باز گفت این راز را باید نهفت

سری اندر گوش هر یک ، باز گفت باز گفت این راز را باید نهفت با مخالف ، پرده دیگرگون زنید با منافق ، نعل را وارون زنید
پنجشنبه، 23 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز گفت این راز را باید نهفت
باز گفت این راز را باید نهفت

 

شاعر: عمان سامانی





 
سری اندر گوش هر یک ، باز گفت
باز گفت این راز را باید نهفت
با مخالف ، پرده دیگرگون زنید
با منافق ، نعل را وارون زنید
خوش ببینید از یسار و از یمین
زآنکه دزدانند ما را در کمین
بی‌خبر، زین ره نگردد تا خبر
ای رفیقان ، پا نهید آهسته‌تر
پای ما را نی اثر باشد نه جای
هر که نقش پای دارد ، گو میای
کس مبادا ره بدین مستی برد
پی بدین مطلب ، به تردستی برد
در کف نامحرم افتد ، راز ما
بشنود گوش خران ، آواز ما
راز عارف بر لب بام اوفتد
طشت اهل معنی از بام اوفتد
عارفان را قصه با عامی کشد
کار اهل دل به بدنامی کشد
این وصیت کرد با اصحاب خویش
تا به کلّـی پرده بر گیرد ز پیش
گفتشان کای سرخوشان می پرست
خورده می از جام ساقی الست
اینک آن ساغر به کف ساقی منم
جمله اشیا فانی و ، باقی منم
در فنای من شما هم ، باقیید
مژده ای مستان که مست ساقیید



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط