پیگفتار:
از سدهی دوم میلادی به بعد فهرستهای گوناگونی از عجایب هفتگانه عرضه شده است. نخستین اشاره به چنین فهرستی، که مقارن با سدهی اوّل میلادی و زمامداری یولیوس قیصر است، نشان میدهد که حتی در آن عهد نیز مردم به چنین عجایبی علاقهمند بودهاند. دیودوروس سیسیلی، در توصیف یکی از یادمانهای هیجانانگیز بابلی، ستون هرمی شکل عظیم ملکه سمیرامیس، میگوید که این ستون باید در زمرهی هفت عجایب بزرگ روزگار منظور شود. جالب است که وی این نظر را در مورد اثری ابراز کرده که اکنون در فهرست عجایب هفتگانه ثبت نشده، اما جالبتر آن است که او بروشنی میدانسته که تنظیم فهرستی از عجایب هفتگانه مطابق مرسوم ضرورت دارد. اندکی بعد استرابون (64 قبل از میلاد - 21 میلادی)، جغرافیدانان یونانی متولد اِمسیا (1) واقع در ساحل جنوبی دریای سیاه، میگوید که اهرام در زمرهی فهرست هفت « دیدنیها » ی دنیاست. در چنین زمانی دنیای یونانی مطیع قدرت عظیم روم بود. امپراتوری اسکندر کبیر که به شماری از پادشاهیهای مختلف منقسم شده بود، غالباً به دلیل ستیزههای سیاسی خصم یکدیگر به شمار میرفتند. از این رو یکی بعد از دیگری در برابر نفوذ قدرت تازه برخاسته از غرب، روم، که توانسته بود تمام حوزهی مدیترانه را در یک واحد سیاسی متحد کند، تسلیم شدند.
بار دیگر، سیمای جدیدی از یکپارچگی دنیای شناخته شده آشکار شد. کتاب استرابون موسوم به جغرافیا عملاً توصیف دنیایی است که او میشناخته، و از اسپانیا تا هند، و از اروپا تا شمال افریقا وسعت داشته است. اثر او روایت دستاوردهای بشری در سرزمینهایی است که در آنجا بقایای بجا مانده از فرهنگهای قبلی بسرعت نابود میشد. کتاب استرابون نگاه دقیقی است به دنیا در اوایل دوران امپراتوری روم. شرح دست اول او از یادمانهایی نظیر مجسمهی زئوس در اولمپ فوقالعاده ارزشمند است و احساس رؤیت یکی از عجایب هفتگانه دنیا را در ذهن آدمی برمیانگیزد.
در دوران امپراتوری روم تفکر مربوط به عجایب هفتگانه رواج فزایندهای یافت. پروپرتیوس (2)، شاعر رومی، در اواخر سدهی اول میلادی گفته است سرودهی او در مقایسه با اهرام و مقبرهی موسولوس، یا معبد زئوس در اولمپ، ماندگارتر است. مارتیالیس (3)، شاعر رومی، در سال 80 میلادی به چشم خود ساختمان کولوسئوم (4) رم را دید و آن را با اهرام، دیوار شهر و باغهای معلق بابل، معبد آرتمیس، مقبرهی موسولوس، و محراب معلّا در دلوس مقایسه کرد - در فهرست او کولوسئوم تازه ساز رم بوضوح در میان هفت بنای بزرگ دنیا در زمرهی بزرگترین بنا درج شده است.
تصویر 1: بخشی از کولوسئوم رم روم، سدهی اول میلادی.
تا فرا رسیدن زمان امپراتوری روم بناهای موسوم به عجایب هفتگانه اندک اندک رو به ویرانی نهاده بود. از بابل اثری نبود، و صحرای لم یزرع ساختمانهای عظیم آن را در خود فرو برده بود. در این زمان بسیاری از کسانی که فهرست « عجایب » را تنظیم میکردند به گذشتهی ایرانیان مینگریستند، و بعضاً آثاری نظیر کاخ کوروش پادشاه ایران در هگمتانه را در این فهرست ثبت میکردند، برخی به گذشتهی مصریان و شهر افسانهای آنان موسوم به طیوه « صد دروازه ». که همر آن را توصیف کرده بود، فکر میکردند. اما، اغلب دستاوردهای قلمرو روم، و آثاری چون کاپیتول، ارک شهر رم با معبد بزرگ و خدایان سه گانهاش پوپیتر، یونو، و مینروا مورد توجه قرار میگرفت.
تصویر 2: تالار بزرگ ستوندار رامسس دوم (1304-1326 قبل از میلاد) همراه با ستون هرمی توتموسیس اول (1525-1512 قبل از میلاد) در معبد آمون، در کُرنک، طیوه. محل طیوه باستانی و معابد فراوان آن که در دنیای باستان فوقالعاده تحسین شده است در آغاز سدهی هجدهم توسط پدر روحانی کلودسیکار، مبلّغ یسوعی، کشف شد.
تصویر 3: نقش برجستهی مارکوس آورلیوس (161-180 میلادی) در حال برگزاری مراسم قربانی در مقابل بناهای کاپیتول رم.( موزهی کاپیتولین، رم).
عجیب نیست که وجود چنین تنوعی مانع از آن شد که در دوران امپراتوری روم معیار ثابتی برای تعیین فهرست عجایب هفتگانه که مورد قبول همگان باشد تعیین شود. حتی پس از محو خود این آثار از صفحهی روزگار، تفکر دربارهی آنها در سرزمینهایی که زمانی به دست روم وحدت یافتند و پس از آن به ملل گوناگون تقسیم شدند باز همچنان ذهن مردم را به خود مشغول میداشت. دانشمندان در نگاه به گذشته معمولاً به دورانی فکر میکردند که یکپارچگی امپراتوری روم هماهنگ و متوازن بود. نمونهای از طرز تفکر رایج آن زمان در اثری موسوم به رسالهای دربارهی عجایب هفتگانه دنیا و بنا شده به دست انسان (8) درج شده که آن را به بید ونرابیلیس (= محترم)(9) (673-735 میلادی) مورخ کلیسا و راهب ساکسونی اهل جارو (10) نزدیک دارم (11)، انگلستان، نسبت میدهند. فهرست پر نقش و نگار او شامل فانوس دریایی، کولوسوس رودس و معبد دیانا (آرتمیس) در افسوس است. او صرف نظر از اینها، کاپیتول رم، مجسمهی بلروفون (12)، دلاور یونانی ( که نمونه و مدلی برای قدیس جورج مسیحی فراهم آورد )، ساختمان استادیومی در شهری به نام هراکلیا (13)، و حمامی را، که حالا هیچ شناختی از آن نداریم، در زمرهی عجایب هفتگانه آورد. واضح است بید شخصاً به دیدن این آثار نرفته بود. وی آنها را به شیوهی صرفاً آکادمیک انتخاب کرد و توصیفی که از آنها نوشته عجیب و غریب است. با وجود این، نحوهی انتخاب آثار مزبور دقیقاً حاکی از آن است که چگونه تماس فرهنگی مردم با دستاوردهای عظیم امپراتوری روم به مرور ایام از دست رفته بود. نسل معاصر بید، که در جوامع کوچک و گرفتار در بیثباتی سیاسی منزوی شده بود، به رغم اشتیاق فراوانش برای بازگشت به گذشته، نتوانست تصویری حقیقی از آن دوره را در نظر مجسم کند.
پذیرفتن این نکته دشوار است که بناهایی که مردم به آنها دل بستهاند روزگاری ویران خواهد شد و تمدنهای آشنا روزگاری چنان تغییر چهره خواهد داد که دیگر کسی قادر به تشخیص آنها نخواهد بود. با این حال میتوانیم برخی از این بناها را، حتی پس از انهدام، به شیوهی دقیقی بازسازی کنیم. در دورهی رنسانس علاقه به آثار نویسندگان اوایل عصر مسیحیت و دنیای امپراتوری روم انگیزهای شد تا دوباره جستجو برای تنظیم فهرستی از عجایب هفتگانه آغاز شود و دستاوردهای بزرگ بشری مورد تجلیل قرار گیرد. انتخاب آثار مزبور با توجه به اطلاعاتی که نویسندگان عهد باستان در هنگام آبادانی این آثار از آنها جمع آوری کرده بودند واقعاً کار دشواری نبود. از همان ابتدا همگان اهرام مصر را میشناختند. باغهای معلق معرّف بابل بود، و مفهوم و پیچیدگی چنین باغی به رغم نبود اطلاعات لازم دربارهی خود ساختمان باغ، اذهان پژوهشگران را در دورهی رنسانس به خود مشغول داشت. مجسمهی زئوس در اولمپ، معبد آرتمیس در افسوس، مقبرهی عظیم موسولوس، کولوسوس رودس و فانوس دریایی اسکندریه آمیزهای از آثار و نقشها را پیش رو مینهاد و جنبههای متفاوتی از دستاوردهای دنیای باستان را بیان میکرد. شاید عجیب باشد که هیچ یک از شاهکارهای معماری دنیای روم برای ثبت در این فهرست انتخاب نشد؛ شاید علتش آن باشد که پژوهشگران عصر رنسانس میدانستند تفکر دربارهی عجایب هفتگانه بسیار قدیمیتر از دستاوردهای روم در روزگار اوج خود بوده است، و از این رو آنان در جستجویشان به همان اصول اولیه بازگشتند. حکاکیهای رمانتیک وان هیمسکرک به نقاشیهای هیجانانگیز آن یادمانها نزدیکتر بود تا ترسیم منظرهای واقعی از خود این آثار با این حال، علاقهمندی برای بازسازی تصویر واقعی گذشته رو به افزایش نهاد. پاپ لئوی دهم (14) در سال 1520، اندکی پیش از فوتش رافائل را مأمور کرد تا تصویر رم باستان را بازسازی کند. این کار بینتیجه ماند، اما از طریق این مأموریت بذر کاوشهای باستانشناسی افشانده شد. تصاویری که فون ارلاخ از این آثار تهیه کرده از توازن و نظمی برخوردارند که از خصوصیات سبک سدهی هفدهم است، حال با گذشت 300 سال از زمان ارلاخ، میتوانیم تصاویر نسبتاً واقعیتری از هیئت ظاهری عجایب هفتگانه را عرضه کنیم.
تصویر 4 و 5 : تصویر مارتن وان هیمسکرک از فانوس دریای اسکندریه و تفاوت آن با طرح موثقتر فیشرفون ارلاخ در یک قرن و نیم بعد (نک شکل 1).
پینوشتها:
1- Amaseia.
2- Propertius.
3- Martial.
4- Colosseum.
5- The Seven Sights of the Word.
6- Gregory of Nazianzus.
7- Tours.
8- A Treatise on the Seven Wonders of the World fashioned by the hand of Men.
9- Venerable Bede.
10- Jarrow.
11- Durham.
12- Bellerophon.
13- Heraclea.
14- Leo X.
کلیتن، پیتر؛ پرایس، مارتین؛(1392)، عجایب هفتگانه در دنیای باستان، ترجمهی محمّدحسین آریا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
/ج