زنان جاهلی و استقلال مالی

استقلال مالی هر شخصی به مالکیت و استقلال در تصرف منوط است، آیا زنان جاهلی نیز از چنین نعمتی برخوردار بودند یا نه؟
پنجشنبه، 5 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنان جاهلی و استقلال مالی
 زنان جاهلی و استقلال مالی

 

نویسنده: مریم مشهدی علی پور




 

 

استقلال مالی هر شخصی به مالکیت و استقلال در تصرف منوط است، آیا زنان جاهلی نیز از چنین نعمتی برخوردار بودند یا نه؟

الف - مالکیت زنان جاهلی

شواهد تاریخی بیانگر دو دیدگاه متفاوت و متعارض در این باره می‌باشد. از برخی شواهد مالکیت زنان و از برخی دیگر، نداشتن مالکیت زنان در جاهلیت استفاده می‌شود.
نداشتن مالکیت زنان امری شایع و مشهور در اذهان است. اغلب، بر این باورند که زنان جاهلی حق مالکیت نداشتند و مالک چیزی به حساب نمی‌آمدند. در اثبات دیدگاه نداشتن مالکیت زنان، این گونه استدلال می‌کنند که در جاهلیت مهریه و ارثی به زنان تعلق نمی‌گرفت بلکه به ولی و شوهر زن تعلق می‌گرفت. (1) آورده‌اند که مهریه و صداق از آداب و رسوم معمول درجزیرةالعرب بود، ولی دختر در مهریه و صداق خود کمترین سهمی نداشت بلکه به پدر و ولی او تعلق می‌گرفت که به آن نافجه می‌گفتند. (2)
برخی دیگر از شواهد تاریخی و شعری عرب نیز بیانگر مالکیت زنان در جاهلیت است. هر چند بسیاری از زنان از گرفتن حقشان عاجز بودند، زنان بسیاری در جامعه‌ی جاهلی از اموال و ثروت‌های فراوان برخوردار بودند.
چنان که بیان شد، عُتبه، دختر عفیف، زن کریمی بود که بدون درخواست کسی، می‌بخشید. (3)
حاتم طایی به همسرش که او را برای بخشش زیاد ملامت می‌کرد، می‌گوید: «مال تو بسیار و محفوظ نگه داشته شده است، برای چه مرا به خاطر بخشش‌هایم ملامت می‌کنی؟!» (4)
حضرت خدیجه از تجار بزرگ دوران جاهلیت بود. این‌ها همه نشان می‌دهد که زنان جاهلی مالکیت داشتند. همچنین آنچه از آیات و روایات استفاده می‌شود، ثابت می‌کند که زن جاهلی مالکیت داشت. خداوند می‌فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ ؛ (5) و اگر بیمناک هستید که در حق دختران یتیم به عدل و انصاف رفتار نکنید، در این صورت از زنانی که می‌پسندید یک [یا] دو و [یا] سه و [یا] چهارتن را به همسری درآورید».
عایشه درباره‌ی این آیه می‌گوید: «آیه درباره‌ی دختر یتیمی است که تحت سرپرستی شخصی باشد و او در مالش شریک است و بخواهد با آن دختر ازدواج کند بدون اینکه مهرش را بپردازد». (6) در قرآن از این نوع ازدواج نهی شده است مگر اینکه مهرش را بپردازد.
همچنین خداوند می‌فرماید: «وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ فِی یَتَامَى النِّسَاءِ اللاَّتِی لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتَامَى بِالْقِسْطِ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِهِ عَلِیماً ؛ (7) و از تو درباره‌ی زنان نظرخواهی می‌کنند. بگو خداوند درباره‌ی آنان فتوا می‌دهد - و نیز آنچه از کتاب بر شما خوانده می‌شود، آمده است - که [حکم او] درباره‌ی دختران یتیمی که حق مقرر آنان را نمی‌پردازند، و میل به ازدواج با آنان دارند و نیز کودکان مستضعف [یتیم و محروم] این است که در حق یتیمان به عدل و انصاف بکوشید و هر خیری که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است».
در تفسیر این آیه نیز آمده است مراد از آیه دختر یتیمی است که در دامان مردی بزرگ شود و در مال او شریک باشد؛ لذا دوست دارد که با آن دختر ازدواج کند و مایل نیست که آن دختر با شخص دیگری ازدواج کند. (8) این روایات به صورت کلی تأیید کننده‌ی اموال دختر یتیم است.

ب - حق تصرف زنان

زنان عرب نه تنها از حق مالکیت برخوردار بودند بلکه حق داشتند در اموال و کار و دستمزد خویش نیز تصرف کنند. وجود زنان شاغل و بازرگان بهترین مؤید برای این مطلب می‌باشد. از بارزترین نمونه‌ها، حضرت خدیجه است که تاجری والا مقام بود که مردان را اجیر می‌کرد تا برایش تجارت کنند. (9)
اسماء دختر مخربه، مادر عبدالله بن ابی ربیعه از زنان فعال جامعه بود که از یمن عطر می‌آورد و در مدینه به تجارت عطر مشغول بود. (10) مُلَیکه مادر سائب بن اقرع از زنانی بود که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز عطرفروشی می کرد. (11)
در جاهلیت، زنان بدون اذن شوهر و پدر می‌توانستند از اموال خود نذر کنند و پس از ادای نذر، به آن وفا کنند. مثلاً نبیله پس از گم شدن فرزندش، نذر کرد که اگر فرزندش پیدا شود، کعبه را با حریر و دیباج بپوشاند و پس از پیدا شدن فرزندش نیز به نذر خود وفا کرد. (12) این داستان بیانگر استقلال زنان جاهلی در مالکیت و تصرف اموال خود است. نمونه‌هایی از زنان سخاوتمند که قبلاً بیان شد، مؤید دیگری بر این مطلب می‌باشد. این شواهد تاریخی نشان می‌دهد که زنان جاهلی در اموالشان حق تصرف داشتند.

ج - محرومیت زنان از ارث

آنچه اغلب مورخان و مفسران بر آن اتفاق نظر دارند این است که در جاهلیت زنان و بچه‌های صغیر از ارث محروم بودند که بر طبق این قاعده بود: «لا یرثنا الا من طاعن بالرماح و زاد عن الحوزه و حاز الغنیمه؛ (13) ارث نمی‌برد مگر کسی که تیراندازی بکند و از قبیله‌ی خود دفاع کند و غنیمت به دست آورد». اعراب آنها را از ارث محروم می‌نمودند تا اموالشان به غریبه‌ای که دخترانشان با او ازدواج می‌کند نرسد؛ زیرا آنان بر باقی ماندن اموال در خانواده و فامیل خود حریص بودند و برای آنها انتقال اموال به قبایلی که نفعی بر آنها ندارد و چه بسا در مواقعی دشمن انها نیز باشند، خویشایند نبود.
آورده‌اند که در جاهلیت زنان ارث نمی‌بردند تا اینکه اوس بن ثابت، اوس بن مالک یا ثابت بن قیس، فوت کرد و همسرش ام کحه، دو دختر و دو پسر کوچک بعد از خود برجای گذاشت. پسرعموهایش تمامی اموالش را غصب کردند و برای همسر و اولادش چیزی بر جای نگذاشتند؛ زیرا آنها بر این باور بودند که زنان و بچه‌های صغیر حتی پسر هم باشند، ارث نمی‌برند.
همسرش برای طرح شکایت نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و ماجرا را تعریف کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز ماجرا را با پسرعموهای اوس در میان گذاشت. آنها گفتند: یا رسول الله، به دلیل اینکه بچه‌هایش اسب سواری نمی‌کنند و با دشمنان نمی‌جنگند؛ (14) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: برای جواب در انتظار دستور خداوند باشید. سپس این آیه نازل شد: «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً ؛ (15) مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقی می‌گذارند، بهره‌ای است. همچنین زنان را از انچه پدر و مادر و خویشاوندان باقی می‌گذارند، بهره‌ای است. چه کم باشد چه بسیار، چنین بهره‌ای معین [و از جانب خداوند] مقرر است».
و بعد از آن آیه: «وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ فِی یَتَامَى النِّسَاءِ اللاَّتِی لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتَامَى بِالْقِسْطِ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِهِ عَلِیماً ؛ (16) و از تو درباره‌ی زنان نظرخواهی می‌کنند، بگو خداوند درباره‌ی آنان فتوا می‌دهد - و نیز در آنچه از کتاب بر شما خوانده می‌شود، آمده است - که [حکم او] درباره‌ی دختران یتیمی که حق مقرر آنان را نمی‌پردازند، و میل به ازدواج با آنان دارند و نیز کودکان مستضعف [یتیم و محروم]، این است که در حق یتیمان به عدل و انصاف بکوشید و هر خیری که انجام دهید خداوند از آن آگاه است».
سپس این آیه نازل شد: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ ... (17) خداوند به شما چنین سفارش می‌کند که در مورد فرزندانتان، پسر را برابر بهره‌ی دو دختر باشد...».
به طور کلی، آنها از قاعده‌ای تبعیت می‌کردند که عبارت بود از: «لا یرثنا الا من یحمل السیف یحمی البیضه؛ (18) از ما ارث نمی‌برد مگر کسی که بجنگد و از قبیله‌ی خود دفاع کند». از این رو، آنان ارث زنان و پسران کوچک را غصب می‌کردند.

د - ادله‌ی ارث بردن زنان جاهلی

هر چند نمی‌توان درباره‌ی ارث زنان نظری دقیق داد، ولی برخی از شواهد تاریخی بیانگر ارث بردن زنان جاهلی است که عبارتند از:
1. اگر محرومیت زنان از ارث عرفی عمومی در میان عرب بود، دلیلی بر شکایت زن اوس بن ثابت وجود نداشت. شکایت ام کحه بیانگر ارث بردن همسر و دختران در جاهلیت می‌باشد که پسرعموهای میت در این ماجرا به همسر و اولادش سخت گرفتند و همه‌ی ماترک را برداشته بودند و این زن نیز مثل همه انتظار داشت خود و فرزندش از اموال همسرش ارث ببرند.
2. وجود زنان ثروتمندی در میان مردم جزیرةالعرب نشان دهنده‌ی ارث بردن آنان است، حتی برخی زنان از ثروتمندترین افراد روزگار خود بودند. اگر ارث نبردن زنان قاعده‌ای کلی بود، آن زنان این همه ثروت را از کجا به دست آورده بودند؟
3. آیات قرآن نیز دلالت دارند بر اینکه زنان از ارث محروم می‌باشند. در آیات فراوانی خداوند به مواظبت از اموال ایتام سفارش می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ آتُوا الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَ لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً ؛ (19) اموال یتیمان را به ایشان برگردانید و پلید را جانشین پاک مسازید و اموال ایشان را با اموال خویش مخورید که این گناه بزرگی است».
و در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُوا ؛ و اگر بیمناک هستید که در حق دختران یتیم به عدل و انصاف رفتار نکنید، در این صورت از زنانی که می‌پسندید یک [یا] دو و [یا] سه و [یا] چهارتن را به همسری درآورید؛ و اگر می‌ترسید که مبادا عادلانه رفتار نکنید، فقط به یک تن یا ملک یمین [کنیز] اکتفا کنید. این نزدیک‌تر است به اینکه ستم کنید».
و در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: «وَ ابْتَلُوا الْیَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَ لاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافاً وَ بِدَاراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کَانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً ؛ (20) و یتیمان را بیازمایید تا هنگامی که قابلیت زناشویی پیدا کنند، آنگاه اگر در آنان کاردانی سراغ گرفتید، اموالشان را به آنان برگردانید و آن را به اسراف و پیشاپیش از بیم آنکه مبادا بالغ و بزرگ شوند نخورید و هر کس توانگر بود، خویشتنداری کند و هر کس تنگ دست باشد، در حد عرف از آن بخورد، و هرگاه که اموالشان را به آنان برگرداندید، بر آنان گواه بگیرید که خداوند حسابرسی کافی است.»
این آیات نشان می‌دهد که زنان قبل از نزول این آیات ارث می‌بردند و همچنین قرآن تصریح می‌کند که دختران و زنان یتیم هم دارای مال بودند.
«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ» (21). مراد از این آیه همانطور که عایشه می‌گوید، دختران یتیمی بودند که در دامان ولی‌شان پرورش می‌یافتند و آنها به مال و جمال یتیمان رغبت داشتند و می‌خواستند که با ایشان ازدواج کنند بدون اینکه مهر ایشان را بدهند. خداوند نیز آنها را از این ازدواج نهی کرد مگر اینکه مهر آنها را به صورت کامل بدهند. (22)
4. همچنین شواهد روایی و شعری فراوانی نشان می‌دهند که زنان جاهلی ارث می‌بردند.
یک - ابن حبیب گوید: «وردّت ذوالمجاسد و هو عامربن جُشمَ بن غَنم بن حُبَیب بن کعب بن یشکر ماله لولده فی الجاهلیة للذکر مثل حظ الانثیین، فوافق حکم الاسلام؛ (23) ذوالمجاسد، درجاهلیت در میان فرزندانش برای پسر دو برابر سهم دختر به ارث گذاشت و حکم اسلام هم با آن حکم موافق شد».
دو - ابن حزم اندلسی می‌گوید که چون عامربن جشم اولین کسی بود که به پسر، دو برابر دختر اعطا کرد. (24)
البته نمی‌توان گفت که چون عامر به دخترانش نصف پسرانش ارث داد، این کار عامر ضامن باقی ماندن این حکم شد بلکه او این کار را اتفاقی انجام داد که اتفاقاً بعداً شریعت اسلامی با آن موافقت کرد. (25) این عمل عامر مانند عمل افراد دیگری بود که انجام می‌دادند.
در اخبار آوردند که ضیاعه دختر عامربن قرط پس از فوت همسرش هوذة بن علی، مال فراوانی را به ارث برد و به سوی خانواده‌اش بازگشت. (26)
طبری روایتی آورده که به صورت صریح به ارث بردن زنان دلالت دارد. جابربن عبدالله دخترعموی کور و زشتی داشت که از پدرش ارث فراوانی برده بود. جابر دوست داشت که با او ازدواج کند و از ترس اینکه اموال او به همسرش برسد، مایل نبود شخص دیگری با او ازدواج کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره از جابر سؤال کرد، در حالی که مردم در اطراف او بودند. جابر در جواب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ایشان سؤالی کرد و گفت آیا دوشیزه‌ی کوچک زشت ارث می‌برد؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جواب داد: بله. (27)
شکی نیست که این بهترین مؤید است بر اینکه زنان در جاهلیت ارث می‌بردند؛ به خاطر اینکه جابر دوست داشت با او ازدواج کند و او با شخص دیگری ازدواج نکند و در سؤالی که جابر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید که آیا دوشیزه کور و بدقیافه ارث می‌برد، تعجب جابر از ارث بردن دختر معیوب بود نه به خاطر دختر بودن او. (28)
5. از بعضی روایات نیز به دست می‌آید که محروم کردن زنان از ارث، سنت عام در همه قبایل عرب نبود (29) بلکه مختص اهل حجاز بود. (30)

هـ. محرومیت بعضی از مردان از ارث

البته باید گفت که در زمان جاهلیت فقط بعضی از زنان نبودند که از ارث محروم بودند، بلکه بعضی از مردان نیز از ارث محروم بودند؛ چنانچه پسران صغیر از ارث محروم بودند. ابوطرفه فوت کرد و طرفه که پسری صغیر بود، عموهایش از دادن اموال پدرش به او خودداری کردند.

ما تنظرون بمال وردة فیکم *** صغر البنون و رهط وردة غُیَّب
قد یبعث الامر العظیم صغیره *** حتی تظل له الدماء تصَبَّب (31)

همچنین زوج در بعضی مواقع از زوجه خود ارث نمی‌برد. اگر زن آزادی فوت می‌کرد، اموال او به اولادش می‌رسید و اگر هم اولاد نداشت، به برادران و نزدیکان از قبیله‌اش می‌رسید؛ ولی اگر زن کنیزی فوت می‌کرد، همسرش بر املاکش سیطره داشت و اگر زوج هم فوت می‌کرد، زن برده و کنیز از آن ارث نمی‌برد بلکه به پسران و ورثه‌ی او می‌رسید. (32)
به هرحال، می‌توان گفت که زنان جاهلی نیز از ارث بهره مند بودند، ولی حق معلوم و مشخصی نداشتند و بهره مندی آنان از ارث به انصاف خانواده‌اش بستگی داشت. هر کس به انصاف خود به زنان چیزی می‌داد. شاید با توجه به قاعده‌ی «لا یرث الا من طاعن بالرماح و زاد عن الحوزه، حاز الغنیمه؛ ارث نمی‌برد مگر کسی که تیراندازی کند و از قبیله‌ی خود دفاع کند و غنیمت به دست بیاورد». می‌توان نتیجه گرفت به زنانی که در جنگ‌ها شرکت می‌کردند، ارث تعلق می‌گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

1. ترمانینی، عبدالسلام، الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و الاسلام، ص 142.
2. نافجه به بیگانه‌ی بی سود و زیان گفته می‌شد و منظور از نافجه همان شترسواری بود که هنگام بردن دختر به خانه‌ی شوهر برای او فرستاده می‌شد تا بر آن سوار شود. این شتر به پدر و اولیا تعلق می‌گرفت تا به اموال آنها افزوده شود. نک: یحیی نوری، اسلام و عقاید و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، ص 27.
3. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج17، ص 365.
4. دیوان حاتم الطائی، ص 19.
5. نساء، آیه‌ی 3.
6. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ص 531.
7. نساء، آیه‌ی 127.
8. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ج9، ص 254.
9. همان، ج2، ص 280.
10. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج7، ص 491.
11. همان، ج8، ص 124.
12. اخبار مکه ارزقی، ج1، ص 132.
13. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ج7، ص 531.
14. همان، ج7، ص 598.
15. نساء، آیه‌ی 7.
16. همان، آیه‌ی 127.
17. همان، آیه‌ی 11.
18. افغانی، سعید، الاسلام و المرأة، ص 26.
19. نساء، آیه 2.
20. نساء، آیه 6.
21. همان،آیه 3.
22. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، تفسیر طبری، ج9، ص 254.
23. بغدادی، محمدبن حبیب، المحبر، ص 236.
24. اندلسی، ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص 308.
25. حوفی، محمد احمد، المرأه فی الشعر الجاهلی، ص 335.
26. مرزبانی، محمدبن عمران، اشعار النساء، ص 100.
27. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ج9، ص 257.
28.‌هاشمی، علی، المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 236.
29. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ج7، ص 537.
30. جوادعلی، المفصل، ج5، ص 563.
31. بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب، ج2، ص 375.
32. حوفی، محمداحمدالمرأة فی الشعر الجاهلی، ص 383.

منبع مقاله :
مشهدی علی پور، مریم؛ (1390)، مطالعه‌ی تطبیقی جایگاه زن در جاهلیّت، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.