند خوردن خاک، خرد کردن کلوخ، کندن ناخنها با دندان و به دندان گرفتن ریش پناه میبرد.
ثانیا، تمنّا و به فکر آرزوهای غیرممکن بودن از مصادیق وسواس است.
ثالثا، مراد از «وسواس» در این روایات، وسواس فکری است؛ زیرا علایم ذکر شده مانند خوردن خاک ربطی به وسواس عملی ندارد.
از سوی دیگر، بر اساس احادیث مربوط به وسواس، وسواس با شک و تردید همراه است و وسواسی در امور اعتقادی، وضو، طهارت و مانند آن زیاد دچار تردید میشود.(25)
وسواسی به صحّت و درستی عملی که انجام میدهد اطمینان ندارد و از اینرو، آن را تکرار میکند و در آخر هم رضایتی از عمل خود ندارد. احادیثی که از اعاده و تکرار عمل منع میکنند، بر این موضوع دلالت دارند.(26)
احساس الزام و اجبار به عمل و رفتار و دخالت نداشتن اراده وسواسی در آن، به گونهای که گویا عمل خود را ناشی از شیطان میداند، از ویژگیهای دیگر افراد مبتلا به وسواس است.(27) احساس به بن بست رسیدن و اینکه خود قادر به انجام عمل به صورت عادی نیست و از اینرو، از فرد دیگری مثل امام علی علیهالسلام کمک میخواهد یا به خداوند التجا میکند، از ویژگیهای دیگر وسواسی در روایات است.(28)
د. سببشناسی وسواس
نظریهپردازان اسلامی با استنباط از روایات و احادیث معصومان علیهمالسلام معتقدند: وجود اضطراب (حالات شدید روحی)، اختلالات جسمی (مانند سوء هاضمه)، توجه افراطی و غرق بودن در غرایز (شهوات و امیال کاذب) عدم رشد عقلی، ضعف در اراده (تسلیم شدن در برابر افکار شیطانی)، شک و تردید در اعمال، عدم اعتماد به نفس و مواردی مانند آن میتوانند سرچشمه اختلال وسواس فکری ـ عملی گردند.از احادیث گوناگون به دست میآید که بین معده و دستگاه گوارش با وسواس (فکری) رابطه وجود دارد:(29)
امام موسی کاظم علیهالسلام میفرماید: «چه بسا شخصی که دچار سوءهاضمه است و در هضم غذا با مشکل روبه روست یا پرخوری زیاد میکند، به اختلال وسواس دچار میشود.»(30)
همچنین بین امیال کاذب و وسواس فکری رابطه وجود دارد. در روایت دیگری میفرماید: «هرچه شهوتِ غیر واقعبینانه بیشتر باشد، احتمال مبتلا شدن به وسواس نیز بیشتر است.»(31)
بین رشد عقلی و وسواس فکری نیز رابطه منفی وجود دارد و از اینرو، ملائکه به وسواس فکری مبتلا نمیشوند.(32) ریشه وسواس عملی هم در وسواس فکری است و از اینرو، اگر از کسی که به وسواس (مثلاً، وضو یا نماز) مبتلا شده است، سؤال شود که چرا اینگونه عمل میکنی، در پاسخ میگوید: افکار شیطانی باعث میشوند.(33)
پیشگیری از وسواس
از نظر اسلام، راهکارهایی که از ابتلا به وسواس پیشگیری میکنند، همان شیوههای تربیتی هستند که سلامت روانی فرد را ارتقا میدهند و مانع بروز بیماریهای روانی میگردند. در ادامه، به تعدادی از این روشها اشاره میشود:
1. پرورش صحیح ذهنی و رشد عقلانی و پرهیز از تقویت بیش از اندازه قوّه خیال در مراحل رشد؛
2. عدم به کارگیری شیوههای نادرست تربیتی از قبیل سختگیری بیجا، تهدید، تنبیه بدنی، تحقیر، ملامت و خردهگیری افراطی؛ زیرا این شیوهها امنیت روانی کودک و نوجوان را مختل میسازند.
3. پیشگیری از تشدید اضطراب، ترس، پرخاشگری و مانند آنکه زمینهساز ابتلا به وسواس هستند.
4. برقراری نظم و انضباط منطقی در زندگی و برنامهریزی صحیح در اشتغالات، استراحت و عبادت، به گونهای که فرد اوقات خود را به بیکاری و بطالت نگذراند و زمینه را برای اشتغال به امور خیالی فراهم نسازد.
5. کسب آگاهی صحیح و کافی نسبت به وظایف شرعی و زدودن هرگونه ابهام در این زمینه و توجه به اصول برائت در همه امور و تعیین قلمرو و اصل احتیاط؛(34)
6. استحمام و شستوشوی سر با آب و برگ سدر که در جلوگیری از ابتلا به اختلالات مغزی مؤثر است.(35)
7. ایجاد اشتغال ذهنی با ذکر و قرائت قرآن به ویژه سوره «یس».(36)
و. درمان وسواس
درمان این مرض قلبی، که احتمال دارد افراد را به هلاکت ابدی و شقاوت سرمدی برساند، همچون سایر بیماریهای روانی، با علم و عمل بسیار آسان است، ولی انسان باید ابتدا خود را مریض بداند و پس از آن درصدد علاج برآید. مشکل در اینجاست که شیطان طوری مقدّمات را برای این بیماری آماده میکند که فرد خود را مریض نمیداند، بلکه دیگران را منحرف و سهلانگار میپندارد. هرکسی که در خود شائبه این امر را یافت، باید به مردم معمولی مراجعه کند و عمل خود را بر علما و فقها عرضه دارد و از آنها بپرسد که آیا مبتلا به وسواس است یا نه. پس از آنکه دریافت مبتلا به وسواس است، لازم است به اصلاح خود بپردازد.راه عمده برای معالجه وسواس، بیاعتنایی به وسوسههای شیطانی و خیالاتی است که شیطان به فرد القا میکند. بدون شک، پس از چندین مرتبه بیاعتنایی و عمل بر خلاف رأی شیطان، او از انسان مأیوس میشود و قطعا بیماریاش معالجه خواهد شد.(37)
در احادیث و روایات معصومان علیهمالسلام به روشها و فنون شناختی، معنوی، ارتباطی، عملی و دارویی برای درمان اختلال وسواس فکری ـ عملی اشاره شده است.(38) این روشها به شرح ذیل میباشند:
1. آگاهسازی فرد وسواسی از وضع نابهنجار خود و موقعیتی که در ارتباط با خداوند دارد و ایجاد آمادگی روانی برای درمان؛ از جمله زنده کردن امید به درمان در وی؛(39)
2. پرورش عزّت نفس و تبیین منافات آن با وسواس و بندگی شیطان و تقویت اراده و اعتماد به نفس در فرد.(40)
3. تشریح کامل وظایف شرعی در مورد افکار و اعمال وسواسی و تقویت اراده و تعهد عملی به ضوابط و احکام شرعی و عدم تخلّف از آن.(41)
در این زمینه، امام علی علیهالسلام نیز میفرمایند: «هرکس یقین و اعتقادش درست باشد، رغبتی به جدال و کشمکش نشان نمیدهد.»(42)
از برهان خُلف سخن حضرت علی علیهالسلام چنین استنباط میشود که اهل شک و تردید و وسوسه، افرادی هستند که در مباحثه و گفتوگوی روزمرّه و عملی جدل میکنند و از سرکوب کردن مخاطب خود احساس غرور مینمایند.(43)
وضو گرفتن قبل از غذا و بعد از غذا و ذکر نام خداوند، از جمله شیوههای مهم مقابله با وسوسه شیطان است.(44) امام صادق علیهالسلام فرمودند: «زمانی که کسی وضو بگیرد و بسماللّه نگوید، شیطان در آن وضو شریک خواهد بود و در خوردن و آشامیدن و هر کار دیگری سزاوار است که بسماللّه گفته شود و در غیر این صورت، شیطان در آن شرکت خواهد داشت.»(45)
4. تغییر موقعیت در مورد عمل وسواسی؛ برای مثال، در مورد لباسی که پس از شستن، رنگ خون در آن هنوز باقی است و زمینه وسواس را در فرد فراهم میکند، پیشنهاد میشود که آن لباس را رنگآمیزی کند یا از لباس تیره، که پس از شستن، رنگ خون در آن مشخص نیست، استفاده نماید؛
5. به خدا تکیه کردن و به وی پناه بردن، استعانت و توجه قلبی و زبانی به پروردگار که وسوسههای نفس و شیطان را دور میکند و به تدریج، از بروز افکار ناخواسته جلوگیری مینماید و فرد با اعتماد به خداوند، میتواند خود را کنترل نماید و از وسواس دوری کند.
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «هنگامی که شیطان کسی را وسوسه کرد، باید به خدا پناه ببرد و بگوید: "آمنتُ بالله و برسوله مخلصا له الدین".»(46)
از ظاهر روایت مزبور معلوم میشود که وسواس اعتقادی و فکری منظور است که درمان آن شامل دو چیز میباشد: توکّل به خداوند و خود را در پناه وی احساس نمودن؛ و دیگر اینکه با زبان تکرار کند تا فکر ناخواسته و انحرافی در ذهن او نیاید.
6. درمان از طریق خوردن انار، به ویژه انار شیرین و همچنین خوردن روغن زیتون، خرما، سیب، کندر، سبزیجات و دود کردن اسپند؛
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «هرکس انار بخورد، قلبش نورانی میگردد و وسوسه تا چهل روز از او دور میشود.»(47)
در مورد فواید سیب نیز روایاتی آمده است؛ چنانکه جعفری نقل میکند: امام کاظم علیهالسلام فرمودند: «سیب شفا و درمان چندین مرض است: زهر و جادو و وسوسههایی که از ساکنان زمین پدیدار میشوند و بلغمی که غالب شده است، و هیچ چیز نیست که زودتر از سیب سود ببخشد.»(48)
در زمینه استفاده از کندر و اسپند نیز امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: «استفاده از کندر فراریدهنده شیطانها و برطرف کننده دردهاست و هر خانهای که در آن اسپند دود کنند، شیطان از آن خانه تا هفتاد خانه میگریزد.»(49)
همچنین پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «سفرههای خود را با سبزیجات مزیّن کنید؛ زیرا خوردن آنها همراه با گفتن "بسمالله الرحمن الرحیم" سبب گریز شیطان خواهد بود.»(50)
در کتابهای معتبر دینی و فقهی، بیش از ده روایت درباره روغن زیتون آمده است. برای نمونه، امام موسی کاظم علیهالسلام فرمودند: «از جمله سفارشهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله به علی علیهالسلام آن است که روغن زیتون را بخور و به بدنت بمال! بدون تردید، هرکسی از آن بخورد و آن را به بدن بمالد تا چهل روز شیطان به او نزدیک نخواهد شد.»(51)
در سخنان معصومان علیهمالسلام فواید بسیاری برای خوردن خرما بیان شده است؛ از جمله پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «جبرئیل به من خبر میدهد که در خرما نُه خصلت است: از بین بردن توانایی شیطان و قوّت تفکر و ازدیاد حس شنوایی و بینایی و خوشبویی و سلامتی دهان و معده و برطرف کردن دردها و مؤثر در هضم غذا و موجب تقرّب به درگاه حضرت احدیت و دوری از شیطان.»(52)
همچنین روزهداری و پرهیز از پرخوری از فنون مهم درمان وسواس است و به دو دلیل در ارتباط با وسواس بر روزهداری تأکید شده است: یکی معنوی؛ زیرا انسان روزهدار توجهش به خدا زیاد است و از اینرو، افکار شیطانی به او هجوم نمیآورند، و دوم آنکه لازمه روزهداری پرهیز از پر بودن دایمی معده میباشد و این در کاهش افکار و امیال وسواسی مؤثر است.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «حقیقتا هیچ راحتی برای مؤمن جز ارتباط و لقای پروردگار وجود ندارد. البته چهار چیز است که راحتی را فراهم میسازد؛ از جمله گرسنگی و روزهداری برای خدا که دارای دو تأثیر مهم است: 1. امیال و هواهای نفسانی را تحت کنترل قرار داده، مانع تبلور افراطی آن میشود. 2. فرد را از وسوسههای شیطانی و اوهام و افکار مزاحم باز میدارد.»(53)
مطالعات اخیر حاکی از آن است که میزان ابتلا به وسواس درافراد طبقات مرفّه جامعه بیش از بقیه افراد جامعه میباشد.(54)
7. خضاب و رنگ کردن مو و شانه کردن آن موجد شادابی و آرامش فرد میشوند و در کاهش وسواس مؤثرند؛ حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «لاغری و بیماری را از بین میبرد و از وسوسههای شیطانی کم میکند.»(55)
8. اکتفا به واجبات و ترک مستحبات و پرداختن به ضرورتها و پرهیز از غیر آن.
امام علی علیهالسلام فرمودند: «دلهای آدمیان گاهی پرنشاطند و گاهی بینشاط؛ آنگاه که پرنشاطند، آنها را به انجام مستحبات نیز وادار کنید و آنگاه که بینشاطند، تنها به انجام واجبات قناعت کنید.»(56)
9. مراقبت مستمر از وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال خود در فرایند درمان و نظارت مشاورهای معتبر بر اجرای دستورات و انجام وظایف.
در اینباره امام صادق علیهالسلام فرمودند: «هرگز نمیتوانی با شیطان و راههای چیرگی او و انواع وسوسههای وی مقابله کنی، مگر با رعایت چهار نکته:
1) مراقبت دایم از نگرشها و افکار خود و عوامل تأثیرگذار بر آنها؛
2) پایداری در مسیر حق و انجام وظیفه شرعی؛
3) توجه به عظمت و اعتبار زندگی اخروی ـ یعنی مقصد متعالی و خوشبختی جاوید خود؛
4) توجه به خدا و قدرت او و توکّل بدو.»(57)
وسواس از دیدگاه سنّتی
الف. تعریف وسواس
وسواسهای عبارتند از: افکار، تصاویر ذهنی و تکانههای ناخواسته و مزاحم. این وسواسها معمولاً از جانب فرد به عنوان افکار، تصاویر و تکانههای ناسازگار، بیمعنا، ناپذیرفتنی و مقاومتناپذیر، تلقّی میشوند. محرّکهای برانگیزاننده زیادی وجود دارند که وسواسها را موجب شوند. وقتی فرد دچار یک فکر وسواسی میشود، احساس ناراحتی یا اضطراب میکند و مایل است برای خنثیسازی(58) (جبران) وسواس یا پیامدهای آن اقدام کند. خنثیسازی غالبا شکل رفتار اجباری(59) (شستوشو یا وارسی کردن) به خود میگیرد. رفتارهای وسواسی معمولاً به شیوهای قالبی یا طبق قواعد برخاسته از دیدگاه ویژه فردی، به وقوع میپیوندند. این رفتارها به تسکین موقّتی اضطراب منجر میشوند، به طوری که فرد تصور میکند اگر این رفتار صورت نمیگرفت، اضطرابش افزایش مییافت.رفتارهای بیاثرساز شامل تغییراتی در فعالیت ذهنی هستند؛ مانند اینکه فرد در واکنش به یک فکر وسواسی بخواهد آگاهانه به چیز دیگری فکر کند. همچنین در این افراد رفتارهای اجتنابی(60) نیز مشاهده میگردد، بخصوص اجتناب از موقعیتهایی که افکار وسواسی را برمیانگیزانند.
از لحاظ بالینی، پدیده وسواس فکری ـ عملی را معمولاً به دو دسته افکار وسواسی بدون رفتارهایی آشکار و وسواسهای همراه با رفتارهای آشکار تقسیم کردهاند. (راچمن و هاجسون(61) 1980، نقل از سالکوسکیس و همکاران، 1977).
ب. محتوای وسواسها
محتوای افکار، تکانهها و تصورات وسواسی معمولاً از دیدگاه فرد مبتلا، غیرقابل قبول و منافی با اصول است. هرقدر اندیشه مزاحم ناپذیرفتنیتر باشد، وقوعش فرد را بیشتر ناراحت میکند. شایعترین محتوای افکار وسواسی، همراه با نمونههایی از انواع افکار و رفتارهای اجباری مربوط به آنها در ذیل ارائه شده است. (سالکوسکیس و کمپل، 1994)نمونه وسواس
ـ آلودگی (افکار مربوط به آسیب دیدن بر اثر تماس با میکروب، مدفوع، خون، سم و مانند آن)؛
ـ آسیب رساندن به خود یا دیگران؛
ـ مرگ یا تصور مرگ عزیزان؛
ـ ترس از رفتار غیرقابل پذیرش از لحاظ اجتماعی (مثل داد زدن، ناسزا گفتن و به زبان آوردن الفاظ رکیک)؛
ـ امور جنسی (اشتغال ذهنی درباره اندامها و اعمال جنسی غیرقابل پذیرش)؛
ـ مذهب (افکار کفرآمیز و شکلهای مذهبی).
ـ نظم و ترتیب (قرار دادن اشیا در جای خود، انجام اعمال به نحو درست و بر حسب الگو و یا شمارش خاص)؛
ـ بیمعنا (جملهها، تصورات، آهنگها، کلمات و رشتههای بیمعنای اعداد).
نمونه رفتارهای اجباری
ـ ضد عفونی کردن تمام چیزهایی که احتمالاً دیگران با آنها تماس داشتهاند؛
ـ پنهان کردن اشیای تیز مثل چاقو؛
ـ وارسی کردن ماشین خود برای اطمینان از اینکه با کسی تصادف کرده یا کسی را کشته است؛
ـ سعی در کنترل رفتار خود، اجتناب از موقعیتهای اجتماعی و نظرخواهی از دیگران در مورد مناسب بودن رفتار خود؛
ـ ترس از تنها بودن با جنس مخالف یا کودکان؛
ـ دعا خواندن افراطی، نذر و نیاز زیاد در راه خداوند؛
ـ کارها را به تعداد موردپسند تکرار کردن، تکرار یک کار تا وقتی به آرامش خیال برسد؛
ـ شنیدن آهنگ برنامه ورزشی تلویزیون در ذهن هنگام مطالعه و تکرار این کار تا زمانی که بتواند پاراگراف موردنظر را بدون شنیدن آهنگ بخواند.
ج. علایم و ملاکهای تشخیصی وسواس
طبق چهارمین مجموعه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی انجمن روانپزشکی امریکا (DSM- IV 1994)(62) ملاکها و علایم تشخیصی اختلال وسواس فکری ـ عملی عبارتند از:1. وجود افکار وسواسی
افکار، تکانهها یا تصاویر ذهنی که گاهی در حین اختلال روانی تجربه میشوند، ایجاد آشفتگی میکنند، مزاحم و نامناسب تلقّی شده، موجب اضطراب یا نگرانی قابل ملاحظه میشوند.این افکار، تکانهها، یا تصورات ذهنی صرفا ناشی از نگرانیهای مفرط درباره مسائل واقعی زندگی نیستند.
شخص تلاش میکند این افکار، تکانهها یا تصاویر ذهنی را متوقف کند، از آنها اجتناب نماید یا با فکر و عمل دیگری، آنها را خنثی سازد.
شخص میداند که افکار، تکانهها یا تصورات وسواسی محصول ذهن او هستند و از خارج به او تحمیل نمیشوند.
2. وجود اعمال اجباری
رفتارهای تکراری (مثل شستن دست و وارسی کردن) یا اعمال ذهنی (مثل نیایش، دعا، شمارش و تکرار لغات به صورت بیصدا) که شخص احساس میکند مجبور است در واکنش به یک فکر وسواسی انجام دهد یا مطابق اصولی که باید به دقت رعایت شوند، عمل کند.این رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی با هدف جلوگیری از ناراحتی یا رخ دادن اتفاقات و وقایع وحشتناک طرحریزی میشوند و در عین حال، با آنچه قرار است خنثی یا پیشگیری شود ارتباط ندارند و به وضوح افراطیاند.
د. سببشناسی وسواس
به طور کلی، نظریههای شناختی بر شیوه شناخت افراد از محیط و از خودشان تأکید دارند؛ اینکه آنان چگونه پدیدهها را درک و ارزشیابی میکنند، چگونه یاد میگیرند و چگونه میاندیشند. اختلال وسواس فکری ـ عملی نیز از دیدگاه شناختی اختلالی است که ریشه در پردازشهای شناختی دارد و فرد افکار، عقاید، و تصورات و تکانههای ناخواسته مزاحمی را تجربه میکند که در او ایجاد تشویش میکنند و حذف آنها برایش مشکل است.از سوی دیگر، هنگام ارزیابی و درمان وسواسها، به آسانی میتوان بسیاری از تحریفات شناختی موجود در اغلب درمانجویان وسواسی را مشاهده کرد. چندین نوع از خطاهای شناختی یا عقاید غیرمنطقی ـ که تاکنون شناخته شدهاند، شامل مقولههای ذیل هستند.(63)
1. خطر، آسیب؛
2. شک، عدم یقین و تصمیمگیری؛
3. کمالگرایی؛(64)
4. احساس گناه، مسؤولیت، شرم، تعصّب و اخلاق؛(65)
بسیاری از پژوهشگران معتقدند: افراد مبتلا به اختلال OCD غالبا خطر پیامدهای منفی بسیاری از اعمال را به صورت افراطی و بیش از اندازه براورد میکنند.(66)
حال، سالکوسکیس (1985) اعتقاد دارد که مبتلایان ممکن است واقعا خطر یا آسیب را به صورت افراطی براورد نکنند، بلکه مسؤولیت خود را بیش از اندازه براورد کنند یا به خاطر فرضیات اساسی، خود را سرزنش نمایند.ناتوانی در تصمیمگیری یکی دیگر از خصوصیات شناختی مبتلایان به OCDاست. در یک بررسی مقایسهای، فریستون و همکاران او (1993) دریافتند که ناتوانی در تحمّل عدم قطعیت، یکی از مشخصههای مهم نگرشهای شناختی وسواسی است.یکی دیگر از باورهای نادرست مبتلایان OCD این است که انسان باید در همه زمینهها شایستگی داشته باشد و ناکامی در جامه عمل پوشاندن به عقاید کمالگرایانه باید تنبیه گردد.
پیمتن (Pimten) (1987) معتقد است: اعمال کمالگرایانه مکرّر در مبتلایان، نشاندهنده کنترل افراطی رفتار است؛ بدین معنا که این افراد میکوشند ادراکات خود را با عطفهای ذهنی ویژهای انطباق دهند.
همچنین پژوهشگران معتقدند: احساس مسؤولیت ادراک شده و احساس گناه، پیشبینی کنندههای خوبی برای محتوای فکر وسواسی و اعمال تشریفاتی افراد میباشند.(67) در مورد تعصّب و اخلاق مبتلایان به OCD اطلاعات کمی در دسترس است. یافتههای گزارش شده توسط استکتی و همکاران او (1991) نشان میدهند که نوع مذهب فرد نقش نسبتا ضعیفی در نشانهشناسی روانی دارد.
راچمن (1997) نیز عوامل ذیل را در سببشناسی OCD مؤثر میداند:
1. شناختهای نادرست که منجر به ایجاد اضطراب میشوند؛
2. میزان اهمیتی که فرد به افکار وسواسی خود میدهد
(اهمیت افراطی به افکار مزاحم)؛
3. جهتگیری و تحریفات شناختی (خود را مسؤول و مقصّر دانستن برای حوادث ناراحتکننده)؛
4. تعبیرها و تفسیرهای فاجعهآمیز و افراطی از میزان اهمیت افکار مزاحم.
به طور کلی، میتوان گفت: افکار و تکانههای مزاحم زمانی میتوانند منجر به اغتشاش در افراد شوند که برای فرد مهم باشند و با افکار خود کارِ منفی مرتبط گردند. بنابراین، مشکل به خود افکار مزاحم مربوط نمیشود، بلکه به ارتباط پردازشی آنها با افکار منفیِ خودکار و باورهای مربوطه برمیگردد.(68)
پیشگیری از وسواس
از دیدگاه شناخت ـ رفتار درمانگری، هرکس میتواند دارای افکار ناخواسته، تکراری یا ناخوشایند باشد، اما در حالی که بسیاری از افراد این افکار را بیمعنا تلقّی میکنند و آنها را به آسانی از قلمرو ذهنی خویش بیرون میرانند، افراد مبتلا به وسواس، خود را به خاطر داشتن چنین افکار وحشتناکی مسؤول و قابل سرزنش میدانند و میترسند که این افکار به اعمال یا پیامدهای زیانبخشی منجر شوند و کوشش میکنند با استفاده از جلوههایی مانند القای ارادی افکار خوب به خویشتن و وارسی کردن به خنثیسازی این افکار بپردازند. بدینسان، نارسایی در عملکرد نظام شناختی مبتلایان به وسواس، باورهای نامتناسبی در پی دارد که به ادراک نادرست تهدیدها، که خود نیز ایجاد کننده اضطراب هستند، منتهی میشود. بر این اساس، در رویکرد شناخت ـ رفتار درمانگری، مسئله پیشگیری به میزان شناخت فرد از خود و تغییرات موقعیتهای زندگی برمیگردد و احساس امنیت، آرامش، تعادل روانی، احساس پیشرفت و برتری و شناخت منطقی از جمله اصول مهم سلامت روان به شمار میآیند.بنابراین، داشتن شناخت صحیح، دانستن نیازها و احتیاجات، نیروهای داخلی، نحوه ارضا و رفع آنها از راههای منطقی و مطلوب و استفاده از واکنش روانی ناخودآگاه در هنگام مواجه شدن با مشکلات و ناکامیها باعث تعادل روانی بیشتر میشوند و در نتیجه، شخص با اطمینان خاطر به زندگی بدون تشویش خود ادامه میدهد. تمام این مسائل مستلزم تربیت صحیح و درست و جامعهای با زمینه مناسب برای پذیرش افراد متعادل و سازگار میباشد. در نتیجه، پیشگیری در دیدگاه شناختی، شامل کلیه روشهایی است که در نظام شناختی و اعتقادی فرد تغییر و دگرگونی ایجاد میکند.(69)
و. درمان وسواس
در شناخت ـ رفتار درمانگری، معمولاً ارزیابی و درمان در هم ادغام میشوند، به گونهای که جنبه بسیار مهم ارزیابی، پاسخ به رویارویی بدون خنثیسازی، چه در حین برقراری جلسه درمانی و چه در بین جلسات درمانی، از تکالیف مهم به شمار میرود؛ زیرا زمانی که حلقههای بین برانگیزانندهها، افکار، فعالیتهای خنثیساز و اجتنابی روشن شوند، درمانگر و درمانجو به سرعت میتوانند طرح درمانی را به مرحله اجرا درآورند. وقتی ارزیابی دقیق و جزء به جزء فراهم شود، درمان مبتنی بر دو اصل «رویارویی» و «جلوگیری از پاسخ»، نسبتا راحت و سر راست صورت میپذیرد.(70) برای ارزیابی و شناخت ـ رفتار درمانگری OCD از الگوی روانشناختی اختلال وسواس فکری ـ عملی استفاده میشود که فرضهای اساسی آن عبارتند از:1. وسواسها افکاری هستند که با اضطراب ارتباط پیدا کردهاند (شرطی شدهاند.) اگر این افکار بیشتر مورد شرطیسازی قرار نگیرند، اضطراب معمولاً کاهش مییابد، اما به دلیل وقوع رفتارهای اجباری، اضطراب در افکار وسواسی کاهش پیدا نمیکند.
2. اجبارها رفتارهایی هستند ارادی (آشکار یا ناآشکار) که به رویارویی با این افکار خاتمه میدهند و ممکن است موجب تسکین اضطراب یا ناراحتی به وجود آمده شوند. وقتی رفتار اجباری از طریق کاهش اضطراب تقویت میشود، احتمال وقوعش بیشتر میگردد. بنابراین، رفتارهای اجباری کوتاه مدت از ناراحتی جلوگیری میکنند.
3. علاوه بر این، مبتلایان به OCD یاد میگیرند که رفتارهای اجتنابی میتوانند مانع افکار وسواسی واضطراب شوند، به گونهای که از رویارویی با این افکار هرچه بیشتر کاسته میشود.(71)
به طور خلاصه، اجتناب مانع رویارویی با افکار ترسناک میشود و رفتارهای اجباری آشکار و پنهان به رویارویی خاتمه میبخشند. هر دو نوع رفتار، بیمار را از مقابله و رویارویی با افکار و موقعیتهای ترسناک باز میدارند. بدینسان، رفتارهای اجباری و اجتناب، مانع ارزیابی مجدّد میشوند. (اگر بیمار این رفتارها را متوقف سازد، درمییابد که چیزهایی که او را میترسانند در عمل اتفاق نمیافتند.)
بنابراین، درمان شامل رویارو ساختن بیمار با محرّکهای ترسناک و در عین حال، تشویق او برای وقفه در هر نوع رفتاری است که مانع این رویارویی میشود یا به آن پایان میبخشد. همزمان با آن، ارزیابی مجدد ترسها مورد تشویق قرار میگیرد، به نحویکهبیمار درمییابدچیزهایموردترس،درواقع اتفاق نمیافتند.چنانکه ذکر شد، در شناخت ـ رفتار درمانگری OCD، معمولاً ارزیابی و درمان در هم ادغام میشوند. ارزیابی شامل مصاحبه مفصّل بالینی، خود بازبینی، تکالیف خانگی و مشاهده مستقیم است. هدفهای عمده ارزیابی عبارتند از:
1. توافق در تنظیم فهرستی از مشکلات؛
2. تدوین یک صورتبندی روانشناختی از مشکل شامل عوامل زمینهساز، آشکارساز و عوامل نگهدارنده فعلی؛
3. ارزیابی میزان تناسب درمان روانشناختی؛
4. فراهم کردن وسیلهای برای ارزیابی پیشرفت کار.
از سوی دیگر، هدف درمان قرار دادن فرد در بالاترین سطح ممکن رویارویی و در عین حال، حذف هر نوع خنثیسازی است. در غیر این صورت، خنثیسازی باعث میشود که فرد مبتلا به OCD به انتهای جلسه رویارویی برسد، بدون آنکه مقابله کاملی با ترسها صورت گرفته باشد. درمان با مشارکت بیمار و با این هدف که بیمار هرچه زودتر در فرایند درمان، مسؤولیت برنامهریزی و ادامه آن را خود بپذیرد، صورت میگیرد. استفاده گسترده از تکالیف خانگی باعث میشود که نیل به هدفهای درمانی زودتر و با کارایی بیشتری انجام پذیرد. در مراحل بعدی درمان، بیمار خود مسؤولیت اجرا و برنامهریزی را برعهده میگیرد.
روشهای ارزیابی مورد استفاده در شناخت ـ رفتار درمانگری
1. شرح کلی ماهیت مسأله
این مرحله طی مصاحبه آغازین و با استفاده از سؤالهای باز، مانند «ممکن است درباره مسألهای که این اواخر داشتهاید، توضیح دهید» آغاز میشود. آنگاه مصاحبهکننده با طرح سؤالی درباره تأثیر آن مسأله در طی هفته گذشته، دامنه را کمی محدودتر میسازد. وقتی تصویری کلی از مسائل موجود بیمار فراهم آمد، نمونههایی از وقوع مسأله در زمانهای اخیر، مورد توجه قرار میگیرد. درمانگر باید سعی کند درباره پیوندهای کارکردی ممکن سرنخهایی پیدا کند و به ویژه رویدادهایی را که احتمالاً افکار یا رفتارهای خاصی رابرمیانگیزانند، مورد توجه قرار دهد.2. شرح تفصیلی و اختصاصی و تحلیل رفتاری
وقتی تصویری کلی فراهم آمد، مصاحبه وارد تحلیل تفصیلی میشود و بدین منظور، از نمونههای اختصاصی، که مسأله را مشخص میسازند، استفاده میگردد. درمانگر میتواند این کار را بر حسب نظامهای پاسخی سازماندهی کند؛ به این معنا که درباره جنبههای شناختی ـ ذهنی، هیجانی، فیزیولوژیک و رفتاری مسأله به پرسش بپردازد و از سؤالهای مستقیم استفاده کند و در هر نظام پاسخی، اطلاعاتی درباره افکار وسواسی، برانگیزانندههای آن، اجتناب و آیینمندی فراهم آورد. در هر مرحله، درستی درک ارزیابی کننده از مسأله، با ارائه خلاصههایی از گفتههای درمانجو وارسی میشود.الف. جنبه شناختی ـ ذهنی
در ارزیابی تجربه ذهنی وسواس، توجه اصلی به شکل(72) (فکر، تصویر یا تکانه) و محتوای(73) افکار مزاحم معطوف میشود. محتوای افکار هر فرد، ویژه(74) است و باید به تفصیل مورد ارزیابی قرار گیرد. برانگیزانندههای ذهنی افکار وسواسی را نیز میتوان همزمان با ارزیابی محتوای این افکار، مورد ارزیابی قرار داد. این برانگیزانندهها ممکن است افکار، تصورات یا تکانههای غیر وسواسی باشند.از سوی دیگر، آیینمندیهای ذهنی نیز باید ارزیابی شوند و بدین منظور، از درمانجو درباره حوادث اخیری، که فکر وسواسی را برمیانگیختهاند، به دقت سؤال میشود. در این سؤالها افکار یا تصاویری که بیمار در ذهنش شکل میدهد، یا هر نوع فعالیت ذهنی که آگاهانه پدید میآورد یا میخواهد به مرحله عمل برساند، مورد توجه قرار میگیرد.به دلیل آنکه اجتناب (رویگردانی) ممکن است به صورت شناختی یا ذهنی صورت پذیرد، بیمار سعی میکند درباره هیچ چیز فکر نکند یا سراسیمه میخواهد درباره سایر چیزها بیندیشد. این امر نه تنها از رویارویی و ارزیابی مجدّد ـ که قبلاً به آن اشاره شد ـ جلوگیری میکند، بلکه بر عکس، اشتغال ذهنی درباره چیزهایی را که بیمار نمیخواهد درباره آنها فکر کند، بیشتر میسازد. بنابراین، مهم است بدانیم که آیا بیمار افکار وسواسی خود را جزو لاینفک شخصیت خود میداند یا نه. همچنین مهم است بدانیم میزان مقاومت بیمار در مورد وسواسها و نیز آیینمندیهای مربوط به آنها چقدر و چگونه است؛ زیرا این مقاومت، در پذیرش دلیل درمانگر برای جلوگیری از واکنش بیمار مؤثر است. همچنین لازم است میزان بیمعنا بودن افکار یا رفتارهای وسواسی از نظر بیمار، مورد ارزیابی قرار گیرد.
ب. جنبه هیجانی
تغییرات خلقی مرتبط با وقوع وسواس، بخصوص اضطراب، ناراحتی و افسردگی، حتما باید مورد بررسی قرار گیرند. این گرایش وجود دارد که اضطراب، هیجانی مسلط فرض شود، اما بسیاری از بیماران، اثر هیجانی وسواس را ناراحتی، تنش خاص، خشم یا انزجار ذکر میکنند. باید معلوم شود که آیا تغییرات خلقی، قبل از افکار و رفتارهای وسواسی اتفاق میافتند یا به دنبال آنها.ج. رفتارها
ارزیابی رفتارها، اهمیتی اساسی دارد. هر رفتاری که افکار وسواسی را برمیانگیزد، از رویارویی با آنها جلوگیری میکند (اجتناب)، آنها را پایان میبخشد یا از آنها ممانعت به عمل میآورد، به تفصیل مورد ارزیابی قرار میگیرد و بنابراین، در مورد هر رفتاری اطلاعات دقیقی فراهم میآید.این اطلاعات شکل واقعی رفتار، طول مدت وقوع، فراوانی و ثبات رفتار را در بر میگیرند. همچنین عواملی که شدت رفتار را کم و زیاد میکنند مورد ارزیابی قرار میگیرند. این عوامل ممکن است موقعیتی، عاطفی، شناختی و یا بین فردی و اجتماعی باشند.د. عوامل فیزیولوژیک
زمانی که احساسهای جسمی، خود منشأ ناراحتی به حساب میآیند، این قسمت از ارزیابی ـ بخصوص ـ ضروری است؛ زیرا احساسهاس جسمی ممکن است افکار و رفتارهای وسواسی را برانگیزانند (مثلاً، در یک مورد، بیمار هرگاه احساس میکرد بدنش عرق کرده است، تصور آلودگی پیدا میکرد و باید خود را میشست.) گاهی ممکن است تغییرات بدنی ناشی از رفتار وسواسی باشند و ـ مثلاً ـ بر اثر شستوشوی زیاد پوست آسیب ببیند.ه. زمینه بروز مشکل
ارزیابی کلی درباره تاریخچه بیماری ضروری است. شرایط مربوط به آغاز مشکل بسیار مهم است. شروع مشکل در نوجوانی، در جامعهپذیری و توانایی عمومی بیمار برای مقابله اثر میگذارد. از سوی دیگر، دخالت و نقش سایر افراد خانواده در رفتار وسواسی بیمار باید ارزیابی شود. اثر مشکل بر کار، روابط جنسی و خانوادگی فرد باید مورد بررسی قرار گیرد. آخرین بخش مهم در مصاحبه رفتاری، ارزیابی ارزش کارکردی نشانهها و توجه دادن بیمار به سود وزیان نسبی تغییر است. در پایان مصاحبه ارزیابی، درمانگر باید درباره ماهیت و دامنه مشکل، یک صورتبندی اولیه به دست دهد و این فرمولبندی باید با بیمار در میان گذاشته شود تا به دنبال آن، بتوان منطق درمان را مطرح کرد. در این بحث، حتما باید اهمیت «خودکنترلی»(75) و همکاری در درمان مورد تأکید قرار گیرد. همچنین میتوان برای روشن نمودن جزئیات مشکل، از آزمونهای رفتاری، مصاحبه با بستگان و افراد خانواده، سنجشهای پرسشنامهای و خود بازبینی(76) به صورت یادداشت روزانه افکار و اعمال وسواسی نیز استفاده کرد. (هاوتون و همکاران، 1989، ترجمه قاسمزاده 1376)به طور کلی، رویارویی و جلوگیری از واکنش از بهترین فنون برای درمان وسواس همراه با رفتار اجباری آشکار است و شامل روشهای ذیل میشود:
1. رویارویی ارادی و عمدی با همه موقعیتهای اجتنابی؛
2. رویارویی مستقیم با محرّکهای ترسناک، از جمله افکار مزاحم؛
3. جلوگیری از آیینمندیهای اجباری و رفتارهای خنثیساز، از جمله رفتارهای ناآشکار.
درمان وسواسهای بدون رفتار اجباری آشکار، مبتنی بر دو روش «عادتآموزی» و «ایجاد وقفه و فکر» است. «عادتآموزی» بر این فرض استوار است که تمرینهای اولیه باید به طور مکرّر و پیشبینیپذیر، افکاری را طی دوره لازم برای کاهش اضطراب، برانگیزاند و در عین حال، هر نوع اجتناب نهفته و رفتارهای خنثیساز را متوقف سازد. وقتی در بیمار نسبت به محرّکهای پیشبینیپذیر عادت ایجاد شد، درمان به سوی محرّکهای پیشبینیناپذیر و ایجاد عادت سوق داده میشود و این کار در حالی صورت میگیرد که بیمار هنوز اضطراب دارد. هدف از ایجاد وقفه در فکر این است که راهبردی به منظور کنار گذاشتن افکار فراهم بیاورد و از این رهگذر، دوام آنها را کم کند. این امر ممکن است بر افزایش احساس کنترل بیمار و درنتیجه، در کاهش ناراحتی او اثر بگذارد. در الگوی شناختی ـ رفتاری، پیشبینی میشود که افکار وسواسی بر اثر خنثیسازی و اجتناب تداوم یابند. بنابراین، با استفاده از روش مؤثر ایجاد وقفه در فکر، سعی میشود برنامهای نیز در جهت حذف خنثیسازی و از جمله، حذف کسب اطمینان و خاطر جمع شدن و نیز اجتناب تنظیم شود.(77)
به دلیل آنکه در شناخت ـ رفتار درمانگری بر اهمیت نقش فرایندهای شناختی و رفتاری در شکلگیری و تداوم اختلالات روانشناختی و کاربرد روشهای تجربی مبتنی بر رفتارگرایی و شناختگرایی، برای درمان الگوهای پاسخدهی نادرست، تأکید میگردد و با توجه به اینکه تلفیق فنون شناختی با درمانهای رفتاری موجود، رویکرد غالب در درمان اختلالات روانی است،(78) به سایر فنون رفتاری مؤثر در درمان OCD اشاره میشود. این فنون عبارتند از: رویارویی تجسّمی یا تخیّلی، شوخی و مزاح، تنشزدایی، نیت متناقض، تلفن زدن، درمان به روش بارداری، که خود شامل روشهای خودکنترلی، آموزشهایی برای توقف تشریفات وسواسی، روشهای تدریجی (به تأخیر انداختن واکنش)، نظارت شدید و روشهای انزجاری میشود.
خلاصه و نتیجهگیری
در رویکرد شناختی ـ رفتاری، وسواس به عنوان افکار، تکانهها یا تصورات مزاحم و ناخواستهای تعریف میشود که فرد کنترلی بر آنها ندارد و عملکرد اجتماعی، شغلی، خانوادگی و تحصیلی او را تحت تأثیر قرار میدهند و برای وی آشفتگی و اضطراب ایجاد میکنند. فرد برای تسکین اضطراب و آشفتگی خود، به طور موقّت، به خنثیسازی روی میآورد و این خنثیسازی، شکل رفتارهای وسواسی و اجباری به خود میگیرد.در دیدگاه اسلامی، منظور از «وسوسه» یا «وسواس» به عنوان یک اختلال روانی، همان وسواس فکری است که توسط شیطان برانگیخته میشود؛ زیرا کار شیطان آن است که افراد را به سوی افکار ناخواسته، مزاحم و مذموم بکشاند تا بدینوسیله، رفتارهای ناپسند و اعمال نادرستی از آنان صادر شود. به عبارت دیگر، نسبت دادن این اندیشهها و افکار مزاحم، ناخواسته و نادرست به شیطان، دلالت بر اجباری بودن آنها و غیرقابل کنترل بودن این افکار توسط فرد دارد.همچنین در متون و منابع اسلامی به اضطرابزا بودن وسواس نیز اشاره شده و «وسواس عملی» به عنوان نتیجه و پیامدی از «وسواس فکری» مطرح شده است. بنابراین، به طور کلی، میتوان استنتاج نمود که در هر دو رویکرد، به تعریف مشابهی از وسواس برمیخوریم و در این زمینه، تفاوت محسوسی بین دو رویکرد موجود نیست.اگرچه محتوای وسواس از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اما شایعترین وسواسها عبارتند از: وسواس آلودگی، ترس از آسیب رساندن به خود یا دیگری، داشتن رفتارهای غیراجتماعی، اشتغال به امور جنسی غیرطبیعی، وسواسهای مذهبی، نظم و ترتیب، وسواسهای بیمعنا و افکاری در مورد مرگ خود یا عزیزان و وابستگان.
در ارتباط با محتوای وسواس، اگرچه متون و منابع اسلامی بیشتر به وسواسهایی در ارتباط با انجام اعمال و فرایض مذهبی و دینی نظیر شک در تعداد رکعات نماز، وضو، غسل، نیت نماز، تکبیرةالاحرام، قرائت، وسواس در طهارت و نجاست (شستوشو) اشاره شده است، با این حال، به انواع دیگر وسواس همچون وسواس در مورد سلامتی و ترس از بیماری، داشتن اندیشههای بیهوده (وسواس اعتقادی)، وسواس در ارتباط با مرگ، برزخ، قبر، دوزخ و معاد، وسواسهای افراطی مانند داشتن افکار و عقاید غیرمنطقی و ناعاقلانه و وسواس جدال و کشمکش نیز اشاره شده است. به طور کلی، در رویکردهای گوناگون، علایم و نوع افکار و حرکات اجباری تقریبا مشابه هستند و بر علایم خاصی مثل تشریفات و آیینمندیهای رفتاری، نشخوارهای ذهنی و فکری و اجتناب تأکید شده است.
مشهورترین اشکال بالینی تشریفات «شستوشو و پاکیزگی» است و تظاهر دیگر وسواس تشریفات «وارسی» است که با هدف جلوگیری از فاجعههای ویژهای همچون آتشسوزی، دزدی و مانند آن طراحی میشوند. اَشکال دیگر تشریفات به صورت «نظم و ترتیب» و «احتکار» مشاهده میشود. تشریفات یا نشخوارهای ذهنی، که برای کاهش تشویش و ناراحتی برانگیخته میشوند، توسط ترسهای وسواسی طراحی میگردند و شامل شمارش و وردخوانی و مانند آن هستند.در متون و منابع اسلامی نیز به هر سه مورد مزبور یعنی «اعمال و آیینمندیهای وسواسی»، «افکار وسواسی یا نشخوارهای ذهنی و فکری» و «اجتناب» اشاره شده است. در احادیث و روایات تأکید شده است که فرد مبتلا به وسواس برای اجتناب از افکار ناخواسته و مزاحم، به رفتارهای اجباری پناه میبرد (اجتناب). در متون اسلامی، به این موضوع نیز اشاره شده است که اعمال و رفتارهای اجباری ناشی از افکار و اندیشههای ناخواسته و مزاحم هستند که فرد کنترلی بر آنها ندارد و ناشی از وسوسه شیطان هستند.
در ارتباط با سببشناسی وسواس، رویکردهای شناختی ـ رفتاری بر چگونگی ادراک و ارزیابی پدیدهها توسط فرد تأکید دارند و این اختلال را ناشی از پردازش شناختی نادرست و غیر منطقی افراد مبتلا میدانند. افراد مبتلا به وسواس نه تنها دارای احساس مسؤولیت و احساس گناه افراطی و شدید برای رخ دادن حوادث و وقایع میباشند، بلکه باورهای نادرستی در مورد شایستگیها و لیاقتهای خود دارند که ناشی از کمالگرایی افراطی یا اخلاقگرایی متعالی آنهاست. همچنین این افراد به طور افراطی و شدیدی به افکار مزاحم و ناخواستهای که تجربه میکنند اهمیت میدهند و تعبیر و تفسیرهای فاجعهآمیزی از این افکار دارند.
در متون و منابع اسلامی، در زمینه سببشناسی وسواس، هم به نقش فرایندهای شناختی و عقلانی مانند «عدم رشد عقلی»، «ضعف در اراده و تسلیم شدن در برابر افکار شیطانی»، «عدم اعتماد به نفس»، «توجه افراطی به غرق بودن در برابر غرایز و شهوات» و «امیال کاذب» و نیز به نقش عوامل فیزیولوژیک همچون «سوء هاضمه» و هم به نقش عوامل عاطفی و هیجانی مانند «اضطراب» اشاره شده است.یکی از نکات اساسی که در هر دو رویکرد بر آن تأکید بسیار میشود، مسأله پیشگیری و درمان است. درباره پیشگیری، نظریهپردازان شناختی بر شناخت منطقی تأکید میکنند و اعتقاد دارند که ایجاد احساس امنیت، آرامش و تعادل روانی و شناخت منطقی میتوانند عوامل مؤثری در پیشگیری از اختلالات روانی باشند واین تحقق نمییابد، مگر در پرتو تربیت صحیح و درست افراد و جامعهای با زمینه مناسب برای پذیرش افراد سازگار و متعادل.
به دلیل اینکه نظریههای رفتارگرایی بر یادگیری و ارائه الگوهای رفتاری صحیح و منطقی تأکید میورزند، پیشگیری طبق رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگری» شامل ارائه الگوهای صحیح رفتاری از طریق تقویت و پاداش و روش حذف یا تنبیه و شرطیسازی میباشد. البته باید متذکر شد که کارایی این روشها بیشتر در حیطه پیشگیری ثانویه به اثبات رسیده است. در دیدگاه اسلامی، راهکارهایی که از ابتلا به اختلالات روانی، از جمله وسواس فکری ـ عملی، پیشگیری میکنند، شامل روشهای ذکر شده در رویکردهای روانکاوی، زیستشناختی، شناختی و رفتاری میباشند. برخی از این راهکارها عبارتند از: پرورش صحیح ذهنی و رشد عقلانی، عدم به کارگیری شیوههای سلبی در تربیت مانند تنبیه و تهدید، جلوگیری از بروز عوامل زمینهساز اختلالات روانی، همچون اضطراب و ترس، ایجاد تعادل و نظم در کلیه برنامههای زندگی، دادن آگاهی صحیح یعنی ایجاد شناخت منطقی در افراد نسبت به وظایف شرعی و اجتماعی، استفاده از گیاهان دارویی مانند سدر و ایجاد اشتغال ذهنی (قرائت قرآن و ذکر).
در زمینه درمان اختلال وسواس فکری ـ عملی، رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگری» متأثر از نظریه سالکوسکیس (1989) تأکید میکند که اگرچه «مواجهه طولانی مدت با جلوگیری از پاسخ» در درمان بعضی از انواع وسواس موفقیتآمیز میباشد، اما برای سایر افراد مبتلا به اختلال، مانند افرادی که دارای افسردگی شدید و یا عقاید بیش بها داده شده هستند، سودمند نمیباشد. بنابراین، در این رویکرد، بر شناسایی و اصلاح ارزیابیهای منفی و افکار مداخلهگر، اصلاح نگرشهای مربوط به احساس مسؤولیت و جلوگیری از خنثیسازی، که در پى ارزیابى متأثر از احساس مسؤولیت پدید مىآید، تأکید مىشود.این در حالى است که بر اساس متون و منابع اسلامى (آیات، احادیث و روایات)، مىتوان از روشها و فنون گوناگون شناختى، معنوى، ارتباطى، عملى و دارویى براى درمان این اختلال استفاده کرد. در واقع، در رویکرد اسلامى، بر تمام ابعاد و جنبههاى این اختلال تأکید شده و درمانهاى گوناگونى از این قبیل در آن به چشم مىخورند. آگاهسازى فرد وسواسى از وضع نابهنجار خود و موقعیتى که در ارتباط با خداوند دارد، پرورش عزّت نفس و تبیین منافات آن با وسواس و بندگى شیطان، تغییر موقعیت در مورد اعمال وسواسى، پناه بردن به خداوند (توکّل به خداوند) و توجه قلبى و زبانى (ذکر خدا و ذکر اهلبیت علیهمالسلام )، اکتفا به واجبات و ترک مستحبات و پرداختن به ضرورتها و پرهیز از اعمال غیرضرورى، توجه دادن به الگوها و اسوهها در اعمال دینى و تشریح رفتار معصومان علیهمالسلام ، غرقه سازى در امور معنوى، حسّاسیت زدایى و زدودن اشکال از ذهن فرد وسواسى، تأکید بر روزهدارى و پرهیز از پرخورى و درمانهاى دارویى مانند مصرف بعضى از مواد غذایى، به ویژه انار، خرما، سیب و روغن زیتون و انجام اعمالى که موجب موقعیت روانى ویژه و شادابى و آرامش فرد مىگردد، مانند خضاب و رنگ کردن مو، بىاعتنایى به شک و تردید و مراقبت مستمر از فرد مبتلا به وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال وى.
بنابراین، فنون درمانى برگرفته از متون اسلامى شامل فنون درمان شناختى، رفتارى و دارویى است. همچنین نتایج پژوهشها نشاندهنده تأثیر و کارامدى بیشتر این فنون به صورت ترکیبى است، تا به کارگیرى این فنون به تنهایى؛ زیرا به کارگیرى فنون مزبور به صورت ترکیبى، اثر تعاملى ویا دست کم اثر تجمعى دارد و به بهبودى سریعتر، بیشتر و پایدار این اختلال منجر مىشود. بنابراین، مىتوان نتیجه گرفت که شیوههاى پیشگیرانه و درمانى رویکرد اسلامى به وسواس، کلىتر، کاملتر و کارامدتر مىباشند.
پىنوشتها
* دانشیار علوم تربیتى دانشگاه قم و رئیس مؤسسه مطالعاتى مشاوره اسلامى (دکتراى علوم تربیتى)
** پژوهشگر در مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره) و مؤسسه مطالعاتى مشاوره اسلامى (کارشناش ارشد روانشناسى)
1. Obsessive - Compulsive Disorder (OCD).
2. J. Piacentini (2000), Cognitive Behavioral Therapy of Childhood OCD. Child and Adolescent Psychiatric Clinics of North America, 8(3), 599 - 616.
3. obsessive thoughts.
4. obsessive images.
5. obsessive yuminations.
6. obsessive doubts.
7. obsessive impulses.
8. obsessive rituals.
9ـ نصرتالله پورافکارى، افسردگى واکنش یا بیمارى، تهران، آزاده، 1371.
10ـ کیت هاوتون، کرک پاتریک، سالکوسکیس و کلارک (1989)، رفتار درمانى شناختى: راهنماى کاربردى در درمان اختلالهاى روانى، ترجمه قاسمزاده، تهران، ارجمند، 1376.
11ـ مایکل گلدز، دنیس گات و ریچارد مىیر، مبانى روان پزشکى آکسفورد، ترجمه کیانوش هاشمیان و ابوحمزه الهام، تهران، تبیان، 1377.
12. J. Piacentini, Opcit.
13ـ علىنقى فقیهى، شناخت مشاوره از دیدگاه اسلامى (چکیده مقالات دومین همایش)، تهران، سپهر، 1379، ص 97.
14ـ اثیرالدین محمد بن یوسف بن ابى حیان اندلسى، تفسیر البحر المحیط، ج 10، ص 579.
15ـ محمود ارگانى بهبهانى، شناخت و درمان وسوسه و وسواس در اسلام، قم، مجمع ذخائر اسلامى، 1379، ص 20 ـ 19.
16ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 57، ص 122.
17ـ محمود ارگانى بهبهانى، پیشین، ص 21.
18ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 15، ص 293.
14
19ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 163، ح 20، 4 تا 43 و ج 82، ص 83، ح 30.
20ـ علىاکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا، ج 14، حرف واو.
21ـ امام خمینى، چهل حدیث، تهران، رجاء، 1368، ص 402.
22ـ ر.ک.به: یحیى سیدمحمدى، وسوسه و وسواس در اسلام.
23ـ کنزالعمّال، ح 1266.
24ـ شیخ حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 1، ص 231، ج 5 و 6.
25ـ همان، ج 1، ص 46 / محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 11.
26ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 424، ح 2.
27ـ علىنقى فقیهى، پیشین، ص 98.
28ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 163.
29ـ همان، ج 72، ص 69.
30ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 11.
31ـ همان، ج 1، ص 11 / شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 1، ص 46.
32ـ محمدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 3، ص 4، ح 7.
33ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 76، ص 87 / شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 19.
34ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 290.
35ـ امام خمینى، پیشین، ص 405ـ 406.
36ـ علىنقى فقیهى، پیشین، ص 101.
37ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 424 / همو، فروع کافى، ج 3، ص 14.
38ـ نهجالبلاغه، خ 91.
39ـ محمدبن یعقوب کلینى، فروغ کافى، ج 3، ص 14 و ص 360.
40ـ آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 352.
41ـ یحیى سید محمدى، پیشین، ص 76.
42ـ محمود ارگانى بهبهانى، شناخت و درمان وسوسه و وسواس در اسلام، ص 121.
43ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 424.
44ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 10، ص 102.
45ـ همان، ج 66، ص 162، ح 36 تا 42.
46ـ ابى جعفر احمدبن محمدبن خالد البرقى، المحاسن، ق. المجمع العالمى لاهلالبیت علیهمالسلام ، 1413، ج 2، ص 553.
47ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 5، ص 96، باب 97، ح 6025.
48ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 62، ص 300.
49ـ ابىجعفراحمدبنمحمدبن خالدالبرقى،پیشین،ج2، ص 485.
50ـ همان، ج 201، ص 789 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 126.
51ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 69، ص 69.
52ـ ر.ک: جمشیداحمدى، وسواسودرمانآن، شیراز،نوید،1368.
53ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 76، ص 97.
54ـ نهجالبلاغه، حکمت 312.
55ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 124، روایت 2.
56. Neutralization.
57. Compulsive Behavior.
58. Avoidance Behavior.
59. S.J. Rachmn & R.L. Hodgson (1980), Obsessions and Compulsions, Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
60. Diagnostic and Statistical ManuaI of Menta Disorder (DSM- IV).
61ـ گیل اس استکتى، درمان رفتارى وسواس، ترجمه عباس بخشىپور، تبریز، مؤسسه انتشاراتى روان پویا، 1376.
62. Perfectibility.
63. Morality.
64. M.H. Freeston, R. haducuer, F. Gagnon & N. Thibodeau (1993), "Belifs about Obsessional Thoughts", Journal of Psychopathology and Behavioral Asse ssment, 15, 1-27.
65ـ وسواس، برداشتها و درمانرفتارى، گیل اس استکتى و همکاران، ترجمه امیر هوشنگ مهریار، تهران، پویا، 1373.
66. P.M.Salkovskis, D. Westbrook, J. Davis, A. Jeavons & A. Gledhill (1994), Effects of Neutalizing of in Trusive Thoughts: An Experiment Investigation.
67ـ بهروز میلانى فر، بهداشت روانى،تهران،قومس،1372،ص53
68. P.M. Salkovskis, C. Richards & E. Forrester (1995), The Relation between Obsessional Problems and Intrusive Thoughts: Behavioral and Cognitive Psychothrapy, 23, 281, 299.
69ـ ر.ک.به: کیت هاوتون و همکاران، پیشین.
70. form.
71. Content.
72. Idiosyncratic.
73. Self0 ontrol.
74. Self - monitoring.
75. P.M. Salkovskis, P. Cambell (1994), Thought Suppression in Naturally.
76. P.M. Salkovskis, Cognitive - Behavioral Factors and The Persisstence of Intrusive Thoughts in Obsessional Problems: Behaviors Research and Theory, 27, 677, 682 / P.M. Salkovskis & H.C. Warwick (1988), Cognitve Theorg of Obsessive Compulsive Disorder: In the Theory and Practice of Cognitive Theory (Perris, C.Blackburn, I.M. and Perris H. eds), P.P 376 - 395, Springer, Heidelbery.
••• سایر منابع
1. The Etiology of Obsessive - Compulsive Disorder Behavior and Research, 35 (3), 211- 219.
2. Occuring negative In Trusive Thoughts: Behavior Research and Therapy, 32, 1-8.
3. American Psychiatric Association (1994), Diagnostic, and Statistical "Manual of Mental Disorders", Fourth Edition.
4. P.M. Salkovskis (1985), Obsessional - Compulsive Problems: Acognitive - Behavioral analysis; Behavior Research and Therapy, 23, 571 - 583.
5. I.M. Marks (1986), Fears, Phobias and Rizuals (New York: Oxford University Press).
6. S. Rachman (1996), Obsessions, Responsibility, and Guilt: Behavior Research and Therapy, 31, 149 - 254.
7. S. Rechman, R. Hodgson & I.M. Marks (1971), How to Remain Neutral: An Experimental Analysis of Neutralization: Behavior Research and Therapy, 34, 889- 898.
8. A.E. Bergin (1991), "Values and Religious lssues in Psycho Therapy and Mental Health". American Psychologist, 45, 394- 403.
9. O. Conner, K. Todorov, c. Rebillard, S. Borgeat & M. Brault (1999) "Cognitive - Behavior Therapy and Medication in The Treatment of Obsessive - Compulsive Disorder, Canadian, journal of Psychiatry, 44 (1), 64- 72.
10. M.J. Kozak, M.R. Liedowitz & E.B. Foa (2000), Cognitive Behavior Therapy and Pharmacotherapy for Obsessive - Compulive Disorde, Goodman, Waynek, Rudorfer, Maltt Hew, V. (Eds), Personality and Clinical Psychology Series.
11. S. Rachman (1997), A Cognitive Theory of Obsessions: Behavior Research and Therapy, 35, 793- 802.
12. P.M. Salkovskis & D. Westbrook (1989) Behavior Therapy and Obsessional Rumminations: Can Failure be Turned in to Success, Behavior Research and Therapy, 27, 149 - 160.