خلاقيت ؛ ذاتي نيست!

ابتكار، از برجسته ترين ويژگيهاي توليد دانش به عنوان فرايندي جاري و متداوم در زمان، به شمار مي آيد كه مي تواند ارايه دهنده پاسخهاي بديع براي مسايل نوظهور باشد. برخي از محققان اصولي براي مشخص شدن مرزهاي خلاقيت تعريفهايي ارايه نموده اند، از جمله آنكه خلاقيت را متضمن پاسخ يا مفهومي نو دانسته اند. كرسي نيوز در گفتگو با دكتر علي رضاييان عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق(ع)، به بررسي مفهوم خلاقيت، ويژگيهاي افراد خلاق و موانع تفكر خلاقانه پرداخته است كه در ادامه مي خوانيد.
سه‌شنبه، 10 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خلاقيت ؛ ذاتي نيست!
خلاقيت ؛ ذاتي نيست!
خلاقيت ؛ ذاتي نيست!

جايگاه ابتكار و نوآوري در توليد دانش در گفتگو با عضو هيات علمي دانشگاه امام صادق(ع)

ابتكار، از برجسته ترين ويژگيهاي توليد دانش به عنوان فرايندي جاري و متداوم در زمان، به شمار مي آيد كه مي تواند ارايه دهنده پاسخهاي بديع براي مسايل نوظهور باشد. برخي از محققان اصولي براي مشخص شدن مرزهاي خلاقيت تعريفهايي ارايه نموده اند، از جمله آنكه خلاقيت را متضمن پاسخ يا مفهومي نو دانسته اند.
كرسي نيوز در گفتگو با دكتر علي رضاييان عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق(ع)، به بررسي مفهوم خلاقيت، ويژگيهاي افراد خلاق و موانع تفكر خلاقانه پرداخته است كه در ادامه مي خوانيد.
* جناب دكتر رضاييان، تعريف شما از خلاقيت چيست؟
** خلاقيت، به كارگيري توانايي ذهني براي ايجاد تفكري جديد و بديع مي باشد. انسانها به طرق مختلف مي توانند در مورد پديده هاي متفاوت، تفكر كنند كه يكي از اين روشها تفكر خلاق است. تفكر خلاق به معني تمركز ذهن روي موضوعي خاص، به منظور ارايه راه حل براي آن، مي باشد. البته اگر ذهن از ارايه اين راه حل ناتوان بود و آن را رها كرد، همچنان مصداق تفكر خلاق محسوب مي شود. اما در مورد ويژگيهاي افرادي كه تفكر خلاق دارند، مي توان گفت كه اينان به پديده هاي مختلف، نگاه عميق تري دارند. مثلاً بسياري از افراد شاهد افتادن سيب از درخت بوده اند، اما تنها يكي از اين افراد به قانون جاذبه زمين پي مي برد. اين طرز نگاه به پديده هاناشي از عميق ديدن و خلاق برخورد كردن با آنها مي باشد. بنابراين يكي از فراگردها در فرايند خلاقيت، نگاه عميق داشتن به پديده هاست.
بدين ترتيب كساني كه نگاه عميق تري به قضايا و پديده ها دارند، آدمهاي خلاق تري محسوب مي شوند. يكي ديگر از خصوصيات انسانهاي خلاق، نداشتن پيش فرض در نگاه به پديده ها و قضاياست. اين افراد براي شناسايي و تشخيص واقعيت، از الگوهاي ذهني خويش فاصله مي گيرند و واقعيتها را آن گونه كه هست، مي بينند. ويژگي ديگر اين افراد، توانايي به كارگيري همزمان حسيات و تعقل مي باشد. نكته ديگر اين است كه، خلاقيت ذاتي نيست و انسانها مي توانند آن را خود، كسب كنند؛ زيرا خلاقيت اكتسابي مي باشد. منتهي در راه شكوفايي خلاقيت بعضي از اين انسانها، موانعي وجود دارد كه بايد براي رفع اين موانع عمل كنند و خلاقيت خود را شكوفا سازند.
* اين موانع كدامند؟
** يكي از اين موانع، ترس از شكست مي باشد. بعضي از انسانها تفكرات نويي به ذهنشان متبادر مي شود، اما از ترس اينكه طرحشان به شكست بينجامد، آن را عملي نمي كنند. چنين انسانهايي را نمي توان خلاق تلقي كرد. يا به طور مثال بعضي از افراد در محدوده هايي كه ديگران برايشان معين مي كنند، فعاليت مي نمايند و چنانكه در ضرب المثل «خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو» گفته شده، خود را همرنگ جماعت مي كنند و از محدوده هاي عرفي فراتر نمي روند. چنين افرادي نيز نمي توانند به عنوان انسانهاي خلاق مطرح شوند. براي ايجاد خلاقيت- كه به وجود آمدن تفكري نو مي باشد- نمي توان به محدوديتهايي كه ديگران براي انسان تعيين مي كنند، توجه كرد. عدم اعتماد به نفس نيز، يكي از موانع فرآيند خلاقيت مي باشد؛ زيرا اعتماد به نفس يكي از عناصر و لازمه هاي خلاقيت است.
يكي ديگر از موانع خلاقيت، مطرح نكردن نظرات نو و بديع به خاطر ترس از انتقاد است. اين مواردي كه ذكر كردم، موانع خلاقيت مي باشد، اما مجدداً عرض مي كنم كه خلاقيت اكتسابي است و ذاتي نمي باشد.
* مطابق گفته شما خلاقيت اكتسابي است و نه ذاتي، براي شكوفايي و بروز به پرورش نياز دارد. به نظر شما نهادهايي كه متولي پرورش افراد هستند، چه خصوصياتي بايد داشته باشند تا خلاقيت را در افراد پرورش دهند؟
** به نظر بنده در اين نهادها بايد كاركردها و فرآيندهايي تعبيه شود تا طبق آن افراد مجبور به تفكر شوند. در آموزش و پرورش و كلاً نهادهاي آموزشي، نبايد مطالب و اطلاعات يك جانبه به ذهن افراد منتقل شود، بلكه بايد ذهن افراد به چالش كشيده شود و در جريان رسيدن به جوابها از خود تلاش و كوشش نشان دهند. به عنوان مثال در رياضيات ذهن افراد درگير مي شود و به همين خاطر آنان روي موضوعي تمركز مي كنند و اين يكي از مؤلفه هاي خلاقيت بسياري از آنها مي باشد. اين فرآيند بايد توسط نهادهاي آموزشي و پرورشي تشديد و حمايت شود. توان تمركز روي يك مسأله، خلاقيت به دنبال خود مي آورد. كار كردن با رايانه نيز توان تمركز انسان را بالا مي برد؛ زيرا وسايل داراي آگاهي نيستند و انسان در كار با آنها بايد حواس خود را جمع كند كه دچار اشتباه نشود.
* شما يكي از موانع خلاقيت را عدم تقيد به موانع عرفي دانستيد و حتي ضرب المثل «خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو» را براي افاده اين مقصود ذكر نموديد. از طرف ديگر ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه همرنگي با جماعت را يك ارزش مي داند. سؤال اين است كه چگونه مي توان بين اين دو مقوله ارتباط برقرار كرد و اين مشكل سر راه خلاقيت را حل نمود؟
** در جواب عرض مي كنم كه اين همرنگي با جماعت في نفسه منفي نيست، اما نكته مهم اين جاست كه از هر مفهومي بايد در جاي خودش استفاده كرد و مفاهيم را ادراك كرد. انسانها در زندگي اجتماعي خويش و در تعاملات با ديگران مجبورند برخي از اصول و ارزشهاي اجتماعي را رعايت كنند. اين مسأله يكي از اصول و پايه هاي زندگي اجتماعي است كه حتي اگر اسم آن همرنگي با ديگران ناميده شود، هيچ اشكالي ندارد. اما اگر اين همرنگي در تفكر اتفاق بيفتد و فكرهاي افراد يكرنگ و يكسان شود، خلاقيت و نوآوري از بين مي رود. به نظر بنده بايد بين عمل و تفكر تفاوت قائل شد. در عرصه عمل انسانها بايد به مباني اجتماعي و اصول عرفي پايبند باشند، اما در عرصه نظر و تفكر بايد آزادي وجود داشته باشد و انسانها بتوانند خلاقيت خويش را اعمال كنند.
* رابطه خلاقيت و پرسشگري از ديدگاه شما چيست؟
** به نظر بنده پرسشگري يكي از ابزارهاي خلاقيت است. براي سيال كردن ذهن، ابزارهايي وجود دارد كه يكي از اين ابزارها پرسش كردن است. ما اگر براي هر چيزي علامت سؤال بگذاريم و در همه مسايل دقت كنيم و سؤال نماييم، ذهنمان فعالتر مي شود و در نتيجه به خلاقيت بيشتر مي انجامد. فعاليتها و كنشها نبايد به عنوان يك روال هميشگي در نظر گرفته شوند و بايد در آنها ترديد كرد و آنها را مورد پرسش قرار داد. به عنوان مثال عرض مي كنم كه در كارخانه هاي ايران هميشه كارفرمايان و مديران، كارمندان را ارزيابي مي كنند؛ حال اگر بخواهيم روند خلاقانه توليد ايجاد شود، بايد در اين روند شك كرد و كارمندان را نيز در فرآيند ارزيابي مديران وارد كرد. اين روند باعث نيل به نتايجي مي شود كه مي تواند مثبت و مفيد تلقي شود. بنابراين پرسش كردن لازمه فعال كردن ذهن و خلاقيت است.
* شما براي خلاقيت يك فرآيند قائل هستيد، فرآيندي كه تفكر خلاق به نوآوري و ابداع مي رسد، حال بفرماييد مراحل و موقعيتهاي اين خلاقيت چيست؟
** در ابتدا بايد عرض كنم كه فرآيند نوآوري و خلاقيت متفاوت است. تفاوت اين دو در اين مي باشد كه در خلاقيت تفكر نو و بديعي ايجاد مي شود، حال اگر اين فكر نو و بديع در بهبود انجام كارها و در فراگرد به كار گرفته شود، نوآوري در فراگرد ناميده مي شود. هنگامي كه اين نوآوري در توليد محصول به كار گرفته شود، نوآوري در محصول ناميده مي شود. پس نوآوري، به كارگيري فكر جديد و خلاقانه محسوب مي شود، در حالي كه خلاقيت، ايجاد كردن فكر جديد است.
* منظور شما اين است كه نوآوري دستاورد خلاقيت است؟
*** بله. هنگامي كه ما فكري كه از طريق خلاقيت به وجود آمده است را در عمل به كار مي گيريم، دست به نوآوري زده ايم. اما يكي از فراگردهاي خلاقيت اين است كه نگرش افراد نسبت به تفكرات نو، باز و بدون تعصب باشد. به طور كلي انسانها را از لحاظ نگاه به سازمانها و تفكرات جديد به دو دسته تقسيم مي كنند. يك دسته از افراد در مقابل تفكرات جديد مقاومت مي كنند، اما عده اي ديگر در مقابل تفكرات جديد مقاومتي از خود نشان نمي دهند، ولي در مقابل سازمانهايي كه با مؤلفه هاي بديع و جديد شكل گرفته اند، مقاومت مي كنند. مثلاً سازمانهايي كه مديران جوان بر آن مديريت مي كنند از تفكرات نو استقبال مي كنند، اما در مقابل سازمانهايي با مديران مسن، از تفكرات جديد استقبال نمي كنند و محافظه كارانه عمل مي كنند.بنابراين افرادي كه به استقبال تفكرات نو مي روند، مي توانند انسانهاي خلاقي در نظر گرفته شوند. البته به استقبال تفكرات نو رفتن، به مفهوم پذيرش تفكرات نيست، بلكه به اين مفهوم است كه بدانها گوش فرا دهيم و نكات مثبت آن را در نظر بگيريم. خيلي از افراد حتي حاضر به گوش دادن به تفكرات جديد نيستند، چه رسد به اعمال و پذيرش آن. اگر نگاه به تفكرات نو مثبت بود و بدانها روي خوش نشان داده شد، در مرحله بعد براي ايجاد تفكر نوين، بايد اطلاعات و داده ها جمع آوري شود؛ زيرا ماده خام خلاقيت، اطلاعات مي باشد. اين اطلاعات را به شيوه هاي مختلف مي توان به دست آورد و همه آن صرفاً از طريق منابع مكتوب نيست؛ بلكه از راههاي ديگري نظير فيلم ديدن، مسافرت و... مي توان اطلاعات را به دست آورد. بنابراين اگر در يك زمينه اطلاعات بيشتري به دست بياوريم، امكان خلاقيت و نوآوري ما بيشتر مي شود.
بعد از جمع آوري اطلاعات و مواد خام، بايد ذهن را در مورد آن موضوعي كه اطلاعات پيرامون آن جمع آوري شده است، متمركز كرد و به چگونگي پيدا كردن راه حل انديشيد. براي پيدا كردن راه حل موضوعات بايد ساعتها وقت صرف شود، زيرا اين فرآيند آني و لحظه اي نيست. صاحبنظران در مورد اين مرحله مي گويند كه ذهن خود آگاه انسان درگير اين موضوعات مي شود. مصروف كردن تلاش در باب اين موضوع تفكر و به راه حل نرسيدن در مورد آن، ممكن انسان را خسته كند و ديگر تلاشي براي آن خرج نكند. در اين مرحله به اصطلاح صاحبنظران خواب اتفاق مي افتد؛ زيرا اين مسأله از خود آگاه انسان خارج مي شود و به ناخودآگاه وي منتقل مي گردد. در ذهن ناخودآگاه انسان، اطلاعات نامحدود است. به همين خاطر وقتي مسايلي كه در خودآگاه براي آنها راه حلي پيدا نشد، به ناخودآگاه وارد مي شود، به علت حجم زياد اطلاعات، آن مسأله مورد پردازش قرار مي گيرد و ابعاد نامكشوف آن براي انسان آشكار مي شود و به راه حل نايل مي آيد. وقتي با توجه به اطلاعات زياد ناخودآگاه، ابعاد قضيه روشن شد و راه حل آشكار شد، اين راه حل به عرصه خودآگاه مي آيد. به اين فرآيند جرقه زدن مي گويند. اين جرقه ممكن است در حين انجام كارهاي روزمره به ذهن انسان برسد، مثلاً هنگام رانندگي اين راه حل به ذهن انسان برسد. اين فرآيندي است كه براي ايجاد تفكر نوين لازم است. اما مشكلي كه اينجا وجود دارد اين است كه بازگشت تفكري كه به عرصه ناخودآگاه رفته است، به عرصه خود آگاه، معلوم نيست. ممكن است كه ساعتها، ماه ها و چه بسا سالها طول بكشد. بنابراين براي جلوگيري از اين مشكل، خيلي از افراد سعي مي كنند تا هنگامي كه تفكر در عرصه خودآگاه وجود دارد، به نتيجه برسند.
* يكي از نكات مهم در فرآيند خلاقيت از ديد جنابعالي، پرسشگري و حساسيت نسبت به مسايل مي باشد. اما ما در جامعه خود مشاهده مي كنيم كه خيلي از افراد نسبت به مسايل بي تفاوت هستند. از نظر شما دليل اين بي تفاوتي چيست و آيا اين بي تفاوتي با خلاقيت تفكر در تضاد نيست؟
** به نظر بنده علل اين بي تفاوتي متفاوت است. يكي از اين علتها ناكامي است. هنگامي كه فرد تلاش مي كند به اهدافي برسد، اما موفق نمي شود، دچار احساس ناكامي مي شود و يكي از تبعات ناكامي، بي تفاوتي است. افرادي كه در مورد موضوعي دچار بي تفاوتي مي شوند، نمي توانند به خلاقيت دست بزنند و دچار رخوت مي شود. وقتي گفته مي شود كه در مورد يك موضوع حساسيت وجود داشته باشد، به اين علت است كه با اين حساسيت به تمركز روي موضوع پرداخته مي شود و خلاقيت ايجاد مي شود. براي روشن سازي اين مفهوم مثالي عرض مي كنم. مثلاً اگر يك اتفاقي رخ دهد، افرادي كه به اين موضوع نگاه مي كنند، با ديدگاهها و رويكردهاي متفاوتي در مورد آن نظر مي دهند. مثلاً آدمي سياسي وقتي به آن موضوع نگاه مي كند، ابعاد سياسي آن را در نظر مي گيرد و يا يك اقتصاددان به وجوه اقتصادي آن توجه مي كند.
حساس بودن، به اين مفهوم است كه يك فرد در مورد مسايلي كه تخصص دارد، حساسيت نشان دهد و نسبت به آن بي تفاوت نماند، زيرا عدم حساسيت به عدم تمركز و در نتيجه به عدم خلاقيت مي انجامد. حساسيت باعث افزايش تمركز و در نتيجه خلاقيت و ايجاد راه حل مي شود.
* به عنوان آخرين سؤال بفرماييد كه پيشنهادهاي شما براي داشتن تفكري خلاق چيست، و چه راه حلهايي براي ترغيب افراد به سوي خلاقيت و نوآوري پيشنهاد مي كنيد؟
** به نظر من از طريق خلاقيت و نوآوري انسانها مي توانند براي انجام كارها راههاي ميانبر پيدا كنند؛ يعني يك تفكر خلاق با صرف زمان و هزينه كمتري به ارايه راه حل مي پردازد. براي ترغيب افراد به خلاقيت، بايد روحيه پرسشگري در آنها افزايش يابد و از طرف ديگر ابتكار عمل داشتن را به آنها القا كنيم. براي داشتن ابتكار عمل ابتدا بايد تفكر ايجاد شود و بعد از آن دست به عمل زده شود. براي تقريب اين مطلب به ذهن مثالي عرض مي كنم. فرض كنيد موضوعي را براي تصويب شدن به جلسه اي مي بريد. اگر قبل از جلسه به آن موضوع و سؤالاتي كه ممكن است پيرامون آن شكل گيرد، فكر كرده باشيد، دفاع از آن طرح و همچنين تصويب آن آسانتر است. اما اگر كسي پيرامون اين مسأله تفكر نكرده باشد، ممكن است با مشكل مواجه شود و طرح وي تصويب نشود.ابتكار عمل داشتن به معناي رعايت اصول برنامه ريزي است. در اين راستا تلاش فكري هميشه از تلاش عملي جلوتر مي باشد. اگر به مسايل و اصول طرح شده توجه شود، خلاقيت عمل و ابتكار عمل شكل مي گيرد.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط