انسجام و وحدت مسلمانان از نگاه علامه شرف الدین (ره)

با نگاهی به اوضاع و شرایط امروز جهان اسلام و کشورهای اسلامی به وضوح این راهبرد دیرینه استعمار به اذهان تداعی می شود که برای به ضعف کشاندن مسلمانان «تفرقه بیانداز و حکومت کن» اما از آنجا که بیداری اسلامی مسلمانان این استراتژی کهنه استعمار را به سرعت ناکارآمد می کند بنابراین شایسته است، ساز و کارهایی که موجب تقویت بیداری و انسجام هر چه بیشتر مسلمانان در این شرایط می گردد، در اولویت رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری قرار گیرد که از جمله آنها می توان به جایگاه و نقش شخصیت های برجسته جهان اسلام اشاره کرد
چهارشنبه، 15 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انسجام و وحدت مسلمانان از نگاه علامه شرف الدین (ره)
انسجام و وحدت مسلمانان از نگاه علامه شرف الدین(ره)
 
نویسنده:سیدمحمد ثقفی
منبع:روزنامه کیهان
با نگاهی به اوضاع و شرایط امروز جهان اسلام و کشورهای اسلامی به وضوح این راهبرد دیرینه استعمار به اذهان تداعی می شود که برای به ضعف کشاندن مسلمانان «تفرقه بیانداز و حکومت کن» اما از آنجا که بیداری اسلامی مسلمانان این استراتژی کهنه استعمار را به سرعت ناکارآمد می کند بنابراین شایسته است، ساز و کارهایی که موجب تقویت بیداری و انسجام هر چه بیشتر مسلمانان در این شرایط می گردد، در اولویت رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری قرار گیرد که از جمله آنها می توان به جایگاه و نقش شخصیت های برجسته جهان اسلام اشاره کرد که راه و روش های استعمارگران را با تعامل سازنده و گفتمان علمی و جدال احسن با نحله های مختلف درون دینی خنثی می نمودند. در این راستا یکی از این بزرگان روش تقریبی مرحوم علامه شرف الدین است که دیدگاه های او همواره در جهت وحدت و تقریب میان مذاهب اسلامی مورد توجه و عنایت خاص علما و اندیشمندان بوده است. مقاله زیر نگاهی است به افکار و راهکارهای پیشنهادی وی پیرامون وحدت و انسجام میان مسلمانان و امت اسلامی که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

ضرورت و اهمیت بحث

بعضی نویسندگان عصر «احمد امین» قرن 14 اسلام را قرن زعمای اصلاح در عصر جدید نامیده اند و برای هر کدام از این نوابغ، عنصری را برجسته نشان داده اند که به زعم آن اصلاح گر مشکل اساسی عصر جدید را تشکیل می دهد.احمد امین در مقدمه کتابش «زعماءالاصلاح فی العصر الحدیث» مسائل اساسی جامعه اسلامی را در آن عصر چنین ترسیم کرده که هر کدام از «زعمای آن روز» مسئله ای را دنبال کرده است.او از سید جمال الدین، کواکبی، سید احمد خان هندی، محمد عبده سخن می گوید و به نوعی از اصلاحات این بزرگان که در عالم اسلامی انجام داده اند تمجید می کند ولی در پایان بحث خود با یک خلاصه گیری بارز چنین نتیجه گیری می کند:جهان اسلام در مواجهه با اندیشه های اصلاح و تحول تمدن مادی را از قبیل کشیدن راه آهن و اختراعات و ادوات ماشینی و... به زودی پذیرفت و تغییر یافت اما در رابطه با تمدن معنوی و فرهنگی و از اندیشه ها و عقیده ها، با سختی و مشکلی آن را پذیرا شد و هرگز قلب خود را به روی آن باز نکرد، زیرا این اندیشه ها، احیاناً با عقیده محلی آنان اصطکاک داشت و با عقاید و افکار موروثی مخالف بود، و به جز در میان عده معدودی از نخبگان که با فرهنگ غربی آشنا بودند، چندان نفوذ نکرد گرچه در این میان بعضی از اندیشه های نو، از طریق روزنامه... در میان ملت گسترش یافت، اما تحول عمده ای در زمینه تفکر پدید نیامد.(1)
این اندیشه ها در رابطه با مشکلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی جامعه اسلامی مطرح هستند. آن هم از طرف کسانی که به نوعی با تمدن و تفکر تمدن اروپایی آشنایی داشتند و مشکل جهان اسلام را در تحول صنعتی و سیاسی می دانستند.
اما سؤال اصلی جهان اسلام در ذهن سید شرف الدین که می توان او را نیز اصلاح گران امید از نوع دیگری است. گرچه او نیز مانند سیدجمال الدین با استعمار جنگیده است اما او مشکل جهان اسلام را در حل علمی و منطقی مسایل آن می داند.
اکثر نوشته های آیت الله شرف الدین در جهت تقارب، تفاهم ذهن ها و اندیشه ها در عالم اسلامی بوده است. این کم چیزی نبوده است که «شرف الدین» به آن دست یازیده است.
با توجه به شرایط حاکم بر کشورهای اسلامی، امروزه مسئله اصلی جهان اسلام در بعد اتحاد سیاسی و دینی و معنوی برپایه مشترکات است که این وحدت و همگرایی، اعتلای سیاسی و توحید صف را در برابر دشمن استعمارگر ترسیم می کند، بنابراین امروزه آن چیزی که جامعه اسلامی را رنج می دهد و مسلمانان، استعدادها و نیروهای آنان را خنثی می کند، حاکمیت تخاصم مذهبی و فرقه گرایی در جهان اسلام است که روح را سوهان می زند و دل ها را تاریک می سازد. که مهمترین شاخصه آن حاکمیت «تعصب» خشک بر ذهنیت جهان اسلام درباره مسائل دینی و عقیدتی و کلامی است. اگر ذهنیتی به «تعصب» آلوده شود و «دگم» و جزمیت به صورت خصلت اندیشه وی درآید و در قضاوت ها و داوری های کورکورانه جبهه گیری نماید قطعاً آسیب اجتماعی هم که تفرقه و تشتت است به دنبال این عصبیت کور پدید خواهد آمد که «ان حب الشیء یعمی و یصم» محبت و علاقه افراطی آدمی را کور و کر می سازد.برای سیدشرف الدین «تفاهم دینی» و «حاکمیت عصبیت» و فقدان داوری از موضع ذهنی باز و روشن، مسئله اصلی جهان اسلام بوده است و او می خواهد با تلاش های علمی و قلمی خود این مسئله را حل نماید و مشکلات جهان اسلام را که در دو شاخه تشیع و تسنن، ظهور یافته است، نخست از طریق «جدال احسن» و تقریب ذهنیت به منطق یکدیگر حل نماید و سپس به وحدت سیاسی و اتحاد کشورهای اسلامی دست یابد.

تلاش خستگی ناپذیر

سید از دوران جوانی اش که در لبنان در جامعه چند مذهبی زندگی می کرد، این احساس را داشت(2) که باید مسلمانان وحدت و انسجام اجتماعی داشته باشند و هرگونه تفرقه را از میان خود برداشته و به نوعی الفت و التیام دست یابند.مظهر و رمز این الفت و التیام، ایجاد هویت مشترک در دو شاخه مسلمانان است و لذا او روز 12 ربیع الاول را که به اعتقاد وی روز تولد رسول اکرم(ص) است(3) روز جشن میلاد اعلام می کرد و در شهر صور و جنوب لبنان، در یک جشن بزرگی همراه مسلمانان سنی جشن می گرفت و بعد از اتمام جشن به مساجد مسلمانان سنی می رفت و میلاد حضرت رسول(ص) را به آنان تبریک می گفت و با استقبال زیادی روبرو می گشت(4)
او، این احساس را از آن جهت مهم می شمرد که اعتقاد داشت، عدم تفاهم میان مسلمین و وجود فاصله ذهنی- دینی میان آنها، سبب اضمحلال و نابودی آنان خواهد شد و به تعبیر قرآن، فیذهب ریحکم تمام هستی آنها مورد تهدید می باشد، قطعا این مسئله مهمتر از وحدت سیاسی است که به نوعی قراردادی و مکانیکی، مسلمانان با همدیگر ائتلاف نمایند. و در برابر خصم مشترک صف آرائی کنند.درست است که اختلاف اندیشه میان امت خود نشانه رحمت است، ولی باید توجه داشت این اختلاف تا چند درجه عمق دارد، در مسائل اساسی، کلی است یا در مسائل جزئی و اختلاف فقهی؟طبیعی است که تنها راه حل برای تفاهم و حل اختلاف میان دو گروه «گفت وگو» است که هر یک از دو طرف با متانت و تسامح کامل به حرف یکدیگر گوش فرا دهند و با ذهنی منطقی، گفتار همدیگر را ارزیابی نمایند.و این کم موفقیتی نیست که شخصیتی تعصب کور را در جامعه ای خاموش سازد و عملا منطق گفتمان آزاد را میان آنها برقرار نماید که خود نقطه آغاز «اصلاح گرایی» است.

دلائل سید بر انتخاب این راه

مرحوم شرف الدین برای تأکید و انتخاب این راه، دلائلی را در مقدمه کتاب «الفصول المهمه» که نخستین کتاب او در این زمینه است(5) ارائه می دهد.

1- آزادی شرط دست یافتن به «وفاق ملی» است.

سید آزادی جامعه اسلامی از سایه شوم استعمار و بردگی «وفاق ملی» را شرط اول می داند که جامعه باید نخست زیر ساخت های خود را فراهم سازد و سپس به حق آزادی خود دست یابد.شایسته است برای اثبات مطلب متن مقدمه آن آورده شود تا گوش خواننده با طنین صدای او آشنا شود و دلش با کلمات و واژه های حماسی او به اهتزاز درآید.لاتتسق امورالعمران و لاتستتب اسباب الارتقاء و لاتستتب روح المدینه و لاتبزع شموس الدعه من امواج السعاده ولانرفع عن اعناقنا نیر العبودیه بیدالحریه الاباتفاق الکلمه و اجتماع الالفه و ترادف القلوب و اتحاد العزائم و الاجتماع علی النهضه بنوامیس الامه و رفع کیان المله و بذلک تهتنر الارض طربا و تمطر السماء ذهباً و تنفجر ینابیع الرحمه من قلب المؤاساه فتجری فی سهوب الترقی و تتفرق فی بیدالعمران و اخادید الجنان و الاتحاد، فتنشر روح الانسانیه من اجداثها و تحشر المله الفطریه من رفانها ویتلج القسط بازغه انواره و یستوسق نظام العدل خافقه بنوره ویتفقد الحاکم امر رعیته تفقد الوالد العطوف امر والده و عندها تجب موازرتر فی احیاء مواتها و عماره فلواتها و رتق ما انفق و اصلاح مافسد و ارشاد من ضل و جهاد من بغی و اعانه من ضعف و تعلیم من جهل.
هرگز امور عمران و اجتماع نسق نمی گیرد و انسجام نمی یابد و اسباب ارتقاء و ترقی فراهم نمی شود و روح مدنیت و تمدن ظهور نمی یابد، خورشید دعوت از برج سعادت طلوع نمی کند، زنجیربردگی از گردن ما برطرف نمی شود و به دست آزادی سپرده نمی گردد، جز آن که به اتفاق کلمه اجتماع دلها، هماهنگی قلبها وحدت عزیمتها و اراده ها درآئیم و امت را به احیای نوامیس امت و رفع کیان ملت فراخوانیم (تا نهضتی اجتماعی پدید آید) و با این خیزش اجتماعی است که زمین طراوت می یابد، آسمان رحمت می بارد، سرچشمه های رحمت از دل مواساه و تعاون، انفجار می یابد و در صحرای پهناور ترقی سرازیر می شود و در دشت عمران و آبادی پراکنده می گردد و در باغ های محبت و اتحاد و وحدت گسترش می یابد.
در آنجا است که روح انسانیت از گورها رها می شود و آئین فطری از خواب زدگی اش آزاد می گردد. عدالت انوار خود را گسترش می دهد و نظام عادلانه شاخه های خود را می گستراند و بندهای خود را می گشاید.در این زمینه است که حاکم و والی امور رعیت را تفقد می کند بمانند این که پدری مهربان در امور پسرش نظارت دارد. آنجا است که دست امیر را باید گرفت و او را در کارها یاری داد تا سرزمین های مرده را احیاء کند و بیابانهای لم یزرع و خراب را آباد سازد، امور بسته را گره بگشاید و فساد را صلاح بخشد و گمراه را ارشاد نموده و با متجاوز جنگ نماید، ضعیف و بیچاره را یاری رسانده و جاهل را آموزش دهد.

2- آثار شوم وخامت بار پراکندگی

اما خدای ناخواسته، اگر امت پراکنده گردد و فرقه ها و گروه ها متخاصم باشد امورش را بیهوده گیرد و از خواب و سستی خود، غفلت ورزد، قطعاً (آنجا که باد خزان بوزد) ذلیل ترین امت ها در کشور و زیان بارترین جامعه ها در آرامش خواهند بود. هرگز آب گوارائی ننوشد و طعام با مزه ای نچشد. همواره هدف آماج تیرها است و سرآمد شتابزدگی و خسران. انگار که در برهوت ذلت به سرمی برد و از حلقه تنگ و اختناق نفس می کشد، در عرصه هجوم و نابودی و دشت بلا و گرفتاری زندگی می کند. نه به سوئی رهسپار است و نه به سایه نعمتی پناهنده است.پس، ای امت اسلامی بپرهیز، بپرهیز از بقای فرقت و تشتت الفت و اختلاف کلام و تنافر وئام.«ولاتکونواکالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البینت و اولئک لهم عذاب عظیم»، «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا»، «ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهم فی شیء انما امرهم الی الله ثم ینبئهم بما کانوا یفعلون»(6)

3- رهائی از عصبیت (تعصب)

سومین دلیل شرف الدین در انتخاب راه، آزاد فکری و رهائی از زنجیر تعصب کور است که همانند خوره فکر را می خورد و نظام اندیشه را تباه می سازد و آدمی را از ذات کرامت خود دور ساخته و به بلای «از خود بیگانگی» گرفتارش می سازد.مگر نه این است که آفت ذهن های دگم، جمود همین است که گریبان گیر صاحبان دیانت ظاهرگرا و شریعت مداران خشک اندیش شده است و پیشاپیش، امام مسلمین علی بن ابی طالب داوری کرده است که بلای جهان اسلام دقیقا همین دو گروه اغواگر و جمودگر است (فصم ظهری رجلان، عالم متهتک و جاهل متنسک)
سید می خواهد این تعصب کور حاکم بر جهان اسلام را بشکند که سنی و شیعه بمانند دو موجود از همدیگر می گریزند و به معابد همدیگر آتش می زنند و باورهای یکدیگر را به سخره می گیرند. او می گوید:
ما در عصر علم و دوره باهوشی و فطانت زندگی می کنیم. در این عصر ینابیع حکمت بر صاحبان بصیرت سرازیر می شود و پرده های عصبیت و تاریکی های بصیرت از چاه های کوری کنار رفته است.
انوار روشنایی در افکار درخشیده و خورشید فضیلت و دانش در چهره های آنان هویدا شده است پس چرا دانشمندان قلم ها را آزاد نمی سازند و شمشیر بیان را نمی کشند، تیرهای اندیشه را رها نمی کنند تا تیرگی عصبیت (تعصب) را نابود سازند و آثار وخامت بار آن را بزدایند چرا آنان به وظایف انسانی خود عمل نمی کنند، پرچم آزادی را بلند نمی کنند و شعار تمدن نمی دهند که تسنن و تشیع را وحدت بخشند. با خطابه های آتشین که گوش زمان را فراگیرد. چرا قلم ها را آزاد نمی کنند و با آزادی قلم ارتش توحش و بربریت را بشکنند به اجتماع امت برخیزند و اسباب تمدن و ارتقاء را فراهم سازند و امت را از آتش خانمان سوز فرقت و تشتت جماعت برحذر دارند که «ولاتنازعوا فتفشلوا.»




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.