گفتوگو با پروفسور جوزفنازی مغز قدرت نرم آمریکا
گفتگوکننده: سیدمجتبی موسوی
ربع قرن از فروپاشی دیوار برلین در نوامبر 1989 میگذرد. بسیاری از تحلیلگران مسائل استراتژیک معتقدند که ایالات متحده همچنان از الگوی فروپاشی کمونیسم در بلوک شرق برای رویارویی با ایران استفاده میکنند. جنابعالی نیز سال 2004 در فصل سوم کتاب « قدرت نرم » به تجربه آمریکا و نیز طراحی « طرح مارشال » برای تضعیف مؤلفههای قدرت نرم شوروی اشاره کردید. آیا معتقدید که همچنان میتوان با اقتباس از همان الگوی جنگ سرد، قدرت نرم ایران را نیز تضعیف کرد ؟معتقد نیستیم که موقعیت امروز ایران شبیه دوران جنگ سرد باشد. فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و اتحاد شوروی به دلیل تناقضات اقتصادی درونی خود کمونیسم رقم خورد. طرح مارشال، 40 سال قبل از آن اجرا شد و هدف آن نیز کمک به بازیابی اقتصادی اروپای غربی از خرابیهای جنگ جهانی دوم بود. اتحاد شوروی بعد از آن قدرت نرم خود را از دست داد که به مجارستان و چکسلواکی حمله کرد. اگر در این تجربه، درسی برای ایران باشد، آن درس این است که ایران باید بازارها و جامعه خود را آزاد کرده و از مداخلهجویی در کشورهای همسایه حذر کند.
ماهیت و ذات قدرت نرم ایران به عنوان یک کشور شیعه با ماهیت قدرت نرم شوروی سابق به عنوان حکومت کمونیستی تعارض دارد. برخی از منتقدان استراتژی قدرت نرم آمریکا معتقدند که ایالات متحده این تفاوت فلسفی و اساسی میان این دو ایدئولوژی را نادیده میگیرد و به تکرار استراتژی خود در دوران جنگ سرد میپردازد.
درست است، اما به یاد داشته باشید که تشیع در اقلیت است و ایران باید در خصوص مداخلهگری در منازعات فرقهای بسیار محتاط باشد. البته من [ سیاستهای کنونی آمریکا ] را از تکرار استراتژی جنگ سرد نمیدانم. رئیس جمهور اوباما از همان ابتدای دوران ریاستجمهوری خود، آمادگی خود را برای گفتوگو را اعلام کرد، اما ایران در ابتدا تمایلی به ورود به چنین گفتوگویی نداشت.گرچه شوروی در برابر غرب شکست خورد و کمونیسم فروپاشید، اما این کشور در معادلات جهانی به خدمت غرب درنیامد و اکنون با آمریکا هماوردی میکند. شاید بتوان گفت شوروی از آنِ آمریکا نشد. با این تحلیل موافقید ؟ آیا فکر نمیکنید که در فرض عقبنشینی جمهوری اسلامی از آرمانهای انقلابی خود، در نهایت این کشور نیز مثل شوروی از آن ایالات متحده نشود و پس از آن هم به طرق دیگر با آمریکا هماوردی و رقابت کند ؟
نظام سرمایهداری درون روسیه به دلیل فساد [ درونی این کشور ] منحرف شد. همانطور که در کتابم، « آیا قرن آمریکایی تمام شده است ؟» نشان دادم، روسیه به شدت به یک « محصول » وابسته است و دوسوم صادرات آن را انرژی تشکیل میدهد. این کشور همچنین از لحاظ جمعیتی نیز با یک روند کاهشی مواجه شده است. این شرایط [ برای روسیه ] خوب نیست، زیرا قدرتهای روبه افول اغلب، ریسکهای بزرگتری انجام میدهند. مثل اقدام پوتین در یورش به اوکراین و مداخله در سوریه. من نمیدانم که آینده ایران چگونه خواهد بود، اما یک اشتباه است که بخواهد از مدل روسیه پیروی کند.« ریچارد نیکسون »، رئیسجمهور پیشین آمریکا در کتاب خاطرات خود، مذاکرات هستهای آمریکا با شوروی سابق را « پیروزی بدون جنگ » لقب داده است. آنچه که نیکسون به آن اشاره میکند و بعد از آن نیز ریگان به همان راه رفت، حمایت از سلسله اقدامات غیرنظامیای بود که به « فروپاشی از درون » یک کشور میانجامد و در تاریخ شوروی همین راه طی شد. پرزیدنت اوباما نیز دستکم دوبار در سخنرانیهایش « یک بار پس از تفاهم لوزان و یک بار بعد از تفاهم وین » به همین نکته اشاره کرد و گفت: من به نحوی غریزی استراتژیای را که پرزیدنت نیکسون و ریگان در دوران جنگ سرد علیه شوروی و چین داشتند را درک میکنم. به نظر میرسد اوباما نیز مانند پیشینیان خود همچنان همان الگوی جنگ سرد با شوروی را در ذهن دارد. با این حساب، آیا فکر میکنید آمریکا به دنبال « مهار » ایران است ؟ آیا ابوما سناریوی جنگ سرد را تکرار میکند ؟
همانطور که پیشتر گفتم، معتقد نیستم که اوباما، استراتژی جنگ سرد را دنبال میکند. دیدگاه شخصی من این است که خاورمیانه طی دهها سال شاهد مجموعهای از انقلابها بوده است که عمده آنها در مناطق سنی به وقوع پیوستند که خارجیها، از جمله ایالات متحده ظرفیت چندانی برای کنترل آن ندارند. با این وصف، مهار گسترش داعش و جانشینان آن، منطقی به نظر میرسد. اما مداخلات در مقیاس بزرگتر، مثل جنگ عراق، بیمعنا و غیرمنطقی است. اینکه جایگاه ایران در این شرایط چگونه خواهد بود، بستگی به رفتار این کشور دارد.به نظر شما آیا این توافق هستهای به افزایش حضور آمریکا در خاورمیانه میانجامد و از هژمونی ایران خواهد کاست ؟
فکر نمیکنم که توافق هستهای موجب افزایش حضور آمریکا شود و لزوماً، تأثیرگذاری و نفوذ ایران را نیز کاهش نخواهد داد. بخش عمده اینها به چگونگی رفتار خود ایران بستگی دارد.گویا شما فکر میکنید برنامه آمریکا برای افزایش قدرت نرم و هوشمند خود در ایران میتواند به آمریکاستیزی پایان دهد و سیاستها و سنتهای این کشور را برای اکثریت ایرانیان مقبول و مشروع کند ؟
به طور کلی، افزایش تماسها میتواند موجب کاهش کلیشههای خصومت میان کشورها شود. امیدوارم این بار نیز همین مسأله میان ایران و ایالات متحده اتفاق بیفتد. قدرت نرم میتواند یک بازی با حاصل جمع مثبت باشد که هر دو طرف از آن سود ببرند.اما شما در حالی امیدوار به افزایش قدرت نرم آمریکا در جهان هستید که اخیراً در مطلبی برای « نشنال اینترست » یکی از چالشهای واقعی ایالات متحده را « رشد و ظهور دیگری » دانستهاید. برخی نویسندگان مانند « فرید زکریا » در آثار خود از جمله کتاب « جهان پساآمریکایی » به همین چالش اشاره دارند. همچنین فیلسوفانی هستند که گمان میکنند دوران ابرقدرتی آمریکا به پایان خواهد رسید. برای نمونه از « ریچارد رورتی » میتوان نام برد که سال 2005 در مجله « دیسنت » نوشت: « قرن آمریکا تمام شد و غرب دیگر از این فراتر نخواهد رفت ... زندگی روحی و معنوی غربیهای سکولار بر محور امید به تحقق آرمانهای عصر روشنگری شکل گرفته بود. حال که آن امید به تدریج از میان میرود، زندگی غربیها نیز کوچکتر و حقیرتر میشود. » با این تحلیلها آیا گمان میکنید آمریکا بر پالش افول قدرت و هژمونی خود غلبه خواهد کرد ؟ یا چشمانداز روشنی از آینده این چالش هنوز در دسترس نیست ؟
آمریکاییها از قرنها پیش و از همان اولین روزهای بنیانگذاری آمریکا نگران افول خود بودهاند. در نیمقرن گذشته، چند چرخه افول به وقوع پیوسته است. اینها پیش از آنکه بیانگر موقعیت قدرت نسبی کشورها باشند، نشاندهنده روانشناسی آمریکاست. در کتاب اخیرم توضیح دادهام که چرا معتقدم قرن آمریکایی پایان نیافته است. همزمان، بروز چالشهای فراملی مثل تغییرات آب و هوایی، سایبرتروریسم، ثبات مالی بینالمللی، همکاری میان کشورها را ضروری کرده است. با این شرایط، رشد دیگران و همچنین بروز چالشهای جدید فراملی، همکاری آمریکا با دیگران را ضروری ساخته است. دیگر امپریالیسم یا هژمونی آمریکایی وجود نخواهد داشت، اما همچنان نیاز خواهد بود تا ایالات متحده به عنوان بزرگترین کشور، رهبریِ سازماندهی کالای عمومی جهانی را به عهده بگیرد.روز چهارشنبه 25 شهریور 1394 رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی مهم تصریح کرد: « نفوذ فرهنگی و سیاسی از نفوذ امنیتی و نظامی خطرناکتر است »؛ شما نیز در کتاب قدرت نرم، فرهنگ را یکی از ارکان اصلی این قدرت میدانید و هم به فرهنگ آموزش عالی آمریکا و هم به فرهنگ آمریکا اشاره میکنید. قدرت فرهنگیای که میتواند یک سیستم را از داخل دچار فرسایش کند. در عین حال رهبری جمهوری اسلامی همواره درباره تهاجم فرهنگی هشدار داده و در پی این هشدارها جنبشهای متعددی شکل گرفته تا بتواند از فرهنگ ایرانی و اسلامی در مقابل نفوذ فرهنگی غرب صیانت کند. آیا در معادلات خود، شانسی را برای غلبه فرهنگ اسلامی بر فرهنگ آمریکایی و غربی قائل هستید ؟ یعنی این احتمال را دیدهاید که ممکن است در این بازی نرم نتیجه چیزی متفاوت از دوران جنگ سرد باشد و اسلام مانند کمونیسم در برابر غرب شکست نخورد، بلکه نتیجه برعکس شود ؟
کشورها در طی زمان تکامل مییابند، من هیچ ایدهای ندارم که ایران در آینده چه انتخابهایی میکند، اما گمان میکنم که بیشتر تحولات آینده این کشور، از داخل ایران رقم میخورند و تعیین میشوند.منبع مقاله :
نشریه عصر اندیشه، شماره 9، آبان 1394