جایگاه نفسیر قرآن با قرپان در روایات اهل بیت علیهم السلام
منبع:فصلنامه معرفت
و در جای دیگری فرموده است: «...در درك معانی آنها [آیات ] روش اهلبیت علیهم السلام را باید اتخاذ نمود و هر آیه قرآنی را با آیات دیگر قرآنی توضیح داد و تفسیر كرد نه به رای و نظر خود...كسی كه با نظر كنجكاوی در احادیث اهلبیت علیهم السلام و در روایاتی كه از مفسرین صحابه و تابعین در دست است رسیدگی نماید تردید نمیكند كه روش تفسیر قرآن به قرآن تنها روش ائمه اهلبیت علیهم السلام میباشد» . (2)
و از برخی كلمات ایشان نادرستی روشهای دیگر و جامع بودن این روش استفاده میشود: «تفسیر واقعی قرآن تفسیری است كه از تدبر در آیات و استمداد در آیه به آیات مربوطه دیگر به دست میآید» . (3)
وی معتقد است كه تفسیر با مقدمات علمی و غیرعلمی قابل اعتماد نیست و در حقیقت از قبیل تفسیر به رای است، مگر در جایی كه با تفسیر قرآن با قرآن توافق كند. (4)
در توضیح دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی دو نكته قابل طرح است:
1.مراد از اختصاص تفسیر قرآن با قرآن به اهلبیت علیهم السلام، پیشگامی آنان در ارائه این روش و تبیین قرآن از این راه است و مفسران دیگر هرچه در این زمینه گفتهاند وامدار اهلبیت علیهم السلام هستند; زیرا دیگران نیز هرچند اندك به آیات قرآن در تفسیر استدلال و یا استشهاد كردهاند. (5)
2.نسبت روش تفسیری قرآن با قرآن به اهلبیت علیهم السلام به معنای نفی به كارگیری قواعد دیگری كه در فهم قرآن كاربرد دارد نیست و چنانكه گذشت قرآن براساس اصول محاوره عقلایی سخن گفته و همه قواعدی كه در اصول محاوره برای فهم سخن وجود دارد در فهم قرآن نیز جاری است و با توجه به روایاتی كه در جوامع روایی از اهلبیت علیهم السلام نقل شده اقبال آنان به استفاده از آن قواعد روشن است.بنابراین، مراد علامه طباطبایی اهمیت داشتن و غلبه كاربرد این روش در روایات اهلبیت علیهم السلام است نه نفی استفاده از قواعد دیگر چه این سخن برخلاف روایات و اصول محاوره عقلایی است.افزون بر اینكه این قاعده در همه جا كاربرد ندارد و چه بسا آیهای كه جز با روایت معصومان - كه از قراین ناپیوسته است - تفسیر نمیشود.مرحوم علامه خود در موارد متعددی در تفسیر المیزان به این مطلب تصریح فرموده است. (6)
نمونهای از روایات تفسیری قرآن با قرآن
در میان دهها روایتی كه در آن به تفسیر قرآن با قرآن (7) پرداخته شده روایتهای معتبری دیده میشود كه از نظر دلالت هم جای ابهامی ندارد كه در اینجا به بیان دو نمونه از آنها بسنده میكنیم:1.حریز از امام صادق علیه السلام نقل میكند كه فرمود: این آیه درباره یهود و نصارا نازل شده است كه خداوند میفرماید: الذین اتیناهم الكتاب یعرفونه - یعنی پیامبر را - كما یعرفون ابنائهم; زیرا خداوند در تورات و انجیل و زبور ویژگیهای حضرت محمد صلی الله علیه وآله و ویژگی یاران و محل هجرتش را بر آنان نازل فرموده بود و آن سخن خداوند است كه "محمد رسول الله والذین معه" (فتح: 29) این صفت رسول خدا و یاران اوست در تورات و انجیل، پس هنگامی كه خداوند او را برانگیخت كتابیان او را شناختند همانگونه كه خداوند فرموده است: پس زمانی كه آمد آنانكه او را میشناختند بدو كافر شدند. (بقره: 89) (8)
در این روایت، آیه شریفه «الذین آتیناهم الكتاب یعرفونه كما یعرفون ابنائهم» (بقره: 146 و انعام: 20) كه درباره شناخت كتابیان نسبتبه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است، با دو آیه دیگر تبیین و تفسیر شده; نخست آیهای است كه راه شناخت آنان را بازگو میكند و آن كتابهای آسمانی تورات و انجیل و زبور است كه در میان اهل كتاب متداول و در دسترس بوده و در آنها ویژگیهای پیامبر صلی الله علیه وآله به روشنی وجود داشته است و دیگری آیهای است كه تصریح دارد كتابیان ویژگیهاییادشدهرادرشخص حضرت محمد صلی الله علیه وآله یافتند و او را شناختند، ولی با این همه از ایمان به او رویگردان شدند.
2.ابن اذینه گوید از امام صادق علیه السلام درباره آیه «ما یكون من نجوی ثلاثة الا هورابعهم» (مجادله: 7) سؤال نمودم، حضرت فرمودند: او یكتا و ذاتا یگانه است از خلق خود جدا و او "به هر چیزی احاطه دارد" (فصلت: 54) به اشراف و احاطه و قدرت "هیچ ذرهای و نه كمتر و بیشتر از آن در آسمانها و زمین از او مخفی نیست" (سبا: 3) این به احاطه و علم اوست نه به ذات; زیرا مكانها دارای جهتهای چهارگانهاند و اگر او به ذات حاضر باشد لازمهاش جهتدار بودن اوست (9) [ - كه درباره خداوند محال است.] در اینجا امام علیه السلام آیه 7 مجادله را به كمك دو آیه دیگر توضیح و تفسیر نموده و چگونگی حضور خداوند تعالی را در همهجا بیان كردهاند.
استفاده تفسیری از آیههای یادشده در دو روایت فوق قابل انكار نیست و در استناد آنها به اهلبیت علیهم السلام - چنانكه پیشتر یاد كردیم - تردیدی وجود ندارد.بر این پایه، روایتهای دیگری كه بیانگر تفسیر قرآن با قرآن بوده و دارای سند صحیحی نیست نیز تقویت میشود.با این همه ممكن استبرخی با استناد به روایات بازدارنده از زدن آیات قرآن به یكدیگر، در درستی این روش تردید روا دارند بنابراین نسبتسنجی این روایات با روش تفسیر قرآن با قرآن ضروری است.
نسبت تفسیر قرآن با قرآن با ضرب القرآن
مهمترین شبههای كه در باب استفاده تفسیری از آیات قرآن مطرح شده یكی دانستن آن با «ضرب القرآن بعضه ببعض» است كه در سخن پیشوایان دین از آن نكوهش شده و عامل كفر و گمراهی معرفی شده است.اینك به بررسی روایات یادشده میپردازیم:1.محمد بن یعقوب كلینی از علی بن ابراهیم و او از پدرش از نضر بن سوید از قاسم بن سلیمان از امام صادق علیه السلام نقل كرده كه ایشان فرمود: «ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض الاكفر»; (10) كسی بعضی از قرآن را بر بعضی دیگر از آن نزده جز آنكه كافر شده است.همین روایت را شیخ صدوق به طریق خود از نضر بن سوید از قاسم بن سلیمان نقل كرده است. (11)
2.احمد بن محمد بن سعید بن عقده از احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی از اسماعیل بن مهران از حسن بن علی بن ابی حمزه از پدرش از اسماعیل بن جابر نقل كرده كه امام صادق علیه السلام میفرمود: «...و ذلك انهم ضربوا بعض القرآن ببعض واحتجوا بالمنسوخ و هم یظنون انه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم یرون انه المحكم و احتجوا بالخاص و هم یقدرون انه العام و احتجوا باول الایة و تركوا السبب فی تاویلها و لم ینظروا الی ما یفتح الكلام و الی ما یختمه و لم یعرفوا موارده و مصادره...» ; (12) این بدان جهت است كه آنان برخی از قرآن را بر برخی دیگر از آن زده و به آیه منسوخ احتجاج كرده به گمان آنكه ناسخ است و به متشابه احتجاج كرده به اعتقاد آنكه محكم است و به خاص احتجاج كرده به حساب آنكه عام است و به ابتدای آیه احتجاج كرده و سبب (نزول) در تاویل آن را رها كرده و به آغاز و فرجام سخن توجهی نداشته و محل ورود و صدور آن را نشناختهاند....
3.ابن مردویه از عمروبن شعیب از پدرش از جدش نقل كرده كه رسول خدا صلی الله علیه وآله به گروهی كه در باب آیات قرآن با یكدیگر بگومگو میكردند با حالی خشمناك فرمودند: «بهذا ضلت الامم قبلكم باختلافهم علی انبیائهم و ضرب الكتاب بعضه ببعض. قال: و ان القران لم ینزل لیكذب بعضه بعضا و لكن نزل ان یصدق بعضه بعضا فماعرفتم فاعملوا به و ما تشابه علیكم فامنوابه.» ; (13) به همین سبب امتهای پیش از شما گمراه شدند به خاطر مخالفتبا پیامبرانشان و برهم زدن برخی از كتاب (الهی) بر برخی دیگر از آن.فرمود: قرآن نازل نشده تا برخی از آن برخی دیگرش را تكذیب كند (و باطل سازد) بلكه نازل شده تا برخی از آن برخی دیگرش را تصدیق (و تایید) كند، پس به آنچه (از آن) شناختید عمل كنید و به هرچه (از آن) بر شما مشتبه شد ایمان آورید.
بررسی روایات مزبور در دو محور ضروری مینماید: نخستبررسی سند و دیگری بررسی دلالت آن.
الف.بررسی سند
سند روایت نبوی صلی الله علیه وآله عامی است و راویان آن مورد وثوق عالمان رجالی ما نیستند.بنابراین، معتبر نیست.دو روایتشیعی نیز فاقد اعتبار است; زیرا راوی یكی از آن دو قاسم بن سلیمان است (كتاب وی را نضر بن سوید نقل كرده است) كه رجالیان او را توثیق نكردهاند، هرچند سخنی در ضعیف بودن وی نیامده است.بر این اساس، روایتیادشده پذیرفته نمیشود. (14)در سند روایت دیگر نیز حسن بن علی بن حمزه بطائنی - از سران واقفیه - است كه تضعیف شده و او را از دروغگویان دانستهاند.همچنین احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی توثیقی ندارد.به این ترتیب هیچیك از روایتهای مورد بحثسند درستی ندارد و نمیتوان آن را به معصوم نسبت داد.
گفتههای محدثان و مفسران در توضیح روایت ضرب القرآن
1.قدیمیترین سخن از استاد شیخ صدوق، محمدبن الحسن بن الولید است: ان تجیب الرجل فی تفسیر آیه بتفسیر آیة اخری (15) .مقصود مرحوم ابن الولید آن است كه فردی تفسیر آیه دیگری را در تفسیر آیه مورد بحثخود ارائه دهد كه هیچ ربطی به تفسیر آیه با كمك آیه دیگر ندارد.2.تفسیر قرآن و جمع كردن میان آیهها و استنباط احكام; زیرا جز معصوم كسی دانای بدین كار نیست.
3.به هم كوبیدن قرآن... (16)
4.بازگرداندن بعضی از آیههای متشابه به دیگر متشابهات از روی خواهشهای نفسانی بدون آنكه از اهل قرآن شنیده باشد یا از سوی خداوند راهنمایی شده باشد. (17)
5.به كارگرفتن رای خود در مجمل و مؤول و مطلق و عام و مجاز و متشابه و...و جمعبندی میان آنها با وهم و گمان و استنباط احكام و افتاء بدون آنكه مستند صحیحی داشته باشد. (18)
6.خلط میان آیهها از جهت معانی و برهم زدن ترتیب مقاصد آنها مثل اینكه آیه محكم را متشابه به حساب آورد و متشابه را محكم و مانند آن (19) و این چیزی است در مقابل تصدیق بعضی از قرآن نسبتبه بعضی دیگر.
7.اصل قراردادن آیه متشابهی كه ظاهر آن با مذهب فاسد مفسر موافق است و تاویل آیههای دیگری كه در این زمینه وجود دارد. (20)
جمعبندی گفتههای یادشده:
1.تفسیر آیهای درباره آیه دیگر آوردن;2.بی احترامی به قرآن;
3.تفسیر به رای - جمعبندی آیهها به دلخواه و استنباط احكام;
4.مخلوط كردن آیهها به یكدیگر و در نتیجه تكذیب بعضی از آیهها به بعضی دیگر.
ب.بررسی دلالت روایتهای ضرب القران
مفاد روایتهای یادشده آن است كه زدن برخی از آیههای قرآن به برخی دیگر موجب كفر و یا گمراهی است.واژهشناسان درباره ضرب الشیء بالشیء گفتهاند: ضربالشیء بالشیء و ضربته: خلطته (21) و ضریب به شیری گفته میشود كه مخلوطی از شیر خوب و بد یا تازه و كهنه و...باشد. (22)بنابراین، ضربالقرآن بعضه ببعض به معنی مخلوط كردن و به هم آمیختن برخی از آیههای قرآن به برخی دیگر است كه طریحی نیز در مجمع البحرین در توضیح وایتیادشده آورده است. (23)
اگر در ادامه روایتهای دوم و سوم دقت كنیم درستی سخن فوق بیشتر روشن میشود. در روایت دوم آمده است: «واحتجوا بالمنسوخ و هم یظنون انه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم یرون انه المحكم.» واو عطف تفسیری تمام این جملهها را به «ضربوا بعض القرآن ببعض» پیوند داده و آن را تفسیر كرده است.در ادامه یكی دیگر از روایتها چنین آمده: «انما نزل كتاب الله لیصدق بعضه بعضا فلا تكذبوا بعضه ببعض...» روشن است كه خلط كردن آیهها به یكدیگر و بیتوجهییا بیدانشی نسبتبه ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و عام و خاص و...موهم تناقض داشتن آیهها است.چنین برداشتهایی از صدر اسلام تاكنون وجود داشته است. (24)
با توجه به معنای لغوی و دنباله روایات، منظور از «ضربالقرآن» همان احتمال چهارم است كه در جمعبندی گفتههای عالمان بیان شد; زیرا دو احتمال اول و دوم ارتباطی با معنی روایت ندارد.احتمال سوم نیز درباره آیاتالاحكام مطرح است، در حالی كه روایت عام بوده و همه آیهها را در برمیگیرد و نادرستی تفسیر به رای از روایتهای دیگری كه وارد شده به خوبی فهمیده میشود.بنابراین، خلط آیهها به یكدیگر مستلزم دروغ بستن به خداوند تعالی و موجب كفر آدمی است و گمراهی خود و دیگران را در پی دارد (فضلوا و اضلوا)، اما در صورتی كه برای فهم قرآن از آیه یا آیههایی كه مربوط به بحث هستند كمك بگیریم و توجه به قرینههای پیوسته و ناپیوسته كلام - مانند روایتهای معصومان علیهم السلام - داشته باشیم نه تنها گمراهی و تكذیب برخی آیهها به آیههای دیگر نیست، بلكه سبب تصدیق برخی نسبتبه برخی دیگر و موجب هدایتبیشتر است.و همانطور كه گذشت اصل این روش از خود معصومان علیهم السلام رسیده و آنان در برخی موارد به آیههای دیگر تمسك كردهاند. (25)
پینوشتها:
1- محمدحسین، طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 12
2- همو، شیعه در اسلام، ص 80 و 81، قم، انتشارات اسلامی، 1375
3و4- همان، قرآن در اسلام، ص 61
5- برای آشنایی با سیر تاریخی تفسیر قرآن با قرآن نك: به: علیاكبر بابایی و دیگران، روششناسی تفسیر قرآن، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1379، ص 263
6- نگارنده با نگاهی گذرا به تفسیر شریف المیزان به بیش از بیست مورد ستیافته است.از جمله درباره صلوة وسطی در آیه 238 بقره «حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی....» المیزان، ج 2، ص 266 و نیز ر.ك.به: همان، ج 5، ص 221 در تفسیر آیه وضو (مائده: 6) و ج 9، ص 89 در تفسیر آیه خمس (انفال: 41) و ج 2، ص 78 در تفسیر ماههای حج (بقره: 197) و ج 5، ص 327 در تفسیر آیه محاربه (مائده: 33)
7- اهلبیت علیهم السلام راههای مختلفی را در استفاده تفسیری از آیههای قرآن پیمودهاند كه اهم آنها از این قرار است:
الف.توجه به كاربرد قرآنی واژه به كار رفته در آیه مورد تفسیر.ر.ك.به: نورالثقلین، ج 1، ص 380
ب.استفاده از تفسیر آیهای در تفسیر آیه دیگر.ر.ك.به: نورالثقلین، ج 3، ص 387
ج.تبیین مراد آیه با استناد به آیه دیگر.ر.ك.به: نورالثقلین، ج 4، ص 294
د.توجیه مفاد آیه با توجه به مسلم بودن همان معنی در آیه دیگر.ر.ك.به: نورالثقلین، ج 1، ص 148
8- سند روایت مزبور چنین است: علی بن ابراهیم حدثنی ابن عن ابن ابی عمیر عن حماد عن حریز عن ابی عبدالله علیه السلام نورالثقلین، ج 1، ص 708
9- سند: علی بن محمد عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن یعقوب بن یزید عن ابن ابی عمیر عن ابن اذینه عن ابی عبدالله علیه السلام.محمدین یعقوب، كلینی، الاصول من الكافی، ج 1، ص 136، بیروت، دارصعب و نورالثقلین، ج 4، ص 314
10- محمد بن حسین صدوق، معانیالاخبار، ص 190، قم، انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین) ، 1361
11- محمد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج 2، ص 633، بیروت، دارصعب
12- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 3
13- عبدالرحمن، سیوطی، الدرالمنثور، ج 2، ص 149، چاپ قدیم، همین روایت را احمد از طریق دیگر از عمروبن شعیب با اندك اختلاف نقل كرده است.
14- ملامحسن فیض، الوافی، ج 2، ص 274، چاپ قدیم/تفسیر صافی، مقدمه پنجم، ص 35، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات
15- ملا صالح مازندرانی، شرح اصول كافی، ج 11، ص 72
16- محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 3، ص 83
17- محمدتقی مصباح، معانیالاخبار، ص 190، پاورقی/رشید رضا، المنار، ج 10، ص 198
18- علامه محمدباقر مجلسی نیز در شرح روایتیاد شده در مرآة العقول - آن را مجهول دانسته است.
19- ر.ك.به: صدوق، معانیالاخبار، ص 190، قم، انتشارات اسلامی، 1361
20- محمدباقر مجلسی، مراةالعقول، ج 12، ص 521، تهران، درالكتبالاسلامیه، 1363
21- ابن منظور لسان العرب
22- همان، ابن فارس، معجم مقاییس اللغة و...
23- و فی الحدیث ضربوا كتاب الله بعضه ببعض ای خلطوا بعضه ببعض فلم یفرقوا بین المحكم و المتشابه و الناسخ و المنسوخ و المطلق و المقید و المجمل و المبین اخذا من قولهم ضربت اللبن بعضه ببعض.فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 2، ص 106
24- ر.ك.به: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 90، ص 127 و 98/نهجالبلاغه، خطبه 18
25- در اینجا به دو نمونه دیگر از این موارد اشاره میكنیم كه با استناد به آیات دیگر قرآن احكامی از قرآن استنباط شده است:
1. «..و حمله و فصاله ثلثون شهرا» (احقاف: 15) والوالدات یرضعن اولادهن حولین كاملین... (بقره: 233) از حضرت علی علیه السلام نقل شده كه ایشان با بیان دو آیه فوق كمترین زمان حمل (6 ماه) را استفاده كردهاند./ر.ك.به: السید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 174، حدیث 11، قم، اسماعیلیان
2.امام باقر علیه السلام با استفاده از آیه «فلا جناح ان یطوف بهما» (بقره: 158) كه لا جناح در آن دلالتبر وجوب سعی و مروه دارد آیه «لیس علیكم جناج ان تقصروا من الصلاة» نساء: 101 را دال بر وجوب شكسته خواندن نمازهای چهارركعتی در مسافرت دانستهاند.ر.ك.به: محمدبن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 297، بیروت مؤسسه اعلمی 1411