نظام اداري و مالي در حكومت نبوي(ص)

انديشه حكومت اسلامي، براساس آيات قرآن كريم و رهنمودهاي پيامبر(ص) به صحابه، دلالت بر احساس فطري بشر در تشكيل دولت دارد. علامه طباطبايي(ره) با استناد به آيه: «فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرة ا... التي فطرالناس عليها ...»(1) لزوم دولت اسلامي را اثبات مي كند و در توضيح آن، يادآور مي شود:
شنبه، 11 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظام اداري و مالي در حكومت نبوي(ص)
نظام اداري و مالي در حكومت نبوي(ص)
نظام اداري و مالي در حكومت نبوي(ص)
نويسنده:پرويز سعيدي
انديشه حكومت اسلامي، براساس آيات قرآن كريم و رهنمودهاي پيامبر(ص) به صحابه، دلالت بر احساس فطري بشر در تشكيل دولت دارد. علامه طباطبايي(ره) با استناد به آيه: «فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرة ا... التي فطرالناس عليها ...»(1) لزوم دولت اسلامي را اثبات مي كند و در توضيح آن، يادآور مي شود: فطري بودن نياز به تشكيلات حكومتي، به حدي بود كه وقتي پيامبر(ص) پس از هجرت به مدينه، دست به ايجاد دولت اسلامي زد، مردم با وجود پرسشهايي كه در زمينه مسايل عادي مطرح مي كردند و از پيامبر(ص) توضيح مي خواستند، در مورد تشكيل دولت هيچگونه پرسشي مطرح نكرده و توضيحي نخواستند. حتي جريانهاي پس از رحلت آن حضرت نيز با تمامي فراز و نشيب، از همين احساس فطري سرچشمه مي گرفت. همه به انگيزه فطرت احساس مي كردند كه چرخ جامعه اسلامي بدون گرداننده، گردش نخواهد كرد و دين اسلام اين واقعيت را، كه درجامعه اسلامي بايد حكومتي وجود داشته باشد، مورد تأكيد قرار داده است. طبيعي است، اسلام براي فعليت بخشيدن به اهداف عالي خويش در زمينه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي عبادي، نيازمند وجود دولت است. حضرت امام خميني(ره) در كتاب «ولايت فقيه» خود، وجوداحكام مالي، دفاع ملي، احقاق حقوق و احكام جزايي در متن دين و شريعت را دليل بر لزوم تشكيل حكومت دانسته، مي نويسند: «سنت و رويه پيغمبر(ص) دليل بر لزوم تشكيل حكومت است؛ زيرا اولاً: خود تشكيل حكومت داد و ثانياً: براي پس از خود به فرمان خدا تعيين حاكم كرده است»(2) چنانچه تشكيل حكومت اسلامي، براي سرپرستي و اداره شؤون مسلمانان به حكم ضرورت لازم آيد، قهراً نظام و تشكيلاتي بايد باشد كه بر تعيين حاكم، شرايط، صلاحيتها، اختيارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگي صدور صلاحيتها و رابطه حاكم بر مردم ضوابطي باشد وگرنه هرج و مرج جاي نظم و انضباط را مي گيرد و اين بر خلاف اصول اسلام و منطق است. اين نوشتار كه برگرفته از مجله حكومت اسلامي است بر آن است تا حكومت اسلامي رسول ا...(ص) را، كه پس از هجرت در مدينه ايجاد كردند، مورد شناسايي قرار دهد و در نگرشي دقيق، سازمان اداري آن را تشريح كند.

سازمان اداري در دوران جاهليت

اعراب حجاز، بدوي بودند. بنابراين ذكر حكومت و سازمان اداري به معناي دقيق كلمه در مورد آنان درست نيست؛ زيرا بدوي بودن و نظام حكومتي دو امر متناقضند. ولي شهرهاي مكه، مدينه و طائف وضعي ميانه داشتند و در حالتي ميان زندگي شهري و قبيله اي به سرمي بردند.مكه مقر قبايل قريش بود و هر قبيله اي محله اي از آن را در اختيار خود داشت و اين مجاورت قبايل با يكديگر، نوعي اتحاد و تقسيم كار در ميان آنان ايجاد نموده بود اما با اين حال قبايل مختلف همچنان علاقه مند به استقلال باقي مانده و از پيوستن و اتحاد با يكديگر خودداري مي كردند، از همين رو هيچگاه به مرحله يك شهر به معناي جديد نرسيدند و به سلطه و نفوذ يك قدرت همگاني تن ندادند.
هيچگاه ديده نشد كه شخصي به عنوان مكي معروف باشد ومنسوب به مكه گردد. ولي انتساب به قبيله بسيار معمول و متداول بود. مليت فقط مليت قبيله اي بود و افتخار، افتخار قبايلي. قريش براي مذاكره و مشاوره در امور خصوصي و عمومي اجتماع مي كردند و اين اجتماعات رسمي در دارالندوه برگزار مي شد. محل آن، خانه«قصي بن كلاب» بود كه آن را ساخت و از آن دري به جانب كعبه قرار داد. آن، اولين خانه اي است كه در مكه ساخته شد و سپس مردم خانه هاي خود را به تبعيت از او ساختند.

پستهاي مهم اداري مكه

1- سدانت و حجابت: يعني درباني و پرده داري كعبه.
2- سقايت و عمارت: يعني آب دادن حجاج و حفظ و حراست آداب و تشريفات در خانه كعبه. اين منصب در دست بني هاشم بود.
3- رفادت: يعني ميهمانداري و اطعام حاجيان. قريش در مواقع معين، مبلغي پول از ميان خود گرد مي آوردند و براي اطعام فقرا به متصديان ميهمان خانه مي دادند.
4- أيسار: تفال و تطير با تيرهاي بي پر، در دوران جاهليت بود كه اعراب از اين طريق در مشكلات زندگي چاره جويي مي كردند.
5- اموال محجره: اوقافي بود كه به نام خدايان خود وقف مي كردند. اين پنج منصب جنبه ديني داشت. در كنار آنها منصب جنگي نيز وجود داشت.
6- پرچمداري: پرچمي ديني بود كه در جنگها آن را خارج مي ساختند و آن را عقاب مي ناميدند.
7- قبه و اعنه: خيمه اي بود كه برخي از ابزار جنگي و تجهيزات نظامي در آن نگاهداري مي شد و مقام «اعنة الخيل» متصدي نگهداري اسبهاي قريش در جنگ بود.
8- قيادت: مقام راهبري قافله يا جنگجويان يا هر دو، كه ولايت آن در بني اميه بود.
9- مشورت: عبارت بود از مشاوره در امري با متصدي اين سمت، پيش از آن كه براي آن امر اجتماع نمايند.
10- اشناق: مؤسسه اي كه براي حل اختلاف و رضايت خصم تأسيس شد و معمولاً براي پرداخت ديه هاي قبايل قريش و يا ديگران بوده است.
11- سفارت: يعني اعزام نمايندگان و سفيران براي انجام مذاكرات صلح و جنگ يا اظهار تفاخر قريش در برابر اقوام ديگر.
12- ايلاف، به معناي تضمين راههاي بازرگاني، بدون پيمان حلف. نوعي اجازه تجارت كه قبيله قريش آن را از دولتهاي ايران و روم و از حكام حبشه و يمن در اختيار داشت و كساني كه اين مقام ممتاز را براي قريش كسب كردند، هاشم، مطلب، عبد شمس و نوفل فرزندان عبد مناف بودند.
13- قضا: نظام اداري مكه بر روي سه محور ديني، نظامي، اقتصادي مي چرخيد. لذا جاي مؤسسه قضايي يا قضاوت خالي بود. برخي سران عشاير قريش بر آن شدند تا اين خلا را برطرف كنند و در اين راستا «حلف الفضول» را ميان خود بستند. اساس آن پيمان، دفاع از حقوق افتادگان بود و بنيانگذاران آن، همه نام «فضل» داشتند و پيامبر خدا(ص) در اين پيمان، كه حقوق مظلومان را بيمه مي كرد، شركت فرمود.(3)
پيامبر(ص) همه اين مناصب، جز حجابت و سقايت را لغو و باطل اعلام كرد.

ويژگيهاي اجتماعي مكه در آغاز بعثت

ساختار اداري مكه متأثر از سه ويژگي اجتماعي بود، كه شهر مدينه آن سه ويژگي را نداشت و آنها عبارت بودند از:
الف) بيشتر شهروندان مكه را قريش و عشاير و تيره هاي آن تشكيل مي داد، احتمالاً افرادي از قبايل ديگر بوده اند، اما در اقليت قرار داشته اند. يكدست بودن شهروندان در مكه، اين شهر را از خونريزي و دشمنيهاي حاد سياسي به دور مي داشت. جنگ و خونريزي عمده اي ميان قريش در تاريخ ثبت نشده است.
ب) خصوصيت ديگر مكه در اهميت بازرگاني آن بود، بازرگانان قريش با عشاير اين قبيله و كشورهاي خارج روابط بازرگاني داشتند. تنظيم دقيق حركت كاروانهاي بازرگاني اهميت ويژه اي داشت و مستلزم آن بود كه روابط با قبايل سر راههاي قافله ها و كشورهاي مقصد به دقت بررسي شود.
ج) به دليل وجود كعبه، اين شهر به عنوان جايگاه عبادت و انجام مراسم حج، براي اعراب تقدس داشت و از نظر درآمد توريست و بازرگاني، منبع درآمد سرشاري براي قريش بود. اين ويژگيها موجب شد كه اين شهر از يك نظام اداري و مركز قدرت برخوردار باشد. پيامبر(ص) در مكه مردم را به ديني جديد دعوت مي كرد و آنان را از خرافات آزاد مي نمود. او به بركت اين دين توانست گروهي از مردم را پيرامون خود جمع كند و از اين گروه، سازماني واحد مبتني بر تعلقات و تمايلات روحي واحد تشكيل گرديد.

وضعيت دولت اسلامي و سازمانهاي مربوط به آن، در مدينه

به دليل اينكه ساكنان شهر يثرب (عرب و يهود) قبل از اسلام پيكره اجتماعي تكامل يافته اي نداشتند، هيچگونه اقتدار سياسي فراگير و يا نظام اداري جامع در آن پديد نيامد و مؤسسه و سازماني كه بتواند واحدهاي متفرق را در يك زنجيره مشترك و حياتي پيوند دهد، وجود نداشت. اما پس از آمدن اسلام به مدينه و اندكي پيش از هجرت پيامبر(ص) تكوين نظام اداري در اين شهر آغاز شد.
ممكن است شالوده و زير بناي نظام اداري شهر يثرب با انتخاب نقباي دوازده گانه، از ميان بيش از 70 نفر توسط «اوس و خزرج» كه به تقاضاي پيامبر(ص) بود، گذاشته شده باشد. در دومين بيعت عقبه، سه نفر از «اوسيان» و نه نفر از «خزرجيان» با پيامبر خدا(ص) بر اسلام و طاعت و جهاد بيعت كردند. وظيفه و مسؤوليت نقبا، مسؤوليت اداري، سياسي، فرهنگي و تبليغ و نشر اسلام در يثرب و زمينه سازي براي مهاجرت پيامبر(ص) و مسلمانان بود.

نقش هجرت در استقرار حكومت

هجرت مرحله اي بزرگ در دين اسلام است و از ديدگاه ما قطعاً مهمترين مرحله پيدايش حكومت اسلامي است. پيامبر خدا(ص) در نتيجه زيستن در جو سياسي و اداري شهر مكه، از درايت و خبرگي لازم برخوردار بود.
آن حضرت در آغاز هجرت، به چند جهت بايد با دشواريهاي فراوان در تأسيس نظام اداري شهر مقابله مي كرد:
نخست، شهر يثرب به لحاظ ناهمگوني ميان شهروندان از هرگونه نظام اداري كامل و مناسب تهي بود و اصولاً افراد و اجتماع يثرب فرهنگ نظم اجتماعي و اداري نداشتند.
دوم: رابطه ميان قبيله «اوس» و «خزرج» و رابطه همه آنها با يهوديان بر پايه جنگ و خونريزي بود و لذا امنيت شهر هميشه نگران كننده مي نمود و مردم را بر آن مي داشت تا خانه هاي خود را در مجتمعهاي مسكوني، جدا از هم، به شكل پادگانهاي نظامي بنا كنند.
سوم: سه گروه كه دشمن اسلام بودند، از ساكنان شهر به شمار مي آمدند:
1- اعراب (به استثناي اوس و خزرج): مانند خطمه، بنو واقف، بنو سليم كه در سال اول هجرت اسلام نياوردند و اسلام بسياري از ايشان تا سال چهارم هجرت به تأخير افتاد.
2- منافقين: گروهي كه عمل به شعائر اسلامي مي كردند، ولي با طرح سياسي اسلام و تشكيل حكومت اسلامي با رياست پيامبر(ص) مخالف بودند.
3- يهوديان: كه نمونه عيني مخالفان فرهنگي، سياسي، اجتماعي با اسلام، به اعتبار آيين و دولت و نظام سياسي- اجتماعي بر مبناي اسلام به شمار مي آمدند.
اين دشواري سه بعدي، در راه تلاش پيامبر(ص) براي سازماندهي نخستين جامعه اسلامي، بسيار مهم و حساس بود.

پيمان برادري، نخستين قانون دولت اسلامي

يكي از مهمترين تدبيرهاي پيامبر(ص) براي رفع مشكلات و موانع موجود و تكوين سازمان جامعه جديد، عقد برادري و اخوت ميان مهاجر و انصار بود. اين پيمان نامه در واقع قانون مختصري بود كه وظايف اوليه مدني افراد را به عنوان شهروندهايي كه بايدهمكاري متقابل با يكديگر داشته باشند، بيان مي كرد. پيامبر(ص) با اين پيمان، آزادي ديني يهود را تضمين كرد و ميان مسلمانان نيز اتحاد برقرار نمود. بدين ترتيب قدرتي عمومي ايجاد كرد كه تا پيش از آن اعراب با آن آشنا نبودند. پيامبر (ص) با اجراي برنامه پيمان برادري و سازمان دادن به اين امر مهم، به قصد بناي جامعه سياسي دولت اسلامي، گام پيشرفته تري برداشت.

مراحل تأسيس سازمان اداري پيامبر اكرم(ص) در مدينه

مرحله اول، از آغاز هجرت تا سال چهارم «جنگ خندق» بود. در اين مرحله اداره امور شهر مدينه و همه مسؤوليتها زير نظر شخص پيامبر(ص) بود و جز اذان و كتابت وحي را به هيچ كس واگذار ننمود مگر زماني كه به سفر و يا جنگ مي رفت. به دليل هجوم مهاجران مكه و مهاجرت برخي از افراد قبايل عرب، جمعيت اين شهر زياد شد و در نتيجه مشكلات مسكن و اقتصادي به وجود آمد. مرحله دوم، بعد از جنگ خندق تا سال نهم هجري «فتح مكه» است. در اين مرحله، اقبال عشاير عرب به آيين اسلام افزون شد و تب مهاجرت به شهر مدينه فرو نشست. بسياري از سران عشاير كه تازه به اسلام گرويده بودند از سوي پيامبر(ص) نزد قبايلشان باز مي گشتند و به حل و فصل مشكلات روزانه مردم مي پرداختند. نمايندگان پيامبر(ص) مسؤوليتي شبيه به مسؤوليت قضايي داشتند.
مرحله سوم، پس از فتح مكه تا رحلت حضرت رسول(ص) كه در آن قلمرو حكومت اسلامي توسعه يافت و تمام شبه جزيره عربستان و عمده شهرهاي آباد جزو منطقه جغرافيايي اسلام درآمد و در نتيجه در سازمان اداره اسلامي نيز تحولات كيفي و كمي انجام شد.

مساجد، مقر تصميم گيري و اداره حكومت

يگانه مقر عمومي دولت اسلامي مساجد بود. در هيچ مأخذ تاريخي نيامده است كه پيامبر(ص) در سالهاي اقامت در مدينه، امور حكومتي و اداري را در جايي جز مسجد انجام داده است. نخستين مسجدي كه در اسلام بنا شد، مسجد «قبا» بود. به استثناي مسجدالنبي، 9 مسجد در مدينه در دوران حيات رسول ا...(ص) ساخته شد. همه آن مساجد مركز عبادت، آموزش و انجام امور مملكتي و اداري و ... بود. از ميان اين مساجد «مسجد النبي» در مدينه مقر مركزي حكومت اسلامي شد و در آنجا پيامبر(ص) نمايندگان را به حضور مي پذيرفت و سفيران را از سوي خود به مأموريتهاي اداري و سياسي و ديپلماسي و نظامي روانه مي كرد.

مؤسسات و سازمانهاي اداري در مدينه

1. مؤسسه آموزش و تبليغ احكام
الف) آموزش همگاني
پيامبر(ص) آموزش همگاني را در اولويت امور قرار داده بود و نه تنها نسبت به آموزش معارف دين توجه ويژه داشت، بلكه به آموزش خواندن و نوشتن به صحابه امي در مدينه عنايتي خاص داشت. پيامبر(ص) شرط آزادي هر يك از اسيران بدر را، كه خواندن و نوشتن مي دانستند، تعليم ده تن از صحابه و فرزندان آنان قرار داد. وي به «زيد بن ثابت» دستور داد سرپرستي امور ترجمه و پاسخ نامه ها را به عهده بگيرد و در اين راستا زبان سرياني را بياموزد. پيامبر(ص) در مورد تعليم حرفه و فن نيز، كه در دست يهوديان بود، اهتمام مي ورزيد. پيامبر(ص) داراي سياست آموزشي ويژه بود و به آموزش همگاني اهتمام خاصي داشت.

ب) معارف ديني

پيامبر خدا(ص) تعليم و تعلم مسايل مذهبي را وظيفه اي عمومي اعلام كرد و همه افراد با سواد را به اين كار موظف ساخت. ايشان براي آموزش قرآن از بعضي اصحاب در شهر مدينه كمك مي گرفت. ظاهراً تعليم قرآن در اوقات معين، در خانه يكي از مسلمانان انجام مي شد و تعدادي براي اين كار گرد هم مي آمدند. برخي احتمال داده اند كه پيامبر(ص) خانه مخصوصي را براي تعليم قرآن آماده كرده بود. اعزام معلمان به سوي قبايل، به دو صورت انجام مي گرفته است، در بعضي حالات بنا به درخواست نمايندگان قبايل و در ديگر احوال با پيش دستي پيامبر(ص) بوده است.

ج) كاتبان

گروهي از كاتبان، پيامبر(ص) را در انجام كارها ياري مي دادند.ازاين افراد چهار تن به نوشتن وحي اختصاص داشتند؛ (علي بن ابي طالب(ع)، عثمان بن عفان، ابي بن كعب، زيد بن ثابت). دو تن، آنچه را ميان مردم پيش مي آمد، مي نوشتند؛ (مغيرة بن شعبه، حصين بن نمير) و دو تن مطالب مربوط به قبايل و مسايل مربوط به آنها رابراي مردم مي نگاشتند (عبدا... بن ارقم بن يغوث، علاء بن عقبه). همچنين «زيد بن ثابت» نامه هايي را كه خطاب به پادشاهان بود، مي نوشت.(4)

2- سازمان ماليات و دارايي

«ويل دورانت» در كتاب «تاريخ تمدن» در باره وضعيت ثروت و ميزان آن در عربستان، در آستانه تشكيل دولت اسلامي مي نويسد: «كشور عربستان، كه سه چهارم آن بي آب وعلف بود، عرصه زندگي قبايلي بدوي به شمار مي آمد كه همه ثروت آنان، براي تزيين بنايي چون كليساي سانتاسوفيا بسنده مي نمود.»(5)
پيامبر خدا(ص) در چنين وضعيتي حكومت اسلامي را در مدينه پي ريزي كرد.

سياستهاي مالي پيامبر(ص)

در ابتداي ظهور اسلام در مكه، جامعه مسلمانان بسيار كوچك بود و نيازي به دريافت ماليات وجود نداشت. پس از فتح مكه موقعيت دولت اسلامي تثبيت شد. پيامبر(ص) مأموران مالياتي را براي دريافت زكات به تمامي قبايل عرب، به استثناي يك يا دو مورد، اعزام كرد. تا مطالبات را دريافت كنند. با اينكه دريافت ماليات زمين در زمان حيات پيامبر(ص) آغاز شده بود، اما مبلغ آن بسيار كم بود و فقط به دو روش سهم بندي كردن محصولات زراعي از يك قبيله يهود دريافت گرديد. جمع آوري جزيه نيز در زمان پيامبر(ص) آغاز شد. با اين حال، اين ماليات از نظر مبلغ، زمان و نحوه دريافت قاعده مند نشده و با شيوه اي ساده و در مقياس كوچك بود. با وجود سادگي ساختار مالي، نكته داراي اهميت، تأكيد زياد به پولي كردن اقتصاد بود. معاملات تجاري اعراب قبل از اسلام با استفاده از سكه هاي ديگر ملتها انجام مي شد كه بيشتر «دينار» هاي روم شرقي و «درهم » هاي ايراني بود. اعراب داراي شيوه توزين پولي خاص خود بودند و سكه ها را با توجه به روش خود وزن مي كردند و محاسبات ارزش پول را انجام مي دادند. بدين معنا كه گويا آنها سكه نيستند. اوزان طلا و نقره به ترتيب درهم و دينار «مثقال» ناميده مي شدند. از آنجا كه اين روش پولي براي جمع كردن زكات مشكلي ايجاد نمي كرد، مورد تصويب پيامبر(ص) قرار گرفت.

منابع مالي و روش جمع آوري و توزيع آنها در صدر اسلام

الف) خمس غنايم
نخستين درآمد مالي كه به امر خداوند عمل گرديد، خمس غنايم بود، سپس جزيه و خراج و آخرين آن زكات بود كه از منابع ديگر، ثبات بيشتري داشت. پيامبر(ص) براي درآمدها، اداره مالي تأسيس كرد. اعضاي اين اداره از كارگزاران و عمال زكات و نگهبانان و حسابداران و همه كساني كه وجود آنان براي اداره امور مالي لازم بود، تشكيل مي شد.
اداره دارايي گام به گام بر حسب رشد و تنوع درآمدهاي حكومت اسلامي و مصارف آن، گسترش يافت. نخستين اقدام پيامبر(ص) درباره اولين غنيمت جنگي مسلمانان در بدر، تعيين «عبدا... بن كعب» براي گردآوردن و حفظ و ضبط اموال در مكان خاص و جلوگيري از پخش آن به دست مجاهدان بود و سپس توزيع غنايم ميان مجاهدان به وسيله پيامبر(ص) انجام مي شد. (6)
روايت است كه پيامبر(ص) «معيقب بن ابي فاطمه» را رييس مركزي ثبت غنايم در دفاتر ويژه كرد. افرادي را نيز مسؤول اخماس غنايم كرد؛ زيرا خمس بايد در بيت المال محفوظ و نگهداري مي شد و در موارد نياز، دولت آن را انفاق مي نمود و نام «عبدا... بن كعب» و «محيمة بن جزء» را در ميان اين افراد ذكر كرده اند. در آيه 41 سوره انفال نحوه توزيع غنايم تصريح گرديده است.
«اي مؤمنان بدانيد كه هر چيزي را به غنيمت گرفتيد (زياد يا كم) خمس آن خاص خدا و رسول و خويشان او و يتيمان و فقيران و در راه ماندگان است به آنها بدهيد...»(7)

ب) جزيه (ماليات سرانه)

جزيه، مالياتي است كه در قرآن به صراحت از آن، سخن به ميان آمده است؛ «اي اهل ايمان، با هر كه از اهل كتاب كه ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است و آنچه خدا و رسول حرام كرده، حرام نمي دانند و به دين حق و آيين اسلام نمي گروند، كارزار كنيد تا آنگاه كه با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند.»(8)
جزيه تنها بر مردان بالغ، كه از لحاظ مالي توانايي پرداخت داشتند، تعلق مي گرفت. ميزان اين ماليات به تناسب توانايي افراد، متفاوت بود و در قرآن نرخي براي آن ذكر نشده است. اين ماليات مخصوص غير مسلمانان بود و معادل زكاتي بود كه از مسلمانان گرفته مي شد.

ج) خراج (ماليات بر زمين)

پيامبر (ص) براي خراج كه نوعي ماليات بر زمين بود، «سوادبن غزيه انصاري» را عامل خراج خيبر كرد. هنگام تعيين خراج، ارزيابي كننده بايد عناصر زير را در نظر مي گرفت: كيفيت زمين، نوع محصول برداشت شده و نوع آبياري. برابر نظريه ماوردي، وقتي در مورد مبلغ خراج، بر اساس اين عوامل يعني سازگاري با شرايط زمين تصميم گيري شود، بهترين شيوه پرداخت خراج يكي از راههاي زير است: ماليات زمين، مكان كشت شده، تسهيم در محصول.(9)

د) زكات (ماليات صدقه)

زكات و اخذ آن با اين آيه شريفه تشريع مي شود:
«اي رسول، تو از مؤمنان صدقات را دريافت كن تا بدان صدقات، نفوس آنان را (از پليدي و حب دنيا) پاك و پاكيزه سازي.»(10)
پس از تشريع زكات، اداره مالي براي نظم و توزيع مسؤوليتها، به سطح پيشرفته اي ارتقا يافت؛ مانند عمال صدقات، مصدقين، جابيان كه وظيفه ايشان گردآوري زكات از مالكان بود. الخارصون، المخنون كه مقدار و اندازه آن را تخمين مي زدند و كتاب و محررين اموال صدقه و ... .
در حقيقت، زكات مالياتي است كه فقط بر روي ثروتي كه از سرمايه گذاري و رشد سرمايه حاصل شده است، وضع مي شود. بنابراين، ثروت و داراييهايي كه براي نيل به هدفهاي مختلف از جمله مصارف شخصي مورد استفاده قرار مي گيرند، مشمول پرداخت اين ماليات نمي شوند.
نكته دوم در باب زكات اينكه پيامبر(ص) نصاب زكات را با توجه به تعداد حيوانات تعيين كرد، نه بر اساس ارزش پولي آنها و وقتي به اين نرخها بر حسب تعداد حيوانات توجه شود، ملاحظه مي گردد كه بسيار نظام گرا هستند. نكته سوم، از آنجا كه زكات بر ثروت خالص افراد در آخر سال وضع گرديده است، بنابراين، اين نوع ماليات از كالاهايي كه در مبادلات تجاري شركت دارند، گرفته نمي شود. اين امر هزينه هاي معاملاتي را كاهش مي دهد و گردش ثروت را تشويق مي نمايد.

پی نوشتها

1- روم آيه 30
2- امام خميني(ره)، ولايت فقيه، ص 20
3- تاريخ ابن كثير، ج 2، ص 292
4- تاريخ سياسي اسلام
5- «ويل دورانت»، تاريخ تمدن كتاب دوم، ص 197
6- تاريخ طبري، ج 2، ص 458
7- انفال، آيه 41
8- توبه، آيه 29
9- نشريه اقتصاد وابسته به دانشكده علوم اقتصادي دانشگاه شهيد بهشتي تهران ص 110- 109
10- توبه، آيه





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط