قصاب الجزاير
نويسنده: منصور تاراجي
الجزاير: چه زيباست طلوع خورشيد
متأسفانه ما ايرانيان از پيشينه رزمجويي مردم مسلمان الجزاير كه در اول نوامبر ۱۹۵۴ براي كسب استقلال يكپارچه بپا خاستند آگاهي نداشتيم و از كنار اخبار كوتاهي كه پيرامون جنگ الجزاير گهگاه در جرايد منتشر مي شد بي تفاوت مي گذشتيم.
ما نمي دانستيم يك ميليون سرباز، پليس و ژاندارم يكي از چهار قدرت بزرگ جهان مجهز به نوين ترين سلاحها با پشتيباني بيش از يك ميليون فرانسوي مقيم الجزاير و ياري ۲۵۰هزار الجزايري همكار آنها (حركيها) كه در يافتن آشيانه انقلابيون ستون پنجم استعمارگران فرانسوي بودند، آزادمردان الجزايري را به وحشيانه ترين شيوه هاي قرون وسطايي قصابي مي كنند.
ما نمي دانستيم كه بيست و هفت ميليون مسلمان الجزايري در سرزميني به وسعت ۲/۳۸۰/۰۰۰كيلومترمربع (چهاربرابر خاك فرانسه و هفتصد و هشتاد هزار كيلومتر مربع بيش از وسعت ايران) چه آوردگاهي برپا كردند و زير شكنجه هاي بيرحمانه براي كسب آزادي و استقلال چگونه جان مي باختند.
بعضي كشورهاي مسلمان به حرف و نه به عمل از مليون الجزاير حمايت مي كردند. تنها مصر به رهبري جمال عبدالناصر بود كه كمكهاي بي شائبه اي به انقلابيون مي كرد. سلطان مراكش و حبيب بورقيبه رئيس جمهوري تونس دو كشور مسلمان همسايه الجزاير در اين زمينه كج دارو مريز مي كردند.
ما نمي دانستيم هزاران، هزار الجزايري در شكنجه گاهها جان مي بازند ولي فرياد مي زنند: استقلال و آزادي (شكنجه هايي كه چهل سال پس از استقلال الجزاير امروز هنوز كتابهايي در فرانسه درباره آن منتشر مي شود و نظاميان فرانسوي اقرار مي كنند كه چه بر سر اين ملت آوردند).
فرياد ملت فرانسه
در جنگ ها
انقلابيون را در حفره اي نگه داشته اند تا نوبت سؤال كردن از آنها برسد.
عبدالقادر
اگر الجزاير فنيقي ها، كارتاژها و بعد عثماني ها را (در قرن شانزدهم الجزاير زير سلطه عثمانيها رفت) از سرزمين خود بيرون كردند بدان معني نبود كه بيگانگان ديگري جاي آنها را بگيرند.
احمدبن بلا
يك انقلابي را روي تختي كه به ژنراتور الكتريكي وصل است خوابانده و كلاه آهني برقي بر سر او گذاشته اند، ساير انقلابيون در اتاقي در انتظار نشسته اند. آنها نيز به چنين شكنجه گاههايي هدايت مي شوند.
تشكيلاتي كاملاً نظامي و انقلابي
هزاران نفر از آنها يا در طول راه پرفراز و نشيب جان مي باختند يا سينه آنها هدف گلوله سربازان بيگانه قرار مي گرفت. نه ما ملت مسلمان ايران و نه مسلمانان سايركشورها بجز مصر نمي دانستيم درگوشه اي از اين جهان پهناور گروهي از همكيشان ما براي رهايي از دوزخي كه بيگانگان براي آنها در روي زمين به وجود آورده اند چه جانبازيهايي مي كنند.
يك روز كه بن بلا و چند تن از هم پيمانهاي او براي يك سفر محرمانه با هواپيما پرواز مي كردند شكاريهاي ارتش فرانسه هواپيماي آنها را ربود و به فرانسه برد و همه زنداني شدند. اين ضربه بزرگي به انقلاب الجزاير بود با اين حال بودند كسان ديگري كه انقلاب را رهبري كنند.
ارتش سري
همين گروه بودند كه«دوگل» را خائن دانسته و چند بار قصد جان او راكردند. اما سياست دوگل در ادامه اعطاي استقلال به الجزاير طي يك همه پرسي مورد تأييد اكثريت مردم فرانسه قرار گرفت.
يك انقلابي در شكنجه گاه زير سؤالات جلادان فرانسوي
قتل دموكراسي
اسلامي ها
از اين لحظه جنگ داخلي شروع شد بعد «محمد بودياف» از رهبران انقلاب الجزاير رئيس جمهور شد. او به قتل رسيد. علي كافي موقتاً رئيس جمهور شد.
پس از او حكومت دست ژنرالها افتاد و ژنرال زروال (ZEROUAL) قدرت را به دست گرفت ولي نتوانست وحدت ملي را عملي سازد. انتخابات شد و «تقليقه» رئيس جمهوري شد كه هنوز هست ـ ولي هزاران بي گناه تاكنون به دست افراطيون كشته و كشته مي شوند. اين است نتيجه غم انگيز بر چيدن دموكراسي.