رابطه‌ی امید و سعادتی که علم مدرن به ارمغان آورد

امید به رهایی از نظم

علم جدید چیزی نیست که با یک نیروی معمول پدید آمده باشد. امیدهای معمول بشری نمی‌تواند بنایی به عظمت علم جدید پدید آورد. تنها امیدی از جنس ایمان، چنان استحکامی دارد که بتواند تقدیرتاریخ را برای چند ساده رقم بزند.
سه‌شنبه، 27 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امید به رهایی از نظم
 امید به رهایی از نظم

 

نویسنده: سیدحسین شهرستانی




 

رابطه‌ی امید و سعادتی که علم مدرن به ارمغان آورد

علم جدید چیزی نیست که با یک نیروی معمول پدید آمده باشد(1). امیدهای معمول بشری نمی‌تواند بنایی به عظمت علم جدید پدید آورد. تنها امیدی از جنس ایمان، چنان استحکامی دارد که بتواند تقدیرتاریخ را برای چند ساده رقم بزند. این ایمان و امید در آغاز دوره‌ی جدید تعلق به پاسخ جدید داشت که بشر به پرسش سعادت داده بود. سعادتی که علم عهد بسته بود آن را محقق کند. همه‌ی چشم‌ها به علم بود تا این سعادت را محقق کند. آیا علم از این امتحان سر بلند بیرون آمد؟ اکنون این ایمان و امید، علمی را پدید آورده است و آن علم سعادتی را که بنیادا در کار انکار هر امر انسانی مثل امید است. آن سعادت که اکنون محقق شده است، چیست؟ و اکنون انسان با این سعادت محقق شده چه باید بکند؟ آیا بشر به ضرورت جست‌وجو برای مرجع اصیل امید واقف شده است ؟
پرسش از نسبت «علم» و «امید» است؛ آیا علم می‌تواند برای انسان امیدآفرین باشد و یا متاع امید را باید در دکان دیگری جست‌وجوکرد؟
تصادفی نیست که سرآغاز علم جدید با نگارش نخستین «امیدنامه»های عصر جدید همزمان است. این امید‌نامه‌ها همان اتوپیاهای عصر رنسانس است که تألیف یکی از آنها به نام «پدربزرگ» علم جدید «فرانسیس بیکن» است. «آتلانتیس جدید» بیکن همچون «شهر آفتاب» کامپانلاو «اتوپیای» مور، تصویری آرمانی از آینده‌ای را ترسیم می‌کنند که در آن نیروهای طبیعت به سبب علم و مهارت فنی، فرا چنگ انسان درآمده و زندگی اجتماعی به مدد نظمی آهنین سر و سامان یافته است. این تصویر که در خود، همه‌ی روح «ایده‌ی ترقی» را به همراه دارد، یکی از مهم‌ترین نیروهای پشتیبانی کننده‌ی «ایمان به علم جدید» در جوامع مدرن است.
بین‌الهلالین باید گفت که علم جدید جز به نیروی ایمان اجتماعی که شهروندان عصر مدرن
را به تعبد، تسلیم و تحسین خویش واداشت، نمی‌توانست چنین فتوحات عظیمی رقم زند و قرن‌ها یک تنه بر مسند عقل و آگاهی تکیه دهد و
و صورت‌های دیگر آگاهی را به تبعیدگاه‌های دور رهسپار کند. ایمان، نیروی علم جدید است و امید نیروی ایمان. آیا جز این است که نیروی ایمان به امید و «رجا» است؟ مگر نه آنکه به ما آموخته‌اند که هر که به خدا امید نداشته باشد، ایمان ندارد؟ پیوند این دو مفهوم در مسیحیت نیز بسیار آشکار است.
الغرض، علم جدید با این ایمانِ امیدبخش آغاز شد و تداوم یافت که علم، انسانها را به «سعادت» می‌رساند. همچنین علم، زندگی مدنی و اجتماعی انسانها را نیز به سعادت حقیقی می‌رساند. سعادت مدینه و جامعه چیست؟ پاسخ اتوپی نویسان عصر جدید و فیلسوفان سیاسی رنسانس مثل ماکیاولی و ‌هابز در یک کلمه خلاصه می‌شود: «نظم».
پس سعادت افراد در گرو سعادت مدنی است و سعادت مدنی در گرو تحقق «نظم اجتماعی»؛ و علم آن نیروی محاسبه‌گری است که بالذات پراکندگی‌ها را به وحدت می‌رساند و به مدد قوانین علمی، نظم وجود را کشف کرده و به چنگ انسان می‌آورد. علم است که قانون طبیعت و تاریخ را محاسبه می‌کند و بدین ترتیب هر دو ساحت جهان طبیعی و جهان انسانی را به سامانی عقلانی و نظمی منطقی می‌رساند. لذا در نهایت «سعادت» برابر با «نظم» انگاشته شده و نظم هم منطبق با روح عقل جدید، نظمی ریاضی‌وار و محاسبه‌پذیر و تکنیکی تلقی می‌شود.
این «ایمان علمی» چنان قدرتمند است که بزرگترین ایدئولوژی‌های عصر جدید برای موجه ساختن خود، سعی در پیوند یافتن با آن داشتند. مارکس به مثابه ‌ایدئولوژی اتوپیا‌پرداز بزرگ قرن نوزدهم که فلسفه‌ی انتقادی و امید‌بخش او انقلاب‌های اجتماعی وسیعی در تاریخ جدید رقم زد، تلاش داشت تا فلسفه‌ی خود را نخستین «فلسفه‌ی علمی» تاریخ معرفی کند. او مفهوم «امید تاریخی» به پیروزی پرولتاریا و رهایی بشر را با قوانین عینی و علمی حرکت تاریخ توضیح داد و می‌گفت که انقلاب پرولتاریایی رخ خواهد داد و من در مقام پیش‌گویی رویدادی قطعی هستم، نه تهییج مردم به یک انتخاب تاریخی در میان امکان‌‌ها.
اما این امید و ایمان به علم هر چه گذشت سست و سست‌تر شد. مارکس خود در همان حالی که پایه‌ی امید انقلابی خویش را بر علم بنا می‌کرد، در حال تخریب بنیادهای ایمان علمی بود. نظریه‌ی ایدئولوژی او بنیاد اقتصادی که برای تاریخ برگزیده بود و روح اصل «پراکسیس»، معرفت علمی را به دلایلی که در این مقال نمی‌گنجد مورد تهدید قرار داده بود. از سوی دیگر با آشکار شدن جهانی که ارمغان علم و فن‌آوری جدید بود، هرچه گذشت، نه تنها امید‌بخش نبود؛ بلکه نیروی بیم و هراس فراگیر و ژرفی را زنده کرد که بشر تا پیش از این، آن را تجربه نکرده بود. این وضع چنانچه ابتدا تصور می‌شد تنها وصف دوران «گذار» به نظم جدید نبود که بتوان امید داشت با تحقق تام و تمام وضع جدید، بیم‌ها به امید بدل شود. در عین حال این هراس تنها معطوف به «پیامدهای ناخواسته»ی نظم عقلانی مدرن نبود؛ بلکه عمدتاً معطوف به همان چیزی بود که انسان از علم خواسته بود و اکنون که تحقق آن به چشم می‌آمد، نه سعادت‌بخش و امید‌آفرین، که هولناک و نامبارک به نظر می‌رسید: «نظم».
نیروی نظم بخشی علم و فن جدید آن چیزی نبود که سعادت را به ارمغان آورد. مسئله این است که برای این نظم عقلانی، سعادت بی‌معنا است، چون انسان بی‌معنا است و چون خود علم بی‌معنا است. علم جدید طبیعت را به چنگ انسان در آوردده، اما این به قیمت بی‌معنایی انسان، طبیعت و علم تمام شده است. علم بی‌معنا، نه امید‌آفرین است نه بیم دهنده و این خود حقیقتی است هولناک که کنار آمدن انسان با آن کار دشواری است.
امروزه مسئله‌ی بنیادین برای وجدان بشر جدید، امکان رهایی از (نظم، است. اتوپیای علم جدید محقق شده و در نظر انسان، صورتی دیستوپیایی (اتوپیای منفی) یافته و عقل بشر اگر رمقی برایش باقی مانده باشد، در فکر رخنه در تار‌و‌پود به هم تنیده‌ی نظم علمی و عینی عقلانیت مدرن است. این نظم «قفس آهنیی» شده که کل زندگی انسانی را در خود بلعیده است. و در برابر او چه چاره که چاره‌اندیشی کار عقل است و عقل (عقل جدید) خود خالق این قفس آهنین است. و حقیقتاً چه مخلوق حیرت‌آور و چه دست آورد بزرگی!
اکنون بشر یا باید با نیروی آدمکش و فردیت‌سوزِ نظم و بی‌معنایی علم کنار بیاید و یکسره در برهوت امید روزگار بگذراند و یا باید در جستجوی امید، راه «ایمان» را از نو بیابد و این بار آن را در قلمرو دیگری جستجو کند. عقل تجددی که به سبب ایمان علمی، گوش به ندای زنهار و بیم و انذارخویش بسته و سرمست سرود امید خود بود، دیگر اکنون از زایش امید سترون است. جست‌و‌جوی امید در قلمروهای جدید، روح عصر موسوم به عصر «پست مدرن» است. در چنین جست‌وجویی برای امید است که حقیقت «علم» نیز بار دیگر برای انسان بازیابی شود. اما باید دانست که «امید» همواره همسایه‌ی «بیم» است و این هر دو انسان و جهان انسانی را، «انسانی» می‌کنند.

پی‌نوشت‌:

1- کارشناسی ارشد علوم اجتماعی از دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام)

منبع مقاله :
ماهنامه سوره اندیشه 84 و 85



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط