نیکی به والدین

در حدیث است سه چیز است که رعایتش واجب است چه در مورد مسلمان و چه در مورد غیرمسلمان، یعنی از حقوق خاصه روابط اسلامی نیست، از حقوق انسانی است: یکی رعایت امانت. اگر کسی امانتی به مسلمانی بدهد ولو کافرترین کافرها باشد رعایتش واجب و خیانتش حرام است. امام سجاد علیه السلام این مطلب را به این صورت تمثیل فرمود: اگر قاتل پدرم همان شمشیری را که با آن پدرم را کشتند به عنوان امانت به من بسپارد خیانت نمی کنم. آیا از این بالاتر می شود
سه‌شنبه، 1 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نیکی به والدین
نیکی به والدین
نیکی به والدین

در حدیث است سه چیز است که رعایتش واجب است چه در مورد مسلمان و چه در مورد غیرمسلمان، یعنی از حقوق خاصه روابط اسلامی نیست، از حقوق انسانی است: یکی رعایت امانت. اگر کسی امانتی به مسلمانی بدهد ولو کافرترین کافرها باشد رعایتش واجب و خیانتش حرام است. امام سجاد علیه السلام این مطلب را به این صورت تمثیل فرمود: اگر قاتل پدرم همان شمشیری را که با آن پدرم را کشتند به عنوان امانت به من بسپارد خیانت نمی کنم. آیا از این بالاتر می شود که امانت گیرنده شخصی مثل امام زین العابدین باشد با آن روابطی که میان پدر و پسر هست، امانت دهنده قاتل شخصی مثل امام حسین علیه السلام باشد و امر مورد امانت هم همان شمشیری باشد که با آن سر امام حسین را بریدند؟ می گوید حتی در آن مورد خیانت نمی کنم.
دوم مسئله عهد است که اگر انسان عهد و پیمان بست مادام که طرف آن را نقض نگرده نقض نمی کند. سوم مسئله نیکی کردن به والدین است؛ یعنی والدین اگر کافر هم باشند این جور نیست که تمام حقوقشان ساقط بشود؛ یک حقوقی دارند. ممکن است در یک شرایطی این حقوق ساقط گردد مثلا در وقتی که والدین شمشیر به روی اسلام کشیده اند، برای فرزندی که مجاهد اسلام است کشتنش جایز است ولی در عین حال یک سلسله حقوق دارد که رعایت آن حقوق مادام که زنده است واجب است.
در حدیث دیگر است: سه نفرند که احترام کردن آنها برای احدی نقص و عیب نیست و کوچکی شمرده نمی شود. یکی پدر و مادر. تو به هر درجه رسیده باشی خیال نکن به جایی رسیده ای که بالاتر است از اینکه به پدر و مادرت خدمت کنی. دیگری مهمان. میزبان هر که می خواهد باشد و مهمان هر که می خواهد باشد، باز خدمت کردن مهمان برای میزبان ننگ و اهانت نیست بلکه کمال است.
این حدیث را هم بخوانم و این بحث را تمام کنم. پدر و پسری آمدند مهمان امام علی علیه السلام شدند. حضرت خودشان بودند و فرزندشان محمدبن حنفیه. در آخر غذا آب آوردند برای شستن دست (چون می دانید که سنت است هم در ابتدای غذا دست را بشویند هم در انتهای غذا) حضرت خودشان آن آفتابه لگن یا ابریق و کاسه را – هر چه بوده – گرفتند که دست آن مهمان را بشویند. امتناع کرد که نمی گذارم، شما را – مثلا – به جان پیغمبر قسم من را خجابلت ندهید. فرمود نمی شود، تو مهمانی من میزبان، میزبان وظیفه دارد خدمت بکند؛ این حرفها (یعنی این تعارفها) همه مهمل است. هرچه او امتناع کرد فرمود: نه، خودم باید دست تو را بشویم. خودش دست آن پدر را شست. نوبت به پسر رسید. آب را به محمدبن حنفیه داد و فرمود: تو دست پسر را بشوی. بعد به پسر گفت: اگر پدرت نبود و تو تنها مهمان من بودی دست تو را هم خودم می شستم، اما چون پدرت اینجا هست به احترام پدرت می گویم دست تو را پسرم بشوید که احترام پدر رعایت شده باشد و بفهمی که احترام پدرت همیشه محفوظ است. خیلی ظریف و لطیف است!
منبع: http://www.tahoor.com




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط