نویسنده: محمدمهدی بهمنی
عکاس: آرشیو موزه ملی ایران
عکاس: آرشیو موزه ملی ایران
مفرغهای تاریخی لرستان، نمونهای از هنر دست ایرانیان باستان است
پیش از ورود هیات باستانشناسی «هلمز» به محوطه «سرخ دُم» لرستان، کمتر کسی تصور میکرد که اجداد سوارکاران و جنگاوران کنارهی زاگرس هنرمندانی تا به این حد چیرهدست و قهار بوده باشند. اما وقتی در سال 1317 خورشیدی پای نخستین هیأت باستانشناس به کوهها، درهها و دشتهای سرسبز زاگرس شمالی باز شد. دنیای شگفتانگیز تندیسهای مفرغینی کشف شد که نشان میداد دلاوران لرستان در مقابل دشمنانشان علاوه بر سینهای ستبر، گنجینههای غرورآفرینی هم در چنته دارند.مصنوعات ظریف مفرغین یکی پس از دیگری از دل خاک حاصلخیز منطقه بیرون آمدند و کمکم چهره شناخته شده اقوام باستانی شمال زاگرس تغییر کرد. تولیدات مفرغین این منطقه که عموماً زادهی هزاره دوم و اول پیش از میلاد مسیح هستند، علاوه بر نمایش مهارت و زبردستی سازندگانشان، دنیای انسان آن روزگار را به تصویر میکشند. دنیایی پر از موجودات خیالی با توانی فوق بشری که جهانی رویایی را رقم میزدند.
این مفرغهای ظریف و پرکار که امروزه به نام «مفرغهای لرستان» شناخته میشود، خیالانگیزترین و هنرمندانهترین اشیاء مفرغینی هستند که تا امروز به دست بشر ساخته و پرداخته شدهاند. مجسمههای ریز نقشی که کاربردشان چندان روشن نیست. ادوات جنگی که اصلاً قرار نبوده خونی بر زمین بریزند. ساغرها و جامهایی که فقط به کار برگزاری آداب و رسوم مذهبی میآمدند و سنجاقهای بزرگی که بیشتر نذر و نیازی را نمایندگانی میکردند. همه اینها به علاوه تیردانهایی که در دستان زمخت و تنومند دلاوران ایرانی معنا پیدا میکردند و لگامهایی که زیرسر مردگان قرار میگرفتند. مجموعهای از هنرمندانهترین تولیدات فلزی هزارههای دوم و اول پیش از میلاد مسیح هستند. موجودات ظریف، سیاه و یشمی رنگ مفرغی سالهاست ناظرانشان را متحیر میکنند و سازندگانشان را سربلند.
مینیاتورهای مفرغی
بز، یکی از نخستین حیواناتی بود که به دست انسان اهلی شد. بز کوهی همانطور که نقش مهمی در زندگی شبانان ساکن زاگرس غربی داشت، سهم چشمگیری هم در دست ساختههای این مردمان به عهده گرفته است. بز کوهی در هنر ایران زمین نماد زایش، رویش و فراوانی است و بخاطر چابکیاش نماد تلاش برای یافتن حقیقت است. مجسمههای مینیاتوری لرستان که قامت 3 - 4 سانتیمتری دارند بیشتر به قصد آویزان کردن از اسب، کمربند و یا لباس کودکان ساخته میشدند. نقش و نگارهای این بزکوهی چنان ظریف و پرکار است و تناسباتش آن چنان به جاست که حتی اگر چند ده برابر هم بزرگ شود، همچنان خوش نقش و ظریف میماند.
تبرهای مفرغی هم در پیکار و هم برای شکستن هیزم به کار ساکنان باستانی لرستان میآمدند اما چنین کارهایی معمولاً کار تبرهای دوسرفلزی بود. نقش و نگارهای این سرتبر کار را برای یک هیزم شکن یا یک جنگجو سخت میکند. این سرتبرها که وزن زیادی دارند، معمولاً در مراسم مذهبی به عنوان عصا از آنها استفاده میشده است. مرد کلاه به سر مفرغی روی تیغه که ماهی بزرگ لیز و لغزنده را دو دستی چسبیده است. احتمالاً «ائا» خدای بزرگ عقل و خرد است که از سرزمینهای بین النهرین خود را تا کوهستانهای زاگرس رسانده است و بر این تیغهی مفرغی ظهور کرده است.
سرتبرهای مفرغین لرستان با وجود تعداد بسیارشان، منحصر به فرد و تکرار نشدنی هستند. فلزکاران لرستان با پایانکار ریختهگری، قالبهای سنگی و گلی را می شکستند تا سر تبرهایشان یک اثر یگانه و بینظیر بمانند و ارزششان چندین و چند برابر شود. تعداد بیشمار مفرغهای گران قیمت لرستان، نشان از ثروت مردمان این سرزمین دارد. فراوانی این آثار که بیشتر در مراسم و آئینهای مذهبی از آنها استفاده میشد. حکایت از جامعه به شدت مقید و مذهبی ساکن این منطقه دارد.
کمتر شی مفرغینی از کوهستانهای غرب زاگرس به دست آمده، که نقوش آئینی، تزئینی و تشریفاتی نداشته باشد. یکی از این موارد نادر همین موبند عاری از تزئینات است که ظاهراً فقط برای دسته کردن گیسوان صاحبش ساخته شده و بس، ظروف ساده، دکمه و ابزارآلات از دیگر نمونههای اشیاء کاربردی مفرغین بودند که با سرآمدن عمرشان دوباره راهی کورههای ذوب میشدند تا اثر جدیدی خلق شود.
نبرد پهلوان ایرانی و شیرهای شرزهای که به زور بازوی او گرفتار شدهاند، موضوع مورد علاقه مفرغکاران لرستان است چرا که داستان آن را بر روی سر سنجاقهای نذری، لگام اسب، تیردان و در سر علمها بارها تکرار کرده و ظاهراً این داستان به این راحتی فکر و خیال آنها را رها نخواهند کرد. روایت این نبرد، به این زودیها از هنر ایرانی بیرون نخواهد رفت و در حجاریهای هخامنشی دوباره سروکلهاش پیدا خواهد شد.
باستانشناسان این لگامهای مفرغین را معمولاً از زیر کاسه سر اجساد مردمان زاگرس نشین برداشتهاند و به موزهها آوردهاند. به همین مناسبت است که لرها به این ابزار «زیرسری» میگویند. داستان نگارههای این لگام در هنر ایران، داستان آشنایی است. پهلوان افسانهای زورمندی که به زوربازویش دو شیر مفرغین را مهار کرده است. بارها در هنر عیلام و آشور ظاهر شده است. از آنجا که بر تن لگامهای مفرغینی که از گورهای لرستان به دست آمده است کمتر خطو خشی دیده شده است، میتوان نتیجه گرفت که از این دهنهها در مراسم رسمی استفاده میشده است و بیشتر جنبه تشریفاتی داشته تا کاربردی.
شیرهای نحیف ایستاده بر روی دوپا، زوجی هستند که برای نصب بر سر بیرق ساخته شدهاند. فلزکاران لرستان از چنین ترکیبی برای جاشمعیهای آئینی هم بهره بردهاند. شیر که نشان پادشاهی ایران است حضوری مستمر و همیشگی در هنر دوران باستان ایران زمین دارد. شیر در هنر زاگرسنشینان هم بسیار دیده شده است، چه در این سر بیرق مفرغی و چه بر سر گور بزرگان لر و در هیبتی سنگی، شیر برای لرها نماد دلاوری، شجاعت و لیاقت است.
باستان شناسان و حفاران غیرمجاز با زیرورو کردن قبور زنان منطقه زاگرس شمالی زیورآلات مفرغین بسیاری به دست آوردهاند. دستبند، گردنبند، سنجاق سر، پیشانیبند، دکمه، گوشواره و البته انگشترهای مفرغین منقوش، از جمله زیورآلاتی بوده است که زنان منطقه از آنها استفاده کردهاند. انگشترهای مفرغی با نقوش برجسته البته به جز پر کردن انگشتها، نقش مهر و نشان را هم بازی کردهاند.
حلقههای ناتمام مفرغین بنا بر اندازهشان میتوانند مچبند، بازوبند یا پابند باشند. این حلقهها جدا از نقش تزئینیشان در واقع نوعی طلسم هستند برای دفع ارواح شرور، دو سر این حلقهها گاهی به سادگی رها میشود و گاه مانند این حلقه به سر دو حیوان ختم میشد. تعداد این حلقههای مفرغین، چنان زیاد است که بعید به نظر میرسد فقط به عنوان دستبند یا پابند مورد استفاده قرار میگرفتهاند. بعضی از این حلقهها که پهنتر و سنگین تر از دیگر نمونهها هستند. احتمالاً شمشهایی بودهاند که به جای مسکوکات در مبادلات تجاری دست به دست میشدند.
قلم و چکش فلزکار باستانی بر تمام گردی این سرسنجاق نذری لغزیده تا هیچ فضایی خالی از نقش نماند. بخشهای برجستهتر سرسنجاقها، از جمله صورت میانی این سرسنجاق، با ریختهگری ایجاد شدهاند. سپس هنرمند مفرغکار قلم و چکش دست گرفته است و نقشهای ریزتر و جزئیات و اجرای نگارهها را با وسواس، بر تن سرسنجاق مفرغی خراشیده است. شیر دالهایی که در کمال صلابت و با تمام جزئیات بر صفحه مدور این سنجاق نقش شدهاند. از امپراتوری عیلام آمدهاند و در تمام فلات ایران تکثیر و ماندگار شدهاند.
سنجاقهای پرنقشونگار لرستان از میان جزر معابد این منطقه بیرون کشیده شدهاند. این سنجاق نذری که پیش از هر چیزی مهارت و چیرهدستی سازندهاش را نمایش میدهد، در میان دیوارهای معبد «سرخ دُم» گذاشته شده بود تا پیشکشی باشد به ایزدی که قرار بود حاجتی را روا کند. اینکه آن ایزد از پس برآوردن حاجت برآمده یا نه، مشخص نیست اما سازنده این سنجاق تمام ذوق و همت خود را برای ساختن سنجاق نذری به کار برده است. هنرمندان فلزکار ساکن زاگرس شمالی در ابتدای هزاره اول پیش از میلاد به سختی مشغول ساخت چنین سنجاقهای نذری بودند.
مطمئناً نخستین انتظاری که ساکنان باستانی لرستان، از فلزکاران همعصرشان داشتند. ساخت جنگافزارها و ابزار و ادواتی بود که در زندگی روزمره به کارشان بیاید. اما فلزکار گمنام زاگرسی، قطعاً این سرگرز منقوش مفرغین را برای استفاده در یک پیکار تن به تن نساخته است. ممکن است سرگرزی چنین ظریف که به یک اثر هنری تمام عیار میماند، به پاس دلاوریهای سرداری سلحشور به او هدیه داده شده باشد و یا در دستان یک روحانی، نقش یکی از ابزار اجرای یک آئین مذهبی را بازی کرده باشند.
زنان ساکن زاگرس شمالی برای سنجاق کردن لباسهایشان از چنین میلههای مفرغین نوکتیزی استفاده میکردند. این میلهها معمولاً به بالا تنه یک بز کوهی یا یک گربهسان منتهی میشد و نشستن یک مرغابی بر انتهای این سنجاق خیلی اتفاق معمولی نبود. مرغابی پرندهای است که کمتر در هنر ایران باستان دیده شده است و لابد از منطقهای در همسایگی زاگرس شمالی به این ناحیه مهاجرت کرده است. با ابداع سنجاق قفلی در غرب زاگرس، ساخت سنجاقهای میلهای مفرغین متوقف شد.
/م