نویسنده: رینولد هایجینز
جزیرهی رودس در فاصلهای نزدیک گوشهی جنوب شرقی آسیای صغیر و در محل تلاقی دو مسیر دریایی عهد قدیم واقع است؛ دریانوردان از یکی از آنها برای سفر میان میلتوس (1) در ساحل یونیا و شهرهای مصر و کورنه [ در لیبی ]، و از دیگری برای سفر بین یونان و شهرهای قبرس و سوریه استفاده میکردند. این موقعیت مطلوب جغرافیایی به اضافهی خاک حاصلخیز و آب و هوای عالی موجب رفاه و ثروت این جزیره گردید. رودس از قدیم الایام به سه بخش، تحت حکومت شهرهای یالوسوس (2) در شمال، لیندوس (3) در شرق و کامیروس (4) در غرب، منقسم شده بود.
در سال 408 قبل از میلاد، به دلیل نامعلوم اما احتمالاً به انگیزههای بازرگانی، این سه دولت - شهر با هم ترکیب شدند و برای خود پایتخت مشترکی در رأس شمالی جزیره بنا کردند، که آن را رودس نامیدند. موقعیت مطلوب رودس باعث شد تا دست کم پنج لنگرگاه در آن ایجاد کنند.
شهر جدید بسرعت گسترش یافت و دیری نگذشت که به داشتن جمعیتی میان 60000 تا 80000 نفر به خود میبالید. هیپو داموس میلتوسی (5) در منطقهای تقریباً برابر با شهر جدید، نقشهی مشهوری کشید، اما امروزه از این نقشه چیز زیادی دیده نمیشود، چون رودس قرون وسطا و عصر جدید شهر باستان را بلعیده است؛ به هر حال در سالهای اخیر به مدد حفاری باستان شناسان و عکسبرداری هوایی بخش اعظم رودس باستان را کشف کردهاند.
تصویر 1: نقشهی رودس در قرون وسطا.( اقتباس از ا. ر. برن )
بعد از مرگ اسکندر در سال 323 قبل از میلاد سردارانش بر سر جانشینی او به جان هم افتادند و عاقبت نیز امپراتوری او را میان خود تقسیم کردند. رودس در ابتدا استقلال مخاطرهآمیز خود را حفظ کرد، اما استقلال متزلزل آن دوام نیاورد. دولت رودس در جنگ بطلمیوس حاکم مصر و آنتی گونوس (7) سردار دیگر اسکندر به انگیزهی اقتصادی از بطلمیوس طرفداری کرد - آنتیگونوس، یک چشم، که نخست حکومت خریگیا را برعهده داشت و بعداً پادشاه مقدونیه شد و سلسلهی آنتیگونید (8) را بنیان نهاد. در واقع بعد از فوت اسکندر، آنتیگونوس - فرمانده کل ارتش 60000 نفری مقدونی و مالک صندوق گنجینه اسکندر با محتوای 25000 تالان طلا - نیرومندترین مرد آسیا شمرده میشد. شاهان سلسلهی آنتیگونید برای بطلمیوس اول، پادشاه مصر، درمدیترانه مدام دردسر ایجاد میکردند؛ آنتیگونیدها ابتدا برادر بطلمیوس به نام منلائوس (9) را در سالامین واقع در قبرس شکست دادند و بعد هم در سال 306 قبل از میلاد بر خود بطلمیوس که با کشتیهایش به نجات برادر آمده بود پیروز شدند. سپس آنتیگونوس به پلوسیوم (10)، جبههی مصریها و محل استقرار بطلمیوس، حمله کرد، اما ناچار به عقب نشینی شد.
آنتیگونوس در سال 307 قبل از میلاد از رودسیها دعوت کرد در کنار او علیه بطلمیوس متحد شوند اما چون مردم جزیره رابطهی تجاری پرمنفعتی با مصر برقرار کرده بودند درخواست آنتیگونوس را نپذیرفتند. نتیجهی این امتناع در سال 305 قبل از میلاد به محاصرهی معروف رودس به دست دمتریوس، پسر آنتیگونوس، مشهور به « محاصرهگر »، منجر شد. نتیجهی محاصره هم به مثابهی پیروزی شهری آزاد بر سلطنتی ستمگر - و به تعبیری پیروزی داود بر جالوت - تلقی گردید. دمتریوس برای محاصرهی رودس 40000 سرباز، 30000 کارگر، 200 فروند کشتی جنگی و 170 فروند کشتی باری با خود آورد. برج زرهدار عظیم و پر از منجنیق و پرتاب کنندههای دیگر موسوم به « تسخیر کنندهی شهرها » را باید از جمله وسایل دمتریوس برای محاصرهی رودس به شمار آورد. اما این بار دمتریوس محاصره گر با خصمی در حد توان خود مواجه شد. چون او، به رغم استفاده از آخرین و پیشرفتهترین تجهیزات مخصوص، با گذشت یک سال مجبور شد دست از محاصره رودس بردارد. آنتیگونوس به پسرش دستور مصالحه داد - و این چیزی بود که اهالی رودس از همان ابتدا خواستار آن بودند تا با حفظ آزادی خود با آنتیگونوس علیه هرکس دیگری بجز بطلمیوس پادشاه مصر متحد شوند.
دمتریوس بهاندازهای تحت تأثیر شجاعت رودسیها قرار گرفت ( حتی بردگان مردم رودس هم در طول محاصره به نگاهداری دیوار شهر کمک کرده بودند )، که تمام وسایل محاصره را در پشت سر خود به جا گذاشت. حتی امروزه هم میتوان گلولههای سنگی حجیمی را مشاهده کرد که منجنیقها به سوی شهر پرتاب کرده بودند. رودسیها تجهیزات بجا مانده را به مبلغ هنگفتی فروختند و پول آن را صرف ساختن و برپایی مجسمهی عظیم مفرغینی از هلیوس خدای خورشید، کردند. آنان خارس اهل لیندوس (11)، شاگرد لوسیپوس(12) مجسمه ساز مشهور را برای این کار برگزیدند. خارس به همراه تعدادی از قالب ریزان مفرغ میان سالهای 294-282 قبل از میلاد کار خلق مجسمهای به ارتفاع 70 کوبیت (حدود 33 متر) را آغاز کرد.
اطلاعات ما از کولوسوس در مقایسه با اطلاعاتی که از بقیهی عجایب هفتگانه داریم کمتر است. ما نمیدانیم مجسمهی مزبور در کجا برپا بوده و چه هیئتی داشته است؛ با این حال، پژوهشگران کار جمع آوری شواهد را در مورد این مجسمه ممکن و سودمند دیدند و از این رو به حدس و گمان در خصوص جای مجسمه و شکل ظاهر آن به کار پرداختند.
بهتر است ابتدا به معنای واژهی کولوسوس بپردازیم. ریشهی این کلمه به آسیای غربی به دوران ماقبل یونان باز میگردد که برای مجسمههای بزرگ و کوچک به کار میرفته است. وقتی دوریهای (13) یونانی در حدود سال 1000 قبل از میلاد در جزایر دودکانز (14) [ در دریای اژه ] و جنوبی غرب غربی آسیای صغیر سکنا گزیدند واژهی کولوسوس را در همین مفهوم به کار میبردند، و بدوأ نیز برای مجسمهی هلیوس، ساخت خارس، از همین کلمه استفاده کردند. به هر حال، بعد از خلق مجسمه و منظور شدن آن در زمرهی عجایب هفتگانه از واژهی کولوسوس صرفاً برای نام بردن از مجسمههای عظیم الجثه استفاده شده است.
حدود شانزده متن از نویسندگان عهد باستان از کولوسوس رودس یاد کردهاند، اما فقط سه تن از آنان با قدری تفصیل از آن سخن گفتهاند و شرحی که آوردهاند بیشتر پرسش برانگیز است تا پاسخ دهنده. این سه عبارتند از استرابون، پلینی مهین، وفیلون اهل بیزانس. قطعه شعری یونانی را نیز منبع چهارم میدانند و میگویند از کتیبهای اقتباس شده که وقف این مجسمه بوده است.
از سدهی پانزدهم به بعد، یعنی ایام متأخرتر، اشخاص بسیاری در خصوص کولوسوس شگفت انگیز مطلب نوشتهاند. گابریل (15)، پژوهشگر فرانسه، دیدگاههای این اشخاص را با شایستگی جمع بندی و خلاصه کرد و عقاید سودمندی هم از خود بر آن افزود و در سال 1932 منتشرش کرد؛ بعد از انتشار مقالهی گابریل کار چندان مفیدی صورت نگرفت. تنها هربرت ماریون (16) در سال 1954 مقالههای متعدد و تازهای، بخصوص دربارهی جنبههای فنی این مجسمه، منتشر ساخت اما دنیس هینز (17) بلافاصله بخش اعظم نظریههای او را باطل کرد؛ اما کار ماریون الهامبخش دنیس هینز شد و این دومی توانست نخستین شرح موثق را دربارهی چگونگی ساخت کولوسوس مزبور منتشر کند.
دانش ما از وضع ظاهری مجسمه بسیار اندک است. با این حال اشارات پلینی و استراسبون، هر چند ناقص، ارزش بازگویی دارد. پلینی ( در تاریخ طبیعی، کتاب سی و چهارم، بند 41 ) نوشته است:
هر کس مجسمهی عظیم خورشید را در رودس، ساختهی خارس لیندوسی شاگرد لوسیپوس که قبلاً از او یاد شد، به چشم خود دیده در شگفت مانده است. این مجسمه 70 کوبیت [ 33 متر ] ارتفاع داشت و، 56 سال پس از برپایی، به علت زلزله واژگون شد. اما حتی این مجسمهی افتاده بر خاک هم شگفت انگیز است. اگر چند نفر بازوهای خود را بگشایند و به هم بدهند تنها میتوانند به دور انگشت شست مجسمه برسند، و انگشتان مجسمه از اندازهی اکثر مجسمهها بزرگتر است؛ در هر جا که قطعاتی از این مجسمه افتاده است حفرههای بزرگی ایجاد شده است؛ در داخل مجسمه تودهی عظیمی از تخته سنگ مشاهده میکنیم که پیکرتراش با استفاده از وزن آنها توانسته مجسمه را در هنگام ساختن در جای خود ثابت نگه دارد. نوشتهاند ساخت آن دوازده سال طول کشیده و 300 تالان [ حدود 1/5 میلیون لیرهی انگلیسی ] هزینه برده است؛ این پول از فروش آلات و ابزاری جنگی فراهم شد که دمتریوس بعد از خسته شدن از محاصرهی طولانی رودس آنها را در همان محل باقی گذاشته بود.
شرح استرابون در اثرش موسوم به جغرافیا (رسالهی چهاردهم، بند 25) چنین است:
شهر رودسیها در دماغهی بلند شرقی جزیرهی رودس واقع است؛ و در مقایسه با شهرهای دیگر از نظر لنگرگاه و جاده و دیوار و سایر اطلاعات شهری بسی برتر است؛ به طور کلی نمیتوانم از شهر دیگری سخن بگویم که با آن برابر، یا تا حدی برابری کند، یا برتری رودس بر آن کم باشد. همچنین این شهر از لحاظ نظم نیکویش و توجه دقیقی که به طور کلی به ادارهی آن میشود ستایش برانگیز است؛ و مخصوصاً امور دریاییاش شایستهی تحسین است، چون مدتهای مدید سیادت خود را بر دریا حفظ کرد و دزدان دریایی را برانداخت و دوست رومیها و تمام پادشاهانی شد که دوستدار یونانیان و رومیاناند.
در نتیجه، رودس نه تنها مستقل مانده بلکه با نذورات بسیاری هم، که عمدتاً در اطراف محل برگزاری جشنهای دیونوسیا و ورزشگاهها و تا اندازهی کمی در مکانهای دیگر شهر نثار میشود، تزیین شده است. بهترین این مکانها در درجهی اول کولوسوس هلیوس است که... هفت ده بار کوبیت ارتفاع دارد، و کار خارس لیندوسی است؛ اما زلزلهای این مجسمهی عظیم را بر خاک افکند و آن را در قسمت زانو متلاشی کرد؛ مردم، طبق پیشگویی خاصی، مجسمه را برپا نداشتند. پس حالا آن را عالیترین مکان برای تقدیم نذورات میدانند (به هر حال، همگان آن را یکی از عجایب هفتگانه میشمارند).
این توصیفها اطلاعات زیادی در اختیار ما نمیگذارد که پی ببریم ظاهر کولوسوس چگونه بوده است؛ اما عقل سلیم و گفتهها و ناگفتههای نویسندگان عهد باستان حکم میکند که بگوییم در واقع مجسمهی خدای خورشید را به صورت ایستاده و احتمالاً عریان بر پا کردهاند.
می توان از این هم پیشتر رفت و حدس زد که یک مجسمهی 33 متری برای آنکه سرپا باقی بماند منطقاً باید بسیار ساده و تقریباً ستون مانند باشد و حالت آن نیز، برخلاف طرح کوروس یونان عهد قدیم، حتی المقدور بسیار عادی جلوه کند. قبل از هر چیز بازسازی ماریون از این مجسمه، که به صورت مردی عریان با دست برافراشته ترسیم شده، باید مردود شناخته شود؛ چون بر مبنای نقش برجسته و شکستهای از جنس مرمر صورت گرفته که در رودس کشف شده و بوضوح تصویر قهرمان جوانی را نشان میدهد که بر سر خود تاج میگذارد و هیچ ارتباطی با هلیوس، خدای خورشید، ندارد. بر پایهی شواهد موجود میتوان گفت گابریل تصویر محتملتری را بازسازی کرده است، اما به هیچ وجه نمیتوان آن را ترسیمی قطعی شمرد. او مرد جوانی را مصور نموده که قائم ایستاده و پاها را به هم چسبانده و مشعلی در یک دست و نیزهای را در دست دیگر دارد.
پژوهشگران برای تجسم صورت خدای رودس همواره به نقش چهرهی هلیوس در سکههای دوران رودس توجه کردهاند. بیشتر سکههای آن دوران نقش سرهایی محاط در اشعهی خورشید را بر خود دارند، و در واقع تجسم هلیوس، خدای خورشید، به چنین شیوهای عمومیت داشته است. اما سکههایی از دوران رودس را نیز در اختیار داریم که سرهای گوناگونی بدون اشعهی خورشید بر آنها منقوش است. بنابراین پرسش مربوط به آن همچنان مطرح است، اما پژوهشگران بیشتر به سر احاطه شده در اشعه خورشید تمایل نشان دادهاند.
تصویر 2: سکههای چهار دراخی رودسی با سر هلیوس در احاطهی اشعه خورشید و بدون خورشید.( موزهی بریتانیا )
در یونان باستان میتوانیم مجسمههایی به ارتفاع 10 متر را مشاهده کنیم، اما مجسمهای به عظمت و ارتفاع کولوسوس رودس در قبل یا بعد از برپایی آن در عهد باستان بیسابقه بوده است. از آنجا که در سدهی سوم قبل از میلاد رودس و مصر مناسبات بسیار نزدیکی با هم داشتهاند گمان میرود مجسمههای سنگی عظیم مصر الهامبخش سازندهی کولوسوس رودس بوده باشد. در عصر کنونی میتوان مجسمهی مفرغی آزادی، جزیرهی بدلو (18)، را در بندر نیویورک از معدود مجسمههایی شمرد که به مقیاس کولوسوس رودس ساخته شده است. اوگوست بارتولدی (19)، مجسمهساز فرانسوی، با در نظر گرفتن کولوسوس رودس توانست قالب این مجسمه را بریزد. مجسمهی آزادی به ارتفاع 46 متر، که مرتفعتر از کولوسوس رودس است، در سال 1886 به خاطر بزرگداشت انقلابهای فرانسه و امریکا به بندر نیویورک هدیه شد.
تصویر 3: مجسمهی آزادی در بندر نیویورک.
نوادگان خدای خورشید، که با هیئت ظاهری او آشنا بودند، در رودس مجسمهای عظیم از او به ارتفاع هفتاد کوبیت برپا کردند، مجسمهساز به قدری مفرغ صرف آن کرد که گویی میخواهد در معدن تونلی بسازد: زیرا قالبریزی مجسمه آنچنان بزرگ بود که کل مفرغ دنیا را طلب میکرد... .
مجسمهساز برای استحکام پیکرهی مفرغی از درون به وسیلهی نوعی قاب آهنی و قطعههای سنگهای چهارگوش آن را تقویت کرده بود، بستههای میلهای این قطعه سنگها حکایت از نیروی آهنگرانی سیکلوپ (20) گونه میکند. در واقع بخش پنهان کار انجام شده عظیمتر از چیزی است که به چشم میخورد... .
مجسمهساز در ابتدا سکوی مجسمه را از مرمر سفید ساخت، سپس پاهای کولوسوس را تا حد قوزکها روی آن بر پا داشت، آنگاه تناسب اعضا را با توجه به تجسم خدایی به ارتفاع هفتاد کوبیت پیشاپیش معین کرد، زیرا فقط پای مجسمه تا سطح قوزک بلندتر از ارتفاع مجسمههای موجود بود. به این علت ساختن یکباره مجسمه و سوار کردن آن روی کف پاها ناممکن بود، در ابتدا میبایست قوزک پا قالبریزی میشد و اندامهای دیگر، مثل بنای خانه، روی بقیهی اعضا به ترتیب بالا میآمد.
هنرمندان در ابتدا برای ساختن مجسمه مدل آن را میسازند، سپس اعضای مجسمه را جزءجزء قالبریزی میکنند، و بعد آنها را بر هم سوار و مجسمه را برپا میدارند، اما برای ساختن کولوسوس رودس در ابتدا اولین عضو یعنی کف پا را قالب ریختند، و عضو بعدی را روی آن مدل سازی کردند و بقیهی اعضا را به همین شیوه ریختند؛ زیرا به دلیل وزن زیاد هر یک از اعضای فلزی بدن، نمیتوانستند آنها را حرکت دهند و روی مجسمه سوار کنند.
بدین ترتیب بعد از اتمام قالبریزی هر عضوی از اندام، به فضای میلههای فلزی و افقی و مفاصل چارچوب میپرداختند، و با قرار دادن تعدادی تخته سنگ در داخل عضو ساخته شده آن را در جای خود مستحکم میکردند. هنرمند برای آنکه بتواند طرح خود را بر شالودهی محکمی پیش ببرد بعد از اتمام هر عضو تودهای از خاک گرد آن میانباشت و بدین ترتیب عضو ساخته و پرداخت شده را زیر خاک مدفون میکرد و قالب عضو بعدی را در همین سطح میریخت.
بدین قرار مجسمهساز گام به گام به اتمام هدف متهورانهی خود نزدیک میشد؛ او با صرف 500 تالان [ قریب 13 تن ] مفرغ و 300 تالان آهن [ حدود 8 تن ] با شهامتی باور نکردنی مجسمهی خدایی را ساخت که شبیه خدایی واقعی بود: زیرا او به جهان خورشید دومی هدیه کرد.
روشن است مجسمهای که به این روش ساخته شده باشد عملاً ممکن نیست دستهایی باز و گسترده داشته باشد. احتمال بیشتر آن است که دستهای مجسمه به طرف بالا طراحی شده باشد. وجود این واقعیت که خارس شاگرد لوسیپوس هم بوده است تا حدی ما را به سبک مجسمه در آن زمان رهنمون میکند. هر چند اشارهای به این مطلب نشده، میتوان تصور کرد که ظاهر کولوسوس رودس، برخلاف مجسمههایی که یونانیان در عهد باستان از قهرمانان جوان خود میساختهاند، دلچسب بوده و ثقیل به نظر نمیرسیده است. لوسیپوس وقتی احساس انعطافپذیری و تحرک را در تن قهرمانی آسوده خاطر میآفرید به وجد میآمد، از این رو هلیوس ساختهی خارس هم نمیتوانسته از این سنت مستثنا باشد.
محل و موقعیت کولوسوس رودس در هیچ یک از منابع باستانی ثبت نشده، از این رو برای تعیین محل آن تلاشهایی صورت گرفته که گابریل همهی آنها را تحلیل کرده است.
تنی چند بر پایهی درک نادرست از یکی از متنهای باستانی بر این نظرند که مجسمه در بازار شهر واقع در جنوب شرقی بندرگاه ماندراکی (21) برپا بوده که منطقی به نظر نمیرسد. همچنین گفتهاند که مسیحیان در قرون وسطا در بخش سفلای شهر نمازخانهای وقف قدیس یوحنای کولوسوسی در محل کولوسوس رودس ساختهاند. گابریل مدلل کرد که در این بخش از شهر چنین نمازخانهای وجود نداشته است.
دِ مارتونی (22)، جهانگرد ایتالیایی، که در سال 1394 و 1395 میلادی به سیاحت رودس رفته بود برای نخستین بار ابراز نظر کرد که مجسمهی رودس با پاهای گشاده بر مدخل لنگرگاهی ایستاده بود که بعداً بندرگاه ماندراکی نامیده شد. او روایت مشهوری را نقل میکند مبنی بر اینکه پای مجسمه در جایی واقع بوده که در روزگار خود او محل کلیسای قدیس نیکولاوس ( محل کنونی دژ قدیس نیکولاوس )، واقع در مدخل شرقی بندرگاه ماندراکی بود، و پای دیگر مجسمه در آن طرف مدخل لنگرگاه اتکا داشته است. کاملاً روشن است این عمل امکانپذیر نیست، زیرا همان طور که گابریل هم خاطر نشان کرده است، در چنین حالتی فاصلهی پاهای مجسمه از یکدیگر میبایست بیشتر از 400 متر باشد. با این حال برخی از نویسندگان و نقاشان قرون وسطا این حکایت را نوشته و مصور کردهاند و مکرر گفتهاند کولوسوس رودس مشعلی به صورت فانوس دریایی در دست داشته است. به نظر میرسد شکسپیر یکی از این ترسیمها را در ذهن خود داشته که از زبان کاسیوس به یولیوس قیصر میگوید:
البته، مردی هم هست که چون کولوسوس با پاهای گشاده بر دنیای حقیر ایستاده است؛ و ما انسانهای ناچیز در زیر پاهای بزرگش گام میزنیم، و دزدانه به اطراف مینگریم... ( یولیوس قیصر، پردهی 1، 2، 7، -134 )
گمان میرود منبع این عقیده، درک نادرست از قطعه شعری باشد که در گلچین ادبیات یونان آمده و به احتمال فراوان از کتیبهای به شرح زیر اقتباس شده که وقوف کولوسوس بوده است:
ای خورشید، قوم دوریهای رودسی به خاطر تو این مجسمهی مفرغی را برپا کردهاند که تا اولمپ میرسد؛ هنگامی آن را برافراشتند که آتش جنگ را فرو نشاندند و با غنایم به چنگ آورده از دشمن بر سر شهر تاج نهادند. آنان نه تنها در دریاها بلکه در زمین هم شعلهی گرم آزادی و استقلال را برافروختند. زیرا نوادگان هراکلس به قلمرو دریا و زمین تعلق دارند.
تصویر 4: حکاکی سدهی شانزدهم اثر مارتن وان هیمسکرک با نقش کولوسوس و ایستاده با پاهای گشاده در دو طرف مدخل بندرگاه.
تصویر 5: منظرهای از مدخل بندرگاه ماندراکی. بر بالای ستونهای بلند که در مدخل واقعی لنگرگاه بر پا شده غزال ( یکی از مظاهر رودس جدید ) را نصب کردهاند. دژ قدیس نیکولاوس در پهلوی لنگرگاه دیده میشود.
نویسندهی مقالهی حاضر، با توجه به موارد پیشگفته، نظر دیگری دارد و آن را از همه محتملتر میداند: در منتهیالیه خیابان شهسواران هم اکنون مدرسهای قدیمی و متعلق به دوران عثمانی مشاهده میشود که آن را در سدهی نوزدهم در محل کلیسای شهسواران، متعلق به زنان تارک دنیا و وقف قدیس یوحنای کولوسوسی، ساختهاند و همین جا را محل برپایی مجسمه میداند. ساختمان این کلیسا در سال 1310 شروع شد، که در سال 1856 به دلیل انفجار تصادفی باروت منهدم گشت. قبل از آنکه بیش از حد دربارهی « قدیس یوحنای کولوسوسی » صحبت شود بهتر است این نکته مورد توجه قرار گیرد که به یُمن شهرت این مجسمه در قرون وسطا صفت کولوسنسیس ( متعلق به کولوسوس ) را برای کل شهر رودس هم به کار میبردهاند.
به هر حال، به استناد تعدادی از کتیبههای یافت شده در این مکان تقریباً قطعی است که روزگاری معبد هلیوس در اینجا یا در همین محدوده بوده است. در میان یونانیان رسم اهدای نذورات به محوطه و معبد خدایان معمول بود، از این رو معابد معظمی چون معبد دلفی و اولمپ به گنجینهای از انواع تندیسها بدل شد. از آنجا که میدانیم کولوسوس هم به شکرانهی رهایی رودس از محاصره دمتریوس ساخته شد بدیهی است که میبایست در محوطهی معبد هلیوس نصب شده باشد. اگر محل کلیسای قدیس نیکولاوس را به عنوان جایگاه مجسمه نپذیریم باز هم میتوانیم محوطهی معبد هلیوس را برای این امر مطلوب بشماریم و بگوییم حفاری در این محل بسیار ارزنده خواهد بود. در حال حاضر بروشنی میتوانیم آثار مصالح بنایی قدیمی را در قسمت تحتانی مدرسه مشاهده کنیم؛ این امر ممکن است دلیل آن باشد که بنای چهارگوش مدرسه بر شالودهی عهد باستان استوار شده است. همچنین، میتوان آثار دیوارهای عهد باستان را بلافاصله در محوطهی بیرون از دروازهی مدرسه و مسیرهای پایینتر در حول و حوش آن به چشم دید که رو به کاخ مرشد یا رهبر اعظم شهسواران داشته است.
زلزلهای که کولوسوس را واژگون ( و قسمت اعظم شهر رودس را منهدم ) کرد در حدود سال 226 قبل از میلاد رخ داد. استرابون مینویسد مجسمه از زانو شکست. بطلمیوس سوم، پادشاه مصر، بلافاصله بعد از سقوط مجسمه پیشنهاد کرد هزینهی بازسازی آن را بپردازد لکن رودسیها قبول نکردند، زیرا غیبگویان برپایی مجدد کولوسوس را نهی کرده بودند. تقریباً 900 سال کولوسوس رودس به همان صورتی که افتاده بود بر خاک ماند و عابران میتوانستند به داخل مجسمه نگاه کنند و تودهی عظیم سنگ و آهنهایی را ببینند که روزگاری آن را بر جا نگاه داشته بود.
تصویر 6: بازسازی تصویر کولوسوس رودس که به نوشتهی استرابون از زانو واژگون شده.
پینوشتها:
1- Miletus.
2- Ialysus.
3- Lindos.
4- Kamiros.
5- Hippodamus of Miletus.
6- Tyre.
7- Antigonis.
8- Antigonid.
9- Menelaus.
10- Pelusium.
11- Chares of Lindos.
12- Lysippus.
13- Dorian.
14- Dodencanese.
15- Gabriei.
16- Herbert Maryon.
17- Denys Haynes.
18- Bedloe.
19- Auguste Bartholdi.
20- cyclop، در اساطیریونان سه تن آهنگر غول پیکرند که یک چشم در وسط پیشانی دارند و برای خدایان رعد میساختهاند.- م.
21- Mandraki.
22- de Martoni.
23- Ostia.
24- Caesarea.
25- Jewish War.
26- Herod the Creat.
27- Patras.
28- Mothone.
29- Caesarea Germanica.
30- Bithynia.
31- Soli - pompeiopolis.
32- Emesa.
Anthologia palatina vi, no. 171 (for the Colossus dedication).
Clara Rhodos i (1928) 46. viii (1936) 245-87(for the Italian excavations of the site of the Temple of Helios).
Clara Rhodos v, pt2 (1932), Rilievo frammentario di Elios, 24-6 fig 15 and p1. II (for the inspiration for Maryon s reconstruction).
Gabriel. A., La construction, l attitude et 1 emplacement du Colosse de Rhodes Bulletin de correspondence hellenique 56 (1932), 331-59.
Haynes, D. E. L., philo of Byzantium and the Colossus of Rhodes, Journal of Hellenic Studies 77 (1957) 311-12.
Karousos, C., Rhodes Athens 1973.
Maryon, H., The Colossus of Rhodes, Journal of Hellenic Studies 76(1956), 68-86, figs 1-3.
منبع مقاله :
کلیتن، پیتر؛ پرایس، مارتین؛(1392)، عجایب هفتگانه در دنیای باستان، ترجمهی محمّدحسین آریا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
/ج