شيعه اماميه اثني عشريه

اماميه معتقدين به امامت ائمه دوازدگانه از حضرت علي ـ عليه السلام ـ تا امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ مي باشند و هرجا اماميه به صورت مطلق عنوان گردد و يا لفظ شيعه به صورت مطلق بيان شود منظور اثني عشريه...
يکشنبه، 12 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شيعه اماميه اثني عشريه
شيعه اماميه اثني عشريه

شيعه اماميه اثني عشريه
نويسنده:مختار اصلاني
منبع:سایت اندیشه قم
اماميه معتقدين به امامت ائمه دوازدگانه از حضرت علي ـ عليه السلام ـ تا امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ مي باشند و هرجا اماميه به صورت مطلق عنوان گردد و يا لفظ شيعه به صورت مطلق بيان شود منظور اثني عشريه هستند. آنها را شيعه جعفري يا جعفريه، اهل ايمان، اصحاب الانتظار، قائميه نيز ناميده اند. اماميه به نص جلّي و صريح پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ درباره امامت علي ـ عليه السلام ـ و يازده فرزندش اعتقاد دارند و امامت به عقيده آنها امامت و ولايت عامه مسلمانان است درامور دين و دنيا كه به نيابت از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به آنها واگذار شده است زيرا آنها معتقدند كه بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ عقلاً واجب است كه براي خود جانشيني انتخاب كند. شيعه اماميه از همان آغاز در مقابل سبعيه (هفت اماميه) اثني عشريه خوانده شده اند.[1]
نام دوازده امام اثني عشريه به ترتيب عبارت اند از: 1. امام علي ـ عليه السلام ـ، 2. امام حسن ـ عليه السلام ـ، 3. امام حسين ـ عليه السلام ـ، 4 امام علي بن حسين ـ عليه السلام ـ، 5. امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ، 6. امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ، 7. امام موسي كاظم ـ عليه السلام ـ، 8. امام رضا ـ عليه السلام ـ، 9. امام جواد ـ عليه السلام ـ، 10. امام علي النقي ـ عليه السلام ـ، 11. امام حسن عسگري ـ عليه السلام ـ، 12. امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ كه داراي دو غيبت صغري و كبري مي باشد كه غيبت كبري از سال 329 قمري شروع شده و تا امروز ادامه دارد. شيعه اثني عشريه،‌ امامان خود را مانند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ملهم از جانب خدا مي دانند و امامت را رياست عامه مي دانند و مقام وي را مافوق بشر عادي و قائم آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ، پس از بروز علائمي كه از جانب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه پيشين از او بيان شده ظهور خواهد كرد.[2]
شيعه اثني عشريه داراي فقه پويا و كامل است كه مجموعه احاديث آنان در چهار كتاب به نام هاي كافي، تهذيب، من لا يحضره الفقيه و استبصار جمع آوري شده است و مباني فقهي آنان بر چهار اصل قرآن، سنت، عقل، و اجماع استوار است. از مسائل خاص شيعه كه آنها را از اهل سنت و بسياري از فِرق اسلامي ديگر متمايز مي سازد عبارتند از: امامت و ولايت بلافصل علي ـ عليه السلام ـ و اولادش، عصمت در انبياء و ائمه ـ عليهم السّلام ـ ، تقيه، بداء، رجعت و متعه كه بطور خلاصه به آنها اشاره مي شود.[3]

امامت

امامت در بين مكاتب كلامي، اماميه تنها گروهي هستند كه امامت را از اصول دين خود به شمار مي آورند و بر آن تأكيد فراوان دارند. ديگر مكاتب كلامي امامت را از فروع دين مي شمارند به علاوه مفهوم «امت» و «امامت» درتفكر شيعه اماميه به كلي با انگاره ديگران تفاوت دارد. به اعتقاد اماميه،‌‌ امامت صرفاً يك رهبري اجتماعي و حتي ديني به معناي اجراي احكام اسلامي نيست، بلكه امامت رهبري امت اسلام در همه شئون حيات بشري اعم از اعتقادي، عملي ،‌اخلاقي، اجتماعي و سياسي است. از سوي ديگر امام يك شخص و يا يك شخصيت عادي نيست كه مردم او را به ميل خويش برگزينند، بلكه امام فردي معصوم از گناه و خطاست و رسالت سنگين استمرار راه نبوت را بر دوش دارد كه بعد از رحلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با امامت علي ـ عليه السلام ـ شروع و تا قيامت استمرار خواهد داشت.[4]

عصمت

اماميه علاوه بر اينكه معتقد به امامت دوازده امام ـ عليهم السّلام ـ از طريق نص هستند؛ قائل به عصمت آنان مانند عصمت انبياء مي‎باشند به همين جهت امامان نه تنها معصوم از گناه هستند بلكه از خطا و اشتباه و سهو و نيسان نيز معصوم مي باشند و براي اثبات اين عصمت، هم به «نقل» و هم به «عقل» تمسك مي جويند. ضمناً اماميه در رابطه با عصمت امامان قائلند كه اين عصمت مطلق است، يعني امام هم قبل از امامت و هم بعد از امامت و هم در احكام ديني و جميع امور بايد معصوم باشد.

تقيه

يكي از تمايزات اماميه عقيده به «تقيه» مي باشد كه عبارت است از اينكه كسي در ظاهر خودش را با ديگري در گفتار يا كردار يا ترك كاري موافق نشان بدهد، به خاطر آنكه خود يا ديگران را از آزار دشمنان و مخالفين حفظ نمايد و اين در حالي است كه شخص تقيه كننده كاملاً دانا هست به اينكه اين كار او بر خلاف حق و واقع است، منتها چون مي‎داند حفظ جان يا مال يا عرض و يا ناموس او بستگي به اين كار دارد لذا تقيه مي كند. بنابراين تقيه موضوعي است كه نه تنها شيعيان بلكه هر انسان عاقل به رعايت آن در جهت پيشبرد اهداف مشروع و برحق خود و جامعه اي كه در آن زندگي مي كند، ملتزم خواهد بود.[5]

بداء

بداء يكي ديگر از اعتقادات اماميه مي باشد، بداء به معني ظاهر شدن چيزي پس از آنكه مخفي بوده است، مي باشد. شيعيان از كلمه بداء آنجا كه به خداوند نسبت مي دهند منظورشان ظاهر كردن امري پس از آنكه براي ديگران مخفي بوده است مي باشد كه اصطلاحاً به آن اظهار بعد از اخفاء گفته مي شود ياد مي كنند به اين بيان كه خداوند متعال، گاهي چيزي را به خاطر مصلحتي از بندگان مخفي نگاه مي دارد، در حالي كه براي خود او هرگز مخفي نبوده و روشن است ولي بعد به خاطر حكمت و مصلحتي آن مخفي شده را ظاهر مي سازد.[6]

رجعت

رجعت يكي ديگر از امتيازات شيعه اماميه از ساير مسلمانان مي باشد؛ اماميه معتقد است كه در زمان ظهور حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ كثيري از دوستان و عاشقان آن حضرت و همچنين پدران گرامي اش دوباره زنده مي شوند تا شاهد برپايي حق و اقامه حكومت الهي توسط آن امام بزرگوار باشند.
اما اصول عقايد مذهب شيعه اثني عشريه عبارتند از توحيد، نبوت، معاد، ‌عدل و امامت. درباره توحيد عقيده آنان اين است كه خدا يكتا و بي همتاست و هيچ گونه كثرت و تركيبي در ذات او راه ندارد[7]و داراي صفات ثبوتيه اي مي باشد كه آن صفات عين ذات اوست.
عقيده اماميه درباره نبوت اين است كه خداوند براي هدايت بشر پيامبراني فرستاده است كه اولين آنها آدم و آخرين آنان حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ است و همه آنها از هرگونه خطا و گناهي معصوم مي باشند.[8]
شيعيان معتقدند كه خداي متعال عادل است و به احدي ظلم نمي كند و كاري كه از نظر عقل قبيح و زشت باشد از او صادر نمي شود،[9]از نظر شيعه «امامت» جزء اصول دين است ولي اهل سنت، امامت را از فروع دين مي دانند. پس از امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ اماميه به 15 فرقه تقسيم شدند كه همه آنها جز فرقه اثني عشريه از ميان رفته اند، در قرون اخير دو نوع نگرش در شيعه اماميه پديد آمده كه البته نمي توان آن را به معني اخص كلمه فرقه ناميد يكي اخباريه كه همان اصحاب حديث هستند و معتقدند كه از ادله چهارگانه قرآن، ‌سنت، عقل و اجماع تنها منبعي كه بايد به آن رجوع كرد اخبار و احاديث هستند حتي استفاده از قرآن را هم منوط به ورود احاديث در آن مورد مي دانند و تقسيم احاديث به صحيح و موثق و ضعيف و ... را ناروا مي دانستند و به طور مطلق همه احاديث را قابل اعتماد مي دانستند، در مقابل اين ها گروه ديگري به نام اصوليون وجود دارد كه ادله اربعه (كتاب، سنت، عقل و اجماع) را از منابع استدلالي فقه مي دانند و بعد از قرآن «سنت» را از ادله مي دانند و معتقدند كه تنها حديث صحيح و موثق قابل اعتماد است و راوي حديث بايد عادل و شخص مورد وثوقي باشد.[10]

دلايل حقانيت شيعه

درحقانيت شيعه اماميه، از نظر عقلي و نقلي بايد بگوييم كه از نظر عقلي،‌عقل بطور كلي چنين حكم مي كند كه هر مذهبي كه امام و پيشواي آن از جانب وحي معرفي شده باشد، معصوم و به پيامبر نزديك باشد، مؤيد به علم الهي و صالح براي امر امامت مي باشد. چنين مكتب و مذهبي بر حق است؛ اين كبري كلي را قرآن كريم و رواياتِ بسياري از منابع اهل سنت و شيعه در مورد مذهب شيعه دوازده امامي تأييد مي كنند به تعدادي از آيات و رواياتي كه حكم كلي عقل را منطبق بر عقيده شيعه در مورد امامت و پيروي از معصوم و اينكه پيشوايان اين مذهب مورد عنايت خاص الهي و منصوص و معرفي شده از جانب وحي اند اشاره مي شود.
آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»[11]و يا آيه «يا ايها الذين امنوا اطيعوالله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم...»[12]فخر رازي از علماي معروف اهل سنت از اين آيه معصوم بودن اولوالامر را استفاده كرده [13]كه كاملاً صحيح مي باشد اما اينكه اواوالامر معصوم چه كساني هستند قرآن و سنت، اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را معرفي مي كنند اما در سنت نيز روايات متعددي وارد شده است. به عنوان مثال حديث منزلت، حديث اطاعت و ... كه مي گويند علي ـ عليه السلام ـ به منزله هارون موسي نسبت به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ است و اطاعت علي ـ عليه السلام ـ اطاعت از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است و اطاعت از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اطاعت از خداست.[14]
روايتي را فخر رازي نقل مي كند كه جدا از دليل نقلي براي اثبات حقانيت شيعه دوازده امامي، بهترين شاهد و مؤيد براي حكم عقل است كه بايد از علي ـ عليه السلام ـ پيروي و تبعيت كنيم چون مورد اطمينان و تأييد وحي است «.
.. فقد ثبت بالتواتر، و من اقتدي في دينه بعلي بن ابي طالب فقد اهتدي و الدليل عليه قوله ـ صلي الله عليه و آله ـ اللهم دار الحق مع علي حيث دار ... و من اتخذ علياً اماماً لدينه فقد استمسك بالعروة الوثقي في دينه و نفسه»[15] يعني به تواتر ثابت شده هر كه در امور دينش به علي ـ عليه السلام ـ اقتدا كند هدايت يافته است و دليل اين گفتار حديثي است از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه فرمود: خدايا حق را به دور علي بچرخان هرجا علي ـ عليه السلام ـ بچرخد ... و هر كسي كه علي ـ عليه السلام ـ را امام و پيشواي ديني خود قرار دهد به ريسمان محكمي در دين و در نفسش چنگ زده است. روايات و احاديث فراواني در منابع مهم اهل سنت و تشيع داريم كه صريحاً دستور دادند از ائمه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ پيروي كنيد و راه نجات را منحصر در پيروي از آنها كرده است كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:
1. حديث ثقلين: در منابع متعدد اهل سنت به عبارات مختلف وارد شده كه مي گويند نجات و سعادت و گريز از گمراهي در تمسك به قرآن و اهل بيت است. يعني قرآن به تنهايي كافي نيست بلكه مفسر و مبين معصومي كه مورد تأييد وحي هم باشد لازم است «اني تاركم فيه ثقلين كتاب الله و عترتي...»[16]
2. در منابع متعدد اهل سنت از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ‌روايت شده كه فرمودند: إنّ وصيّي والخليفة من بعدي علي بن ابي طالب و...»
و ده ها حديث و آيات ديگر كه راه و روش كساني را تأييد مي كنند كه از رهبران معرفي شده از جانب وحي پيروي مي كنند و تنها مذهبي كه به اين آيات و احاديث عمل مي كند و از اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اطاعت مي كند مذهب حقيه شيعه مي باشد.
پس در نتيجه هم از نظر نقلي و هم از نظر عقلي حقانيت مذهب اماميه ثابت مي شود. از نظر نقلي وجود ده ها آيه و روايت در شأن و منزلت علي ـ عليه السلام ـ و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و صريح حديث غدير و ... و از نظر عقلي هم بديهي است كه اگر فرد مصلحي با زحمات زياد طرح و روش جديدي را براي جامعه بشر ابداع كند حتماً براي حفظ و استمرار آن چاره مي انديشد؛ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه از بيان كوچكترين مسايل مربوط به سعادت بشر دريغ نكرده چگونه معقول است در مورد رهبري كه سرنوشت ساز است سكوت كند و يا اينكه به مردم واگذار كند در حالي كه خودش از همه بهتر به شخص واجد شرايط آگاه است.[17]
از طرفي واقعيت امر اين است كه نخستين بار نام شيعه را پيامبر گرامي اسلام براي علي ـ عليه السّلام ـ و يارانش به كار برده است و اين مي تواند وجه ديگري براي كامل و به حق بودن مذهب شيعه باشد.

پی نوشت ها:

[1] . شهرستاني، ملل و نحل، دارالمعرفه، بيروت، ج1، صفحه172؛ تاج العروس، حسيني واسطي، ج11، صفحه 257.
[2] . نوبختي، فرق الشيعه، المطبعه الحيدريه نجف، صفحه 108 الي 112.
[3] . رباني گلپايگاني،‌ علي، فرق و مذهب كلامي، انتشارات مركز جهاني، صفحه 139.
[4] . دائره المعارف بزرگ شيعه، انبشارات علمي فرهنگي،‌تهران، ج4، صفحه 273.
[5] . حجت، سيد محسن، تشيع چيست و شيعه كيست، دفتر انتشارات اسلامي، صفحه 303.
[6] . سيد محسن حجت، پيشين، صفحه 291.
[7] . فرق و مذاهب كلامي، پيشين، صفحه 142.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . استاد مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، انتشارات صدرا، صفحه 21.
[11] . مائده، آيه 3.
[12] . نساء، آيه 59.
[13] . امام فخر رازي، التفسير الكبير، دارالكتب العلميه، ج10، صفحه 144.
[14] . المستدرك، حاكم نيشابوري، موسسه طبع و نشر، ج3، صفحه 195.
[15] . امام فخر رازي، تفسير كبير، چاپ سوم، ج1، صفحه 205.
[16] . صحيح مسلم، ج 7، ص 122.
[17] . سبحاني،جعفر، منشور عقايد اماميه، چاپ اعتماد، صفحه 15





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط