نویسنده: لوئیس شیلینگ
مترجم: دکتر سیده خدیجه آرین
مترجم: دکتر سیده خدیجه آرین
گلاسر (1965) درمان را به عنوان نوعی اصلاح اعمالی که والدین انجام دادهاند، میداند. درمانگر آنچه را که والدین قبلاً میبایست انجام میدادند، حالا انجام میدهد. اصول واقعیت درمانی به عنوان نوعی راهنما برای فرایند مشاوره و فهرستی از شیوههاست. (ایوان 1982، گلاسر 1972، گلاسر و زونین 1973). همچنانکه شما خواهید دید این «اصول» به طور روشن، فرایند مشاوره را توضیح نمیدهد بلکه ترتیب ارائه و عرضه آنها ما را به چنین طرحی نزدیک میکند.
درگیری
برای مؤثر بودن واقعیت درمانی، مشاور باید با مراجعان درگیر شود. او باید ارتباط خود را براساس همدلی، علاقه و توجه به مراجع برقرار نماید. درگیری در چارچوب مدرسه به معنای این است که این مدرسه (کلاس) جایی است که کودک میخواهد در آنجا باشد. «مهمترین مهارت برای به کارگیری شیوه واقعیت درمانی، توانایی خودِ درمانگر برای درگیری است.» (گلاسر 1965، صفحه 22)رفتار جاری و متداول
هیچکس نمیتواند بدون آگاهی از رفتار جاری و متداول خود، هویت موفق را به دست آورد. مشاور به همراه کوششهای مداوم برای درگیری، به مراجعان به طور مستمر کمک میکند تا هوشیارانه و به تفصیل از رفتار خود در زمان حال آگاهی یابند. تأکید بر این است که بپرسند «تو چکار میکنی؟» نه اینکه «تو قبلاً چکار میکردی؟»قضاوت ارزشی
در مرحله سوم، مراجعان به رفتار خود توجه میکنند و در پرتو اهداف و ضرورتهای دنیای واقعی آن را مورد قضاوت ارزشی قرار میدهند. مشاور از آنها میخواهد که رفتار خود را براساس اینکه آیا آن رفتار برای آنها و افراد مهم زندگیشان خوب است یا بد، مورد قضاوت قرار دهند. همچنین مراجعان در این مورد نیز قضاوت میکنند که آیا رفتار آنها از نظر اجتماعی مورد قبول است یا خیر.طرح یا نقشه برای رفتار مسئولانه
زمانی که مراجعان در مورد رفتارشان قضاوت ارزشی نمودند، مشاور به آنها کمک میکند تا یک طرح یا نقشه برای اجرای آن قضاوت تدوین نمایند. بخشی از کار مشاور این است که مطمئن شود طرح یا نقشه خارج از توانایی و بدون ارتباط با انگیزشهای مراجع برای اجرای آن نباشد. چنانچه طرح داده شده مؤثر نبود، باید کنار گذاشته شود و طرح دیگری جایگزین آن گردد.تعهد
داشتن یک طرح خوب به معنی این است که مراجع مطمئناً آن را خوب انجام میدهد. بنابراین واقعیت درمانگر میبایست از او تعهد بگیرد. اصولاً این تعهد به خود درمانگر داده میشود اما سرانجام بعد از اینکه مراجعان حس خودارزشمندی را کسب نمودند، آنوقت میتوانند این تعهد را به خودشان بدهند.بدون عذر و بهانه
زمانی که مراجعان به تعهد خود عمل نمیکنند، قضاوت ارزشی آنها میبایست دوباره بررسی شود. اگر چنانچه هنوز هم معتبر است، آنوقت طرح میبایست بررسی گردد، اگر طرح مستدل باشد آن وقت مراجعان یا باید تعهد دوباره بدهند و یا آن طرح را رد کنند. اگر آن را رد کردند یا باید طرح جدیدی را تدوین نمایند و یا درمان را ترک کنند، اگر طرح را رد نکنند آن وقت مشاور میبایست آنها را همچنان متعهد نگه دارد و هیچ عذر و بهانهای را برای شکستی که در اجرای طرح خوردهاند، نپذیرد.بدون تنبیه
تنبیه هر نوع رفتار با فردی دیگر است که درد جسمانی یا روانی را موجب میگردد. هدف تنبیه تغییر رفتار فرد تنبیه شده است. هدف واقعی آن این است که به تنبیه کننده اجازه دهد برای کاری حقیقی و یا خیالی انتقام بگیرد و تلافی کند. در هر صورت تنبیه در درگیری، احتمال هر نوع تغییر را از بین میبرد از طرف دیگر پیامدهای منطقی و مورد توافق رفتار غیرمسئولانه تنبیه نبوده و ارتباطی با درگیری ندارد.اهداف مشاوره
هدف اصلی واقعیت درمانی کمک به مراجعان است تا احساس مسئولیت کنند و از طریق مسئولیت شخصی هویت موفق را به دست آورند. به هر حال گلاسر اصرار دارد که هویت محصول فرعی عمل مسئولانه است. علاوه بر هدف اصلی مسولیت، مراجعان بیشتر اهداف آنی را در نظر دارند مانند کنترل وزن یا بهبود رابطه میان فردی خاص. در مفهومی وسیعتر، مشاوران پیرو واقعیت درمانی سعی دارند که به مراجعان خود رویکرد به زندگی یا نظامی برای زندگی کردن را بیاموزند. (گلاسر و زونین 1973)آموزش مشاور
مؤسسه واقعیت درمانی در سال 1967 در لوسآنجلس بنیانگذاری شد. این مؤسسه نظریه و شیوهی واقعیت درمانی را در طی سمینارهای فشرده یک هفتهای آموزش میدهد. مؤسسه از زمان تأسیس تاکنون سمینارهای مختلف آموزشی را در سرتاسر آمریکا و کانادا برگزار کرد سمینارها شامل سخنرانی مقدماتی و پرسش و پاسخ است که بخشی از یک روز را پر میکند. بقیه هفته را شرکتکنندگان در گروههای هفت تا یازده نفری به همراه یک مربی شرکت میکنند. این کار فرصتی است که آنها ایفای نقش و توجه شخصی را تجربه کنند. کسانی که مایلند آموزش بیشتری در این مورد ببینند، یک کارورزی سرپرستی شدهی ششماهه لازم است. چنانچه فرد مایل است که گواهینامه واقعیت درمانی را دریافت نماید، آنوقت باید بعد از کارورزی اول، سمینار فشرده دوم را گذرانده و در یک دوره کارورزی شش ماهه شرکت کند. چنانچه کارورزی نهایی با موفقیت پایان یابد، سرپرست فرد آموزش دیده را برای دریافت گواهینامه معرفی مینماید. در حال حاضر گواهینامه تنها در لوس آنجلس و زیر نظر دکتر گلاسر اخذ میگردد.از آنجا که ثبتنام و نامنویسی برای تعداد معدودی از افراد است، لذا اطلاعات و محفوظات زیادی برای شرکت در سمینارها لازم است. هزینهای که شرکت کننده میپردازد شامل آموزش، مواد، ناهار روزانه و یک شام است و شامل دیگر وعدههای غذا و مسکن نمیشود. برای کسب اطلاعات بیشتر با مؤسسه واقعیت درمانی مکاتبه نمایید. (1) (گلاسر 1982)
کارکرد مشاور
مشاورهی واقعیت درمانی یک نوع فرایند یادگیری است که بر محاوره معقول بین مراجع و مشاور تأکید میکند. مشاور کاملاً آموزشی عمل میکند و دربارهی زندگی کنونی مراجع سؤالات فراوانی میپرسد. تأکید سؤالها بیشتر بر هدایت مراجع به سوی آگاهی بیشتر از رفتارش، قضاوت ارزشی در مورد آن رفتار و سپس طرحریزی برای رفتار مسئولانه میباشد. مشاوران پیرو واقعیت درمانی همچنین به صورت کلامی فعال هستند به عنوان مثال آنها از اینکه مراجع را در یک محاورهی جالب و لذتبخش که هیچ ارتباطی هم به درمان ندارد مشغول کنند، ابایی ندارد. آنها شوخی و مزاح میکنند (البته منظور طعنه و مسخره نیست) و حتی بحثهای تند و داغ هم میکنند. در اکثر موارد زمانی که مشاور عذر و بهانه مراجع را نمیپذیرد، مواجهه کلامی نیز صورت میگیرد. (السون 1979) البته این محاوره یک محاورهی کاملاً سقراطی نیست اما چیزی شبیه به آن نوع ارتباط است.مشاور پیرو واقعیت درمانی اساساً یک معلم است «گفتن این مطلب به مرد گرسنهای که او باید غذای کمی بخورد در حالی که میداند غذای فراوانی وجود دارد، بسیار مشکل است.وظیفه درمانگر این است که بیمار را متقاعد نماید که او گرسنگی را انتخاب کرده است. چنانچه او بیرون برود و جستجو کند، آنوقت میبیند که در اطراف او مقدار زیادی غذا وجود دارد. و درمانگر تنها کسی نیست که غذا دارد.» (گلاسر 1972، صفحه 79)
در توضیح اهمیت درگیری، گلاسر (1965) ویژگیهایی را بیان میکند که او در واقعیت درمانگران جستجو میکند. اول اینکه درمانگران باید مسئول، محکم، علاقهمند، انسان و حساس باشند. آنها باید قادر به تأمین نیازهای خود باشند و مایل باشند که دیگران مخصوصاً مراجعان را در تلاشهای خود سهیم کنند. درمانگران باید همدلی را تجربه و بر آن اساس ارتباط برقرار کنند تا مراجعان منزوی و دارای هویت شکست را نیز بپذیرند و بالاخره و مهمتر از همه اینکه درمانگران باید قادر به درگیری عاطفی با هر مراجعی باشند. البته این درگیری یک نوع تسهیل کننده است نه یک نوع بهرهکشی. مشاوران پیرو واقعیت درمانی معلمانی هستند که دانشآموزان خود را از ضعف و بیمسئولیتی به قدرت و مسئولیت، از درد به لذت و از ارضا نشدن به ارضا شدن هدایت مینمایند.
تمرین مشاوره
تکنیکهای عمدهگلاسر مشاوره را نوعی یادگیری میداند و چیز زیادی دربارهی روشهای ویژه آن نمیگوید پیشنهاداتی هم که در این مورد میکند معمولاً با اصول هشتگانه فرایند عمل که قبلاً بحث گردید ارتباط و پیوند دارند. گلاسر و زونین (1973) جهت درگیری پیشنهادات خاصی را به مشاور میکنند. آنها میگویند که مشاور از ضمایر شخصی استفاده کند («من»، «ما» «تو» و هرگز از ضمایر «او» و «آنها» استفاده نکند). مراجع تشویق گردد تا رفتاری خوشبینانه و دوستانه داشته و خود را آشکار و بیان نماید. مشاور باید با مراجع در مورد موضوعات مختلف زیادی صحبت کند. به علایق و موفقیتهای مراجع توجه خاصی مبذول گردد – اینکه او چه کاری را درست انجام میدهد.
واقعیت درمانگران بر رفتار تأکید میکنند. آنها در برخورد با مراجعانی که میگویند «من ناراحتم» از او نمیخواهند که احساسات خود را در این رابطه با دقت شرح دهد، بلکه از او میپرسند که «تو برای ناراحت کردن خود داری چه کار میکنی؟»
واقعیت درمانی بر زمان حال تأکید دارد. چنانچه در مورد گذشته بحث و صحبت شود تنها به دلیل ارتباط آن با زمان حال است. گلاسر و زونین معتقد بودند که از جمله کارهایی که مشاوران پیرو واقعیت درمانی میبایست انجام دهند، تشریح تجربیات مربوط به گذشته مراجع است تجربیاتی که منش او را به وجود آوردهاند و همچنین میبایست انتخابهای احتمالی و تجربیات موفق مراجع را (نه شکستها) توصیف کنند.
واقعیت درمانی مراجعان را به سوی ارزیابی رفتارشان در پرتو هدفهایشان هدایت میکند و درمانگر هرگز به جای مراجع قضاوت نمیکند بلکه سؤال میکند، «آیا این رفتار کمکی به ارضای نیازهایتان میکند؟» اگر مراجع جواب بدهد که «نمیدانم» یا «با این کار احساس خوبی داشتم.» آنوقت مشاور بر سئوال خود پافشاری میکند. «آیا این رفتار نفعی برای شما داشت؟» اگر مراجع رفتار را به عنوان رفتاری غلط ارزیابی کرد، آنوقت مشاور نباید حرف او را تأیید کند. از طرف دیگر اگر مراجع رفتار را تحت شرایطی خوب ارزیابی نماید، مشاور نباید در آن مورد بحث کند. فقط مراجع است که میتواند در مورد رفتارش قضاوت ارزشی بنماید. به هر حال مشاور میتواند مراجع را به گونهای هدایت نماید که در چارچوب وسیعتری رفتار خود را ببیند. (مثلاً اثرش را بر روی دیگران)
قضاوت ارزشی، باید همراه با یک برنامه و نقشه واقعی جهت اجرای آن قضاوت باشد. مشاور باید این مرحله را با سؤال کردن آغاز نماید. «طرح و نقشه شما چیست؟» «آیا تو نظری در مورد چگونگی اجتناب از این مشکل داری؟» از برنامه نباید بیش ازحد انتظار داشت زیرا احتمال شکست نیز وجود دارد و بنابراین ممکن است شکست کنونی تقویت شود. از طرف دیگر طرح و نقشه باید تا حدودی جاه طلبانه یا بلندپروازانه باشد تا تغییری مشاهده شود. طرحها و نقشهها، هرگز طرحهای نهایی نیستند. اگر یکی از آنها مؤثر نباشد میتوان نقشههای جانشینی یا پیشنهادی را جایگزین کرد.
زمانی که طرح یا نقشه آماده شد، از مراجع خواسته میشود که برای انجام و عمل به آن تعهد بدهد. اگر مراجع به جای آنکه به خود تعهد بدهد، به مشاور تعهد بدهد احتمال موفقیتش بیشتر است. «من این کار را به خاطر تو انجام میدهم.»
واقعیت درمانگر، عذر و بهانه را نمیپذیرد. بنابراین «چرا» یک سؤال نامربوط است. درمانگر بسادگی میپرسد: «آیا میخواهی تعهد خود را انجام دهی یا نه؟» «اگر میخواهی پس کی؟» یا «این نقشه خوب نبود، بیا نقشه دیگری بریزیم.»
جملات انتقادی و سرزنش هرگز در واقعیت درمانی به کار گرفته نمیشوند زیرا این نوع جملات تنبیه کننده هستند. زمانی که نقشه آماده شد مشاور به همراه مراجع نتایج طبیعی یا منطقی ناشی از شکست مراجع از اجرای نقشه را مورد بررسی قرار میدهند. تعیین کردن محدودیتها یکی از مهمترین کارهای واقعیت درمانگر است. منظور فقط تعیین محدودیتهایی برای درمان نیست بلکه محدودیتهایی که زندگی بر فرد تحمیل میکند را نیز شامل میشود. قراردادی که قبلاً در مورد آن صحبت شد یک نوع تعیین محدودیت است. (السون 1979)
گفتگوهای سازنده یا بحثهای منطقی ممکن است در مورد بعضی از مراجعان به درمان منجر شود. شوخ طبعی نیز میتواند بخشی از کار مشاور باشد. از مواجهه نیز بخصوص زمانی که عذر و بهانه پذیرفته نمیشود، استفاده میگردد. به طور کلی واقعیت درمانگر سعی دارد که در زندگی مراجع خود را درگیر نماید. (گلاسر، زونین 1973)
پارامترهای درمان
مشاور و مراجع به گونهای مینشینند که همدیگر را ببینند. اکثر واقعیت درمانگران هفتهای یک بار با مراجعان خود ملاقات میکنند. آنها بندرت و برای مدت کمی ممکن است مراجعان خود را دوبار در هفته ببینند. معمولاً طول مدت هر جلسه قابل تغییر و انطعافپذیر است ولی به طور کلی نزدیک به چهل و پنج تا شصت دقیقه میباشد. هیچگونه دستمزد خاص توصیه نمیشود. (گلاسر و زونین 1973)مورد پژوهی
موردپژوهی زیر از السون ذکر میگردد. (1979 صفحات 311 – 308) نورمن چهارده ساله، دانشآموز سال اول دبیرستان است که نمرات درسی او در سطح پایینی است. والدین نورمن با کمک مشاور مدرسه تکالیف و برنامههای مطالعاتی خاصی را در مورد او به اجرا گذاشتند تا بدان وسیله نورمن حضور فعالتری در مدرسه داشته باشد. ولی متأسفانه هیچیک کارگر نیفتاد همه احساس درماندگی و ناکامی میکردند. والدین نورمن او را به یک کلینیک خصوصی نزدیک مشاور متخصص واقعیت درمانی ارجاع دادند.مشاور در اولین مصاحبه با والدین نورمن، دریافت که نورمن در منزل نیز مشکل دارد و از انجام امور روزمره امتناع میورزد. با والدین خود به صورت اهانتآمیزی صحبت میکند. با خواهرهای بزرگتر و کوچکتر خود میجنگد، و دو شب بدون اجازه بیرون از منزل خوابیده است. متعاقب آن مشاور با نورمن و والدین او همزمان و دوبار هم با خود نورمن به تنهایی ملاقات کرد. در جلسه سوم بود که صحبتها بیشتر در خصوص علاقهی زیاد نورمن به آشپزی دور میزد.
مشاور: بنابراین تو از کلاس اقتصاد خانواده لذت میبری و مایلی که روزی آشپز شوی.
مراجع: بله فکر میکنم کار جالبی باشد. شنیدهام که آشپزها پول خوبی میگیرند. این طور نیست؟
مشاور: نمیدانم ولی مطمئناً میتوانم جوابش را پیدا کنیم. تو برای اینکه آشپز شوی باید چکار کنی؟ آیا میدانی؟
مراجع: حالا... مطمئن نیستم... حدس میزنم که باید به مدرسه آشپزی یا جایی شبیه آن بروم.
مشاور: فکر میکنم درست میگویی، خوب چگونه وارد مدرسه آشپزی میشوی؟
مراجع: نمیدانم.
مشاور: آیا باید دبیرستان را تمام کنی؟
مراجع: نمیدانم... فکر میکنم.
مشاور: نظرت در این مورد چیست؟ منظورم تمام کردن دبیرستان است.
مراجع: نمیدانم احتمالاً برایم غیرممکن است.
مشاور: اما اگر تو از دبیرستان فارغالتحصیل شوی، میتوانی به کلاس آشپزی بروی.
مراجع: بله فکر میکنم همین طور است ولی چرا باید دبیرستان را تمام کنم؟ این کار احمقانه است.
مشاور: مطمئن نیستم؛ اما فکر میکنم که آنها میخواهند دانشآموزان قادر به خواندن و نوشتن باشند تا بتوانند دستورالعملهای آشپزی را اجرا کنند... یا آن را اضافه و کم نمایند و کارهایی اینچنین انجام دهند.
مراجع: من همهی این کارها را میتوانم انجام دهم پس چرا باید دبیرستان را تمام کنم؟
مشاور: نمیدانم نورمن، اما به نظر میرسد که باید این طور باشد.
مراجع: من نمرات نیم ترمم را گرفتم.
مشاور: جدی! چطور بود؟
مراجع: خیلی خوب نبود.
مشاور: نورمن، دوست دارم که بدانم دقیقاً چه نمراتی گرفتی؟
مراجع: من در اقتصاد خانه Bگرفتم، در هنر و موسیقی D، در انگلیسی F و در ریاضیات F و در علوم اجتماعی F
مشاور: پس اقتصاد خانواده مطمئناً موضوع مورد علاقه توست! ورزش چطور؟
مراجع: خوب من با تیم شنا کار میکردم ولی به سالن ورزش نمیرفتم البته موفق هم شدم.
مشاور: آفرین من فراموش کردم که تو شنا هم دوست داری.
مراجع: بله بله.
مشاور: منظورت از این جمله که با تیم شنا کار میکردم چیست؟
مراجع: جمعه گذشته مربی به من گفت که یا باید از تیم بیرون بروم و یا نمراتم را بالا ببرم. حدس میزنم که با وجود سه F دیگر نتوانم در تیم مدرسه عضو باشم.
مشاور: خیلی بد شد.
مراجع: من هم گفتم.
مشاور: نورمن بگذار ببینم آیا درست فهمیدم یانه، تو میخواهی یک آشپز بشوی و معنی اینکار این است که دبیرستان را تمام کنی. تو میخواهی در تیم شنا هم عضو باشی و معنی آن این است که نمرات مدرسهات بهتر شود و ... تو هم مدرسه را دوست نداری.
مراجع: درست است.
مشاور: چه کار میکنی که باعث میشود مدرسه را دوست نداشته باشی؟
مراجع: هیچ کاری، موضوع بر سر آن معلمهای پست است.
مشاور: در هر صورت بگو که چکار میکنی، سختترین کلاس کدام است؟
مراجع: انگلیسی. ازش متنفرم.
مشاور: در کلاس انگلیسی چه میگذرد؟ امروز چه کار کردی؟
مراجع: من فقط رفتم سرکلاس، همین.
مشاور: سروقت به کلاس رسیدی؟
مراجع: نمیدانم به نظرم کمی دیر رسیدم.
مشاور: بعد از اینکه زنگ را زدند؟
مراجع: بله به نظرم.
مشاور: آنوقت چی؟
مراجع: خوب من نشستم و ...
مشاور: کجا؟ کدام قسمت کلاس؟
مراجع: به نظرم عقب کلاس.
مشاور: کنار چه کسی نشستی؟
مراجع: یک طرف من جرج بود و طرف دیگر من مری... فکر میکنم.
مشاور: جرج و مری چه کاری در رابطه با انگلیسی انجام دادند؟
مراجع: فکر میکنم آنها هم در انگلیسی زیاد خوب نیستند، مثل من.
مشاور: آنوقت چی؟
مراجع: خوب هیچ... فقط نشستم، همین طوری.
مشاور: از معلم سؤال کردی؟ کارهایت را انجام دادی؟
مراجع: من از آن کلاس متنفرم.
مشاور: نورمن بگذار چیزی از تو بپرسم، تو میخواستی در تیم شنا باشی و میخواهی که به مدرسه آشپزی بروی هر دوی این کارها نیاز به پیشرفت و موفقیت تو در مدرسه دارد. اگر فکر کنی که امکان بهتر شدن را داری آیا کارهایت را بهتر انجام میدهی؟
مراجع: بله اما ناامید کننده است. معلمها به من نمره بهتری نمیدهند.
مشاور: بله درست میگویی آنها به تو نمره نمیدهند. فکر میکنی بتوانی کارها را بهتر انجام دهی و طرز فکر معلم را در مورد خودت عوض کنی؟
مراجع: شک دارم
مشاور: بگذار چند لحظهای در این مورد فکر کنیم... تو به کلاس دیر رسیدی... آیا دیر رسیدن برای بهتر شدن کارها به تو کمک میکند یا اینکه به تو ضرر میرساند.
مراجع: احتمالاً ضرر میرساند.
مشاور: من هم همین فکر را میکنم در مورد نشستن با جرج و مری در عقب کلاس چه فکر میکنی؟
مراجع: احتمالاً آن هم به من ضرر میرساند.
مشاور: در مورد دست بلند نکردن، سؤال نکردن و ... فعال نبودن چی فکر میکنی؟
مراجع: آن هم ضرر دارد.
مشاور: من دوباره از تو سؤال میکنم آیا میخواهی که وضع را تغییر دهی و کارها را بهتر انجام دهی؟
مراجع: بله میخواهم.
مشاور: پس برنامهات چیست؟ من چگونه میتوانم به تو کمک کنم.
مراجع: خوب من فکر میکنم که میتوانم آنچه را که شما در موردش صحبت کردید عوض کنم.
مشاور: منظورم سروقت آمدن به کلاس است؟ دیگر چه؟
مراجع: میتوانم جای خودم را عوض کرده و فعالتر باشم.
مشاور: آفرین، ما یک برنامه سه مرحلهای درست کردهایم. بهتر است آن را بنویسیم.
بعد از نوشتن برنامه، مشاور از نورمن پرسید آیا مایل است آن را در هفته آینده اجرا نماید گرچه نورمن در هفته اول به تعهداتش عمل کرد اما زمانی که خواست این برنامه را در مورد کلاس ریاضی اجرا نماید شکست خورد. مشاور عذر او را برای این شکست نپذیرفت. اما برنامه اصلاح شد و در حالی که نورمن به تعهد خود عمل میکرد، این برنامه را در مورد همهی کلاسهایش به کار بست. هر موفقیتی منجر به موفقیت بعدی شد. نورمن دوباره در کلاس شنا شرکت کرد و رفتارش در منزل بهبود یافت. قبل از خاتمه مشاوره نورمن و مشاور چندین کلاس آموزش آشپزی را هم پیدا کردند.
کاربرد
مشکلاتی از جمله اضطراب، ناسازگاری، تضادهای زناشویی، انحراف، روان پریشیها و بزهکاری همگی ازطریق واقعیت درمانی با موفقیت معالجه شدهاند. از طرف دیگر از آنجا که رویکرد واقعیت درمانی بسیار عقلانی و کلامی است لذا این روش برای اشخاص در خود فرومانده و یا کسانی که بشدت عقب مانده هستند، مؤثر نیست. (السون 1979، صفحه 312)اصول واقعیت درمانی جدای از درمان میتواند به طور مؤثری توسط والدین با فرزندانشان، معلمان با دانشآموزانشان، کشیشان با مردم و کارفرمایان با کارکنانشان به کار رود (گلاسر 1976) به هر حال مستقیمترین و احتمالاً موفقیتآمیزترین کاربرد آن در برنامه مدارس بدون شکست است. (گلاسر 1969)
پینوشتها:
1. 11633 San Vincente Blvd.
Los Angeles Calif 90049
شیلینگ، لوئیس؛ (1391)، نظریههای مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم