برگردان: اردشیر اسفندیاری
مورخ یونانی هرودوت چهارصد سال پیش از میلاد میزیست. او روایت میکند که یونانیها تقسیم روز به دوازده ساعت را از بابلیها تقلید کردند، اما شب از همان آغاز به شیوهای دیگر تقسیم میشد زیرا پاسداران شب گماشتگان ارتش بودند و از قوانینی پیروی میکردند که با مقررات سازمانهای روز فرق داشت. بیشتر یونانیان به تقسیم ساعت به اجزاء کوچکتر فکر نمیکردند این تقسیم دقیق بیشتر به خاطر نیازهای علمی بود. در عوض مردم از اصلاحاتی چون "خروس خوان"، "وقتِ خرید"، "وقتِ شام"، "سَرچراغ" و "وقتِ خواب" استفاده میکردند.
زمان از طریق وظیفههای مشخص معین میشد. در جهان پیشامُدرن زمان صورتی تجریدی نبود، بلکه از طریق حوادث مکرر توصیف میشد "دیوژن" (1) میگوید ساعت آفتابی را باید "آناکسیماندر" به یونان وارد کرده باشد. به نظر "پلینیوس" (2) این کار را "آناکسیمِنِس" (3) کرده بود. هر دو نفر آنها از فیلسوفان طبیعت انگار مُلطی و مشهور به دقت نظر بودند، با این حال همهی یونانیها میدانستند که بابلیها هم در خصوص ساعت آفتابی و هم در تقسیم روز به 12 ساعت پیشگام و سرمشق همهی دنیا بودهاند.
اولین ساعتهای آفتابی در سال 200 قبل از میلاد وارد روم شدند. صد سال بعد در میدانها و معابر عمومی ساعتهای قطرهای "کلپس هیدرا" نصب شد. این نشان میدهد که زمان سنجهای ارقامی هنگامی میتوانستند جایگزین زمان سنجهای تجملی بشوند که عامهی مردم از طرز عمل این دستگاه آگاهی داشته باشند. "ویترویوس" در کتاب بزرگی که در عصر اگوستوس دربارهی معماری نوشته بود، شکلهای مختلف ساعتهای آفتابی را توصیف میکند. بیشتر ساختمانهایی که در اوایل حاکمیت قیصرها ساخته شده بودند، مجهز به زمان سنجهای بزرگ و کوچک بودند. ساعت آفتابی همچنین تقویمی بود که تغییرات فصل را در زمانی که خورشید در نیمروز به ارتفاع میرسید، نشان میداد. یک نوع دیگر این زمان سنجها همان مدار نصف النهار است که فقط در نیمروز خوانده میشد و تاریخ را نشان میداد. یکی از زیباترین نصف النهارها که متعلق به 1700 میلادی است، در "سانت ماریای" روم نگهداری شده است و دیگری در بازاری مجاور عمارت شهرداری "برگامو" (4) جای گرفته است. دیگر نصف النهارها متعلق به قرون وسطی هستند، اما از دوران باستان- به استثنای...- همان یک مورد که در ساعت آفتابی اَگوستوس به کار رفته بود. ساعتهایی از این نوع به جا نمانده است. از 200 سال پیش از میلاد مسیح مردم میدانستند که ساعتهای آفتابی را باید بر اساس عرض جغرافیایی تنظیم کرد. ساعت آفتابی همچنین از عهد قیصرها برای مسافران شناخته شده بود، زیرا این ساعت فاصلهی مناطق مختلف را نسبت به خط استوا یا به عبارت دیگر عرض جغرافیایی نشان میداد.
در موارد جدیدتر مثل محکمههای قضایی که دادستان و وکیل مدافع وقت یکسانی برای بیانات خود داشتند، هم رومیان و هم یونانیها از ساعت قطرهای استفاده میکردند. در نشست شوراها نیز ورود به موقع از ضروریات بود. همچنین در آزمایشهای علمی ساعت قطرهای را برتری میدادند، زیرا اندازهگیریهای دقیق مثلاً تپش نبض یک بیمار با ساعت آفتابی ممکن نبود. آن چنان که ما میدانیم در دوران باستان از ساعتهای مکانیکی که نیروی محرکهشان وزنه بود استفاده نمیشد، اما میدانیم که از مکانیسمهایی استفاده میشد که تقلیدی از حرکات سیارهها و ستارهها و حتی ماه و خورشید بود. در چنین مکانیسمهایی همیشه ساعتی مکانیکی که بر اساس حرکت خورشید تنظیم شده است، وجود دارد. سیسرون در کتاب جمهوری "فصل اول بخشهای 14 تا 22" میگوید: "گرچه از کارکرد این دستگاه چیزی نمیدانیم اما بی گمان دانشمندی چون ارشمیدس (5) که به هزاران هنر آراسته بود، بایستی چنین دستگاه زمان سنجی را ساخته باشد.
ما همچنین از محل و زمان دقیق کشف ساعتهای مکانیکی در 1200 میلادی اطلاع دقیقی نداریم، زیرا صنعت و هنرهای دستی به همان شیوهای که دانش نظری ثبت و ضبط میشد مورد توجه نبود، به همین دلیل ما تاریخ دقیق اختراع عینک و دوربین را هم نداریم. آن سکوت و بی توجهی که نسبت به کشفیات صنعتگران وجود داشت در عصر فرانسیس بیکن ( و رنه دکارت شکسته میشود. زدوده شدن فاصلهی ژرف میان تئوری و عمل در عصر نو به دلیل اختراع ابزاری پیشرفته بود که در علوم طبیعی انقلابی بزرگ ایجاد کرد. از بین این ابزار در درجهی نخست باید از ساعت میکروسکوپ و دوربین نام برد. برای علوم و صنعت که بر اساس سنتی دیرین هر یک در محدودهی خود منزوی شده بودند، یگانه میعادگاه ساعت بود.
اغلب گفته میشود که اولین ساعتهایی که ساخته شد، به منزلهی وسیلهی بازی و سرگرمی نوعی تزئین قیمتی و کالایی نادر بود. این حرف درست است منتهی با این توضیح که "هر چیز کمیابی چنین است". آنچه سبب شد که ساعت نقش عمدهای در زندگی بشر داشته باشد، تولید بی شمار آن بود. اگر تنها یک بشر از زمان دقیق آگاه بود کمترین تأثیر و پیامدی در زندگی اجتماعی بشر نداشت. ساعت قدرت نظام آفرین خود را زمانی به دست آورد که همگان از آن سود بردند؛ زیرا زمان به همان حد که پدیدهای طبیعی است، پدیدهای اجتماعی نیز به حساب میآید.
جامعه شناسی چون "ماکس وبر" (7) از جمله کسانی است که میپنداشت نظم و سازماندهی مُدرنِ زمان نقشی تعیین کننده در درک تعقلی بشر معاصر داشته است. روشن است که زمان سنجهای جدید نقطهی اتکایی برای معیارهای نو بودند. همزمانی حرکات یکی از شروط برای نظم و نظارت اجتماعی است. زمان ابزاری برای نظارت بر حرکات شهروندان شد. به علاوه دستگاهی چون ساعت برای تعقل بشر استاندارد جدیدی را ایجاد کرد. به زبان دیگر، ائتلاف بیهودهی وقت و یا بهرهکشی نکردن از آن غیرعقلانی بود. کم کم مفهومی عقلانی به مفاهیمی چون سریع و مؤثر گره خورد.
در آغاز کافی بود که به ضربههای پُتک ساعتی که بر برج بلند شهر نصب بود و یا به عقربههای بزرگ آن توجه میشد. سپس داشتن ساعت مچی مهم بود. در اروپا ساعت نماد روند تجدد شد، زیرا ساعت به عنوان مهمترین ابزار کار گروهی سلسلهای از مشکلات سیاسی، حقوقی و اخلاقی گذشته را به پُرسش درباره ی زمان تبدیل و استحاله کرد. همچنین ساعت نماد تمام آن چیزهایی شد که روند تجدد قادر به صید آن نشده بود. شعار معروف بنیامین فرانکلین (8) در سال 1748 که میگفت: "زمان پول است" جوابگوی یک وجه این موضوع است. به علاوه از زمان فرانسیسکو پتراکا (1304- 1374) این گفته که زمان خودش جوهر زندگی است و به همین خاطر اتلافش جبران ناپذیر است، بیشتر و بیشتر شنیده میشود. زمان نمادی میشود برای تمام چیزهایی که با پول قابل خریداری نیست. پس ساعت شکسته نماد مرگ شد. طبق کتابی که آرته میدوروس (9) در زمان قیصرهای روم دربارهی تعبیر خواب نوشته است، یک زمان سنج شکسته اشارهای به مرگ و شوم بختی است.
ساعت شنی بی گمان کشفی جدیدتر بود، به این معنا که در دوران باستان چنین ساعتی وجود نداشت. اولین تصویری که از این ساعت به جا مانده، مربوط به سال 1337 میلادی است. شواهد بسیاری همزمانی ساعتهای شنی و مکانیکی را تأیید میکند و دلایل اجتماعی مشترک برای ساختن این دو را نشان میدهد. احتمالاً ساعت شنی پس از تثبیت طول یک ساعت یعنی با اولین گام برای ایجاد استانداردها ساخته شده است. نخست ساعتهای مکانیکی بودند که استانداردی برای طول یک ساعت به وجود آوردند. ساختن ساعتی که بتواند طول نابرابر روزها در فصلهای مختلف سال را رعایت کند، کار بسیار دشواری بود. در دوران باستان یک ساعت برابر با یک دوازدهم یک روز بود. در نتیجه طول ساعت وابسته به طول روز بود و هرچه به قطب شمال نزدیک میشدیم، به همان نسبت تفاوت طول یک ساعت در شب و روز و یا در زمستان و تابستان بیشتر میشد.از دیدگاه تاریخ صنعت، ساعت شنی با اولین مراحل کاربرد عینک و شیشههایی که برای پنجره میساختند، گره خورده است. از روی تابلوهای قدیمی میفهمیم که استفاده از عینک نشانهی خردمندی و به کاربردن شیشه در خانه سازی بیانگر رفاه اجتماعی بود. ساعت شنی نیز نماد دو چیز یعنی ناپایداری و نظارت بر خویش بود. از 1400 میلادی به بعد برای اعتدال (Temperantia) یک توصیف تمثیلی به کار برده میشود که به نمادهای زمانی چون ساعت شنی و ساعت دیواری مجهز است. تداعی معانی میان خدای مادینه "الهه" و نمادهای او به دلیل شباهت صوتی میان کلمهی اعتدال "تمپران تیا" و کلمهی زمان "تمپوس" در زبان لاتین است.
طبق معیارهای ما صومعه نشینی در قرون وسطی سخت و از بُعد زمانی چندان دشوار، مُنضبط و دقیق نبود. در دنیای معاصر سازمان یافتگی و انضباط زمان- حتی برای یک کودک دبستانی- بیشتر از تارک دنیاهای قرن 12 میلادی شده است. با این حال صومعهها خود را مُلزم به اجرای انضباطی میدانستند که در مقایسه با وضع آشفتهی خارج از چهار دیواری معابد، تازه بود. ضمناً ما به درستی نمیدانیم که کی و یا کجا آسیای بادی، کاغذ، قطب نما، توپ جنگی و یا دوربین اختراع شد. اما بسیاری بر این باورند که ساعت مکانیکی نخستین بار در صومعهها پدیدار شد. به هر حال آنجا برای چنین دستگاهی استفادههای زیادی وجود داشت، به رغم کاوشهایی که تا امروز شده است. دلیلی در دست نیست که نشان دهد این دستگاه از چین به اروپا وارد شده و یا تحت تأثیر جهان عرب ساخته شده باشد.
"هورولوگیوم" (h?rologium) به زبان لاتینی به معنای زمان سنج یعنی انواع ساعتهای آفتابی، آبی، شنی و مکانیکی است. چند معنایی این کلمه مسئله را قدری دشوار کرده است، زیرا به درستی نمیدانیم که منظور از زمان سنج "هورولوگیوم" کدامیک از این ساعتهاست. به علاوه در آن دوران زمان سنجهای دیگری چون ساعت شمعی، ساعت نفتی و ساعت عودی وجود داشت. اهل فن با خطهای دقیقی که بر عودها رسم کرده بودند، زمان را اندازه میگرفتند. همچنین بعضی از ساعتهای آبی دارای ساختارهای پیچیده بودند، زیرا در آنها وزنه و چرخ دنده به کار رفته بود. حتی دستگاهی چون "آسترولابیوم" که با آن مکان ستارگان را تعیین میکردند، زمان سنج نامیده میشد. هورولوگیوم کلمهی دورگهای است که از ترکیب کلمهی یونانی "هورولوگیون" و کلمهی لاتین "سولاریوم" تشکیل شده است. صومعه با انتقال وقت عبادت به شب ساعت آفتابی را از رونق انداخت، زیر بجا آوردن آداب دینی نیازمند زمان سنجی بود که مستقل از آفتاب و سایه باشد. به همین خاطر بود که از ساعت مکانیکی استفاده میکردند.
اولین وظیفهی ساعتهای مکانیکی آن بود که به طور خودکار دستگاهی برای اعلام وقت باشند. این ساعتهای زنگدار جایگزین ناقوس نواز کلیسای نوتردام و همکاران او شدند. این ساعت از همان آغاز دارای زنگ بود، سپس صفحه و عقربه نیز به آن اضافه شد. همچنین ساعتهای نسبتاً بُغرنج آبی با آزاد کردن یک گلوله بر صفحهای زیرین سپری شدن هر ساعت را با طنینی قاطع اعلام میکردند. شاید وظیفهی هر دو نوع این ساعتها "ساعتهای آبی و مکانیکی" تنها اندازه گیری منقطع و یا به عبارت دیگر اندازه گیری فاصلهی زمانهای کوتاه بوده باشد. پیش از آنکه به عنوان زمان سنجهایی برای تمام شبانه روز از آنها استفاده بشود، نیاز به این گونه زمان سنجها مقدمتر از ساعتهایی بود که به طور پیوسته شبانه روز را لحظه شماری میکردند. این ساعتها چون زمان سنجهایی عمل میکردند که امروزه در آشپزخانه از آن استفاده میشود و برحسب زمان دلخواه میتوانیم آن را میزان کنیم.
نخستین زمان سنج خودکاری که تمام شبانه روز را به طور پیوسته اندازه میگرفت و در هر 60 دقیقه یکبار مینواخت، ساعتی است که در سال 1336 میلادی به کلیسای "سنت گاتاردو" (10) در میلان ایتالیا هدیه و بر برج بلند آن نصب شد. البته قدیمیترین ساعت مکانیکی متعلق به کلیسای "سنت ایوس تورگیو" (11) در میلان است که در 1306 بر برج کلیسا نصب شده بود، منتها چیزی دربارهی زنگ این کلیسا نمیدانیم. سایر گزارشها و اسناد قدیمیتر مربوط به ساعتهای عمومیای است که در شهرهای شمال ایتالیا وجود دارد. وجود این ساعتها در هر مکانی نشانگر فرهنگ و مدنیت آن مکان است. نصب ساعت بر فراز ساختمان شورای شهر در مناطق ایتالیا تا حدی با اوقات تعیین شده از سوی کلیسا رقابت میکرد.
از عمارت شورای شهر به قصد فراخوان شهروندان به جلسه، زنگ ساعت به صدا درمی آمد. این فراخوان به مناسبتهای مختلف مثل بسته شدن دروازهی شهر، تشکیل گردهمایی، اعلام یورش دشمن به شهر و هنگام آتش سوزی بود. پس از فاجعهی طاعون بزرگ در اروپا زنگ خانهی شوراها مرتب به صدا درمی آمد. به علاوه زمان ملموس عملی و ناسوتی از دست روحانیان گریخته بود. ماشینها و دستگاههای جدید تجسمی از مان در ذهن مردم خلق کرده بود که به گونهای دیگر بود. زمان معاصر جریانی همگون و عاری از تفاوتهای کیفی بود. این ماشینها در تدارک قطعه قطعه کردن زمان در اندازههای همسان و سپس خاتمه دادن بنیادی به درک زمانی کیفی و مضمونی عصر پیشامُدرن بودند.
اغلب به همان شیوهای که کلیساهای جامع و شوراهای شهر به شکل مُبالغه آمیزی وارد جزئیات میشدند، یک ساعت عمومی نیز وسیلهای تشریفاتی بود که میخواست کنجکاوی شهروندان را به بازار مرکزی شهر جلب کند و بر اعتماد به نفس آنها بیفزاید. پش از آنکه ساعتهای مکانیکی بر برج بلند شهرها مستقر شوند همین برجها مکانی با وجه سیاسی و نماد خودمختاری ایالتها و استقلال نسبی هر ولایت بودند. ویران کردن برج و ساعت یک شورا توهین آمیزترین رفتاری بود که یک فاتح و یا فرمانروای بیگانه نسبت به مردم یک شهر انجام میداد و در نتیجه دارای اَشد مجازات بود. در صورت نافرمانی مردم یک شهر حاکمان منطقه میتوانستند آنها را از داشتن ساعت محروم کنند. زمانی که پاپ "پی یوس" دوم میخواست زادگاهش را که قصبهای کوچک بود گرامی بدارد، در سال 1459 میلادی ساعتی را به مردم آن قصبه هدیه کرد و آن را "پیانزا" نامید. همین ساعت سبب شد که قصبه از آن تاریخ امتیاز شهریت بگیرد.
افتخار مالکیت ساعت سریعتر از کاربرد آن در بین شهر شایع میشد. اگر جایی دارای ساعت بزرگ میشد، قصبهی همسایهاش نیز باید به زودی دست به کار تدارک همان میشد کار ساعت سازان ایتالیایی در این زمان باید به زودی یعنی در سالهایی 1300 و 1400 میلادی پُر رونقترین کار در سراسر اروپا بود و هر روز از فرانسه، انگلیس، لهستان و چکسلواکی سفارش ساختن ساعت میآمد. در این زمان سرمایه گذاری برای ساختن ساعت یک شورا به اندازه ی یافتن ضریح قدیسان در صحن یک کلیسا در 300 سال پیش اهمیت داشت.
برای نخستین بار در آغاز سال 1400 میلادی صفحهی ساعت رؤیت شد. طبعاً این اصلاحی بود که بر روی ساعتهای قدیمی انجام دادند. صفحهی بزرگی که دارای عقربه بود، نماد شهریت و در عین حال نشانهی ایالتی دقیق و سازمان یافته بود که به زمان عنایت داشت و با آن همگام شده بود. تهیه و استقرار ساعت برای خانهی شوراها به زمانی دراز نیاز داشت، زیرا یافتن ساعت سازی که وقت کافی برای تهیه و تحویل آن داشته باشد، آسان نبود. حدود سال 1410 میلادی تقریباً تمام شهرهای بزرگ اروپا ساعت بزرگ عمومی داشتند. در این زمان در تمام قاره ی اروپا تنها 100 شهر با جمعیتی بیش از 10000 نفر وجود داشت.
دستگاه تنظیم کننده یا "رگلاتور" رازی بزرگ برای مورخان تاریخ صنعت بود. اگر مجموعهی نیروی جاذبه به طور متناسب به اجزاء کوچکتر تقسیم نمیشد، وزنههایی که باعث حرکت چرخ دندههای ساعت میشدند، سرعتهای متغیر در اجزاء مختلف ساعت ایجاد میکردند. نیروی جاذبه، نیرویی ثابت است که برای ایجاد حرکت یکنواخت میتوان از آن سود برد. چه ساعتهایی که نیروی محرکهشان وزنه بود و چه ساعتهای جیوهای که از دوران ستاره شناسی در سالهای 1276 به یادگار مانده بودند و یا ساعتهای شنی و آبی از نیروی جاذبه استفاده میکنند. به جز نمونههای بالا ما ساعتهای فنری و ساعتهای الکتریکی داریم. باری هرچه دستگاه تنظیم کننده تکامل نایافتهتر بود، نیروی محرکهی یکنواخت مهمتر میشد. "روبرتوس آنجلیکوس" (12) در متنی که از سالهای 1271 به جا مانده، میگوید: او افراد بسیاری را میشناخت که سعی در ساختن ساعت مکانیکی داشتند، اما نتیجهی کار آنها چندان چشمگیر نبود. تلاش صنعتگران احتمالاً بین سالهای 1280 تا 1300 میلادی به ثمر رسیده است.
اولین رگلاتورها یک "فولیوت" بود. یعنی یک لنگر "شاهین" که مرتب در نوسان بود، طوری که نیروی ثقل برای چند لحظه نیروی جاذبه را متوقف میکرد. ساعت به کمک نیروی طبیعت از وزنهای که در حال سقوط بود، جلوگیری میکرد. یک رگلاتور مؤثر برای ساعتهای آبی به همان اندازه اهمیت داشت که برای ساعتهای وزنهای. اما کسی نمیداند که این مکانیسم نخستین بار از کجا ریشه گرفته است و برای نخستین بار در چه تاریخی بشر آن را کشف کرده است. این پُرسش با اهمیت است، زیرا کسی که اولین رگلاتور را کشف کرد، میتوان به عنوان کاشف ساعت از او نام برد. اولین رگلاتوری که ما به طور مشروح از آن آگاهی داریم، بخشی از ساعت "ریچارد" از اهالی "وولینگ فورد" (13) در 1328 بود.
مورخ فرهنگی "نوربرت الیاس (14) " رگلاتور ساعت را به مثابه استعارهای برای روند تمدن میشناسد. تداوم زندگی اجتماعی فرد و یا جامعه در گرو تکامل چنین رگلاتورهایی بود. جلوگیری از سقوط آزاد مانع حرکت مهار نشده میشود و انرژی را به جریانی یکنواخت تبدیل میکند. به نظر نوربرت الیاس آنچه رگلاتور نسبت به ساعت انجام میدهد، همان است که شرم و قوانین تمدن نسبت به غرایز فرد انجام میدهد، زیرا تسلط بر خویش و توان به تأخیر انداختن کامجویی از بالاترین ویژگیهای تمدن است. اینکه آیا رابطهای بین این دو اکتشاف وجود دارد، قطعاً از سندی تاریخی برداشت شده است.
بعدها ساعت در برج عمارت شوراها نصب شد، ولی مردم بیشتر از همان ناقوسی که قبلاً آنجا بود و به آن عادت کرده بودند، استفاده میکردند. صدای ناقوس به شهر هویت و در عین حال زندگی میبخشید. پایین کشیدنِ ناقوسهای قدیمی کار سادهای نبود، زیرا ممکن بود با مخالفت مردم مواجه شود. از ناقوسهای کماکان برای اِعلام آتش سوزی، ساعت اعدام، اعلام جنگ، تدفین، زمان کار، ساعت تشکیل نشست شورای شهر، ساعت حکومت نظامی و اوقات عیش و نوش استفاده میشد.
طنین و شنیداری بودن ناقوس محدودهای سیاسی- قضایی را دربر میگرفت. تسلط و حرف شنوی به عنوان قابلیتی شنیداری فهمیده میشد. مبارزه بین جناحهای سیاسی اغلب نزاعی بود به خاطر به دست آوردن حق نواختن ناقوس. ناقوسها نام خاص خود را داشتند و افرادی حقوقی بودند که در صورت ارتکاب خطا میشد آنها را فلک کرد و به چوب بست. احضار یک ناقوس به دادگاه در 1600 میلادی در انگلستان برای همگان شناخته شده است. در خلال انقلاب کبیر فرانسه انقلابیون میخواستند ناقوس کلیساها را پایین بکشند تا به این صورت تسلط کلیسا را از بین برده باشند. اما بی درنگ با مخالفت مردم روبه رو شدند، زیرا تودهی مردم احساس میکردند که این حمله بر علیه شهر و دیار آنهاست. برج شورای شهر هم برج نگهبانی بود، هم انبار مُهمات، هم زندان و هم بایگانی اسناد. جادادن ناقوس شهر در آنجا تأکیدی قطعی بود بر اینکه این منطقه کانون حیات مشترک شهروندان است.
زندگی روزانهی شهرها در قرون وسطی توأم با طنین ناقوسهایی بود که به انحاء مختلف نواخته میشد. دریایی از پیامها و دادههای صوتی که تنها اهالی آن منطقه قادر به فهمِ آن بودند. در طول روز بحثهای دور و درازی راجع به تقدم و تأخر این اصوات همه جا شایع بود. کالونیستهای پیروان ژان کالون (15) که نسبت به کاتولیکها دارای وسعت نظر و تمایلات مردم سالارانه بودند، و پروتستانها در سال 1500 میلادی قصد داشتند که نواختن ناقوس را منسوخ و یا لااقل محدود کنند، اما هیچ کس با آن همرأی نشد. این ناقوسها خاطرهی ناخوشایند پاپهای کاتولیک را برای فرقههای نواندیش و پیشرو مسیحی زنده میکرد؛ با این حال یک شهر بدون چنین نظام ارتباطی پیچیدهای قادر به ادامهی حیات نبود.لئون باتیستا آلبرتی (1404-1472) که از اهل فلورانس بود، اولین کسی بود که در کتابش "Libri de familia" به پدر خانواده توصیه میکند که تاریخ و ساعتِ حوادث مهم در خانواده را یادداشت کند. او همچنین اولین کسی است که استفاده از وقت را در معیشت و اقتصاد خانواده دخالت میدهد. به این شیوه نام آلبرتی هشداری است دربارهی یک عصر جدید. نباید گمان کرد که رابطهی سود و صرف وقت با دیدگاه کالوَنیستی ماکس وبر شروع شده است. حتی ستاره شناسی نیز که در عصر رُنسانس از محبوبیت برخوردار بود، برای درک سَعد و نحس به مشهودات دقیق زمانی نیازمند بود. به علاوه در بعضی از صورتهای نو مسیحیت مانند شیوههایی که رنه دکارت و بلز پاسکال (16) به کار میگرفتند، ثبت تاریخ و ساعت برای وجد و جذبههای دینی مهم بود.
دقت ساعت تنها با عملکردهای تعقلی و دیدگاههای مذهب گریز شتاب نگرفت. در علم پزشکی صورت عریض و طویلی برای ساعت و روز انواع طبابتها وجود داشت. بویژه برای رگ زدن باید از ستاره شناسی و علم نجوم کمک میگرفتند. بیشتر گروههای شغلی روزها و ساعتهای خاصی برای انجام وظایف خود داشتند، به همین خاطر باورهای مابعدالطبیعی بسیاری از ابزار و آلات تعقلی را نیز به خدمت میگرفت.
انتظام زمان و سمت دادن زندگی روزانهی کودکان به جهان بزرگسالان نظام آموزشی را متحول کرد. روزهای معین و ثابتی برای مدارس مقرر شد تا به این شیوه دانش آموزان را برای شغل و بازار کاری که نظم بیشتری میطلبید، آماده کنند. عکسهایی که حوالی سالهای 1400 میلادی از دانش آموزان مدارس به جا مانده همیشه ساعت شنی را به عنوان بخشی از تصویر در خود دارد. در واقع زمان وجهی اخلاقی به خود گرفته بود که جوهر آن حمایت از معیارهای مشترک و ترویج آن بود.
پیش از آنک مدارس به شیوهی جدید عادت کنند، بشردوستان به طور پیوسته این شعار را تکرار میکردند: "زمان را به بطالت نگذرانید" در عین حال کسی نباید زمان دیگران را به هدر میداد. به همین خاطر همیشه ساعتی شنی در کنار میز خطابهی آموزگاران وجود داشت. همچنین برای بشردوستان مبارزه در برابر گذشت زمان از طریق کار مطرح بود. این مبارزه به منظور رسیدن به شهرت اَبدی بود. مسیحیان اصلاح طلبِ "پروتستان" نیز پیوسته از زمان و بهره کشی از آن در کسب دانش و کار روزانه سخن میراندند و آن را ارمغان الهی میدانستند. "ایگناتیوس لویولا" (17) و یسوعیان پیرو او بر این باور بودند که استفادهی صحیح از زمان کلید زندگی معنوی و مسیح وار است. کمی بعد یعنی در سال 1550 میلادی پیه تیستها (زُهدگرایان) تقویمی تهیه کردند تا اوقات نیایش خود را بر اساس آن تنظیم کنند. در این مرحله از تاریخ بسیاری از کتابها از ساعت به عنوان استعارهای برای زندگی اخلاقی استفاده میکردند.
بدون ساعت کار، دستمزدی پرداخت نخواهد شد. اقتصاد سرمایه داری نه تنها به خاطر نظم بخشیدن به زمان بلکه به قصد هدفی تازه در بازار کار، وابسته به مکانیسمی نو بود. کارل مارکس (18) میگفت وقتی کارگری زمان خود را به دستمزدی معین میفروشد، در درجهی نخست با تولید بیگانه میشود. او زمان کارش را چون پدیدهای عام و مجرد که قابل شمارش و اندازه گیری است در معرض فروش میگذارد. دستگاه وقت شماری نمادین برای زندگی معاصر شد. در زندگی معاصر زمان و کار و دستمزد دو عرصهی عمدهی مبارزه شد. این دو در درجهی اول مشروط به نظمی بود که از طریق ساعت در زندگی مردم ایجاد شده بود.
سرمایه داری به سرعت زمان را به کالا مبدل کرد و سپس زمان تبدیل به پول شد، ولی کلیسا بر این باور بود که نباید همهی زمانها را به پول فروخت. زمانی که به فرد تعلق داشت قابل فروش بود ولی زمانی که تعلق به همگان داشت، قابل معامله نبود. به همین خاطر کلیسای مردم را از دریافت ربای پولی منع میکرد، زیرا بهرهی پولی درست همان درآمدی است که از طریق گذشت زمان حاصل شده است؛ نه زمان تو یا از زمان من، بلکه آن زمانی که متعلق به همه بود.
در سال 1200 میلادی یعنی پیش از آنکه ساعتهای مکانیکی در معابر عمومی نصب شوند، زمان کار به وسیلهی ناقوس یا به عبارت دیگر زنگی دستی اعلام میشد. این ناقوسها که زمان شروع کار را اعلام میکردند روی برجهای بلند نصب شده بودند. کارگاههای بزرگ ناقوس خاص خود را داشتند. مدت زمان نهار و یا استراحت نیز اغلب با ساعتهای شنی اندازه گرفته میشد. ساعت شنی و شمع پیه سوز تنها زمان سنجهایی بودند که در معادن استفاده میشد، زیرا در آنجا نه نور آفتاب بود و نه صدای ناقوسها شنیده میشد.
اولین نمونهی جدولهای برآورد هزینه بر اساس ساعت کار مربوط به سال 1400 میلادی است. مطالعه و بررسی زمان در اوقات کار یعنی آزمایش برای یافتن مؤثرترین شیوهها در زنجیرهی تولید در 1600 میلادی در انگلستان شروع شد. اجرای تولید زنجیرهای قطعات ماشین به وسیلهی "هنری فورد" و شیوههای معقولانه و مؤثر "ف. و. تیلور" (19) که در سال 1920 میلادی بر سراسر جهان غرب تأثیر گذاشت، ریشه در گذشته داشت.
پینوشتها:
1. Diogenes Laertios
2. plinius
3. Anaximenes
4. Bergamo
5. Arkimedes
6. Francis Bacon
7. Max weber
8. Benjamin Franklin
9. Arte Miêdoros
10. saint Gatardo
11. saint Inosticïs Torgio
12. Anglicus
13. wuling Ford
14. Norbert Elias
15. Jean calvin
16. Blasie pascal
17. Ignatius Loyola
18. karl Marx
19. F. W. Tylor
اِریکسن، تروند برگ؛ (1385)، تاریخ زمان، ترجمهی اردشیر اسفندیاری، تهران: نشر پرسش، چاپ اول