باد آورده را باد می‌برد

چند صد سال پیش جنگی میان ایران و امپراطوری رم درگرفت و بهانه‌ی شروع جنگ میان این دو امپراطوری این بود كه گویا در یكی از درگیری‌های مرزی میان سپاهیان دو كشور پدرزن خسرو پرویز پادشاه ایران توسط یكی از
چهارشنبه، 4 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باد آورده را باد می‌برد
 باد آورده را باد می‌برد

 

نویسنده: الهه رشمه




 

مورد استفاده:

در مواردی به كار می‌رود كه فردی بدون هیچ زحمتی مال و ثروت زیادی به دست می‌آورد، اما به یكباره از بین می‌رود.
چند صد سال پیش جنگی میان ایران و امپراطوری رم درگرفت و بهانه‌ی شروع جنگ میان این دو امپراطوری این بود كه گویا در یكی از درگیری‌های مرزی میان سپاهیان دو كشور پدرزن خسرو پرویز پادشاه ایران توسط یكی از سربازان هراكلیوس كشته شده بود. خسروپرویز به این بهانه لشكر بزرگی را جمع آوری كرد و دستور حمله‌ی این سپاه به مرزهای رم را صادر كرد. سپاهیان ایران خیلی سریع توانستند قسطنطنیه پایتخت رومیان را به دست آورند.
هراكلیوس كه دید سپاهیان ایرانی خیلی به او نزدیك شده‌اند، برای اینكه همه‌ی دارایی‌های امپراطوری روم به دست ایرانیان نیفتد دستور داد تمام طلا، جواهرات و سكه‌های سلطنتی را جمع كنند و در صندوق‌هایی بریزند سپس به كشتی سوار كنند تا از طریق دریا به جزیره‌ای امن برسانند. تا پادشاه روم بتواند بعدها به آنها دست پیدا كند.
مأموران امپراطوری روم با سرعت زیادی دستورات هراكلیوس را اجرا كردند. آنها طلا و جواهرات و سكه‌ها را بار كشتی كردند و به طرف جزیره‌ی متروكه به حركت درآمدند. چند ساعتی از حركتشان در دریا نگذشته بود كه ابرهای سیاه در آسمان پدیدار شدند و كم كم باد و توفان شدیدی شروع شد. با وزیدن هر باد كشتی پیچ و تابی می‌خورد و در دل دریا مسیرش را تغییر می‌داد. ناخدا تمام تلاش خود را می كرد تا كشتی را قبل از اینكه با صندوق‌های پر از طلا و جواهراتش غرق شود به خشكی برساند.
كشتی آنقدر در دریا پیچ و تاب خورد تا سالم ماند و فردای آن روز به خشكی نزدیك شد. همه‌ی افراد روی كشتی خوشحال بودند كه بالاخره به یك خشكی رسیدند و از مرگ نجات پیدا كردند. آنها نمی‌دانستند كه این خشكی دقیقاً همان جایی است كه آنها را مجبور به فرار از كشورشان كرده بود. كشتی به سواحل جنوبی ایران نزدیك می‌شد.
سربازان ایرانی كه دیدند از دور كشتی امپراطوری روم به آنها نزدیك می‌شود، سریع سنگر گرفتند تا بتوانند از خودشان در برابر دشمن دفاع كنند. ولی هرچه كشتی نزدیك‌تر شد، دیدند خبری از تیر و جنگ نیست تا اینكه كشتی رومی در ساحل ایران پهلو گرفت.
سربازان رومی مجبور شدند تمام صندوق‌های طلا، جواهرات و سكه‌هایی كه همراهشان بود را به ایرانیان تقدیم كنند. ایرانیان كه می‌دیدند بدون جنگ و خونریزی صاحب ثروت زیادی شده‌اند سر از پا نمی‌شناختند و چند روز به پایكوبی و شادی پرداختند. خسرو پرویز با شنیدن این خبر بی‌نهایت خوشحال شد و دستور داد صندوق‌های طلا و جواهرات را در خزانه‌ی امپراطوری ایران جاسازی كنند.
چند ماهی از این اتفاق پیروزمندانه گذشته بود كه یك روز صبح خسرو پرویز با صدای فریادی كه از سمت خزانه‌ی قصر به گوش می‌رسید از خواب بیدار شد. از نگهبانان قصر در مورد علت سروصدا سؤال كرد و نگهبانان پاسخ دادند دزدی كه انگار مدت‌ها مشغول حفر تونلی از بیرون به خزانه‌ی قصر شاهی بوده دیشب به خزانه وارد شده و موفق شده مقدار زیادی از طلاها و جواهرات خزانه را با خود ببرد. خسرو پرویز سریع به سربازانش دستور داد در شهر بگردند تا بتوانند دزد را پیدا كنند و بعد از آن به همسرش گفت: خوب مال بادآورده را باد هم می‌برد.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط