نویسنده: الهه رشمه
مورد استفاده:
در مورد افرادی به كار میرود كه هر كاری را قبول میكنند، به امید اینكه شاید بتوانند این كار را انجام دهند.در زمانهای قدیم و در دورهای كه یكی از مهمترین وسایل جنگی كه افراد میتوانستند به كمك آن از خود دفاع كنند شمشیر بود اگر جنگ به شكلی بود كه رودر رو انجام نمیشد افراد به وسیلهی تیر و كمان از خود دفاع میكردند. در آن دوره یك مرد توانا و قدرتمند فردی بود كه هم شمشیرزن ماهری باشد و هم در نشانه گیری و تیراندازی حرفهای عمل كند. به همین دلیل سالانه مسابقاتی برگزار میشد تا توانایی تیراندازی و شمشیرزنی مردان جنگی محك زده شود.
یكی از این مسابقات نشانه گیری هدفی ثابت در روز روشن بود. هركس از این مرحله میگذشت، باید هدف ثابت فلزی را در نظر میگرفت و در تاریكی تیری را پرتاب میكرد با برخورد هر تیر به هدف فلزی صدایی تولید میشد كه تماشاچیان میفهمیدند تیر آن تیرانداز به هدف خورده یا نه.
یك روز میان یاران حضرت علی (علیه السلام) و سعدبن وقاص یكی از یاران برجسته پیامبر اختلاف افتاد. هركدام از این یاران معتقد بودند رهبر آنها در پرتاب تیر ماهرتر است و نشانه گیری دقیقتری دارد. درنهایت یك روز توانستند رهبرانشان را راضی كنند با فاصلهای یكسان در تاریكی شب به یك هدف ثابت فلزی تیر پرتاب كنند.
ابتدا سعد بن وقاص این كار را انجام داد. او به حدی در تیراندازی حرفهای بود كه سه تیر پرتاب كرد و هر سه تیر به هدف اصابت كرد. این موفقیت باعث شد یاران سعدبن وقاص شروع به شادی و خوشحالی كنند.
توانایی سعدبن وقاص و شادی یارانش باعث ترس یاران امام علی شد آنها میترسیدند اگر امام نتواند هر سه تیر را به هدف بزند آنها در برابر آن گروه خجالتزده میشدند. امام اولین تیر را پرتاب كرد. با اولین پرتاب امام كه به هدف خورد و صدایش به گوش رسید یاران ایشان فریاد شادیشان به هوا بلند شد.
امام تیر دوم را رها كرد، ولی این بار صدای برخورد تیر به هدف فلزی به گوش نرسید. یاران امام سكوت ناامیدكنندهای كردند. امام آماده شده تا تیر سوم را هم پرتاب كند، بعد از پرتاب تیر سوم در تاریكی باز هم صدایی مبنی بر برخورد تیر با هدف فلزی به گوش نرسید.
یاران سعد بن وقاص كه فكر میكردند مسابقه را برنده شدهاند، با خوشحالی شروع كردن، به شادی و بالا و پایین پریدن. از طرف دیگر یاران امام مات و مبهوت و ناامیدانه به آنها نگاه میكردند. امام كه حال یارانش را دید فرمودند: ساكت، ساكت! صبر كنید من باورم نمیشود كه تیرهای من به هدف برخورد نكرده باشد چراغی بیاورید تا ببینم تیرها به كجا رفتهاند.
یاران امام رفتند چراغی آوردند و همه با هم به طرف هدف تیراندازان رفتند. وقتی به آنجا رسیدند با كمال تعجب دیدند تیر اولی كه امام پرتاب كردند آنقدر قدرت داشته كه وسط هدف فلزی را سوراخ كرده به همین دلیل پرتابهای بعدی امام علی از هدف رد شده و به درختی كه هدف روی آن نصب بوده فرو رفته.
دیدن این صحنه افتخار بزرگی برای یاران امام علی بود به همین دلیل آنها خوشحال شدند، یكدیگر را در آغوش گرفتند و كسب این افتخار را به یكدیگر تبریك گفتند.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشههای آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول