ناگفتههاي عشق
در سومين شماره ماهنامه زندگي مثبت که در اسفند 86 منتشر شده است، دكتر شهرام يزداني نتايج برخي از آخرين مطالعات محققان را درباره عشق بيان کرده است. او از پژوهشهايي ميگويد كه ثابت ميكنند شور عشق (يا همان عشق رمانتيك) احساسي موقت، زودگذر و غيرقابل اعتماد است؛ و نيز نتايج تحقيق محققاني را نشانمان ميدهد كه خواستهاند بفهمند چه چيزي ضامن بقاي يك زندگي زناشويي است.
دو پژوهشگر ديگر به اسمهاي بارتل و ذكي آمدند همين كار را روي كساني کردند كه عشقشان تداوم پيدا كرده بود و به اصطلاح عشق رفيقانه داشتند- همان نوع عشقي كه شور و هيجانش از بين رفته اما صميميتش مانده و با مرور زمان، بيشتر هم شده است .عكس كاركرد مغز اين افراد نشان داد كه فكركردن به عشقشان قسمتهايي از مغز آنها را فعال ميكند كه مربوط به «پاداشهاي بلندمدت» است- همان قسمتهايي كه وقتي شما به شغل مورد علاقهتان فكر ميكنيد يا موسيقي مورد علاقهتان را گوش ميكنيد، يا در لحظات آرامش مذهبي، در ذهنتان فعال مي شود.
نتيجهي اين پژوهشها نشان ميدهد چون پاداش فوري هميشه تاييدکنندهي چيزهايي است كه قابل اتكا نيستند، عشق رمانتيك هم كه دستمايهي شعر و غزل و رمان و فيلمهاي زيادي شده است و چيز قشنگي هم هست قابل اتكا نيست. در عوض، عشق رفيقانه قابل اعتماد، اصيل و ماندگار است.
دو پژوهشگر به نامهاي يانكويچ و فيشر، 166 فرهنگ و قوميت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبيات و هنرشان بررسي كردهاند و به اين نتيجه رسيدهاند كه در 147 فرهنگ، عشق رمانتيك وجود دارد؛ اما در 19 قوميت،هيچ شواهدي از اين عشق در ميان نيست؛ يعني در فرهنگ، ادبيات ، شعر و هنرشان هيچ اشارهاي به اين شور عاشقانه نشده است؛ اما تشكيل خانواده ميدهند، به خانوادهشان علاقه دارند و براي آنها فداكاري هم ميكنند. يعني آن رمانتيسيسم كه در ادبيات غربي و در ادبيات ايراني خودمان هم مي بينيم در آن فرهنگها معنايي ندارد. پس عشق رمانتيك چيزي نيست كه بگوييم لازمهي هر زندگي است؛ بلكه همان موتور محرك اوليه است. 19 قوميت از اين موتور استفاده نميكنند و ماشينشان بدون اين استارت هم روشن ميشوند.
در پژوهش ديگري از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسيدهاند كه «شما دوست داريد عشق رمانتيك مبناي ازدواجتان باشد يا نه؟»
90 درصد آنها جواب مثبت دادهاند. يعني گفتهاند «دوست داريم اين احساسات را تجربه كنيم.» اما بعد از چند سال، از همين افراد، بعد از ازدواجشان پرسيدهاند «آيا آن رمانتيسيسم اوليه در ازدواجتان وجود داشته يا نه؟» 33 درصد مردان و 75 درصد زنان گفتهاند در نهايت با فردي ازدواج كردهاند كه عاشقش نيستند و رابطهي رمانتيكي هم با او ندارند؛ يعني حتي خود افراد هم قبول دارند كه «عشق» نه شرط كافي براي ازدواج است و نه حتي شرط لازم.
عشق نه فقط در ظاهر و علايم باليني شبيه اين بيماري است، كه از نظر آزمايشگاهي هم به آن شباهت دارد. در بيماري وسواس اجباري، يك ناقل خاص در سلولهاي پلاكت خون بيمار افزايش پيدا ميكند. پژوهشگري به نام مارازيتي، افراد عاشق را به اين طريق آزمايش كرده و به اين نتيجه رسيده كه آنها هم درست همين حالت را دارند. پس عشق يک حالت وسواس اجباري ايجاد ميكند كه در آن فرد عاشق دچار افكار و عادتهاي خاصي ميشود كه نميتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پي در پي با معشوق و فكر كردن مداوم به او كه عملكرد عادي ذهنش را مختل ميكند.
پژوهشهاي زيادي نشان دادهاند كه هوش عاطفي يكي از مهمترين عوامل موفقيت ازدواج است. هوش عاطفي نوعي از هوش است كه به ما كمك ميكند به احساساتمان آگاه باشيم. بتوانيم عواطفمان را خوب بيان كنيم. آنها را خوب كنترل و هدايت كنيم. ظرفيت هاي خودمان را بشناسيم و در مجموع يك حس مثبت كلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرف ديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درك كنيم و نسبت به آن واكنش اجتماعي يا بين فردي مناسب داشته باشيم.
هوش عاطفي به ما كمك مي كند كه وقتي دچار تعارض در احساساتمان ميشويم فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مسالهاي معمولي حلش كنيم .اين نوع هوش، يک چيز ذاتي نيست و در شرايط محيطي شكل ميگيرد و در ميان تمام عوامل موثر در موفقيت در ازدواج، كليديترين نقش را دارد؛ اگر دو طرف داراي هوش عاطفي بالايي باشند ميتوانند بفهمند كه چطور همراه و همگام با تغيير احساسات و عواطف يكديگر تغيير كنند تا زندگيشان به رشد و صميميت بيشتري منجر شود.
1) براي رسيدن به او خيلي عجله دارم. ?
2) او را خيلي جذاب ميدانم. ?
3) او نسبت به بيشتر مردم، عيبهاي کمتري دارد. ?
4) براي او هر کاري که لازم باشد، انجام ميدهم. ?
5) به نظر من، او خيلي دلربا است. ?
6) دوست دارم احساساتم را با او در ميان بگذارم. ?
7) وقتي با هم کاري را انجام ميدهيم، کار برايم خيلي خوشايند است. ?
8) دوست دارم که او حتما مال من باشد. ?
9) اگر اتفاقي براي او بيفتد؛ خيلي ناراحت ميشوم. ?
10) خيلي وقتها به او فکر ميکنم. ?
11) خيلي مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ?
12) وقتي با او هستم، کاملا خوشحالم. ?
13) برايم دشوار است که براي مدتي طولاني از او دور باشم. ?
14) خيلي به او علاقه دارم. ?
• شمايي که بالاي 89 نمره آوردهايد، وضعتان خراب است. شما بدجوري عاشق شدهايد و اگر صادقانه به پرسشها پاسخ دادهايد، در عشقتان هيچ شکي نميتوان کرد.
• اگر نمرهتان حول و حوش 78 تا 88 ميچرخد، شما هم به احتمال خيلي زياد عاشق هستيد و چيزي نمانده است که در بالاي قله عشق بايستيد.
• اما اگر نمرهتان بين 68 تا 77 باشد، احتمال کمتري وجود دارد که عاشق باشيد. اما شما هم به هر حال عاشقايد.
• کساني که از 68 پايينتر آوردهاند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زياد چندان عاشق نيستند.
• کساني که از 58 پايينترند، به هيچوجه عاشق نيستند. اين گروه بهتر است پيشه ديگري براي خودشان دست و پا کنند و يا اسم احساسات رقيقشان را نگذارند عشق!
http://salamatiran.com
شور عشق، استارت يا سوخت
دو پژوهشگر ديگر به اسمهاي بارتل و ذكي آمدند همين كار را روي كساني کردند كه عشقشان تداوم پيدا كرده بود و به اصطلاح عشق رفيقانه داشتند- همان نوع عشقي كه شور و هيجانش از بين رفته اما صميميتش مانده و با مرور زمان، بيشتر هم شده است .عكس كاركرد مغز اين افراد نشان داد كه فكركردن به عشقشان قسمتهايي از مغز آنها را فعال ميكند كه مربوط به «پاداشهاي بلندمدت» است- همان قسمتهايي كه وقتي شما به شغل مورد علاقهتان فكر ميكنيد يا موسيقي مورد علاقهتان را گوش ميكنيد، يا در لحظات آرامش مذهبي، در ذهنتان فعال مي شود.
نتيجهي اين پژوهشها نشان ميدهد چون پاداش فوري هميشه تاييدکنندهي چيزهايي است كه قابل اتكا نيستند، عشق رمانتيك هم كه دستمايهي شعر و غزل و رمان و فيلمهاي زيادي شده است و چيز قشنگي هم هست قابل اتكا نيست. در عوض، عشق رفيقانه قابل اعتماد، اصيل و ماندگار است.
بعضي اقوام اصلاً نميدانند عشق چيست؟
دو پژوهشگر به نامهاي يانكويچ و فيشر، 166 فرهنگ و قوميت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبيات و هنرشان بررسي كردهاند و به اين نتيجه رسيدهاند كه در 147 فرهنگ، عشق رمانتيك وجود دارد؛ اما در 19 قوميت،هيچ شواهدي از اين عشق در ميان نيست؛ يعني در فرهنگ، ادبيات ، شعر و هنرشان هيچ اشارهاي به اين شور عاشقانه نشده است؛ اما تشكيل خانواده ميدهند، به خانوادهشان علاقه دارند و براي آنها فداكاري هم ميكنند. يعني آن رمانتيسيسم كه در ادبيات غربي و در ادبيات ايراني خودمان هم مي بينيم در آن فرهنگها معنايي ندارد. پس عشق رمانتيك چيزي نيست كه بگوييم لازمهي هر زندگي است؛ بلكه همان موتور محرك اوليه است. 19 قوميت از اين موتور استفاده نميكنند و ماشينشان بدون اين استارت هم روشن ميشوند.
در پژوهش ديگري از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسيدهاند كه «شما دوست داريد عشق رمانتيك مبناي ازدواجتان باشد يا نه؟»
90 درصد آنها جواب مثبت دادهاند. يعني گفتهاند «دوست داريم اين احساسات را تجربه كنيم.» اما بعد از چند سال، از همين افراد، بعد از ازدواجشان پرسيدهاند «آيا آن رمانتيسيسم اوليه در ازدواجتان وجود داشته يا نه؟» 33 درصد مردان و 75 درصد زنان گفتهاند در نهايت با فردي ازدواج كردهاند كه عاشقش نيستند و رابطهي رمانتيكي هم با او ندارند؛ يعني حتي خود افراد هم قبول دارند كه «عشق» نه شرط كافي براي ازدواج است و نه حتي شرط لازم.
عشق نوعي بيماري است؟
عشق نه فقط در ظاهر و علايم باليني شبيه اين بيماري است، كه از نظر آزمايشگاهي هم به آن شباهت دارد. در بيماري وسواس اجباري، يك ناقل خاص در سلولهاي پلاكت خون بيمار افزايش پيدا ميكند. پژوهشگري به نام مارازيتي، افراد عاشق را به اين طريق آزمايش كرده و به اين نتيجه رسيده كه آنها هم درست همين حالت را دارند. پس عشق يک حالت وسواس اجباري ايجاد ميكند كه در آن فرد عاشق دچار افكار و عادتهاي خاصي ميشود كه نميتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پي در پي با معشوق و فكر كردن مداوم به او كه عملكرد عادي ذهنش را مختل ميكند.
هوش عاطفيات را بالا ببر
پژوهشهاي زيادي نشان دادهاند كه هوش عاطفي يكي از مهمترين عوامل موفقيت ازدواج است. هوش عاطفي نوعي از هوش است كه به ما كمك ميكند به احساساتمان آگاه باشيم. بتوانيم عواطفمان را خوب بيان كنيم. آنها را خوب كنترل و هدايت كنيم. ظرفيت هاي خودمان را بشناسيم و در مجموع يك حس مثبت كلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرف ديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درك كنيم و نسبت به آن واكنش اجتماعي يا بين فردي مناسب داشته باشيم.
هوش عاطفي به ما كمك مي كند كه وقتي دچار تعارض در احساساتمان ميشويم فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مسالهاي معمولي حلش كنيم .اين نوع هوش، يک چيز ذاتي نيست و در شرايط محيطي شكل ميگيرد و در ميان تمام عوامل موثر در موفقيت در ازدواج، كليديترين نقش را دارد؛ اگر دو طرف داراي هوش عاطفي بالايي باشند ميتوانند بفهمند كه چطور همراه و همگام با تغيير احساسات و عواطف يكديگر تغيير كنند تا زندگيشان به رشد و صميميت بيشتري منجر شود.
چه قدرعاشق هستيد؟
چگونه از اين تست استفاده کنيم؟
1) براي رسيدن به او خيلي عجله دارم. ?
2) او را خيلي جذاب ميدانم. ?
3) او نسبت به بيشتر مردم، عيبهاي کمتري دارد. ?
4) براي او هر کاري که لازم باشد، انجام ميدهم. ?
5) به نظر من، او خيلي دلربا است. ?
6) دوست دارم احساساتم را با او در ميان بگذارم. ?
7) وقتي با هم کاري را انجام ميدهيم، کار برايم خيلي خوشايند است. ?
8) دوست دارم که او حتما مال من باشد. ?
9) اگر اتفاقي براي او بيفتد؛ خيلي ناراحت ميشوم. ?
10) خيلي وقتها به او فکر ميکنم. ?
11) خيلي مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ?
12) وقتي با او هستم، کاملا خوشحالم. ?
13) برايم دشوار است که براي مدتي طولاني از او دور باشم. ?
14) خيلي به او علاقه دارم. ?
راهنماي نمرهگذاري:
• شمايي که بالاي 89 نمره آوردهايد، وضعتان خراب است. شما بدجوري عاشق شدهايد و اگر صادقانه به پرسشها پاسخ دادهايد، در عشقتان هيچ شکي نميتوان کرد.
• اگر نمرهتان حول و حوش 78 تا 88 ميچرخد، شما هم به احتمال خيلي زياد عاشق هستيد و چيزي نمانده است که در بالاي قله عشق بايستيد.
• اما اگر نمرهتان بين 68 تا 77 باشد، احتمال کمتري وجود دارد که عاشق باشيد. اما شما هم به هر حال عاشقايد.
• کساني که از 68 پايينتر آوردهاند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زياد چندان عاشق نيستند.
• کساني که از 58 پايينترند، به هيچوجه عاشق نيستند. اين گروه بهتر است پيشه ديگري براي خودشان دست و پا کنند و يا اسم احساسات رقيقشان را نگذارند عشق!
http://salamatiran.com