جامعه شناسی سیاسی ایران(2)

جامعه شناسی سیاسی ایران به دو دوره جامعه شناسی سیاسی سنتی/ غیر دانشگاهی؛ و جامعه شناسی سیاسی دانشگاهی تقسیم می‌گردد. جامعه شناسی سیاسی دانشگاهی ایران، خود دارای رویكردهای توصیفی و نظری است ( كه رویكرد نظری خود به رویكرد نظری اثبات گرایی و رویكرد نظری ماركسیستی تقسیم میشود). درجمع بندی باید گفت مطلوبیت جامعه شناسی از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی به دلیل تنوع آن است. در میان گرایشات جامعه شناسی ، در ایران پیش از
چهارشنبه، 19 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جامعه شناسی سیاسی ایران(2)
جامعه شناسی سیاسی ایران(2)
جامعه شناسی سیاسی ایران(2)

نویسنده:علی رضا ازغندی
منبع:سایت دانش سیاسی اسلام
جامعه شناسی سیاسی ایران به دو دوره جامعه شناسی سیاسی سنتی/ غیر دانشگاهی؛ و جامعه شناسی سیاسی دانشگاهی تقسیم می‌گردد. جامعه شناسی سیاسی دانشگاهی ایران، خود دارای رویكردهای توصیفی و نظری است ( كه رویكرد نظری خود به رویكرد نظری اثبات گرایی و رویكرد نظری ماركسیستی تقسیم میشود).
درجمع بندی باید گفت مطلوبیت جامعه شناسی از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی به دلیل تنوع آن است. در میان گرایشات جامعه شناسی ، در ایران پیش از انقلاب ( ۷۲سال مشروطه) مظلومترین گرایش جامعه شتاسی ، جامعه شناسی سیاسی است . اگر از كتاب نخبگان سیاسی ایران زهرا شجیعی و چند كتاب ترجمه دیگر صرفه نظر كنیم این گرایش در بدترین شرایط قرار داشت. در پیش از انقلاب علاوه بر جامعه شناسی ماركسیستی ما شاهد گسترش و رواج جامعه شناسی اثباتی، وجامعه شناسی تلفیقی هستیم. آن چه كه مطالعات جامعه شناسی را اثباتی كرد عواملی ازقبیل موارد ذیل ¬–ند :
ورود جامعه ایران به دوره زمانی با شیوه تولید جدید( پیدایی بورژوازی ایرانی / كمپرادور) در این زمان سرمایه از زمین و آب به نفت تبدیل شد( هر چند از لحاظ انباشت سرمایه تحولی ایجاد نشد) و موجب پیدایش قانون و دانشگاه گردید
از جنگ جهانی اول نفوذ كمونیسم روسی د رجامعه روشنفكری بالا گرفت و در جنگ جهانی دوم حزب توده آنها را جذب كرد . به این ترتیب دو موج نوگرایی غربی و ماركسیستی را در جامعه روشنفكری شاهد هستیم.

▪ایجاد موسسات تمدنی در ایران موجب گسترش مراكز علمی شد

حضور نیروهای تحصیل كرده د ردیوانسالاری و برنامه ریزی آنها
حمایت سیاسی- اقتصادی دولت
اما پرسش مهم این است كه تحول و پویایی نظری بالا متكی به چیست؟ و در چه بخشهایی از جامعه شناسی می‌باشد؟
باانقلاب اسلامی همه سبك‌های بالا فرو پاشید. با انقلاب فرهنگی ، جامعه دانشگاهی وفرهنگی وارد مرحله جدیدی شد كه پیش از این نبود. ماهیت انقلاب ( اسلامی و فرهنگی) و انقلاب فرهنگی با سه سال تعطیلی دانشگاه ، سرآغاز جدیدی از مطالعه فرهنگ ایران است ( از جمله جامعه شناسی و علوم انسانی ، به ویژه قدرت روحانیون در بازنگری دروس علوم انسانی كه بسیار مهم است) . آیه الله مصباح درآن زمان هدف اصلی انقلاب فرهنگی را بیش از هر چیز ، تحول عمیق در علوم انسانی دانست و ازوابسته ترین علوم انسانی به غرب را جامعه شناسی و علم سیاست اعلام كرد. از این رو بر تغییر محتوایی این دو دانش تاكید بیشتری شد واز این رو تا اواخر سال ۱۳۶۱ كه تمام رشته¬ها بازگشایی شد، ستاد انقلاب فرهنگی از بازگشایی دوباره رشته¬های علوم انسانی و جامعه شناسی و سیاست تعلل كرد. در جامعه شناسی كل سازمان این رشته تغییر یافت و علوم اجتماعی با شش گرایش ایجاد شد: ارتباطات اجتماعی، خدمات اجتماعی، دبیری علوم اجتماعی، تعاون و رفاه اجتماعی، پژوهش گری اجتماعی. این گرایش¬ها به منظور تربیت كادرهای فنی و تخصصی ادارات دولتی بوجود آمد. از سوی دیگر نظریات هم تغییر كرد و گرایشات ماركسیستی و اثباتی به تعارض تفكرات اسلامی با تفكرات ماركسیستی –اثباتی روی آورد. در این راستا كرسی های استادی هیات علمی آمریكایی و فرانسوی جای خو درا به استادان ایرانی داد. به این ترتیب جامعه شناسی استقلال خود را ازدست داد . دلایل این امر عبارتنداز:
دولت بسیار قدرتمند كه استقلال علم را كاهش داد
رانت خواری دولتی كه باعث كاهش استقلال علم شد
نبود اجماع فكری و سیاسی و تداوم وارداتی بودن جامعه شناسی و عدم توان دانشمندان ایرانی برای هماهنگ كردن قواعد عام جامعه شناسی با شرایط ایران
ارتباط دین و سیاست ونقشی كه در چند هویتی كردن ایران بازی می¬كند
فرهنگ ایرانی غیر مستقیم كه فاقد استقلال لازم بوده كه تداوم شرایط پیش از انقلاب را تداعی می¬كند.
پس از جنگ ، اساتید علوم اجتماعی دانشگاهی و بیرون آن عمدتا تحقیقات معطوف به حفظ امنیت داخلی و دستاوردهای انقلاب را انجام دادند. د رهشت سال جنگ تحقیقات تحت الشعاع مسایل نظامی بود اما پس از آن با انتشار مقالات علمی دانشگاهی و غیر دانشگاهی شاهد موضوعات اجتماعی هستیم . دستگاه حكومتی به صورت فعال و متنوع بیش ا زفعالیت همكاران دانشگاهی د رمسایل آسیب شناسی اجتماعی سرمایه گذاری و تحقیق می¬كند. در سالهای اخیر افراد زیادی با تحصیلات دانشگاهی یا غیر آن بیرون از دانشگاه به بررسی مسایل جمعیتی ، تحرك اجتماعی، نخبگان، اخلاق و فرهنگ پرداخته¬اند كه برای نسل¬های آتی این رشته بسیار آموزنده خواهد بود.

●دولت در ایران

بررسی مسایل ایران در سه مكتب انجام می¬شود:
مكتب تحصلی
مكتب ماركسیستی
مكتب گفنمانی
درباره توجیه وجودی ، چگونگی و تاریخ دولت درایران دیدگاه¬های مختلفی وجود دارد :
دیدگاه استبداد شرقی
دیدگاه سلطانیسم
دیدگاه دولت مطلقه
دیدگاه پاتریمونیال
دیدگاه دولت تحصیل دار
دیدگاه دولت دست نشانده
از دو قرن اخیر تا كنون چهار الگوی دیدگاه¬های دولت عبارتند از:
الگوی دولت پاتریمونیال
الگوی دولت تحصیل دار
الگوی دولت مطلقه
الگوی دولت استبداد شرقی
از میان این الگوها، الگوی دولت مطلقه از همه كم اهمیت تراست . از سوی دیگر الگوی دولت استبداد شرقی و دولت تحصیل دار، الگوهای ویژه دولت های خاص هستند و دو الگوی دیگر الگوهای عمومی دولت می¬باشند.
الف) الگوی دولت در شیوه تولید آسیایی و استبداد شرقی :
براساس این الگو، ساختار اجتماعی، ابزار تولید و روابط اجتماعی شكل انعكاس یافته استبداد شرقی است.
ریشه این نگرش به نظریه پرردازانی برمی¬گردد كه به بررسی عوامل موثر بر شكل گیری دولت پرداخته¬اند. ارسطو و ماكیاول ضمن توجه به شرایط جغرافیایی ، با كمبودهایی مواجه شده و اثرات آن را بر نظام اجتماعی و سیاسی جسته¬اند. از این رو مناسبات دیگر جوامع را ملاحظه كردند. آن¬ها با توجه به گوناگونی شرایط جغرافیایی به تنوع عوامل سیاسی پی بردند. ارسطو در كتاب هفتم "سیاست" به رایطه سیاست و آزادی با اوضاع اجتماعی و اقلیمی پی می برد و می¬گوید مردم سرزمین¬های سرد سیر در اروپا دلیر هستند اما هوش و هنر كمی دارند اما از آزادی برخوردارند و از آن دفاع می¬كنند. آسیایی ها هوشمند و هنرمند هستند اما از دلیری بی بهره اند ازاین رو به حال بندگی بسر می¬برند. یونانیان كه میان این دو هستند ویژگی¬های هر دو دسته را دارند: دلیر و هوشمند، آزاد وخردمند.
ماكیاول در كتاب "شهریار" نیز همین دیدگاه را دارد. او در بررسی شرایط محیطی ایتالیا به اختلاف جوامع شرقی و غربی پی می¬برد و به دنبال آن توصیه¬هایی به شهریار می¬كند كه در رابطه با نوع حكومت¬ها و چگونگی اعمال قدرت شاه عثمانی و شاه فرانسه است. در نوشته¬های هیوم و مونتسكیو ( كتاب هفتم روح القوانین) بر تاثیر شرایط اقلیمی بر نظام¬های اجتماعی و سیاسی اشاره می¬كند و می¬گوید آب وهوای گرم، موجب سستی و كرختی، و آب و هوای سرد اسكاندیناوی ساكنان آن جا را نیرومند كرده است .

●شیوه تولید آسیایی و استبداد شرقی :

ماركس در قرن نوزدهم میان خودكامگی حاكم، گستردگی حوزه قدرت سیاسی و ضعف افراد و اجتماعات رابطه ای برقرار می¬كند. او بر اساس سه فاكتور اخیر، از دو شیوه تولید و ساختار طبقاتی سخن به میان می-آورد: شیوه تولید فئودالی/ آبی/ اروپایی ، و شیوه تولید آسیایی/ خاكی/ شرقی . براساس دیدگاه اخیر، ساختار اقتصادی جوامع شرقی كشاورزی است و مالكیت ارضی و حاكمیت سیاسی در دست دولت متمركز است. این جوامع از سویی با عدم استقلال طبقاتی مواجه هستند و از سوی دیگر باحاكمیت متمركز. به این ترتیب او دولت نظام سرمایه داری را كه برخاسته از فئودالیته است را از دولت استبدادی شرقی كه وابسته به شیوه تولید آسیایی است جدا می¬كند. دولت سرمایه داری برخاك تاكید می¬كند و انباشت سرمایه در آن بر اساس زمین است كه اساس منبع سرمایه را تشكیل می¬دهد. اما در شرق انباشت سرمایه بوسیله آب است و آب اساس منبع سرمایه است.
در دهه ۱۹۲۰ بعد از قدرت یابی استالین، او اقتصاد، سیاست و تاریخ نگاری را متمركز كرد و به دست خود گرفت . استالین از مورخان خواست كه نظریه او را در باب روند تاریخ توجیه كنند. ازاین رو در فوریه ۱۹۳۱در شهر لنینگراد كنفرانسی تشكیل شد تا نظریه ماركس را درباره مراحل تاریخی مشخص كنند و دیدگاه او را با دیدگاه استالین هماهنگ گردانند . بر اساس تصمیم كنفرانس، خط سیر تاریخ تمامی جوامع بشری بدون استثنا شامل پنج مرحله می¬شد در حالی كه بر اساس نظر ماركس مرحله بندی جوامع شرقی و غربی با هم تقاوت داشت. مراحل عمومی تاریخ بشری بر اساس تصمیم كنفرانس مزبور عبارت است از:
كمون اولیه
مرحله برده داری
مرحله فئودالی
مرحله سرمایه داری
و مرحله سوسیالیسم
به این ترتیب بررسی جوامع آسیایی و افریقایی با الگوی تك ساحتی كنفرانس لنینگراد انجام می¬شد و نه الگوی دولت آسیایی ماركس.
به این ترتیب شاهد پیدایش دو دسته ماركسیست از این تاریخ به بعد هستیم : ماركسیست¬های ناب كه بر شیوه تولید آسیایی به مثابه یك واقعیت تاریخی اذعان دارند و معتقد هستند كه جوامع آسیایی دارای شیوه تولید فئودالی نیستند( این دسته از ماركسیست¬ها به كنفرانس لنینگراد دعوت نشدند ). ویتفوگه از ماركسیست¬های این دسته، در كتاب" استبداد شرقی" می¬گوید در شرق مساله كمبود آب و چگونگی توزیع آن عامل اصلی تعیین كننده زندگی است نه زمین. این تفاوت جوامع شرقی با غربی موجب شكل گیری دو صورتبندی جوامع شرقی و غربی می¬گردد. در جوامع شرقی جوهرمشترك ازهمه جا آشكارتر در قدرت استبدادی مرجع سیاسی است و با توجه به این كه شاه بر آب و تقسیم آن نظارت دارد رهایی از استبداد امری محال است. در چنین جامعه¬ای كه طبقه مسلط مالكیت وسایل تولید را ندارد بلكه طبقه دیوانسالار، دستگاه دولتی و اقتصاد را در اختیار دارد، مردم سالاری ایجاد نمی¬شود. شیوه تولید آسیایی به دلیل نظرات تك خطی كه در پی گسترش شیوه¬های غربی تفكر و زندگی به تمامی جهان است اثرات سودمندی می¬تواند در توضیح و تبیین اوضاع و شرایط اجتماعی و اقتصادی جوامع شرق داشته باشد. گذشته از این شیوه تولید آسیایی به عنوان بدیل فئودالیسم و برده داری تاییدی بر ویژگی خاص جوامع شرقی است. ابهام در شیوه تولید آسیایی و عام بودن بیش از اندازه آن تنوع و خاص بودن جوامع آسیایی را نشان نمی¬دهد. تنوع درابزار تولید در جوامع آسیایی وافریقایی ویژگی آن جوامع است ، روابط تولید نیز برگرفته ازهمان جوامع می¬باشد كه تفاوت¬هایی با دیگر جوامع دارد. این تفاوت¬ها تاثیر بر چگونگی تعامل نظامهای سیاسی خواهد داشت و سنخ های متفاوت از دولت وجامعه را ایجاد می¬كند. از سوی دیگر، استبداد شرقی بیانگر فرایند شكل گیری استبداد شرقی و دولت ماقبل سرمایه¬داری است و طرح مناسبی برای بررسی جوامع پیچیده امروزین نیست.
تحلیل سرشت دولت در ایران براساس دیدگاه شیوه تولید آسیایی
در مورد تطبیق این دیدگاه با ایران، سه سوال عمده مطرح می¬شود:
- آیا دیدگاه استبداد شرقی در مورد ایران قابل اجرا می¬باشد؟
- در صورت مثبت بودن پرسش قبل، برای كدام مقطع از تاریخ ایران قابل اجرا است؟
- ویژگی مشترك آن با دیدگاه دولت تحصیل دار چیست؟
درمورد پرسش نخست باید گفت كه دیدگاه استبداد شرقی دیدگاه پررونقی است و در صاحب نظران در درون و بیرون ایران به ویژه در مقطع پانزده سال آخر سلطنت محمد رضای پهلوی ، نظریه اصلی تاریخ نگاری ایران به شمار می¬رود. در یك دید كلی مجموعه دیدگاه¬ها درباره سئوال اول را می¬توان در دو نظریه خلاصه كرد:
۱ دیدگاه ماركسیست¬های ناب كه معتقد به دیدگاهی تك خطی است
۲ دیدگاه راست كه دیدگاه تك خطی ماركس را نقد می¬كند. این دیدگاه الگوی استبداد شرقی را برای دوره پهلوی از جنبه¬های مختاف ادامه دولت¬های پیش از مشروطه می¬داند.
درمورد سئوال دوم دو دسته نظر وجود دارد:
- گروهی با تاثیر از ماركسیست¬های روسی مانند پلخانف، پتروفسكی و دیاگانف، وبا توجه به شرایط ماقبل سرمایه داری ایران و شباهت¬های تاریخ ایران با اروپا ، الگوی فئودالی را برای ایران ماقبل سرمایه داری به كار می¬برند. محمد رضا فشاهی و فرهاد نعمانی از این دسته اند و نظام ماقبل سرمایه داری ایران را فئودالی می¬دانند.
- گروهی دیگر مانند كاتوزیان، خنجی، اشرف، جان فوران با تاكید برتفاوت¬های تاریخ ایران و اروپا¬، الگوی شیوه تولید آسیایی را به كار می¬برند. نظریات دسته اخیر از سه مفهوم بهره می¬گیرد: شیوه تولید آسیایی كارل ماركس ، سلطه پدرسالارانه ماكس وبر، و استبداد آسیایی كارل ویت فوگه. این دیدگاه د رنقد دیدگاه¬های جزم گرایانه ماركسیستی روسی بر وجوه افتراق جوامع شرق وغرب اشاره می¬شود:
۱. مالكیت فئودالی اروپایی مالكیت ثابت است اما مالكیت بزرگ مالك ایرانی كاملا متزلزل بوده و با تغییر سلطان، اقتدار مالك نه تنها از بین می¬رود بلكه حتی به مالكیت او خاتمه داده می¬شود( نظریه مالكیت ثابت و كوچندگی انواع مالكیت ها در ایران). كوچندگی عامل مهمی در ایجاد نوع خاصی از نظام اقتصادی بوده و مانع مهمی در تاخیر ورود ایران به مرحله بورژوازی و شهرنشینی است.
۲. فئودال در قصر خود ساكن بوده و از منطقه فئودالی خود حمایت می¬كند در حالی كه بزرگ مالك ایرانی در دربار بوده و قدرت او برخاسته از میزان حمایت دربار است.
خبرگزاری فارس




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط