غيبت كبري و نيابت عامه (غيبت و نيابت) (1)
منبع: درسنامه 2-ص241 تا ص244
يکي از بحثهاي حسّاس، مهم و اساسي مربوط به دوران غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، بحث حاکميت اسلامي در اين دوران است. در اين باره، ميان انديشوران شيعه، ديدگاههاي متفاوتي پديد آمده است. برخي از فقيهان شيعه، بر اين باورند که تشکيل حکومت اسلامي در دوران غيبت کبرا، ضرورتي اجتنابناپذير است. اين گروه، با بهرهمندي از سخنان پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، بر اين باورند که فقيهان عادل، بايد پا پيش گذاشته، به اين مهم جامة عمل بپوشانند و اگر يکي از آنها چنين کرد، بر ديگران است تا از او حمايت و پيروي كنند.
برابر ديدگاه نخست، عدهاي بر اين گمانند که برپايي حکومت اسلامي، از ويژگيهاي پيشواي معصوم(عليه السلام) بوده، ديگران را در اين عرصه نه فقط تواني نيست که مجالي هم نيست.
در اين درس، در پي آنيم به اندازة ممکن، بحث نيابت عام را بررسي كرده، به وضعيّت حکومت اسلامي در دوران غيبت کبرا اشارهاي داشته باشيم.1
پيش از آن که وارد بحث شويم، لازم است مقدمهاي را يادآور شويم.
غيبت کبرا
با پايان يافتن دوران "غيبت صغرا" در سال 329ق و رحلت چهارمين سفير حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، «غيبت كبرا» و به بيان توقيع شريف «غيبت تامه»2 آغاز شد كه تا امروز ادامه داشته و تا فرا رسيدن روز ظهور آن حضرت نيز ادامه خواهد يافت.
همانگونه که اشاره شد، از اين دوران در روايات با «غيبت تامّه» تعبير شده و اصطلاح «غيبت کبرا» در روايات نيامده است، اگر چه در برخي روايات اشاره شده است كه از دو غيبت حضرت، يکي کوتاه و ديگري دراز مدت است.
برخي ويژگيهاي اين غيبت که آن را از دوران نخست متفاوت ميسازد، عبارت است از:
1. طولاني بودن و نامعين بودن مدت اين دوران: بر خلاف غيبت صغرا، اين غيبت، زماني طولاني را در بر خواهد گرفت.
2. نامشخص بودن پايان آن: دورة غيبت کبرا محدود خواهد بود؛ امّا پايان آن نامشخص است و جز خداوند از آن آگاهي ندارد.
3. قطع ارتباط ظاهري با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در اين دوران: به گونهاي كه ارتباط موجود در زمان غيبت صغرا در اين دوران وجود نخواهد داشت.
4. عامّ بودن نيابت در اين دوران: بر خلاف دوران غيبت صغرا كه ارتباط مردم با آن حضرت، از راه نواب خاص صورت ميگرفت، در اين دوران ديگر سفارت و نيابت خاص وجود ندارد و يگانه مرجع مردم، نايبان عام آن حضرت هستند؛ كه با ملاكهايي كه در روايات ذكر شده، قابل تشخيص است. در اين دوران مجتهدان جامع شرايط در جايگاه نايب عام، وظيفه ادارة جامعه را بر عهده دارند.
5. فراگير شدن حاكميت ستم و جور در زمين: از ويژگيهاي مهم اين دوران، گسترش ستم است. که هر چه به گاه ظهور نزديکتر ميشود بر شدت آن افزوده ميشود.
6. شديد شدن آزمايشهاي الهي: اگر چه از سنّتهاي الهي در همة دورانها امتحان و آزمايش بندگان است؛ امّا به دليلهايي اين امتحانها در دوران غيبت کبرا شدت بيشتري مييابد؛ به ويژه در آستانة ظهور، اين امتحانها جدّيتر ميشود.
بنابراين نيابت عامّ در جايگاه يکي از ويژگيهاي دوران «غيبت کبرا» داراي اهميّت است.
نيابت عام
پس از پايان دوران «غيبت صغرا» و نيابت خاص و با آغاز «غيبت كبرا» هدايت شيعيان با عنوان «نيابت عام» از طرف حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شكل گرفت؛ به اين صورت كه امام، ضابطهاي كلّي و صفات و مشخصاتي عام به دست داد كه در هر عصر، فرد شاخصي كه آن ضابطه ـ از هر جهت و در همة ابعاد ـ بر او صدق كند، نايب امام شناخته شود و به نيابت از او در امر دين و دنيا، سرپرست جامعه باشد، سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفش حرام خواهد بود.
در اينباره رواياتي چند نقل شده است؛ از جمله:
1. اسحاق بن يعقوب، درباره تكليف شيعيان در غيبت كبرا از امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) پرسيد و توقيع ذيل در پاسخ او صادر گرديد:
...وَاَمَّا الْحَوادِثُ الوقِعَةُ فَارجِعُوا فيها اِلي رُواةِ حَديثِنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتي عَليكُمْ وَاَنَا حُجةُ اللهِ عليهم؛3
...و اما در پيشامدهايي كه براي شما رخ ميدهد، بايد به راويان اخبار ما (دانشمندان علوم ديني) رجوع كنيد؛ ايشان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداي بر آنانم.
اين روايت، از روشنترين روايات در بيان ولايت عام است. بيشتر افرادي که به اين روايت تمسک کردهاند، بيشتر به فقرة دوم آن (فَاِنَّهُمْ حُجَّتي عَليكُمْ وَاَنَا حُجةُ اللهِ عليهم)، توجه داشتهاند.
2. امام عسكري(عليه السلام) از پدر بزرگوارش نقلكرده است كه فرمود:
«لَولامَنْ يَبقي بَعدَ غَيبَةِ قائِمِكُم مِنَ العُلَماءِ الدّاعين اِلَيهِ وَالدّالين عَلَيهِ وَالذّابّين عَنْ دينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَالمُنقِذينَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللّهِ مِنْ شُبَّاكِ اِبليس وَمَرَدَتِهِ وَمِنْ فخاح النَّواصِبِ لَما بَقِي اَحَدٌ اِلاَّ اِرْتَدَّ عَنْ دينِاللهِ وِلكِنَّهُم الذينَ يمسِكُونَ ازمة قُلوبِ ضُعفاءِ الشيعةِ كَما يُمسِكُ صاحِب السَّفينَةِ سُكّانها اُولئكَ هُم الاَفضَلُونَ عِندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ؛4
اگر نبود دانشمنداني كه پس از غيبت قائم شما، به سوي او دعوت ميكنند و به سوي او رهنمون ميشوند و از دين او دفاع ميكنند و بندگان ناتوان را از دامهاي شيطان و مريدهاي شيطاني نجات ميدهند، احدي باقي نميماند، جز اين كه از دين خدا مرتد ميشدند؛ ولي اين دانشمندان، زمام دل ضعفا را به دست ميگيرند؛ همانگونه كه ملوانها، زمام كشتي را به دست ميگيرند و سرنشينهاي كشتي را از خطر مرگ حفظ ميكنند. اينها نزد خداي تبارك و تعالي برترين هستند.
3. امامحسنعسكري(عليه السلام) درباره فقيهان راستين، ويژگيهاي آنها و مسؤوليت جامعه برابر آنها، فرموده است:
...وَاَمّا مَنْ كانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدينِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطيعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ يُقَلِّدُوهُ... ؛5
... و اما هر يك از فقيهان كه بر نفس خود مسلّط باشند و دين خود را حفظ كنند با هواي نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت كند، بر همگان واجب است از او تقليد نمايند.
4. مرحوم كليني، شيخ صدوق و شيخ طوسي روايتي را كه به «مقبوله عمربن حنظله» معروف است، از امام صادق(عليه السلام) به مضمون ذيل نقل كردهاند:
...مَنْ كانَ مِنكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَي حَديثَنا ونَظَرَ في حَلالِنا وَحَرامِنا وعَرَفَ اَحْكامَنا فَلْيَرْضَوا بِهِ حَكَماً فَاِنّي قد جَعَلتُهُ عَلَيْكُم حاكماً... ؛6
...هر كدام از شما كه حديث ما را روايت كند و در حلال و حرام ما صاحب نظر باشد و احكام ما را بداند، او را به حكومت برگزينند كه من او را بر شما حاكم قرار دادم... .
به راستي همين نايبان عام حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستند كه در طول غيبت كبرا، دين مقدس اسلام را از انحراف حفظ نموده، مسايل مورد نياز را براي مسلمانان بيان كردهاند و دلهاي شيعيان را بر اساس باورها درست، استوار ساختهاند. تمام موفقيتهاي مختلف، با مجاهدت و تلاش خستگيناپذير محدثان و فقيهان شيعه ـ از اواخر غيبت صغرا تا به امروز ـ بوده و حيات و شادابي و پويايي تشيّع را تضمين نموده است.
يکي از دانشوران معاصر، دربارة چگونگي «نيابت عام» و بروز انديشة «ولايت فقيه» چنين نوشته است:
شيعيان، تا زماني كه اميدي به تشكيل حكومت نداشتند، به طور ارتكازي و با الهامگرفتن از امثال روايات "عمر بن حنظله" و "ابو خديجه" و "توقيع صادر از ناحيه مقدسه"، نيازهاي روزمره خو را با رجوع به فقهاي بلاد برطرف ميكردند و در واقع، فقهاي واجد شرايط را «نواب عام حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) » ميشمردند (در برابر«نواب خاص» در زمان غيبت صغرا)؛ ولي از هنگامي كه بعضي از حكام شيعه اقتداري يافتند، مسألة ولايت فقيه در زمان غيبت كبرا به صورت جدّي تري مطرح شد و با گسترش اين مباحث در ميان تودهها، حكام و سلاطين شيعه براي مشروع جلوه دادن حكومتشان كوشيدند موافقت فقهاي بزرگ را به دست آورند و حتي گاهي رسماً از آنان اجازه ميگرفتند و متقابلاً فقها هم اين فرصتها را براي نشر معارف اسلامي و ترويج مذهب تشيّع مغتنم ميشمردند؛ ولي ظاهراً در هيچ عصري، هيچ سلطاني حاضر به تحويل دادن قدرت به فقيه واجد شرايط نبوده؛ چنانكه هيچ فقيهي هم اميدي به دست يافتن به چنين قدرتي نداشته است و در واقع با پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود كه عملاً ولايت فقيه به معناي واقعي كلمه تحقق يافت و نياز به بررسيهاي دقيق دربارة مباني و فروع آن آشكار گشت.7
اينجا به صورت فشرده به برخي بحثها در اين زمينه اشاره ميكنيم.
پي نوشت ها:
. بدون شک بحث در اين موضوع، گسترة بسيار وسيعی دارد و هر يک از موضوعات خود، درس يا درسهايي را در بر میگيرد؛ امّا به دليل مجال اندک، در اين اثر، فقط به صورت اشاره از آن میگذريم و علاقهمندان را به آثار فاخر و ارزشمندی که در اين زمينه به رشتة تحرير در آمده است ارجاع ميدهيم.
2. شايد مقصود از "غيبت تامه" اين باشد که اين پنهانزيستي که در دوران کوتاهمدت، با ارتباط مردم به واسطه نايبهای چهارگانه و نيز ملاقاتهايي, به صورت ناقص بود، با پايان يافتن نيابت خاص و نيز بستهشدن درِ ملاقات، تمام و کامل شد.
3. شيخ طوسی، كتاب الغيبة، ص 290، ح 247؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 483، باب 45، ح 4.
4. طبرسی, احتجاج، ج 1، ص 18 و ج 2، ص 455؛ صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص 223.
5. عاملی، شيخ حر، وسائل الشيعة، ج 27، ص 131، ح 33401.
6. شيخ کلينی, كافی، ج 1، ص 67، ح 10؛ شيخ طوسی، تهذيب، ج 6، ص 218، ح 6.
7. مصباح يزدی، محمد تقی، فصلنامه حكومت اسلامی، ش1، مقالة اختيارات ولی فقيه در خارج از مرزها.