برگردان: دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور
رمزپردازی اعداد، كه در سدههای پیشین فكر فلاسفه را به خود مشغول كرده بود، بار دیگر مورد توجه پژوهشهای تحلیل فروید و مكتب او قرار گرفت. (1) در موضوع رؤیاهای مربوط به اعداد، دیگر نباید اندیشههای خودآگاهانه در باب پیوندهای رمزی میان اعداد را كشف كرد، بلكه بیشتر باید ریشههای ناخودآگاهانهی رمزپردازی اعداد را مورد توجه قرار داد. در این زمینه، چون بر پایهی پژوهشهای فروید، آدلر، و استكل (2) اساساً چیز تازهای نمیتوان ارائه كرد، پس باید رضایت دهیم به اینكه با نقل چند مورد مشابه آنان، در تجربیات آنها سهیم شویم. چند مورد از این دست را كه احیاناً در خور یادآوری است و میتواند به طور عام مورد توجه قرار گیرد، بررسی میكنیم.
سه نمونهی نخست از مرد میانسال و متأهلی است كه درگیر یك ماجرای عشقی بوده است. گزارش رؤیای او كه حاوی یك شمارهی رمزی است، چنین است:... رؤیابین بلیط فصلیاش را به كنترلچی نشان میدهد. كنترلچی به رقم بالای بلیط اعتراض میكند. شماره 2477 بود.
تحلیل این رؤیا اندیشهی نسبتاً غیرمحترمانهای در مورد هزینهی این ماجرای عشقی در ذهن متبادر كرد، كه برای طبع نجیبِ خواببین بیگانه بود. ناخودآگاه او از این مورد بهره جست تا در فاش شدن موضوع پایداری ورزد. روشنترین تعبیرش این خواهد بود كه این شماره اهمیت و خاستگاهی مالی داشته است. تخمین تقریبی مخارج تا آن زمان باعث شد كه رقم در حقیقت به 2477 فرانك برسد؛ محاسبهی دقیقتر 2387 فرانك را نشان میداد، رقمی كه فقط به طور دلخواه به 2477 رسید. پس این رقم را به تداعی آزاد ذهن بیمار مربوط دانستم. به نظر میرسید كه رقم مزبور به طور تقسیم شده و جدا به صورت 2477 در خواب بر او ظاهر شده. شاید شمارهی تلفن بوده. این تصور نادرست از آب درآمد. تداعیِ بعدی این بود كه مجموع رقمهای دیگری میتوانست باشد. در این مورد، بیمار به یاد آورد كه قبلاً به من گفته كه او در آن موقع صدمین سال تولد مادر و خودش را جشن گرفته بود، چون مادرش شصت و پنج سال و خودش سی و پنج سال داشت. (روز تولد آنها همزمان در یك روز بوده است). بدین گونه، او به گروه تداعیهای زیر رسید:
ماه |
روز |
|
2 |
26/ |
او متولد شد در |
8 |
28/ |
معشوقش متولد شد در |
3 |
1/ |
همسرش متولد شد در |
2 |
26/ |
مادرش متولد شد در |
|
|
(پدرش مدتها قبل درگذشته بود) |
4 |
29/ |
دو فرزندش متولد شدند در |
7 |
13/ |
|
سال |
ماه |
|
75 |
2/ |
او متولد شد در |
85 |
8/ |
معشوقش متولد شد در |
|
36 ساله بود |
او اكنون |
|
25 ساله بود |
معشوقش اكنون |
اگر این گروه از تداعی معانی به صورت اعداد معمولی نوشته شود، مجموع ارقام به این صورت خواهد شد:
262
288
13
262
294
137
275
885
36
25
2477
این گروه كه شامل همهی اعضای خانوادهاش میشود، مجموعاً رقمی برابر 2477 به دست میدهد و نحوهی تركیب آن ما را به لایهی ژرفتری از رؤیا رهنمون میشود. بیمار شدیداً به خانوادهاش وابسته بود، اما از سویی سخت شیفتهی بانویی نیز شده بود. این خود باعث تضادهای شدید گردید. جزئیات مربوط به ظهور «كنترلچی» (به خاطر تلخیص حذف شده) به تحلیلگر ارائه شد، چون بیمار هم از او میترسید و هم میخواست شدیداً خود را كنترل كند و حالت مستقل خود را زیر پردهی سانسور برد.
رؤیایی كه شرح دادیم، بلافاصله با رؤیای زیر ادامه یافت (با تلخیص زیاد): تحلیلگر از بیمار پرسید كه وقتی با محبوبهی خویش بوده، واقعاً چه كار كرده. بیمار گفت قمار میكرده و همیشه روی یك رقم بالا: 152 شرط میبسته. تحلیلگر گفت: «بدجوری سرت كلاه رفته.»
تحلیل رؤیا بار دیگر تمایلی سركوب شده را آشكار كرد كه خود به خود مخارج رابطهی مذكور معلوم شد. هزینهی ماهانه بالغ بر 152 فرانك میشد (عملاً بین 148 و 158). اشاره به این كه او سرش كلاه رفته بر رابطهی بین او و زن دلالت میكند. زن مدعی بود كه او بیسیرتش كرده، اما مرد كاملاً متقاعد شده بود كه زن باكره نبوده و این عمل درست در همان ایامی كه به او محبت میورزیده و او خودداری میكرده، قبلاً توسط كس دیگری انجام شده است. واژهی «رقم» به صورت «اندازهی دستكش» یا «اندازهی كالیبر» تداعی شده است. اما از آنجا گام كوتاهی به سوی حقیقت برداشته شد و آن این بود كه در اولین مقاربت، متوجه فقدان بكارت او گردید. همین برای او كافی بود. ناخودآگاه و به طور طبیعی این مسئله را برملا كرد و آن را همچون مؤثرترین وسیلهی مقاومت در برابر رابطهی مذكور جلوه داد. عدد 152 پیش از هر چیز در اثبات مطلب و تجزیه و تحلیل بیشتر كمك كرد. اما در مرحلهی بعد، به موضوع نه چندان دور «شمارهی منزل» رهنمون شد و این در پی تداعیهای زیر میسر گردید: وقتی او اولین بار زن را شناخت، زن در خیابان الف شمارهی 17، بعد در خیابان ب شمارهی 129، آنگاه در خیابان پ شماره 48 میزیست.
در اینجا، بیمار متوجه شد كه قبلاً از حد 152 تجاوز كرده، زیرا كل این شمارهها 193 میشده. پس به نظرش چنین میآمد كه، به دلایل خاصی، زن به هنگام انگیزش، خیابان پ 48 را ترك كرده بود، بنابراین از تفریق 48-194 میبایست 146 بدست آید. او اكنون در خیابان آ شمارهی 6 میزیست، پس 152=6+146.
در ادامهی تحلیل، رؤیای زیر بررسی شد: او صورت حسابی از سوی تحلیلگر دریافت كرد كه بر طبق آن، یك فرانك از مبلغ 315 فرانك برای تأخیر در پرداخت مبلغ از سوم تا بیست و نهم سپتامبر در نظر گرفته شده بود. این جریمهی بیمعنی و آزمندانه كه از سوی روان كاو اعلام شد و تحلیل نیز آن را اثبات كرد، ناخودآگاه به غبطهای نیرومند دامن زد. در زندگی روان كاو چیزهایی بود كه غبطهی بیمار را برمی انگیخت. به ویژه یك چیز خیلی بر او تأثیر گذاشت: روان كاو اخیراً چیزی به خانوادهاش افزود. روابط درهم گسیختهی بیمار و همسرش متأسفانه چنین انتظاری را در این مورد برنمی تافت. بنابراین، زمینهی گستردهای برای مقایسههای جداگانه وجود داشت.
همچون گذشته، تحلیل با تقسیم عدد 315 به 3، 51 شروع شد. بیمار عدد 3 را بدین گونه تداعی كرد كه روان كاو3 فرزند داشت، و یكی هم اخیراً اضافه شده است. او خود نیز اگر زنده باشد صاحب 5 فرزند خواهد بود، پس 2=1-3، و سه فرزندش اكنون به دنیا آمدهاند. اما این تداعیها از برون كردِ رمزپردازی رقومی رؤیا بس دور بود.
بیمار اشاره كرد كه دورهی سوم تا بیست و نهم سپتامبر شامل 26 روز بود. فكر بعدیاش این بود كه این عدد و اعداد باقیمانده را با هم جمع كند: 1+315+26=342. پس همین كار را برای 342 و 315 انجام داد و آن را به 3، 4 و 2 بخش كرد. در حالی كه پیش از آنكه به این نكته دست یابد كه روان كاو 3 فرزند داشته، و یكی هم بدان افزوده شده، و بیمار صاحب 5 فرزند خواهد بود، اكنون معنیاش این میشد: روانكاو صاحب 3 فرزند بوده و اكنون 4 فرزند شده، اما بیمار فقط 2 فرزند داشته. او پی برد كه رقم دوم گویی به عنوان پالایشی برای برآوردن آرزوی نخستین بوده است.
بیمار كه بیكمك من این توجیه را برای خودش كشف كرده بود، خشنود به نظر میآمد. اما تحلیلگر خشنود نبود؛ در نظر او گویی كه رؤیاهای مزبور امكانات مشخص كنندهی فرآوردههای ناخودآگاه را از بین نمیبرد. در مورد عدد 5، بیمار دقیقاً متوجه شد كه از میان سه فرزند مرده به دنیا آمده، یكی در ماه نهم و دو تای دیگر در ماه هفتم چشم به جهان گشودند. او همچنین تأكید كرد كه همسرش دوبار سقط كرده بود، یكی در هفتهی پنجم و یكی در هفتهی هفتم. اگر این ارقام را به هم جمع كنیم به عدد 25 دست خواهیم یافت:
1 فرزند 7 ماه
1 فرزند 7 ماه
1 فرزند 9 ماه
2 سقط(5+7 هفته) 3 ماه
26
به نظر میرسد كه عدد 26 با تعداد روزهای از دست رفتهی دورههای بارداری مشخص شده است. در این رؤیا، دورهی بیست و شش روزه یادآور تأخیری بوده كه بیمار یك فرانك جریمه شده. با توجه به بارداریهای از دست رفته، او در حقیقت متحمل تأخیر شده، زیرا در طول مدتی كه بیمار او را میشناخته، روانكاو صاحب یك فرزند شده است. بنابراین، یك فرانك ممكن است به معنی یك فرزند باشد. قبلاً اشاره كردیم كه تمایل بیمار به افزودن همهی بچه ها، از جمله بچههای مرده، برای آن بوده كه رقیبش را شكست دهد. این اندیشه كه تحلیلگر نیز با یك بچه بر او فایق شده، ممكن است حتی با قوت بیشتری در تعیین عدد 1 مؤثر باشد. پس این تمایل را پی میگیریم و بازیِ رقومی او را با افزودن 2 بارداری موفقِ 9 ماهه ادامه میدهیم: 44=18+26
اگر ارقام مذكور را دوباره به اعداد صحیح تقسیم كنیم 2+6 و 4+4 به دست میآوریم، كه جمع هر دو مورد میشود 8. باید یادآور شد كه این اعداد كاملاً شامل ماههای بارداری است كه از نظر بیمار گذشته است. اگر آنها را با اعداد مشخص كنندهی ظرفیت زایای روانكاو بسنجیم، یعنی 315 و 342، مشاهده خواهیم كرد كه عدد دوم اگر از وسط با هم جمع شوند، عدد 9 به دست میآید. اكنون 1=8-9. باز به نظر میرسد كه اندیشهی مربوط به تفاوت عدد 1 به اثبات میرسد. بیمار قبلاً نشان داده بود كه عدد 315 در نزد او به منزلهی برآوردنِ آرزوست و 342 جنبهی اصلاحی دارد. اگر این خیال پروری را تعمیم دهیم، تفاوت بین دو عدد را كشف خواهیم كرد:
9=15-24 24=2×4×3 15=5×1×3
بار دیگر به اهمیت عدد 9 پی میبریم كه پیوندی درخور با محاسبهی دورههای بارداری و زایش دارد. دشوار است بگوییم خط مرزی بازی فوق لزوماً به این صورت آغاز میگردد، زیرا فرآوردهی ناخودآگاه آفریدهی تخیلی بازیگرانه از انگیزهی روانی است كه بازی خود منتج از آن است. آزاد گذاشتنِ این نوع بازی و شوخی، كه همه جا با پوچی و بیحاصلی پیوند مییابد، با ذهن علمی مغایر است. اما نبایدفراموش كرد كه ذهن انسان هزاران سال خود را با این بازی سرگرم كرده است، پس تعجبی نخواهد داشت اگر آن تمایلات از گذشتههای دور در رؤیاها متجلی گردند. بیمار حتی در حالت بیداری بر تخیل اعدادگرایانهاش حاكم است، چنان كه برگزاری جشن صدمین سال تولد همین نكته را نشان میدهد. بنابراین، حضور آنان در رؤیای بیمار پرسشانگیز نیست. برای نمونهای از عزم ناخودآگاه، دلایل قطعی در دست نداریم، تنها مجموع تجربیات ما میتواند مؤید دقت در كشفیات فردی باشد. ما در جُستاری مربوط به قلمرو خیال آزاد و خلاق، بیشتر از موارد دیگر، باید به تجربهباوری (3) گسترده متكی باشیم؛ و هرچند این نكته، با توجه به دقت در نتایج فردی، تا حد زیادی ما را به میانه روی وامی دارد، ناگزیرمان میكند كه دربارهی آنچه رخ داده و مشاهده شده، سكوت اختیار كنیم، و این تنها از ترس غیرعملی بودن و جنبهی تنفرآمیز آن است. نباید دربارهی خرافه-هراسی (4) ذهن نوین به مجادله برخاست، چه این یكی از وسایلی است كه به واسطهاش، اسرار ناخودآگاه پوشیده میشود.
دیدن اینكه چگونه مشكلات بیمار در آیینهی ناخودآگاه همسرش متجلی گردیده، بسیار جالب و درخور اعتناست. همسر بیمار رؤیای زیر را تعریف كرده است: او لوقای 137 را در خواب دید. این كُل خواب اوست. تحلیل این عدد نشان داد كه او به گونهی زیر تداعی داشته است: روانكاو یك بچه بیشتر داشت. او سه بچه داشت. اگر همهی بچههای او (با احتساب سقط جنینها) زنده بودند، بایست 7 بچه داشت؛ اكنون او فقط 2=1-3 بچه دارد. اما او 11=7+3+1 را میخواهد (یك بچهی دوقلو 1 و 1) كه بیانگر آرزوی اوست مبنی بر اینكه دو بچهی دوقلو بودهاند، پس او هم به تعداد روانكاو بچه خواهد داشت. مادرش یكبار دوقلو زاییده بود. امید به بچهدار شدن از شوهرش بس ناپایدار و سپنجی بوده است و این موضوع باعث گردید كه اندیشهی ازدواج دوم در ناخودآگاهش ثبت گردد.
خیالات دیگر نشان داده كه او در 44 سالگی كه به یائسگی رسیده و دیگر [ از نظر زنانگی] «تمام شده» است. اكنون 33 سال دارد، پس هنوز 11 سال در پیش دارد تا به 44 سالگی برسد. این رقم مهمی است، زیرا پدرش در 44 سالگی درگذشت. پس خیالپردازی 44 سال دربردارندهی اندیشهی مرگ پدر نیز بوده است. تأكید بر مرگ پدر به خیالپردازی سركوفتهی مرگ شوهرش نیز- كه مانعی برای ازدواج دوم به شمار میرفته- مربوط بوده است.
در اینجاست كه موضوع «لوقای 137) به حل تناقض كمك میكند. باید با تأكید گفت كه رؤیابین با كتاب مقدس میانهای نداشته، هیچ وقت آن را نخوانده، و اصلاً مذهبی نبوده است. بنابراین، بیفایده است كه در اینجا به تداعی معانی تكیه كنیم. غفلت ورزی او از كتاب مقدس چندان زیاد بود كه اصلاً نمیدانست لوقای 137 تنها به انجیل لوقای قدیس مربوط است. وقتی عهد جدید در برابرش نهاده شد، به جای لوقا، كتاب اعمال رسولان را گشود. (5) از آنجایی كه باب اول كتاب اعمال، فقط 26 آیه دارد، او آیهی هفتم را برگزید: «بدیشان گفت از شما نیست كه زمانها و اوقاتی را كه پدر در قدرت خود نگاه داشته است بدانید.» (6) اما اگر به انجیل لوقا، باب اول، آیهی 37 نگاه كنیم، به عید تبشیر (به بارگرفتن حضرت مریم) برمی خوریم:
35. فرشته در جواب وی گفت روحالقدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افكند از آنجهت، آن مولود مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد.
36. و اینك الیصابات از خویشان تو نیز در پیری به پسری حامله شده و این ماه ششم است مر او را كه نازاد میخواندند.
37. زیرا نزد خدا هیچ امری محال نیست. (7)
ادامهی منطقی تحلیل «لوقای 137» ما را وامی دارد كه نگاهی به لوقا، باب 13، آیهی 7 بیندازیم. در آنجا میخوانیم:
6. پس این مَثَل را آورد كه شخصی درخت انجیری در تاكستان خود غَرس نمود و چون آمد تا میوه از آن بجوید، چیزی نیافت.
7. پس به باغبان گفت اینك سه سال است، میآیم كه از این درخت انجیر میوه بطلبم و نمییابم، آن را ببُر، چرا زمین را نیز باطل سازد. (8)
از روزگاران باستان، درخت انجیر نماد آلت تناسلی مرد بوده است، و چون نازا گردد، باید بریده شود. این متن با خیالات بیشمار سادیستی خواببین كاملاً هماهنگی دارد. چه با بریدن یا قطع كردن آلت ربط داشته است. اشاره به اندام نازای شوهرش نیز آشكار است. قابل فهم بود كه خواببین لیبیدوی خود را از شوهرش پس زده، چه به زعم او ناتوان بوده است. (9) و به همان اندازه قابل درك بود، كه او نوعی واپس روی (10) نیز نسبت به پدر داشته است («... كه پدر در قدرت خود نگاه داشته است») و آن را با مادرش كه صاحب دوقلویی بود، یكسان شمرد. بدینگونه، زن با بالا رفتن سن، شوهرش را در نقش فرزند یا پسر میدید، در سنی كه ناتوانی جنسی عادی است. همچنین میتوان میل به خلاص شدن از شوهر را درك كرد. او این موضوع را در رؤیای قبلیاش تأكید كرده است. بنابراین، تنها برای یك تأكید دیگر دربارهی آنچه كه گفته شد، موضوع «لوقای 137» را پی میگیریم و به انجیل لوقا، باب7، آیهی 13 میپردازیم:
12. چون نزدیك به دروازهی شهر رسید، ناگاه میّتی را كه پسر یگانهی بیوه زنی بود، میبردند و انبوهی كثیر از اهل شهر با وی میآمدند.
13. چون خداوند او را دید، دلش بر او سوخت و به وی گفت گریان مباش.
14. و نزدیك آمده تابوت را لمس نمود و حاملان آن بایستادند. پس گفتای جوان تو را میگویم برخیز.(11)
در وضعیت ویژهی روانشناختی خواببین، اشاره به برخاستن میّت، به منزلهی درمان ناتوانی شوهر، اهمیتی به سزا مییابد. در این صورت، كُل مشكل حل خواهد شد. نیازی نیست با توضیح مضاعف، خاطر نشان سازم كه موارد متعدد برآوردن آرزو را در این موضوع میتوان یافت؛ خواننده خودش میتواند آن موارد را در خودش مشاهده كند.
از آنجایی كه رؤیابین كاملاً از كتاب مقدس غافل بوده، «لوقای 137» باید به عنوان حافظهی نهانی (12) تلقی شود. هم فلورنوی (13) و هم خودم (14) به اثرات مهم این پدیده توجه كردهایم. تا آنجا كه میتوان اطمینانی واثق داشت، هر نوع اصلاح موضوع به قصد فریب، در دایرهی پرسشگری این مورد نمیگنجد. كسانی كه با روانكاوی آشنا هستند، میدانند كه سرشت كلی این موضوع خود شك برانگیز است.
آگاهم كه مشاهداتی از این دست در دریایی از تردید و بیاطمینانی شناور است، اما فكر میكنم رد كردن آنها هم نادرست باشد، زیرا پژوهشگران خوشاقبالتر میتوانند از ما پیروی كنند تا قادر شوند خود را در چشماندازی درست بیافكنند، چونان كه ما نیز به علت فقدان آگاهی كافی چنین میكنیم.
پینوشتها:
1. در اصل با عنوان: «Ein Beitrag zur kenntnis des Zahlentraumes»،zentralblatt für Psychonnalyse(Wisbaden),I(1910/110,567-72)، چاپ شده است. قبلاً توسط ام. دی. ایدر ترجمه شده، رك:Collected Papers on Anlaytical York, Psychology (London,New 1916,2nd ed.1917).
2. Stekel
3. empiricism
4. superstition-phobia
5. گاهی به آلمانی Apostelgeschichte St. Lucae خوانده میشود. مترجم انگلیسی.
6. رك: كتاب مقدس، ترجمهی فارسی، 1978، عهد جدید،ص 187.
7. رك: كتاب مقدس، ترجمهی فارسی،1978، عهد جدید، ص87.
8. همان، ص 117-18.
9. مشكل اصلی شوهر عبارت بود از عقدهی نیرومند مادر.
10. regression
11.رك: كتاب مقدس، ترجمهی فارسی، 1978، عهد جدید، ص101.
12.crypyomnesia
13. From India to the Planet Mars (1900); Nouvelles Observations sur un cas de somnambulisme avec glossolalie(1901)
14. Cf. Psychiatric Studies, pars. 139 ff. and 166 ff
یونگ، کارلگوستاو، (1393)، رؤیاها، برگردان: ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: نشر قطره، چاپ نهم