نویسنده: محسن حبیبی
تهران با دگرگونیهای کالبدی - فضائی ناشی از اولین پژواک نووارگی (مدرنیته) در ایران، پا به سدهی بیستم میلادی میگذارد؛ شهری با حدود 160000 نفر جمعیت و 200 هکتار مساحت (دارالخلافه ناصری)، با خیابانهایی محدود، عمدتاً برای عبور پیاده و محدودیت بیش و کم کامل اتومبیل. تهران در پایان سده، جمعیتی نزدیک به 7 میلیون نفر و مساحتی نزدیک به 700 کیلومتر مربع دارد؛ شهری ملمو از بزرگراهها و خیابانهای آکنده از اتومبیل.
در دههی آخرین سدهی نوزدهم میلادی (1270 هـ.ش/1891 م.)، دیوارهای شهر کهن فرو میریزند و شهر از چهار سوی گسترش مییابد. جمعیت آن هشت برابر و مساحت آن پنج برابر زمانی است که به پایتختی برگزیده شد. دروازههای دوازدهگانه، شهر را با خارج آن مربوط میکنند و دروازهای جداگانه برای عبور راهآهن تدارک دیده میشود. تراموای اسبی به کار گرفته میشود و فضاهای جدیدی در شهر طرح میشوند؛ محلههای شهری، تعریفی جدید مییابند و میدان حکومتی جدیدی، شهر را تعریف میکند، گو اینکه هنوز نام کهن "توپخانه" را بر خود دارد. میدان تعریفی نو مییابد و با عناصری نو در پیرامون خود تعریف میشود. مفهومی نو از شهر به دست داده میشود که در آیندهای نه چندان دور، مفهوم شهر و شهروندی را درهم میآمیزد. شهر به دنبال رابطهای مدنی بین خود و ساکنانش است. خیابانهای تازه تأسیس نیز حال و هوایی تازه از شهر را طرح میکنند؛ حال و هوایی ناشی از شکلگیری طبقات اجتماعی تازه تولدیافته. عبور از اجتماع شهری به جامعهی شهری در حال وقوع است؛ امری که دگرگونیهای عظیم آتی را تدارک خواهد دید.
تهران جدید کوتاه زمانی بعد، شاهد ظهور و حضور اولین جنبش مدنی در ایران میشود. انقلاب مشروطیت (1285 هـ.ش/ 1906 میلادی) رخ میدهد؛ تهران بستر اولین انقلاب اجتماعی و مدنی کشور میشود. انقلابی که در همهی سده بیستم میلادی، تعریف و بازتعریف میشود.
با ورود به سدهی چهاردهم هـ.ش. (1921 میلادی)، تهران اولین کودتای نظامی (مفهومی جدید در ادبیات سیاسی و نظامی) را تجربه میکند؛ امری بیسابقه در تاریخ کهن ایران و با معنا در بازتعریف انقلاب مشروطیت. دولت برآمده از این کودتا، موجد حضور نوپردازی (مدرنیزاسیون) و نوگرائی (مدرنیسم) در مفهوم جهانی آن در کشور است. نوپردازی (مدرنیزاسیون) از بالا در دستور کار دولت قرار میگیرد. دومین پژواک نووارگی (مدرنیته) و اولین اقدامات نوگرایانه (مدرنیستی) چهره شهر را کاملاً دگرگون میکند. تهران با جمعیتی حدود 200 هزار نفر وارد سدهی چهاردهم میشود تا بتواند بر حسب برآوردها؛ با جمعیت نزدیک به 9 میلیون نفر سدهی پانزدهم را درک کند.
اقدامات نوآورانه (مدرنیستی) در دههی اول قرن چهاردهم به "شهر مدرن" چهره میبخشد، همان گونه که "دولت مدرن" را نیز معنا میکند. شهر مدرنیزه (نوپرداز) تعریف میشود و رفتارها و هنجارهای شهری دگرگون و تصور از شهر متفاوت میشود.
تأسیس دانشگاه تهران در دههی دوم قرن چهاردهم هـ.ش. اولین جهش در آموزش عالی مدرن در شهر تهران است؛ شهری که اینک با حضور بیش از 15 دانشگاه عمده در آن در آستانهی ورود به قرن پانزدهم است. شهری تعریف شده با یک بیمارستان (500 تختخوابی) در آغاز سده، اکنون مملو از بیمارستانهای مدرن در مقیاس جهانی است. شهری با چهار خیابان عریض پیرامونی در آغاز سده، اکنون مملو از بزرگراههایی است که از این سوی به آن سوی میگذرند و شهر را در مینوردند. شهری محدود از شمال به خیابان طالقانی، از جنوب به شوش، از غرب به خیابان شهباز (17 شهریور) و از شرق به روستای طرشت، اکنون تراز 1800 کوهپایه در شمال را اشغال کرده و از جنوب تا آستانهی کویر پیش رفته است، کوهپایههای شرقی را تصرف کرده و از غرب کرج را در خود گرفته است و این در حالی است که بازوهای خود را از چم و خمهای کوههای شمالی و شرقی عبور داده، لواسانات و پلور و رودهن و بومهن را هم در آغوش گرفته است.
تهران در آغاز سده چهاردهم خورشیدی (1920 میلادی) چهره خود را با نوگرایی (مدرنیسم) و نوپردازی (مدرانیزسیون) زمانه میآراید و سعی دارد که این چهره، هنوز مفهوم سرزمینی خود را داشته باشد. در پایان این سده، تهران شهری است بیش و کم جهانی، شهری که سعی دارد معیارهای شهر جهانی را در خود گرد آورد. همهی هنجارها و رفتارهای شهری و شهروندی در آن دگرگون شد و بازیگران اجتماعی جدیدی در شهر حضور پیدا کردهاند و خواستههای جدید خود را طرح و مطالبه میکنند.
در فاصلهای ده ساله با قرن پانزدهم هـ.ش. (2020 میلادی) و با آنچه در فرایند تاریخی شکل گیری تهران رخ داده است، میتوان به دادههای تخمینی زیر اندیشید:
- تهران (22 منطقهی شهری) 9 میلیون نفر ساکن خواهد داشت؛
- مجموعهی شهری تهران (استان تهران، استان البرز)، حدود 14 میلیون نفر را در خود جای خواهد داد؛
- سطح شهر تهران (22 منطقه) حدود 700 هکتار خواهد بود و سطح اشغال شده به وسیلهی دیگر شهرهای منطقه شهری تهران، به شش برابر سطح آنها در سال 1375 خواهد رسید؛
-31 درصد تولید صنعتی کشور در منطقهی شهری تهران خواهد بود؛
- یک پنجم جمعیت کل کشور (حدود 120 میلیون نفر) در منطقهی شهری تهران گرد هم خواهند آمد و این منطقهی شهری، سطحی قریب به 1/5 تا 2 میلیون مترمربع را اشغال خواهد کرد؛
- دگردیسی اجتماعی - فرهنگی و فضای حاصل از فرایند تاریخی شکل گیری شهر، آن را به سوی نوعی یکسانی و همسانی (لااقل در مقیاس کالبدی - فضایی) با طعم و سلیقهای بیش و کم جهانی، سمت و سو خواهد داد.
و این در حالی است که تهران از معدود شهرهایی در جهان است که در کمتر از یک سده، دو انقلاب اجتماعی را تجربه کرده و انقلاب دوم نقشی مهم در شهریشدن کشور ایفا کرده و در تولد شهروند مسئول، سهمی بسزا داشته است؛ سرنوشت شهر و شهروند را در هم آمیخته، خواست شهر از شهروند را دگرگون کرده و مطالبات شهروند از شهر را بازتعریف کرده است و شهروند را به عنوان بازیگر اصلی در مرکز قصه قرار داده است.
از این رو، تهران امروز تعریفی مجدد را مطرح میکند و همراه با آن قصهای تازه میگوید، قصهای در مقیاس شهر مرکزی و حومههایش - اعم از مرفه و نامرفه - قصهای در مقیاس جهانی؛ تهران بر آن است که خود را در زمان حال تعریف کند؛ گذشتهی او دنیای دیگری است. شکی نیست که حال آن از گذشتهاش نشأت میگیرد، ولی این حال دگردیسی یافته و از جنس دیگر است و نگاهی متفاوت را میطلبد. درک این حال باید از منظر این دگردیسی صورت پذیرد، نه از منظر گذشته و نه از منظر آینده. همانگونه که نمیتوان گذشته را از منظر حال تعریف کرد، تعریف آینده از منظر حال نیز بس دشوار است. حال را باید در حال درک کرد.
تصویر و تصوری جدید از تهران در حال وقوع است که با تصویر مرسوم آن بسیار متفاوت است؛ تصویر مرسوم عمدتاً سعی در بازکاوی گذشته دارد تا بتواند "حال" را تعریف کند. تصویر جدید سعی در بازکاوی "حال" دارد؛ "حالی" که در حال شدن است. تصویر جدید سعی در بازبینی دائمی دگرگونیهایی دارد که ناشی از حضور قدرتمند نیروهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که نه بر مبنای گذشته و نه بر پایهی آینده، که با تأکید بر حضور در حال، در کنش و اندرکنش دائمی هستند. قصه شهر تهران، همچنان بر مبنای نووارگی، نوگرایی و نوپردازی در حال بازخوانی و بازتولید خویش است. قصه شهر ادامه دارد، با روایتی نو از اسطوره شهر، اسطورهای که از دوران ناصری بر مبنای نووارگی، نوگرایی و نوپردازی در حال بازخوانی و بازتولید خویش است. قصه شهر ادامه دارد، با روایتی نو از اسطوره شهر، اسطورهای که از دوران ناصری بر مبنای نووارگی، نوگرایی و نوپردازی شکل میگیرد و بیوقفه در هر زمانهای خود را به چهره زمانه میآراید، تهران نماد نوپردازی دائمی شهر و شهروند، همچنان قهرمان قصه باقی میمانند.
منبع مقاله :
حبیبی، سیدمحسن؛ (1391)، قصهی شهر؛ تهران، نماد شهر نوپرداز ایرانی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم