نویسنده: لوئیس شیلینگ
مترجم: دکتر سیده خدیجه آرین
مترجم: دکتر سیده خدیجه آرین
دلیل تغییر
درمان براساس مکتب آدلر، بر این فرض استوار است که مراجع زندگی خود را با شیوهی زندگی غلط طراحی و هدایت کرده و بنابراین در ایجاد علاقه اجتماعی شکست خورده است. در نتیجه وظیفه درمانگر این است که به مراجع کمک کند تا نظر عینیتری از واقعیت داشته باشد و علاقه اجتماعی فعالتری را در او به وجود بیاورد. حاصل درمان این خواهد بود که مراجعه نه تنها رفتار خود را درک میکند بلکه در مییابد که او قادر است زندگی خود را از طریق شیوههای ارضا کنندهتری هدایت نماید. در حالی که درک او تغییر مییابد. اعمال و رفتارش نیز دگرگون میشود. (موساک و دری کورز 1973، نیکلیو بوستروم 1971)فرایند مشاوره
پیروان آدلر فرایند مشاوره را شامل چهار مرحله میدانند:الف. ایجاد رابطه همدلی بین مشاور و مراجع.
ب. کمک به مراجع برای درک باورها و احساسات، انگیزهها و اهدافی که تعیین کنندهی شیوه زندگی اوست.
ج. کمک به مراجع برای اینکه نسبت به اهداف اشتباه و رفتارهایی که منجر به شکست خود میشوند بینش کسب کند.
د. کمک به مراجع برای توجه به شقوق عملی رفتار یا موقعیت مشکلزا و ایجاد تعهد در او برای تغییر آن رفتارها و موقعیتها.
رابطه
مشاوران پیرو آدلر رابطهی خود را با مراجع یک نوع همکاری میدانند که در آن مشاور و مراجع شریک یکدیگرند و با یکدیگر در جهت اهداف توافق شده بین طرفین کار میکنند. رابطه گاهی اوقات در یک قرارداد نوشته میشود. این قرارداد، اهداف فرایند مشاوره و مسئولیتهای هر یک (مشاور و مراجع) را مشخص میکند. بنابراین، مشاور از رابطه به عنوان یک شیوهی حمایت کنندهای که بر روی نقاط قوت بجای نقاط ضعف و تشویق بجای تجزیه و تحلیل تأکید میورزد، استفاده میکند.درک
پیروان آدلر شیوهی زندگی را به عنوان بنایی شخصی که بر ادراکات، باورها و احساسات فرد استوار است، تلقی میکنند. بنابراین، مرحله دوم مشاوره در برگیرندهی رشد و تعمق (برای هر دو مشاوره و مراجع) در درک شیوه زندگی مراجع و گفتگو با مراجع در این مورد است. تمرکز همواره بر «چارچوب مرجع» مراجع و اهداف او میباشد. هنگامی که مشاور شیوهی زندگی مراجع را درک میکند، آنوقت میتواند به مراجع کمک نماید تا او نیز درک نماید که چگونه شیوهی زندگیش تحت تأثیر باورها و اعتقادات اساسی قرار گرفته است. اعتقاد پیروان آدلر این است که باورها و اعتقادات براحساست اثر دارند و نه برعکس، یعنی اعتقاد و باور شما دربارهی اینکه خجالتی هستید در شما احساس ترس ایجاد میکند؛ به همین دلیل است که مشاور پیرو مکتب آدلر باورها و اعتقاداتی را که زیربنای احساسات است مورد بحث قرار میدهد و فقط بر بازتاب احساسات تأکید نمیکند.بینش
مشاور پیرو آدلر همراه با احساس همدلی و پذیرش مواجهه نیز میکند. او مراجع را با اشتباهات اساسی، اهداف اشتباه، رفتارهای مبتنی بر شکست خود و باورهای محدود کنندهاش مواجهه میکند. این مواجهه به مراجعان کمک میکند تا تضادهای ظاهری خود را حل کرده و اهداف اشتباه خود را تصحیح نمایند.شقوق مختلف
آخرین مرحله مشاوره تشخیص مجدد موقعیت است که در آن بینش به عمل تبدیلمیشود. تشویق محرک اصلی برای تغییر مراجع است. عامل مهم دیگر تعیین کردن هدف است یعنی مشخص کردن دقیق و عینی اهداف و مقاصد. این دو عامل یعنی تشویق و تعیین اهداف، تعهد مراجع را برای عمل کردن براساس راههای جدید محکمتر میسازد. (دینکمایر 1979)اهداف مشاوره
فرایند روانی آموزشی مشاوره آدلر دارای اهداف زیر است:الف. پرورش علاقه اجتماعی.
ب. کاهش احساس حقارت و غلبه بر یأس.
ج. تغییر در ادراکات و اهداف فرد.
د. تغییر نگرش اشتباه که زیربنای رفتار حتی رفتار قابل قبول و یا ارزشهای در حال تغییر است.
هـ. تشویق فرد برای تشخیص برابری خود با همردیفانش.
و. کمک به او برای آنکه به فردی مشارکت کننده تبدیل شود. (موساک و دینکمایر 1973، صفحات 54 – 53)
فرد سالم یا هنجار از نظر روانی، کسی است که علاقه اجتماعی او رشد یافته و مشتاق است خود را به زندگی و وظایف زندگی بدون هر نوع بهانه و طفره رفتن متعهد نماید. روش دیگر تشریح یک شخصیت سالم این است که او را «شجاع» (1) بنامیم. یک شخص شجاع میتواند به موقعیت و تکلیف و یا رویداد به صورت اعمال و یا راهحلهای شدنی و امکانپذیر نگاه کند نه اینکه آنها را به عنوان تهدید یا خطر بالقوهای تلقی نماید. به نظر میرسد اجزای اصلی تشکیل دهندهی شجاعت اعتماد به خود و تواناییهای خود، برای مقابله باموقعیت خاصی که در آن هست یا هر موقعیتی که به وجود میآید،میباشد. آنچه که ویژگی یک شخص شجاع را شخص میکند اعتقاد او به این مطلب است که راهحلها را میتوان پیدا کرد یا «با هر موقعیتی میتوان مواجه شد.» (این بدان معنی نیست که فرد همه جوابها را میداند.) افراد شجاع متقاعد شدهاند که آنها به عنوان افراد باارزش و منسجم میتوانند از عهده هر آنچه که اتفاق میافتد برآیند بدون اینکه احساس شکست یا حقارت کنند و یا تسلیم ناامیدی شوند. (دینک مایر و دری کورز 1963)
آموزش مشاور
آموزش مشاور آدلری به دو طریق صورت میگیرد. یک راه آن آموزش دیدن در یکی از مؤسسات آموزشی منطقهای است. روش دوم از طریق آموزشهای کم و بیش سنتی دوره کارشناسی ارشد است که بر اصول و شیوههای مکتب آدلر تأکید دارد. (فهرست این دورهها ضمیمه است.) انجمن روانشناسی آدلر در آمریکای شمالی (2) همه آموزشهای شیوهی اول و بعضی از آموزشهای شیوه دوم را قبول دارد. (کرن 1982)مطالب زیر از کاتالوگ اطلاعاتی سال 1983 – 1981 مؤسسه آفرد آدلر «شیکاگو» اقتباس شده و میتواند اطلاعاتی را دربارهی اینکه چگونه میتوان یک مشاور آدلری شد ارائه دهد. این مؤسسه در سال 1952 به وسیله ردلف دریکورز (3) یکی از دانشجویان آلفرد آدلر تأسیس گردید. در این مؤسسه نظریه و شیوههای روانشناختی زیر نظر اعضای هیأت علمی مجرب تدریس میشود. دانشجویان میتوانند در دورههایی که منتهی به اخذ درجه کارشناسی ارشد (4) میگردد، و یا در دورههایی که نیاز به شرکت در برنامههای کارشناسی ارشد ندارد و منتهی به اخذ گواهینامه میگردد ثبتنام نمایند. همه این آموزشها دارای زمینههای بالینی است. برنامهریزی ایجاد دوره دکترا در حال انجام است، دورهها به صورت پارهوقت ارائه میشود یعنی بعدازظهرها یا شبها یا روزهای تعطیل یا برخی از روزهای تابستان. به طور کلی، این دورهها آموزشهای پیشرفتهای را برای افراد حرفهای و غیرحرفهای شاغل تدارک دیده است. بسیاری از درسها برای دوساعت برنامهریزی شده که به مدت یازده هفته و هر هفته در یک بعدازظهر تدریس میشود؛ مؤسسه هر یک از این درسها را یک واحد تلقی میکند. (یک واحد این مؤسسه برابر است با یک ساعت و نیم ترم دانشگاهی)
متقاضیان ثبتنام در دورهی کارشناسی ارشد (M.A) باید دارای درجه کارشناسی در رشتههای مرتبط با حداقل هجده واحد درسی دورهی لیسانس یا کار تخصصی در مشاوره یا روانشناسی باشند. دوره کارشناسی ارشد شامل بیست و یک واحد درسی از جمله کار عملی است و شامل حداقل پنجاه ساعت تماس با حداقل پنج مراجع میباشد. دانشجویان برای کار عملی حداقل دوازده ساعت زیرنظر دو استاد متفاوت آموزش میبینند. علاوه بر کار عملی فردی، دانشجویان باید حداقل سی ساعت نیز نظارت و سرپرستی گروههای کوچک را داشته باشند همه دانشجویان باید در دو رشته شرکت کنند آنها یا باید مشاوره خانوادگی را مشاهده نموده و یا رهبری یا کمک رهبری یک بحث گروهی والدین، یا گروه مطالعه را برعهده گیرند. در پایان علاوه بر تکمیل برنامه، هر دانشجویی لازم است که تجربه در درمان فردی یا گروهی داشته باشد.
کارکرد مشاور
یکی از مفروضات اساسی روان درمانی آدلر این است که مراجع نسبت به محرکهای بیرونی غیرفعال نیست بلکه یک شرکت کننده فعال در زندگی است که نسبت به دیگران واکنش منحصر بفرد دارد. در این صورت درمان بسیار مؤثر خواهد بود زیرا که وقتی بر شیوهی ویژه و منحصر بفرد در درک و تفسیر تجربیات تأکید میشود، اثر بیشتری نسبت به زمانی دارد که فقط بر ماهیت خود تجربیات تأکید میگردد. رفتار غیرقابل قبول یک مراجع را نباید به عنوان یک بخش مجزا به شمار آورد بلکه آن را باید در رابطه با الگوی کلی زندگی مراجع نگاه کرد. در نتیجه برای درک و درمان ناسازگاری درمانگر باید با چیزها به طور مستقیم و همانگونه که هستند برخورد کند نه آن گونه که باید و یا ممکن است باشند و یا آن گونه که قبلاً بودهاند.مشکلات مراجع همیشه یک معنا و مفهوم اجتماعی دارد. درمانگر باید در این چارچوب رفتار مراجع را درک کند. ناسازگاری هنگامی ایجاد میشود که فرد را از تجربه کردن و جذب عناصر محیط اجتماعی و در نتیجه از فرایند درون فردی محروم کرده باشند. درمانگر باید در پی کشف این مطلب باشد که چه چیزی مراجع را با استفاده از تجربیاتی که در خلال دوران رشد داشته، بازداشته است و چه چیزی احساس مسئولیت و احساسات اجتماعی مراجع را در فرایند اجتماعی شدن کاهش داده است؟ که اینها برای سازگاری موفقیتآمیز در زندگی لاجرم هستند. (نیکلی 1971، صفحه 28)
مشاور آدلری در درجه اول یک مشارکت کنندهی فعال در فرایند مشاوره است. در پژوهشهایی که صورت گرفته ویژگیهای یک درمانگر مؤثر آدلری به صورت زیر توصیف شده است: همدلی، گرمی، خلوص (کارخوف 1989، رفرانک، هون – ساریک، ایمبر، لیبرمن و استون 1978، راجرز، جندلین، کیسلر و تروآکس 1967، تروآکس و کارخوف 1967) اما به هر حال تأکید بیشتر بر ابعاد عملیتر موضوع نظیر تفسیر، مواجهه و عینیت میباشد؛ بعلاوه مشاوران آدلری باید آگاهی از امور زیر داشته باشند:
الف. عقاید و احساسات مراجع.
ب. نقش آنها به عنوان یک الگو برای مراجع.
ج. شرایطی که برای رشد مراجع ضروری است. نظیر همدلی، توجه و علاقه، خلوص، گشادهرویی، توجه مثبت و احترام، درک و روشن کردن معنا و هدف رفتار مراجع و روشهایی که دارای زمینههای عملی بیشتری هستند. (دینکمایر 1979)
از آنجا که مشاور آدلری تابع درمان دارویی نیست لذا از ایفای نقشی که او را دانا و توانای مطلق نشان بدهد خودداری میکند و به همین شدت نیز سعی دارد که مراجع را به عنوان یک فرد یا گروگانی غیرفعال و تسلیم شده در نظر نگیرد که فقط باید به او گفت که چه بکند. درمان در این جهت طراحی میشود که مراجع را آگاه سازد که او موجودی خلاق است و نقش مهمی در ایجاد مشکلات خود ایفاد کرده است و مسئول رفتار خود میباشد. (موساک و دری کورز 1973)
تمرین مشاوره
تکنیکهای عمده
مشاوران آدلری تکنیکهای گوناگونی را به کار میبرند که برخی از آنها در همه مراحل مشاوره مورد استفاده قرار میگیرند (مانند توجه و پاسخ توأم با همدلی) در حالی که بعضی دیگر از تکنیکها فقط در مراحل خاصی از فرایند مشاوره مورد استفاده قرار میگیرند (مانند تفسیر خاطرات اولیه)مرحله اول: رابطه
به منظور تسهیل حرکت به سوی اهداف این مرحله (ایجاد اعتماد متقابل، تعهد به اهداف، ایجاد فرضیات آموزشی دربارهی رفتار مراجع، شناسایی نگرشها، افکار و رفتارهای مراجع که میتواند در رابطه مشاروهای دخالت داشته باشند.) تکنیکهای زیر به کار میرود. (دینکمایر 1979)1.رفتار توأم با توجه و گوش دادن با دقت مشتمل است بر ارتباط خوب چشمی، حالتی آرام که همراه با فعالیت و درگیری است و اظهارنظرهایی که مستقیماً از گفتههای مراجع نشأت میگیرد. گوش دادن با دقت نه تنها دربرگیرندهی دقت در مفاهیم کلمات مراجع میباشد بلکه دربرگیرنده درک احساسات، مقاصد و مفاهیم شخصی او نیز است که ممکن است در پس پیام او نهفته باشد.
2. بستن یک قرارداد مراجع را نسبت به اهداف مشاوره متعهد میکند (چه به صورت ضمنی یا صریح) که بوضوح انتظارات و اهداف مراجع و همچنین برنامه مشاور را برای کمک مشخص میکند. همچنین میتوان از طریق سؤالات زیر تعهد مجدد مراجع را به وجود آورد. مانند «آیا این همان است که شما میخواهید باشید»، «فکر میکنید چه اتفاقی میافتد اگر شما بر رفتارتان اصرار داشته باشید؟» از آنجا که درمان صورت نمیگیرد مگر آنکه مشاور و مراجع بر سر هدف و فرایند درمان با یکدیگر توافق کنند. لذا ضروری است که مشاور توجه مراجع را به موضوعی که پیشروی دارند متمرکز کند و اجازه ندهد که فرایند درمان با طفره رفتنها و دفاعهای مراجع و یا ابهامات مشاور منحرف شود.
3. بازتاب احساسات، درک همدلانه، گرفتن اصل مطلب از مراجع در رابطه با احساسات و مفاهیمی که مربوط به شخص اوست.
مراجع: من از اینکه به وسیله گروه کنترل شوم و مجبور به سازش باشم خسته شدهام. من نمیتوانم این طور کار کنم.
مشاور: تو از کنترل گروه عصبانی هستی و مایلی که آزاد باشی تا بتوانی خودت تصمیم بگیری.
4. استفادهی کار از سکوت به معنی آن است که مشاور سکوت را بدون آنکه مضطرب شود بپذیرد. این کار به مراجع کمک میکند تا مسئولیت خود را برای شروع صحبت و در میان گذاشتن نگرانیهای خود بشناسد. مشاور پس از آنکه برای مدت کوتاهی سکوت را میپذیرد، ممکن است سؤال کند «فکر میکنی الان دارد چه میگذرد؟»
5. ارتباط غیرکلامی مانند حالت چهره، حالت بدن، سفت کردن عضلات، آهنگ و زیر و بمی صدا، سرعت نفس کشیدن میتواند به اندازه ارتباطات کلامی مهم باشد.
مشاور پس از آنکه چندین بار (و نه فقط یک مرتبه) حالتهای غیرکلامی را مشاهده نمود براساس آنها استنباط میکند و میگوید: «به نظر میرسد که برایت مشکل است در این مورد صحبت کنی.» و یا «آیا ممکن است آن فکر شما را عصبانی کرده باشد؟»
مرحله دوم: ارزیابی، درک، تشخیص و طبقهبندی مشکلات
این مرحله دارای دو هدف عمده است: درک شیوهی زندگی مراجع و اینکه چگونه این شیوه زندگی کارکرد فعلی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. در این مرحله دو تکنیک متفاوت وجود دارد که میتواند مورد استفاده قرار گیرد. (دینکمایر 1979)مشاور معمولاً این مرحله را با کشف وضعیت فعلی مراجع، راههایی که مراجع از آن طریق به روابط اجتماعی خود دست پیدا میکند، احساس مسئولیت در کار، نقش جنسیت و احساسات مراجع دربارهی خود شروع میکند. تصویر کلی شخصیتهای مراجعان زمانی به طور کامل درک میشود که به عمق تفکرات آنها نفوذ کنیم و منطق خصوصی آنها را که ممکن است ریشه ناسازگاریهای آنها باشد کشف نماییم. برای کشف این منطق خصوصی درمانگر تلاش میکند تا دریابد که مراجعان زمانی که رفتارهای بخصوصی را انجام میدهند چه چیزهایی به خودشان میگویند. وقتی که این منطق خصوصی با درمانگر در میان گذاشته شود، اهمیت و تأثیر آن برای مراجعان کم میشود و آنها متوجه میشوند که چگونه خواستهای توافق شدهی واقعیت را کنار میگذارند و یا از آنها صرفنظر میکنند تا منطق خصوصی خود را به عنوان توجیه و دلیلی برای رفتارشان ایجاد نمایند. (نیکلی 1971، صفحه 62)
پیروان آدلر اعتقاد دارند که تعیین الویت مراجع یک روش بالینی مفید، برای معین کردن اهداف کوتاه و بلندمدت و اعتقادات راسخ مراجع است برای تشخیص الویت اول مراجع، مشاور از او میخواهد که با مختصر جزئیات برنامه یک روز عادی زندگی خود را بیان نماید (چه میکند، چرا آن کارها را انجام میدهد، چه احساسی دربارهی آنها دارد؟)، عمومیترین الویت اول عبارتند از احساس راحتی، احساس خشنودی کنترل داشتن و احساس برتری (به عنوان مثال: «فقط زمانی احساس واقعی تعلق میکنم، که راحت باشم») روشهای دیگر تشخیص الویت اول شخص این است که از او پرسیده شود که باید از چه چیزهایی به هر قیمتی دوری کند و یا او به طور مستمر چه احساسی را در دیگران به وجود میآورد.
برای پی بردن به منظومه خانوادگی میتوان دربارهی ارزشها و نگرشها و روشهای انضباطی خانواده سؤالاتی را مطرح کرد. پرسشنامه منظومهی خانوادگی میتواند در این زمینه به مشاور کمک کند. «نخستین قدم در روشن نمودن منظومه خانوادگی مراجع این است که از او بخواهیم دربارهی خواهر و برادرهای خود و ویژگیهای منفی و مثبت آنان شرح دهد.» بدین ترتیب روابط عاطفی بین خواهران و برادران و بین هر کدام از بچهها با پدر و مادر کشف میشود. در پایان از مراجع خواسته شود که احساسات و نگرشهای خود را نسبت به اعضای خانواده بیان کرده و افراد خارج از خانواده که او را تحت تأثیر قرار میدهند نام ببرد. (سالمان و نیکلی 1971، صفحه 39)
خاطرات اولیه (ER) با ارزش هستند زیرا که راهنمایی هستند که نشاندهندهی نگرشها، اعتقادات و انگیزشهای فعلی مراجع میباشند و افراد تنها آن دسته از وقایع دوران اولیه کودکی را به یاد میآورند که همسان با نگرشهای کنونی آنها نسبت به خودشان و یا نسبت به جهان باشد.
به کارگیری خاطرات اولیه یکی از تکنیکهای فرافکن است که میتواند برای ارزیابی پویاییهای شخصیت فرد به کار رود. از مراجع خواسته میشود که «فکر کند و تا جایی که میتواند به عقب برگردد. خاطرات سالهای کودکی خود را به مشاور بگوید» تأکید خاصی که به این خاطرات اولیه میشود شیوهی اصلی زندگی مراجع را نشان میدهد. (نیکلی و ورگر 1971)
خلاصه منظومه خانوادگی و تفسیر خاطرات اولیه، به مشاور امکان میدهد تا ادراکات اشتباه و ادراکاتی که علیه مراجع است و یا به عبارت دیگر اشتباهات اساسی او را دریابد. موساک و دری کورز اشتباهات اساسی را به صورت زیر نام میبرند:
الف. تعمیمهای افراطی «مردم دشمن من هستند.»
ب. اهداف غیرممکن و نادرست برای دستیابی به امنیت. «من باید همه را خوشحال کنم.»
ج. ادراکات غلط از زندگی و خواستهای آن. «زندگی هرگز به من روی خوشنشان نمیدهد.»
د. ناچیز شمردن یا انکار ارزش خود. «من فقط یک خانهدار هستم.»
هـ. ارزشهای اشتباه. «تو باید نفر اول باشی حتی اگر به خاطر آن لازم باشد که به دیگران پشت پا بزنی.»
برای به کارگیری روشهای کلی گفته شده مشاور میتواند یک یا چند دستورالعمل جزئی را مورد استفاده قرار دهد.
1.توضیح(5): عبارت است از: فرایند بررسی گفتههای مراجع به منظور اطمینان یافتن از اینکه مشاور مفاهیم مراجع را به همان گونهای که وی در نظر دارد متوجه شده و درک کرده است.
مراجع: من چیزی دربارهی او نمیدانم. گاهی اوقات خیلی خوبی است، اما دوباره بد میشود.
مشاور: شما مطمئن نیستید از اینکه او چه خواهد کرد. به سختی میتوان رفتار او را پیشبینی کرد.
2. مواجهه (6): یعنی مشاور مراجع را متوجه نکات افتراق یا تفاوت بین نیات و رفتارهایش، بین احساسات و پیامهایش و بین بینشها و اعمالش میکند و یا نگرشهای ذهنی، اعتقادات و نگرشهای اشتباه و اهداف خصوصی و رفتارهای مخرب مراجع را نمایان و روشن میسازد.
3. تفسیر (7): عبارت است از انتقال توجه از چارچوب (8) مرجع مراجع به چارچوب مرجع مشاور. که در این صورت دیدگاه جدیدی جهت درک شرایط به مراجع داده میشود. به منظور کاهش مقاومت، تفسیر معمولاً به صورت آزمایشی پرسیده میشود مثلاً «آیا میتواند اینگونه باشد که ...» یا «آیا ممکن است که ...»
4. سوال: آدلر از آن جهت سؤال میکرد که تشخص دهد آیا مشکل شخص دارای ریشه ارگانیکی است یا کارکردی. او میپرسید «چه فرقی میکرد اگر تو حالت خوب بود؟»
پاسخ این سؤال بیان کنندهی این است که مراجع از طریق نشانههای جسمی، دارد از چه چیزی اجتناب میکند.
5. ادراک و پاسخ عینی و محسوس، مراجع را تشویق مینماید تا به طور صریح و مشخص با موضوعات شخصی مرتبط، ارتباط ایجاد نماید. مثلاً:
مراجع: نمیدانی که بعضی از شوهرها چه عکسالعملی نشان میدهند.
مشاور: تو مطمئن نیستی که تام نسبت به تصمیم تو برای بازگشت به مدرسه چه عکسالعملی نشان خواهد داد.
6. هنگامی که شخص مأیوس در جستجوی اهمیت و ارزش اجتماعی است، رفتارهای مناسب و درست را از خود نشان نمیدهد غالباً چنین رفتارهایی دیگران را آشفته میسازد و دیگران آن را به عنوان یک رفتار ناسازگار میبینند. درمانگران آدلری تلاش میکنند تا به مراجع اهداف رفتار ناسازگارش را نشان دهند. هدف اول مراجع دربرگیرندهی مکانیسمهای جلب توجه است. زمانی که مکانیسمهای جلب توجه با شکست مواجه میشود، کودک به سوی هدف بعدی میل پیدا میکند یعنی جنگ قدرت. جستجو برای پیروزی (خصوصاً پیروزی بر بزرگسالان نیرومند) انگیزه اولیه کودک میشود زمانی که کودک در اثبات برتری خود بر بزرگسالان شکست میخورد شروع به جستجو برای انتقام گرفتن میکند. که این سومین هدف او میشود، و زمانی که در انتقام گرفتن نیز شکست میخورد به کودک احساس درماندگی دست میدهد و سعی میکند بزرگسالان را نسبت به بی کفایتی کامل خود قانع سازد. (لو 1971)
مرحله سوم: آشناسازی مجدد
در این مرحله مشاور و مراجع با یکدیگر کار میکنند تا نگرشها، اعتقادات و کنشهای جدید را برای آموزش و انگیزش مجدد مراجع مورد بررسی قرار دهند تا دیدگاه او را نسبت به زندگی مؤثرتر نماید، چندین استراتژی معین برای دستیابی به این اهداف مورد استفاده قرار میگیرند (دینکمایر 1971)1.فوریت (9) به معنی آن است که مشاور میگوید که چه تجربهای از مراجع در حال حاضر دارد.
مراجع: من میخواهم کاری را شروع کنم اما فایدهای ندارد آنها همه جلوتر از من هستند.
مشاور: شما میگویید که میخواهید کاری را شروع کنید اما احساس من از تُن و حالت صدای شما این است که شما پیش از این تسلیم شدهاید.
2. قصد متناقض (10) واژهای است که اشاره به روشی دارد که به وسیله آن مراجع تشویق میشود تا بر نشانهها تأکید بیشتری نماید. (مثال: اگر مراجعی ناخن خود را میجود مشاور او را تشویق میکند تا حالتی را تصور کند که او در حال فرو کردن انگشتانش در آرنجش میباشد.)
3. آب دهان انداختن در سوپ مراجع: «این عبارت از اصطلاحات مدرسهای گرفته شده است و اشاره بدان دارد که کسی با آب دهان انداختن در غذای دیگری غذای او را برای خود بردارد.» از نظر بالینی یعنی تغییر رفتار از طریق تغییر معنا و مفهومی که آن رفتار برای مراجع دارد. مشاور ارزش و قصد آن رفتار را مشخص میکند و سپس ارزش آن رفتار را نزد مراجع پایین میآورد تا شوخی و بازی را کنار بگذارد.
4. حل مشکل و تصمیمگیری از جمله مهارتهای اساسی آخرین مرحله مشاوره است. مشاور و مراجع هدفها را تنظیم و راههای مختلف و احتمالی و نیز نتایج آنها را بررسی میکند. اینکه هر یک از این راهها چگونه مراجع را در رسیدن به اهدافش کمک میکند آنوقت مؤثرترین شیوه را اجرا مینماید.
5. مشخص کردن تکلیف و تعهد نسبت به آن از جمله مراحلی است که مراجعان در جهت حل مشکل خود، آن را میگذرانند. برای اثربخش بودن این کار، تکلیف باید مشخص باشد و به وسیله مراجع انتخاب شود مرحله مشخص کردن تکلیف و ایجاد تعهد نسبت به آن به مراجع کمک میکند تا عقاید و احساسات جدید خود را تبدیل به اعمالی مؤثر و کارا بنماید و برای این کار انرژی لازم را تولید میکند. این کار بازخوردی را به وجود میآورد که به وسیله آن پیشرفت مراجع را میتوان ارزیابی کرد. (دینک مایر 1979)
6. «علاقه اجتماعی یا احساس اجتماعی چیزی نیست که بتوان یاد داد بلکه چیزی است که از طریق فعالیت و ارتباط بین مراجع و درمانگر به وجود میآید. در وهله اول از طریق پذیرش کلامی و غیرکلامی مراجع منتقل میشود.» این علاقه هنگامی که درمانگر نقش یک الگو برای مراجع را دارد شدت مییابد. علاقه اجتماعی به روش سومی نیز شدت مییابد و آن هنگامی است که «درمانگر به مراجع کمک میکند تا او به ارزش خود به عنوان یک انسان و ارزش دیگران پیببرد.» احساس اجتماعی نیز همچنین زمانی که درمانگر خود را بیان میکند و احساس خود را آشکار میسازد بیشتر میشود. و بالاخره علاقه اجتماعی مراجع زمانی به وجود میآید که وی به طور سازندهای با زندگی دیگران درگیر شده و ارتباط برقرار کند. (نیکلی 1971، صفحه 91)
پارامترهای درمان
پیروان آدلر در هر نوع جلسهای که تصور کنید شرکت کرده و براساس شیوه آدلر عمل مینمایند. مانند جلسات خصوصی، در رابطه با بیماران بستری یا بیماران سرپایی، زندانها، مدارس و مشاورهی گروهی و برنامههای بهداشت روانی. معمولاً دفتر مشاوره هیچ نوع اثاثیه یا تجهیزات خاصی ندارد (مثل مبل راحتی) درمانگر آدرلری در طول مشاورهی فردی، روبروی مراجع مینشیند و یا خود نیز در حلقه مشاوره گروهی شرکت میکند. بعضی از درمانگران از نوار ویدیو یا ضبط صوت در جلسات درمان استفاده میکنند و البته بعضی نیز این کار را نمیکنند. تعدادی از درمانگران از نوارها جهت بازخورد مراجعان و بعضی دیگر جهت مطالعه یا پژوهشهای شخصی استفاده مینمایند و تعدادی نیز جهت تدریس از نوار ویدیو و ضبط صوت بهره میگیرند. بعضی از پیروان آدلر بویژه درمانگران قدیمی و آموزش دیده در اروپا از آزمونهای روانشناختی استفاده نمیکنند و معتقدند که این آزمونها، تنها نمایانگر آنچه که فرد هست میباشد و چگونگی زندگی کردن او را مشخص نمینماید.پیروان آدلری عموماً از تکنیکهای مختلف درمان استفاده میکنند. دری کورز و همکاران او درمان چندگانه (11) (چند درمانگر با یک مراجع) را معرفی کردند و از اولین کسانی بودند که مشاورهی گروهی را در جلسه مشاوره خصوصی به کار بردند. مشاوره خانوادگی که دربرگیرندهی شرکت همه اعضای خانواده در آن است مدتها به عنوان نکته برجسته و هنر روش آدلری به شمار میآمد. آدلر خود به تنهایی اولین کلینیک راهنمایی کودک را تأسیس نمود.
رویکرد آدلری نسبت به بسیاری از درمانها بویژه روانکاوی کوتاه مدتتر است. اگر درمان درست صورت گیرد باید ظرف مدت سه ماه یا کمتر علایم موفقیت ظاهر شود.(موساک و دریکورز 1973)
مورد پژوهی
موردپژوهی زیر از گارفلینکل، ماسی و مندل (1976)«چارلز. اس، فرزند بزرگ خانواده، زمانی که برای مشاوره آورده شده است هشت ساله بود. آنچه که این مورد را متفاوت از دیگر موارد میکند این است که چارلز دارای برادری کوچکتر بوده که او در همان سنین کودکی فوت میکند و در نتیجه چارلز تنها فرزند خانواده خود میشود.در چنین وضعی طبیعی است که والدین بیش از پیش از فرزند باقیماندهی خود مراقبت، و به او توجه میکنند و این مطلب در مورد چارلز نیز صادق بود. در زمان مشاوره والدین او از یکدیگر جدا شده و او با مادرش زندگی میکرد.»
چارلز یک سری اعتقادات اشتباه داشت که واکنشی به محیط خانهاش بود و او معتقد بود که «من باید همیشه جلب توجه کنم و اگر نکنم حتماً مشکلی دارم. من باید هر کاری که میتوانم برای جلب توجه انجام دهم.» او در مدرسه از طریق فریاد زدن، بلند شدن از جای خود و قدم زدن در کلاس، بیاحترامی به معلم و ستیزهجویی با همکلاسیها سعی در جلب توجه بیشتر داشت. زمانی که معلم او را برای روخوانی صدا نمیزد عصبانی میشد و اگر به او میگفتند که مثلاً کار اشتباهی را انجام داده است یا خیلی تعجب میکرد و یا ناراحت میشد. بالاخره او همیشه فکر میکرد که دیگران با او خوشرفتاری نمیکنند.
مثال زیر نشان میدهد که اولین خاطره میتواند بر درک ما از دیدگاه پدیدار شناختی فرد از زندگی تأثیر داشته باشد. مثلاً اولین خاطره چارلز چنین است: «من و مادرم داشتیم با اتوبوس به مرکز شهر به سلمانی میرفتیم. من ساعت کوچکی به دستم بود که آنرا توی اتوبوس گم کردم. مادرم از دست من عصبانی شد و محکم به دستم زد.» زمانی که درمانگر خاطره چارلز را تحلیل میکرد دریافت که او دارای نگرشی اینچنین است که: «وقایعی اتفاق میافتند که مرا توی مشکل بیندازند.» مشاور دریافت که رابطه چارلز با مادرش دارای اهمیت است.
مشاور به خاطرهی بعدی چارلز مراجعه کرد تا ببیند آیا آنها نیز همین مفهوم را میرساند. چارلز نوشته بود که «مادرم از من عکس گرفت. از او پرسیدم من که دهانم را باز گذاشته بودم چرا از من عکس گرفتی؟». این دو مطلب در خاطرات اول و دوم چارلز نشان میدهد که اولاً او فکر میکند که حوادث برای او اتفاق میافتند و ثانیاً او در مورد وضع ظاهر خود نگران است. (سلمانی – عکس)
خاطرهی سوم نیز میتواند مفید باشد تا ما درک بهتری از شیوهی زندگی چارلز داشته باشیم. «به یاد میآورم که با برادرم بازی میکردم و اگرچه او کوچکتر بود همیشه مرا میزد. وقتی که جعبهای را به سویم پرتاب کرد من نتوانستم کاری بکنم. او جعبه را روی سرم گذاشت و روی آن نشست. نمیتوانستم خودم را از دستش رها کنم. مادرم او را از روی جعبه بلند کرد. آنوقت توانستم سرم را از توی جعبه بیرون بیاورم.»
ما بتدریج متوجه شدیم که رابطه چارلز با مادرش بسیار مهم است و همچنین یک چهره جدید و مهم یعنی برادر کوچکش نیز، اهمیت دارد. بجای اینکه چارلز فرزند نیرومندی شود متوجه شد که برادرش همیشه از او قویتر است. این گفته چارلز برای مشاور خیلی اهمیت داشت که «همه مرا میزنند هم کوچکش (برادر) هم بزرگش (مادر) و من هم نمیتوانم کاری کنم همه چیز برای من اتفاق میافتد. من احتیاج به کمک دارم. یک آدم قوی باید کمکم کند.»
در طول مدت مشاوره معلوم شد که چارلز همچنان سعی در حفظ اعتقادات اشتباه خود دارد. لازم به ذکر است که چارلز زمانی که در مدرسه مرتکب اشتباه میشد هرگز احساس نمیکرد که او اشتباه کرده است. بسرعت از معلم خود کمک میگرفت تا با همکلاسانش مقابله کند. معلم او اغلب میشنید که با ناله میگفت: «من بیچاره، همه اتفاقات برای من میافتد.»
مشاوره با چارلز در درجه اول بر این مطلب متمرکز بود که احساسات مربوط به علاقه اجتماعی او را برانگیخته نماید. این کار با تشویق چارلز جهت برقرار کردن دوستی و در عین حال کمک به او برای ایجاد اعتماد به نفس بیشتر انجام گرفت و برای این کار جلسات متوالی صرف تمرکز بر روی نقاط قوت و مثبت چارلز گردید.
کاربرد
علاوه بر کاربردهای معمول درمان فردی و گروهی، پیروان آدلر شیوههای درمانی بسیار زیادی را تدوین کرده و مورد استفاده قرار دادهاند. آدلر در کلینیک راهنمایی کودک خود یک روش گروهی را به کار برد که در آن کودکان را در حضور مشاهده کنندگان درمان نمود. این روش ابتدا به عنوان یک سمینار آموزشی برای معلمان مورد استفاده قرار گرفت اما بزودی این روش، یک روش درمانی برای کودکان درآمد و امروز در بسیاری از مراکز آموزش خانواده به کار میرود. مشاوران پیرو آدلر همچنین انواع دیگر مشاوره گروهی را نیز به کار میبرند: نظیر مشاوره چندگانه (چند مشاوره با یک مراجع)، خانواده درمانی، سایکودراما (12)، محیط درمانی (جامعه محلی که قدرت درمانی دارد) و مشاوره گروهی آموزشی ضمناً اصول و شیوههای آدلر در کلاسهای آموزش والدین، مددکاری، توان بخشی افراد مهاجم، مجموعههای صنعتی، مشاوره پیراپزشکی، آموزش رهبری، تحرک اجتماعی و گروههای خودیاری (13) نیز به کار میرود.پینوشتها:
1. courageous
2. North American Society of Adlerian Psychology
3. Rudolph Dreikurs
4. Master of Art (M.A)
5. paraphrasing
6. confrontation
7. interpretation
8. frame of reference
9. immediacy
10. paradoxical intention
11. multiple therapy
12. sychodrama
13. self – help groups
شیلینگ، لوئیس؛ (1391)، نظریههای مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم