خانه و خانواده
نويسنده:محمد يزدي
خاطرات شهید محمود کاوه
علاوه بر مربي گري، مسئول كميته تاكتيك هم بود. از آموزش ايست و بازرسي گرفته تا آموزش جنگ شهری و كوهستان را بايد درس مي داد. همه هم بصورت عملي. يك روز بهش گفتم: تو که اين قدر زحمت مي كشي، كي وقت مي كني به خودت و خانواده ات برسي؟ گفت: حالا وقت رسيدن به خانه و خانواده نيست. مكثي كرد و ادامه داد: مگه نمي بيني دشمن تو كردستان و جاهاي ديگه داره چيكار مي كنه؟گفتم اين كه مي گي درسته، اما بالاخره خانواده هم حقي دارن، حداقل هر از گاهي بايد يك خبر از خانواده ات هم بگيري. گفت: به نظر من تو اين دوره و زمونه، انسان همه هست و نيستش رو هم فداي اسلام و انقلاب بكنه، باز هم كمه. الان اگه لحظه اي غفلت كنيم، فردا مشكل بتونيم جواب بديم. نه محمد، فعلاً وقت استراحت و سرزدن از خانواده نيست. بدجور به او غبطه مي خوردم.