شرايط انتخاب دوستان

سؤال اساسي در ارتباط با انتخاب دوست،چگونگي (دوست يابي) است. قطعاً شما نيز علاقه منديد بدانيد كه يك دوست شايسته چه ويژگيهايي بايد داشته باشد تا با آگاهي كامل از آنها دوستاني را در زندگي برگزينيد. در اين مقاله به بيان شرايط و صفات دوستان پسنديده خواهيم پرداخت. اميد است با مطالعه ي صفحات آينده با اطمينان خاطر بتوانيد دوستاني لايق براي خود انتخاب كنيد.
شنبه، 11 خرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شرايط انتخاب دوستان
شرايط انتخاب دوستان
شرايط انتخاب دوستان

نويسنده:غلامرضا بهرامي
سؤال اساسي در ارتباط با انتخاب دوست،چگونگي (دوست يابي) است. قطعاً شما نيز علاقه منديد بدانيد كه يك دوست شايسته چه ويژگيهايي بايد داشته باشد تا با آگاهي كامل از آنها دوستاني را در زندگي برگزينيد.
در اين مقاله به بيان شرايط و صفات دوستان پسنديده خواهيم پرداخت. اميد است با مطالعه ي صفحات آينده با اطمينان خاطر بتوانيد دوستاني لايق براي خود انتخاب كنيد.

1- ايمان و پارسايي

ايمان و پارسايي از ويژگيهاي مهم يك دوست است زيرا يك انسان موحّد كه دين را با جان و وجود پذيرفته و به وجود بهشت و جهنّم عميقاً باور دارد و از زوال دنيا و بقاياي جهان آخرت نيز آگاه است،به خوبي مي داند تنها از راه عبوديت و بندگي است كه مي تواند سعادت دو جهان را كسب نمايد. حال چگونه ممكن است چنين كسي،دوستاني داشته باشد كه اعتقادي به دين- در فكر- و نشاني از بندگان خدا- در عمل- نداشته باشند؟
آيا در فراز و نشيب زندگي اين جهان كه حاصل انديشه و كردار ما در آن،سرنوشت ابدي ما را در آن جهان رقم مي زند،مي توان كسي را به رفاقت برگزيد كه غير از دنيا زدگي و هواپرستي چيز ديگري در شخصيت او نقش نداشته است؟
روشن است كه انسان خردمند بويژه يك فرد مسلمان به حكم قرآن و عترت و عقل هرگز اين گونه اشخاص را براي دوستي انتخاب نمي كند بلكه براي رشد و ترقي نفس خود دوستاني را انتخاب مي نمايد كه در حدّ امكان از ايمان و پارسايي بالايي برخوردار باشند. زيرا او به يقين مي داند كه نتيجه ي دنياپرستي و بي ديني و بي اعتقادي به ماوراي طبيعت آن است كه نهال لرزاني به نام دوستي بر اساس منافع دنيوي شكل گيرد در حالي كه اين نوع از دوستي نه تنها پايدار نخواهد ماند بلكه ثمره و بهره ي مناسبي نيز براي شخص به همراه نخواهد داشت و چه بسا ميوه هاي تلخ و شومي نيز براي صاحب آن به بار آورد.
قرآن شريف در اين رابطه آيات گوناگوني دارد كه در ضمن آنها،مردم و مؤمنان را از برقرار كردن پيوند دوستي و مودت با كافران و مشركان و منافقان بر حذر مي دارد.
(لا يَتَّخِذِ المُؤمِنُونَ الْكافِرينَ أوْلياءَ مِنْ دُونِ المُؤمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذالِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ فِي شَي ءٍ إلا أنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقيهً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ إلَي اللهِ الْمَصِير). (1)
افراد با ايمان نبايد به جاي مؤمنان،كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند هيچ رابطه اي با خدا ندارد.
در اين آيه خداوند تبارك و تعالي مؤمنان را از دوستي با كافران به شدّت نهي مي كند. زيرا اين دوستي ها عمدتاً جز به خاطر كسب قدرت و ثروت صورت نمي گيرد. واضح است كه همه ي اينها در دست خداست؛پس چه سود از دوستي با كساني كه خود نيز در كسب آن امور محتاج ديگران هستند. در واقع قرآن در اينجا يك درس مهم سياسي اجتماعي به مسلمانان مي دهد و آن اين است كه هرگز بيگانگان را به عنوان دوست و حامي خود نپذيريد. تاريخچه ي استعمار گوياي آن است كه ظالمان استعمارگر هميشه در لباس دوستي و دل سوزي و اظهار محبت ظاهر شده و در نهايت بر آن جامعه تاخته و هر چه بود به يغما برده اند.
در بسياري از روايات هم به خاطر اين دوستي ها اشاره شده است. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: هر كس را ديديد كه دوستي و دشمني اش به خاطر دين نبود،بدانيد كه او دين ندارد. (2)
آن حضرت در جاي ديگر فرموده است: از مستحكم ترين دستاويزهاي ايمان آن است كه به خاطر خدا و در راه دوستي او دوست بداري و به خاطر خدا دشمن بداري.
در مقابل اين نوع رفاقتها كه به شدت نهي شده است،رفاقت و دوستي با اهل ايمان و تقوي است. اينجاست كه صحنه ي بالاترين موفقيت هاي صاحبان خرد و انديشه است؛آنان كه دانسته و توانسته اند از عالم گسترده ي دنيا نخبگاني را گلچين كنند.
روايات زيادي در تشويق و توصيه به اين گونه از دوستي و دوست گزيني آمده كه علاوه بر بيان اهميت آن،مردم را ترغيب مي كند تا پيوسته با اهل ايمان طرح دوستي و رفاقت بريزند.
قال رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلم):
اَلْمُؤمِنُ لِلْمُؤمِنِ كَالْبُنيَانِ يَشُدُّ‌ بَعْضُهُ بَعْضاً. (3)
افراد با ايمان نسبت به يكديگر همانند اجزاي يك ساختمان هستند كه جزيي از آن جزي ديگر را محكم نگاه مي دارد.
همچنين آن حضرت ضمن اين كه مؤمنان را هم چون يك روح مي داند، (4) در وصف دوستان مؤمن مي فرمايد:
مَثَلُ الْمُؤمِنِ فِي تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إذَا اشْتَكي بَعْضُهُ تَداعي سائِرَهُ بِالسِّهَرِ وَ الحِمي. (5)
مَثَل افراد با ايمان در دوستي و نيكي با يكديگر هم چون اعضاي يك پيكر است كه چون بعضي از آن رنجور شود و به درد آيد،اعضاي ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود.

2- عقل

عقل نيرويي است كه انسان به وسيله ي آن،حقايق عالم را درك مي كند. امام صادق (عليه السلام) در تعريف عقل مي فرمايد:
ألْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنان. (6)
عقل چيزي است كه به وسيله ي آن خدا پرستش مي كند و بهشت به دست مي آيد.
مرحوم علامه طباطبايي هم در تفسيرالميزان در تبيين معناي عقل چنين مي گويد: عقل نيرويي است كه به وسيله ي آن انسان به حق و حقيقت شناخت پيدا مي كند. (7) عقل چراغ هدايت و سرمايه ي بي نظير دروني است كه اختصاص به انسان دارد و خداوند تبارك و تعالي آن را به درستي درك كند و آن گونه تدبير و انديشه نمايد كه او را به سر منزل سعادت برساند.
شخصيت و ارزش هر فرد به ميزاني است كه از عقل بهره مند است. در قرآن و روايات،عقل بسيار ستوده شده است تا آنجا كه به فرموده ي اولين امام معصوم (عليه السلام):
لا غِنيً كَالْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ كَالْجَهْل. (8)
هيچ ثروتي چون خرد و هيچ فقري چون ناداني نيست.
عقل معيار سنجش خوب و بد است. اصولاً ثواب و عقاب الهي كه در آخرت به انسان تعلق مي گيرد بر پايه ي معيار عقل و در ارتباطِ موجود ميان دين و عقل قرار دارد. مثلاً قرآن از زبان اهل جهنم مي گويد: (اهل آتش به نگهبانان جهنم گويند اگر ما گوش شنوا داشتيم و از عقل خويش استفاده مي كرديم از اهل آتش نبوديم). (9)
بداند شناسنده ي نيك و بد
كه چيزي نباشد وراي خرد
خرد جانفروز و خرد دلگشاي
خرد دستگير و خرد رهنماي
خرد دور دارد ز كبر و مني
خرد ره نمايد سوي روشني
خرد باز دارد ز ناخوب كار
خرد راه جويد سوي كردگار
اگر پير باشد كسي ور جوان
خرد دارد آموزگار روان
خرد بر تو آسان كند كارِ سخت
خرد داردت شاد و پيروزبخت (10)

3- حريص نبودن به دنيا

برخي به اشتباه چنين پنداشته اند كه دنيا به كلّي ناپسند و مذموم است. اما نخست بايد ديد منظور از دنيا چيست و چه بخشي از آن پسنديده نيست و كدام قسمت آن مذموم است؟ و چرا؟
حقيقت امر اين است كه منظور از دنيا،اين جهان مادّي و به اصطلاح همين سراي طبيعت است؛و به تأكيد بايد گفت دنيا به خودي خود نه تنها بد نيست بلكه به فرموده ي پيامبر گرامي اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلم) دنيا مزرعه ي آخرت است. (11)
دنيا بستر خوبي براي تحصيل كمال و رسيدن انسان به مقامات بلند انسانيت است. يعني آدمي با استفاده از نيروي (اختيار) با اتّكا به نيروي ايمان،مسير تكامل را طي مي كند و مي تواند دنيا و آخرتي آباد براي خود برگزيند.
بنابراين اگر مواهب و نعمت هاي دنيا وسيله اي براي رسيدن به ارزشهاي والاي انساني و سعادت جاودان باشد،چنين دنيايي هرگز بد نيست بلكه پلي است براي رسيدن به اهداف بزرگ و والا.
اما آنچه در مذمت دنيا آمده در واقع درباره ي دنيايي است بي هدف و بي نتيجه،و يا دنيايي كه خودش هدف آدمي قرار گيرد و به عبارت ديگر اين كه هدف غايي و نهايي او دنيا باشد و بس. اين دنيا و چنين نگاهي به دنيا مردود است.
لا خَيْرَ في دُنْيا لا تَدَبُّرَ فيها. (12)
دنيايي كه در آن فكر و انديشه نباشد و هدف والايي از آن تعقيب نشود،خيري در آن نيست.
قرآن كريم مي فرمايد:
وَ مَا الْحَيوهُ الدُّنيَا إلا مَتاعُ الْغُرُور. (13)
مفهوم اين سخن قرآني كه (زندگي دنيا متاع غرور است) آن است كه دنيا وسيله و ابزاري براي فريب كاري خود و ديگران مي باشد. بديهي است اين حالت در مورد كساني صادق است كه دنيا را هدف نهايي خود قرار دهند و به آن دل ببندند و آخرين درجه ي آرزوي شان وصول به آن باشد و از همين رو حرص به دنيا داشته باشند. اين دنيا مذموم است زيرا طالبان آن بدون توجه به فناي اين جهان تمام همّ و غمّ خود را در رسيدن به آن قرار مي دهند.
از طرفي از آنجا كه دوستي هاي شايسته به دنيا محدود نمي شود و ارزش ونتيجه ي نهايي دوستي براي مؤمنان در آخرت گرفته مي شود لذا برادران مؤمن بايد دوستاني را براي خود انتخاب كنند كه حريص به دنيا نباشند.
روشن است كساني كه حريص به دنيا باشند و بالاترين آرزوي شان رسيدن به مطامع دنيوي باشد بالأخره در جايي كه ادامه ي دوستي با منافع دنيوي آنها منافات داشته باشد از دوستي دست برداشته و ما را رها مي كنند. اينان در طلب دنيا حد و مرزي نمي شناسند؛همان گونه كه در حديث شريف آمده است:
مَنْهُومانِ لا يَشْبَعَانِ طالِبُ عِلْمٍ وَ طالِبُ دُنْيَا. (14)
دو كس سيري ندارند: طالب علم،و طالب دنيا.

4- اعتدال و ميانه روي

آيا به راستي هرگز به اين نكته فكر كرده ايد كه چرا ميانه روي در زندگي ما كمتر به چشم مي خورد؟ متأسفانه بايد گفت كه در قشر وسيعي از جامعه،خصوصاً در ميان جوانان معمولاً احساسات و عواطف تعيين كننده ترين عامل در شكل گيري نحوه ي رفتار فرد هستند. بر همين اساس آنان در بسياري از مسايل اجتماعي و از جمله در دوست يابي دست خوش احساسات شده و عواطف حاكم بر عقل آنان مي گردد؛در نتيجه از مرز اعتدال و ميانه روي خارج شده و در دوستي دچار تفريط و افراط مي شوند. البته طبيعي است كه احياناً در ابتداي دوستي يك نوع محبت و انس وافر احساس مي شود كه به غلط اين تصور را ايجاد مي كند كه گويا به مرتبه ي والايي از همدلي و هم فكري رسيده است امّا در ادامه ي كار مشاهده مي شود كه نه تنها چنين تصوري حقيقت نداشته است بلكه مشكلات تازه اي نيز فرا روي او قرار گرفته است. اما اسلام كه دين اعتدال وميانه روي است اكيداً دستور مي دهد كه از مرز اعتدال خارج نشويد.
(وَ كَذَلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّهً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً). (15)
اين گونه شما را مردمي ميانه رو قرار داديم تا الگويي پسنديده براي ملتهاي ديگر باشيد همان گونه كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلم) الگويي پسنديده براي شماست.
قرآن كريم مسلمانان را در تمامي مسايل اجتماعي و انفرادي به عقل و تدبر و ميانه روي سفارش كرده است. در دوستي هم با آن همه تأكيد و سفارش كه بر آن دارد اما طرح دوستي را بر پايه ي اعتدال و ميانه روي امضا مي كند. اسلام توصيه مي كند كه در دوستي و رفاقت با ديگران نه آن چنان باشيم كه هم چون بيگانگان با يكديگر رفتار كنيم و خود را نسبت به آداب و حقوق دوستي بي اعتنا نشان دهيم و نه آن چنان كه تمام اسرار زندگي خود و خانواده ي خود را براي آنان نمايان كنيم بلكه مي بايد در دوستي ها روش صحيح و پسنديده ي ميانه روي را سرمشق خود قرار دهيم و از هر گونه افراط و تفريط بپرهيزيم؛چنان كه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلم) فرمود:
أحْبِبْ حَبيبَكَ هَوْناً ما عَسي أنْ يَكُونَ بَغيضُكَ يَوْماً ما وَ أبْغِضْ بَغيضَكَ هَوْناً ما عَسي أنْ يَكُونَ حَبيبَكَ يَوْماً ما. (16)
دوست خود را در حدّ اعتدال دوست بدار چرا كه ممكن است روزي دشمنت شود و دشمنت را نيز در همين حد دشمن بدار زيرا ممكن است روزي دوستت شود.
و امير مؤمنان علي (عليه السلام) هم چنين فرمود: اگر خواستي پيوند برادري و رفاقت را ببُري جاي دوستي برايش باقي گذار كه اگر روزي خواستي باز گردد و بار ديگر با تو دوست شود،بتواند چنين كند. (17)

5- آيينه بودن

يكي از ويژگيهاي دوستان با وفا و صميمي آن است كه در سلوك و معاشرت با يكديگر آن چنان از نظر روحي به يكديگر نزديك هستند كه حتي كمترين و ظريف ترين نكات مثبت و منفي وجود هر يك از ديد طرف مقابل پنهان نمي ماند. و در يك كلام هم چون آيينه اي براي دوست خود مي باشد. چه زيبا فرمود پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله وسلم) كه:
اَلْمُؤمِنُ مِرآهُ الْمُؤمِن. (18)
مؤمن آيينه ي برادر مؤمنش مي باشد.
دوست واقعي،صفات پسنديده ي دوست خود را به ديده ي قبول مي نگرد و او را نسبت به آنها كاملاً تشويق مي كند و با تدبير خود او را يار و مددكار است تا روز به روز در آن خصلت هاي نيكو بهتر و موفق تر باشد و در مقابل اگر كوچكترين لغزش و خطايي در وجود دوست خود ببيند مثل آن است كه اين نقطه را در آيينه اي شفّاف ديده باشد،بلافاصله آن را به وي تذكر مي دهد و در صدد مخفي نمودن آن از ديگران و زدودن آن عيب بر مي آيد. در واقع او لغزش و عيب دوست خود را لغزش و عيب خود دانسته و تمام همت خود را صرف كمك به او در برطرف كردن آن مي كند اما نه از سر عيب جويي و استهزا كه صفت اشرار و منافقان است بلكه به نيّت اصلاح و خيرخواهي.
آري دوست واقعي آن است كه اگر از برادر مؤمن خود خطا و اشتباهي ببيند،آن را به او يادآور شود نه اين كه از كنار آن بگذرد و يا آن طور كه سيرت چاپلوسان و متملّقان است از آن تعريف كند. زيرا چه بسا با چنين رفتاري،آن صفت سالهاي سال در او باقي بماند و از آن غافل باشد. حال اگر خطاي فرد نه يك خطاي معمولي بلكه خطايي باشد كه به لحاظ شرعي مورد مذمّت و نهي قرار گرفته باشد،بر شخص (دوست) واجب است كه از باب امر به معروف آن را به او گوشزد كند و از انجام آن بر حذر دارد و چنان كه يك ضعف اخلاقي را در دوست خود ملاحظه مي كند از آنجا كه آيينه ي دوست خود است بايد تذكر دهد تا آن عيب از او برطرف شود كه اين خود بهترين نوعِ دوستي است؛همچنان كه امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
أحَبَّ النّاسِ إلَيَّ مَنْ أهْدي إلَيَّ‌ عُيُوبي. (20)
بهترين دوستان من كساني هستند كه عيوب مرا به من تذكر دهند.
و نيز حسن بن علي (عليه السلام) مي فرمايد:
مَنْ أحَبَّكَ نَهاكَ وَ مَنْ أبْغَضَكَ أغْراكَ. (21)
دوست واقعي تو كسي است كه تو را از بديها باز دارد و دشمنت كسي است كه تو را به بديها و شرارت تحريك كند.
از صحبت دوستي برنجم
كاخلاق بدم حَسَن نمايد
عيبم هنر و كمال بيند
خارم گل و ياسمن نمايد
كو دشمن شوخ چشمِ ناپاك
تا عيب مرا به من نمايد (22)

6- اخلاق نيكو

حسن خلق آن است كه فرد به اخلاق و صفات پسنديده ي انساني و اسلامي مزيّن شده باشد و با خوي خوش،اخلاق نيكو و اعمال و كردار خود را تطبيق دهد و نحوه ي برخورد و روابط خود را با ديگران تنظيم كند.
اهميت اين خصيصه به قدري است كه خداوند تبارك و تعالي پيامبرش را چنين توصيف كرده:
(وَ إنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيم). (23)
اي پيامبر در حقيقت تو به خُلقي نيكو و عظيم آراسته اي.
از سوي ديگر آن حضرت نيز هدف از بعثت خود را تمام مكارم اخلاقي معرفي فرموده است كه:
بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاق. (24)
و ارزش بشر را به پنج چيز دانسته است: دين ، عقل ، حيا ، حسن خلق و ادب.
اين مطلب به روشني در همه جا هويدا است كه موفق ترين اعضاي يك جامعه كساني هستند كه از اخلاق نيكو برخوردارند. اينان هستند كه در قلوب جامعه جاي دارند و مي توانند مؤثرترين افراد در جامعه باشند. اخلاق نيكو در تسكين دردها- چه دردهاي جسمي و چه دردهاي رواني- تأثيرگذار است تا آن حد كه مي تواند معالجه ي بيماريها را تسريع كند. به همين لحاظ از شرايط لازم براي يك پرستار،داشتن خلق نيكوست. زيرا پرستار با خوش خلقي مي تواند مؤثرتر از هر داروي ظاهري،آرامش را به روح بيمار تزريق كند.
يكي از ويژگيهاي دوستان شايسته،داشتن اخلاق نيكو است. زيرا آنان كه پيمان رفاقت و انس و محبت با ديگران بسته و به دست محنت يكديگر را براي يك دوستي پايدار فشرده اند،تنها با اخلاق نيكو و خوشرفتاري است كه مي توانند دوستي هايشان را حفظ و تقويت كنند.
من نديدم در جهانِ جست و جو
هيچ اهليّت به از خُلق نكو

7- آزمايش

پس از بيان شرايط دوستي و اين كه چه كساني را بايد جهت معاشرت و دوستي بپذيريم،اين سؤال مطرح مي شود كه: چگونه مي توان از وجود صفات مورد بحث در شخص مورد نظر اطمينان حاصل كرد و دانست كه آيا انتخاب انجام شده انتخاب صحيحي بوده است يا نه؟
در جواب بايد گفت كه اسلام براي اين منظور،راه را روشن كرده و دستورالعمل لازم را ارايه فرموده است. اسلام يكي از شرايط انتخاب دوست را آزمايش شخص مورد نظر قرار داده و دوستي بدون آزمايش را صحيح ندانسته است.
قال علي (عليه السلام):
مَنْ إتَّخَذَ أخاً بَعْدَ حُسْنِ الإختِبَارِ دامَتْ صُحْبَتُهُ وَ تَأكَّدَتْ مَوَدَّتَهُ وَ مَنْ إتَّخَذَ مِنْ غَيْرِ اخْتِبارٍ ألْجَأهُ الإضْطِرارُ إلي مُرافَقَهِ الأشْرار. (25)
امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:
كسي كه پس از آزمايش دوستي برگزيند رفاقتش پايدار و مودّتش استوار خواهد ماند و كسي كه ناسنجيده و بدون آزمايش با ديگران پيمان دوستي بندد ناچار به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در مي دهد.
پروين نشان دوست درستي و راستي است
هرگز نيازموده كس مدار دوست
پس اگر بخواهيم در زندگي دوستاني داشته باشيم كه در سعادت و تكامل مادي و معنوي ما مقيد باشند بايد ملاكها و شرايط گزينش را در نظر بگيريم كه ايمان و پارسايي،عقل،اعتدال و ميانه روي،آيينه ي يكديگر بودن،اخلاق نيك و حرص به دنيا نبودن از لوازم حتمي آن مي باشد.

پي نوشت ها:

1. سوره ي آل عمران،آيه ي 28.
2. بحارالانوار،ج61،ص 150 .
3. جامع الاخبار،ج1،ص 85.
4. اَلْمُؤمِنُونَ كَالنَّفسِ الْواحِدَه.
5. بحارالانوار،ج11،ص 150 .
6. اصول كافي،ج1،ص 11.
7. تفسيرالميزان،ج17،ص266.
8. نهج البلاغه،حكمت 51.
9. سوره ي ملك،آيه ي 10 ؛ و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقِل ما كنّا في أصحاب السّعير.
10. قانعي طوسي.
11. عوالي الآلي،ج1،ص 266.
12. بحارالانوار،ج1،ص 174.
13. سوره ي آل عمران،آيه ي 185.
14. بحارالانوار،ج2،ص34.
15. سوره ي بقره،آيه ي 143.
16. نهج الفصاحه،حرف الف،شماره ي 74.
17. نهج البلاغه،كلام 31.
18. گلستان سعدي،باب هشتم،در آداب صحبت.
19. بحارالانوار،ج77،ص 271.
20. بحارالانوار،ج78،ص 249.
21. بحارالانوار،ج78،ص 90 .
22. سعدي.
23. سوره ي قلم،آيه ي 4 .
24. بحارالانوار،ج70،ص 372 .
25. غررالحكم،ص 416.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.