خیاط در كوزه افتاد

در روزگاران قدیم، در روستایی كوچك خیاطی زندگی می‌كرد كه تازه به آن روستا آمده بود تا كسب و كاری به راه بیندازد و مغازه‌ای در انتهای روستا، نزدیك گورستان خرید. با گذشت سال‌ها این مرد كه خیاط ماهری بود توانست مشتریان
جمعه، 13 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خیاط در كوزه افتاد
خیاط در كوزه افتاد

 

نویسنده: الهه رشمه




 

مورد استفاده:

در مورد افرادی است كه از عاقبت كارهای زشت خود خبر ندارند.
در روزگاران قدیم، در روستایی كوچك خیاطی زندگی می‌كرد كه تازه به آن روستا آمده بود تا كسب و كاری به راه بیندازد و مغازه‌ای در انتهای روستا، نزدیك گورستان خرید. با گذشت سال‌ها این مرد كه خیاط ماهری بود توانست مشتریان فراوانی برای خود جمع كند تا جایی كه مجبور شد فردی را به شاگردی قبول كند تا در دوختن لباس‌ها كمكش كند.
مرد خیاط با تمام مهارت و توانایی كه در كارش داشت، اصلاً مسئولیت پذیر نبود. حتی پیش می‌آمد مردم پارچه‌ای را برای دوخت به او می‌دادند به امید اینكه تا دو هفته دیگر لباس تحویل بگیرند ولی گاه ماه‌ها می‌گذشت ولی خیاط لباس آن فرد را حاضر نمی‌كرد. بارها شاگردش به او گوشزد كرده بود كه مردم لباسشان را لازم دارند ولی مرد خیاط به صحبت‌های او اصلاً توجه نمی‌كرد.
از آنجایی كه مغازه‌ی مرد خیاط نزدیك گورستان بود و هر جنازه‌ای كه برای دفن می‌بردند باید از دم در مغازه او رد می‌شد. این مسئله خود باعث یكی از سرگرمی‌های مرد خیاط شده بود. او در گوشه‌ای از دكانش كوزه‌ای را آویزان كرده بود و هر جنازه‌ای كه از دم دكان او رد می‌شد یك سنگ داخل كوزه می انداخت. آخر هر ماه كوزه را پایین می‌آورد و با شمردن تعداد سنگ‌ها موضوعی برای صحبت كردن پیدا می‌كرد اگر مرده‌های روستا كم یا زیاد شده بودند دلیلی برای آن پیدا می‌كرد.
مرد خیاط چندین سال این روش را ادامه داد تا اینكه یك روز صبح كه شاگردش به در دكان آمد دید دكان تعطیل است. ساعتی را منتظر خیاط ماند ولی دید خبری از او نشد. به ناچار به خانه‌اش رفت و چون می‌دانست خیاط تنها زندگی می‌كند، چند بار در زد ولی دید خیاط جواب نمی‌دهد. با خود فكر كرد حتماً برای خیاط اتفاقی افتاده از لبه‌ی دیوار به خانه‌اش پرید وقتی وارد اتاق شد، دید خیاط با ناله و درد در گوشه‌ای از اتاق افتاده.
نزدیك‌تر رفت سلام كرد و حال خیاط را پرسید؟ مرد پاسخ داد: چیزی نیست. فكر كنم سرما خوردم تو كلید را بگیر و برو در مغازه را باز كن من تا فردا بهتر می‌شوم و می‌آیم. شاگرد هرچه گفت شما حالتون خوب نیست اجازه بدهید برای شما حكیم بیاورم قبول نكرد، حتی بر سر شاگرد فریاد زد: برو به كارهایت برس می‌گویم خوبم. راستی یادت نرود هر جنازه‌ای كه از دم در دكان ما رد كردند تا در گورستان دفن كنند حتماً یك سنگ در كوزه بینداز.
شاگرد كه چاره‌ای نداشت قبول كرد، كلید را گرفت و به سمت مغازه حركت كرد. چند روزی، شاگرد خیاط هر روز می‌آمد در دكان را باز می‌كرد و مشغول كار می‌شد اگر جنازه‌ای از آنجا رد می‌شد یك سنگ داخل كوزه می‌انداخت. تا اینكه یك روز پسربچه‌ای آمد و خبر آورد كه خیاط مرده. شاگرد كه می‌دانست او هیچ كس را ندارد، مغازه را بست تا برود و آماده مراسم خاكسپاری خیاط شود. در همین حین كه او درب مغازه را قفل می‌زد، یكی از مشتریان برای گرفتن لباسش آمد، مرد رو به شاگرد كرد و گفت: مرد با انصاف تا حالا چندین بار برای گرفتن لباسم آمده‌ام و خیاط من را با وعده و وعید برگردانده. حالا هم كه آمده‌ام وسط روز دارید مغازه را می‌بندید و می‌روید.
شاگرد جواب داد: بله حق با شماست ولی باید به خانه‌ی استادم بروم، می‌دانید راستش را بخواهید خیاط هم در كوزه افتاد.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
پایان‌های ناخوشایند: تأملی در سرنوشت بدعاقبتان و عوامل آن
پایان‌های ناخوشایند: تأملی در سرنوشت بدعاقبتان و عوامل آن
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری آشپزخانه
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری آشپزخانه
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
play_arrow
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
play_arrow
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
play_arrow
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
play_arrow
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
play_arrow
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
play_arrow
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
play_arrow
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
play_arrow
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
play_arrow
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
play_arrow
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت
play_arrow
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت