نویسنده: الهه رشمه
مورد استفاده:
در مورد افرادی است كه با كمترین امكانات بهترین كارها را انجام میدهند.یكی بود یكی نبود، سالها پیش كه مثل امروز خبری از مداد و خودكار و خودنویس نبود مردم برخی كشورها از پَر پرندگان برای نوشتن استفاده میكردند و در كشورهایی كه نی در كنار مردابهایشان سبز میشد از نی برای نوشتن استفاده میشد.
مردم نی را از جا درمیآوردند شاخهها و برگهایش را میكندند به قطعات كوچكتر تقریباً نزدیك به اندازهی مدادهای امروزی میبریدند و هر وقت میخواستند چیزی بنویسند نوك آن را با تیغ یا یك وسیلهی تیز میتراشیدند بعد قلم نی را در قوطی كوچكی از مركب رنگی فرو میكردند و با آن مینوشتند. امروزه نیز برای خوشنویسی و زیبانویسی هنوز از قلم نی و دوات استفاده میشود و خطاطها با آنها تابلوهای زیبای خوشنویسی خلق میكنند.
چندین سال پیش در زمان «ابن جوزی» دانشمند و جغرافیدان بزرگ ایران وسیله معمول برای نوشتن قلم نی بود. ابن جوزی كه نویسندهی بزرگی بود در سالهای عمرش از هزاران قلم نی استفاده كرده بود و برای نوشتن هر كتابش چند صد نی را تراشیده بود. ابن جوزی تراشههای قلم نی خود را در این سالها دور نریخت و در كیسهای جمع آوری كرد. خانواده و گاهی شاگردان ابن جوزی از او میپرسیدند: استاد چرا این ریزههای تراشه را جمع آوری میكنی این تراشهها به چه درد میخورد؟
ابن جوزی در برابر سؤال اطرافیان فقط لبخند میزد گاهی هم میگفت: میگویند آتش تراشهی نی خیلی گرم است و میتواند به خوبی آدم را گرم كند. اطرافیان ابن جوزی پاسخ او را یك شوخی فرض میكردند.
در طی سالها ابن جوزی چندین كتاب نوشت و كم كم كیسهی تراشهها چهار تا كیسه شد. تا اینكه ابن جوزی پیرمرد ناتوانی شد. دیگر نه قادر بود بخواند و نه میتوانست بنویسد. با اینكه در بستر افتاده بود و قادر نبود حركت كند ولی به افرادی كه برای ملاقاتش میآمدند میگفت: خدا را شكر، خدا را شكر در حد توانم چیزهایی كه میدانستم نوشتم و شاگردان زیادی را تربیت كردم.
یك روز كه گروهی از شاگردانش برای عیادت به دیدن ابن جوزی رفته بودند، خبردار شدند استاد فوت كرده و برای همیشه از نعمت شاگردی او محروم شدند. همینطور كه شاگردان در حال گریه و زاری بودند، همسر استاد پیش آنها آمد و گفت: استادتان وصیتی كرده از شما میخواهم آخرین خواسته استادتان را برآورده كنید.
شاگردان وصیتنامهی استاد را باز كردند و دیدند استاد نوشته: من میدانم كه در یك روز سرد میمیرم نمیخواهم عزیزانم به تكاپو بیفتند تا برای گرم كردن آب غسل من هیزم جمع كنند. من در این سالها چند كیسه تراشه نی جمعآوری كردهام كه در زیرزمین خانهی من است. از شما میخواهم با آن تراشهها آتشی مهیا كنید آب را گرم كنید و مرا غسل دهید. این تراشهها را در این سالها برای نوشتن كتابهایم تراشیدم و جمعآوری كردم.
همسر ابن جوزی مسیر زیرزمین را به شاگردان ایشان نشان داد و در آنجا چندین كیسه پر از تراشههای قلم نی بود. یكی از شاگردان گفت: این تراشهها حاصل چندین سال زحمت و تلاش استاد و فعالیت او است. او درواقع با یك تیر دو هدف را نشانه گرفته. هم قلمهایش را تراشیده و كتابش را نوشته هم با این كار نشان داده كه چقدر برای نوشتن این كتابها زحمت كشیده.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشههای آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول