آشنایی با فرقههاي شيعه
نويسنده: علي رباني گلپايگاني
منبع:کتاب «فرق و مذاهب کلامي»
منبع:کتاب «فرق و مذاهب کلامي»
در کتب ملل و نحل، براي شيعه فرقههاي بسياري ذکر شده و حتي گفته شده است که حديث معروف افتراق امت (هفتاد و سه فرقه) بر فرقههاي شيعه منطبق ميگردد، ولي بايد توجه داشت که اولا: برخي از اين فرقهها مانند غلات و شعب آن و. . . ، حقيقتا از انشعابات شيعه نبوده و دانشمندان شيعه آنها را تکفير نمودهاند، و ثانيا: حقيقت انشعاب در مذهب شيعه اين است که در مسئله امامت، که معرف مکتب تشيع است، اختلافاتي وجود داشته باشد، ولي اختلاف در مسائل اعتقادي ديگر معيار شناخت فرقههاي شيعه نيست. بر اين اساس، ذکر بسياري از اين فرقهها، از قبيل هشاميه، يونسيه، نعمانيه و. . . به عنوان فرقه شيعه واقع بينانه نيست، ثالثا: تعداد بسياري از فرقههايي که در مسئله امامت از آنها ياد شده است، بر فرض واقعيت داشتن آنها، زمان کوتاهي بيش دوام نياورده و به کلي محو گرديدهاند، مثلا پس از شهادت امام عسکري عليهالسلام فرقههاي چهارده گانهاي براي شيعه نقل گرديده که هيچ اثري از آنان يافت نميشود و حتي واقعيت داشتن آنها نامعلوم است، چنانکه شيخ مفيد پس از ذکر فرقههاي چهاردهگانه گفته است:
«در اين زمان (373 هجري) جز اماميه (اثنا عشري) که به امامتحضرت مهدي (عج) معتقدند، فرقهاي وجود ندارد، و فرقههاي ديگر منقرض شده و جز حکاياتي غير قابل اعتماد از آنان در دست نيست» . (1)
محقق طوسي نيز پس از اشاره به فرقههايي که در کتاب ملل و نحل براي شيعه ذکر گرديده گفته است:
«اينها اختلافاتي است که درباره شيعه نقل شده است، ولي از اکثر آنها جز در کتابهاي غير قابل اعتماد اثري يافت نميشود، و برخي از اين فرقهها مانند غلات و گروهي از باطنيه خارج از اسلاماند» . (2)
علامه طباطبائي نيز پس از اشاره به فرقههاي کيسانيه، زيديه، اسماعيليه، فطحيه و واقفيه گفته است:
«ديگر پس از امام هشتم تا امام دوازدهم که نزد اکثريتشيعه، مهدي موعود است، انشعاب قابل توجهي به وجود نيامد، و اگر وقايعي نيز در شکل انشعاب پيش آمده چند روز پيش نپاييده و خود به خود منحل شده است، مانند اينکه جعفر فرزند امام دهم پس از حلتبرادر خود (امام يازدهم) دعوي امامت کرد و گروهي به وي گرويدند، ولي پس از چند روزي متفرق شدند و جعفر نيز دعوي خود را تعقيب نکرد، و همچنين اختلافات ديگري در ميان رجال شيعه در مسائل علمي کلامي و فقهي وجود دارد که آنها را از انشعاب مذهبي نبايد شمرد» . (3)
بغدادي آنها را سه فرقه دانسته است: «زيديه، کيسانيه و اماميه» . وي در آغاز غلات را نيز از انشعابات شيعه دانسته، ولي بعدا ياد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شدهاند از فرقههاي اسلامي به شمار نميآيند. (4)
رازي غلات را نيز بر تعداد آنان افزوده است (5) و شهرستاني اسماعيليه را نيز بر شمرده و فرقههاي اصلي شيعه را پنج فرقه دانسته است. (6)
محقق طوسي نيز در قواعد العقائد با نظريه بغدادي موافقت نموده و اصول فرقههاي شيعه را زيديه، کيسانيه و اثنا عشريه دانسته است. اين سه فرقه در وجوب نصب امام بر خدا اتفاق نظر دارند، ولي دو فرقه غلات و اسماعيليه امامت را واجب «من الله» ميدانند نه واجب «علي الله» . (7)
قاضي عضد الدين ايجي نيز اصول فرقههاي شيعه را سه فرقه غلات، زيديه و اماميه دانسته است. (8) و بالاخره علامه طباطبائي انشعابات اصلي شيعه را در زيديه، اسماعيليه و اثنا عشريه خلاصه کرده است. (9)
يادآور ميشويم اگر ملاک در بيان فرقههاي اماميه يا شيعه کلام شيخ مفيد باشد که هر کس قائل به نص در مسئله امامتبوده و علي عليهالسلام را امام و جانشين بلا فصل پيامبر بداند امامي و شيعي ناميده ميشود، سخن شهرستاني جز در مورد غلات صحيح است و اماميه مشتمل بر فرقههايي چون فطحيه و ناووسيه نيز ميگردد، و اگر ملاک فرقههاي موجود شيعه است نه آنها که منقرض شدهاند، در اين صورت کلام علامه طباطبائي استوار است.
ما در اين بحث، عمده فرقههاي شيعه را که در مسئله امامت پديد آمدهاند به اجمال يادآور ميشويم، ولي از فرقههايي چون هشاميه، يونسيه، زراريه و مانند آن که ربطي به مسئله امامت ندارند بحث نخواهيم کرد و در مورد غلات نيز با نظريه بغدادي موافقيم که آنها در حقيقت جزو هيچ يک از فرقههاي اسلامي نيستند، و درباره پيروان فرقههايي که منقرض شده، يا در مسائل کلامي آرا و عقايد زيديه، اسماعيليه و اماميه را پذيرفتهاند، به اختصار خواهيم گذشت. در حقيقت محور بحث مشروح ما را فرقههاي زيديه، اسماعيليه و اماميه تشکيل ميدهند.
«در اين زمان (373 هجري) جز اماميه (اثنا عشري) که به امامتحضرت مهدي (عج) معتقدند، فرقهاي وجود ندارد، و فرقههاي ديگر منقرض شده و جز حکاياتي غير قابل اعتماد از آنان در دست نيست» . (1)
محقق طوسي نيز پس از اشاره به فرقههايي که در کتاب ملل و نحل براي شيعه ذکر گرديده گفته است:
«اينها اختلافاتي است که درباره شيعه نقل شده است، ولي از اکثر آنها جز در کتابهاي غير قابل اعتماد اثري يافت نميشود، و برخي از اين فرقهها مانند غلات و گروهي از باطنيه خارج از اسلاماند» . (2)
علامه طباطبائي نيز پس از اشاره به فرقههاي کيسانيه، زيديه، اسماعيليه، فطحيه و واقفيه گفته است:
«ديگر پس از امام هشتم تا امام دوازدهم که نزد اکثريتشيعه، مهدي موعود است، انشعاب قابل توجهي به وجود نيامد، و اگر وقايعي نيز در شکل انشعاب پيش آمده چند روز پيش نپاييده و خود به خود منحل شده است، مانند اينکه جعفر فرزند امام دهم پس از حلتبرادر خود (امام يازدهم) دعوي امامت کرد و گروهي به وي گرويدند، ولي پس از چند روزي متفرق شدند و جعفر نيز دعوي خود را تعقيب نکرد، و همچنين اختلافات ديگري در ميان رجال شيعه در مسائل علمي کلامي و فقهي وجود دارد که آنها را از انشعاب مذهبي نبايد شمرد» . (3)
فرقههاي اساسي شيعه
در مورد تعداد فرقههاي اساسي شيعه (اصول فرقه شيعه) چند قول است:بغدادي آنها را سه فرقه دانسته است: «زيديه، کيسانيه و اماميه» . وي در آغاز غلات را نيز از انشعابات شيعه دانسته، ولي بعدا ياد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شدهاند از فرقههاي اسلامي به شمار نميآيند. (4)
رازي غلات را نيز بر تعداد آنان افزوده است (5) و شهرستاني اسماعيليه را نيز بر شمرده و فرقههاي اصلي شيعه را پنج فرقه دانسته است. (6)
محقق طوسي نيز در قواعد العقائد با نظريه بغدادي موافقت نموده و اصول فرقههاي شيعه را زيديه، کيسانيه و اثنا عشريه دانسته است. اين سه فرقه در وجوب نصب امام بر خدا اتفاق نظر دارند، ولي دو فرقه غلات و اسماعيليه امامت را واجب «من الله» ميدانند نه واجب «علي الله» . (7)
قاضي عضد الدين ايجي نيز اصول فرقههاي شيعه را سه فرقه غلات، زيديه و اماميه دانسته است. (8) و بالاخره علامه طباطبائي انشعابات اصلي شيعه را در زيديه، اسماعيليه و اثنا عشريه خلاصه کرده است. (9)
يادآور ميشويم اگر ملاک در بيان فرقههاي اماميه يا شيعه کلام شيخ مفيد باشد که هر کس قائل به نص در مسئله امامتبوده و علي عليهالسلام را امام و جانشين بلا فصل پيامبر بداند امامي و شيعي ناميده ميشود، سخن شهرستاني جز در مورد غلات صحيح است و اماميه مشتمل بر فرقههايي چون فطحيه و ناووسيه نيز ميگردد، و اگر ملاک فرقههاي موجود شيعه است نه آنها که منقرض شدهاند، در اين صورت کلام علامه طباطبائي استوار است.
ما در اين بحث، عمده فرقههاي شيعه را که در مسئله امامت پديد آمدهاند به اجمال يادآور ميشويم، ولي از فرقههايي چون هشاميه، يونسيه، زراريه و مانند آن که ربطي به مسئله امامت ندارند بحث نخواهيم کرد و در مورد غلات نيز با نظريه بغدادي موافقيم که آنها در حقيقت جزو هيچ يک از فرقههاي اسلامي نيستند، و درباره پيروان فرقههايي که منقرض شده، يا در مسائل کلامي آرا و عقايد زيديه، اسماعيليه و اماميه را پذيرفتهاند، به اختصار خواهيم گذشت. در حقيقت محور بحث مشروح ما را فرقههاي زيديه، اسماعيليه و اماميه تشکيل ميدهند.
پينوشتها:
1- الفصول المختاره، ص 321.
2- تلخيص المحصل، ص 413.
3- شيعه در اسلام، ص 61.
4- الفرق بين الفرق، ص 23- 21.
5- تلخيص المحصل، ص 408.
6- الملل و النحل، ج 1، ص 147.
7- قواعد العقائد، ص 110.
8- شرح المواقف، ج 8، ص 285.
9- شيعه در اسلام، ص 32.