اسلام ستيزى در اروپا

اسلام ستيزى آن گونه كه ما آن را مى‏شناسيم ، يك پدیده جديد است . اسلام ستيزى طى دهه 1970 در اروپا بيشتر همان عرب ستيزى ( در فرانسه ) يا ترك ستيزى ( در آلمان) بوده است و نه مسلمان ستيزى . حتى آن دسته از حملات تروريستى نيز كه منشأ خاورميانه‏اى داشته ، بيش از آن كه تعلّقات مذهبى را لكه دار كند ، ريشه قوميتى (2) تروريست‏ها را مورد ترديد قرار مى‏داد . انقلاب ايران در سال 1979 به عنوان شكلى از حكومت ، نقطه عطف اين جريان ( اسلام ستيزى ) بود و در همان حال ، ترور سادات (1981م.) آسيب پذيرى كشورهاى عربى و عمق اين بنياد
دوشنبه، 27 خرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام ستيزى در اروپا
اسلام ستيزى در اروپا
اسلام ستيزى در اروپا

مقدمه (1)

اسلام ستيزى آن گونه كه ما آن را مى‏شناسيم ، يك پدیده جديد است . اسلام ستيزى طى دهه 1970 در اروپا بيشتر همان عرب ستيزى ( در فرانسه ) يا ترك ستيزى ( در آلمان) بوده است و نه مسلمان ستيزى . حتى آن دسته از حملات تروريستى نيز كه منشأ خاورميانه‏اى داشته ، بيش از آن كه تعلّقات مذهبى را لكه دار كند ، ريشه قوميتى (2) تروريست‏ها را مورد ترديد قرار مى‏داد .
انقلاب ايران در سال 1979 به عنوان شكلى از حكومت ، نقطه عطف اين جريان ( اسلام ستيزى ) بود و در همان حال ، ترور سادات (1981م.) آسيب پذيرى كشورهاى عربى و عمق اين بنياد گرايى را آشكار ساخت . در آن برهه از تاريخ ، اروپاييان به اين باور رسيده بودند كه اسلام ديگر يك مسأله « خارجى » يا بين المللى نيست ، بلكه به دليل اقامت مهاجران مسلمان در اروپا، به يك مسأله داخلى تبديل شده است . فتواى قبل « سلمان رشدى » ( 1989م.) و پخش تصاوير به آتش كشيدن كتاب‏هاى وى توسّط گروه‏هاى هندى و پاكستانى در انگليس ، باعث شد نظر اروپاييان نسبت به اسلام تغيير نمايد . اين امر با حوادث ديگرى مانند ماجراى پوشش دختران و زنان مسلمان در فرانسه ( 1989 م.) تشديد گرديد . اين گونه مسائل همزمان با تغيير شكل كامل شيوه زندگى مهاجران در اروپا رخ داد . در اين مرحله ، تا اواسط دهه 1970 مرزهاى اروپايى باز بود و مهاجران نيازى به سكونت در اروپا نداشتند . آنها با رفت و آمدهاى مكرر ، روابط خود را با خانواده‏هايشان در وطن حفظ مى‏كردند . اما با بسته شدن مرزها، بر سر دو راهى اقامت دائم و يا ترك اروپا قرار گرفتند . اكثر كسانى كه ماندن در اروپا را برگزيدند ، خانواده‏هاى خود را نيز به آنجا بردند . بدين ترتيب بااسكان دائم در اروپا و توجه به مسأله آموزش كودكان ، اسلام - كه پيش از اين براى آنها مطرح نبود - بار ديگر به مسأله‏اى اساسى تبديل شد . در واقع با كمك خود ما مهاجران در اروپا با تأسيس مساجد و كشتارگاه‏هاى ذبح اسلامى بار ديگر به اسلام روى آوردند . در همان حال با افول جذبه ايدئولوژى‏هاى چپ گرايانه در ميان كارگران ، اسلام به ويژه در ميان مراكشى‏ها جايگزين آن شد . به همين دليل با آغاز دهه 1980 زمانى كه اتّحاديه‏هاى كارگرى بر لزوم توجه به نيازهاى فرهنگى كارگران تأكيد مى‏كردند ، برگزارى نماز جماعت در برابر كارخنه « رنو» بخصوص توسّط مراكشى‏ها ، موجب بهت و حيرت مردم فرانسه گرديد . بدين ترتيب مردم متوجّه اين موضوع شدند كه آنچه يك حضور آرام و نامحسوس بوده ، در واقع نيازهاى خاص خود را داشته است . در همان دوره احساسات ضد عربى و ضد مهاجرين ، احساسات ضداسلامى را نيز تغيير شكل داد .
دومين مرحله - كه همزمان با ريشه دواندن و پايدار شدن اين احساسات بود - به گسترش بنياد گرايى اسلامى مربوط مى‏شود . اوايل دهه 1990 وقوع جنگ داخلى بسيار وحشيانه در الجزاير ، اولين انتفاضه ( 93-1987) و جنگ بوسنى
( 95-1992) ، بنيادگرايى اسلامى را به صفحه اوّل روزنامه‏ها كشاند . در همان زمان احزاب دست راستى اروپا در تلاش براى بدنام كردن افراد ، بيش از آن كه به مهاجر يا بيگانه بودن آنها اشاره كنند ، بر مسلمان بودن آنان تأكيد مى‏نمودند . آنها از يك سو بر هويت فرهنگى ( ملى يا محلى ) خود تأكيد مى‏كردند و از سوى ديگر تفاوت‏هاى فرهنگى - مذهبى مسلمانان را شيوه‏اى براى حذف آنها مى‏دانستند ؛ مانند حزب « ليگانورد»(3) در ايتاليا و يا در كشورى همچون دانمارك ( به منظور مخالفت با مسلمانان ) مسيحيت لوترى (4)جزئى از دانماركى بودن به شمار مى‏رود . همان‏گونه كه
« زولبرگ»(5) و « ليت وون»(6) ( 1995:5) خاطر نشان ساخته‏اند ، بسيارى از اروپاييان ، اسلام را تجاوز نامشروع به اروپاى مسيحى مى‏دانند كه اين امر تبعات شديدى در پى دارد . براى مثال مى‏توان به ادّعاهاى سياستمداران آلمانى درباره عدم صلاحيّت تركيه براى ورود به اتحاديه اروپا به دليل فرهنگ اسلامى اين كشور اشاره كرد . (7)
در ميان اكثريت ميانه رو مسائلى چون حقوق بشر ، برابرى زن و مرد و رابطه بين سياست و مذهب ، بيشترين نگرانى نسبت به اسلام را موجب شده است . در حال حاضر افكار عمومى اروپا و نيز تعداد قابل توجّهى از مسلمانان نگران كنترل اجتماعى بيش از حد در مورد مهاجران مسلمان هستند كه ممكن است توسّط برخى سازمان‏هاى اسلامى مستقر در اروپا اعمال شود .(8)
صرفاً ترويج اين عقيده كه ما به اصول دموكراسى پايبنديم و آنها دموكراسى را نفى مى‏كنند ، قانع كننده نيست . بعلاوه اين ديدگاه ممكن است به بيگانه ستيزى و توجيه سياست‏هاى اقتدارگرايانه منجر شود . تساوى زن و مرد غالباً به مسأله حجاب محدود شده و مانع از تحليل بهتر و منصفانه مى‏گردد و مسجد نيز مكانى براى پناه گرفتن تروريست‏ها و محلّى براى انجام رفتارهاى ناسالم و وحشيانه عليه زنان به شمار مى‏رود . (9)
از سوى ديگر طرفداران گروه‏هاى راست گراى افراطى ، مسلمانان را به عنوان خارجى‏هايى كه از نظر فرهنگى متفاوت مى‏باشند ، نمى‏پذيرند و در نتيجه اين نكته كه اسلام چگونه در اروپا رشد مى‏كند و كدام برداشت از اسلام در حال ريشه دواندن است ، مورد غفلت واقع مى‏شود .(10) لازم به ذكر است كه مفهوم برخورد تمدن‏ها نه تنها در ميان احزاب اروپايى ملّى گراى جناح راست در حال رشد مى‏باشد ، بلكه در ميان مسلمانان افراطى نيز هستند كسانى كه به اين نظريه كاملاً معتقدند .
در انگليس كه اصطلاح « اسلام ستيزى » اولين بار در دهه 1980 به كار رفت ، مسأله‏ى تبعيض نسبت به مسلمانان به چنان موضوع مهمّى تبديل گرديد كه گزارش مستقلى (11) در اين مورد با هدف تعريف ، سنجش و نيز ارائه راه حل‏هاى براى توقّف آن ارائه شد. البّته تبعيض ضرورتاً خشونت آميز و آشكار نيست و مى‏تواند بسيار ماهرانه ، توطئه‏آميز و چند بعدى باشد ؛ چنان كه در يك مورد نرم افزارى تهيّه شده بود كه مى‏توانست اسامى اسلامى را شناسايى كند و به درخواست انها براى كار پاسخ منفى دهد . اين كار از سوى «كميسيون طرفدار برابرى نژادى » ( CRE) محكوم شد.(12)
امروز ما در مرحله‏ى سوّم اسلام ستيزى قرار داريم كه بسيار پيچيده‏تر از پيش بينى‏هاى اوليه‏ى آن است . فاجعه‏ى برج‏هاى دوقلو تنها باعث تشديد احساسات ضد اسلامى شد . به طورى كه درخواست شخصيّت‏ها و گروه‏هاى مختلف بر لزوم تمايز قائل شدن بين تروريستم ، اسلام گرايى و اسلام ، به نظر بسيارى از مردم مصنوعى و نامرتبط مى‏باشد . در بسيارى از كشورها و بخصوص ايتاليا و اسپانيا تهمت زدن و بدنام كردن مسلمانان آرام ، سخت كوش ، خانواده مدار و متبسم به عنوان تروريست‏هايى كه نيت شوم خود را مخفى مى‏كنند ، بسيارى را سخت نگران كرده است .
به باور ما همچنان كه انكار اسلام و مسلمانان در افكار عمومى افزايش يافته و تعداد حملات كلامى و فيزيكى به مسلمانان و عقايد آنها در حال افزايش است ، در ميان مروّجين اصلى اسلام ستيزى از قبيل بعضى احزاب ملى گرا، گروه‏هاى بيگانه ستيز ، برخى گروه‏هاى مذهبى ، مراجع فكرى و ... تعصبات در سطح محلّى به تدريج قاعده‏مند شده و بسته به شرايط و اهداف سياسى محلّى ، بسيار متنوع مى‏باشد . به طور مثال بر خلاف حزب « ليگانورد » و نيز سخنان برلوسكونى ، حزب « جبهه ملى »(13) به رهبرى « ژان - مارى لوپن » در فرانسه - كه سابقه طولانى‏اى در استفاده از شعارهاى ضد عربى و ضد اسلامى در مبارزات انتخاباتى داشته است - پس از حوادث 11 سپتامبر به شدت تلاش نمود تا خود را از اين موضوع دور نگه دارد زيرا در غير صورت متهم مى‏شد كه از فاجعه برج‏هاى دو قلو براى اهداف سياست داخلى استفاده ابزارى مى‏نمايد . حزب « BNP» انگليس نيز با گروه‏هايى از سيك‏ها و هندوها يك مبارزه مشترك ضد اسلامى به راه انداخت كه هدف آن تأكيد بر تمايز بين اسلام ستيزى و نژاد پرستى بود .(14)
امروزه مسأله‏اى كه كمتر مورد توجه قرار گرفته ، جدّى بودن اسلام ستيزى در اروپاى شرقى است . در برخى كشورها كه هنوز قوانين دموكراتيك به طور كامل تحكيم نشده ، خطرات ناشى از انحرافات بيگانه ستيزى بسيار واقعى است ؛ چنان كه برخى حوادث اخير در جمهورى چك و كرواسى اين امر را ثابت مى‏كند و مسلمانان يكى از اهداف اين حملات هستند .

اسلام ستيزى در ايتاليا (15)

پس از 11 سپتامبر شعار نويسى بر ضد اسلام و مسلمانان در شهرهاى ايتاليا به شدت رواج يافته است . در كتاب فروشى‏ها ترجمه اثر « ساموئل هانتينگتون »(16) با عنوان « برخورد تمدن‏ها » به فروش مى‏رسد و در عين حال كتب تحقيقاتى مربوط به جهان اسلام نيز فروش خوبى دارد . آثار كلاسيك درباره اسلام از انبارها به پشت ويترين منتقل گرديده و مطالعاتى كه به سرعت سر هم بندى شده‏اند ، در همه جا به چشم مى‏خورند . اكنون واژه‏هاى « جهاد» و «ملا» به كلمات رايج در تلويزيون و مجامع تبديل شده‏اند . حال اين سؤالات مطرح مى‏شود كه آيا اين علاقه [به مطالعه درباره اسلام] موقّتى است و به دليل نگرانى از وضعيت كنونى به وجود آمده يا مسأله‏اى عميقاً ريشه‏دار است ؟ آيا اين علاقه ناشى از تلاش براى شناخت اسلام است يا همان‏گونه كه در برخى موارد به نظر مى‏رسد ، در پاسخ به نياز برخى اسلام ستيزان است تا به اين طريق تعصبات خود را تقويت كنند ؟
در حقيقت اسلام ستيزى در ميان عموم مردم در حال افزايش مى‏باشد و اين مسأله مختص ايتاليا نيست ، بلكه پديده‏اى است كه به شيوه‏هاى مختلف در سراسر اروپا گسترش يافته است . همچنين اين پديده را نمى‏توان موضوعى جديد دانست زيرا بخشى از هويّت اروپايى بوده وهست كه ارزيابى اهميت و تأثيرات آنها در حال حاضر دشوار مى‏باشد . مدت‏ها قبل از فاجعه برج‏هاى دوقلو در آمريكا، مباحث مربوط به اسلام در ايتاليا و اروپا باعث تضاد ميان مسلمانان و جوامع اروپايى شده بود . در حال حاضر نيز اين گفتمان بر واكنش مردم بر ضد مسلمانان و نيز خودشناسى سازمان‏هاى محلى مسلمانان تأثير مى‏گذارد و پيچيدگى و تغيير پذيرى روابط گروه‏هاى مسلمان و جامعه محلى را پنهان مى‏كند . طى دهه‏هاى 1970 و 1980 ايتاليا عمدتاً عارى از احساسات ضد اسلامى بود . در آن زمان ايتاليايى‏ها هنوز در شوك ناشى از پى بردن به اين مسأله بودند كه ايتاليا از يك كشور مهاجر گريز به يك كشور مهاجر پذير تبديل شده است . در حقيقت در احزاب ميانه‏رو) مانند حزب « CD» به رهبرى » گيوليو آندروئوتى «(17) ( و نيز احزاب چپ گرا و راست گرا ) مانند حزب « ISM» به رهبرى « پيرو رائوتى »(18) ( از طريق حمايت از آرمان فلسطينيان احساسات نسبتاً ملايم در حمايت از اعراب رو به گسترش بود . با ورود مهاجرين وضعيت بلافاصله تغيير نكرد . در آن دوره ايتاليايى‏ها در مورد خارجيان و مهاجران به ويژه مسلمانان نظر مثبتى داشتند كه تقريبا به صورت خود جوش و تحت تأثير جو رايج حمايت از جهان سوم يعنى كاتوليك‏ها و چپ گرايان به وجود آمد . به علاوه در جنوب و بخصوص « سيسيل » نيز رجوع به ميراث عربى (19) در مخالفت با فرهنگ مسلط شمال و غرب ايتاليا، چندان غير معمول نبود .
در ايتاليا گفتمان مربوط به اسلام و مهاجرت كاملا با يكديگر مرتبط است . طى دهه 1990 ناآرامى‏هاى فزاينده بر ضد مهاجران و بخصوص مهاجران غير قانونى و نيز اولين حملات نژاد پرستاته ، بيشتر اقوام خاص و از جمله مراكشى‏ها را هدف قرار داد و به هر حال گذر از بيگانه ستيزى به سوى اسلام ستيزى ، بلافاصله اتفاق نيفتاد .
با وقوع جنگ داخلى در « الجزاير » ، اولين احساسات ضداسلامى بروز يافت . اين مسأله نه تنها در شمال - كه پايگاه قدرت « ليگانور » بود - بلكه در ساير مناطق نيز رخ داد . البته احساسات ضد اسلامى عمدتاً با احساسات ضد عربى مرتبط است ، به طورى كه اهالى سنگال يا نيجريه با آن كه نوع پوشش و رفتارشان اسلامى است ، مسلمان به شمار نمى‏رود .
در اواخر دهه‏ى 1990 و مدتى قبل از 11 سپتامبر ، اسلام ستيزى ايتاليايى كاملا تثبيت شد . اين وضعيت بيش از آن كه حاكى از افزايش تعداد افرادى با احساسات ضد اسلامى باشد ، شامل گفتمان‏هايى بود كه تا چند سال قبل از نظر اخلاقى و سياسى نادرست تلقى مى‏شد .(20) اما امروز اسلام دومين مذهب ايتالياست و اكثر مسلمانان اين كشور را مهاجرين تشكيل مى‏دهند .(21) ماده 8 قانون اساسى اين كشور به گروه‏هاى مذهبى امكان مى‏دهد يك پيمان نامه با دولت امضا كنند ( البته به شرط ان كه برخى شرايط را محقق نمايند .) (22) در سال 1998 سازمان‏هاى عمده اسلامى در ايتاليا يك طرح پيشنهادى مشترك براى انعقاد يك پيمان نامه ارائه دادند (23) كه پذيرش آن حتى قبل از 11 سپتامبر نيز غير ممكن به نظر مى‏رسيد . البته امضاى يك پيمان نه تنها عملى قانونى ، بلكه اقدامى سياسى است كه تحت تأثير شرايط سياسى موجود مى‏باشد و به همين دليل چندان مطلوب مسلمانان نيست . دولت ايتاليا بايد براى جلوگيرى از بحرانى‏تر شدن اوضاع ، خود واردعمل شود و پيشنهاد سازمان‏هاى اسلامى را بپذيرد زيرا قانون اين حق را براى آنها به رسميت شناخته است .(24)
پس از حوادث 11 سپتامبر تعصّبات بر ضد مسلمانان به شيوه‏اى غير مستقيم و قانون مدارانه در درون نهادهاى ايتاليا افزايش يافت . براى مثال در منطقه‏ى « برگامو» (25) در لمباردى (26) چند نماز خانه مسلمانان به بهانه عدم رعايت نكات ايمنى تعطيل گرديد . طى سال 2000 نيز اسلام ستيزى خود را كاملا جلوه‏گر ساخت و اين امر بيش از آن كه به رفتار مسلمانان در ايتاليا مربوط باشد ، بيشتر به دليل معادلات اجتماعى و سياسى داخلى اين كشور بود .
اسلام ستيزى از نوع ايتاليايى آن ، داراى سه روند مرتبط با هم است كه يكديگر را تقويت مى‏كنند :
1- اولين روند غريزى و عمومى است كه در شمال توسط حزب « ليگانورد» بروز مى‏كند . درحالى كه در شهرهاى «لاتيوم » (27) و « توسكانى » (28) گاه باشگاه‏هاى فوتبال (29) نيز به گسترش اسلام ستيزى كمك مى‏كنند .
2- دومين روند ارتجاعى - ليبرال غير مذهبى است كه توسط برخى سر مقاله نويسان و دانشمندان سياسى جلوه‏گر مى‏شود .
3- آخرين روند نيز كاتوليك صليبى( جنگ صليبى ) است كه توسط برخى سر مقاله نويسان و نيز برخى طرفداران كليساى محلى هدايت مى‏گردد .
اينك به شرح هر يك از موارد مى‏پردازيم :
اولين روند اسلام ستيزى در گفتگوهاى راديويى ، روزنامه‏هاى وابسته به حزب « ليگانورد » (30) و در مجموعه‏اى از اقدامات سياسى(31) منعكس مى‏شود كه برخى در سطح كشور خود را نشان مى‏دهد . براى مثال مى‏توان به درخواست حزب « ليگانورد » براى بسيج عمومى به منظور مخالفت با افتتاح يك مسجد در شهر «لودى»(32) در لمباردى(33)
( اكتبر 2000) اشاره نمود . حزب « ليگانورد» مأموريت خود را مبارزه با مهاجرين (34)و حفظ هويت‏هاى محلى مى‏داند . به همين دليل اسلام و مسلمانان كه مهاجمين به هويت ايتاليايى تلقّى مى‏شوند ، يكى از اهداف آنها به شمار مى‏رود .
دومين روند در مواردى مانند آثار «جيوانى سارتورى »(35) ( دانشمند علوم سياسى ) نمايان شد . كتاب وى (36) در ايتاليا و اسپانيا تأثير گذار بود وى مدّعى است كه مهاجرين مسلمان از جنس متفاوتى هستند و حضور « متجاوزانه » آنها باعث بى‏نظمى و از هم گسيختگى مى‏شود . او بيگانه‏ستيزى اروپايى بر ضدّ مسلمانان را به عنوان يك « انكار فرهنگى -مذهبى » تأييد مى‏نمايد و علت آن را تعصب و سكولار نبودن فرهنگ اسلامى عنوان مى‏كند . « سارتورى » به مشكلات ناشى از اقامت آنها در ايتاليا نيز اشاره مى‏نمايد . (37)
سومين روند(38) عمدتاً توسط « جيا كومو بيفى »(39) ، كاردينال « بولونيا»(40) ، رهبرى مى‏شود كه معتقد است اروپا براى آن كه بتواند در برابر «تهاجم ايدئولوژيك اسلام »(41) مقاومت كند ، بايد به آغوش مسيحيت باز گردد . « بيفى » همچون «سارتورى » مسلمانان را تهديدى براى هويّت فرهنگى ايتاليا و عامل مشكلات قانونى و اجتماعى مى‏داند .(42) وى از جمله‏ى اين مشكلات به جهان بينى » خداسالارانه« مسلمانان ( حكومت روحانيون ) و آداب و رسوم متفاوت آنها ( روابط به زن و مرد ، چند همسرى و... ) اشاره مى‏كند . نكته جالب توجه آن است كه برخى از اين اظهارات همانند مواردى اس كه طى دهه 1920 مطرح گرديد . در آن زمان مسلمانان اجازه نداشتند در ايتاليا اقامت كنند زيرا مذهب آنها مغاير با اخلاقيات عمومى تلقى مى‏شد . (43)
كتاب « بيفى » باعنوان « Nota Pastorale» مانند كتاب « سارتورى » انعكاس وسيعى داشت و جنب و جوش و مباحث گسترده‏اى را ميان طرفداران كاتوليك و نيز افكار عمومى سكولار و كاتوليك ايتاليا مطرح ساخت . البته اين امر نشان دهنده كثرت مواضع كليساى محلى است . كليساى محلى تقريباً تا همين اواخر عمدتا حامى مهاجرين و به ويژه طرفدار مسلمانان بود اما امروز نيازهاى سياسى و ايدئولوژيك ديگرى را نيز مد نظر قرار داده است . « بيفى » را مى‏توان كاردينالى دانست كه با توجه به شرايط موجود ، نماينده نيازهاى بخشى از كاتوليك‏هاست كه از مواضع جهان سوم‏گرا و جهان شمول اولياى كليساى اصلى ناراضى هستند . به نظر مى‏رسد كتاب « Nota» براى اجماع افرادى نوشته شده كه از نظر ايدئولوژيك به حزب « ليگا نورد » نزديك مى‏باشند . اعلاميّه‏هاى طرفداران « ليگا » در مورد اين مسأله كه مذهب كاتوليك بخشى از هويت و فرهنگ ايتاليايى است و نقل قول‏هاى مكرر از كتاب « Nota» ، اين موضوع را تأييد مى‏كند .
« بيفى » و « سارتورى » غالباً در صفحه اول روزنامه‏هاى بزرگ ملى و محلى حضور دارند . پس از انتشار كتاب « بيفى » در سپتامبر 2000، مباحث مطبوعاتى در مورد آن دو ماه بى وقفه ادامه داشت . ديدگاه‏هاى « سارتورى » و « بيفى » توسط مطبوعات و رسانه‏ها تقويت گرديد و بسيارى از مردم را غافلگير ساخت و سازشى را كه بين مهاجرين ( مسلمانان ) و جامعه بومى در حال شكل گيرى بود ، مختل شود . در واقع قبل از اين امر هيچ گونه تنشى در روابط روزمره مسلمانان مهاجر و مردم بومى وجود نداشت . به عبارت ديگر بسيارى از ديدگاه‏هاى ضد اسلامى ناشى از تعاملات مهاجران مسلمان و ايتاليايى‏ها نيست ، بلكه افراد و گروه‏هايى كه بر افكار عمومى مسلّط هستند ، آن را به مردم تحميل مى‏كنند . ترويج اين گونه ديدگاه‏ها ، ابراز احساسات بيگانه ستيزانه از سوى عموم را موجّه جلوه مى‏دهد . در حالى كه بخشى از افكار عمومى سكولار ايتاليا ، اسلام را تهديدى براى دموكراسى و سكولاريسم تلقى مى‏كند ، سايرين آن را تهديدى براى هويت كاتوليك ايتاليايى مى‏دانند . نكته جالب توجه آن است كه هر دوى اين استدلالات با يكديگر به كار مى‏روند و مردم نيز آن را متناقض نمى‏دانند . (44)
گسترش احساسات اسلام ستيزانه و اقدام برخى احزاب جناح راست مانند ليگانورد ، فورزا ايتاليا (45) و آلينزا نازيونال(46) اين فرصت را براى رؤسا و سخنگويان سازمان‏هاى گوناگون اسلامى فراهم آورده تا بر نابرابرى و تبعيض در اجراى حقوق مندرج در قانون اساسى ايتاليا ،(47) افزايش تعصبات در ذهنيّت جامعه ، فقدان اطلاعات صحيح درباره اسلام و مسئوليت رسانه‏ها(48) تأكيد كنند . با اين حال دائماً از مسلمانان خواسته مى‏شود پايبندى خود به اصول دموكراتيك را ثابت نمايند تا بتوانند بخشى از جامعه به شمار آيند ، حال آن كه عكس آن بايد وجود داشته باشد يعنى مخالفان بايد دليل و مدركى ارائه دهند كه نشان دهد مسلمانان به اصول دموكراتيك پايبند نيستند و نمى‏توانند عضو اين جامعه باشند .
امام « بوبريكى بوچتا»(49) در واكنش به سخنان كاردينال « بيفى » ، احترام به حقوق فردى (50) و لزوم اجراى كامل قانون اساسى در مورد مسلمانان را خواستار شد .(51) در همان حال برخى رهبران مساجد بر لزوم اعمال كنترل اجتماعى توسط مساجد تأكيد اظهار مى‏كنند زيرا بسيارى از مشكلات ناشى از مهاجرين مسلمان ، به علت فقدان كنترل اجتماعى است . گرچه اين نوع كنترل‏ها گاه براى برخى نهادهاى ايتاليايى مفيد بوده ، اما به طور قطع آزادى‏هاى فردى را نيز مخدوش مى‏نمايد.
اكثر مسلمانان مقيم ايتاليا از مباحث مختلف در مورد اسلام بى‏خبرند . آنها در اين موضوعات هيچ نقشى ندارند و صرفاً شاهد خصومت فزاينده بر ضد خود مى باشند و از ان تبرى مى‏جويند زيرا از دلايل آن بى‏خبرند . ديدگاه آنها در مورد اسلام با ديدگاه مردم ايتاليا- كه اسلام را مذهب خشونت و مخالف غرب تلّقى مى‏كنند - يكسان نيست . رهبران سازمان‏هاى اسلامى در مقابل تبليغات رسانه‏اى و موضع گيرى‏هاى سياسى همچون قضيه مسجد « لودى »(52) واكنش نشان مى‏دهند و به ديدگاه‏هاى «جيوانى سارتورى » و « كاردينال بيفى » پاسخ مى‏دهند امام [با توجه به نابرابرى در دسترسى به رسانه‏ها] قادر به مقابله با اين موج تبليغاتى نيستند و حتى گاه با اظهارات [ناصحيح] خود به تقويت اين تعصبات نيز كمك مى‏كنند . در مجموع مى‏توان گفت بين رهبران مسلمان و جامعه ايتاليا هيچ گونه هماهنگى وجود ندارد . البته بخشى از اين مشكل به سبب عدم تفسير جهان بينى اسلامى براى غير مسلمانان ، عدم توجه كافى به مسائل مورد علاقه آنها ( روابط زن و مرد و آزادى مذهب ) و استفاده از اشكال گفتمان ناشناخته‏اى است كه نمى‏تواند باعث انتقال مفهوم و ايجاد احساسات دوستانه نسبت به مسلمانان شود .
روند روز افزون مخالفت با اسلام در افكار عمومى ايتاليا و بعضى اظهارات اقتدارگرايانه رهبران سازمان‏هاى گوناگون ، برخى مسلمانان را كه سكوت اختيار كرده بودند و به غير مسلمانان طرفدار دموكراسى و يا روشنفكران غير مسلمان اجازه مى‏دادند از جانب آنها با مخالفين اسلام مقابله نمايند ،(53) وادار به جانبدارى كرد . سرانجام برخى مسلمانان روشنفكر و سكولار در واكنش به وجود تعصبات بر ضد اسلام ، وارد صحنه شدند .(54) به طورى كه در برخى موارد شبكه‏هاى اجتماعى بسيار پيچيده و فراگيرى ايجاد كرده و كاملاً در شرايط محلى ريشه گرفته‏اند . امروز از آنها گفتمان ملى بر ضد اسلام را تهديدى براى سنّت‏ها و اصول كهن انطباق ، يادگيرى و سازش مى‏دانند . آنها با فعّال كردن هويّت مذهبى خود [وارد كردن مذهب در سياست ] و استفاده از آن براى تعريف مجدد موقعيتشان در شبكه اجتماعى ايتاليا، واكنش نشان مى‏دهند . (55)
همان گونه كه « ادوارد سعيد » (56) نيز خاطر نشان مى‏كند ، احتمال ريشه گرفتن مسالمت آميز اسلام در جوامع اروپايى به چند عامل بستگى دارد : توانايى مسلمانان در توليد اطلاعات و نيز مقابله با اطلاعات (57) ضدّ اسلامى از طريق شركت در مباحث مربوط به اسلام . به عبارت ديگر مسلمانان غربى با ايجاد يك جامعه مدنى - كه داراى ديدگاه‏ها و علايق مشترك با شهروندان باشد و بتواند شناخت مسلمانان از اسلام را به غربى‏ها منتقل كند - مى‏توانند به ريشه گرفتن اسلام در جوامع اروپايى كمك نمايند . بدين ترتيب اسلام ديگر يك پديده خارجى ، موضوعى منحصر به برخى كارشناسان و عقيده‏اى متعلق به دشمنان بيگانه تلقّى نخواهد شد و به جامعه بومى خواهد پيوست . همچنين با حضور گروهى از شهروندان مسلمان با كفايت و شايسته ، گفتمان عمومى صرفاً در چارچوب مباحث منطقى و منطبق باعقل سليم باقى مى‏ماند و از لغزيدن در حوزه افسانه‏هاى خود ساخته و توطئه آميز حفظ مى‏شود .
به طور خلاصه اگر امروز وضعيت مسلمانان ايتاليا در مقايسه با ساير كشورهاى اروپايى بهتر است ، نه به سبب وجود يك چارچوب مستحكم اجتماعى و سياسى در حمايت از فرصت‏هاى برابر ، بلكه به دليل وجود رابطه‏اى است كه برخى مسلمانان و گروه‏هاى اسلامى موفّق شده‏اند در جامعه ايتاليا تثبيت نمايند .
قبل از 11 سپتامبر به دليل نبود گفتمان سياسى منطقى و نيز عدم شناخت منصفانه نسبت به اسلام ، اسلام ستيزى روندى رو به رشد داشت و حتى به حوزه سياست‏هاى مربوط به مهاجرت و مسائل امنيتى نيز سرايت كرده بود كه اكنون اين روند بايد متوقف شود . همان گونه كه گفتيم اسلام ستيزى سابقه‏اى طولانى دارد و اصلى‏ترين نگرانى‏ها و ارزش‏هاى اروپاييان شامل آزادى مذهب ، روابط زن و مرد ، سكولاريسم و امنيّت را هدف قرار مى‏دهد . البته اسلام ستيزى ابزارى قابل سوءاستفاده و انعطاف پذير است كه براى مقاصد مختلف كاربرد دارد و همان گونه كه در ايتاليا مشاهده كرده‏ايم ، اين مسأله مى‏تواند براى اهداف كوتاه مدّت سياسى مورد استفاده قرار گيرد ، اما در سياست بين الملل ( حفظ روابط حسنه با ساير كشورها) نيز قابل كاربرد مى‏باشد .
تنها جنبه مثبت قضيه اسلام ستيزى ، افزايش سطح دانش فعلى مردم در مورد اسلام و نيز مطرح شدن افكار عمومى مسلمانان مى‏باشد . البته اين امر ضرورتاً به معنى كاهش تعصبات نيست ، اما مى‏تواند به تكامل و پيچيده‏تر شدن مباحث كمك نمايد.

پی نوشت ها:

1. در مورد رابطه بين يهود ستيزى (يهود سرايى) و اسلام ستيزى مراجعه كنيد به :
Trevisan,semi,2000.
2. «اوریانا فالاچی (Oriana Fallaci) » در 29 سپتامبر 2001 طی نامه ای به روزنامه ایتالیایی "Corriere della Sera" مطلبی در مورد «جورج حبش» (مسیحی فلسطینی» نقل می کند که خلاف مطلب مذکور را می رساند.
3. حزب «لیگا نورد» (Lega Nord) یک حزب ایتالیای شمالی است که بر ارزش های هویّت محلّی تأکید می نماید و خواهان فدرالیسم و خودمختاری از «رم» بوده، و ایتالیای جنوبی (سیسیل) و مهاجرین بیگانه را انکار می کند. این حزیب هم اکنون در ائتلاف دولت حاکم حضور دارد. در این زمینه رجوع کنید به :
S.Allievi,1992,Le parole della Lega, Milano: Garzanit ;I.Diamanti,1993, La Lega: geografia , storia e sociologia di un nuovo soggetto politico,Torino:Donzelli;R.biorcio,1997,La Padania promessa.La storia, le idée e la logica della Lega Nord,Milano:I1 Saggiatore.
4. یکی از فرقه های پروتستان ، (مترجم).
5. Zolberg.
6. Litt Woon
7. رجوع کنید به :Amiraux,2000:512
8. رجوع کنید به :
Allam, in Commissione per le politiche di integrazion degli immigranti,2000:345.
9. بسیاری از مقالات و نامه های منتشر شده در مطبوعات، مسجد را با خشونت نسبت به زنان، ختنه زنان و کشت و کشتار مرتبط می دانند.
10. «امروز تصویری کاملاً منفی از اسلام تبلیغ می شود که غرب صدر در صد با آن مخالف است و همین تنش، چارچوبی را به وجود می آورد که شناخت اسلام را کاملاً محدود می کند» . رجوع کنید به : Said,1997:163.
11. مراجعه کنید به The Runnymede Trust,1997
12. Commission for Racial Equality.
12. این افراد فرم های مشابهی را با اسامی انگلیسی و پاکستانی ارسال کردند. اسامی انگلیسی برای مصاحبه دعوت شدند اما اسامی پاکستانی رد شد و علت آن نیز نامربوط بودن تخصص و تحصیلات آنها برای نیازهای شرکت مزبور ذکر گردید.
13. Front National.
14. رجوع کنید به : (December 2001) www.bup.org.uk
15. http://inhouse.lau.edu.lb/bima/paper/ottavia.pdf.
16. Huntington, 1996.
17. Giu lio Andreotti.
18. Piero Rauti.
19. موّرخین معامولاً دوره نورمان (Norman) و «سوابیا» (Swabian) – که قرن 10 تا 11 میلادی را در بر می گیرد- را به عنوان عصر طلایی در آن « سیسیل» در نظر می گیرند. آنها هنچنین بر میراث فرهنگی عربی قبل از آن تأکید کرده و این دوره شامل آن نیز می گردد.
20. این عقیده که اسلام، دین قرون وسطاییو خطرناک است و نسبت به ما خصمانه و تهدیدآمیز برخورد می کند، جایگاهی کاملاً تعریف شده و مشخّص در فرهنگ و ساختار حکومت به دست آورده است. در تأیید این مسأله به راحتی می توان نقل قول هایی از مقامات به دست آورد و منابعی معرفی نبود. هر که لزوماًٌ کارشناس این حوزه از تحقیق نیست، می تواند در توصیف این گونه برداشت ها از اسلام، مباحثی را اقتباس کند. در واقع هر که می خواهد مطلبی درباره اسلام بگوید، این دیدگاه از اسلام را زیربنای منطق خود قرار می دهد. به نقل از: Said,1997:157
21. در ایتالیا مانند سایر مناطق اروپا، آمارهای مربوط به وابستگی مذهبی دائماً در معرض بحث و بررسی قرار دارد. رجوع کنید به :
Leveau and Schmidt di Friedberg,1994;Schmidt di Friedberg, 1993 and 1998;Allievi e Dassetto,1993. Caritas di Roma,2000:227.
22. از جمله شرایط این که بخش وسیعی از مردم باید به آن گروه مذهبی تعلّق داشته باشند. روابط بین دولت و کلیسای کاتولیک بر اساس قانون 1985 تنظیم می شود که پیمان نامه 1929 را مورد تجدید نظر قرار داد. ماده 8 این قانون اولین بار در سال 1984 برای سایر فرقه ها به کار رفت یعنی زمانی که «هیأت والدنسین» (Waldensian Board) پیمان نامه ای با دولت امضا نمود و پس از آن «آدونتیست های آخرالزمان» Last Day Adventists ، « مجامع خدا » در ایتالیا (Assemblies of God)، «کلیسای لوتران ایونجلیکال» و « اتحاد جامعه یهودیان» در ایتالیا (Union Jewish Community) هر یک پیمان نامه ای با دولت امضا کردند.
23. پیش از این، سه طرح پیشنهادی برای انعقاد پیمان نامه با دولت توسط سه نهاد زیر ارائه شده بود :
* « اتحادیه اجتماعات و سازمان های اسلامی در ایتالیا» (UCOII) (Communities and Organizations in Italy Union of Islamic) درسال 1990.
* « انجمن مسلمانان ایتالیا» (Italian Muslims Associations) (IMA) در سال 1993.
* « جامعه مذهبی اسلامی ایتالیا»
(COREIS) (Italian Islamic Religious Community)
در سال 1997 مراجعه کنید به : Tedesch;1996;Berlingo,1998;Ferrari,2000
برای مقایسه بین این طرح های پیشنهادی به منبع زیر مراجعه نمایید :
Osservatorio delle Liberia ed Istituzioni religiose-Universita degli Studi di Milano ,Sinossi delle bozze d'intesa (edited by A.Ferrari and C. Chinni),www.giurisprudenza.unimi.it.
طرح های پیشنهادی پیمان نامه، عمدتاً بر اساس الگوی کلیسا است: « این گرایش وجود دارد تا با اسلام به گونه ای رفتار شود که گویی از یک سازماندنی مشابه کلیسای متمرکز مسیحی برخوردار است و دارای بوروکراسی روحانی سلسله مراتبی است که بر مؤمنین اشراف و اقتدار دارد. این مسأله موجب گردیده در مورد مزیّت این پیمان نامه ها با دولت های میزبان، اختلافاتی در بین مسلمانان به وجود آید». رجوع کنید به :
Zolberg and Litt Woon,19:1999).
24.هر چند این چارچوب قضایی، کلیسای کاتولیک را به ویژه در مورد آموزش های مذهبی در یک موقعیت برتر قرار می دهد.
25. Bergamo.
26. Lombardy.
27. Latium.
28. Tuscany.
29. Trerisan Semi,2000.
30. برای مطالعه نمونه ای از گفتمان آنها مراجعه کنید به :
Quaderni padani, Speciate : Padania Islam,1999,V,no 22/23,arch-June, pp.117.
اولین مقاله (صص 4-3) با عنوان « بر ضد بدترین آفات تاریخ» (Against the three worst pests of history) با امضای «برنو» (Brenno) این گونه آغاز شد که سه فاجعه عظیم تاریخ عبارتند از :
• امپراتوری روم
• کمونیسم.
• اسلام. این فاجعه از دو فاجعه پیشین خطرناک تر است زیرا اسلام هنوز با نشاط و زنده می باشد.
این مقاله در ادامه هر گونه گفتگو و یا روی خوش نشان داده به مهاجران مسلمان را خطا دانسته، اهانت های شدیدی به آنها روا داشته است و آنها را تداوم بخش همان تهاجمی تلّقی نموده که از قرن هشتم آغاز شد. اکثر مقالات دیگر نیز همین لحن را منعکس می کنند . برای مثال رجوع کنید به:
Baget Bozzo ,"Contro l"Islam", in La Padania,September6, ,2000.
در این مقاله نویسنده می گوید وظیفه «لیگا» دفاع از «پادانیا» (Padania) ( ایتالیای شمالی) در برابر دشمن تاریخی مسیحیّت یعنی اسلام
می باشد. برای مقایسه با حزب "BNP" رجوع کنید به : The Truth about Islam, www bnp.org.uk
برای مطالعه یک دیدگاه انتقادی و مقایسه ای، مراجعه نمایید به :
Trevisan Semi,2000.
31. برای اطلاع از تحولات اخیر ایتالیا رجوع کنید به :
Zincone, in Commissione per le politiche di integrazione degli immigranti ,2000:XVIII:
در همان زمان جلوه های بیگانه ستیزی عمومی به صورتی بی شرمانه و مسخره در آمده بود. طی سال 2000 تظاهراتی در شهر «لودی» علیه اعطای زمین برای ساخت یک مسجد صو.رت گرفت، شهردار «رواتو» (Rovato) نیز از غیر مسیحیان خواست حداقل 15 متر از کلیسای اصلی فاصله بگیرند».
32. Lodi.
33. در شهر «لودی » مسلمانان خواستار منطقه ای برای ساخت یک مسجد شدند که شورای شهر با این تقاضا موافقت نمود اما احزاب جناح راست در اکتبر 2000 مبارزه علیه آن را آغاز کردند. این امر انعکاس وسیعی داشت و رسانه ها، سیاستمداران و روشنفکران گوناگون و نمایندگان سازمان های اسلامی از میلان و... وارد این جریان شدند.
34. « احزاب جناح راست ایتالیا که به دلیل تلاش هایشان برای آزادی و احترام به مهاجرین، تا همین اواخر از سوی محقّقان خارجی الگوی خوبی به شمار می رفتند، در سال 2000 موضع گیری مربوط به نابردباری مذهبی و بیگانه ستیزی را از حاشیه حزب، به هسته آن کشاندند». رجوع کنید به :
Zincone, in Commissione per le politiche di integrazione degli immigranti ,2000:XVIII:
35. Giovanni Sartori.
36. Sartori,2000a.
37. خلاصه ای از موضع وی به قرار زیر است :
مسلمانان امتیازات و مزایایی را مطالبه می کنند. آنها صرفاً به دلایل تاکتیکی و مصلحت جویانه از چند همسری و سایر مسائل حرفی به میان
نمی آورند. حضور آنها به شکل گیری اجتماعات بسته ای منجر می شود که یکپارچگی را از بین می برد. رجوع کنید به: Sartori,2000b
نقل قول زیر از کتاب وی گرفته شده است:
« بیگانه ستیزی اروپایی بر آفریقایی ها و اعراب متمرکز می شود به ویژه زمانی که مسلمان هستند! این بدان معناست که بیگاه ستیزی در مجموع واکنشی از نوع انکار فرهنگی مذهبی است. فرهنگ اسلامی، سکولار نیست و حتی زمانی که هیچ تعصبی وجود ندارد، جهان بینی خداسالارانه اسلامی (اعتقاد به حکومت روحانیون) جدایی بین دولت و کلیسا و بین سیاست و مذهب را نمی پذیرد. قرآن نیز حقوق بشر و حقوق جهان شمول و غیرقابل نقض فردی را تأیید نمی کند.» رجوع کنید به : Sartori,2000a:48-49
برای یک دیدگاه انتقادی مراجعه کنید به :
Dassetto,2000,Zincone,2001, La Stamps, September 26,2000, p.23,a full page.
38. برای نمونه دیگری مراجعه کنید به :
Conferenza episcopale dell'Emillia Romagna,2000.
39. Giacomo Biffi.
40. Bologna.
41. Biffi,2000:26.
42. دیدگاه وی آن گونه که از مطبوعات استنباط می شود، به قرار زیر خلاصه می شود:
مسلمانان تهدیدی برای هویت ایتالیایی هستند زیرا دارای مذهب و فرهنگ متفاوتی می باشند. همچنین آنها تهدیدی برای ایتالیای کاتولیک هستند زیرا دارای یک مذهب متفاوت و چالش برانگیز می باشند. آنها تهدیدی برای ایتالیای سکولار نیز به شمار می روند زیرا از جدایی بین مذهب و سیاست هیچ شناختی ندارند و آن را نمی پذیرند . دولت باید مهاجرین کاتولیک (یا حداقل غیر مسلمان) را به مسلمانان ترجیح دهد زیرا به دلیل تفاوت های فرهنگی کمتر، بهتر به جامعه ملحق می شوند.
«بیفی» در کتاب (Nota) می گوید دو چالشی که شهر «بولونیا» در آینده نزدیک با آن مواجه خواهد بود، عبارتند از :
• ورود افرادی که از کشورهای دور و متفاوت می آیند.
• گسترش یک فرهنگ غیرمسیحی در میان مردم مسیحی (ص21).
« باید مسلمانان را مورد توجه ویژه قرار داد. آنها روزهای تعطیل متفاوتی دارند. قوانین خانواده آنها با ما ناسازگار است و عقاید بسیار غریبی در مورد زنان دارند. آنها در مجموع دیدگاهی کاملاً بنیادگرایانه از حیات عمومی دارند. بنابراین تمایز کامل بین مذهب و سیاست بخش غیرقابل فسخ و بی چون و چرای مذهب آنان است و آنها در انتظار فرصتی برای تحقق آن می باشند ». (ص24)
« مذهب کاتولیک که دیگر صرفاً مذهب رسمی دولت نیست، همچنان مذهب تاریخی کشور ایتالیا، منبع عمده هویت آن و اصل امید بخش عظمت واقعی ماست. به این دلیل با سایر اشکال فرهنگی یا مذهبی کاملاً نامتجانس است». (ص24)
Francesco Scaduto (Il diritto ecclesiastico vigente in Italia,vol.2, 1984)
یکی از بنیادگذاران قانون کلیسایی ایتالیا، اسلام و کلیسای «مورمون» (Mormon) را از جمله فرقه هایی می داند که نباید در ایتالیا پذیرفته شوند . مراجعه کنید به : Musselli, 1992:624.
43. مراجعه کنید به : Biffi, 2000:
44. « بسیاری از مسلمانانی که در جامعه سکولاریزه شده مسیحی اروپا زندگی می کنند، آزادی مذهبی ادعا شده اروپاییان را مملو از تناقض می دانند زیرا نه تنها تسهیلات عمومی اندک دریافت کرده اند، بلکه در تلاش برای اجرای شیوه زندگی اسلامی خود نیز با دشواری های عملی فراوانی مواجه شده اند. مهاجرین مسلمان با مشاهده کثرت گرایی حاک بر حوزه فرقه های مسیحیّت و تا حد کمتری یهودیّت، به تبعیض موجود علیه خود پی می برند. مسلمانان عموماً معتقدند قوانین و مقررات اداری و شیوه های حکومتی نگاه منصفانه ای نسبت به مسلمانان ندارند و مسائل مذهبی اقلیّت ها به شدت مورد بی توجهّی قرار می گیرد. مسلمانان عموماً تصور می کنند سیاست مخفیانه ای برای اعمال تبعیض علیه مسلمانان و اسلام وجود دارد». مراجعه کنید به :
Zolberg and Hitt Woon, 1999:19.
45. Forza Italia.
46. Alleanza Nazionale.
47. مراجعه نمایید به : Soravia ,1999; Marletti ,1995
48. اخیراً وی به دلیل موضع گیری علنی خود در حمایت از «بن لادن» از سوی سایر رهبران مسلمانان ایتالیا طرد شد.
49. Boubriki Bouchta
50. برای آگاهی از مصاحبه «مارتینگو» (Martinengo) با «بوبریکی بوچتا» مراجعه کنید به : La Stampa,September 14,2000,p.7
بوچتا می گوید:
• از اظهارات بیفی متعجب شده است .
• مسلمانان در شهر تورین روابط خوبی با نمایندگان محلی کلیسا دارند.
• عمل کردن به اسلام، صداقت را تضمین می کند.
• مهاجرین تنها علت جرم و جنایت نیستند. مردم از تمام فرقه ها و قومیّت ها باید نیروهای خود را برای مبارزه با آن متّحد کنند.
• مسلمانان تنها خواهان احترام به قانون اساسی هستند، مراجعه کنید به :
II Messaggero dell'Islam,editorial,n.80.1990-jan.1991.Cf.Soysal, 1997.
51. برای مطالعه پاسخ هایی که به کتاب «سارتوری» داده شده، مراجعه کنید به :
Dassetto, 2000 and Zincone, 2001.
52. Lodi.
53. رجوع نمایید به : Allam,2000 a and b
« هرگز تصور نمی کردم از مذهب خود برای تأثیرگذاری بر سیاست استفاده کنم اما اوضاع سیاسی فعلی مرا وادار می کند که وارد حوزه عمومی شوم. به عنوان یک محقق کاملاً از ماهیّت انحراف فعلی آگاهم . از یک سو اروپاییان کلیشه های منفی در مورد مسلمانان را مورد اغراق قرار می دهند و از طرف دیگر مسلمانان به سوی انزوا و اتّحاد درونی در مقابل جامعه روی می آورند». مراجعه کنید به :
Personal communication,khaled Fouad Allam, Trieste, March6,2000.
54. یکی از مسلمانان برای انتخابات در «حزب سبز» (Green Party) شرکت کرد.
55. به احتمال بسیار زیاد سارتوری چنین سخنان غیر تاریخی، تصادفی و نامربوطی را درباره یهودیّت و مسیحیّت اظهار نکرده است در حالی که در مورد اسلام چنین کرد. در واقع وی با این کار شهرت و اعتبارش را به عنوان یک محقّق در میان هم قطاران خود و جامعه از دست داد.
56. 1997:p.150.
57. Modood (2003), Taylor (1993) and Vertovec (2002).
منبع : کتاب هولوکاست و اسلام ستیزی





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط