Citicenship

شهروندی

اندیشه‌ها و تصورات مربوط به مفهوم شهروندی در چندین دوره‌ی تاریخی شکوفا شده‌اند- در یونان و روم باستان، در شهرهای اروپای قرون وسطی، و در شهرهای دوره‌ی رنسانس- اما شهروندی مدرن، اگرچه از این انگاره‌های قدیمی‌تر
چهارشنبه، 5 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهروندی
 شهروندی

 

نویسنده: تام باتامور
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی




 

 Citicenship
اندیشه‌ها و تصورات مربوط به مفهوم شهروندی در چندین دوره‌ی تاریخی شکوفا شده‌اند- در یونان و روم باستان، در شهرهای اروپای قرون وسطی، و در شهرهای دوره‌ی رنسانس- اما شهروندی مدرن، اگرچه از این انگاره‌های قدیمی‌تر تأثیر پذیرفته است، ویژگی متمایز و جداگانه‌ای دارد. در وهله‌ی اول، شهروندی صوری اکنون در همه‌ جای جهان عضویت در یک دولت- ملت تعریف می‌شود. دوم این که شهروندی محتوایی به معنای برخورداری از حقوق مدنی، سیاسی و خصوصاً اجتماعی است، و به همین معناست که اهمیت روزافزونی یافته است.
از هر دو جهت فوق در طول قرن بیستم و به طور خاص بعد از جنگ جهانی دوم، شاهد فرایند رشد و تکوین مفهوم شهروندی هستیم، و این فرایند پرسش‌های تازه‌ای پیش کشیده است. شهروندی صوری با مهاجرت‌های انبوه بعد از جنگ به اروپای غربی و امریکای شمالی به مسئله‌ی عمده‌ای تبدیل شد و موجب سیاست‌های جدیدی در قبال شهروندی شد (Brubaker, 1992). در عین حال، به رغم تلاش‌های بین‌المللی برای از بین بردن این پدیده، شاهد رشد پدیده‌ی «شهروندی دوگانه» بوده‌ایم. شهروندی دوگانه هنگامی است که مهاجران همچنان شهروند کشورهای مبدأ خویش هستند (Hammar, in Brubaker, 1989) یا به صورت دیگری در جوامع اروپایی که شهروندان دولت‌های عضو اتحادیه‌ی اروپا علاوه بر کشور متبوع خویش شهروند اجتماع اروپایی نیز محسوب می‌شوند.
تکوین شهروندی محتوایی در 1950 در پژوهش کلاسیک مارشال تحلیل شد (Marshall, 1992). در این پژوهش مراحل متوالی رشد و گسترش حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی برای کل جمعیت یک کشور ترسیم گردید. در اروپای غربی پس از 1945 شاهد رشد حقوق اجتماعی بوده‌ایم- ظهور دولت رفاه- که بزرگ‌ترین دگرگونی‌ها را به وجود آورد و اصول و خط‌مشی‌های جمعی‌تر و مساوات‌طلبانه‌تری را به کرسی نشاند که واکنشی به بعضی گرایش‌های غیرمساوات‌طلبانه در اقتصاد سرمایه‌داری بود. با این حال، وضع در اروپای شرقی کاملاً فرق داشت چون نظام‌های دیکتاتوری کمونیستی حقوق مدنی و سیاسی را به شدت محدود کرده بودند و در عین حال مجموعه‌ی درخور توجهی از حقوق اجتماعی مهم فراهم ساخته بودند. جنبش‌های مخالف که سرانجام موجب سقوط این رژیم‌ها شدند در واقع بر مفهوم شهروندی تکیه می‌کردند و آن را تجسم حقوق مدنی و سیاسی اساسی می‌دانستند و همچنین بر استقلال و جدایی ضروری نهادهای جامعه‌ی مدنی از دولت تأکید داشتند.
رابطه‌ی میان حقوق و وظایف شهروندان از دیگر مسائل کلی در این زمینه است. احیای اندیشه‌ها و تصورات شهروندی در اروپای دوران رنسانس تاحد زیادی با اتکاء به سرمشق شهروندی در رم بود که بر انضباط شخصی، میهن‌پرستی و احترام به منافع عمومی تأکید داشت؛ و چنین انگاره‌هایی هنوز هم برای تحولات بعدی مفهوم شهروندی در قرن بیستم اهمیت دارد. با این فرق که «میهن‌پرستی» شاید تبدیل شده باشد به مفهوم مشارکت بیش‌تر عامه در کارهای حکومت، نه فقط در اجتماع ملی بلکه همچنین در همکاری‌های وسیع‌تر منطقه‌ای. ولی این مشارکت بستگی زیادی به رشد حقوق اجتماعی دارد تا سطح عمومی رفاه اقتصادی به اندازه‌‎ی کافی ارتقاء یابد، و تفریح و تحصیل نیز در دسترس همگان قرار گیرد. و شکی نیست که چنین مشارکتی به تعریف‌های جدیدی از «منافع عمومی» نیز بستگی دارد.
منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط