عشق ما بيمار است

عاشقانه‌ها همیشه زیبا هستند؛ نه به این دلیل که قصه‌ای شیرین دارند و ما با شنیدن آن لذت می‌بریم غرق در رؤیا با آنها همذات‌پنداری می‌کنیم؛ زیبا هستند از آن جهت که عشق واقعی برای هر کس، یک بار، در یک لحظه و در روزی خاص اتفاق می‌افتد و آن لحظه‌های ناب تکرارشدنی نیستند. اما گاهی با اینکه عاشقانه شروع می‌کنیم و شاعرانه زندگی می‌کنیم، قافیه‌ها را خوب کنار هم نمی‌چینیم و همین، شعر و آهنگ زندگی ما را ناکوک می‌کند.
يکشنبه، 22 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق ما بيمار است
عشق ما بيمار است
عشق ما بيمار است

نويسنده:مهتاب خسروشاهي
عاشقانه‌ها همیشه زیبا هستند؛ نه به این دلیل که قصه‌ای شیرین دارند و ما با شنیدن آن لذت می‌بریم
غرق در رؤیا با آنها همذات‌پنداری می‌کنیم؛ زیبا هستند از آن جهت که عشق واقعی برای هر کس، یک بار، در یک لحظه و در روزی خاص اتفاق می‌افتد و آن لحظه‌های ناب تکرارشدنی نیستند. اما گاهی با اینکه عاشقانه شروع می‌کنیم و شاعرانه زندگی می‌کنیم، قافیه‌ها را خوب کنار هم نمی‌چینیم و همین، شعر و آهنگ زندگی ما را ناکوک می‌کند. اما می‌شود قافیه‌ها را بار دیگر کنار هم چید و شعر زندگی را یک بار دیگر آهنگین کرد؛ اگر فراموش نکنیم روزی شعر زندگی را با هم سروده‌ایم... . در این شماره ابتدا نگاهی داریم به علائم بیمارشدن زندگی مشترک و سپس با راهکارهای درمان آن آشنا می‌شویم.
شکی نیست که هیچ‌کدام از ما زندگی مشترک را به قصد جدایی آغاز نمی‌کنیم؛ حتی اگر گاهی به آن فکر کنیم و ته دلمان از فکر کردن به این موضوع بلرزد. اما همیشه اوضاع بر وفق مراد نیست و جر و بحث‌ها شروع می‌شود و ما بدون اینکه بخواهیم، سر می‌خوریم و تا چشم باز می‌کنیم، می‌بینیم ته دره‌ایم!
این ترمز بریدن‌ها گاهی دست ما نیست اما فقط گاهی؛ با اين حال اغلب اوقات تقصیر خودمان است ولی هر دو به آن بی‌اعتنا هستیم و در واقع به علائم بیمارشدن زندگی مشترک‌مان حساسیت نشان نمی‌دهیم. شاید هم فکر می‌کنیم همه چیز خود به خود درست می‌شود و نیازی به تلاش برای رفع مشکل نیست.
اما این درست نقطه‌ای است که باید هر دو حرکتی از خود نشان بدهیم تا طناب محبتمان پاره نشود و هر یک به سویی پرتاب نشویم. بنابراین نسبت به این علائم حساس باشیم:

علائم ازدواج بيمار

لجبازی و نه گفتن‌های ما بیش از حد طبیعی است؛ فرقی هم نمی‌کند حرف طرف مقابل منطقی است یا نه.
روابط زناشویی حداقل است و اگر رابطه‌ای هم اتفاق می‌افتد، روح و احساس ما را درگير نمي‌كند.

نقاط مشترک به حداقل رسیده است.

عشق جای خود را به اجبار به در کنار هم بودن داده است. این اجبار هم ناشی از وجود فرزندان، عرف اجتماعی، نیازهای فردی و ضرورت رفع این نیازها توسط همسر، ناتوانی در تصمیم‌گیری برای جدایی، مهریه بالای همسر و هزار و یک دلیل دیگر است.
روح سومی در زندگی ما حاضر است. این موجود الزاما زن یا مرد واقعی دیگری نیست بلکه می‌تواند به‌شکل علاقه یا یک «دلخوشی یا سرگرمی خاص» مثل ورزش، برنامه تلویزیون، فرزند، مطالعه غیرعادی، اشتیاق به بودن در کنار دوستان، کار و... باشد. مسائل و مشکلات و حتی درد دل‌های خاص زن و شوهر به بیرون از منزل راه پیدا کرده و هيچ‌كدام از ما ترسی از مخدوش‌کردن چهره طرف مقابل نداریم.
مقایسه‌کردن را شروع کرده‌ایم و هر کدام از ما کمبودها و عیب‌های طرف مقابل را جست‌وجو می‌کنیم و سعی می‌کنیم علاوه بر ایراد گرفتن از طرف مقابل، او را با دیگران مقایسه کنیم. بدتر اینکه این تفاوت‌ها را هم به راحتی جلوی همسرمان بازگو می‌کنیم.
نفر سوم به‌صورت واقعی وارد زندگی ما می‌شود. نشانه این ورود نیز بازگو کردن نظر شخص سوم است. مثلا به نظر خانم یا آقای فلانی، خانم یا آقای فلانی گفت و...
مانند گذشته از پاسخ گفتن به نیازهای همسرمان- هر نیازی که باشد- لذت نمی‌بریم و با انجام هر کاری احساس انجام وظیفه می‌کنیم.
ترجیح می‌دهیم برای انجام هر کاری به تنهایی اقدام کنیم.
زمانی که در منزل هستیم، احساس شادی، رضایت، آرامش و امنیت نمی‌کنیم و حس‌هایی مثل اسیر بودن، اجبار به انجام کارها، استثمار شدن، تباه‌شدن زندگی و... آزارمان می‌دهد. در واقع زندگی مشترک را مانعی برای پیشرفت و ترقی تصور می‌کنیم.
شاید براساس علائمی که به آن اشاره کردیم، ترمیم این رابطه شکست خورده یا در حال شکست، کار چندان آسانی نباشد؛ چون علائم نشان می‌دهد خانه از پای‌بست ویران است.
با اين حال، خانه می‌تواند ویران نشود؛ اگر فقط چند حرکت ساده و مهم را از همین حالا شروع کنیم:

پوست‌اندازی کنیم

اگر تصمیم اولیه زندگی ما - یعنی انتخاب همسفر زندگی - انتخاب درستی بوده باشد- که حتما هم هست- آنچه اکنون درگیر آن هستیم، ناشی از انتخاب نادرست نیست؛ دلیل آن، فرو رفتن در لاک دفاعی و پافشاری هر کدام از ما بر سر خواسته‌ها و عقاید است؛ عقاید و خواسته هایی که پیش از این یا اصلا وجود نداشته‌اند یا بوده‌اند و چندان مهم نبوده‌اند.
روان‌شناسان معتقدند مدتی پس از شروع زندگی مشترک یا حتی مدت‌ها بعد از آن، برخی زوج‌ها دچار اختلالات رفتاری مي‌شوند؛ اختلالاتي مثل خودمحوری، بی‌صبری، سرسختی و عدم انعطاف‌پذیری، احساس ریاست و تلاش برای به‌دست‌گرفتن اختیارات زندگی به‌تنهایی، حسادت، خودبزرگ‌بینی (به دلیل مقایسه ویژگی‌های خود یا خانواده‌شان با طرف مقابل) تعصب روی رفتارها یا عقاید خود یا بستگان، عدم گذشت و انعطاف‌پذیری و... .
به این ترتیب مشکلات زندگی مشترک آغاز می‌شود مگر اينكه برای از بین بردن این حالت‌ها یا بهتر بگوییم توفان اختلالات رفتاری تلاش کنیم و تغییر کنیم. یکی از بهترین شیوه‌های از بین‌بردن توفان اختلالات رفتاری، اصلاح فردی است. اما شکی نیست که خود ما این اختلالات را متوجه نمی‌شویم؛ بنابراین کافی است این حالت‌ها و احساس‌ها را برای روانپزشک، روان‌شناس یا مشاور تعریف کنیم و از آنها کمک بخواهیم. پس گام اول، تغییر و شروع این تغییر از خود است.

از زاویه‌ای دیگر ببینیم

مثبت‌اندیشی، اولین شیوه تغییر دید ما به زندگی است. گام بعدی تعریف دوباره است؛ به این معنی که اهداف، خواسته‌ها، برنامه‌ها و... زندگی مشترک‌مان را بار دیگر تعریف کنیم. مثلا اگر دوست داشتیم به‌خاطر مادر شدن کار مورد علاقه‌مان را کنار نگذاریم اما مجبور به انجام این کار شدیم، حالا که فرزند ما کمتر از قبل به ما نیاز دارد، بار دیگر کار مورد علاقه‌مان را شروع کنیم. از نگاهی دیگر، هیچ‌گاه فکر نکنیم شرایطی که در آن قرار داریم یا قرار داشته‌ایم، تغییر نخواهد کرد. اگر یک بار دیگر زندگی و خواسته‌هایمان را تعریف کنیم، حتما همه چیز به راحتی تغییر می‌کند.

بی‌صدا صحبت کنیم

علم روان‌شناسی می‌گوید اختلاف زوج‌ها زمانی آغاز می‌شود که آنها نسبت به احساس‌های هم کور و کر می‌شوند. از این لحظه به بعد حرف‌زدن هم نمی‌تواند این خلأ را پر کند. به عقیده روان‌شناسان، درواقع شرط اول شنیدن و درک کردن نیازهای طرف مقابل، برقراری ارتباط حسی بین زن و شوهر است.
پس از همین لحظه، «شنیدن در سکوت را آغاز کنیم. به رفتارها، عصبانیت‌ها، حساسیت‌ها، گریه‌ها و سکوت‌های طولانی و معنی‌دار همسرمان دقت کنیم. مطمئن باشیم آنچه را که باید، می‌بینیم و می‌شنویم. بعد از این مرحله آگاهی، صحبت کردن را شروع کنیم.

سومین را محو کنیم

حضور مهره سوم در زندگی مشترک - چه به صورت واقعی و چه به صورت مجازی - یکی دیگر از دلایل جدایی زوج‌هاست. خیلی از ما به محض اینکه احساس می‌کنیم موجود سومی - چه به صورت واقعی و چه خیالی - وارد زندگی مشترک‌مان شده است، عقب‌نشینی می‌کنیم اما این روش درستی نیست. به جای اینکه میدان را خالی کنیم یا با سؤال‌پیچ کردن همسرمان بدتر او را کلافه کنیم، حرکت کنیم.
هرازگاهی به محل کار همسرمان سر بزنیم؛ به این ترتیب، هم با شرایط کاری همسرمان آشنا می‌شویم و هم بعضی شک و ‌تردیدهایمان برطرف می‌شود.
اگر همسرمان به سرگرمی خاصی علاقه دارد، با او همقدم شویم؛ مثلا به جای اینکه در تمام طول مدتی که او فوتبال تماشا می‌کند حرص بخوریم، در هیجان و شادی او شریک شویم.
اگر نفر سوم، زن یا مردی واقعی است، کنار نکشیم؛ با افراد آگاه مشورت کنیم و با مشورت و برنامه‌ریزی همسرمان را به خانه بازگردانیم.
مسائل زندگی مشترک‌مان را برملا نکنیم تا طرف خطاکار بتواند روی بازگشت داشته باشد؛ با آبروریزی، فرصت بازگشت را از همسرمان می‌گیریم.

پیشقدم شویم

خیلی از ما بعد از گذشت مدتی از زندگی زناشویی، محبت‌کردن را فراموش می‌کنیم و همین فراموشی، زمینه بسیاری از اختلاف‌های ماست. بدتر اینکه به‌تدریج محبت کردن را منت کشیدن فرض می‌کنیم و تازه وقتی که طرف مقابل محبتی می‌کند، شک می‌کنیم که جواب او را بدهیم یا نه! این افکار را فراموش کنیم و برای محبت کردن بار دیگر پیشقدم شویم.
و در نهایت اینکه هیچ‌وقت و در هیچ شرایطی زندگی مشترک‌مان را فنا شده تصور نکنیم. هر حرکت و تلاشی، فرصتی برای بازگشت به روزهای طلایی‌ای است که تصور می‌کنیم تمام شده است.
http://www.nioc.org




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما