عيد غدير بزرگترين عيد اسلامى
نويسنده:عباس كوثرى
«اللهم فكما جعلته عيدك الاكبر و سميته فى السماء يوم العهد المعهود و فى الارض يوم الميثاق المأخوذ و الجمع المسؤول (1) صل على محمد و آل محمد و اقرر به عيوننا.» (خدايا، چنانكه اين روز را بزرگترين عيد خود قرار دادى، [آن را] در آسمان روز پيمان و در زمين روز ميثاق و جمع مورد بازپرسى نام نهادى، بر محمد و آل محمد(ص) درود فرست و چشمان ما را بدان روشن فرما).
تقدير الهى بر اين قرار گرفت كه «غدير» به ابديت بپيوندد، و جلوهاى از آيات الهى و تجسمى از تاريخ جاودانه اسلام شود. گويا «بركه خم» به پاس ساليان طولانى خزانهدارى بارانهاى رحمت الهى و آبرسانى به زائران حرم، اينك بايد پايگاه ريزش كلام الهى و قله كمال دين شود. غدير ديگر بركهاى كمآب نيست كه به آبهاى سرزمين «رابغ» نيازمند باشد . بلكه در پرتو آن فروغ آسمانى، خود به چشمهسار زمزم و كوثر پيوسته، آب گواراى عدالت و پاكى از مولود كعبه و فرزند «زمزم» و «صفا» گرفته است. غدير از هنگامى كه نظارهگر جلوه زيباى وصايت و جانشينى على ـ عليه السلام ـ بر دستان پر مهر و سراسر رحمت خاتم رسولان(ص) شد، ديگر نقطهاى پست در جغرافياى جحفه نيست، پرچم عدالت علوى است كه بر بام بلند تاريخ افراشته شده است. غدير اينك بزرگترين و دلانگيزترين هديه آسمان «امامت» را به آدميان ارزانى مىدارد. بدينگونه غدير، سرزمينى مقدس شد و روز هجدهم ذىحجه بزرگترين عيد اسلامى؛ و چنان شد كه امام صادق ـ عليه السلام ـ در بارهاش فرمود: «و ان يوم غدير خم بين الفطر و الاضحى و الجمعة كالقمر بين الكواكب» روز غدير خم در ميان اعياد «فطر» و «قربان» و «جمعه»، بسان ماه در ميان ستارگان، مىدرخشد. (2) در اين نوشتار بر «عيدك الاكبر»، كه در دعاى روز غدير آمده است، درنگ مىكنيم؛ و عيد بودن اين روز بزرگ را در سنت پيامبر و عترت معصومش جويا مىشويم و مشاهده مىكنيم كه شيعه در برگزارى جشن غدير، بسان ديگر معتقدات خويش، پايبند وحى الهى و سر سپرده سنت رسول گرامى(ص) است.
جوامع بشرى نيازمند يادآورى و حضور دايم هويتهاى فرهنگى و اصالتهاى معنوى است. رسول گرامى اسلام در اين امر پيشقدم شد و با عمل خويش راه جامعه اسلامى را روشن ساخت. يكى از دلائل عيد بودن غدير، حديث «هنئونى» است.
اين حديث در منابع اهل سنت نيز با اسناد و عبارات مختلف ذكر شده است. بزرگانى چون احمد ابنحنبل، پيشواى حنبليان، در صفحه 281، جلد چهارم مسند، و حافظ ابوجعفر محمد ابنجرير طبرى در صفحه 428 جلد سوم تفسير خويش، از اين روايت ياد كردهاند در نقل حافظ ابو سعيد چنين آمده است: «ثم قال النبى(ص) هنئونى هنئونى، ان الله تعالى خصنى بالنبوة و خص اهل بيتى بالامامة؛» پيامبر گرامى فرمود: به من تبريك بگوييد، به من تبريك بگوييد، زيرا خداوند مرا به پيامبرى و اهل بيتم را به امامت ممتاز ساخته است. (4)
در روايت ديگرى يكى از مورخين اهل سنت پس از ذكر حديث غدير چنين آورده است: ثم جلس رسول الله(ص) فى خيمة تخص به و امر اميرالمؤمنين(ع) ان يجلس فى خيمة أخرى و أمر اطباق الناس بأن يهنئوا عليا ـ عليها السلام ـ؛ سپس رسول گرامى(ص) در خيمه مخصوص خويش نشست و به اميرمؤمنان(ع)دستور داد كه در خيمه ديگرى بنشيند و به مردم فرمان داد تا به حضور على ـ عليه السلام ـ رسيده، به آن حضرت تبريك بگويند.
اين مورخ سپس مىنويسد: ولما فرغ الناس امر رسول الله(ص) امهات المؤمنين بان يسرن اليه و يهنئنه ففعلن؛ بعد از متفرق شدن مردم، پيامبر(ص) به همسران خويش دستور داد كه به سوى على ـ عليه السلام ـ رفته، به آن حضرت تبريك بگويند، آنان نيز اطاعت كردند. (5)
دليل ديگرى كه بيانگر عيد بودن روز غدير در سنت پيامبر گرامى اسلام است خطبهاى است كه اميرمؤمنان على ـ عليهالسلام ـ در روز عيد غدير ايراد كرده است.
در اينجا قسمتى از آن را، كه به وسيله يكى از غديرشناسان معاصر ترجمه شده است. مىآوريم : امام رضا(ع) از پدران خويش نقل مىكند كه در روزى از روزهاى خلافت على ـ عليه السلام ـ جمعه و غدير به يك روز افتاده بود. امام در آن روز خطبهاى عجيب خواند و توحيدى شگفت گفت. آن حضرت در بخشى از سخنان خويش چنين فرمود: «ان الله تعالى جمع لكم معشر المؤمنين فى هذا اليوم عيدين عظيمين كبيرين لا يقوم احدهما الا بصاحبه...؛ خداى ـ عزوجل ـ در اين روز براى شما دو عيد فراهم كرد؛ دو عيد بزرگ كه يكى از اين دو جز به آن ديگرى استوار نتواند بود».
سپس آن حضرت به داستان غدير اشاره فرمود و ويژگيهاى روز غدير را چنين برشمرد: ان هذا يوم عظيم الشأن فيه وقع الفرج و رفعت الدرج هو يوم الايضاح و الافصاح من المقام الصراح و يوم كمال الدين و يوم العهد المعهود و يوم تبيان العقود عن النفاق و الجحود... همانا امروز، روزى بس بزرگ است. در اين روز گشايش در رسيد، منزلت كسان كه شايسته بودند بلندى گرفت و برهان خدا روشن شد. آرى، امروز روز روشن كردن حق و از مقام پاك «رهبر معصوم» به صراحت و «نص» سخن گفتن است، امروز روز كامل شدن دين است، امروز روز عهد و پيمان است، امروز روز گواهى و گواهان است، امروز روز نماياندن بنيادهاى نفاق و انكار است. حضرت در آخر خطبه مىفرمايد: و اذإ؛ تلاقيتم فتصافحوا بالتسليم و تهانؤ النعمة فى هذا اليوم و ليبلغ الحاضر الغائب...
امرنى رسول الله(ص) بذلك، چون به يكديگر رسيديد، همراه سلام، مصافحه كنيد و نعمتى را كه در اين روز نصيبتان شده است به يكديگر تبريك بگوييد. بايد اين سخنان را آن كه بود و شنيد به آن كه نبود و نشنيد برساند و بايد توانگران به سراغ مستمندان روند و قدرتمندان به دنبال ضعيفان؛ پيامبر(ص) مرا به اين چيزها امر كرده است. (6)
اينجاست كه به اهميت اين روز تاريخى و بزرگ بيشتر واقف مىشويم؛ روزى خجسته و مبارك كه پيامبر(ص) به بزرگداشت آن دستور داده، آن را وظيفه همگانى نسلها برشمرده و خطابه و بزرگداشت اين روز از جانب على ـ عليه السلام ـ در همين راستاست.
در روايت ديگرى امام صادق(ع) در پاسخ اين پرسش كه آيا براى مسلمين عيدى غير از فطر و قربان هست فرمود: آرى، عيدى است كه بزرگترين و شريفترين عيدهاست و آن روزى است كه امير مؤمنان به جانشينى پيامبر منصوب شد. (8) علاوه بر اين از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: هو عيد الله الاكبر و ما بعث الله عز و جل نبيا الا و تعيد فى هذا اليوم؛ روز غدير خم بزرگترين عيد الهى است و خداوند متعال پيامبرى را مبعوث نكرد مگر اينكه اين روز را عيد گرفت. (9)
با توجه بدين حقايق در دعا و نيايشى كه در اين روز ذكر شده است، مىخوانيم: اللهم فكما جعلته عيدك الاكبر... صل على محمد و آل محمد؛ خدايا، چنانكه اين روز را بزرگترين عيد خود قرار دادى، بر محمد و آل محمد درود فرست. (10)
اولياى الهى و معصومين ـ عليهم السلام ـ اين روز را پاس مىداشتند و برنامههايى براى بزرگداشت آن تدارك مىديدند، كه دو نمونه از آن را ياد آور مىشويم:
الف) مراسم اطعام از جانب امام مجتبى عليه السلام
مرحوم علامه مجلسى(ره) مىنويسد: روز عيد غدير با جمعه مصادف شده بود. امام على ـ عليه السلام ـ خطبه جمعه خواند و سپس حضرت با فرزندان و شيعيانش به منزل امام حسن ـ عليه السلام ـ جهت اطعامى كه امام حسن برايشان تدارك ديده بود، رفت. (11)
ب) فياض بنمحمد بنطوسى كه به سال 259 هجرى سخن مىگفت مىگويد: در يكى از سالها خدمت امام رضا ـ عليه السلام ـ رسيدم، ديدم امام رضا ـ عليه السلام ـ دوستان خويش را براى غدا خوردن نگه داشته و به خانههاى آنان نيز طعام، هديه، لباس و حتى انگشتر و كفش فرستاده است، آن بزرگوار وضعيت خدمتكاران و دوستانش را تغيير داده بودو با وسايلى، غير از آنچه در روزهاى پيشين بود، از مهمانانش پذيرايى مىكرد. (12)
الف) امامت مكمل تبليغ رسالت الهى است.
به اتفاق شيعيان و به نقل بسيارى ازاهل سنت آيه شريف تبليغ جهت انتصاب على ـ عليه السلام ـ به جانشينى رسول گرامى(ص) نازل شد. اين نكته هنگامى بود كه ترس آشوب بود و احتمال تفرقهافكنى از جانب منافقين و افراد سستايمان وجود داشت. وحى الهى به همه اين نگرانيها خاتمه داد و با تأكيد بر اهميت موضوع، حفظ رسول گرامى(ص) از توطئهها را نويد داد و فرمود: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس؛ اى پيامبر، آنچه از خدا بر تو نازل شده به مردم برسان كه اگر نرسانى تبليغ رسالت و اداى وظيفه نكردهاى و خدا تو را از [آزار] مردمان محفوظ خواهد داشت. (13)
علامه امينى 30 منبع از مدارك اهل سنت را برمىشمارد كه همه آنها اين آيه را با معرفى ولايت اميرمؤمنان على ـ عليه السلام ـ در ارتباط دانستهاند. جلال الدين سيوطى شافعى در تفسير در المنثور، تفسير فخرالدين رازى شافعى در شمار اين منابع جاى دارند. (14)
نكتهاى كه از دقت در آيه، با استفاده از جمله «فما بلغت رسالته» مىتوان فهميد اين است كه امامت در حدى از منزلت است كه عدم معرفى آن با انجام ندادن وظيفه رسالت مساوى است.
ب) امامت مايه تكميل دين است
دين مجموعه قوانين الهى است كه براى اجراى آن به فردى كه بتواند با تكيه بر دو عنصر ايمان و آگاهى موجب اجراى آن شود، نياز دارد. دين كامل دينى است كه اين امر را از قبل پيشبينى كرده، براى آن برنامه داشته باشد. از اين رو وقتى كفار احساس كردند با فوت عبدالله فرزند پيامبر گرامى(ص) جانشينى براى استمرار راهش وجود ندارد آن بزرگوار را «ابتر» و كارش را ناقص قلمداد كردند. (15)
بعد از انتصاب على(ع)، اين آيه نازل مىشود و مىفرمايد «اليوم اكملت لكم دينكم» امروز دين شما را كامل كردم. (16) امامت در جهت بيان احكام تكميلكننده دين است؛ زيرا به مقتضاى روايتى، كه از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده و پيامبر گرامى فرمود: من شهر علم هستم و على در آن شهر. هر كه خواستار ورود به شهر حكمت است بايد از راه على(ع) واردشود. (17)
امامت در جهت اجراى صحيح برنامههاى دينى نيز تكميلكننده دين است. از اين رو پيشوايان پنجگانه اهل سنت مانند مسلم، مالك، بخارى، نسايى و ترمذى مى نويسند: وقتى طارق ابنشهاب، از اهل كتاب، در مجلس خليفه دوم گفت: اگر آيه «اكمال» در دين ما نازل مىشد آن را عيد مىگرفتيم. (18) كسى بر او خرده نگرفت و عمر با سكوت خود آن را مورد قبول قرار داد.
ج) امامت عامل يأس دشمنان اسلام است.
آيه سوم سوره مائده نيز در باره انتصاب على ـ عليه السلام ـ در غدير خم نازل شده است؛ «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون» امروز كافران از اينكه به دين شما دستبرد زنند و اختلالى رسانند طمع بريدند پس شما از آنان بيمناك نشويد. (19)
اين آيه نشان مىدهد كه روز تكميل دين و روز يأس و نوميدى دشمنان اسلام يكى است. علامه طباطبايى مىنويسد: صحابه و تابعان و آنها كه بعد از آنان آمدهاند، همگى اتفاق دارند كه اين دو آيه مرتبط هستند و هر يك تكميلكننده معناى ديگرى است. و اين نيست مگر بدان سبب كه هر دو با هم نازل شده، يك معنا را مىرسانند. (20)
از آنچه گفته شد نتيجه مىگيريم كه بايد اين روز را عيد شمرد؛ زيرا خداوند متعال چنان بدان اهميت داده است كه آن را موجب اكمال دين، تبليغ رسالت و نوميدى دشمنان اسلام دانسته است تا خود يادى از «ايام الله» باشد و فرموده است: و ذكرهم بايام الله؛ روزهاى خداوندى را بدانان يادآورى كن. (21)
د) امامت ضامن استمرار وحدت اسلامى است
قرآن كريم، آنجا كه از دعاى حضرت عيسى و درخواست نزول مائده آسمانى سخن به ميان مىآورد، از عيد بودن آن براى نسلهاى آينده و گذشته ياد مىكند و مىفرمايد: «اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيدا لاولنا و آخرنا و آية منك؛ پروردگارا، بر ما از آسمان مائدهاى فرست تا اين روز براى ما و كسانى كه پس از ما مىآيند عيد شود». (22)
چنانكه ملاحظه مىشود حضرت عيسى نزول اين مائده و عيد شدن آن را براى اين مىخواهد كه براى هميشه مايه افتخار و عزت جامعه دينى شود و بتواند حبلالمتين و نقطه وحدت آنان باشد؛ وحدتى كه يكى از علتهاى بعثت پيامبران شمرده شده است، و راز و حكمت عيد شمردن نيز در همين راستاست تا جامعه اسلامى مائده آسمانى امامت و وصايت را پاس دارند و آن را به عنوان نقطه مركزى حل اختلافات خويش بپذيرند و اين است رمز كلام باقر العلوم آل محمد (علهيم السلام) كه فرمود «و لم يناد بشىء ما نودى بالولاية يوم الغدير؛ در ميان احكام اسلامى هيچيك به اندازه ولايت روز غدير مهم شمرده نشده است». (23)
تقدير الهى بر اين قرار گرفت كه «غدير» به ابديت بپيوندد، و جلوهاى از آيات الهى و تجسمى از تاريخ جاودانه اسلام شود. گويا «بركه خم» به پاس ساليان طولانى خزانهدارى بارانهاى رحمت الهى و آبرسانى به زائران حرم، اينك بايد پايگاه ريزش كلام الهى و قله كمال دين شود. غدير ديگر بركهاى كمآب نيست كه به آبهاى سرزمين «رابغ» نيازمند باشد . بلكه در پرتو آن فروغ آسمانى، خود به چشمهسار زمزم و كوثر پيوسته، آب گواراى عدالت و پاكى از مولود كعبه و فرزند «زمزم» و «صفا» گرفته است. غدير از هنگامى كه نظارهگر جلوه زيباى وصايت و جانشينى على ـ عليه السلام ـ بر دستان پر مهر و سراسر رحمت خاتم رسولان(ص) شد، ديگر نقطهاى پست در جغرافياى جحفه نيست، پرچم عدالت علوى است كه بر بام بلند تاريخ افراشته شده است. غدير اينك بزرگترين و دلانگيزترين هديه آسمان «امامت» را به آدميان ارزانى مىدارد. بدينگونه غدير، سرزمينى مقدس شد و روز هجدهم ذىحجه بزرگترين عيد اسلامى؛ و چنان شد كه امام صادق ـ عليه السلام ـ در بارهاش فرمود: «و ان يوم غدير خم بين الفطر و الاضحى و الجمعة كالقمر بين الكواكب» روز غدير خم در ميان اعياد «فطر» و «قربان» و «جمعه»، بسان ماه در ميان ستارگان، مىدرخشد. (2) در اين نوشتار بر «عيدك الاكبر»، كه در دعاى روز غدير آمده است، درنگ مىكنيم؛ و عيد بودن اين روز بزرگ را در سنت پيامبر و عترت معصومش جويا مىشويم و مشاهده مىكنيم كه شيعه در برگزارى جشن غدير، بسان ديگر معتقدات خويش، پايبند وحى الهى و سر سپرده سنت رسول گرامى(ص) است.
عيد غدير، سنت نبوى
جوامع بشرى نيازمند يادآورى و حضور دايم هويتهاى فرهنگى و اصالتهاى معنوى است. رسول گرامى اسلام در اين امر پيشقدم شد و با عمل خويش راه جامعه اسلامى را روشن ساخت. يكى از دلائل عيد بودن غدير، حديث «هنئونى» است.
اين حديث در منابع اهل سنت نيز با اسناد و عبارات مختلف ذكر شده است. بزرگانى چون احمد ابنحنبل، پيشواى حنبليان، در صفحه 281، جلد چهارم مسند، و حافظ ابوجعفر محمد ابنجرير طبرى در صفحه 428 جلد سوم تفسير خويش، از اين روايت ياد كردهاند در نقل حافظ ابو سعيد چنين آمده است: «ثم قال النبى(ص) هنئونى هنئونى، ان الله تعالى خصنى بالنبوة و خص اهل بيتى بالامامة؛» پيامبر گرامى فرمود: به من تبريك بگوييد، به من تبريك بگوييد، زيرا خداوند مرا به پيامبرى و اهل بيتم را به امامت ممتاز ساخته است. (4)
در روايت ديگرى يكى از مورخين اهل سنت پس از ذكر حديث غدير چنين آورده است: ثم جلس رسول الله(ص) فى خيمة تخص به و امر اميرالمؤمنين(ع) ان يجلس فى خيمة أخرى و أمر اطباق الناس بأن يهنئوا عليا ـ عليها السلام ـ؛ سپس رسول گرامى(ص) در خيمه مخصوص خويش نشست و به اميرمؤمنان(ع)دستور داد كه در خيمه ديگرى بنشيند و به مردم فرمان داد تا به حضور على ـ عليه السلام ـ رسيده، به آن حضرت تبريك بگويند.
اين مورخ سپس مىنويسد: ولما فرغ الناس امر رسول الله(ص) امهات المؤمنين بان يسرن اليه و يهنئنه ففعلن؛ بعد از متفرق شدن مردم، پيامبر(ص) به همسران خويش دستور داد كه به سوى على ـ عليه السلام ـ رفته، به آن حضرت تبريك بگويند، آنان نيز اطاعت كردند. (5)
دليل ديگرى كه بيانگر عيد بودن روز غدير در سنت پيامبر گرامى اسلام است خطبهاى است كه اميرمؤمنان على ـ عليهالسلام ـ در روز عيد غدير ايراد كرده است.
در اينجا قسمتى از آن را، كه به وسيله يكى از غديرشناسان معاصر ترجمه شده است. مىآوريم : امام رضا(ع) از پدران خويش نقل مىكند كه در روزى از روزهاى خلافت على ـ عليه السلام ـ جمعه و غدير به يك روز افتاده بود. امام در آن روز خطبهاى عجيب خواند و توحيدى شگفت گفت. آن حضرت در بخشى از سخنان خويش چنين فرمود: «ان الله تعالى جمع لكم معشر المؤمنين فى هذا اليوم عيدين عظيمين كبيرين لا يقوم احدهما الا بصاحبه...؛ خداى ـ عزوجل ـ در اين روز براى شما دو عيد فراهم كرد؛ دو عيد بزرگ كه يكى از اين دو جز به آن ديگرى استوار نتواند بود».
سپس آن حضرت به داستان غدير اشاره فرمود و ويژگيهاى روز غدير را چنين برشمرد: ان هذا يوم عظيم الشأن فيه وقع الفرج و رفعت الدرج هو يوم الايضاح و الافصاح من المقام الصراح و يوم كمال الدين و يوم العهد المعهود و يوم تبيان العقود عن النفاق و الجحود... همانا امروز، روزى بس بزرگ است. در اين روز گشايش در رسيد، منزلت كسان كه شايسته بودند بلندى گرفت و برهان خدا روشن شد. آرى، امروز روز روشن كردن حق و از مقام پاك «رهبر معصوم» به صراحت و «نص» سخن گفتن است، امروز روز كامل شدن دين است، امروز روز عهد و پيمان است، امروز روز گواهى و گواهان است، امروز روز نماياندن بنيادهاى نفاق و انكار است. حضرت در آخر خطبه مىفرمايد: و اذإ؛ تلاقيتم فتصافحوا بالتسليم و تهانؤ النعمة فى هذا اليوم و ليبلغ الحاضر الغائب...
امرنى رسول الله(ص) بذلك، چون به يكديگر رسيديد، همراه سلام، مصافحه كنيد و نعمتى را كه در اين روز نصيبتان شده است به يكديگر تبريك بگوييد. بايد اين سخنان را آن كه بود و شنيد به آن كه نبود و نشنيد برساند و بايد توانگران به سراغ مستمندان روند و قدرتمندان به دنبال ضعيفان؛ پيامبر(ص) مرا به اين چيزها امر كرده است. (6)
اينجاست كه به اهميت اين روز تاريخى و بزرگ بيشتر واقف مىشويم؛ روزى خجسته و مبارك كه پيامبر(ص) به بزرگداشت آن دستور داده، آن را وظيفه همگانى نسلها برشمرده و خطابه و بزرگداشت اين روز از جانب على ـ عليه السلام ـ در همين راستاست.
معصومين و بزرگترين عيد اسلامى
در روايت ديگرى امام صادق(ع) در پاسخ اين پرسش كه آيا براى مسلمين عيدى غير از فطر و قربان هست فرمود: آرى، عيدى است كه بزرگترين و شريفترين عيدهاست و آن روزى است كه امير مؤمنان به جانشينى پيامبر منصوب شد. (8) علاوه بر اين از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: هو عيد الله الاكبر و ما بعث الله عز و جل نبيا الا و تعيد فى هذا اليوم؛ روز غدير خم بزرگترين عيد الهى است و خداوند متعال پيامبرى را مبعوث نكرد مگر اينكه اين روز را عيد گرفت. (9)
با توجه بدين حقايق در دعا و نيايشى كه در اين روز ذكر شده است، مىخوانيم: اللهم فكما جعلته عيدك الاكبر... صل على محمد و آل محمد؛ خدايا، چنانكه اين روز را بزرگترين عيد خود قرار دادى، بر محمد و آل محمد درود فرست. (10)
اولياى الهى و معصومين ـ عليهم السلام ـ اين روز را پاس مىداشتند و برنامههايى براى بزرگداشت آن تدارك مىديدند، كه دو نمونه از آن را ياد آور مىشويم:
الف) مراسم اطعام از جانب امام مجتبى عليه السلام
مرحوم علامه مجلسى(ره) مىنويسد: روز عيد غدير با جمعه مصادف شده بود. امام على ـ عليه السلام ـ خطبه جمعه خواند و سپس حضرت با فرزندان و شيعيانش به منزل امام حسن ـ عليه السلام ـ جهت اطعامى كه امام حسن برايشان تدارك ديده بود، رفت. (11)
ب) فياض بنمحمد بنطوسى كه به سال 259 هجرى سخن مىگفت مىگويد: در يكى از سالها خدمت امام رضا ـ عليه السلام ـ رسيدم، ديدم امام رضا ـ عليه السلام ـ دوستان خويش را براى غدا خوردن نگه داشته و به خانههاى آنان نيز طعام، هديه، لباس و حتى انگشتر و كفش فرستاده است، آن بزرگوار وضعيت خدمتكاران و دوستانش را تغيير داده بودو با وسايلى، غير از آنچه در روزهاى پيشين بود، از مهمانانش پذيرايى مىكرد. (12)
چرا غدير، عيد است؟
الف) امامت مكمل تبليغ رسالت الهى است.
به اتفاق شيعيان و به نقل بسيارى ازاهل سنت آيه شريف تبليغ جهت انتصاب على ـ عليه السلام ـ به جانشينى رسول گرامى(ص) نازل شد. اين نكته هنگامى بود كه ترس آشوب بود و احتمال تفرقهافكنى از جانب منافقين و افراد سستايمان وجود داشت. وحى الهى به همه اين نگرانيها خاتمه داد و با تأكيد بر اهميت موضوع، حفظ رسول گرامى(ص) از توطئهها را نويد داد و فرمود: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس؛ اى پيامبر، آنچه از خدا بر تو نازل شده به مردم برسان كه اگر نرسانى تبليغ رسالت و اداى وظيفه نكردهاى و خدا تو را از [آزار] مردمان محفوظ خواهد داشت. (13)
علامه امينى 30 منبع از مدارك اهل سنت را برمىشمارد كه همه آنها اين آيه را با معرفى ولايت اميرمؤمنان على ـ عليه السلام ـ در ارتباط دانستهاند. جلال الدين سيوطى شافعى در تفسير در المنثور، تفسير فخرالدين رازى شافعى در شمار اين منابع جاى دارند. (14)
نكتهاى كه از دقت در آيه، با استفاده از جمله «فما بلغت رسالته» مىتوان فهميد اين است كه امامت در حدى از منزلت است كه عدم معرفى آن با انجام ندادن وظيفه رسالت مساوى است.
ب) امامت مايه تكميل دين است
دين مجموعه قوانين الهى است كه براى اجراى آن به فردى كه بتواند با تكيه بر دو عنصر ايمان و آگاهى موجب اجراى آن شود، نياز دارد. دين كامل دينى است كه اين امر را از قبل پيشبينى كرده، براى آن برنامه داشته باشد. از اين رو وقتى كفار احساس كردند با فوت عبدالله فرزند پيامبر گرامى(ص) جانشينى براى استمرار راهش وجود ندارد آن بزرگوار را «ابتر» و كارش را ناقص قلمداد كردند. (15)
بعد از انتصاب على(ع)، اين آيه نازل مىشود و مىفرمايد «اليوم اكملت لكم دينكم» امروز دين شما را كامل كردم. (16) امامت در جهت بيان احكام تكميلكننده دين است؛ زيرا به مقتضاى روايتى، كه از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده و پيامبر گرامى فرمود: من شهر علم هستم و على در آن شهر. هر كه خواستار ورود به شهر حكمت است بايد از راه على(ع) واردشود. (17)
امامت در جهت اجراى صحيح برنامههاى دينى نيز تكميلكننده دين است. از اين رو پيشوايان پنجگانه اهل سنت مانند مسلم، مالك، بخارى، نسايى و ترمذى مى نويسند: وقتى طارق ابنشهاب، از اهل كتاب، در مجلس خليفه دوم گفت: اگر آيه «اكمال» در دين ما نازل مىشد آن را عيد مىگرفتيم. (18) كسى بر او خرده نگرفت و عمر با سكوت خود آن را مورد قبول قرار داد.
ج) امامت عامل يأس دشمنان اسلام است.
آيه سوم سوره مائده نيز در باره انتصاب على ـ عليه السلام ـ در غدير خم نازل شده است؛ «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون» امروز كافران از اينكه به دين شما دستبرد زنند و اختلالى رسانند طمع بريدند پس شما از آنان بيمناك نشويد. (19)
اين آيه نشان مىدهد كه روز تكميل دين و روز يأس و نوميدى دشمنان اسلام يكى است. علامه طباطبايى مىنويسد: صحابه و تابعان و آنها كه بعد از آنان آمدهاند، همگى اتفاق دارند كه اين دو آيه مرتبط هستند و هر يك تكميلكننده معناى ديگرى است. و اين نيست مگر بدان سبب كه هر دو با هم نازل شده، يك معنا را مىرسانند. (20)
از آنچه گفته شد نتيجه مىگيريم كه بايد اين روز را عيد شمرد؛ زيرا خداوند متعال چنان بدان اهميت داده است كه آن را موجب اكمال دين، تبليغ رسالت و نوميدى دشمنان اسلام دانسته است تا خود يادى از «ايام الله» باشد و فرموده است: و ذكرهم بايام الله؛ روزهاى خداوندى را بدانان يادآورى كن. (21)
د) امامت ضامن استمرار وحدت اسلامى است
قرآن كريم، آنجا كه از دعاى حضرت عيسى و درخواست نزول مائده آسمانى سخن به ميان مىآورد، از عيد بودن آن براى نسلهاى آينده و گذشته ياد مىكند و مىفرمايد: «اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيدا لاولنا و آخرنا و آية منك؛ پروردگارا، بر ما از آسمان مائدهاى فرست تا اين روز براى ما و كسانى كه پس از ما مىآيند عيد شود». (22)
چنانكه ملاحظه مىشود حضرت عيسى نزول اين مائده و عيد شدن آن را براى اين مىخواهد كه براى هميشه مايه افتخار و عزت جامعه دينى شود و بتواند حبلالمتين و نقطه وحدت آنان باشد؛ وحدتى كه يكى از علتهاى بعثت پيامبران شمرده شده است، و راز و حكمت عيد شمردن نيز در همين راستاست تا جامعه اسلامى مائده آسمانى امامت و وصايت را پاس دارند و آن را به عنوان نقطه مركزى حل اختلافات خويش بپذيرند و اين است رمز كلام باقر العلوم آل محمد (علهيم السلام) كه فرمود «و لم يناد بشىء ما نودى بالولاية يوم الغدير؛ در ميان احكام اسلامى هيچيك به اندازه ولايت روز غدير مهم شمرده نشده است». (23)
پىنوشتها:
1ـ بحارالانوار (چاپ ايران)، ج 95، ص .320
2ـ همان، ج 95، ص .323
3ـ حج، .32
4ـ الغدير، ج 1، ص .274
5ـ الغدير، ج 1، ص .271
6ـ بحارالانوار، ج 94، ص .118
7ـ همان، ص .110
8ـ همان، ص .111
9ـ همان، ج 95، ص .303
10ـ همان، ص 320؛ مفاتيح الجنان، اعمال روز عيد غدير.
11ـ همان، ج 94، ص .118
12ـ همان، ص 112 و ج 95، ص .322
13ـ مائده، .67
14ـ درالمنثور، سيوطى، دارالكتب العلمية، ج 2، ص 457؛ تفسير فخررازى، ج 12، ص .49
15ـ ر.ك تفسير مجمعالبيان، ج 5، تفسير سوره كوثر؛
16ـ مائده، .3
17ـ الغدير، ج 6، ص 61ـ .77
18ـ الغدير، ج 1، ص .283
19ـ سوره مائده، .3
20ـ الميزان، ج 5، ص .179
21ـ دارالكتب العلميه22ـ ابراهيم، .5
23ـ اصول كافى، ج 2، ص 21، بابدعائمالاسلام،حديث .8
مأخذ: مجله كوثر